برچسب: معنی put on به فارسی

  • معنی put on به فارسی

    خواص دارویی و گیاهی گذشته: put on,   گذشته کامل: put on,   مترادف:   dress متضاد:   take off 1. Put your coat on – it’s cold outside. 1. پالتویت را بپوش – بیرون سرد است. گذشته: put on,   گذشته کامل: put on,   مترادف:   play 1. Would you mind if I…

  • معنی on به فارسی

    خواص دارویی و گیاهی مترادف:   for 1. I’ve wasted too much time on this already . 1. من زمان زیادی را برای این (کار) هدر دادم. 2. She refuses to spend more than $30 on a pair of shoes . 2. او نپذیرفت که بیشتر از 30 دلار برای یک جفت کفش خرج کند.…