کتاب داستان برای سوم ابتدایی

کتاب داستان برای سوم ابتدایی
کتاب داستان برای سوم ابتدایی

اگر به دنبال کتاب داستان برای کلاس سومی ها هستید، این مقاله را از دست ندهید!

یکی از لذت‌های زندگی برای یک کودک، غرق شدن در داستان‌ها و برقراری ارتباط با شخصیت‌های داستانی است. (تجربه‌ شخصی خودم!)

حتما شنیده‌اید که: “انسان های معمولی فقط یک بار زندگی می‌کنند. اما افرادی که کتاب‌خوان هستند، زندگی‌های زیادی را لمس و تجربه می‌کنند.“

کتاب داستان برای سوم ابتدایی

در شرایطی که کودکان روز‌به‌روز بیشتر در دنیای دیجیتال غرق می‌شوند و اوقاتشان را با بازی‌های کامپیوتری پر می‌کنند، تربیت کودک کتابخوان آن هم در سنین دبستان، بدون شک کار مشکلی است.

کودکان در این سن نیاز به یادگیری مهارت‌ها و ارزش‌های زندگی دارند. بهتر است این مفاهیم، در قالب داستان و به طور غیرمستقیم به آنها آموزش داده شود.

در این مقاله علاوه بر معرفی ۷ کتاب داستان برای کلاس سومی‌ها، راهکارهایی عملی برای تشویق کودکان به مطالعه را که توسط روانشناسان و کارشناسان کودک در سراسر جهان مطرح شده‌اند، با شما در میان می‌گذاریم.

امیدوارم از لیست پیشنهادی کتاب داستان برای کلاس سوم که در ادامه ارائه می‌شود، لذت ببرید.

از اسم این کتاب مشخص است که یک کتاب داستان مناسب کلاس سوم است! قبلا از این مجموعه کتاب‌های مناسب کلاس اول و کلاس دوم را هم معرفی کرده‌ایم.

آشنایی با شخصیت‌های این کتاب‌ها برای کودکان جالب و شگفت انگیز است.

داستان‌های این کتاب از نویسندگان سراسر جهان گردآوری شده‌اند.

داستان‌های “شاه میداس” و “پیک نیک رفتن با عمه‌ها”و “غول شرور” از داستان‌های این کتاب هستند.

تهیه کتاب قصه‌هایی برای کلاس سومی‌ها از سایت دیجی‌کالا:


کودکان کلاس سومی ممکن است تعارضات رفتاری داشته باشند و در ارتباط با دیگر هم‌سالانشان زورگویی کنند یا مورد زورگویی و قلدری قرار بگیرند.

روانشناسان زیادی هم این مجموعه را برای حل مشکلات رفتاری کودکان توصیه کرده‌اند.

این مجموعه همچنین مورد توصیه‌ی یونسکو برای زندگی صلح‌آمیز است.

تهیه کتاب دعوا نکنیم … گفت و گو کنیم از سایت دیجی‌کالا:


      

توصیه می‌کنم این داستان فوق‌العاده را که در ارتباط با احساسات کودکان است حتما تهیه کنید و به همراه فرزندتان از خواندن آن لذت ببرید.

داستان درباره‌ دختربچه‌ای به اسم رایلی است که احساسات مختلف او هر یک به شکل شخصیتی بامزه همراه او و در مغزش زندگی می‌کنند. این احساسات شادی، غم، ترس، عصبانیت و انزجار هستند.

اتفاقی در زندگی رایلی می‌افتد و این پنج احساس به او کمک می‌کنند تا خودش را با موقعیت تازه‌اش تطبیق بدهد.

(دیدن انیمیشن  Inside out را که بر اساس این کتاب ساخته شده است، از دست ندهید.)

این کتاب همچنین جزو کتاب‌های توصیه شده توسط روانشناسان کودک است.

تهیه کتاب پشت و رو از سایت دیجی‌کالا:

 

این مجموعه‌ی داستانی، آثار نویسندگان مطرح کودک و نوجوان مثل فریبا کلهر، فروزنده خداجو و سرور کتبی است.

داستان‌های این مجموعه به رشد مهارت های اجتماعی کودکان کمک می‌کند.

تهیه کتاب کبریتی که رئیس آشپزخانه بود و هفت قصه‌ی دیگر از سایت دیجی‌کالا:

 

این داستان بسیار زیبا با تصاویر فوق العاده، به نقش کتاب در زندگی افراد پس از فاجعه‌های طبیعی می‌پردازد.

شخصیت کتاب در یک روز طوفانی در حالی که همه چیز به هم ریخته است سر از جایی در می‌آورد که آن را نمی‌شناسد. در آنجا او زنی را می‌بیند که با کتاب‌ها پرواز می‌کند و … .

این کتاب با الهام از پناهگاه‌های طوفان کاترینا در آمریکا در سال ۲۰۰۵ نوشته شده است.

انیمیشنی بر اساس این کتاب ساخته شده است و جوایز زیادی را از آن خود کرده است.

کتاب داستان برای سوم ابتدایی

(این انیمیشن  The Fantastic Flying Books of Mr.Morris Lessmore نام دارد.)

تهیه کتاب موریس و کتاب‌های پرنده از سایت دیجی‌کالا:

 

روزی پسربچه‌ای به نام دانکن از خواب بیدار می‌شود و می‌خواهد نقاشی کند. اما وقتی سراغ جعبه‌ مداد شمعی‌هایش می‌رود با نامه‌ای از طرف آنها روبرو می‌شود که آنها نمی‌خواهند کار کنند!

آنها نامه‌ای نوشته‌اند و نسبت به نحوه‌ استفاده‌شان در نقاشی‌ها اعتراض کرده‌اند. باید دید این مشکل چه طور حل خواهد شد.

این کتاب جسارت برای بیان نظریات و احساسات، گفت‌وگو برای حل مشکل، ارائه‌ راهکارهای جمعی و خلاقیت را به کودکان می‌آموزد.

جلد دیگر این کتاب “روزی که مداد شمعی‌ها به خانه برگشتند” نام دارد. این کتاب کودکان را به نوشتن تشویق می‌کند.

هر دو کتاب را از سایت دیجی‌کالا از طریق لینک زیر می‌توانید تهیه کنید:

 

یک کتاب داستان مناسب برای کلاس سوم!

این سری کتاب‌ها در پانزده جلد ماجراهای دختری شیطان و پر انرژی به نام جودی است که هر روز صبح از دنده‌ چپ بیدار می‌شود و می‌خواهد دنیا را تغییر دهد.

برخی از کتاب‌های این مجموعه “جودی مشهور می‌شود” و “جودی به کالج می‌رود” و “جودی و تابستان پر ماجرا” و “جودی مریخی می‎شود”  هستند.

تهیه مجموعه کتاب‌های جودی دمدمی از سایت دیجی‌کالا:

 

کتاب داستان‌های جذاب و آموزنده راه خوبی برای کتابخوان شدن کودکان دبستانی است. آنها در کلاس سوم برای مطالعه به صورت مستقل آماده شده‌اند و در کلاس دوم آن را تجربه کرده‌اند. این راهکارهای پیشنهادی را در نظر بگیرید:

در مطالب زیر نیز به معرفی کتاب‌های مناسب دیگر در حوزه کودک پرداخته‌ایم:

بهترین کتابهای کودک جهان

بهترین کتاب‌قصه‌های شاد کودکانه

بهترین کتاب‌قصه برای کودکان

بهترین رمان‌ها برای کودکان

بهترین کتاب داستان برای کودکان

اگر می‌خواهید براساس سن کودکتان کتاب‌های مناسبی را انتخاب کنید، لیست مطالب زیر به شما کمک خواهد کرد، در این لیست به معرفی کتاب‌ها بر اساس ردهٔ سنی پرداخته‌ایم:


بهترین کتابها برای کودکان یک ساله

بهترین کتابها برای کودکان ۲ ساله

بهترین کتابها برای کودکان ۳ ساله

بهترین کتابها برای کودکان ۴ ساله

بهترین کتابها برای کودکان ۵ ساله

بهترین کتابها برای کودکان ۶ ساله

بهترین کتابها برای کودکان ۷ ساله

بهترین کتابها برای کودکان ۸ ساله

بهترین کتابها برای کودکان ۱۰ ساله


بهترین کتابها برای گروه سنی الف

بهترین کتابها برای گروه سنی ب

همچنین در لیست زیر به معرفی کتاب‌ها بر اساس اینکه کودک شما در چه مرحله‌ٔ تحصیلی قرار دارد پرداخته‌ایم.


بهترین کتابها برای کلاس دومی ها

گرچه می‌گویند که در دوران کودکی به بچه‌ها فشار نیاورید که مطالب زیادی را بیاموزند اما این بدین معنی نیست که از آموزش کودکانمان غافل شویم چرا که مطالبی را که کودکان در دورهٔ کودکی می‌آموزند در ذهنشان حک شده و به سختی فراموش خواهند کرد.


بهترین کتابهای آموزش زبان انگلیسی برای کودکان

بهترین کتابهای آموزش زبان آلمانی برای کودکان

بهترین کتابهای آموزش زبان فرانسه برای کودکان

اگر به دنبال کتاب‌هایی برای کودکان خود هستید که علمی باشند و ذهنشان را درگیر کنند لیست مطالب زیر مناسب شماست، در این لیست به معرفی کتاب‌هایی که از نظر علمی برای کودکان شما مفید خواهند بود پرداخته‌ایم:


بهترین دایره المعارف برای کودکان

بهترین کتابهای علمی برای کودکان

اگر به دنبال کتابی با موضوع خاص هستید می‌توانید نگاهی به لیست زیر بیاندازید و کتاب مورد نظر خود را پیدا کنید.


بهترین کتابهای آموزش رنگ برای کودکان

بهترین کتابهای آموزش کاردستی برای کودکان

بهترین کتابهای متحرک برای کودکان

بهترین کتابهای موزیکال برای کودکان

بهترین کتابهای ضدآب برای کودکان

اگر کودکان در محیط سالم و پویا و به صورت مناسب تربیت شوند در آینده انسان‌های بسیار موفقی خواهند بود به همین دلیل در این قسمت به معرفی مطالبی پرداخته‌ایم که به ما کمک خواهد کرد که کودکان خود را به صورت سالم تربیت کنیم.




در این لیست نیز کتاب‌هایی را که مسائل چالشی این روز‌ها در مورد نوزادان را بررسی کرده‌اند معرفی کرده‌ایم پس به باشگاه صفر‌ساله‌ها بپیوندید.


اگر کودکتان در آستانه ورود به دوره نوجوانی است خواندن مطلب زیر را به شما توصیه می‌کنیم، در این مطلب به بررسی کتاب‌های مناسب نوجوانان پرداخته‌ایم:

بهترین کتابها برای نوجوانان

اگر به دنبال پیدا کردن بهترین کتابهای ایرانی مناسب کودکان هستید در مطلب زیر به معرفی بهترین کتابهای کودکانه ایرانی پرداخته‌ایم:

بهترین کتابهای کودکانه ایرانی

از آنجایی که کودکان دختر روحیات حساس‌تری دارند در مطلب جداگانه‌ای به معرفی بهترین کتابهای مناسب کودکان دختر پرداخته‌ایم که می‌توانید از طریق لینک زیر آن را ببینید:

بهترین کتابهای کودکانه دخترانه


امیدوارم کتاب هایی را که در این لیست معرفی شده است، تهیه کنید و از مطالعه  آنها لذت ببرید. کتاب‌های معرفی شده بر اساس سلیقه و تجربیات شخصی نویسنده و با توجه به بازخوردهای مثبت در سایت‌هایی مثل دیجی کالا و هدهد و  Good reads انتخاب شده‌اند.

امیدواریم از دیدن انیمیشن‌های معرفی شده هم به اندازه ی خواندن کتاب‌ها لذت ببرید.

اگر کتاب داستان مناسب دیگری برای کلاس سوم می‌شناسید آن را در قسمت کامنت‌ها معرفی نمایید.

همچنین نظرتان را در مورد کتاب‌های معرفی شده برای ما بنویسید.

این مطلب توسط المیرا خزاعی نوشته شده است.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه

نام *

ایمیل *

وب‌ سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

 Notify me when new comments are added.

نگرش کارنکن

رادیو کارنکن

معرفی مراجع آموزشی آنلاین

کتاب‌های خوب برای کارنکن

تست‌های خودشناسی

معرفی شغل‌ها


           


برای آشنایی بیشتر با من و عضویت در خبرنامه ایمیلی سایت به این لینک مراجعه کنید.
در این سایت مطالب زیادی برای معرفی کتابها ارائه شده، برای خواندن آنها به این لینک بروید: مطالبی دربارۀ کتابها

۴۵,۰۰۰ تومان

کتاب داستان برای سوم ابتدایی

یک نمونه از داستان‌های کتاب سواد خواندن سوم دبستان را بخوانید 👇

📝 فصل سوم علوم – مواد اطراف ما
داستانی از باب هفتم گلستان سعدی با سوالات مفهومی طبق حیطه‌بندی آزمون‌ بین‌المللی پرلز

☘️ هندویی نفت‌اندازی یاد گرفته بود و دائما مشغول این بازی بود.
مرد عاقلی به او گفت: «تو را که خانه نیین است، بازی نه این است.»
یعنی تو که خانه‌ات از جنس نی است، این بازی مناسب تو نیست، چون ممکن است خانه‌ی خودت هم روزی با نفت‌اندازی آتش بگیرد.

کتاب داستان برای سوم ابتدایی

ادامه دارد…

📢 سوالات این داستان را در کتاب سواد خواندن سوم دبستان بخوانید.

علاوه بر کلاس سومی‌ها، کلاس چهارم و پنجم و ششمی‌ها هم می‌توانند این کتاب را برای مرور بخوانند.

 

40 صفحه/ قطع رحلی

پدیدآورنده: سیدرضا تهامی و گروه مولفان دبستانک
انتشارات فردین (کتاب های دبستانک)
شابک
978-600-7215-13-5

کتاب سواد خواندن سوم دبستان،یک کتاب داستان برای کلاس سوم است که در آن برای هر یک از فصل‌ها و مباحث کتاب‌های درسی علوم و ریاضی، یک داستان ویژه طبق همان فصل کتاب درسی، از کلیات سعدی انتخاب و برای کتاب فارسی از همان داستان کتاب درسی و براساس حیطه‌های آزمون «پرلز» لایه‌بندی شده و با چند پرسش، سعی در ارتقای سواد خواندن مخاطب دارد.

روش کار در این مقوله، خواندن متن‌های کار شده (تطبیق با دانش پایه + حیطه‌بندی متن‌ها) است و سپس پاسخ به پرسش‌هایی درباره‌ی متن که بتواند میزان درک دانش‌آموز را طبق همان حیطه‌بندی‌ها محک بزند.

۱٫ متن‌ها از گنجینه‌های ادبیّات ایران کلیات سعدی گزینش شده‌اند.

۲٫ متن‌ها به نحوی لایه‌بندی شده‌اند (در حدّ امکان) که بتوانند با حیطه‌بندی آزمون بین‌المللی پرلز (که پرسش‌ها طبق آن‌ها هستند) انطباق داشته باشند. هر کدام از پرسش‌ها مرحله‌ای از دانش و درک و تفسیر و ارزیابی را پوشش می‌دهند.

۳٫ متن‌ها از نظر واژه‌ها و مفاهیم با متن کتاب‌های درسی هر پایه، تطبیق داده شده‌اند.

توجّه کنید: نمی‌گوییم متن‌ها ساده شده‌اند. ساده‌شدن متن، مقوله‌ای دیگر است و به گمان ما دقیق هم نیست. بلکه می‌گوییم: «تطبیق داده شده‌اند.» یعنی این‌که دانش‌آموز با واژه‌ها و مفاهیمی سروکار دارد که در کتاب‌های درسی آن‌ها را دیده است (یا باید دیده باشد!) و البتّه در هر داستان، یکی دو واژه‌ی اضافه نیز وجود دارد که معنی شده‌اند تا گنجینه‌ی واژگان دانش‌آموز غنی‌تر شود.

نشر فردین

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نام

ایمیل

دیدگاه شما *

Δdocument.getElementById( “ak_js_1” ).setAttribute( “value”, ( new Date() ).getTime() );

دفتر مرکزی: 02188801371

info@dabes.ir

کتاب‌های اول دبستان
کتاب‌های دوم دبستان
کتاب‌های سوم دبستان
کتاب‌های چهارم دبستان
کتاب‌های پنجم دبستان
کتاب‌های ششم دبستان

کتاب برای تابستان اول به دوم
کتاب برای تابستان دوم به سوم
کتاب برای تابستان سوم به چهارم
کتاب برای تابستان چهارم به پنجم
کتاب برای تابستان پنجم به ششم
کتاب برای تابستان ششم به هفتم

برای اجرای این برنامه لطفا جاوا اسکریپت دستگاه خود را فعال کنید

برای اجرای این برنامه لطفا جاوا اسکریپت دستگاه خود را فعال کنید

در این تفسیم بندی تلاش شده است کتاب هایی منظور شود که مناسب برای کودکانی باشد که با تازگی شروع به خواندن نوشتن کرده اند؛ بنابراین شامل گروه سنی ۷-۹ سال میشود.

اگر در حال خواندن این مطلب هستید قطعا شما به دنبال آینده بهتر برای کودک خود هستید. رادیو کودک یکی از کامل ترین منابع کتاب داستان برای کودکان ۲ تا ۱۲ سال است که تمامی کتاب های وب سایت براساس سن و سلیقه کودکان دسته بندی شده و در دسترس است. رادیو کودک به شما پیشنهاد می کند پس از مطالعه این مطلب به صفحه دسته بندی کتاب های سایت براساس سن و سلیقه کودک خود یا قصه های کودکانه صوتی مراجعه کنید تا داستان ها و کتاب های بیشتر را پیدا کنید.

انتخاب کتاب برای کودکان دبستانی امری حساس و نیازمند تحقیق و آشنایی با روحیات و ادبیات کودکان است. شناخت روحیات کودک خود اولین نکته در انتخاب کتاب کودک است. در سایت رادیو کودک ما تلاش کرده ایم، کتاب برای طیف های مختلف کودکان را دسته بندی شده در اختیارتان قرار دهیم. چکیده ای از کتاب و مفهوم کلی آن در پایان هر معرفی آورده شده است. لیست کتاب هایی که در این مقاله معرفی می شود به شرح زیر است:

لیست کتاب های مناسب ۷ تا ۱۲ سال

در این سن کودکان در آستانه ی ورود به مدرسه و سال های اولیه مدرسه به سر میبرند و خواندن کتاب به تقویت مهارت خواندن و نوشتن، آشنایی با الفبا، تجزیه تحلیل و نتیجه گیری، جمله سازی و… بسیار کمک میکند. کودکی که از سنین پایین تر به کتابخوانی عادت کرده است در این سن ها و با آشنایی با الفبا لذت بیشتری از کتابخوانی خواهد برد، و کم کم قادر خواهد بود داستان های طولانی تر و مفاهیم پیچیده تر را بخواند.

در این سن خواندن داستان هایی که قهرمان آن همسن و سال کودک باشد و بتواند کار مهم و هیجان انگیزی را انجام دهد، بسیار برای کودکان جالب خواهد بود، اما در کنار خواندن داستان های جذاب، خواندن کتاب های غیر داستانی و علمی یا تاریخی میتواند قدرت کتابخوانی کودک را افزایش دهد.

کتاب داستان برای سوم ابتدایی

این کتاب داستان پسربچه ای خجالتی به نام “برایان” است که به دلیل ساکت و خجالتی بودنش نمیتواند با دیگران ارتباط برقرار کند، درنتیجه دیگران هم او را نمیبینند و به او توجه نمیکنند. معلم مدرسه، مدیر مدرسه و همشاگردی هایش او را نمیبینند و در جمع هایشان راه نمیدهند. برایان پسر با استعدادی است اما به دلیل خجالتی بودن نمیتواند بطور موثر ابراز وجود کند و بنابراین بقیه پی به توانایی ها و استعدادهای او نمیبرند تا وقتیکه شاگرد جدیدی به مدرسه شان می آید و زندگی برایان بعد از آشنایی با او عوض میشود…

در این سن و سال کودکان خلق و خوی های مختلفی دارند. بعضی کودکان بسیار راحت و صمیمی با افراد ناآشنا برخورد میکنند و میتوانند به راحتی دوست پیدا کنند و در مواقع لزوم ابراز وجود کنند. اما بعضی دیگر در این توانایی ضعف دارند و نمیتوانند به راحتی در دوستی پیش قدم شوند یا توانایی های خود را به نمایش بگذارند. درمورد این نوع از کودکان لازم است که توانایی ابراز وجود به موقع به آنها آموزش داده شود تا بتوانند در گروه های مختلف همسالان خود وارد شوند و در مدرسه عملکرد مناسبی داشته باشند.

این کتاب بطور غیرمستقیم در قالب یک داستان مهارت برقراری ارتباط را به کودکان آموزش میدهد.

این کتاب روایت داستانی برای آشنایی و آشتی کودکان با طبیعت و حیوانات است. ژیوان، که پسر یک شکارچی است  در یک جنگل با سنجاب کوچولویی دوست میشود و آنها هرروز صبح همدیگر را در جنگل میبینند. یک روز سنجاب یک بلوط به ژیوان میدهد و به او میگوید که اگر نصف آن را بخورد تبدیل به سنجاب میشود، و اگر دوباره نصف ان را بخورد تبدیل به انسان میشود. بعد از مدتی سنجاب کوچولو، دوست ژیوان گم میشود. ژیوان تصمیم میگیرد نصف بلوط را بخورد و به دنبال دوستش برود، اما خودش هم شکار میشود و میفهمد که شکارچی سنجاب ها پدر او است. به هر ترتیبی ژیوان نجات پیدا میکند و دوستانش را نجات میدهد، اما پیش پدرش برنمیگردد. روزی به نزدیکی خانه شان میرود و پدرش را میبیند که غمگین نشسته است و دلش برای او تنگ شده، با پدرش حرف میزند و از او میخواهد دیگر سنجاب ها را شکار نکند و محیط بان شود…

در این کتاب بچه ها با مفهوم حیوان دوستی، طبیعت دوستی و محیط بان آشنا میشوند.

این کتاب شامل دو داستان مصور با تصویرهای زیبا از دیوید رابرتز است که مفاهیم ارزشمندی در زندگی را به کودکان یاد میدهد. داستان اول “این یک کت و شلوار معمولی نیست” درباره ی مفاهیمی مانند  دوست داشتن، کوشا بودن و احترام متقابل است و به کودک یاد میدهد قدر داشته هایش را بداند. مکس، خیلی دوست دارد کت و شلواری داشته باشد تا همه جا بتواند آن را بپوشد و برای رسیدن به آن بسیار تلاش میکند. اما ایده ای که او برای رسیدن به خواسته اش دارد، او را خاص و متفاوت میکند و باعث میشود نگاه اطرافیانش هم به این مسئله تغییر کند. کودک در خلال این داستان می آموزد که با درست فکر کردن میتوان از پس هرکاری برآمد.

داستان بعدی با نام “آشپزخانه خانم گیلاس” داستان آشپزخانه ای را تعریف میکند که در آن همه تصمیم میگیرند جای خود را با دیگری عوض کنند.

 

در داستان اول، مفهوم تفاوت های فردی، و توانایی و عدم توانایی در این کتاب بررسی میشود و کودک می فهمد که باید روی داشته ها و توانایی های خودش تمرکز کند و غبطه ی دیگران را نخورد.  در پایان داستان دوم به این نتیجه می رسند که انجام دادن کاری که آن را دوست دارند و آن را بلدند از هر کار دیگری بهتر است.

کتاب « به مدرسه دیر رسیدم چون… » نوشته دیوید کالی و به تصویرگری بنجامین چاد است. دیوید کالی در این کتاب بهانه‌های‌ دیر رسیدن پسرکی را به مدرسه با تخیل و زبانی طنزآمیز بیان کرده است.  

برای هرکدام از ما حداقل یک بار پیش آمده که به مدرسه دیر رسیده ایم و توی راه به هزار بهانه جور و واجور فکر کردیم، دروغ سرهم کردیم از دیر بیدار شدن و ترافیک صبحگاهی گرفته تا بیماری خانواده.

در کتاب “به مدرسه دیر رسیدم چون …” پسرکی دیر به مدرسه اش می رسد و به جای اینکه به سوال “چرا دیر اومدی” جواب ساده پیش پا افتاده دهد، از تخلیش استفاده می کند و داستانی هایی را به معلمش می گوید. پسرک به جای جواب‌های ساده‌ای که ممکن است هر کس دیگری بدهد تخلیش را به کار می‌اندازد و شروع به گفتن بهانه‌هایی عجیب و غریب می کند. پسر قصه ما در مقابل سوال معلم خود کم نمی آورد و بهانه‌هایی پی در پی خودش را می گوید که شما را به خنده می اندازد.

قطعا که معلمش بهانه‌های عجیب و غریب او را باور نمی‌کند. اما تخیل پسرک آن قدر قابل ستایش است که بتوان از دیر رسیدن او به مدرسه چشم پوشی کرد.

داستان این گونه آغاز می شود:

کتاب “به مدرسه دیر رسیدم چون …” کتابی است در تبلیغ توجه و تشویق هوش، تخیل و خلاقیت کودکان در اتفاقات روزمره و تشویق کودکان به فکر کردن در خارج از چهارچوب های کلیشه ای.

این کتاب داستان زندگی خرسی است که پیانویی جا مانده در جنگل را پیدا می کند، بچه خرس هر روز به سراغ پیانو می‌رود و کم کم با آن خود می گیرد و بزرگ می‌شود که می‌تواند آهنگ‌های دلنشینی بنوازد. روزی پدر و دختری به جنگل می‌آیند و به خرس پیشنهاد می‌دهند که همراه آنان به شهر برود. خرس می‌داند اگر به شهر برود دلش برای خرس‌های دیگر تنگ می‌شود اما از سویی دیگر سودای دیدن شهر و برگزاری کنسرت او را وسوسه می‌کند.

خرس پیانو زن جنگل و دوستانش را به ترک می کند و برای کسب شهرت و تجربه‌های جدید به شهر می رود و خیلی زود به آقای خرس مشهوری تبدیل می‌شود که همه برای کنسرت هایش صف می بندند. پس از مدتی با این که همه چیز به خوبی پیش می‌رود خرس حس می‌کند چیزی کم دارد …

خرس از جنگل به شهر می‌رود به جایی که به آن تعلق ندارد، برای مدتی زرق و برق شهر خرس را از هویتش، دوستانش و جنگلی که در آن زندگی می‌کرد دور می‌کند. اما سرانجام خرس برای بازیافتن دوستان قدیمی‌اش راهی جنگل می‌شود.

این داستان مفهوم هویت، تعلق خاطر و حفظ دوستی‌های قدیمی را برای کودک بازگو می‌کند

کتاب کودک “هیس! ما یک نقشه داریم” داستان ۴ دوست صمیمی علاقمند به پرندگان است که می خواهند آن ها را با خود همراه کنند، ۳ دوست پیشنهاد می دهند پرندگان را اسیر کنند اما یکی از این چهار دوست اعتقاد دارد که اگر با پرندگان دوست باشند می توانند آن ها را با خود همراه کنند.

چهار دوست به جنگل می روند و پرنده ای خوش خط و خال و زیبا می بینند. دوست کوچک‌تر به پرنده می‌گوید: «سلام پرنده» اما سه دوست دیگرش او را ساکت می‌کنند و می‌گویند: «هیس! ما یک نقشه داریم.»

سه دوست دیگر یک توری می‌آورند روی پرنده می‌اندازند. اما پرنده فرار می‌کند و می‌رود. سه دوست بزرگ‌تر هر چه تلاش می‌کنند موفق نمی‌شوند پرنده را بگیرند تا این می‌بینند دوست دیگرشان که به پرنده سلام کرده بود به آرامی به پرنده نزدیک شده و با پیشنهاد غذا اعتماد او را جلب کرده است.

طولی نمی‌کشد که پرنده‌های زیادی با دوست کوچک ارتباط برقرار می کنند. سه دوست بزرگ‌تر فرصت را غنیمت می‌شمارند تا با روشی که خودشان فکر می‌کنند درست است پرنده‌های بیشتری شکار کنند. پس دوباره سراغ تورشان می‌روند. این کار پرنده‌ها را خشمگین می‌کند و همگی مجبور به فرار می‌شوند.

سپس آن‌ها به یک سنجاب برمی‌خورند و باز دوست کوچک‌شان را ساکت می‌کنند و می‌گویند: «هیس! ما یک نقشه داریم.» و بدون توجه به روش دوست کوچک‌شان سعی می‌کنند آن موجود را به روش خودشان اسیر کنند. «هیس! ما یک نقشه داریم» کتابی تصویری است. متن تکرارشونده «هیس! ما یک نقشه داریم» و همچنین تصاویر زیبای داخل کتاب، برای کودکان سنین پایین جذاب است و چسبندگی کودکان به کتاب را بیشتر می کند.

عکس های مصور شده در کتاب بسیار هوشمندانه طراحی شده اند و نکات جالبی در آنها نهفته است، برای مثال در تصویر مصور روی کتاب، کوچکترین دوست با فاصله ای نسبت به باقی ۳ دوست دیگر ترسیم شده است که نمایان گر اختلاف نظر بین آنهاست. از طرفی نگاه دوست کوچکتر به ۳ دوست دیگر هم نشان دهنده چشمان مشاهده گر و متعجب اوست.

پرنده‌ی زیبای رنگارنگ با فرار خود صفحه به صفحه ما را در طول داستان پیش می‌برد و او که همیشه چشمان‌اش بسته است، زمانی که به دوست کوچک‌تر اعتماد می‌کند، چشمان‌اش را باز می‌کند تا دوست جدید خود را ببیند.

کتاب «هیس! ما یک نقشه داریم» برای بلندخوانی و اجرای نمایش کودک بسیار ایده آل است.

کتاب “هیس! ما یک نقشه داریم” ترویج دهنده فرهنگ دوستی با طبیعت و حیوانات هست و تفاوت نگاه کودکان و بزرگسالان به طبیعت، حیوانات و محیط اطراف خود است.

کتاب داستان برای سوم ابتدایی

کتاب دوست بزرگ داستانی است درباره دوستی و رعایت حد دوستی را مطرح می‌کند. مادر بچه‌کلاغ وقتی می‌فهمد دوست تازه‌ی او یک فیل است نگران می‌شود و مانند هر مادر نگرانی، به بچه‌کلاغ هشدار می‌دهد و برای قطع دوستی با فیل دلایل مختلفی را مطرح می‌کند. ولی بچه‌کلاغ برای همه‌ی آن‌ها جوابی دارد که ثابت کند دوستی‌اش با فیل اشتباه نیست. مادر که هنوز مجاب نشده است به او هشدار می‌دهد مبادا با فیل کشتی بگیرد یا وسط آب برود.

بچه کلاغ به مادرش اطمینان می‌دهد هیچ کدام از این کارها را نخواهد کرد و یادآوری می‌کند که او می‌داند یک فیل چه می‌کند و یک کلاغ چه عادت‌هایی دارد. مادر سرانجام آخرین تیر خود را رها می‌کند و از او می‌پرسد که چگونه با فیل گفت وگو می‌کند. بچه‌کلاغ در پاسخ می‌گوید درست است که او زبان فیل را بلد نیست ولی آن دو می‌توانند به زبان اشاره و با نگاه با یک دیگر ارتباط برقرار کنند و احساس خود را به یک دیگر منتقل کنند. مادر که تا حدودی آرام شده است این‌بار برای فیل اظهار نگرانی می‌کند و از او می‌خواهد که از فیل رفتارهای کلاغ‌ها را نخواهد. بچه کلاغ که دیگر بی‌حوصله شده است می گوید من می‌دانم با چه کسی دوستی می‌کنم. او یک فیل ساده است نه یک فیل پرنده.

داستان با طرح دوستی بچه‌کلاغ و بچه‌فیل، موضوع هم « قد و اندازه بودن » در دوستی را به خوبی بیان می‌کند. هم چنین به والدین می‌گوید که در عین حال که باید هوای کودکان را داشتهه باشند و چتر حمایتی‌شان برسر کودکان باشد، نباید آنان را دست کم بگیرند و باید به کودکان اطمینان کرد.

المر کتابی است درمورد تفاوت های فردی و ویژگی های منحصر بفرد. المر فیلی است که شبیه هیچ فیل دیگری نیست، او مثل فیل های دیگر خاکستری نیست، بلکه رنگارنگ و بسیار شوخ است. در ابتدای داستان او از این تفاوت ناراضی است و دلش میخواهد شبیه فیل های دیگر باشد پس میرود و با توت های وحشی خود را خاکستری میکند، اما دیگر هیچ کس او را نمیشناسد. او دیگر المر نیست بلکه فقط یک فیل است. اما او ویژگی های دیگری هم دارد که او را منحصر بفرد میکند و در ادامه همین ویژگی ها باعث میشود همه او را بشناسند.

المر یکی از بهترین کتاب ها در حوزه ی خودشناسی کودکان است، سال هاست این کتاب در کارگاه های کودکان، در مهد کودک ها و مدارس خوانده میشود و همیشه جزو جداب ترین کتاب ها برای کودکان است. حتی ناشر کتاب «المر» ۲۶ می سال ۲۰۱۶ را روز المر نامگذاری کرد و کتابخانه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها این روز را با اجرای برنامه‌هایی در رابطه با این فیل دوست‌داشتنی جشن گرفتند. لازم است که هر کودکی حتما یک بار این کتاب را بخواند و درمورد ویژگی های منحصر بفرد خود فکر کند.

این کتاب برای بلندخوانی و اجرای نمایش مناسب است.

داستان المر داستان تفاوت ها و پذیرش و احترام به این تفاوت هاست. در جریان داستان کودک می آموزد که آنچه او را منحصر بفرد میکند همین تفاوت هاست و باید آنها را دوست بدارد.

شنگال کوچولو نمیداند چیست؟ نمیداند دقیقا به چه دردی میخورد؟ او نه چنگال است و نه قاشق. هیچ وقت سر سفره از او استفاده نمیشود. نه چنگال ها او را میپذیرند و نه قاشق ها. شنگال دلش میخواهد به درد کاری بخورد، میخواهد در یک گروه قرار بگیرد و همه او را بپذیرند. 

پس تصمیم میگیرد خود را شبیه قاشق ها یا چنگال های دیگر بکند. اما موفق نمیشود، چون او نه قاشق است نه چنگال.

تا اینکه روز سرو کله ی یک بچه کوچولو در خانه پیدا میشود. او آنقدر کوچک است که نمیتواند از قاشق و چنگال استفاده کند. به چیزی احتیاج دارد که هم قاشق باشد و هم چنگال و این همان چیزی است که شنگال برای آن ساخته شده است.

داستان شنگال به تفاوت های فردی و نقاط قوت یا ضعف هرکس میپردازد. در خلال داستان کودک میبیند که ویژگی های متفاوت شنگال نه تنها بد و بی مصرف نیست، بلکه بسیار مفید است و برای هدفی خاص طراحی شده است.

همانطوری که ما همیشه توصیه می کنیم، بازی، کاردستی و کتاب ساختار ذهنی کودکان در حل مسائل را بسیار شکل می دهد. در این مطلب شما قصه ها و کتاب های مناسب کودکان پیش دبستانی و دبستانی را مشاهده خواهید نمود.

علاوه بر این مطلب شما می توانید از کتاب های زیر نیز برای کودکانتان بهره گیری کنید:

نویسنده: نیوشا پروازوند

تاریخ نگارش: اول فروردین ۱۳۹۷

تمامی حقوق مطالب و تصاویر تولیدی این سایت متعلق به سایت رادیو کودک است، هرگونه کپی برداری با ذکر نام سایت و لینک به آن براساس صفحه قوانین و مقررات بلامانع است.

برای خرید و دانلود  کتاب قصه‌هایی برای کلاس سومی‌ها  نوشته  گروه نویسندگان  و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر،  اپلیکیشن طاقچه  را رایگان نصب کنید.

عالی👍👍👍👍👌👌👌👌

به نظر من برای کلاس سومی ها عالی است❤❤❤❤💐💐💐💐

چرا نمونه نمیدید من می خواستم بخونم نمونه نمی دید

خوب بود🌹🌹

کتاب داستان برای سوم ابتدایی

طاقچه سایت و اپلیکیشن دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است. در طاقچه هزاران کتاب، مجله، روزنامه و کتاب گویا را می‌توانید دانلود کنید و با موبایل، تبلت و رایانه آن‌ها را بخوانید. در طاقچه کتاب‌های روانشناسی، رمان و داستان، کتاب‌های تاریخی، کتاب فلسفی و هزاران کتاب رایگان برای دانلود وجود دارد.

© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه کتاب الکترونیک طاقچه است.

در این صفحه کتاب های مناسب برای کودکان ۷ – ۹ سال معرفی شده‌اند.

در سال‌های نخست دبستان که کودکان با خواندن و نوشتن آشنا شده‌اند، می‌توانند کتاب‌هایی با متن ساده و کوتاه را خودشان بخوانند. بنابراین بهتر است علاوه‌بر بلندخوانی برای کودکان، گاهی هم اجازه دهیم خود کودکان کتاب به دست بگیرند و از خواندن کتاب لذت ببرند. این کار به آن‌ها اعتمادبه‌نفس می‌دهد که مهارت‌های خود را به‌کار گیرند و در جهت تقویت این مهارت‌ها تلاش کنند.

کتاب‌هایی با موضوع مهارت‌های زندگی، ارزش‌های زندگی، محیط زیست و کتاب‌های تصویری برای این گروه سنی مناسب است. بهتر است کتاب‌هایی که به‌صورت غیرمستقیم به کودکان آموزش می‌دهند را در دسترس‌شان قرار دهیم.

کتاب داستان برای سوم ابتدایی

وبلاگ‌ کتاب هدهد با نوشته‌هایی کاربردی برای خانواده‌ها و معلمان

همه حقوق سایت کتابک برای پدیدآورندگان آن محفوظ و  باز نشر نوشته ها و تصویرها با آوردن منبع آزاد است.

Copyright 2008 – 2019

 مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی
ای فرستاد که در فاصله ای دور از خانه شان روییده بود. پسر اول در زمستان،
دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند.

سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست که بر اساس آنچه دیده بودند
درخت را توصیف کنند. پسر اول گفت: «درخت زشتی بود، خمیده و درهم پیچیده.»
پسر دوم گفت: «نه… درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن.»

پسر سوم گفت: «نه… درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا و عطرآگین… و با
شکوه ترین صحنه ای بود که تا به امروز دیده ام.» پسر چهارم گفت: «نه!!!
درخت بالغی بود پربار از میوه ها… پر از زندگی و زایش!»

مرد لبخندی زد و گفت: «همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل
از زندگی درخت را دیده اید! شما نمی توانید درباره یک درخت یا یک انسان بر
اساس یک فصل قضاوت کنید. همه حاصل آنچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از
زندگی شان برمی آید فقط در انتها نمایان می شود.

کتاب داستان برای سوم ابتدایی

وقتی همه فصل ها آمده و رفته باشند! اگر در زمستان تسلیم شوید، امید
شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروری پاییز را از کف داده اید! مبادا
بگذاری درد و رنج یک فصل، زیبایی و شادی تمام فصل های دیگر را نابود کند!
زندگی را فقط با فصل های دشوارش نبین؛ در راه های سخت پایداری کن. لحظه های
بهتر بالاخره از راه می رسند…

گردآوری: مجله آنلاین روزِ شادی

………………………………………….

گویند روزی حضرت سلیمان از مورچه ای پرسید: ” غذای تو در سال چه مقدار است؟”

مورچه جواب داد : ” سه دانه ی گندم ” . حضرت سلیمان مورچه را در جعبه ای گذاشت و

سه دانه گندم در آن ریخت و به مدت یک سال مورچه را در آن نگه داشت .

بعد از یک سال وقتی به سراغ مورچه رفت دید یک دانه و نصفی هنوز باقی است .

چون حضرت دلیلش را پرسید مورچه گفت : ترسیدم یادت برود و بعد از یک سال سراغم

نیایی . این بود که با خودم قرار گذاشتم مقداری از گندم ها را برای روز مبادا نگه دارم.

یکی
بود، یکی‌ نبود. در زمان حضرت پیغمبر(ص)، در یک روز گرم تابستانی، مردی از
صحرایی رد می‌شد. آفتاب به همه‌جا می‌تابید و زمین داغ داغ بود. مرد از
تشنگی، به سختی راه می‌رفت. ناگهان چشمش به سگی افتاد که روی زمین دراز
کشیده بود. سگ از شدت تشنگی، در حال مرگ بود. مرد به فکر چاره افتاد؛ آنقدر
گشت تا چاهی پیدا کرد. اما چاه خیلی گود بود. مرد، کلاه خود را از سر
برداشت. پارچه‌ای را هم که به سرش بسته بود، رشته رشته کرد. سپس آن را به
صورت طناب درآورد. طناب را به کلاه بست و با آن، از چاه آب کشید. سگ آب را
نوشید و از مرگ نجات پیدا کرد.

کسانی که به خدمت پیغمبر (ص)
می‌رفتند، این داستان را برای ایشان تعریف کردند. حضرت محمد (ص) فرمود:
«کار این مرد در نظر خداوند خیلی بزرگ است. برای همین، اگر گناهی هم از او
سر زده باشد، تمام آنرا می‌بخشد.»

کسانی که این سخنان را شنیدند، با
خود گفتند: «وقتی در نظر خداوند، محبت کردن به سگی پاداش دارد، محبت و نیکی
به مردم چه قدر پاداش خواهد داشت؟»

 

                                        

سایت کودک و نوجوان تبیان

                                                                                      
داستانی از بوستان سعدی

هستی نه سال دارد. امسال به کلاس سوم می‏رود. او مثل خیلی از بچه‏های ایران تابستان خوبی را پشت سر گذاشته است و خودش را برای آخرین روزهای این فصل گرم آماده می‏کند.

یک روز عصر که هستی
به کلاس نقاشی رفته بود. وقتی همراه پدر به خانه برگشت. چیزهای تازه‏ای
دید. مادر همه جای خانه را تمیز کرده و برق انداخته بود. روی میز وسط 
پذیرایی چند تا گلدان را پر از گل گذاشته بود. خودش هم زیباترین لباس‏هایش را پوشیده و عطر خوش بویی به خودش زده بود. هستی با تعجب به مادر نگاه کرد و گفت: «مامان! عید شده؟ یا می‏خواهیم برویم مهمانی؟»

مامان خندید و گفت: «هر دوتا. هم عید شده. هم می‏خواهیم برویم مهمانی!» هستی با خودش فکر کرد: «حالا که عید نوروز نیست.
پس چه عیدی است؟» با این فکر، رفت که کیف و وسایل نقاشی‏اش را توی اتاقش
بگذارد. وقتی می‏خواست لباس‏هایش را در بیاورد. یاد حرف مادر افتاد و
پرسید: «مامان! لباس‏هایم را در بیارم؟» مادر گفت: «آره دخترم!» هستی دوباره پرسید: «مگر نمی‏خواهیم برویم مهمانی؟» مادر گفت: «چرا ولی اول باید بروی حمام
و خودت را تر و تمیز بشویی!» هستی، زود لباس‏هایش را عوض کرد و دوید توی
حمام دو تا کار را خیلی دوست داشت؛ یکی حمام کردن و یکی لباس‏های نو و قشنگ پوشیدن.

وقتی که هستی از حمام بیرون آمد، مادر داشت توی آشپزخانه غذا درست می‏کرد. بوی خوش غذا در خانه پیچیده بود و هوش از کله آدم می‏برد. هستی تند وتند بدنش را با حوله خشک کرد و رفت و پیش مادر و با شوق زیاد گفت: «مامان! خودم را شستم. حالا کدام لباسم را بپوشم؟» مامان با لبخندی گرم و مهربان گفت: «هر کدام را که خودت دوست داری! فقط لباس زمستانی نبوش!»

هستی، از این حرف مامان خیلی خوشحال شد. اما کمی هم تعجب کرد. چون مادر همیشه اجازه نمی‏داد که هستی، هر لباسی را که دوست داشت، بپوشد. در این موقع بوی خوش غذا به دماغ هستی خورد و با تعجب پرسید: «مامان! مگر نمی‏خواهیم برویم مهمانی؟»

مادر گفت: «می‏دانم برای چی می‏ترسی دخترم! مهمانی، همین جا توی خانه ماست» هستی
پرسید: «چی؟ همین جا؟ توی خانه خودمان؟!» مادر لبخندی زد و گفت: «آره
عزیزم، توی خانه خودمان، چون ما «مهمان خدا» هستیم و خدای مهربان، خودش از
ما پذیرایی می‏کند. امشب شب اول «ماه رمضان» است. ماه رمضان هم، ماه مهمانی خداست. خدا هم که همه جا هست. حتی توی خانه خودمان!»

هستی
تازه فهمید که منظور مادر از «مهمانی» چیست. با خوشحالی رفت توی اتاقش تا
بهترین و قشنگ‏ترین لباس‏هایش را بپوشد و خودش را برای مهمانی آماده کند.

هستی، زیباترین لباس‏هایش را پوشیده و با پدر و مادر سر سفره شام نشسته بود. پدر، مرتب از شام خوشمزه مادر تعریف می‏کرد.

در این موقع تلویزیون یک آهنگ شاد پخش کرد و گفت: «فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، عید مومنان و بهار قرآن را به همه مسلمانان تبریک می‏گوییم» یک دفعه چیزی به ذهن هستی آمد و پرسید: «بابا: فقط آدم‏هایی که روزه
می‏گیرند. مهمان خدا هستند؟» پدر گفت: «نه دخترم! شاید خیلی از آدم‏ها
نتوانند روزه بگیرند، مثل: بچه‏ها، آدم‏های بیمار و سالخورده. مسافرها و بعضی‏های دیگر… اما همه آنها در این ماه قشنگ مهمان خدا هستند.» هستی گفت: «من هم دوست دارم که روزه بگیرم!» مادر به هستی قول داد که اجازه بدهد یک روز روزه بگیرد.

 سایت کودک و نوجوان تبیان

پروانه ی زیبا

یکی بود یکی نبود. جنگل زیبا و سر سبزی بود که همه ی حیوانات آن برای مهمانی بزرگ آماده می شدند.

این مهمانی هر سال در یک شب بهاری زیبا برگزار می شد تا همه ی حیوانات جنگل با صفا و صمیمیت دور هم جمع بشوند.

حیوانات خوشحال بودند، با هم می گفتند و می خندیدند، پروانه ی زیبا هم روی یک گل نشسته بود و از گرمای آفتاب لذت می برد.

سنجاب
کوچولوها که از درخت بالا می رفتند، پروانه ی زیبا را دیدند و
گفتند:”پروانه ی زیبا ما داریم برای همه ی میهمان های امشب فندق جمع می
کنیم. می خواهی یک فندق هم به تو بدهیم؟”

پروانه ی زیبا گفت:”نه، من خیلی ظریف تر و زیباتر از این هستم که بخواهم یک فندق داشته باشم.” سنجاب ها پشت سر هم دویدند و رفتند.

کم
کم که گذشت خرگوش ها که از این طرف به آن طرف می پریدند، پروانه ی زیبا را
دیدند و گفتند:”ببین ما چه خوشگل شدیم، دور گوش هایمان حلقه ی گل پیچیده
ایم. می خواهی یک حلقه ی گل به تو بدهیم؟”

پروانه ی زیبا گفت:”نه، من زیبا هستم و نیاز به حلقه ی گل ندارم.”

خرگوش ها هم جست زدند و رفتند.

کتاب داستان برای سوم ابتدایی

چند
ساعتی گذشته بود که چند تا گنجشک کوچولو پروانه ی زیبا را دیدند و
گفتند:”پروانه ی زیبا می خواهی امشب ما بالای سر مهمان ها پرواز کنی و با
هم آواز بخوانیم.”

پروانه گفت:”نه؛من با شما پرواز نمی کنم، من خیلی زیبا هستم.”

گنجشک ها هم پر زدند و رفتند.

بالاخره مهمانی شروع شد. جشن امسال خیلی باشکوه بود. پر از چراغ های بزرگ و روشن بود و یک آیینه ی بزرگ هم آنجا بود.

هوا
که تاریک شد، پروانه هم بال زد و خودش را به مهمانی رساند. دید همه ی
حیوانات مشغول خندیدن و بازی کردن هستند. انگار هیچ کس منتظر او نبود.
یک مرتبه یک پروانه ی زیبا مثل خودش را دید و سریع به طرفش رفت. آن پروانه
هم همین طور به او نگاه می کرد، پروانه  زیبا ساعت ها به بال های زیبای آن
پروانه نگاه کرد.

بعد
خواست با او حرف بزند، اما شاخکش را که به سمت او برد، یک مرتبه سرما تمام
وجودش را گرفت. تازه فهمید که آن پروانه تصویر خودش در آیینه است. وقتی
برگشت و پشت سرش را نگاه کرد، دیگر مهمانی تمام شده بود و همه ی حیوانات به
خانه هایشان رفته بودند.

پروانه ی زیبا خیلی ناراحت شد؛ چون فهمید زیبایی اش باعث شد که تمام شب را تنها بماند. تصمیم گرفت که دیگر به خودش مغرور نباشد و همه ی حیوانات را دوست داشته باشد.

 

 

 

دل کوچک دخترک شکست. چشم های عسلی اش پر از اشک شد. او کسی را نداشت تا آرامش کند. پدر و مادرش از دنیا رفته بودند. ارباب به سر او داد زد. دخترک ترسان و لرزان به مغازه ی خرما فروش رفت. با خجالت زیاد به او گفت:« آقا! اربابم این خرماها را نمی خواهد.» مرد خرما فروش بد اخلاق شد و داد زد:« به من چه که نمی خواهد. از اینجا برو، زود باش.»دخترک دوباره گریه کرد. اما ترسید به خانه برود. رفت کنار یک دیوار نشست. صدای گریه اش بلند شد.

مرد مهربانی که از آنجا می گذشت، بالای سرش ایستاد. چشم هایش قشنگ بود. پیراهنش پر از بوی گل شب بو بود. دخترک گریه اش را خورد. مرد مهربان به سرش دست کشید و پرسید:« دخترم! چرا گریه می کنی؟»

دخترک ماجرا را برای او تعریف کرد. مرد مهربان دست او را گرفت و جلوی مغازه ی خرمافروش برد. بعد به آن مرد گفت:« آقا چرا خرمای این دختر را پس نمی گیری؟»

مرد خرمافروش بیشتر عصبانی شد و به سر او هم داد زد. مرد مهربان عصبانی نشد. فقط سکوت کرد. پیرمردی که آنجا بود فوری در گوش مرد خرما فروش گفت:« چرا سر او داد می زنی؟ او خلیفه ی مسلمانان، حضرت علی(ع) است.»

مرد خرما فروش ترسید. من و من کرد. صورتش خیس عرق شد. فوری جلوی حضرت علی (ع) خم شد و راست شد و گفت:«ببخشید من اشتباه کردم. آن ها را پس می گیرم.»

حضرت علی (ع) به او گفت:« سعی کن از این به بعد خرمای خوبی به مردم بفروشی.»

مرد خرما فروش گفت:«چشم، چشم، من این خرماها را عوض می کنم.»

بعد فوری خرماها را پس گرفت. سکه های دخترک را کف دستش گذاشت. صورت دخترک از خنده، زیبا شد. حضرت علی (ع) او را تا سر کوچه شان همراهی کرد. دخترک او را نمی شناخت؛ او مثل پدرش مهربان و دوست داشتنی بود.

 

 

بخش کودک و نوجوان تبیان

 

در آن بعد از ظهر خنک، گاه نسیم ملایمی می وزید؛ شاخ و برگ درخت های نخل را تکان می داد و برگ های ریخته بر کوچه را به بازی می گرفت. داخل کوچه چند کودک خردسال مشغول بازی بودند. سلمان فارسی از کنار کودکان در حال بازی گذشت و به سمت خانه حضرت علی (علیه السلام) رفت. مسئله ای برایش پیش آمده بود که می خواست با حضرت (علیه السلام) در میان بگذارد. وقتی پشت در خانه علی (علیه السلام) رسید، لحظه ای ایستاد. بعد به آرامی در زد. در را به رویش باز کردند. سلمان فارسی وقتی داخل حیاط شد، صحنه ای را دید که باعث شد برای لحظه ای به فکر فرو رود. او حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیه) را دید که مقداری جو در ظرفی ریخته تا آرد کند. چند لباس هم در تشت گذاشته تا بشوید. در آن لحظه کودک شیرخوارش هم بی تابی می کرد. سلمان فارسی می دانست که با تولد زینب کبری (سلام الله علیه)، خانه حضرت (علیه السلام) صاحب سه کودک خردسال شده بود؛ امام حسن (علیه السلام) چهار ساله، امام حسین (علیه السلام) سه ساله و زینب هم که خردسال بود. حالا دیگر وقت آن رسیده بود که یک نفر برای کمک به کارهای خانه پیش حضرت زهرا (سلام الله علیه) بماند و فضه این کار را به عهده گرفته بود.

سلمان فارسی جلوتر رفت و به حضرت زهرا (سلام الله علیه) گفت: «ای دختر پیغمبر! «فضه»، خدمتکار شما حاضر است، چرا به او دستور نمی دهید تا کاری انجام دهد؟»

حضرت زهرا (سلام الله علیه) فرمود: «فضه در نوبت خود کار کرده، امروز نوبت من است.»

سلمان فارسی با شنیدن این حرف، باز هم به فکر فرو رفت.

حضرت زهرا (سلام الله علیه) دوباره فرمود: «اکنون وقت مطالعه، تفکر و عبادت فضه است که نباید از آن محروم باشد. پدرم به من سفارش کرده است یک روز فضه کار کند و یک روز من.»

سلمان فارسی با شنیدن این حرف، سکوت کرد و چشم به نخل ها دوخت که در نسیم عصر گاهی تکان می  خوردند و باعث خنکی هوا در آن بعد از ظهر می شدند. او به یاد آورد، فضه خود از پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) تقاضا کرد که اجازه دهد او خدمتکار حضرت فاطمه (سلام الله علیه) باشد.

مردم او را کنیز حضرت فاطمه (سلام الله علیه) می دانستند و حضرت زهرا (سلام الله علیه) هم او را دوست خود می نامید. حالا سلمان فارسی با چشم های خود می دید که رفتار حضرت زهرا (سلام الله علیه) با فضه، در عمل هم مانند رفتار با یک دوست است.

سلمان فارسی هنوز به حرف های حضرت زهرا (سلام الله علیه) درباره فضه فکر می کرد که بی اختیار اشک شوق در چشم هایش جاری شد.

 

بخش کودک و نوجوان تبیان

چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند.

بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به دو قورباغه دیگر گفتند: که دیگر چاره ای نیست شما به زودی خواهید مرد.دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغه های دیگر مدام می گفتند: که دست از تلاش بردارند چون نمی توانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفته های دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد.

اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش می کرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که تلاش بیشتر فایده ای ندارد او مصمم تر می شد تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد. بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: مگر تو حرفهای ما را نمی شنیدی؟

معلوم شد که قورباغه ناشنواست. در واقع او در تمام مدت فکر می کرد که دیگران او را تشویق می کنند.

 

برای دیدن تصویر یک قورباغه نورانی ادامه مطلب را کلیک کنید

کتاب داستان برای سوم ابتدایی
کتاب داستان برای سوم ابتدایی
0

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *