نویسنده ی کتاب بیشعوری

نویسنده ی کتاب بیشعوری
نویسنده ی کتاب بیشعوری

صفحه‌هایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید


فهرست
انتقال به نوار کناری
نهفتن

بیشعوری کتابی با مضمون طنز است که به «تجاوز حماقت‌آمیز اما آگاهانه به حقوق دیگران» در عصر معاصر اشاره دارد، این کتاب نوشته خاویر کرمنت (به انگلیسی: Xavier Crement) است و در سال ۱۹۹۰ با نام Asshole No More; The Original Self-Help Guide for Recovering Assholes and Their Victims منتشر شد.[۱]

نویسنده در این کتاب مدعی می‌شود که بیشعوری یک بیماری و اعتیاد است، نه بداخلاقی و سوءرفتار و به معرفی بیشعوری از زوایای مختلف می‌پردازد.[۲]

این کتاب در فیلم‌های سینمایی دراکولا، خنده‌های آتوسا و همچنین قسمتِ ۱ مجموعه هیولا، حضور دارد و به آن اشاره می‌شود.

نویسنده ی کتاب بیشعوری

این کتاب اولین بار توسط محمود فرجامی در سال ۱۳۸۶ ترجمه شد[۳] و به دلیل عدم دریافت مجوز نشر به صورت رایگان برای دانلود روی سایت شخصی وی قرار گرفت. مترجم از مخاطبین این کتاب خواست اگر از محتوای کتاب راضی بودند مبلغی به اندازه پول یک پیتزا را به حساب مترجم واریز کنند.[۴] سرانجام در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات تیسا در ۲۳۲ صفحه منتشر[۵] و به سرعت تبدیل به یکی از پرفروشترین کتابهای غیرداستانی شد،[۶] تا جایی که در سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران چاپ بیست و نهم این کتاب با تیراژ پنج هزار نسخه در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت.[۷]

کتاب بیشعوری با ترجمه محمود فرجامی در کابل توسط نشر زریاب و در لندن توسط نشر اچ اند اس مدیا نیز به‌طور جداگانه به چاپ رسیده‌است.[۸]

پس از استقبال گسترده از این کتاب، بیشعوری بارها توسط مترجمان و انتشارات دیگر با همان عنوان و طرح اولیه روی جلد، به صورت غیرقانونی[۹] به بازار عرضه شده‌است.

فرجامی خاطرنشان کرده‌است که «حق انحصاری» ترجمه و فروش کتاب بیشعوری (Asshole No More) را از ناشر و نویسنده خریده و انتشار هر ترجمهٔ دیگری از آن غیرقانونی است.[۱۰]

صفحه‌هایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید


فهرست
انتقال به نوار کناری
نهفتن

طَنز،[۱] هنری است که عدم تناسبات در عرصه‌های مختلف اجتماعی را که در ظاهر متناسب به نظر می‌رسند، نشان می‌دهد و این خود مایه خنده می‌شود. هنر طنزپردازی، کشف و بیان هنرمندانه و زیبایی‌شناختی عدم تناسب در این «متناسبات» است.

طنز هنری مکتوب است و اجرای آن در دیگر گونه‌های نمایشی به‌طور نمونه تئاتر، سینما یا تلویزیون، کمدی نامیده می‌شود.

طنز در لغت به معنای طعنه زدن است (معادل شوخی در زبان پارسی) ولی معنای اصلی که در قبل به کار می‌رفته‌است به معنای تیغ جراحی می‌باشد.

نویسنده ی کتاب بیشعوری

طنز واژه ای عربی است. معادل انگلیسی طنز satire است که از satira در لاتین گرفته شده که از ریشه satyros یونانی است. satira نام ظرفی پر از میوه‌های متنوع بود که به یکی از خدایان کشاورزی هدیه داده شده بود و به معنای واژگانی «غذای کامل» یا «آمیخته‌ای از هرچیز» بود.[۲]

طنز و هجو هر دو نوعی از مطایبه یا همان شوخ‌طبعی هستند. اما هجو به قصد مسخره کردن، ریشخند یا تخریب شخصیت کسی نگاشته می‌شود؛ هجو قصد اصلاح ندارد و هدف اصلی آن نابودی شخصیت طرف مقابل است. هزل نیز استفاده از الفاظ رکیک است و سخنی است که در آن مضامینی خلاف اخلاق و ادب بیاید؛ آثار هجو گاهی با هزل همراه هستند؛ یعنی ادبیات رکیک استفاده می‌شود و گاهی با جدّ؛ یعنی ادبیات رسمی برای تخریب رقیب یا دشمن استفاده می‌شود. پس هجو لزوماً همیشه شوخ‌طبعانه نیست و ممکن است بسیار طعنه‌دار برای طنز در نظر گرفته شود، معمولاً مقاصد اصلاح طلبانه و اجتماعی مطرح است. طنز با بیان ظریف مشکلات و کاستی‌ها، با زبانی غیرمستقیم سعی در اصلاح آن‌ها دارد؛ و در نهایت، کمدی نوعی بیان مطایبه‌آمیز به صورت تصویری است. (سینما، تئاتر…) در واقع کمدی می‌تواند از همه شاخه‌های شوخ‌طبعی و مطایبه (طنز، هجو و هزل) استفاده کند.

در ادبیات طنز به نوع خاصی از آثار منظوم یا منثور ادبی گفته می‌شود که اشتباهات یا جنبه‌های نامطلوب رفتار بشری، فسادهای اجتماعی و سیاسی یا حتی تفکرات فلسفی را به شیوه‌ای خنده دار به چالش می‌کشد.[۳] در تعریف طنز آمده‌است: «اثری ادبی که با استفاده از بذله، وارونه سازی، خشم و نقیضه، ضعف‌ها و تعلیمات اجتماعی جوامع بشری را به نقد می‌کشد.»[۴] جانسون طنز را این گونه معنی می‌کند: «شعری که در آن شرارت و حماقت سانسور شده باشد.»[۵]

به کار بردن کلمه طنز برای انتقادی که به صورت خنده‌آور و مضحک بیان شود در فارسی معاصر سابقه زیاد طولانی ندارد. هرچند که طنز در تاریخ بیهقی و دیگر دیگر آثار قدیم زبان فارسی به کار رفته، ولی استعمال وسیعی به معنای satire اروپایی نداشته‌است. در فارسی، عربی و ترکی کلمه واحدی که دقیقاً این معنی را در هر سه زبان برساند وجود نداشته‌است. سابقاً در فارسی هجو به کار می‌رفت که بیشتر جنبه انتقاد مستقیم و شخصی دارد و جنبه غیر مستقیم ساتیر را ندارد و اغلب آموزنده و اجتماعی هم نیست. در فارسی هزل را نیز به کار برده‌اند که ضد جد است و بیشتر جنبه مزاح و مطایبه دارد.[۶]

طنز تفکربرانگیز است و ماهیتی پیچیده و چند لایه دارد. گرچه طبیعتش بر خنده استوار است، اما خنده را تنها وسیله‌ای می‌انگارد برای نیل به هدفی برتر و آگاه کردن انسان به عمق رذالت‌ها. گرچه در ظاهر می‌خنداند، اما در پس این خنده واقعیتی تلخ و وحشتناک وجود دارد که در عمق وجود، خنده را می‌خشکاند و انسان را به تفکر وامی‌دارد. به همین خاطر دربارهٔ طنز گفته‌اند: «طنز یعنی گریه کردن قاه قاه، طنز یعنی خنده کردن آه آه.»[۷] در نتیجه طنز را می‌توان مانند یک تیغ جراحی فرض نمود زیرا کار تیغ جراحی برش جایی به منظور بهبود آن می‌باشد.

طنز در ذات خود انسان را برمی‌آشوبد، بر تردیدهایش می‌افزاید و با آشکار ساختن جهان همچون پدیده‌ای دوگانه، چندگانه یا متناقض، انسان‌ها را از یقین محروم می‌کند. جان درایدن در مقاله «هنر طنز» ظرافت طنز را به جدا کردن سر از بدن با حرکت تند و سریع شمشیر تشبیه می‌کند، طوری‌که دوباره در جای خود قرار گیرد.[۸]

در میان شاعران یونان و روم، شعرهای طنز آرخیلوخوس، هیپوناکس، آریستوفان، لوسیلیوس، هوراس و جوونال قدیمی‌ترین نمونه هاست. در ادبیات قرون وسطای انگلیس از قصه‌های کنتربری اثر جفری چاسر و منظومه رؤیای پیرس شخم کار اثر ویلیام لاگلند می‌توان نام برد. در دوران رنسانس رابله، سروانتس و لوییجی پولچی مشهور طنزپردازان هستند.
آثار طنز ابتدا به صورت شعر بود و بعدها شیوه‌های روایی را هم دربر گرفت. امروزه در ادبیات جهان، مشهورترین طنزنویسان، خبرنویسانی چون سروانتس، رابله، ولتر، جوناتان سویفت، هنری فیلدینگ، جوزف آدیسون، ویلیام تکری، مارک توین، جرج اورول، جوزف هلر، سینکلر لوئیس، جان چیور و آلدوس هاکسلی هستند.[۹]

در ادبیات کلاسیک فارسی، طنز در میان آثار نویسندگان دوره‌های مختلف به اشکال گوناگون وجود داشت. در صدر این افراد، عبید زاکانی پدر هنر طنز در ادبیات فارسی است.[۱۰]
اما نثر و طنز معاصر با مقالات علی اکبر خان دهخدا آغاز شد. مقالاتی که در روزنامه جهانگیرخان صور اسرافیل با مدیریت جهانگیرخان صوراسرافیل با عنوان چرند و پرند منتشر شد. چرند و پرند با الهام‌گیری از شیوهٔ نثرنویسیِ میرزا جلیل محمد قلی‌زاده در نشریه طنز ملانصرالدین منتشر می‌شد.
هم‌زمان با دهخدا در نثر، ایرج میرزا و سید اشرف‌الدین قزوینی (نسیم شمال) در طنز منظوم راه‌های جدیدی گشودند. از طنزنویسان متاخرتر می‌توان به کیومرث صابری فومنی (گل آقا)، ابوالفضل زرویی نصرآباد، ابوالقاسم حالت، منوچهر احترامی، جواد مجابی، هادی خرسندی، سید ابراهیم نبوی، عمران صلاحی، روشن‌ضمیر، جمشید عظیمی نژاد، مازیار نصرتی، عباس فرات، اسماعیل امینی، علیرضا لبش، عبدالله مقدمی، شروین سلیمانی، پوریا عالمی، محمدرضا عالی‌پیام، ناصر فیض، رضا رفیع و محمود فرجامی اشاره کرد.

انواع آثار ادبی که طنزنویس می‌تواند به کار ببرد فوق‌العاده زیاد و متنوع است، رُمان، نمایشنامه، شعر و… اما شیوه‌ها یا تکنیک‌هایی که در آن به کار می‌رود محدود است:

طنز یعنی بیان هنرمندانه و نقادانهٔ کژی‌ها و نادرستی‌ها به قصد اصلاح و نه تخریب. طنز فاخرترین گونهٔ شوخ‌طبعی‌ست، که گونه‌های دیگرش هزل و هجو و فکاهی‌اند. لطیفه‌ها عمدتاً از نوع فکاهی‌اند؛ اما آن‌جا که رنگ و بوی تمسخر قومی یا شخصی خاص می‌گیرند، به هجو متمایل می‌شوند. البته لطیفه‌های زیادی هم هستند که اقدام به انتقاد از فرد، گروه، جامعه و نظام خاصی می‌کند که در دسته «طنز» قرار می‌گیرند.

این حقیقت که طنز در میان عامه‌است، ادعای گزافی نیست. طنزی که در ادبیات عامه ماندگار شود، قطعاً قدرت بالایی دارد. طنزهای شفاهی بخش مهمی از ادبیات عامه‌اند. البته جک و لطیفه تنها بخشی از طنز شفاهی است. طنز نهفته در مثل‌ها، متل‌ها و حکایت‌های بین مردم نیز بخشی از طنز شفاهی است.

صفحه‌هایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید


فهرست
انتقال به نوار کناری
نهفتن


فارسی یا پارسی یک زبان ایرانی غربی از زیرگروه ایرانی شاخهٔ هندوایرانیِ خانوادهٔ زبان‌های هندواروپایی است که در کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، پاکستان، عراق، ترکمنستان و آذربایجان به آن سخن می‌گویند. فارسی یک زبان چندکانونی و زبان رسمی ایران، تاجیکستان و افغانستان به‌شمار می‌رود. این زبان در ایران و افغانستان به الفبای فارسی، که از خط عربی ریشه گرفته، و در تاجیکستان و ازبکستان به الفبای تاجیکی، که از سیریلیک آمده، نوشته می‌شود. زبان فارسی در افغانستان به‌طور رسمی دَری (از ۱۳۴۳ خورشیدی) و در تاجیکستان تاجیکی (از دورهٔ شوروی) خوانده می‌شود.

زبان فارسی از زبان کهن‌تر پارسی میانه (یا پهلوی) آمده که آن نیز خود از پارسی باستان سرچشمه گرفته‌است. این دو زبان برخاسته از ناحیهٔ باستانی پارس (استان فارس و بوشهر و جنوب یزد امروزی در جنوب ایران) هستند. پارسی باستان زبان رسمی شاهنشاهی هخامنشی بود و نوادهٔ آن، پارسی میانه، به‌عنوان زبان رسمی و دینی شاهنشاهی ساسانی درآمد که در این دوران در دیگر سرزمین‌های ایرانی گسترش بسیاری یافت؛ به گونه‌ای که در خراسان جایگزین زبان‌های پارتی و بلخی شد و بخش‌های بزرگی از خوارزمی‌زبانان و سُغدی‌زبانان در خوارزم و فرارود نیز فارسی‌زبان شدند. گویشی از پارسی میانه که با گذشت زمان فارسی دری نام گرفت، پس از اسلام به عنوان گویش معیار نوشتاری در خراسان پا گرفت و در سراسر ایران گسترده شد. گویش‌های دیگر پارسی باستان و پارسی میانه مانند مازندرانی در طبرستان، گیلکی در شمال شرقی جبال، بلوچی در مکران جنوب سیستان، آذری در آذربایجان و قفقاز، لری در لرستان، کهگیلویه و بویراحمد و چهارمحال و بختیاری، و خوزی در خوزستان پا گرفتند که همراه با دری نزدیک به یکدیگرند.

نویسنده ی کتاب بیشعوری

فارسی دری، در طول تاریخ، زبانِ فرهنگی و ارجمند امپراتوری‌های پرشماری در آسیای غربی، میانه و جنوبی بوده‌است. این زبان تأثیرات بزرگی را بر زبان‌های همسایه خویش، از جمله دیگر زبان‌های ایرانی، زبان‌های ترکی (به ویژه ازبکی و آذربایجانی)، ارمنی، گرجی و زبان‌های هندوآریایی (به ویژه اردو) گذاشته‌است. فارسی بر عربی نیز تأثیر گذاشته و از آن تأثیر پذیرفته‌است. این زبان حتی در میان کسانی که گویشور بومی آن نبوده‌اند، همانند ترکان عثمانی در امپراتوری عثمانی یا پشتون‌ها در افغانستان، برای دورانی زبان رسمی دیوان‌سالاری بوده‌است.

در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبان‌شناسان اروپایی در برلین، زبان‌های یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان‌های کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک به‌شمار می‌آید که باستانی و دارای ادبیات پرباری باشد و همچنین در واپسین هزارهٔ زندگانی خود دچار دگرگونی‌های اندکی شده باشد. فارسی از نظر آثار ادبی و شمار و گوناگونی واژگان و همچنین ضرب‌المثل‌ها یکی از غنی‌ترین و پرمایه‌ترین زبان‌های جهان است. از شناخته‌شده‌ترین آثار ادبیات فارسی می‌توان شاهنامه فردوسی، آثار مولوی، رباعیات خیام، پنج گنج نظامی، دیوان حافظ، منطق‌الطیر عطار نیشابوری و گلستان و بوستان سعدی را نام برد.

بر پایهٔ برآوردها، ۷۰ میلیون تن در ایران، ۲۵ میلیون تن در افغانستان، ۹ میلیون تن در تاجیکستان و میان ۱۰ تا ۱۲ میلیون تن در ازبکستان به زبان فارسی دری گفتگو می‌کنند. فارسی همچنین در بحرین، عراق، پاکستان، کویت، امارات متحده عربی، قطر، روسیه، جمهوری آذربایجان، قرقیزستان، قزاقستان، ترکمنستان، چین و هند نیز دارای گویشور بومی است. با توجه به رسمی بودن فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران دیگر زبان‌ها بِدان به‌عنوان زبان دوم، روی‌هم‌رفته می‌توان شمار فارسی‌گویان جهان را بیش از ۱۲۰ میلیون تن برآورد کرد. فارسی همچنین پنجمین زبان پرکاربرد در محتوای وب است.

زبان فارسی نو، در درازای تاریخ و در پهنه‌های گوناگون جغرافیایی، نام‌های گوناگونی داشته و دارد. این زبان در ایران به نام «پارسی» و رسماً «فارسی»،[۱۱] در افغانستان به نام فارسی و رسماً «دری»[۱۶] و در تاجیکستان و ازبکستان نیز رسماً به نام «تاجیکی» (Тоҷикӣ)[۱۷] مشهور است. این زبان در بحرین و دیگر کشورهای پیرامون خلیج فارس نیز «عجمی» و همچنین فارسی نام دارد.[۱۸] در عثمانی و هند نیز این زبان فارسی نامیده می‌شد.[۱۹]

از نظر ریشه‌شناسی، واژهٔ فارسی معرب پارسی است که در نتیجه نبود حرف «پ» در دستگاه واجی عربی بدین شکل درآمده است.[۲۰] واژه پارسی از واژه کهن‌تر پارسیگ (𐭯𐭠𐭫𐭮𐭩𐭪) در پارسی میانه آمده که حاصل افزودن پسوند صفت‌ساز ـیگ به واژه «پارس» و به معنای «[زبانِ] منسوب به پارس» است. در پارسی باستان نیز نام این زبان پارسَه (𐎱𐎠𐎼𐎿) یا آریَه (𐎠𐎼𐎹) بود.[۲۱][۲۲][۲۳]

در بیشتر زبان‌های ایرانی از فارسی و مشتقات آن برای اشاره به فارسی استفاده می‌شود؛ استثناهای مهم پشتو و آسی هستند که به ترتیب از پاړسی و (Persaynag) Персайнаг استفاده می‌کنند. در بیشتر زبان‌های جهان اسلام و شبه‌قارهٔ هند نیز به پیروی از عربی مشتقات واژهٔ فارسی رایج است. در عربی کلاسیک، به‌ویژه در سده‌های نخست دورهٔ اسلامی، به فارسی «لسان العجم» (زبان عجم) می‌گفتند.[۲۴]

نام فارسی در زبان‌های غربی از واژهٔ یونانی (Persís) Περσίς آمده‌است.[۲۵] این واژه یونانی‌شدهٔ واژهٔ پارسَه در پارسی باستان است که در فارسی امروزی پارس تلفظ می‌شود.[۲۶] در بیشتر زبان‌های اسلاوی و برخی از زبان‌های ژرمنی و ترکی (همانند روسی: Персидский، آلمانی: Persische، قزاقی: Парсы) نام فارسی مستقیماً از واژهٔ یونانی آمده‌است. در دیگر زبان‌ها (همانند ایتالیایی: persiana، انگلیسی: Persian، صربی: персијски) نام فارسی مشتقی از صفت لاتین Persiānus است که از اسم Persia مشتق می‌شود که به همان Περσίς یونانی بازمی‌گردد.

فارسی از گروه جنوبِ غربی شاخهٔ غربی زبان‌های ایرانی است که خود زیرگروه هندوایرانی خانوادهٔ هندواروپایی به‌شمار می‌رود. تاتی قفقاز از نظر تباری نزدیک‌ترین زبان به فارسی (یا گویشی از آن[۲۷][۲۸]) به‌شمار می‌رود. پس از آن دیگر زبان‌های گروه جنوب غربی، یعنی لری، اچمی، بشاگردی و گویش‌های استان فارس، نزدیک‌ترین‌ها به فارسی هستند.[۲۹] میزان شباهت واژگانی گویش‌های زبان لری به فارسی در لری شمالی ۸۰٪ (با لهجهٔ خرم‌آبادی ۸۵٪)،[۳۰] بختیاری ۷۶٪[۳۱] و لری جنوبی ۷۵٪ (با گویش بوشهری فارسی ۸۰٪)[۳۲] است. میزان این شباهت میان فارسی و لکی نیز ۷۰٪ برآورد شده‌است.[۳۳]

زبان‌های شمال غربی ایرانی شامل کردی، بلوچی، مازندرانی، گیلکی، تالشی، تاتی، زازاکی، گورانی و گویش‌های مرکز ایران می‌شوند. دیگر زیرگروه زبان‌های ایرانی، زبان‌های ایرانی شرقی، شامل زبان‌های آسی، پشتو و پامیری و زبان‌های مردهٔ اوستایی، سُغدی، خوارزمی، سَکایی و باختری می‌شوند.[۲۹] اتنولوگ شمار زبان‌های ایرانی را ۸۵ عدد برآورد می‌کند[۳۴] که از این میان فارسی در ایران، افغانستان، تاجیکستان و داغستان (به عنوان تاتی)، پشتو در افغانستان و کردی در عراق از وضعیت رسمی برخوردارند.[۳۵] فارسی همچنین پرگویشورترین زبان ایرانی است و پس از آن پشتو، کردی و بلوچی قرار دارند.[۳۶]

زبان‌های هندوایرانی علاوه بر زیرگروه ایرانی شامل خانواده‌های هندوآریایی و نورستانی می‌شوند که زبان‌های هندوستانی (هندی-اردو)، بنگالی، پنجابی و مراتی از شناخته‌شده‌ترین و پرگویشورترین آن‌ها به‌شمار می‌روند.[۳۷] خانوادهٔ بزرگ زبان‌های هندواروپایی افزون بر زبان‌های هندوایرانی شامل خانوادهٔ زبان‌های ژرمنی، رومی، بالتواسلاوی، سلتی و همچنین زبان‌های منفرد ارمنی، یونانی و آلبانیایی می‌شوند. انگلیسی، آلمانی، هلندی و سوئدی از مهم‌ترین زبان‌های ژرمنی؛ اسپانیایی، فرانسوی، ایتالیایی و پرتغالی از معروف‌ترین زبان‌های رومی؛ روسی، لهستانی، بلغاری، صربی و لیتوانیایی از مهم‌ترین زبان‌های بالتواسلاوی و ایرلندی، گیلیک اسکاتلندی و ولزی سه زبان شناخته‌شدهٔ سلتی هستند. چندین زبان مرده از جمله تخاری، هیتی، لووی و لیدیایی نیز عضوی از این خانواده بوده‌اند که هزاران سال پیش از میان رفته‌اند و صرفاً از آن‌ها آثار نوشتاری برجای مانده‌است.[۳۸]

بیشتر زبان‌های بومی اروپا و غرب و جنوب آسیا از این خانواده هستند که شماری از آن‌ها، به‌ویژه انگلیسی، اسپانیایی، فرانسوی و پرتغالی، در نتیجهٔ استعمار در سراسر نیم‌کرهٔ غربی و اقیانوسیه و بخش‌هایی از آفریقا نیز گسترده شده‌اند. طبق برآورد اتنولوگ این خانواده دارای ۴۴۵ زبان زنده و ۳٫۲ میلیارد گویشور در سراسر جهان و از نظر شمار گویشوران بزرگ‌ترین خانوادهٔ زبانی جهان است. بیش از دو سوم این زبان‌ها به شاخهٔ هندوایرانی تعلق دارند.[۳۹]

زبان‌های ایرانی معمولاً به سه دورهٔ باستان، میانه و نوین تقسیم می‌شوند. این دوره‌ها با دوره‌های تاریخ ایران مطابقت دارند؛ بدین ترتیب که دورهٔ باستان مربوط به زمان شاهنشاهی هخامنشی، دورهٔ میانه مربوط به زمان شاهنشاهی ساسانی و دورهٔ نوین مربوط به زمان ورود اسلام به ایران تا به امروز است.[۴۰] طبق اسناد موجود، زبان فارسی «تنها زبان ایرانی» است[۴۱] که میان سه دورهٔ آن روابط زبانی نزدیکی برقرار است و به همین ترتیب پارسی باستان، میانه و نو همگی نمایانگر[۴۱][۴۲] یک زبان هستند که همان فارسی است؛ به این معنی که فارسی نو نوادهٔ مستقیم پارسی میانه و باستان است؛ در حالی که ایجاد روابط نزدیک ژنتیکی میان دیگر زبان‌های میانه و نوین ایرانی دشوار است. برای نمونه زبان امروزی یغنابی به همان گروه گویشی سغدی تعلق دارد، اما نوادهٔ مستقیم این زبان نیست. بلخی نیز ممکن است به یدغه و مونجانی نوین نزدیک باشد؛ اما نیای مستقیم آن دو به‌شمار نمی‌رود. میان زبان نوین وخی و ختنی کهن نیز همین رابطه بر قرار است.[۴۲]

«پارسی باستان» در زمان دودمان هخامنشی سخن گفته می‌شده‌است.[۴۳] کهن‌ترین متن نوشته‌شده به آن مربوط به سنگ‌نبشتهٔ بیستون است که به زمان داریوش بزرگ (فرمانروایی در ۵۲۲–۴۸۶ پ. م) بازمی‌گردد.[۴۴] آثار نوشته شده به پارسی باستان در ایران، رومانی (گرله)،[۴۵][۴۶][۴۷] ارمنستان، بحرین، عراق، ترکیه و مصر امروزی یافت شده‌اند.[۴۸][۴۹] پارسی باستان یکی از کهن‌ترین زبان‌های هندواروپایی است که از آن آثار نوشتاری بر جای مانده‌است.[۵۰] خط پارسی باستان، خط میخی بوده‌است و به نظر می‌رسد در زمان هخامنشی، چندان در میان توده‌ها رایج نبوده‌است و تنها خطی ادبی برای نوشتن سنگ‌نوشته‌ها بوده‌است.[۵۱] پارسی باستان از نظر دستوری پیچیده‌تر از نسل‌های بعدیِ «فارسی» بود.[۵۲][۵۳]

با توجه به فرضیات خاص تاریخی در مورد تاریخ اولیه و منشأ پارسیان باستان در جنوب غرب ایران (که هخامنشیان از آن جا برخاستند)، پارسی باستان در اصل توسط قبیله‌ای به نام پارسواش صحبت می‌شد که در هزارهٔ نخست پیش از میلاد به ایران وارد شدند و در ناحیه‌ای که امروزه فارس خوانده می‌شود، سکنی گزیدند. زبان آن‌ها، پارسی باستان، به زبان رسمی شاهان هخامنشی تبدیل شد.[۵۰] نوشته‌های آشوری، که در واقع به نظر می‌رسد دربرگیرندهٔ نخستین شواهد حضور ایرانیان باستان در فلات ایران باشند، گاه‌شناسی خوبی ارائه می‌دهند، اما فقط نشانگر جایگاه جغرافیایی تقریبی آنچه امروزه پارسی باستان می‌خوانیم، هستند. در نوشته‌های شلمنسر سوم مربوط به سدهٔ نهم پیش از میلاد که در پیرامون دریاچهٔ ارومیه یافت شده‌اند، برای نخستین بار از پارسواش (در کنار ماتای، احتمالاً مادها) یاد شده‌است.[۵۴] هویت دقیق پارسواش به‌طور قطعی مشخص نیست، اما از نظر زبان‌شناسی، این واژه با واژهٔ پارسی باستان پارسَه مطابقت دارد که آن نیز مستقیماً از واژهٔ کهن‌تر *پارسوا می‌آید.[۵۴] همچنین از آنجا که پارسی باستان دربرگیرندهٔ واژگانی از دیگر زبان منقرض‌شدهٔ ایرانی، مادی، است، به گفتهٔ پرودس شروو ممکن است پارسی باستان پیش از پایه‌گذاری امپراتوری هخامنشی و در نیمهٔ نخست هزارهٔ نخست پیش از میلاد نیز صحبت می‌شده‌است.[۵۰]

علاوه بر پارسی باستان، سه گویش ایرانی باستان دیگر شناخته‌شده‌اند: مادی، سکایی و اوستایی. از دو زبانِ مادی و سکایی، که اولی در غرب ایران و منطقهٔ فرمانروایی ماد و دومی در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، ازجمله میان اقوام پارت و ساکنان سُغد رایج بوده، تنها واژگان و عبارت‌هایی در نوشته‌های دیگران برجای مانده‌است؛ اما از زبان‌های اوستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است.[۵۵] اوستایی زبان دینی مزدیسنا است.[۵۶]



، شعر اندرز دانایان به مزدیسنان به پارسی میانه و برگردان آن به فارسی نو

«پارسی میانه» از سدهٔ سوم پیش از میلاد تا سدهٔ هفتم پس از میلاد در ایران‌زمین رایج بوده‌است. دستور زبان فارسی در دورهٔ میانه ساده‌تر از دورهٔ باستان ولی پیچیده‌تر از فارسی نو رایج در دورهٔ اسلامی بوده‌است؛ برای نمونه ساختار مثنی و جنس دستوری که در پارسی باستان رایج بودند، در این زبان ناپدید شدند.[۵۷][۵۸] زبان فارسی امروزی و پارسی میانه چه از دید واژگانی و چه از دید دستوری همانندی‌های بسیاری دارند. در واقع تحولی که از پارسی باستان تا پارسی میانه رخ داده‌است بسیار بزرگ‌تر از تحولی‌است که پارسی میانه را به فارسی نو تبدیل کرده‌است.[نیازمند منبع]

اگرچه دورهٔ میانه زبان‌های ایرانی به‌طور رسمی با سقوط امپراتوری هخامنشی آغاز می‌شود، دورهٔ گذار پارسی باستان به میانه احتمالاً پیش از سدهٔ چهارِ پیش از میلاد آغاز شده بود. با این حال، پارسی میانه در واقع تا ۶۰۰ سال بعد که در کتیبه‌های دوران ساسانی (۲۲۴–۶۵۱ میلادی) پدیدار می‌شود، در جایی ظاهر نشده‌است، بنابراین هر نوع زبانی مربوط به زمانی پیش از این تاریخ را با هیچ درجه اطمینانی نمی‌توان توصیف کرد. افزون بر این، پارسی میانه به عنوان یک زبان ادبی برای نخستین بار در سدهٔ ششم تا هفتم میلادی پدیدار شد. از سدهٔ هشتم به بعد، روند تغییر تدریجی پارسی میانه به فارسی نو آغاز شد و گونهٔ دوران میانه تنها در مزدیسنا به حیات خود ادامه داد.[نیازمند منبع]

پارسی میانه را گونهٔ پسین پارسی باستان می‌دانند.[۵۹] نام بومی پارسی میانه پارسیگ یا پارسیک بود که از نام منطقه «پارس» آمده که همان پارسه پارسی باستان و فارس فارسی نو است. پس از فروپاشی دولت ساسانی، پارسیک منحصراً به پارسی (میانه یا نو) که به خط عربی نوشته شده بود، اطلاق می‌شد.[نیازمند منبع] از سدهٔ نهم به بعد، که پارسی میانه در آستانهٔ تبدیل شدن به فارسی نوین بود، گونهٔ کهن‌تر زبان به اشتباه پهلوی نامیده شد که در واقع یکی از سامانه‌های نوشتاری بود که از آن برای نوشتن پارسی میانه و دیگر زبان‌های میانه ایرانی استفاده می‌شد. این سامانهٔ نوشتاری را ساسانیان از اشکانیان آموخته بودند. ابن مقفع در سدهٔ هشتم میان پهلوی و پارسی تمایز قائل می‌شد اما این تفکیک در گزارش‌های عربی پس از آن تاریخ مشهود نیست.[نیازمند منبع]

گرنوت ویندفور فارسی نو را حاصل تحول پارسی میانه و باستان می‌داند[۶۰] اما می‌گوید که هیچ یک از گویش‌های شناخته‌شدهٔ پارسی میانه نیای مستقیم فارسی نو نیستند.[۶۱][۶۲] لودویگ پاول در این زمینه می‌گوید: «زبان شاهنامه را باید یکی از مصادیق توسعهٔ مداوم تاریخی پارسی میانه به فارسی نو دانست.»[۶۳]

«فارسی نو» یا «فارسی نوین» واپسین گونهٔ زبان فارسی به‌شمار می‌رود. این گونه در سده‌های هشتم و نهم میلادی در زمان حکومت عباسیان جایگزین فارسی میانه شد.[۶۴] فارسی نو به سه دوره آغازین، کلاسیک و امروزی بخش‌پذیر است. میان این دوره‌ها بر خلاف پارسی باستان و میانه، هیچ مرز زبان‌شناسانه مشخصی وجود ندارد و تعریف آن‌ها تلویحاً بر اساس گفته‌های ژیلبر لازار است که اسناد فارسی سده سیزده میلادی به بعد را فاقد ویژگی‌های گویشی می‌داند و شکل‌گیری فارسی معیار همگن را کمابیش به این دوره منتسب می‌کند.[۶۵]

با زوال عباسیان، زندگی ملی ایرانیان دوباره برقرار شد و ایرانیان پایه‌های نوزایی را در زبان خود بنا نهادند. فارسی نو به عنوان یک زبان مستقل برای نخستین بار در بلخ از طریق اقتباس از گونه گفتاری پارسی میانه دربار ساسانی به نام پارسی دری پدیدار شد. گهواره نوزایی ادبی فارسی در شرق ایران بزرگ در خراسان و فرارود (افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان امروزی) بود.[۶۶] بنابراین واژگان فارسی نو به شدت از زبان‌های ایرانی شرقی، به ویژه سغدی، تأثیر پذیرفت.[۶۷]

چیرگی فارسی نو در زمان فرمانروایی سه دودمان ایرانی‌تبار طاهریان (۸۲۰–۸۷۲)، صفاریان (۸۶۰–۹۰۳) و سامانیان (۸۷۴–۹۹۹) رخ داد.[۶۶] گفته می‌شود که ابوالعباس مروزی نخستین آوازه‌خوانی بود که به زبان فارسی نو آواز خواند و پس از او اشعار حنظله بادغیسی از معروف‌ترین اشعار در میان فارسی‌زبانان بوده‌است.[۶۸] فارسی نو آغازین برای گویشوران فارسی امروزی تا حد زیادی قابل درک است، زیرا نحو و تا حدودی واژگانش تاکنون نسبتاً پایدار مانده‌اند.[۶۹]

پس از پیروزی اعراب در ایران، فارسی گفتاری همچنان به سوی خاور پیش رفت و به وسیلهٔ سپاهیان و بازرگانان به فرارود و افغانستان کنونی رسید. برای فاتحان عرب، فارسی، بسیار بیشتر از عربی، زبان تبلیغ و نشر اسلام در میان مردم این نواحی بود. از همین‌رو سرانجام فارسی جانشین زبان‌های محلّی از جمله سغدی و دیگر گویش‌ها شد؛ و در همین مناطق، در مرزهای خاوری ایران، بود که فارسی‌زبان ادبی این جوامع گردید.[۷۰]

نخستین شعرها به زبان فارسی نو در افغانستان امروزی پدیدار شدند.[۷۱] نخستین شاعر بزرگ فارسی‌زبان رودکی بود. او در قرن دهم میلادی در زمان اوج قدرت سامانیان شکوفا شد. اگرچه شعر کمی از او حفظ شده‌است، هنوز به عنوان یک شاعر درباری، نوازنده و خواننده برجسته مشهور است. از جمله آثار گمشده او حکایت‌های تبدیل به نظم‌شده کلیله و دمنه است.[۷۲]

گسترش جغرافیایی فارسی از سده یازدهم به بعد آغاز شد و از آن زمان به عنوان واسطهٔ آشنایی ترکان آسیای میانه با اسلام و فرهنگ شهرنشینی درآمد. فارسی نو به‌طور گسترده‌ای به عنوان یک زبان میانجی فرامنطقه‌ای مورد استفاده قرار گرفت که به دلیل ساختار ریخت‌شناختی نسبتاً ساده آن بسیار مناسب این کار بود و این وضعیت حداقل تا قرن نوزدهم ادامه داشت.[۶۴] در اواخر قرون وسطی، زبان‌های ادبی اسلامی جدیدی بر اساس الگوی فارسی ایجاد شدند که از آن‌ها می‌توان ترکی عثمانی، جغتایی، دوبهاشی و اردو را نام برد که به عنوان «زبان‌های دختر ساختاری» فارسی در نظر گرفته می‌شوند.[۶۴]

«فارسی کلاسیک» آزادانه به زبان معیار ایران در قرون وسطی اشاره دارد که در ادبیات فارسی به کار گرفته می‌شد. این زبان، زبان سده‌های ۱۰ تا ۱۲ است که به عنوان زبان ادبی و میانجی در زمان فرمانروایی دودمان‌های «ایرانی‌شده» ترک و مغول در سده‌های ۱۲ تا ۱۵ و دودمان‌های ایرانی از سده ۱۶ تا ۱۹ استفاده می‌شد.[۷۳]

گرچه فارسی در این دوره از نظر معیارسازی به پیشرفت‌هایی دست یافت، هنوز هم یک زبان واحد معیار به‌شمار نمی‌رفت. فارسی این دوره را می‌توان دارای چند گویش معیار موقت یا «سبک» دانست که نویسندگان کلاسیکی همچون فردوسی، سعدی و حافظ تنظیم کرده بودند.[۶۵] در سبک‌شناسی، فارسی را دارای سه سبک اصلی خراسانی (شیوهٔ شاعران خراسان و فرارود مربوط به سدهٔ چهارم تا میانه‌های سدهٔ ششم هجری) عراقی (شیوهٔ شاعران عراق عجم و آذربایجان مربوط به اواخر سدهٔ ششم تا سده نهم هجری) و هندی (شیوهٔ شاعران هندوستان از سدهٔ نهم هجری به بعد) می‌دانند.[۷۵] بازگشت ادبی نیز به سبک دوره قاجار به بعد (اواخر سدهٔ دوازدهم) فارسی اشاره دارد که شاعران سبک هندی را کنار گذاشتند و دوباره به سبک‌های کهن‌تر، به ویژه عراقی، رو آوردند.[۷۵]

فارسی در این دوره به زبان میانجی ایران بزرگ و بیشتر شبه‌قاره هند تبدیل شد. این زبان همچنین زبان رسمی و فرهنگی دودمان‌های اسلامی، از جمله سامانیان، آل بویه، طاهریان، زیاریان، گورکانیان، تیموریان، غزنویان، آل افراسیاب، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، سلجوقیان روم، سلطان‌نشین دهلی، شروان‌شاهان، صفویان، افشاریان، زندیان، قاجاریان، خانات بخارا، خانات خوقند، امارت بخارا، خانات خیوه، عثمانیان و بیشتر نوادگان مغولان هند همچون نظام حیدرآباد بود. فارسی تنها زبان هندواروپایی بود که مارکو پولو در دربار قوبلای خان و در سفرش در چین آن را می‌دانست و از آن استفاده می‌کرد.[۷۶]

عده‌ای بر این باورند که ادبیات فارسی از دورهٔ مشروطیت به بعد با ادبیات فارسی دورهٔ قاجار و صفویه و پیش از آن متفاوت است و به‌ویژه با تأسیس فرهنگستان ایران (در سال ۱۳۱۳ ه‍.خ) و شروع نهضت ترجمه در ایران، یک دورهٔ نوین در زبان فارسی به‌وجود آمده‌است که گرایش عملی‌تری به برگشت و به پاکی و خالص‌سازی زبان فارسی از عبارات و اصطلاحات پیچیدهٔ عربی دارد.[۷۸]

در فرهنگستان نخست زبان فارسی برای حدود ۲ هزار واژهٔ بیگانه معادل‌یابی انجام شد.[۷۹] فرهنگستان دوم که در سال ۱۳۴۷ تأسیس شد، تا ۱۳۵۱ خورشیدی در مجموع ۶٬۶۶۵ واژهٔ نو در برابر واژه‌های بیگانه پیشنهاد کرد.[۷۹] فرهنگستان سوم در سال ۱۳۶۸ تأسیس شد که فعالیت آن تاکنون ادامه داشته و تا مرداد ۱۳۹۸ برای ۴۵ هزار واژهٔ بیگانه معادل‌یابی کرده‌است.[۷۹] غلامعلی حداد عادل در سال ۱۳۹۸ شمار واژگان معادل‌یابی‌شدهٔ مصوب فرهنگستان را بیش از ۶۰ هزار اعلام کرد.[۸۰]

طی سده‌های اخیر، زبان فارسی در نیمهٔ شرقی قلمرو خود با تنگنا و دشواری روبه‌رو شد، ولی در نیمهٔ غربیِ قلمرو خود (کشور ایران) رو به شکوفایی نهاد. انگلیسی‌ها، با استعمار هند، فارسی از آن سرزمین زدودند و آن را با انگلیسی جایگزین کردند. در پی تسخیر مناطق گسترده‌ای از سرزمین‌های فارسی‌زبان ازسوی روس‌ها در آسیای میانه نیز، سه کانون بزرگ زبان فارسی و تمدن ایرانی در منطقه، یعنی سمرقند، بخارا و مرو رو به زوال نهادند و تحت روند شدید فارسی‌زدایی و ایرانی‌زدایی روس‌ها قرار گرفتند.[۸۱]

با این حال، زبان فارسی هم‌چنان در تاجیکستان زبان اکثریت و زبان رسمی است و در ازبکستان، ساکنان شهرهای بخارا و سمرقند هم‌چنان فارسی‌زبانند و فارسی هنوز در درهٔ فَرغانه و مناطق شرقِ تاشکند رواج دارد.[۸۲] در افغانستان نیز سیاست‌های شاهانِ پشتون‌تبار با گرایش فارسی‌زدایی باعث تنزل بلخ و هرات و کابل به‌عنوان مراکز تمدن فارسی در افغانستان در اواخر سدهٔ بیستم شد، اما فارسی هم‌چنان زبان میانجیِ اصلی در آن کشور است. این روندها در حالی بود که در ایران، زبان فارسی راه پیشرفت و توانمندی را پیمود و مرکز ثقل تولیدات فرهنگی، اعم از کتاب، ترجمه، فیلم و موسیقی به زبان فارسی بیشتر در ایران قرار گرفت.[۸۱]

نویسنده ی کتاب بیشعوری

پراکندگی گویشوران فارسی در جهان

فارسی بیش از ۷۸ میلیون گویشور بومی در سراسر جهان دارد[۷] که این تعداد با در نظر گرفتن گویشوران زبان دوم به ۱۲۰ تا ۲۰۰ میلیون نفر می‌رسد.[۸][۹] فارسی در ۲۹ کشور در جهان گفتگو می‌شود و از این نظر در رتبه ششم جهان قرار دارد.[۸۳][۱۰]

فارسی زبان رسمی کشورهای ایران،[۸۴] افغانستان[۸۵] و تاجیکستان[۸۶] است. شمار فارسی‌زبانان ازبکستان نیز طبق آمار رسمی کشور بیش از ۱٫۵ میلیون نفر (۴٬۸٪) اعلام شده‌است، اما آمارهای مستقل شمار آنان را تا ۱۰ میلیون نفر (۳۰٪) برآورد کرده‌اند.[۸۷][۸۸][۸۹] جوامع بومی فارسی‌زبان در کشورهای بحرین،[۹۰][۹۱] عراق،[۹۲] پاکستان،[۹۳] کویت،[۹۴] امارات متحده عربی،[۹۵] قطر،[۹۶] روسیه،[۹۷][۹۸] جمهوری آذربایجان،[۶] قرقیزستان،[۹۹] قزاقستان،[۱۰۰] ترکمنستان،[۱۰۱] چین[۱۰۲] و هند[۱۰۳] نیز یافت می‌شوند.

فارسی به واسطه افزایش مهاجرت‌ها در قرن اخیر به کشورهای دیگر نیز راه یافته‌است.[۱۰۴] بزرگ‌ترین جوامع غیربومی فارسی‌زبان در ایالات متحده، روسیه، ترکیه، امارات، عراق، کانادا، استرالیا، آلمان، بریتانیا و سوئد ساکن هستند. این زبان همچنین در مدارس کشورهای آلمان، صربستان، لهستان، لبنان، ارمنستان، قرقیزستان، قزاقستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان به عنوان زبان دوم خارجی آموزش داده می‌شود.[۱۰۵][۱۰۶][۱۰۷][۱۰۸][۱۰۹]

ایران بزرگ‌ترین کشور فارسی‌زبان جهان است.[۱۰۴] اتنولوگ جمعیت فارسی‌زبانان ایران در سال ۲۰۱۹ را ۷۰٬۴۰۰٬۰۰۰ نفر می‌داند که ۵۲٬۵۰۰٬۰۰۰ نفر از آن‌ها گویشور بومی این زبان هستند.[۱۱۰][۸۴] بر پایهٔ نتایج سرشماری سال ۱۳۷۵ مرکز آمار ایران دربارهٔ ترکیب و چیدمان قومی و تباری مردم ایران، جمعیت و آمار فارسی‌زبان‌ها نزدیک ۷۳ تا ۷۵ درصد جمعیت ایران است. این آمار نشان می‌دهد که ۸۲ تا ۸۳ درصد مردم به «فارسی» سخن می‌گویند و ۸۶ درصد از آن‌ها تنها فارسی را می‌دانند.[۱۱۱]

طی پژوهشی که به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۱۳۹۱ انجام شد، فارسی‌زبانان بیشینه جمعیت را در ۱۳ استان تهران، البرز، اصفهان، یزد، سمنان، قم، بوشهر، فارس، مرکزی، خراسان رضوی، کرمان، هرمزگان و خراسان جنوبی می‌سازند و در ۷ استان خوزستان، قزوین، چهارمحال و بختیاری، همدان، گلستان، خراسان شمالی و سیستان و بلوچستان نیز اقلیت قابل توجهی به‌شمار می‌روند.[۱۱۲]

تهران بزرگ‌ترین شهر فارسی‌زبان جهان است[۱۱۳] و ۹۸ درصد تهرانی‌ها به زبان فارسی تسلط دارند.[۱۱۴] از ۱۰ شهر بزرگ و پرجمعیت فارسی‌زبان جهان، ۸ شهر تهران، مشهد، اصفهان، کرج، شیراز، قم، اهواز و همدان در ایران قرار دارند و تنها شهرهای کابل و دوشنبه در خارج از این کشور واقع شده‌اند.[۱۱۵][۱۱۶]

فارسی رایج‌ترین زبان در افغانستان و زبان مادری بیش از ۱۶ میلیون نفر (۴۸–۵۲٪) از مردم این کشور است.[۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹] به دلیل اینکه فارسی زبان میانجی افغانستان نیز به‌شمار می‌رود، در کل بیش از ۲۵ میلیون نفر یا ۸۰٪ از باشندگان این کشور بدان تسلط دارند.[۱۲۰] تاجیک‌ها، هزاره‌ها و ایماق‌ها گویشوران بومی فارسی در افغانستان هستند.[۱۲۱]

بیشتر فارسی‌زبانان افغانستان در شمال، شرق، غرب و مرکز کشور زندگی می‌کنند. فارسی زبان بیشینه مردم ولایت‌های بدخشان، تخار، کاپیسا، بلخ، جوزجان، پروان، کابل، بغلان، پنجشیر، کندز، سمنگان، بامیان، سرپل، دایکندی، غزنی، بادغیس، غور، فراه و هرات به‌شمار می‌رود. اقلیت‌های بزرگ فارسی‌زبان نیز در ولایت‌های لغمان، ننگرهار، پکتیا، پکتیکا، اروزگان، جوزجان، قندهار، فاریاب، زابل، کنر، نیمروز، هلمند، لوگر و میدان وردک این کشور یافت می‌شوند.[۱۲۲]

فارسی در کنار پشتو یکی از دو زبان رسمی افغانستان است. در سال ۱۳۴۳ خورشیدی برای ایجاد هویت ملی مستقل از ایرانیان، نام زبان «فارسی» در قانون اساسی افغانستان به «دری» تغییر یافت.[۱۲۳] با این وجود بیشتر فارسی‌زبانان این کشور هنوز هم نام زبان خویش را فارسی خوانده و به‌کارگیری نام دری را حاصل تلاش پشتون‌ها برای دور کردن آن‌ها از جهان فارسی‌زبان می‌دانند.[۱۲۴]

فارسی زبان ملی و رسمی تاجیکستان است که به الفبای سیریلیک تاجیکی نوشته می‌شود. فارسی زبان مادری نزدیک به ۷٫۵ میلیون نفر یا ۸۴٫۳٪ از شهروندان این کشور است.[۱۲۵][۱۲۶] شهرهای بزرگ تاجیکستان شامل دوشنبه (پایتخت)، خجند، کولاب، پنجکنت، باختر، خاروغ و استروشن همگی فارسی‌زبانند.[۱۲۷]

فارسی در تاجیکستان تا دههٔ ۱۹۲۰ میلادی همانند سایر کشورهای فارسی‌زبان به الفبای فارسی نوشته می‌شد. پس از رخداد انقلاب اکتبر در تاجیکستان گونه‌ای از الفبای لاتین برای نوشتن فارسی معرفی شد که در آوریل ۱۹۲۸، رسماً جای خط فارسی را گرفت.[۱۲۸] الفبای سیریلیک تاجیکی نیز در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ میلادی در جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان رواج یافت و جایگزین الفبای پیشین لاتین شد. پس از سال ۱۹۳۹ میلادی، انتشار آثار به خط فارسی ممنوع اعلام شد.[۱۲۹]

در سال ۱۹۸۹ میلادی، با رشد ملی‌گرایی در میان تاجیک‌ها، قانونی تصویب شد که طبق آن «فارسی تاجیکی» به‌عنوان زبان رسمی تاجیکستان اعلام شد. قانون یادشده افزون بر این، تاجیکی را برابر با فارسی در نظر گرفت و خواستار بازگشت دوباره به الفبای فارسی شد.[۱۳۰][۱۳۱] در سال ۱۹۹۹ میلادی، واژهٔ «فارسی» از عنوان رسمی زبان کشور تاجیکستان حذف شد و زبان رسمی این کشور «تاجیکی» نام گرفت.[۱۳۲]

بر پایه آمار رسمی ازبکستان تاجیک‌ها ۵٪ از جمعیت کل این کشور را شامل می‌شوند. اما آمارهای غیررسمی شمار تاجیکان این کشور را میان ۱۰ تا ۱۲ میلیون نفر[۸۸][۱۳۳][۱۳۴] یا ۳۰ تا ۴۰ درصد از جمعیت کل کشور[۱۳۵][۱۳۶][۱۳۷] برآورد می‌کند. فارسی‌زبانان در تاجیکستان بیشتر در دو شهر سمرقند و بخارا و ولایت سرخان‌دریا سکونت دارند؛ هرچند در دیگر مناطق ولایت‌های سمرقند و بخارا و همچنین ولایت‌های قشقه‌دریا، نمنگان، فرغانه و سیردریا نیز به‌طور پراکنده یافت می‌شوند. ریچارد فولتس در برآوردی در سال ۱۹۹۶ زبان ۷۰٪ از اهالی سمرقند و ۹۰٪ از اهالی بخارا را فارسی اعلام کرده‌است.[۱۳۸][۱۳۹]

افزون بر سمرقند و بخارا، گروه‌های بزرگ فارسی‌زبان در کاسانسای، چوست، رشتان و ساخ در دره فرغانه، همچنین بورچ‌ملا، آهنگران و باغستان در ولایت تاشکند و افزون بر آن شهرسبز، ترمذ، نخشب، نوایی، کتاب و دره‌های رودهای کافرنهان و چغان‌رود می‌زیند.[۱۴۰][۱۳۷][۸۸]

امروزه پاکستان در کنار ازبکستان، یکی از بزرگ‌ترین جوامع اقلیت فارسی‌زبان دنیا را در خود جای داده‌است. شمار فارسی‌زبانان این کشور میان یک[۱۴۱][۱۴۲] تا دو میلیون نفر[۱۰۴][۱۴۳] برآورد می‌شود. این فارسی‌زبانان، بیشتر پاکستانی‌های بومی فارسی‌زبان هستند، نه مهاجران فارسی‌زبان.[۱۰۴] در پی جنگ‌های افغانستان نیز گروه‌هایی از پناهندگان افغانستانی نیز به پاکستان مهاجرت کرده که برخی از آن‌ها فارسی‌زبانند.[۱۴۴] تا زمان رژیم نظامی ژنرال ضیاءالحق در پاکستان، زبان فارسی در تمامی مدارس دولتی این کشور، تا کلاس هشتم تدریس می‌شد[۱۴۵] اما آموزش رسمی زبان فارسی در زمان حکومت او در مدارس پاکستان کنار گذاشته شد.[۱۴۶]

امروزه بیشتر فارسی‌زبانان بومی پاکستان در پیشاور، کویته، کشمیر و گلگت می‌زیند.[۱۴۷] در پاکستان همچنین جامعه‌ای از هزاره‌های بومی وجود دارد که بیشتر در ایالت بلوچستان و به ویژه کویته ساکنند.[۱۴۸] جمعیت هزاره‌ها در سرشماری ۱۹۹۸ پاکستان برابر با ۱۵۰٬۰۰۰ اعلام شد.[۱۴۹]

فارسی از دیرباز در کشورهای عربی پیرامون خلیج فارس به عنوان یک زبان اقلیت رایج بوده‌است. بحرین در بر گیرنده بزرگ‌ترین اقلیت فارسی‌زبان (از نطر نسبت) این کشورهاست و میان ۱۴۴[۱۵۰] تا ۲۲۰ هزار نفر (۱۴٪)[۱۵۱] از جمعیت این کشور فارسی‌زبان بومی هستند. فارسی‌زبانان پس از عرب‌ها دومین گروه قومی بزرگ بحرین هستند.[۱۵۲] افزون بر این، نام بسیاری از شهرها و مناطق بحرین، از جمله منامه، دارای ریشه فارسی است.[۱۵۳]

فارسی در عراق از گذشته‌های دور حضور داشته و شمار فارسی‌زبانان این کشور در سال ۲۰۱۴ بیش از ۴۰۰ هزار نفر برآورد شده‌است.[۱۵۰] امارات متحده عربی نیز دارای ۳۰۳ هزار (۲۰۱۶)، قطر ۲۵۷ هزار (۲۰۱۶) و عمان ۶۴ هزار (۲۰۱۷) فارسی‌زبان است.[۱۵۰] فارسی در کویت نیز از ابتدای تأسیس آن به خصوص در ناحیه شرق شهر کویت دارای گویشور بوده‌است.[۱۵۴]

تات‌های قفقاز تنها گروه فارسی‌زبان بومی قفقاز هستند[۱۵۵][۱۵۶] که در جمهوری آذربایجان و روسیه (جنوب داغستان) سکونت دارند. فارسی‌زبانان قفقاز در سال ۱۹۰۱ بیش از ۱۳۵٬۰۰۰ نفر جمعیت داشته‌اند.[۱۵۷] امروزه با وجود چندین برابر شدن جمعیت منطقه قفقاز، گویش فارسی تاتی تنها ۲۳٬۰۰۰ گویشور دارد.[۱۵۸] این زبان در آذربایجان به نفع ترکی آذربایجانی به شدت در حال عقب‌نشینی است و از سوی یونسکو در فهرست زبان‌های در خطر جای گرفته‌است.[۱۵۹] این گویش از فارسی در جمهوری خودمختار داغستان فدراسیون روسیه از وضعیت رسمی برخوردار است و در مدارس ابتدایی آموزش داده می‌شود.[۱۵۸]

جوامع مهاجر فارسی‌زبان در سرتاسر اروپا پراکنده‌اند اما بیشتر آن‌ها در روسیه (حدود ۱ میلیون؛ عمدتاً تاجیک)،[۱۶۰] آلمان (۱۲۵ هزار)،[۱۶۱] بریتانیا (حدود ۹۰ هزار)،[۱۶۲] سوئد (۷۰ هزار)،[۱۶۳] فرانسه (۶۵ هزار)،[۱۶۴] و هلند (حدود ۳۰ هزار)[۱۶۵] می‌زیند.

شمار فارسی‌زبانان ایالات متحده آمریکا طبق نظرسنجی در سال ۲۰۱۷ برابر با ۴۲۰ هزار نفر اعلام شده‌است.[۱۶۶][۱۶۷] آمارهای غیررسمی شمار ایرانیان را تا دو میلیون نفر نیز برآورد کرده‌اند[۱۶۸][۱۶۹] که بخش اعظم آن‌ها فارسی‌زبانند. کالیفرنیا در بر گیرنده بزرگ‌ترین جامعه فارسی‌زبان در خارج از آسیا است.[۱۶۹] در سال ۲۰۱۰، ۰٫۵۲٪ از جمعیت کالیفرنیا زبان خود را فارسی معرفی کردند و فارسی ششمین زبان پرگویشور این ایالت به‌شمار می‌رفت.[۱۷۰] بیشتر فارسی‌زبانان کالیفرنیا در لس آنجلس، به ویژه منطقه وست‌وود که به تهرانجلس معروف است، می‌زیند. بیش از ۲۰۰ هزار افغانستانی در آمریکا حضور دارند[۱۷۱] که ۶۵٪ از آن‌ها تاجیک هستند.[۱۷۲]

در سرشماری ۲۰۱۶ کانادا، شمار فارسی‌زبانان این کشور ۲۵۲٬۳۲۰ نفر اعلام شد.[۱۷۳] بیشتر فارسی‌زبانان در ریچموند هیل، تورنتو، شمال ونکوور، مونترآل و اتاوا ساکنند.[۱۷۴][۱۷۵][۱۷۶] تورنتو با داشتن حدود ۱۲۰ هزار فارسی‌زبان،[۱۷۷] در بر گیرنده بزرگ‌ترین جامعه فارسی‌زبان کاناداست.[۱۷۸]

تقریباً همه فارسی‌زبانان اقیانوسیه در دو کشور استرالیا و نیوزیلند ساکنند. فارسی‌زبانان در سال ۲۰۱۶ بیش از ۱۱۰ هزار نفر از جمعیت استرالیا را می‌ساختند.[۱۷۹] بیشینه فارسی‌زبانان در ایالت‌های نیو ساوت ولز، ویکتوریا و کوئینزلند این کشور حضور دارند.[۱۸۰][۱۸۱] فارسی‌زبانان نیوزیلند در سرشماری سال ۲۰۱۸ دارای بیش از ۷٬۰۰۰ جمعیت بودند[۱۸۲] که بیشتر در آوکلند و پیرامون آن متمرکز بودند.[۱۸۳]

فارسی در آمریکای مرکزی و جنوبی دارای ۱۰۰ هزار و در سراسر قاره آفریقا دارای حدود ۲۵ هزار گویشور است.[۱۸۴]

زبان فارسی بر شکل‌گیری زبان‌های بسیاری در غرب آسیا، اروپا، آسیای میانه و جنوب آسیا تأثیر گذاشته‌است. در پی فتح جنوب آسیا به دست سلطان محمود، فارسی برای نخستین بار در این منطقه معرفی شد.[۱۸۵] به‌طور کلی از همان روزهای نخستین دودمان‌های ترک ایرانی‌شدهٔ آسیای میانه و افغان‌ها عامل ورود فارسی به شبه‌قاره بودند.[۱۸۶] از زمان سلطان محمود تا پنج سده بعد و استعمار انگلیس، فارسی به گستردگی به عنوان زبان دوم در شبه‌قاره هند استفاده می‌شد. این زبان به عنوان زبان فرهنگی و آموزشی در چندین دربار اسلامی در شبه‌قاره برجسته شد و در اوایل دورهٔ امپراتوران گورکانی به عنوان تنها «زبان رسمی» به کار گرفته شد.[۱۸۷]

مهاجرت مسلمانان و به ویژه فارسی‌زبانان به بنگال پیش از پی فتح آن به دست محمد بن بختیار خلجی آغاز شده بود اما پس از آن گروه بسیار بزرگی از فارسی‌زبانان در بنگال ساکن شدند.[۱۸۸] دو موج مهاجرتی بزرگ دیگر نیز در زمان شاهی بنگاله و امپراتوری گورکانی رخ داد و این سرزمین شاهد هجوم دانشمندان، وکیلان، آموزگاران و روحانیان فارسی‌زبان بسیاری بود.[۱۸۹] در این دوران هزاران کتاب و نسخه خطی فارسی در بنگال منتشر شد. زمان فرمانروایی سلطان غیاث‌الدین اعظم‌شاه به عنوان «عصر طلایی ادبیات فارسی در بنگال» توصیف می‌شود. بزرگی این دوره با نامه‌نگاری و همکاری شخص سلطان با حافظ شیرازی مشخص می‌شود که در غزلی در دیوان حافظ نیز بر جای مانده‌است.[۱۹۰][الف ۱] یک گویش بنگالی به نام دوبهاشی (به معنای دوزبانه) بر اساس الگوی فارسی در میان مسلمانان بنگال پدیدار شد. دوبهاشی مورد پشتیبانی شاهان بنگاله که صرف نظر از دین، زبان نخست و پرکاربردترین زبان ادبی آن‌ها فارسی بود، قرار گرفت و به رسمیت رسید.[۱۹۱]

در پی شکست شاهی هندو، فارسی کلاسیک به عنوان زبان درباری منطقه در سده دهم در زمان فرمانروایی غزنویان در مرز شمال‌غربی شبه‌قاره هند درآمد.[۱۹۲] با به‌کارگیری فارسی توسط پنجابی‌ها، این زبان در سده‌های بعد در منطقه برتری یافت.[۱۹۲] فارسی تا سده نوزدهم نقش زبان درباری امپراتوری‌های بسیاری را در پنجاب ایفا می‌کرد که واپسین آن‌ها امپراتوری سیک بود که در سال ۱۸۴۹ توسط انگلیسی‌ها از بین رفت.[۱۹۳][۱۹۴][۱۹۵]

از سال ۱۸۴۳، زبان‌های انگلیسی و هندوستانی، به مرور، جایگزین فارسی شدند.[۱۹۶] شواهد تأثیر تاریخی فارسی در آنجا را می‌توان در میزان تأثیر آن بر زبان‌های شبه‌قاره هند دید. وام‌واژگان فارسی هنوز هم در برخی از زبان‌های هندوآریایی، به ویژه اردو (یا همان هندوستانی)، پنجابی، کشمیری و سندی، یافت می‌شوند.[۱۹۷] جمعیت کوچکی از زرتشتیان ایرانی نیز در هند وجود دارند که ایرانی نامیده می‌شوند و در سده نوزدهم برای فرار از اعدام‌های مذهبی در ایران قاجاری بدان جا پناه برده‌اند. آن‌ها نیز به گویشی از فارسی سخن می‌گویند.[۱۹۸]

سلجوقیان روم، که شاخه‌ای از سلجوقیان بودند، زبان فارسی و هنر ایرانی را به آناتولی بردند.[۱۸۶] آن‌ها فارسی را به عنوان زبان رسمی امپراتوری خویش برگزیدند.[۱۹۹] امپراتوری عثمانی، که تقریباً می‌توان آنان را جانشینان نهایی سلجوقیان خواند، این سنت را ادامه دادند؛ فارسی زبان رسمی دربار و برای مدتی زبان رسمی امپراتوری بود.[۲۰۰] طبقه تحصیل‌کرده و اشراف امپراتوری عثمانی، از جمله سلیم یکم با وجود اینکه مخالف سرسخت ایران صفوی و شیعه بود، همگی به فارسی صحبت می‌کردند[۲۰۱] و فارسی یک زبان ادبی پرکاربرد در امپراتوری به‌شمار می‌رفت.[۲۰۲] از آثار نخستین فارسی در عثمانی می‌توان به هشت بهشت ادریس بدلیسی که در سال ۱۵۰۲ میلادی نوشته شد و دوره حکومت هشت فرمانروای نخست عثمانی را در بر می‌گرفت و همچنین سلیم‌نامه در تجلیل سلیم یکم، اشاره کرد.[۲۰۱] با گذشت چند سده، زبان ترکی عثمانی (که خود بسیار فارسی‌شده بود) به سمت زبان ادبی کاملاً پذیرفته‌شده‌ای که قادر بود نیازهای علمی را برآورده کند، توسعه یافت.[۲۰۳] گرچه شمار وام‌واژگان فارسی و عربی آن گاه تا ۸۸٪ هم می‌رسید.[۲۰۳] در امپراتوری عثمانی، زبان فارسی برای دیپلماسی، شعر، تاریخ‌نگاری و ادبیات مورد استفاده قرار می‌گرفت و در مدارس دولتی نیز آموزش داده می‌شد.[۲۰۴]

انجمن زبان ترکی استانبولی در سال ۱۹۳۲ در دوران مصطفی کمال آتاترک در پی بنیان‌گذاری ترکیه امروزی و تغییر خط، با هدف پژوهش در زبان ترکی استانبولی، بنیان نهاده شد. یکی از اهداف این سازمان تازه‌تاسیس، آغاز اصلاحات زبانی برای جایگزینی وام‌واژگان فارسی و عربی با برابرهای ترکی آن‌ها بود. این سازمان با ممنوعیت استفاده از وام‌واژگان در مطبوعات، موفق به حذف چند صد کلمه خارجی از ترکی استانبولی شد.[۲۰۵] به دلیل این تغییرات ناگهانی، زبان پیران و جوانان در ترکیه از نظر نوع واژگان متفاوت است؛ نسل‌هایی که پیش از دهه ۱۹۴۰ زاده شده‌اند از اصطلاحات کهن‌تر و با اصالت عربی یا فارسی استفاده می‌کنند و نسل‌های جوان‌تر اصطلاحات نو را ترجیح می‌دهند. این تغییر به گونه‌ای بود که سخنرانی خود آتاتورک در پارلمان جدید در سال ۱۹۲۷ که به سبک عثمانی بود، برای ترک‌زبانان بعدی کاملاً بیگانه به نظر می‌رسید و لازم بود به ترکی نوین «ترجمه» شود. این ترجمه کردن سه بار، ابتدا در سال ۱۹۶۳، سپس در ۱۹۸۶ و اخیراً در سال ۱۹۹۵، انجام شده‌است.[۲۰۶] تا پیش از فارسی‌زدایی به دست آتاترک در ترکیه، در فرهنگ عثمانی و زبان ترکی نزدیک به ۵۰ هزار واژه فارسی وجود داشت.[۲۰۷]

بالکان در گذشته‌ای نه‌چندان دور، مرز غربی زبان و ادبیات فارسی بوده‌است. عثمانیان فارسی را به همراه اسلام به این مناطق وارد کردند و برخی از شهرها همانند سارایوو و موستار به مراکز شعر و ادب فارسی تبدیل شدند و شاعران فراوانی را در خود پرورش دادند. فرهیختگان و روشنفکران بالکانی نیز به دلیل اهمیت فارسی در دربار عثمانی آشنایی با فارسی را بر خود واجب می‌دیدند.[۲۰۸]

بوسنی و هرزگوین از نظر وضعیت فارسی در میان کشورهای بالکان از حالت ویژه‌ای برخوردار است. بوسنیایی‌ها نخستین ملت اروپایی بودند که اسلام آوردند و به دنبال آن به درگاه ورود فارسی به بالکان تبدیل شدند. از سده ۱۶ تا ۱۹ میلادی در سارایوو و موستار مراکز آموزش فارسی و حلقه‌های مثنوی‌خوانی دایر بود. شعرهای شاعرانی همچون سعدی، حافظ و مولوی در برنامه‌های درسی مدارس و خانقاه‌ها گنجانده می‌شد. آلبانی دیگر مرکز عمدهٔ زبان فارسی در بالکان است. نعیم فراشری، شاعر ملی آلبانی،[۲۰۹] بزرگ‌ترین شاعر پارسی‌گوی این کشور و دارای چندین اثر به فارسی است.[۲۰۸]

در سده نوزدهم و پس از ضعف حکومت عثمانی، جریان ملی‌گرایی با رهبری مسیحیان در بالکان شروع به فعالیت نمود و با چیرگی آن‌ها، فرهنگ، زبان و ادبیات فارسی در بالکان رو به زوال نهاد و از میان مردم رخت بربست و فقط محدود به دانشگاه‌ها و مراکز شرق‌شناسی شد. با این حال امروزه صدها واژهٔ فارسی در زبان‌های پرشمار بالکان از آن دوران به یادگار مانده‌است.[۲۰۸]

فارسی از گذشته‌های دور، به ویژه از دوره یوآن تا آغاز سده بیستم، در چین از نقش مهمی برخوردار بوده‌است. تعامل ایران و چین از دوره ساسانی تداوم داشت و در هنگام ایجاد جاده ابریشم این روابط به اوج رسید. پس از پیدایش اسلام این روابط توسعه پیدا کرد. آثار فارسی فراوانی همانند منهاج الطلب نوشته محمد بن حکیم زینینی در چین نوشته شده‌اند. با ایجاد دودمان مغولی یوآن، بسیاری از مسلمانان آسیای میانه و غربی به چین مهاجرت کردند که ایرانی‌ها و فارسی‌زبان‌ها بخش قابل توجهی از آن‌ها بودند. به این ترتیب در این دوره فارسی به یکی از سه زبان رسمی و زبان اول مسلمانان چین تبدیل شد.[۲۱۰][۲۱۱][۲۱۲][۲۱۳]

نامه گیوک خان، خاقان چین، به پاپ اینوسنت چهارم به فارسی بوده‌است.[۲۱۴] ورود اسلام به چین توسط زبان فارسی بود و هنوز واژگان دینی، نماز‌ها و جملات رسمی در ازدواج به زبان فارسی بیان می‌گردد. همچنین بسیاری از اصطلاحات اسلامی که در ایران به زبان عربی استفاده می‌شود، در چین به زبان فارسی بیان می‌گردد. در حوزه علمیه‌های سنتی در سین کیانگ، شاندونگ و شانشی زبان اصلی آموزش زبان فارسی بود و گسترش و کاربرد زبان فارسی در بین مسلمانان و غیر مسلمانان چینی مورد تحقیق بسیاری از محققان چینی قرار گرفته‌است.[۲۱۲]

روابط ایران با جهان مالایی از زمان پادشاهی پاسای برقرار بود.[۲۱۵] تا سده ۱۸ میلادی فارسی به عنوان زبان رسمی و دیپلماتیک در جهان مالایی مورد استفاده قرار می‌گرفت.[۲۱۵] استفاده از فارسی در جهان مالایی تنها به مسلمانان و همچنین غیرمسلمانان آن منطقه محدود نمی‌شد و این زبان حتی در مکاتبات بین‌المللی نیز به کار گرفته می‌شد.[۲۱۵]

امروزه در زبان اندونزیایی بیش از ۳۵۰ واژهٔ فارسی وجود دارد.[۲۱۶] بر سنگ قبر سلطان ملک الصالح نخستین حاکم مسلمان سوماترا نیز اشعاری به فارسی نوشته شده‌است.[۲۱۶] بستان‌السلاطین و تاج‌السلاطین دو اثر مهم اندونزیایی هستند که از کتاب‌های فارسی برگرفته و به حکایت‌های مالایی تبدیل شده‌اند.[۲۱۶]

ارتباط ایران و تایلند از سده ۱۵ میلادی در دورهٔ صفویه بازمی‌گردد و حتی شهری از تایلند را به دلیل اینکه کشتی‌های بسیاری پهلو می‌گرفت، «ناو» نام نهادند. امروزه در زبان تای نیز واژگان فارسی زیادی یافت می‌شود.[۲۱۷]

آفریقای شرقی، به ویژه تانزانیا، سومالی و بخش‌های جنوبی کنیا، از جمله مناطقی است که با وجود فاصله بسیار با ایران، طی چند سده گذشته تأثیری در خور توجه از زبان و ادبیات فارسی پذیرفته و تعداد نسبتاً زیادی از واژگان فارسی را در زبان‌های بومی خود جای داده‌است.[۲۱۸] این تأثیر چنان است که کتیبه‌ای به زبان فارسی در تونگونی در شمال تانزانیا یافت می‌شود.[۲۱۹]

بسیاری از بومیان مسلمان مجمع‌الجزایر زنگبار در کنیا که شیرازی نام دارند، خود را ایرانی‌الاصل و از نسل شیرازیان مهاجر می‌دانند.[۲۲۰] زبان این مردم که سواحلی نام دارد و در دیگر بخش‌های ساحل شرق آفریقا نیز رایج است، از فارسی تأثیرات بسیای پذیرفته و از آن حدود ۵۰۰ وام‌واژه دریافت کرده‌است.[۲۱۸]

فارسی ایران دارای شش واکه و بیست و سه همخوان است. در فارسی هر واژه یا تکواژ با همخوان آغاز می‌شود و هیچ واژه‌ای با واکه آغاز نمی‌شود. واژگانی چون آب، ابر، اردک، او، ایران و اثبات همگی با صدای همزه (ء) آغاز می‌شوند.[۲۲۱]
تکواژهای فارسی معیار از یکی از سه الگوی زیر پیروی می‌کنند:[۲۲۲]

فارسی نو در آغاز دارای ۸ واکه، ۵ واکه بلند ī، ū، ā، ō و ē و سه واکه کوتاه a, i و u بود. این واکه‌ها به مرور در ایران و تاجیکستان تغییر پیدا کردند. در زمانی پیش از سده ۱۶ در ایران ē در ī و ō در ū ادغام شدند؛ بنابراین تفاوت تلفظی میان شیر (shēr، جانور) و شیر (shīr، نوشیدنی) یا زود (zūd) و زور (zōr) در این گویش‌ها از بین رفت؛ گرچه هنوز هم در این مورد استثناهایی وجود دارد و در برخی از واژگان ē و ō ادغام نشده و به صورت واکه مرکب حضور دارند؛ برای نمونه واژه روشن.

بر خلاف فارسی ایرانی، در فارسی افغانستان هنوز میان تلفظ ē و ī (که گاه به ترتیب یای مجهول و یای معروف نامیده می‌شوند) و همچنین ō و ū (به ترتیب واو مجهول و واو معروف) تمایز وجود دارد. از سویی دیگر، در تاجیکی معیار نیز تمایز در کشیدگی به گونه‌ای دیگر از میان رفته و ī در i و ū در u ادغام شده‌است.[۲۲۳] بنابراین امروزه گویش‌های فارسی افغانستانی از نظر واکه‌ها نزدیک‌ترین گویش‌ها به فارسی نو آغازین هستند. تمایز طول هنوز هم توسط برخی از خوانندگان دقیق شعر به سبک کلاسیک، به ویژه تاجیک‌ها، کاملاً رعایت می‌شود. جدول زیر تفاوت‌های واکه‌ای میان گویش‌های اصلی فارسی را نشان می‌دهد:[۲۲۴][۲۲۵]

فارسی در کل دارای ۲۵ همخوان و لهجهٔ تهرانی آن دارای ۲۳ همخوان است.[۲۲۶][۲۲۷] همخوان‌های لهجه تهرانی فارسی عبارتند از:

دستور زبان فارسی با دستور زبان‌های دیگر زبان‌های هندواروپایی همانندی‌های بسیاری دارد. این زبان در دوره میانه بسیاری از ویژگی‌های دستوری پیچیده خود را، از جمله جنس دستوری، از دست داد و امروزه فارسی نو از اندک زبان‌های هندواروپایی بدون ساختار جنسی به‌شمار می‌رود.[۲۳۲]

اسم‌ها و ضمیرهای فارسی دارای جنس دستوری نیستند؛ گرچه در مواردی جنسیت معمولاً با تغییر کلمه متمایز می‌شود همانند مرغ و خروس. همه اسم‌ها در فارسی با پسوند -ها جمع می‌شوند که پس از اسم می‌آیند و شکل آن را تغییر نمی‌دهند. شکل‌های جمع پس از اعداد یا صفت‌های زیاد یا بسیاری پدیدار نمی‌شوند. -ها زمانی استفاده می‌شود که اسم معرفه باشد و پیش از آن عدد نباشد. در زبان ادبی، برای جمع اسم‌های جاندار از -ان (یا -گان، -یان و -وان) نیز استفاده می‌شود، ولی -ها در زبان گفتاری رایج‌تر است.[۲۳۳] اسم‌هایی که از عربی وام گرفته شده‌اند، معمولاً دارای یک شکل ویژه جمع هستند و با -ات یا به صورت مکسر می‌آیند؛ مثلاً کتاب/کتب. اسم‌های عربی نیز می‌توانند نشانه‌های جمع فارسی را بپذیرند. پرکاربردترین شکل جمع بستگی به خود واژه دارد.[۲۳۴]

ضمیر واژه‌ای است که جانشین اسم می‌شود. ضمایر فارسی دارای شش شخص هستند و به دو دسته گسسته و پیوسته تقسیم می‌شوند.[۲۳۴] فارسی یک زبان ضمیرانداز است و در آن جملات بدون نهاد هم‌معنی دارند و بنابراین استفاده از ضمیرهای شخصی اختیاری است.[۲۳۵]

صفت واژه‌ای است که به اسم افزوده می‌شود تا حالت یا چگونگی آن را بیان کند. اسمی که صفت آن را وصف می‌کند موصوف نام دارد. صفت‌ها در فارسی معمولاً با استفاده از ساختار نقش‌نمای اضافه پس از اسمی که توصیف می‌کنند، می‌آیند؛ گرچه در ساختار اسم مرکب، صفت‌ها مقدم بر اسم می‌آیند؛ همانند خوش‌بخت و سیاه‌چادر. صفت در شمار از موصوف پیروی نمی‌کند و همواره مفرد است.[۲۳۴]

در فارسی برای سنجش یک کس یا چیز با کس یا چیزی دیگر از صفت برتر با پسوند تَر و برای سنجش یک کس یا چیز با همه هم‌نوعان آن از صفت برترین با پسوند تَرین استفاده می‌شود. صفت‌های برتر پس از موصوف و صفت‌های برترین پیش از آن پدیدار می‌شوند. برای صفت‌های برتر واژه از کاربرد دارد.[۲۳۴]

قید واژه‌ایست که چگونگی و روش انجام یافتن یا به انجام رسانیدن فعل را می‌رساند. همچنان که صفت برای بیان حالت یا چگونگی اسم می‌آید و وابسته اسم است، قید نیز چگونگی رویداد فعل را بیان می‌کند و وابسته آن است. بسیاری از صفت‌ها در فارسی برای بیان حالت فعل نیز به کار می‌روند و قید خوانده می‌شوند. قیدها به چهار دسته اصلی حالت، زمان، مکان و مقدار تقسیم می‌شوند.[۲۳۴]

فعل‌های فارسی در مقایسه با بیشتر زبان‌های اروپایی بسیار باقاعده هستند. تقریباً می‌توان همه شکل‌های فعل‌های فارسی را از دو بن ماضی و مضارع ساخت. بی‌قاعدگی اصلی این است که با دانستن یک بن معمولاً نمی‌توان بن دیگر را ساخت و باید آن را از پیش دانست یا در جایی جستجو کرد. فعل‌ها در فارسی به سه شخص مفرد و سه شخص جمع صرف می‌شوند و حدود ده زمان دارند.[۲۳۴] منفی‌سازی فعل با افزودن پیشوند منفی‌ساز نَـ (یا نِـ پیش از «می») به بن فعل انجام می‌شود.[۲۳۳]

هر فعل فارسی که بر شخص و زمان معنی دلالت می‌کند از ترکیب یک بن با یک شناسه ساخته می‌شود. بن فعل جزئی از فعل است که معنی اصلی را دربردارد و در همه صیغه‌ها ثابت است. فارسی دارای دو بن ماضی و مضارع است. بن ماضی از زدودن ـَن از مصدر به دست می‌آید (گفتن ← گفت) و در ساخت فعل‌های گذشته کاربرد دارد. بن مضارع از زدودن بـ آغازین فعل امر آن مصدر به دست می‌آید (بگو ← گو) و از آن معنی زمان‌های حال و آینده بر می‌آید.[۲۳۴]

شناسه جزئی از فعل است که در هر صیغه تغییر می‌کند و مفهوم شخص و شمار فعل از آن بر می‌آید. شناسه‌های فارسی بدین شرحند:[۲۳۴]

فعل‌های فارسی در هر زمان دارای شش شخص هستند. اگر فعل به گوینده مربوط باشد اول شخص، اگر به شنونده مربوط باشد، دوم شخص و اگر به شخص دیگری مربوط باشد سوم شخص است. فعلی که به یک تن نسبت داده می‌شود، فعل مفرد و فعلی که به چند تن نسبت داده می‌شود، فعل جمع به‌شمار می‌رود. بدین ترتیب هر فعل در هر زمان دارای شش شخص است. برای نمونه شش شخص فعل «آمدن» در گذشته به صورت زیر است:[۲۳۴]

فعل‌های فارسی دارای سه زمان دستوری است: گذشته، اکنون و آینده. اکنون، مضارع یا حال همان زمانی است که در حال سخن گفتن هستیم؛ گذشته یا ماضی پیش از زمان سخن بوده و آینده زمان پس از آن است. فعل‌هایی که بر زمان گذشته دلالت می‌کنند پنج نوع هستند: ماضی ساده (نمونه: رفت)، ماضی استمراری (می‌رفت)، ماضی نقلی (رفته‌است)، ماضی بعید (رفته بود)، ماضی التزامی (رفته باشد). همچنین فعل مضارع دارای دو نوع اخباری (می‌روم) و التزامی (بروم) است و فعل آینده نیز همواره همراه با فعل «خواستن» (خواهم رفت) پدیدار می‌شود.[۲۳۴]

جملات فارسی دارای دو بخش نهاد و گزاره هستند. نهاد بخشی از جمله است که دربارهٔ آن سخن می‌گوییم؛ یعنی کاری را انجام می‌دهد یا صفت و حالتی را به آن نسبت می‌دهیم و گزاره خبری است که دربارهٔ نهاد داده می‌شود.[۲۳۷] ترتیب واژگان در جمله در فارسی معیار به صورت نهاد-مفعول-فعل است.[۲۳۸] فعل در فارسی نشانه زمان و نمود دارد و از نظر شخص و شمار با نهاد مطابقت دارد.[۲۳۳]

در فارسی سه نوع جمله اصلی وجود دارد: جمله خبری، جمله پرسشی و جمله امری. ترتیب واژگان در جملات خبری به شکل معمول است و در جملات پرسشی نیز این ترتیب حفظ می‌شود مگر با آهنگ خیزان.[۲۳۳] جمله خبری جمله‌ای است که خبری را بیان می‌کند. در جمله امری فرمانی داده می‌شود و از شنونده می‌خواهیم کاری انجام دهد یا حالتی را بپذیرد.[۲۳۴] در این جملات فعل امری با افزودن بِـ یا بُـ به بن مضارع ساخته می‌شود.[۲۳۳] دیگر نوع جمله در فارسی جمله عاطفی یا تعجبی است که برای بیان شور، هیجان یا افسوس به کار گرفته می‌شود و معمولاً با چه همراه است.[۲۳۴]

فارسی دارای دو نوع جمله پرسشی است: پرسش‌های بله و خیر و پرسش‌های پرسش‌واژه‌دار. پرسش‌های بله و خیر دارای دو نوع هستند؛ یک نوع رسمی که با آوردن جزء پرسشی آیا در آغاز جمله خبری همراه با آهنگ خیزان ساخته می‌شود و یک نوع غیررسمی که جمله خبری با همان ترتیب و فقط با آهنگ خیزان بیان می‌شود. در یک گونهٔ دیگر از پرسش‌های بله و خیر، پرسش‌کننده به صورت هدایت‌شده و با افزودن واژه مگر به جمله خبری با آهنگ خیزان پرسش را می‌سازد و در انتظار پاسخ مخالف آن است. پرسش متناوب گونه‌ای دیگر از پرسش‌های بله و خیر است که با یا نه؟ پایان می‌یابد.[۲۳۳]

پرسش‌واژه‌های فارسی شامل مجموعه‌ای از ضمیرها و صفت‌های پرسشی هستند. ضمیرهای پرسشی شامل کی، چی، کِی، کجا، چرا و چند و صفت‌های پرسشی شامل کدام، یک، چند (تا) و چقدر هستند. این واژه‌های صرف‌نشدنی را می‌توان جای فاعل یا مفعول قرار داد و با خیزان کردن آهنگ جمله، یک پرسش پرسش‌واژه‌دار ساخت.[۲۳۳]

زبان فارسی در زمرهٔ زبان‌های هندواروپایی قرار دارد و بسیاری از واژه‌های فارسی نو از زبان نیاهندواروپایی ریشه گرفته‌اند. زبان فارسی برای ساختن واژه‌های جدید از ریشهٔ کلمات، به صورت گسترده، از روش‌های واژه‌سازی، به ویژه وندافزایی و ترکیب، استفاده می‌کند. همچنین، زبان فارسی ارتباط قابل توجهی با زبان‌های دیگر داشته که باعث ورود وام‌واژگان بسیاری به این زبان شده‌است.[۲۳۹]

فارسی در واژه‌سازی و روش‌هایی که می‌توان با آن از ترکیب وندها، ریشه‌ها، اسم‌ها و صفت‌ها واژه ساخت، بسیار قدرتمند است. ادعا[۲۴۰][۲۴۱][۲۴۲] و اثبات شده[۲۴۳][۲۴۴][۲۴۵] که زبان فارسی با داشتن داشتن وندهای بسیار (بیش از صد) برای ساخت واژگان تازه و توانایی ساخت پسوندها و پیشوندهای خاص از اسم‌ها یک زبان پیوندی است، زیرا این زبان غالباً از اشتقاق‌های هم‌چسبی برای واژه‌سازی از اسم‌ها، صفت‌ها و ریشه‌های فعلی استفاده می‌کند. نوواژگان نیز در فارسی همانند آلمانی و سانسکریت (و به دنبال آن بیشتر زبان‌های هندی) به‌طور گسترده با ترکیب ساخته می‌شوند که در آن دو واژه موجود با هم ترکیب می‌شوند و یک واژه جدید ساخته می‌شود. استاد محمود حسابی نشان داده‌است که زبان فارسی می‌تواند بیش از ۲۲۶ میلیون واژه بسازد.[۲۴۳][۲۴۴][۲۴۵][۲۴۶]

مهم‌ترین ابزارهایی که زبان‌ها برای واژه‌سازی در اختیار دارند اشتقاق و ترکیب است. برخی زبان‌ها از این هر دو روش سود می‌جویند و برخی تنها یکی از آن‌ها را به کار می‌برند. فارسی از جمله زبان‌هایی است که از هر دو روش سود می‌جوید. منظور از اشتقاق استفاده از پسوندها و پیشوندها در ساختن کلمات جدید است. فارسی از دید ترکیبی زبانی توانا است و بیش از پنجاه پسوند در اختیار دارد که برخی از آن‌ها را در واژه‌های زیر می‌بینیم: آهنگر، شامگاه، کوشش، آتشدان، تاکستان، نمناک، دانا، دانشمند، دربان، ماهواره، شنزار، کوهسار، دانشکده، فروشنده، هنری، هنرور، ساختمان، پروردگار، زرین، و غیره.[۲۴۷]

واژگان فارسی از نظر ساختمان به چهار دسته ساده (فقط یک تکواژ؛ همانند دیوار)، مشتق (یک تکواژ آزاد و یک یا چند وند؛ همانند هنرمند)، مرکب (دو یا چند تکواژ آزاد؛ همانند چهارراه) و مشتق‌مرکب (دو یا چند تکواژ آزاد و یک یا چند وند؛ همانند آتش‌نشانی) تقسیم می‌شوند.[۲۴۸]

فارسی بیشتر از زبان‌های عربی، ترکی، فرانسوی و اخیراً انگلیسی وام‌واژه پذیرفته‌است. در برابر زبان‌هایی همچون عربی،[۲۴۹] ارمنی،[۲۵۰] و گرجی،[۲۵۱] و همچنین خانواده زبان‌های هندوایرانی و ترکی از فارسی واژگان بسیاری پذیرفته‌اند. وام‌واژگان فارسی در انگلیسی و دیگر زبان‌های اروپایی نیز یافت می‌شوند.[۲۵۲]

در حالی که تأثیر واژگانی پارسی میانه بر عربی[۲۵۳] و سایر زبان‌های بین‌النهرین یافت می‌شود[۲۵۴] فارسی نو دارای مقدار زیادی از وام‌واژگان عربی است[۴۱][۲۵۵][۲۵۶] که فارسی‌سازی شده[۲۵۷] و گاه معنی و کاربرد متفاوتی با واژه اصلی عربی خویش دارند. وام‌واژگان عربی موجود در فارسی بیشتر مربوط به اصطلاحات اسلامی می‌شوند. به‌طور کلی واژگان عربی که در سایر زبان‌های ایرانی، ترکی و هندی یافت می‌شوند به‌طور غیرمستقیم و از راه فارسی به این زبان‌ها وارد شده‌اند.[۲۵۸] پژوهش‌ها و بررسی‌ها نشان می‌دهد که درصد واژه‌های عربی که در آثار شاعران اولیه زبان فارسی به‌کار رفته در حدود ۱۰ درصد از واژگان آن‌ها است،[۲۵۹] برای نمونه سروده‌های رودکی دارای حدود هشت تا نه درصد واژه عربی است.[۲۵۹] درصد واژه‌های عربی در شاهنامه فردوسی حدود دو درصد محاسبه شده‌است.[۲۵۹] درصد وام‌واژه‌های عربی در فارسی، امروزه بسته به حوزه و گونهٔ متن تفاوت‌هایی دارد. میانگین درصد کاربرد واژه‌های عربی در فارسی امروزی گفتاری و نوشتاری را حدود ۱۴ درصد برآورد کرده‌اند.[۲۶۰] این درصد در نوشته‌های سیاسی و ادبی میان ۲۴ تا ۴۰ درصد قرار دارد.[۲۶۰]

زبان‌های مغولی و ترکی دیگر منبع وام‌واژگان فارسی هستند.[۲۶۱] شمار این واژگان در مقایسه با عربی ناچیز است و بیشتر به عناوین نظامی، سیاسی و عشایری محدود می‌شود.[۲۶۲] نخستین تأثیر ترکی بر فارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش سامانیان روی داد. پس از آن، در زمان فرمان‌روایی غزنویان، سلجوقیان و پس از حملهٔ مغول، شمار بیشتری وام‌واژهٔ از ترکی به فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه‌یابی واژه‌های ترکی به فارسی در زمان فرمان‌روایی صفویان و قاجاریان بود.[۲۶۳]

پارسی سَره آن گونه از زبان فارسی است که تهی از واژه‌های بیگانه یا دارای کمینه‌ای از آن‌ها باشد. زبان فارسی کنونی بازماندهٔ زبانی کهن است که در درازای پیشینه‌اش واژه‌های بسیاری به آن اندر شده یا از آن رخت بربسته‌اند؛ از این روی بخش بزرگی از دستور زبان فارسی کنونی و واژگان آن، ریشه در زبان‌های پارسی میانه و پارسی باستان دارد.[۲۶۴][۲۶۵]

سره‌گرایان مدعی هستند، سره‌سازی با گوناگونی زبانی در جهان مشکلی ندارد و این که در سره‌گرایی کوشیده می‌شود تا از به‌کارگیری واژگان دیگر زبان‌ها پرهیز شود، به معنای دشمنی با ملت‌های دیگر و زبانشان نیست، زیرا هر زبانی در جای خود بسیار ارزشمند است و گویش‌وران این زبان‌ها نیز باید بر توان‌مندسازی زبان خود و زدودن آسیب‌هایی که به آن زبان رسیده‌است، کوشا باشند.[۲۶۶]

زبان‌های هندواروپایی دارای حدود ۱۵۰۰ ریشه و در حدود ۲۵۰ پیشوند و در حدود ۶۰۰ پسوند هستند که با اضافه کردن پیشوندها به اصل ریشه می‌توان تعداد ۳۷۵٬۰۰۰ واژه را ساخت. هر کدام از واژه‌هایی که به این ترتیب به دست آمده‌است را می‌توان با یک پسوند ترکیب کرد. هرگاه ۳۷۵٬۰۰۰ واژه‌ای را که از ترکیب ۱۵۰۰ ریشه با ۲۵۰ پیشوند به دست آمده‌است با ۶۰۰ پسوند ترکیب کنیم، تعداد ۲۲۵٬۰۰۰٬۰۰۰ واژه به دست می‌آید. اگر همه ترکیب‌های ممکن را در زبان‌های هندواروپایی بخواهیم به‌شمار آوریم، تعداد واژه‌هایی که ممکن است وجود داشته باشد، مرز معینی ندارد و نکته قابل توجه این است که برای فهمیدن این میلیون‌ها واژه فقط نیاز به فراگرفتن ۱۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند داریم، در صورتی که در یک زبان سامی برای فهمیدن دو میلیون واژه باید دست‌کم ۲۵۰۰۰ ریشه را دانست و قواعد پیچیده صرف افعال و اشتقاق را نیز فراگرفت. اساس توانایی زبان‌های هندواروپایی در یافتن واژه‌های علمی و بیان معانی است. زبان فارسی یکی از زبان‌های هندواروپایی است و دارای همان ریشه‌ها و همان پیشوندها و پسوندها است. تلفظ حروف در زبان‌های مختلف هندواروپایی متفاوت است ولی این تفاوت‌ها طبق یک روالی پیدا شده‌است. توانایی که در هر زبان هندواروپایی مانند زبان یونانی و زبان لاتین و زبان آلمانی و زبان فرانسوی و زبان انگلیسی وجود دارد، در زبان فارسی هم وجود دارد. روش علمی در این زبان‌ها مطالعه شده‌است و برای زبان فارسی به کار بردن آن‌ها بسیار ساده است. این تعداد واژه‌ها به روش اشتقاقی به وجود می‌آید و اگر روش ترکیبی و نشانه‌های اختصاری را هم اضافه کنیم واژگان بسیار بیش تری خواهیم داشت. این‌ها غیر از وندهای منسوخ و مهجور پارسی باستان است.[۲۶۷][۲۶۸]

بیشتر متون فارسی نوین ایران و افغانستان به خط عربی نوشته می‌شود. فارسی تاجیکستان تحت تأثیر روسی به الفبای سیریلیک نوشته می‌شود.[۲۶۹][۲۷۰] چندین شیوه لاتین‌نویسی نیز برای نوشتن فارسی به الفبای لاتین وجود دارند. کهن‌ترین نوشتهٔ به‌دست‌آمده از زبان فارسی امروزی به خط عبری کتابت شده‌است. نمونه‌های بسیار کهن دیگری هم از نوشته‌های متعلق به یهودیان فارسی‌زبان به دست آمده‌است که دارای مختصات گویشی خاص خود است.[۲۷۱]

فارسی نوین در ایران و افغانستان به الفبای فارسی نوشته می‌شود که یک گونه اصلاح‌شده از الفبای عربی و دارای چند حرف اضافی است. حدود ۲۰۰ سال پس از حمله اعراب به ایران که در ایران بدان دو قرن سکوت می‌گویند، خط عربی جایگزین خط‌های پیشین فارسی شد. پیش از آن از خط پهلوی برای نوشتن پارسی میانه و از خط اوستایی (دین دبیره) برای نوشتن متون مذهبی، به‌ویژه برای اوستایی، استفاده می‌شد.[۲۷۲]

الفبای فارسی دارای ۳۲ حرف (۳۳ با در نظر گرفتن همزه[۲۷۳]) است. برخی از واج‌های فارسی دارای دو یا چند حرف در نوشتار هستند؛ برای نمونه برای واج /ز/ چهار حرف ز، ذ، ض و ظ، برای واج /س/ سه حرف س، ص و ث، برای واج /ت/ دو حرف ت و ط و همچنین برای واج /ه/ دو حرف ه و ح وجود دارد. از سویی دیگر برای واکه‌های کوتاه در فارسی هیچ حرفی وجود ندارد و ناگزیر از حرکت‌ها برای نشان دادن آن‌ها استفاده می‌شود که این‌ها یادگیری فارسی را بیش از پیش دشوار می‌کنند.[۲۷۴] حروف الفبای فارسی به شرح زیر می‌باشند:

ا ب پ ت ث ج چ ح خ د ذ ر ز ژ س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

الفبای تاجیکی در اواخر دهه ۱۹۳۰ برای نوشتار فارسی تاجیکی در جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان ابداع شد و جای الفبای لاتین را که از انقلاب اکتبر در این منطقه رایج بود را گرفت. از سال ۱۹۳۹، چاپ نوشته‌ها به الفبای عربی در این کشور ممنوع شد.[۲۷۵] این الفبا در سال ۱۹۹۸ بازنگری شد و تعدادی از حروف از آن پاک شدند.[۲۷۶]

در سال‌های گذشته به دلایل فراوانی شیوه و ساختار خط لاتین، استفاده از آن برای زبان فارسی پیشنهاد شده‌است. اولین بیان‌کنندهٔ این ایده میرزا فتحعلی آخوندزاده بود که در صدر مشروطیت رساله‌ای نیز در این راستا نوشت، اما مورد استقبال قرار نگرفت.[۲۷۷] لاتین‌نویسی فارسی دارای چندین گونه رسمی و غیررسمی است. در گونه‌های رسمی که بیشتر در فرهنگنامه‌ها، دانشنامه‌ها و نرم‌افزارهایِ ترانویسی کاربرد دارند، با ابداع نویسه‌های نوآورانه، برای هر آوا تنها یک نویسه وجود داشته و دوگانگی و ابهام از بین می‌رود.[۲۷۸] گونهٔ دیگری از لاتین‌نویسی که به فینگلیش معروف است، به صورت غیررسمی در برنامه‌های چت، شبکه‌های اجتماعی و پیامک‌ها کاربرد دارد که معیار نیست و قوانین آن در میان افراد و حتی رسانه‌های مختلف متفاوت است.[۲۷۹] پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه گونه‌ای از الفبای لاتین در حدود دو دهه در تاجیکستان رایج بود که الفبای سیریلیک کنونی جایگزین آن شد.[۲۷۶]

گویش‌شناسان برای زبان فارسی گویش‌های پرشماری را برشمرده‌اند که بیشتر از نظر الگوهای دستور زبان، واژگان و تلفظ با یکدیگر متفاوت هستند. تلفظ‌های ویژه در گویش‌ها را به عنوان لهجهٔ منطقه‌ای دسته‌بندی می‌کند. گویش‌های فارسی از نظر جغرافیایی به سه دسته بزرگ غربی (رایج در ایران و کشورهای عربی پیرامون خلیج فارس)، شرقی (رایج در افغانستان و پاکستان) و فرارودی (رایج در تاجیکستان و ازبکستان) تقسیم می‌شوند.[۲۸۰]

گویش‌های تاتی رایج در جمهوری آذربایجان و داغستان نیز دیگر گروه گویشی فارسی هستند.[۲۷] گروه‌های قومی و مذهبی نیز دارای گویش‌های ویژه خود هستند که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به گویش‌های جودی مربوط به یهودیان ایران، گویش بخاری مربوط به یهودیان بخارایی و گویش هزارگی مربوط به هزاره‌ها اشاره کرد.

فارسی غربی یا ایرانی یکی از گونه‌های زبان فارسی و پرگویشورترین آن‌هاست. این زبان، زبان رسمی ایران است و توسط اقلیت‌های بزرگی در عراق و کشورهای عربی خلیج فارس، به ویژه بحرین، گفتگو می‌شود.[۲۸۱] فارسی ایران نسبت به فارسی افغانستان میزان بیشتری وام‌واژه فرانسوی دارد. با این حال واژه‌های فرانسوی‌ای مانند «فاکولته» هستند که پس از وارد شدن به فارسی، در فارسی افغانستان باقی‌مانده‌اند اما در فارسی ایران عمدتاً فراموش شده و جای خود را به معادل اصیل‌تر، در این مورد «دانشکده» داده‌اند. برخی فقط در فارسی افغانستان وجود دارند مانند «لیسه»، «شارژ دافیر» به ترتیب به معنی «دبیرستان» و «کاردار» در فارسی ایران.

فارسی معیار در ایران بر پایه لهجه تهرانی بنا شده‌است.[۲۸۲] با گسترش سواد و پدید آمدن وسایل ارتباط جمعی و همگانی شدن آموزش و گسترش شهرنشینی در ایران و تأثیرگذاری شهر تهران و طبقه تحصیل‌کرده آن، فارسی معیار ایران، با دگرگونی‌هایی که عوامل مذکور در آن پدیدآوردند، به صورت زبان معیار امروزی درآمد.[۲۸۳] لهجه‌های اصفهانی، مشهدی، شیرازی و آبادانی از شناخته‌شده‌ترین لهجه‌های فارسی ایرانی هستند. فارسی بحرینی، کویتی و کربلایی (عراقی) نیز از گونه‌های فارسی غربی رایج در خارج از ایران هستند.

فارسی شرقی، فارسی افغانستان یا رسماً دری، در افغانستان رایج است. فارسی رایج‌ترین زبان در افغانستان و زبان مادری بیش از ۱۶ میلیون نفر (۴۸–۵۲٪) از مردم این کشور است.[۱۱۷][۱۱۸][۱۱۹][۲۸۴] به دلیل اینکه فارسی زبان میانجی افغانستان نیز به‌شمار می‌رود، در کل بیش از ۲۰ میلیون نفر یا ۸۰٪ از باشندگان این کشور بدان تسلط دارند.[۲۸۵] تاجیک‌ها، هزاره‌ها و ایماق‌ها گویشوران بومی فارسی در افغانستان هستند.[۱۲۱] این زبان در کنار پشتو یکی از دو زبان رسمی کشور است.

فارسی معیار افغانستان بر پایه لهجه کابلی بنا شده‌است. گویش‌های فارسی شرقی از نظر گلاتولوگ به سه دسته بزرگ دری، آیماقی و هزارگی تقسیم می‌شوند. گویش دهواری که در پاکستان رایج است و همچنین گویش منقرض‌شده پهلوانی نیز از گویش‌های فارسی شرقی هستند.[۲۸۶] لهجه‌های هراتی، قندهاری، پنجشیری و بلخی از معروف‌ترین لهجه‌های فارسی افغانستان هستند.

فارسی فرارودی یا تاجیکی در آسیای میانه، به ویژه در کشورهای تاجیکستان و ازبکستان گفتگو می‌شود. وام‌واژه‌هایی از زبان‌های روسی و ازبکی وارد فارسی تاجیکی شده‌است[۲۸۷] و افزون بر این در مواردی تاجیکان برای برخی معنی‌ها و مفهوم‌ها، واژگانی را به کار می‌برند که در ایران بسامد کمتری برای آن مفهوم دارند. برای نمونه در فارسی تاجیکی به «خفاش»، «کورشب پرک»؛ به «فوتبالیست»، «فوتبالباز»؛ به «چای سبز»، «چای کبود»؛ به «بالگرد»، «چرخبال»؛ به «فرودگاه»، «خیزگَه» (محل برخاستن هواپیما) و به «کتری»، «چایجوش» می‌گویند. با این همه، فارسی تاجیکی به سادگی برای ایرانیان و افغانستانی‌ها قابل درک است.

فارسی معیار تاجیکستان در سده نوزدهم میلادی برپایه گویش ناحیه سمرقند و بخارا که مرکز تاریخی بی چون و چرای فارسی‌زبانان آن دیار بود، پدید آمد. دوشنبه، پایتخت کنونی تاجیکستان، در آن زمان یک روستای کوچک با چند صد نفر جمعیت بود که به هیچ روی در مقایسه با آن دو شهر از پیشینه فرهنگی خاصی برخوردار نبود. لهجه‌های بخاری و سمرقندی به گویش شمالی فارسی تاجیکی تعلق دارند و از طرف دیگر، لهجه دوشنبه‌ای جزو گویش جنوبی این زبان است و بنابراین گویش‌های رایج در منطقه‌ای که پایتخت واقع شده‌است، با فارسی تاجیکی معیار منطبق نیست. برای نمونه، گویش‌های شمالی، و همچنین تاجیکی معیار، واج /ɵ/ دارند، ولی این واج اصلاً در لهجه‌های صحبت شده در منطقه دوشنبه وجود ندارد.[۲۸۸]

ادبیات فارسی شامل آثار گفتاری و نوشتاری به فارسی و یکی از کهن‌ترین ادبیات‌های جهان است.[۲۸۹][۲۹۰][۲۹۱] سن این ادبیات به دو و نیم هزاره می‌رسد. سرچشمه‌های آن در ایران بزرگ، شامل ایران، عراق، افغانستان، قفقاز، ترکیه و مناطقی از آسیای میانه (همچون تاجیکستان و ازبکستان) و جنوب آسیا قرار دارند که فارسی زبان بومی یا رسمی آن‌ها بوده‌است. برای نمونه، مولوی، یکی از محبوب‌ترین شاعران فارسی، در بلخ (در افغانستان امروزی)][۲۹۲] یا وخش (در تاجیکستان امروزی)[۲۹۳] زاده شد و در قونیه (در ترکیه امروزی) در گذشت.[۲۹۴] غزنویان مناطق بزرگی را در مرکز و جنوب آسیا فتح کردند و فارسی را به عنوان زبان درباری خود برگزیدند؛[۲۹۵] بنابراین ادبیات فارسی افزون بر ایران، متعلق به بین‌النهرین، جمهوری آذربایجان، و قفقاز، ترکیه، پاکستان، بنگلادش، هند، تاجیکستان و دیگر بخش‌های آسیای میانه است.

ادبیات فارسی به عنوان یکی از ادبیات بزرگ بشریت توصیف شده‌است[۲۹۶] و گوته از آن به عنوان یکی از چهار رکن اصلی ادبیات جهان یاد می‌کند.[۲۹۷] ریشه ادبیات فارسی در آثار برجای مانده از پارسی میانه و باستان است که قدمت دومی به ۵۲۲ سال پیش از میلاد مسیح و سنگ‌نبشته بیستون بازمی‌گردد.[۲۹۸] بخش عمده ادبیات فارسی از دوران پس از حمله اعراب به ایران به جا مانده‌است. پس از قدرت‌گیری عباسیان (۷۵۰ م)، ایرانیان به کاتبان و دیوان‌سالاران خلافت تبدیل شدند و به نویسندگی و شاعری نیز روی آوردند. ادبیات فارسی نو به دلایل سیاسی در خراسان و فرارود پدیدار و شکوفا شد، چرا که نخستین دودمان‌های پسااسلامی همانند طاهریان و سامانیان در این مناطق مستقر بودند.[۲۹۹]

شاعران فارسی همانند فردوسی، سعدی، حافظ، عطار، نظامی،[۳۰۰] مولوی،[۳۰۱] و خیام در جهان شناخته شده و بر ادبیات بسیاری از کشورها تأثیر گذاشته‌اند. در میان چهره‌های شناخته‌شده ادبیات معاصر فارسی می‌توان به صادق هدایت، محمدعلی جمال‌زاده، هوشنگ گلشیری و جلال آل احمد در ادبیات داستانی و شهریار، نیمایوشیج، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری در شعر اشاره کرد.

شعر فارسی و نثر فارسی دو گونه اصلی در ادب فارسی هستند. شعر فارسی به صورت کنونی قدمتی بیش از ۱۱۰۰ سال دارد. این گونه شعر کاملاً موزون بوده و وزن آن بر پایهٔ ساختاری است که عروض (وزن شعر فارسی) نام دارد.[۳۰۲] در شعر فارسی به‌طور سنتی سه سبک اصلی ادبی خراسانی، عراقی و هندی وجود دارد. سبک شعر به مجموعه واژگان، طرز بیان، دستور زبان و نیز محتوا و درونمایه‌های شعری دوره‌های خاص تاریخی گفته می‌شود که در شعر شاعران همان دوره نمود پیدا کرده و آن را از شیوه شاعری پیشینیان و آیندگان متمایز می‌سازد.[۳۰۳]

نثر فارسی به چهار دسته مرسل (ساده)، مسجع (آهنگین)، مصنوع (متکلف) و محاوره‌ای (گفتاری) تقسیم می‌شود.[۳۰۴] چهارمقاله اثر نظامی عروضی سمرقندی و جوامع الحکایات و لوامع الروایات اثر محمد عوفی از پرآوازه‌ترین نثرهای فارسی هستند.[۳۰۵][۳۰۶] قابوس‌نامه اثر عنصرالمعالی کیکاووس زیاری، سیاست‌نامه اثر خواجه نظام‌الملک طوسی و کلیله و دمنه اثر نصرالله منشی نیز از دیگر نثرهای شناخته‌شده فارسی هستند.

زبان فارسی با اینکه یکی از پایه‌های اصلی هویت ایرانی است و به عنوان زبان ملی و رسمی ایران شناخته شده‌است، ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد.[۳۰۷][۳۰۸] فارسی از حدود سال ۱۰۰۰ میلادی تا ۱۸۰۰، زبان میانجی بخش بزرگی از غرب، مرکز و جنوب آسیا بود.[۳۰۹]

در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبان‌شناسان اروپایی در برلین، زبان‌های یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبان‌های کلاسیک جهان برگزیده شدند.[۳۱۰] بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک به‌شمار می‌آید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزارهٔ عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد.[۳۱۱][۳۱۲] فارسی از نظر شمار و تنوع ضرب‌المثل‌ها در میان سه زبان نخست جهان است.[۳۱۳] دامنهٔ واژگان و تنوع واژه‌ها در فارسی هم‌چنین بسیار بزرگ و پرمایه‌است و یکی از غنی‌ترین زبان‌های جهان از نظر واژه‌ها و دایرهٔ واژگان به‌شمار می‌آید. در کمتر زبانی فرهنگ واژگانی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) یا فرهنگ معین (در ۶ جلد) دیده می‌شود.[۳۱۴]

فارسی پس از عربی، زبان دوم جهان اسلام است[۳۱۵][۳۱۶][۳۱۷] و امروزه هم گروندگان به اسلام در چین و دیگر نقاط آسیا فارسی را به‌عنوان زبان دوم متن‌های اسلامی پس از عربی می‌آموزند.[۸۲] فارسی هم‌چنین جزو چند زبانی است که در بسیاری از دانشگاه‌های اصلی جهان به‌عنوان رشتهٔ تحصیلی در مقطع کارشناسی و بالاتر ارائه می‌شود و بسیاری از دانشگاه‌ها نشریه‌هایی به فارسی یا دربارهٔ آن دارند. آموزش فارسی در ۳۴۰ دانشگاه جهان انجام می‌پذیرد.[۳۱۸]

امروزه بجز صدها شبکه رادیویی و تلویزیونی داخلی کشورهای فارسی‌زبان، بسیاری از رسانه‌های بزرگ جهان هم‌چون بی‌بی‌سی، صدای آمریکا، یورونیوز، دویچه‌وله (صدای آلمان)، رادیو فرانسه، نشنال جیوگرفیک، صدای روسیه، رادیو اسرائیل، رادیو بین‌المللی چین، العربیه و غیره به زبان فارسی برنامه دارند[۳۱۹] و ده‌ها کانال ماهواره‌ای و اینترنتی به پخش برنامه به زبان فارسی مشغولند.

فارسی در ایران،[۱۱] افغانستان (به عنوان دری)،[۱۲] تاجیکستان (به عنوان تاجیکی)[۱۳] و در جمهوری داغستان در فدراسیون روسیه (به عنوان تاتی)[۱۴] از وضعیت رسمی برخوردار است. تلاش‌هایی برای ثبت فارسی به عنوان هفتمین زبان رسمی سازمان ملل متحد انجام شده‌است.[۳۲۰][۳۲۱]
زبان فارسی برمبنای معیارهای بلاغت و وجه پرسشی نیز نهمین زبان کامل در جهان است.[۳۲۲]

فارسی بر زبان‌های بسیاری، به ویژه دیگر زبان‌های هندواروپایی همانند ارمنی،[۳۲۳] اردو، بنگالی و تا حد کمتری هندی؛[۳۲۴] زبان‌های ترکی همانند ترکی عثمانی، جغتایی، تاتاری، ترکی استانبولی،[۳۲۵] ترکمنی، آذربایجانی،[۳۲۶] ازبکی، قرقیزی، قزاقی و قره‌چای-بالکاری؛[۳۲۷] زبان‌های قفقاز همانند گرجی[۳۲۸] و تا حد کمتری آواری و لزگی؛[۳۲۹] زبان‌های آفروآسیایی همانند آرامی نو، عبری و عربی، به ویژه عربی بحرانی، خلیجی و عراقی؛[۳۳۰][۳۳۱] زبان‌های دراویدی همانند تامیلی، تلوگو و براهویی و همچنین زبان‌های آسترونزیایی همانند اندونزیایی و مالایی تأثیر گذاشته‌است. فارسی از راه ترکی عثمانی تأثیر واژگانی چشمگیری بر زبان‌های شرق اروپا همچون آلبانیایی، صربی، کرواتی، بلغاری و به ویژه بوسنیایی گذاشته‌است. حضور پررنگ وام‌واژگان فارسی را حتی تا زبان سواحلی در کنیا و تانزانیا نیز می‌توان یافت.[۳۳۲] شمار وام‌واژه‌های فارسی در زبان انگلیسی ۸۱۱ واژه‌است.[۳۳۳]

نام بسیاری از شهرها و کشورهای جهان دارای ریشه فارسی است. در میان کشورها نام‌های بین‌المللی ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقیزستان، ترکمنستان، پاکستان، ارمنستان،[۳۳۴] عراق،[۳۳۵] جمهوری آذربایجان،[۳۳۶] گرجستان،[۳۳۷][۳۳۸] هند،[۳۳۹] چین[۳۴۰] و کرواسی[۳۴۱] دارای ریشه فارسی است. نام کشور تانزانیا نیز از ترکیب «تانگانیکا» و «زنگبار» می‌آید که دومی واژه‌ای فارسی و به معنی «ساحل سیاهان» (زنگ + بار) است.[۳۴۲][۳۴۳] نام جمهوری‌های تاتارستان، داغستان و باشقیرستان در روسیه نیز دارای ریشه فارسی است. پسوند فارسی -آباد در نام بسیاری از شهرهای جهان از جمله اسلام‌آباد (پایتخت پاکستان)، عشق‌آباد (پایتخت ترکمنستان)، حیدرآباد (هند)، خرم‌آباد (ایران)، جلال‌آباد (افغانستان)، اگرآباد (بنگلادش) و فیض‌آباد (ترینیداد و توباگو) یافت می‌شود. واژه فارسی بندر نیز در نام شهرهای بسیاری در سراسر جهان از جمله بندر عباس (ایران)، بندر سری بگاوان (پایتخت برونئی)، بندر لامپونگ (اندونزی)، بندر سری پوترا (مالزی) و باند (ناحیه‌ای در شانگهای، چین) یافت می‌شود. در خارج از جغرافیای فارسی‌زبانان نام شهرهای بسیاری از جمله بغداد (پایتخت عراق)،[۳۴۴] باکو (پایتخت جمهوری آذربایجان)،[۳۴۵] سارایوو (پایتخت بوسنی و هرزگووین)،[۳۴۶] موگادیشو (پایتخت سومالی)،[۳۴۷] آستانه (نام پیشین پایتخت قزاقستان)،[۳۴۸] قیروان (تونس)،[۳۴۹] دربند (روسیه)،[۳۵۰] نووی پازار (صربستان)، پازارجیک (بلغارستان) و باغچه‌سرای (اوکراین) دارای ریشه فارسی است.


Turkic-Iranian contact areas: historical and linguistic aspectsDownloads-icon


“ҲАЙАТИ МИЛЛӢ, ДОНИСТАНИ ЗАБОНҲО ВА ШАҲРВАНДИИ АҲОЛИИ ҶУМҲУРИИ ТОҶИКИСТОН ҶИЛДИ III”Downloads-icon


the originalDownloads-icon


“TAJIK LANGUAGE: FARSI OR NOT FARSI?”Downloads-icon


the originalDownloads-icon


“Government of Pakistan: Population by Mother Tongue”Downloads-icon


the originalDownloads-icon


“Do the Talysh and Tat Languages Have a Future in Azerbaijan?”Downloads-icon


“Iran-born)Community Information Summary)”Downloads-icon


the originalDownloads-icon


«بررسی سیر زبان و ادبیات فارسی در بالکان از گذشته تا کنون»Downloads-icon


“Les Mongols et la Papauté. Documents nouveaux édités, traduits et commentés par M. Paul Pelliot”Downloads-icon


بایگانی‌شدهDownloads-icon


«تحلیل جایگاه زبان فارسی در زبان و ادبیات سواحیلی»Downloads-icon


«بررسی ساختار هجایی زبان فارسی و حذف انسدادی‌های تیغه‌ای در چارچوب نظریهٔ CVX»Downloads-icon


«مقایسهٔ همخوان‌های سایشی و انسدادی در خوشه با توالی آنها در مرز ترکیب بر اساس محل تولید و اندام‌های تولید فعال»Downloads-icon


«بررسی چگونگی نمود جنسیت در زبان فارسی»Downloads-icon


«بررسی ارتباط ساخت‌های اشتقاقی و رده‌شناسی زبانی در پدیده دوزبانگی»Downloads-icon


«واژه‌شکن فارسی»Downloads-icon


«املا و نظام نوشتاری زبان فارسی»Downloads-icon


“Persian (Farsi)”Downloads-icon


«زبان معیار چیست و چه ویژگی‌هایی دارد؟»Downloads-icon


Andreas Tietze, Persian loanwords in Anatolian Turkish, Oriens, 20 (1967) pp- 125–168.Downloads-icon


A concise Pahlavi dictionaryDownloads-icon


بایگانی‌شدهDownloads-icon

برای خرید و دانلود  کتاب بیشعوری  نوشته  خاویر  کرمنت  و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر،  اپلیکیشن طاقچه  را رایگان نصب کنید.

خاویر کرمنت، نویسنده و پژوهشگر است و به سبب نگارش سه‌گانه « کتاب بیشعوری» به شهرت رسید. «بی‌شعوری بس است دیگر! کتابی برای همه‌کس و هیچ‌کس» (عنوان انگلیسی: Asshole no more : a self-help guide for recovering assholes– and their victims) نخستین کتاب از این سه‌گانه است که در ایران با استقبال بسیاری رو به‌رو شده است.

خاویر کرمنت اعتقاد دارد بیشعوری یک بیماری و اعتیاد است، نه بداخلاقی و سوءرفتار؛ بر همین اساس نیز کتابی را تحت عنوان بیشعوری تالیف کرده و به معرفی بیشعوری اززوایای مختلف پرداخته است. درواقع او راهنمای عملی برای شناخت و درمان خطرناک‌ترین بیماری تاریخ بشریت را در اختیار مخاطب قرار داده است.

خاویر کرمنت می‌گوید: ا حتمالا بارها در جامعه با افرادی برخورد کرده‌اید که برخلاف ظاهر موجه و موقعیت اجتماعی و فرهنگی عالی، آگاهانه به حقوق دیگران تجاوز می‌کنند؛ این افراد به نوعی بیماری به نام بیشعوری دچار هستند. متاسفانه این بیماری در دنیای معاصر به سرعت در حال رشد است. او اعتقاد دارد: بیشعوری حماقت نیست. بیشتر بیشعورها از هوش بالایی برخوردارند و همین هوش و معلومات و گاه موقعیت اجتماعی، آنها را به انسان‌های بیشعور تبدیل می‌کند.

کرمنت پس از آنکه شما را با این واقعیت دردناک جهان کنونی آشنا کرد؛ به دنبال راه حلی برای رفع آن می‌گردد.

نویسنده ی کتاب بیشعوری

خاویر کرمنت می‌گوید خودش تا چهل سالگی از عارضه بیشعوری رنج برده است.اما زمانی که این بیماری را در خود شناسایی کرد، به دنبال رفع آن برآمد؛ پس هیچ‌وقت برای داشتن زندگی سالم و آرام دیر نیست. او تاکید می‌کند: پس از اولین مراحل تشخیص و درمان، به‌سرعت همه چیز در اطرافتان تغییر می‌کند. جایگاه ارزشمندی در جامعه به‌دست می‌آورید و دیگران برای با شما بودن، از هم سبقت می‌گیرند.

خاویر کرمنت در دوران جوانی در مقام پزشکی مطرح فعالیت می‌کرد. او به عقیده خودش زندگی حرفه‌ای و خانوادگی موفقی داشت و همه اطرافیانش به او احترام می‌گذاشتند. اما ناگهان زندگی با تمام هیبت و قدرتش در برابر او می‌ایستد و می‌گوید: «تو بیشعوری! حالا وقت آن رسیده تا نتیجه‌ی رفتارهایت را ببینی!».

همسر، فرزندان و دوستانش، خاویر را ترک می‌کنند و او ناگهان متوجه می‌شود که آن چیزی که آن را احترام و اعتمادبه‌نفس تلقی می‌کرده، چیزی نیست جز ترس و وحشتی که دیگران از او دارند. هیچ‌کس جرات مخالفت با او را نداشته، چون همه از واکنش‌های غیرمنطقی و عجیب‌وغریب او می‌ترسیدند.

خاویر کرمنت تصمیم می‌گیرد این مساله را به‌طور جدی و اصولی برطرف کند. کرمنت ثابت کرد که بی‌شعوری بیماری است و ادعا کرد مانند هر داروی مخدر، اعتیادآور هم هست. نتیجه‌ی تفکرات و تحقیقات کرمنت، در کتابی با عنوان بیشعوری تالیف و در سال ۱۹۹۰ در آمریکا منتشر شد. کرمنت با نوشتن این کتاب، اعتراف‌نامه‌ای نوشته که در آن تکان‌دهنده‌ترین اتفاقات و رفتارها را با شهامت تعریف کرده است. پس از تمام این فراز و نشیب‌ها، کرمنت توانست بار دیگر اعتماد خانواده و دوستانش را جلب و زندگی جدیدی شروع کند. او اکنون به‌عنوان روان‌پزشک بیشعورها، به مردم کمک می‌کند تا بتوانند زندگی بهتر و سالم‌تری داشته باشند.

کتاب بیشعوری بر اساس تجربیات نویسنده است و به عنوان یک کتاب در حوزه علم روانشناسی قرار نمی‌گیرد. برای همین پیشنهاد می‌کنیم اگر به دنبال نگاه کردن به دنیا از زاویه فردی دیگر و تحلیل‌های او هستییم، کتاب بیشعوری گزینه مناسبی است. علاوه بر این شما با خواندن کتاب بیشعوری می‌توانید به جزئیاتی توجه کنید که تا پیش از این به چشمتان نیامده است. همچنین کتاب صوتی بیشعوری هم در طاقچه در دسترس است.

«جذب و استخدام بی‌شعورها در هر کشوری بخشی از فعالیت‌های دولت مرکزی است. دلیلش هم خیلی ساده است. دولت قدرت عمل زیادی در شکل‌دهی روش زندگی ما دارد و بی‌شعورها هم بدشان نمی‌آید از قدرت؛ مخصوصا قدرتی که با آن بشود به دیگران گفت «بخوان و بنویس» تا از این طریق این آدم‌ها را بتوان به استخدام دولت درآورد.

دولت از دو بخش بزرگ تشکیل می‌شود: اول سیاستمدارها؛ یعنی صاحب‌منصب‌های منتخب ما که فکر می‌کنند دولت را اداره می‌کنند. دوم سیستم بوروکراتیک فسیل‌شده؛ یعنی همان کسانی که واقعا دولت را می‌گردانند.

هر دویِ این بخش‌ها بی‌شعورها را جذب می‌کند و به‌این‌ترتیب خودشان هم قربانی بی‌شعوری می‌شوند. البته شاید ما رغبتی به پذیرفتن این واقعیت که سناتورها، نمایندگان مجلس و قانون‌گذاران محلی‌مان بی‌شعورند نداشته باشیم، به‌ویژه اگر خودمان به آن‌ها رأی داده باشیم، اما در بیش‌ترِ انتخابات‌ها، انتخاب واقعی ناممکن یا غیرممکن است. در انتخابات فقط این امکان پابرجاست که به نامزدی که خطرش را کم‌تر احساس می‌کنیم، رأی بدهیم.

آیا دولت منتخب ما خود تبدیل به بخشی از توطئه‌ی بی‌شعوری شده است؟»

من این کتاب ر نصفه خوندم. تنها دلیل شروعم هم این بود که اون‌روزها هر جا می‌رفتی حرف این کتاب بود و توهمی که توی اقشار مختلف ایجاد کرده بود. رهاش کردم و ادامه ندادم و پشیمون هم نیستم. کتاب

کتاب رو خریدم چند فصل اولو که خوندم پشمون شدم و فهمیدم پولمو و وقتمو به هدر دادم کتاب رو انداختمم اونور

احساس تاسف و شرم سراسر وجودم رو فرا میگیره وقتی به یاد میارم که این کتاب «پرفروش‌ترین کتاب بازار نشر ایرانه»…
این یعنی یک جامعهٔ نگران از بیشعوری (و شاید هم مبتلا به بیشعوری!) داریم و در عین حال اکثرمون دنبال

با توجه به این که این کتاب یک کتاب جامعه شناسی و شاید روانشناسی هست به نظرم هیچ کمکی به پیشرفت جامعه با این حرف ها نکرده، یعنی راهکاری آنچنان دیده نمیشه ، و به جای تحقیق گسترده و استفاده

تنها مزیت این کتاب آشنایی زداییش و طنزشه، وگرنه اظهار نظر های کلیش و چیزهایی که بر اساس مفاهیم علمی و تجربی بیان میکنه، بسیار سست بی بنیان و کاملا به دور از اساس علومی مثله روانشناسیه، هرچند کاملا واضحه

کتاب خیلی خوبیه به شرط اینکه بعد از خوندنش خودمونو باشعور ندونیم و بقیه رو بیشعور 😑 و یکمی به خودمون بیایم و در عمل تغییر کنیم…

در اوایل چاپ این کتاب خواستم آن را بخوانم ولی با صحبتهای منفی و مطالبی که در اینترنت در رابطه با آن شنیدم از این کار منصرف شدم، اکنون پس از گذشت چند سالی از چاپ این کتاب با توجه

کتاب بی معنی بود .
به نظر من اصلا کتاب ارزش خواندن نداشت چون خود نویسنده هم با توجه به متن آن به قید و بند و قوانینی که در مورد بی شعوری بود پایبند نبود و حتی گفته بود کسی

به نظر من کتاب روانشناسیه خوبیه . نشون میده که ما واقعا داریم با جامعه و فرهنگمون چه جوری رفتار می کنیم و بله نویسنده درست میگه که هر کدوم از ما به نوعی شعور نداریم . اگر واقعا علاقه

بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب بسیار فوق العاده ای است که باعث میشود شما بهتر فکر کنید ، بهتر تصمیم بگیرید ، بهتر رفتار کنید و نهایتا بهترین واکنش را در برابر یک بیشعور نشان دهید ، حتی اگر آن بیشعور

طاقچه سایت و اپلیکیشن دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است. در طاقچه هزاران کتاب، مجله، روزنامه و کتاب گویا را می‌توانید دانلود کنید و با موبایل، تبلت و رایانه آن‌ها را بخوانید. در طاقچه کتاب‌های روانشناسی، رمان و داستان، کتاب‌های تاریخی، کتاب فلسفی و هزاران کتاب رایگان برای دانلود وجود دارد.

© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه کتاب الکترونیک طاقچه است.

در واقع نام بسیاری از سندروم های روانی، ریشه در تحلیل روانشناختیِ شخصیت های داستانی دارد

«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.

«بی‌شعوری» یا «راهنمای عملی شناخت و درمانِ خطرناک‌ترین بیماری تاریخ بشریت» کتابی است اثر «خاویر کرمنت» که با زبانی طنزگونه به بررسی پدیده‌‌ی بی‌شعوری در دنیای امروز می‌پردازد. این کتاب توسط محمود فرجامی در سال ۱۳۸۶ ترجمه شد ولی مجوز چاپ نگرفت و فایل کتاب به صورت پی‌دی‌اف منتشر شد. با گذشت چندسال، سرانجام در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات تیسا در ۲۳۲ صفحه منتشر شد و تصویر روی جلد کتاب اثر معروف نقاشی «ادوارد مونک» نروژی از نقاشان سبک پست امپرسیونیسم با نام «جیغ» است. مونک یکی از منتقدان اخلاقی انسان نوین نیز به شمار می‌رود و موضوعات مهم آثارش عبارتند از رنج، مرگ و عشق فاسد؛ موضوعاتی که ارتباط مستقیم با بیشعوری دارند.

نویسنده با زبان طنز، واقعیت‌های ملموس زندگی را به صورت واقعی توصیف می‌کند. کرمنت معتقد است بی‌شعورها، افرادی نابغه و باهوش هستند که به بیماری مبتلا هستند. نابغه‌هایی خودخواه، مردم‌آزار و با اعتمادبه‌نفس کاذب که تصور می‌کنند فقط خودشان خوبند. این افراد با منفعت‌طلبی‌هایشان به خود و افراد جامعه ضرر می‌رسانند. خاویر کرمنت در این کتاب انواع بیشعورها را به پنج دسته‌ی کلی تقسیم می‌کند که هر کدام از آنها شامل چندین بخش دیگر می‌شوند و در هر بخش، ویژگی‌های این بیماری، انواعش و راه نجات را مورد بررسی قرار می‌دهد.

نویسنده در ابتدا خودش را بیماری مبتلا معرفی می‌کند؛ بیماری که خودش را مداوا کرده است و در صدد آن است که مبتلایان به این بیماری را هم معرفی کند. به عقیده‌ی او اگر کسی قبول کند که بی‌شعور است تازه اول راه است و با استناد به متن کتاب، سخت‌ترین مرحله در درمان و ترک بی‌شعوری همان مرحله نخست آن یعنی پذیرفتن بی‌شعور بودن است.

کتاب از 5 بخش و 24 فصل تشکیل شده است. بخش اول: چه کسی بی‌شعور است؟ در بخش اول کتاب متوجه می‌شوید چه کسی بی‌شعور است و چرا یک نفر باید بخواهد بی‌شعور باشد؟ در بخش دوم با خواندن کتاب می‌توانید بفهمید شما چه نوع بی‌شعوری هستید؟ و در بخش سوم کتاب با این سوال روبه‌رو می‌شوید که وقتی جامعه، بی‌شعور می‌شود چه باید کرد؟! در بخش چهارم با روش زندگی بی‌شعور‌ها آشنا می‌شوید و در بخش آخر، راه نجات از بی‌شعوری را یاد می‌گیرید.

با خواندن قسمت‌هایی از متن کتاب متوجه خواهید شد نگاه خاویر کرمنت، نویسنده کتاب به مساله‌ی بی‌شعوری در جوامع چگونه است؟ برای مثال در مورد بی‌شعوری مدنی در این کتاب می‌خوانیم:

نویسنده ی کتاب بیشعوری

«اعتراض مدنی، مُد روز است. سابقا روال بر این بود که مردم اعتراض می‌کردند تا به آزادی و حقوق خود برسند، اما گویا امروزه افراد زیادی آزادی و حقوق خودشان را در راه اعتراض کردن استفاده می‌کنند. آن‌ها همیشه در حال اعتراض مدنی و شعار دادن هستند. شعار دادن در نزدشان حتی از یافتن راه حل منطقی برای مساله‌ای که به آن اعتراض دارند هم مهم‌تر است. بسیاری از آدم‌ها به همین راحتی و صرفا با دادن شعارهایی که خودشان هم به آن اعتقاد ندارند، اکتیویست می‌شوند؛ البته اکتیو در بی‌شعوری!»

«جنون جلسه». دیوان‌سالاران همیشه در جلسه هستند. هر مساله‌ای که پیش بیاید، موضوع باید در کمیته‌های مربوطه مورد بررسی قرار گیرد، مشاوران آن را تحلیل کنند، کمیسیون‌ها درباره‌اش گزارش بدهند، در گروه‌های تجدید نظر رویش بحث شود و کمیته‌های اجرایی آن را تایید کنند. با این روش، مسئولیت تصمیم‌گیری کاملا محو می‌شود؛ هیچ‌کس مسئول و پاسخگوی عواقب نیست و در آینده یقه ‌کسی را نمی‌توان گرفت!

با خواندن قسمت‌هایی از کتاب به راحتی می‌توانید تعدادی از اطرافیانتان را در یکی از گروه‌های بی‌شعوری تصور کنید.

به نظر خوبه ولی هرکسی نمیپسنده
من برای یک تحقیق ازش استفاده کردم

ظهر شما بخیر وبا تشکر فراوان از شما ممنونم و در این زمینه به شما معرفی کتاب های آموزش و پرورش ذهن و روان و تصویری از یک انسان با فرهنگ و هنر و ادبیات خودرادرک کامل کرده و در مورد علاقه ای که به فرهنگ کتابخوانی و با توجه به توانایی درک مطالب جالب و دیدنی و جذاب از نگاه یک دانشجو و استاد دانشگاه و مراکز آموزشی مربوط به این مطلب به شما کمک می کند و از شما برای این مطلب متشکرم.

کتاب بسیار زیبا و پر مغزیست ولی در کل کشور ایران با طرز تفکر دینی خیلی سخته که بخواهی درعمل با این پندها زندگی کرد

کاملا باهات موافقم کتابش عالیه ولی تو ایران برای خیلی ها جالب نیست

من کل کتاب رو خوندم عالیه پیشنهاد میکنم شماهم بخونید😍😘❤🖤

کتاب خیلی خوبیه
واقعا خیلی بهم کمک کرد

خیلی جالب بود

عالی

وقتی این کتاب را خواندم فهمیدم انسان باشعور اصلا وجود ندارد، بسیار آموزنده بود حتما بخو انید.

برا من بفرس😂😐

روانشناسی زرد

تصور میکنم این آقای خاویر کرمنت قیاس به نفس کرده و آحاد جامعه را به سان خود انگاشته اند.ایشان ظرف مدتی غیر قابل قبول و ناهمخوان با معیارهای تعریف شده برای حفظ کیان و ساختار خانواده یک به یک نفرات خانواده را از خود رانده و آنرا متلاشی کرده اند که قطعا نشان از وجود یک “بیشعوری”مزمن و خطرناک در نفس و فکر و ذهن ایشان میباشد.بنابرین حداقل ایشان با این سبقه رفتاری به هیچوجه حق ندارند یکایک افراد جامعه را قضاوت کرده و بیشعور بدانند و چقدر متاسفم که کتاب این نویسنده روان پریش مجوز انتشار میگیرد. شاید برای خوانندگان غربی که اکثرا ارزشی برای کیان خانواده و مقوله شعور اجتماعی قائل نیستند کتابی سرگرم کننده باشد ولی برای یک خواننده شرقی …؟

بله انسان بیشعورزیاده‌ انگاربیشعوریاتزریق کردم بعضی وقتادوستات که ادماباکس دیگه اشتباه میگیرن

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه *

نام *

ایمیل *

وب‌سایت

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

Δdocument.getElementById( “ak_js_1” ).setAttribute( “value”, ( new Date() ).getTime() );

برای خرید و دانلود  کتاب بیشعوری  نوشته  خاویر  کرمنت  و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر،  اپلیکیشن طاقچه  را رایگان نصب کنید.

خاویر کرمنت، نویسنده و پژوهشگر است و به سبب نگارش سه‌گانه « کتاب بیشعوری» به شهرت رسید. «بی‌شعوری بس است دیگر! کتابی برای همه‌کس و هیچ‌کس» (عنوان انگلیسی: Asshole no more : a self-help guide for recovering assholes– and their victims) نخستین کتاب از این سه‌گانه است که در ایران با استقبال بسیاری رو به‌رو شده است.

خاویر کرمنت اعتقاد دارد بیشعوری یک بیماری و اعتیاد است، نه بداخلاقی و سوءرفتار؛ بر همین اساس نیز کتابی را تحت عنوان بیشعوری تالیف کرده و به معرفی بیشعوری اززوایای مختلف پرداخته است. درواقع او راهنمای عملی برای شناخت و درمان خطرناک‌ترین بیماری تاریخ بشریت را در اختیار مخاطب قرار داده است.

خاویر کرمنت می‌گوید: ا حتمالا بارها در جامعه با افرادی برخورد کرده‌اید که برخلاف ظاهر موجه و موقعیت اجتماعی و فرهنگی عالی، آگاهانه به حقوق دیگران تجاوز می‌کنند؛ این افراد به نوعی بیماری به نام بیشعوری دچار هستند. متاسفانه این بیماری در دنیای معاصر به سرعت در حال رشد است. او اعتقاد دارد: بیشعوری حماقت نیست. بیشتر بیشعورها از هوش بالایی برخوردارند و همین هوش و معلومات و گاه موقعیت اجتماعی، آنها را به انسان‌های بیشعور تبدیل می‌کند.

کرمنت پس از آنکه شما را با این واقعیت دردناک جهان کنونی آشنا کرد؛ به دنبال راه حلی برای رفع آن می‌گردد.

نویسنده ی کتاب بیشعوری

خاویر کرمنت می‌گوید خودش تا چهل سالگی از عارضه بیشعوری رنج برده است.اما زمانی که این بیماری را در خود شناسایی کرد، به دنبال رفع آن برآمد؛ پس هیچ‌وقت برای داشتن زندگی سالم و آرام دیر نیست. او تاکید می‌کند: پس از اولین مراحل تشخیص و درمان، به‌سرعت همه چیز در اطرافتان تغییر می‌کند. جایگاه ارزشمندی در جامعه به‌دست می‌آورید و دیگران برای با شما بودن، از هم سبقت می‌گیرند.

خاویر کرمنت در دوران جوانی در مقام پزشکی مطرح فعالیت می‌کرد. او به عقیده خودش زندگی حرفه‌ای و خانوادگی موفقی داشت و همه اطرافیانش به او احترام می‌گذاشتند. اما ناگهان زندگی با تمام هیبت و قدرتش در برابر او می‌ایستد و می‌گوید: «تو بیشعوری! حالا وقت آن رسیده تا نتیجه‌ی رفتارهایت را ببینی!».

همسر، فرزندان و دوستانش، خاویر را ترک می‌کنند و او ناگهان متوجه می‌شود که آن چیزی که آن را احترام و اعتمادبه‌نفس تلقی می‌کرده، چیزی نیست جز ترس و وحشتی که دیگران از او دارند. هیچ‌کس جرات مخالفت با او را نداشته، چون همه از واکنش‌های غیرمنطقی و عجیب‌وغریب او می‌ترسیدند.

خاویر کرمنت تصمیم می‌گیرد این مساله را به‌طور جدی و اصولی برطرف کند. کرمنت ثابت کرد که بی‌شعوری بیماری است و ادعا کرد مانند هر داروی مخدر، اعتیادآور هم هست. نتیجه‌ی تفکرات و تحقیقات کرمنت، در کتابی با عنوان بیشعوری تالیف و در سال ۱۹۹۰ در آمریکا منتشر شد. کرمنت با نوشتن این کتاب، اعتراف‌نامه‌ای نوشته که در آن تکان‌دهنده‌ترین اتفاقات و رفتارها را با شهامت تعریف کرده است. پس از تمام این فراز و نشیب‌ها، کرمنت توانست بار دیگر اعتماد خانواده و دوستانش را جلب و زندگی جدیدی شروع کند. او اکنون به‌عنوان روان‌پزشک بیشعورها، به مردم کمک می‌کند تا بتوانند زندگی بهتر و سالم‌تری داشته باشند.

کتاب بیشعوری بر اساس تجربیات نویسنده است و به عنوان یک کتاب در حوزه علم روانشناسی قرار نمی‌گیرد. برای همین پیشنهاد می‌کنیم اگر به دنبال نگاه کردن به دنیا از زاویه فردی دیگر و تحلیل‌های او هستییم، کتاب بیشعوری گزینه مناسبی است. علاوه بر این شما با خواندن کتاب بیشعوری می‌توانید به جزئیاتی توجه کنید که تا پیش از این به چشمتان نیامده است. همچنین کتاب صوتی بیشعوری هم در طاقچه در دسترس است.

«جذب و استخدام بی‌شعورها در هر کشوری بخشی از فعالیت‌های دولت مرکزی است. دلیلش هم خیلی ساده است. دولت قدرت عمل زیادی در شکل‌دهی روش زندگی ما دارد و بی‌شعورها هم بدشان نمی‌آید از قدرت؛ مخصوصا قدرتی که با آن بشود به دیگران گفت «بخوان و بنویس» تا از این طریق این آدم‌ها را بتوان به استخدام دولت درآورد.

دولت از دو بخش بزرگ تشکیل می‌شود: اول سیاستمدارها؛ یعنی صاحب‌منصب‌های منتخب ما که فکر می‌کنند دولت را اداره می‌کنند. دوم سیستم بوروکراتیک فسیل‌شده؛ یعنی همان کسانی که واقعا دولت را می‌گردانند.

هر دویِ این بخش‌ها بی‌شعورها را جذب می‌کند و به‌این‌ترتیب خودشان هم قربانی بی‌شعوری می‌شوند. البته شاید ما رغبتی به پذیرفتن این واقعیت که سناتورها، نمایندگان مجلس و قانون‌گذاران محلی‌مان بی‌شعورند نداشته باشیم، به‌ویژه اگر خودمان به آن‌ها رأی داده باشیم، اما در بیش‌ترِ انتخابات‌ها، انتخاب واقعی ناممکن یا غیرممکن است. در انتخابات فقط این امکان پابرجاست که به نامزدی که خطرش را کم‌تر احساس می‌کنیم، رأی بدهیم.

آیا دولت منتخب ما خود تبدیل به بخشی از توطئه‌ی بی‌شعوری شده است؟»

من این کتاب ر نصفه خوندم. تنها دلیل شروعم هم این بود که اون‌روزها هر جا می‌رفتی حرف این کتاب بود و توهمی که توی اقشار مختلف ایجاد کرده بود. رهاش کردم و ادامه ندادم و پشیمون هم نیستم. کتاب

کتاب رو خریدم چند فصل اولو که خوندم پشمون شدم و فهمیدم پولمو و وقتمو به هدر دادم کتاب رو انداختمم اونور

احساس تاسف و شرم سراسر وجودم رو فرا میگیره وقتی به یاد میارم که این کتاب «پرفروش‌ترین کتاب بازار نشر ایرانه»…
این یعنی یک جامعهٔ نگران از بیشعوری (و شاید هم مبتلا به بیشعوری!) داریم و در عین حال اکثرمون دنبال

با توجه به این که این کتاب یک کتاب جامعه شناسی و شاید روانشناسی هست به نظرم هیچ کمکی به پیشرفت جامعه با این حرف ها نکرده، یعنی راهکاری آنچنان دیده نمیشه ، و به جای تحقیق گسترده و استفاده

تنها مزیت این کتاب آشنایی زداییش و طنزشه، وگرنه اظهار نظر های کلیش و چیزهایی که بر اساس مفاهیم علمی و تجربی بیان میکنه، بسیار سست بی بنیان و کاملا به دور از اساس علومی مثله روانشناسیه، هرچند کاملا واضحه

کتاب خیلی خوبیه به شرط اینکه بعد از خوندنش خودمونو باشعور ندونیم و بقیه رو بیشعور 😑 و یکمی به خودمون بیایم و در عمل تغییر کنیم…

در اوایل چاپ این کتاب خواستم آن را بخوانم ولی با صحبتهای منفی و مطالبی که در اینترنت در رابطه با آن شنیدم از این کار منصرف شدم، اکنون پس از گذشت چند سالی از چاپ این کتاب با توجه

کتاب بی معنی بود .
به نظر من اصلا کتاب ارزش خواندن نداشت چون خود نویسنده هم با توجه به متن آن به قید و بند و قوانینی که در مورد بی شعوری بود پایبند نبود و حتی گفته بود کسی

به نظر من کتاب روانشناسیه خوبیه . نشون میده که ما واقعا داریم با جامعه و فرهنگمون چه جوری رفتار می کنیم و بله نویسنده درست میگه که هر کدوم از ما به نوعی شعور نداریم . اگر واقعا علاقه

بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب بسیار فوق العاده ای است که باعث میشود شما بهتر فکر کنید ، بهتر تصمیم بگیرید ، بهتر رفتار کنید و نهایتا بهترین واکنش را در برابر یک بیشعور نشان دهید ، حتی اگر آن بیشعور

طاقچه سایت و اپلیکیشن دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است. در طاقچه هزاران کتاب، مجله، روزنامه و کتاب گویا را می‌توانید دانلود کنید و با موبایل، تبلت و رایانه آن‌ها را بخوانید. در طاقچه کتاب‌های روانشناسی، رمان و داستان، کتاب‌های تاریخی، کتاب فلسفی و هزاران کتاب رایگان برای دانلود وجود دارد.

© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه کتاب الکترونیک طاقچه است.

کتاب بیشعوری با عنوان فرعی راهنمای عملی شناخت و درمانِ خطرناک‌ترین بیماری تاریخ بشریت، اثری است که می‌توان موضوع آن را روانشناسی، خودشناسی، شخصیت‌شناسی، اختلالات شخصیتی و رفتارشناسی در نظر گرفت اما با این حال، کتاب بیشعوری در درجه اول یک کتاب طنز است. (با وجود اینکه کتاب بیشعوری یک کتاب طنز و روانشناسی است و ما در کافه‌بوک جایی در فهرست مطالب خود، دسته طنز یا طنز روانشناسی نداریم، این کتاب را در دسته روانشناسی قرار داده‌ایم و در این معرفی نیز، لینک کتاب‌های مرتبط با موضوع روانشناسی قرار داده شده است.)

پشت جلد کتاب بیشعوری متنی آمده است که به خوبی تصویری از بیشعوری و افراد بیشعور ارائه می‌کند. سوال‌هایی در این متن پرسیده می‌شود که بدون شک بیشتر ما پاسخ مثبتی برای آن‌ها داریم:

نویسنده ی کتاب بیشعوری

آیا از اینکه همسایه‌تان زباله‌هایش را در جوی آب می‌ریزد عصبانی هستید؟ آیا تا به حال پیش آمده که در اداره‌ای برای گرفتن یک امضا روزها و ساعت‌ها در آمدوشد باشید؟ آیا احساس می‌کنید برخوردهای رئیس‌تان با شما توهین‌آمیز است؟ آیا با شنیدن حرف‌های سیاست‌مداران دچار رعشه و ناسزاگویی می‌شوید؟ هیچ دلتان خواسته یک صندلی را بر فرق پزشکی بکوبید که بدون آنکه اجازه بدهد در مورد بیماری‌تان توضیحی بدهید شروع به نوشتن نسخه کرده است؟ آیا از دیدن مجری‌های تلویزیون عصبی می‌شوید؟ آیا وسوسه خفه‌کردن فامیل‌هایی که دائما مشغول فضولی و نصیحت و بزرگ‌تری‌اند، زیاد به سراغتان می‌آید؟ با همکاران از زیرِ کار دررو و زیرآب‌زن زیاد دست به یقه می‌شوید؟ آیا هر هفته دوستانی به سراغتان می‌آیند که بخواهند شما را به فعالیت تجاری یا آیین جدیدی دعوت یا دست‌کم چاگرایتان را باز کنند؟ رابطه‌تان با همسرتان چطور است؟ به فکر جداشدن از او هستید یا آن‌قدر شرور است که حتی جرئت جداشدن از او را هم ندارید؟

برای خرید کتاب بیشعوری می‌توانید به لینک زیر مراجعه کنید و به آسان‌ترین شکل ممکن کتاب را همراه با تخفیف ویژه تهیه کنید:

مترجم کتاب بیشعوری – محمود فرجامی – در مقدمه خود می‌نویسد:

شاید بی‌شعوری یک «بیماری» است و مثل تمام بیماری‌ها برای پیشگیری و درمانش باید آن را درست شناخت. هرچقدر یک بیماری خطرناک‌تر و شایع‌تر باشد، شناخت و مقابله با آن ضروری‌تر است، اما بی‌شعوری مهلک‌ترین عارضه کل تاریخ بشریت است که تاکنون راهکاری علمی برای مقابله با آن ارائه نشده است. بی‌شعوری حماقت نیست و بیشتر بی‌شعورها نه‌تنها احمق نیستند، که نسبت به مردم عادی از هوش و استعداد بالاتری برخوردارند. خودخواهی، وقاحت و تعرض آگاهانه به حقوق دیگران که بن‌مایه‌های بی‌شعوری‌اند، بیشتر از سوی کسانی اعمال می‌شود که از نظر هوش، معلومات، موقعیت اجتماعی و سیاسی و وضع مالی، اگر بهتر از عموم مردم نباشند، بدتر نیستند.

نویسنده کتاب بیشعوری – خاویر کرمنت – نیز در مقدمه خود می‌نویسد:

چه بی‌شعور باشید و چه درگیر با بی‌شعورها، با انتخاب این کتاب دست‌کم راهنمای خوبی انتخاب کرده‌اید و راه را عوضی نرفته‌اید.

[ لینک: روانشناسی عزت نفس اثر ناتانیل براندن ]

همان‌طور که از عنوان کتاب برمی‌آید، این کتاب در مورد بیشعوری است. قالب اصلی کتاب طنز است و بسیار مهم است که این موضوع را مورد توجه قرار دهید. در این کتاب شما باید یک اثر که از نتایج تحقیقات و نظر دانشمندان حوزه‌های مختلف استفاده کرده باشد، روبه‌رو نیستید.

نویسنده در ابتدای کتاب، مقدمه‌ای از زندگی خودش و اینکه چطور متوجه شده آدم بیشعوری است ارائه می‌کند و توضیح می‌دهد که چگونه رفتار خود را اصلاح کرده است و حالا می‌خواهد به دیگر بی‌شعورها هم کمک کند تا آن‌ها خودشان را اصلاح کنند. خاویر کرمنت اعتقاد دارد که شاید نتوان تعریف دقیقی از بیشعوری ارائه کرد اما می‌توان به‌راحتی آن را تشخیص داد.

این کتاب در ۵ بخش اصلی و ۲۴ فصل نوشته شده است.

بخش اول: چه کسی بی‌شعور است و چرا یک نفر باید بخواهد بی‌شعور باشد؟

بخش دوم: انواع بی‌شعورها

بخش سوم: وقتی جامعه بی‌شعور می‌شود

بخش چهارم: زندگی با بی‌شعورها

بخش پنجم: راه نجات

جنبه طنز کتاب موضوعی است که خواندن آن را راحت و لذت‌بخش می‌کند. به عنوان مثال، در ابتدای هرفصل یک نقل‌قول آمده است که عموما بسیار خنده‌دار هستند. نقل‌قول هایی تمسخرآمیز و ابداعی. چند نمونه از این نقل‌قول‌ها:

اگر بی‌شعورها عاشق می‌شوند فقط به یک دلیل است: می‌خواهند در هیچ‌چیز کم نیاورند، از جمله عشق. -وینیفرد، عاشقِ شکست‌خورده یک بی‌شعور (کتاب بیشعوری – صفحه ۲۹)

بزرگ‌ترین راز خلقت این نیست که خدا چرا جهان را خلق کرده است، بلکه این است که چرا بی‌شعورها را این‌قدر گستاخ و منفور آفریده است.  -دیوارنوشته‌ای پشت یک در، در کلیسای بوستون (کتاب بیشعوری – صفحه ۵۱)

اگر هفته‌ای دست‌کم یک بار در اعتراضی مدنی شرکت نکنم، حُناق می‌گیرم. علت اعتراض مهم نیست، مهم خود اعتراض کردن است که به خاطر آن زندگی می‌کنم.  -هنریتا براون، یک اکتیویستِ بی‌شعور تحت درمان (کتاب بیشعوری – صفحه ۱۱۱)

تا زمانی که معلم کودکستان، من را برای اولین بار در عمرم به اسم «کوین» صدا نزده بود، نمی‌دانستم که اسمم «اوهوی گوساله» نیست. -کوین، فرزند والدین بی‌شعور (کتاب بیشعوری – صفحه ۱۹۹)

[ لینک: روش برخورد با افراد دشوار ]

ممکن است شما هم این عکس را دیده باشید که در آن: ماشینی در جایی که پارک ممنوع است توقف کرده و کسی یک جلد کتاب بیشعوری زیر برف‌پاک‌کن آن ماشین قرار داده است. احتمالا یادداشتی هم در کنار کتاب قرار داده‌اند که: لطفا تولید مثل نکنید.

کتاب بیشعوری با وجود اینکه یک کتاب معتبرِ علمی نیست، اما حرف‌های مهمی برای گفتن دارد. حرف‌هایی که ممکن است برای یک خواننده جدی بسیار آگاهی دهنده باشد. حرف‌هایی که شاید در قالب طنز بهتر بتوان آن‌ها را بیان و به خواننده منتقل کرد.

اما در مورد این کتاب یک نکته مهم و اساسی وجود دارد که نباید آن را از یاد برد. خواننده کتاب بیشعوری باید مراقب باشد در دام خودبرتربینی (!) گرفتار نشود. این طبیعی است که عموم آدم‌ها در مورد خودشان موضوعات منفی را قبول نکنند و به خودشان به عنوان یک انسان متشخص و بافرهنگ نگاه کنند. (مخصوصا کسانی که کتاب هم می‌خوانند.) چه کسی دوست دارد فکر کند که یک بیشعور است؟ مسلماً هیچ‌کس. پس وقتی سراغ این کتاب رفتید باید با این ذهنیت شروع به خواندن آن کنید که من در پی اصلاح رفتار خودم هستم نه اینکه انسان‌های بیشعور را بهتر بشناسم که فردا در خیابان یا سر کار یا هرجای دیگر آن‌ها را شناسایی کنم.

این کتاب را برای آن نخوانید که از این به بعد هر رفتار نامناسب و نادرستی مشاهده کردید، فورا به آن شخص کتاب بیشعوری را معرفی کنید.

به‌شخصه هنگام مطالعه کتاب، کاغذ و قلمی در کنار خودم قرار دادم و بعد از هرفصل، رفتارهای نامناسب خودم را یادداشت می‌کردم تا در مورد آن‌ها فکر کنم و با رفتارهای بهتر و مناسب‌تری جایگزین‌شان کنم. چیزی که در انتهای به عنوان تمرین نیز آمده است و از خواننده می‌خواهد این کار را انجام دهد. در کل تمرین‌هایی در انتهای هر فصل قرار دارد که مانند خود کتاب جنبه طنز دارد اما تمرین‌های خوبی هستند و می‌تواند هرکسی را در مورد رفتار خودش به فکر فرو ببرد.

به شما هم پیشنهاد می‌کنم هنگام مطالعه این کتاب از همین روش استفاده کنید. من فکر می‌کنم بهترین راه برای داشتن جامعه‌ای بهتر و فرهنگی غنی‌تر این است که از خودمان شروع کنیم و رفتارهای خودمان را اصلاح کنیم. چون در نهایت این تک تک ما هستیم که جامعه را شکل می‌دهیم.

از این کتاب خوب، می‌توان مسائل و چیزهای مهمی یاد گرفت.

نقاشی روی جلد کتاب اثری از ادوارد مونک نقاش برجسته نروژی در سبک هیجان‌نمایی است. این تابلو جیغ نام دارد.

[ لینک: هنر شفاف اندیشیدن اثر رولف دوبلی ]

هر آدمی، چه پولدار و چه بی‌پول، چه زن و چه مرد، چه پیر و چه جوان ممکن است به بی‌شعوری مبتلا شود. نه باهوش بودن و نه کودن بودن، هیچ‌کدام مانع از ابتلا به این عارضه نمی‌شوند. به عبارت دیگر، بی‌شعوری مرضی است که می‌تواند هر کسی را در هر زمانی، بدون هیچ هشداری، آلوده کند. (کتاب بیشعوری – صفحه ۴۸)

تقریبا همه در این امر اتفاق نظر دارند که بی‌شعور کسی است که رفتار وقیح و نفرت‌انگیزی را به صورت کاملا ارادی و عمدی از خود بروز می‌دهد و از ایجاد اختلالی که در کارها به وجود آورده و آزاری که به دیگران رسانده قلبا خوشحال است. (کتاب بیشعوری – صفحه ۵۲)

بی‌شعورها همیشه وجود داشته‌اند و اکنون بیشتر از همیشه وجود دارند. تمام آنچه درباره تاریخ بی‌شعوری باید دانست، همین است. (کتاب بیشعوری – صفحه ۵۴)

نویسنده ی کتاب بیشعوری

بی‌شعورها همیشه در حکم معمایی برای دیگرانند. کارهایشان همان‌قدر متناقض و ناساز است که یک جوجه‌تیغی بخواهد بادکنک بفروشد. این مشکل پیش از هر چیز به خودفریبی و دمدمی مزاجی بی‌شعورها بازمی‌گردد. (کتاب بیشعوری – صفحه ۸۱)

رام‌ترین نوع بی‌شعورها، بی‌شعورهای آب‌زیرکاهند. البته منظور این نیست که این نوع بی‌شعورها کم‌خطرتر از بقیه بی‌شعورهایند، بلکه منظور این است که زیاد به چشم نمی‌آیند. بی‌شعورهای آب‌زیرکاه با مشاهده واکنش جامعه نسبت به بی‌شعورهای تمام‌عیار ترجیح می‌دهند که پشت نقابی از مهربانی و خونسردی پنهان شوند، اما در عین حال همواره می‌دانند که چگونه این خنجر غلاف‌شده را به‌موقع بیرون بکشند و بدون اینکه هیچ‌کس تصورش را بکند، کار خودشان را بکنند. (کتاب بیشعوری – صفحه ۹۱)

یکی از چیزهایی که بی‌شعورهای عرفان‌باز در آن استادند، هنر سرقت تالیفات و اختراعات دیگران است. احتمالا به عقیده آنها که معتقدند همه‌چیز از آنِ خداوند است، تنها چیزی که در سرقت ایده‌ها و حتی ابداعات دیگران و ادعای تملکشان جایز نیست، درنگ است. (کتاب بیشعوری – صفحه ۱۲۹)

تنها راه بهبود کیفیت آموزشی، بیرون کردنِ بی‌شعورها از نظام آموزشی و بازگرداندن اهداف اصلی آموزش و پرورش، یعنی آموختن فکر کردن، خواندن و نوشتن به بچه‌هاست. (کتاب بیشعوری – صفحه ۱۶۷)

بزرگ‌ترین معضل در کار کردن با بی‌شعورها، این است که محال است پا روی دم آدم‌ نگذارند. وقتی که همکار بی‌شعورتان بعضی از گزارش‌هایتان را می‌دزدد یا به رئیستان می‌گوید که احتمال دارد معتاد شده باشید، چکار می‌توانید بکنید؟ (کتاب بیشعوری – صفحه ۱۸۲)

سخت‌ترین مرحله در درمان و ترک بی‌شعوری همان مرحله نخست است؛ یعنی پذیرفتنِ بی‌شعور بودن. هیچ‌کس دوست ندارد قبول کند که بی‌شعور است و بنابراین لحظه برداشتن نخستین گام، دردآور است. لحظه‌ای که رسیدن به آن، شهامت و اراده بالایی نیاز دارد. (کتاب بیشعوری – صفحه ۲۰۹)

زندگی یک بی‌شعور تحت درمان، نبردی دائمی با خطر بازگشت بی‌شعوری است. (کتاب بیشعوری – صفحه ۲۲۷)

نظر شما در مورد کتاب بیشعوری چیست؟ آیا این کتاب را خوانده‌اید؟ لطفا نظرات خود را با ما در میان بگذارید.

» معرفی چند کتاب دیگر:

کافه‌بوک، پاتوقی برای عاشقان کتاب است. ما در کافه‌بوک اعتقاد داریم که باید کتاب خوب بخوانیم و به همین خاطر، در انتخاب کتاب خوب به شما کمک می کنیم. (در شبکه های اجتماعی هم، همراه ما باشید.)

لای برگای کتابا دنبال خودت نگرد
زیر آوار نقابا دنبال خودت نگرد

واقعا درسته وقت و عمر انسان گران بهاست اما بنظرم ارزش این را دارد که در هفته چن ساعتی را مختص مطالعه غیر درسی قرار دهد. حتما در هفته پیش رو این کتاب رو بخونید چرا که متوجه تغییرات خود خواهید شد. من بعنوان هدیه به شخصی این کتاب جالب رو دادم ک برایم بسیار عزیز بود اما بخاطر رفتار و برخورد اشتباه و نادرستش جایگاهش کمرنگ شده بود.. متوجه شدم خیلی کار خوبی کردم چون واقعا اصلاح شد بدون اینکه ناراحتی بوجود بیاد. 🌱🌱🌱

به نظر من مترجم ذهنش فقط ترجمه دقیق کلمات بوده و کتاب حس و روح نداره فکر میکنم زیبایی کتاب به علت ترجمه ضعیف از بین رفته باشه

به این کتاب حسی ندارم
دکتر انوشه میگه
همه‌ی انسانها ی زمانی نادان بودن
در زمان تولدمون همه نادانیم
ولی انسان نادان با آموزش غلط دیگه اسمش نادان نیس بلکه احمقه یا همین بی شعور
انسان جاهلو میشه تغییر داد ولی متحول کردن انسان احمق و بیشعور اگه غیرممکنم نباشه خیلی سخته‌ و فرآیند باشعور سازیِ هر آدمی یه پروژه طولانیه…
در کل این کتابو آموزنده نمیدونم صرفا فقط..
راستش…
اصن نمیدونم دکتر چی میخواس بگه…
شاید جملات طنز و جالبی داشته باشه ولی برآیندش همچین چیز دوست داشتنی‌ای نیس…
با احترام!

در اینکه تمام مردم بیشعورن شکی نیست
حتی خودم چون دارم به بقیه میگم بیشعور
فقط درصد بیشعوری مردم فرق میکنه و با شعور کامل نداریم
ولی میانگین بیشعوری ایرانی ها به نسبت خیلی بالاس و تو بالای لیست بیشعورترین کشورها قرار میگیریم
نمونش هم وضعیت رانندگیمون که همینکه بیشترین میزان تلفات رانندگی تو دنیا رو داریم سند معتبرشه، حتی اگه دلیل بیارین که خودروهامون داغونه هم با چیزی عوض نمیکنه چون همین مردم بیشعور میرن این ماشین های داغون رو چند برابر ارزش واقعی حتی پیش خرید میکنن
از ماست که بر ماست

ممنون از شما ❤❤❤

خودکتاب ونویسنده ازبیشعورهای بزرگ هستند

سلام عزیزم جناب نویسنده کتاب بیشعوری و یا مترجم که سه چهار دفعه تو حاشیه پول بابت کتاب اخذ کردید من یک معتادم و نظرم در مورد این کتاب اینه که کاملا کپی برداری از کتابهای انجمن معتادان گمنام و الکلی های گمنام است خیلی راحت میشه هر نقص یک انسانو با در نظرگرفتن ساختاری که قبلا بیل ویتسون نوشته و یا فروهر استفاده کرد ببین نمیگم کمک نیست ولی یه کپی خیلی ماهرانه از دوازده قدم معتادانه و اگه کتابهای دیگه انجمنو تو مطالبتون درج کنید که دیگه مهشره رایتش من تا آخرش هم دقیق مطالعه کردم ولی نکته جالب توجه توش پیدا نکردم چون تو کتابهای انجمن بسبار دقیق و نکته ای با این مسائل برخورد شده م مثلاً ما اونجا میگیم فلانی هستم معتاد شما میگید فلانی یک بیشعور و الی آخر بهرحال از اینکه کپی حوبی برداشتید ممنونم راستی آدرس ایمیلمم گذاشتم اگه ناراحت بودی بگو برات پول یه پیتزا رو بفرستم

خسته نباشید!
حقیقت پنهان، آموختم! ممنون از شما

پیتزا رو خوب اومدی

در یک کلمه افتضاح! این کتاب به راحتی میتواند یک جامعه را از پا در بیاورد و بیچاره کند چرا کهبه خواننده القا می کند: ” مسئولیت مشکلات شما بر دوش دیگری است” ، ” تو بری از خطا و بی شعوری هستی و دیگران بیشعور مطلق هستند این کتاب به طرز جنون آمیزی در ایران به شهرت دست یافت چراکه درصد بیشتر ایرانی ها تصور می کنند عامل بدبختی شان دیگران هستند دائم معترض و انگشت اتهامشان به سمت دیگران است خب این کتاب هم راهنمای خوبی برای چنین افرادی است که دائم دنبال مقصر می گردند

چه قبول داشته باشید چه نه
چیزی که ما هروز درگیرش هستیم ولی به نظر من اگاهی درمورد هرچیزی بهتر از ندانستنه
با احترام به نظر همه

دقیقا درسته و به نظر منم این کتاب واقعا مضخرف بود

عااالی … یا شاید هم چیزی فراتر از آن
گفتن این مطلب شاید خیلی درست نباشد، اما متاسفانه وقتی این کتاب را میخوانیم هر خط آن را در لحظه لحظه زندگی روزمره حس و تجربه کرده ایم

سایت شما واقعا معرکه است ممنون
از زحماتتون لطفا کتاب قدرت فکر از ژوزف مورفی رو ھم قرار بدید

باتشکرفراوان و به امید اصلاح جامعه بیشعورهاکه بزرگترین مانع افراددیگرهستند

کتاب خوبی هست و مطالب جالبی نوشته شده.
من دوستی دارم که تا قبل از خوندن این کتاب ا ز رفتارش تعجب میکردم و برام قابل درک نبود ولی از بعد از خواندن کتاب بهتر میتوانستم درکش کنم دلیل رفتارش برام روشن شد

هرایرانی باید این کتاب رابخواند
خاویر انگار بیشترازما به درد ماآشناسن

درکل کتاب خوبیه و از خوندنش پشیمون نمیشید. خیلی از بخشای این کتاب که در مورد(( شیوه ی آموزش , دولت و بیشعور های دیوان سالار )) توضیح داده بیانگر جامعه ی امروز ماست.

جالب نیس؟؟

این کناب به نوعی توصیف کاملی است از افرادی که دچا اختلال شخصیت نارس یا خود شیفته هستند و خوندنش هم برای اونها و هم برای کسانیکه با این بیماران سر کلر دازن توصیه میشه بسیار جذابه من روانشناس هستم و به بیملرانم به صورت تکلیف خوندن این کتاب و بحث در موردش رو توصیه میکنم

ب نظرم تو این برهه زمانی اتفاقا همه بهتره مطالعه کنند چون خیلی شبیه ب جامعه ی ما هست.

کتاب خوبی بود

عالی بودددددددد

قیمت این کتاب چقدره؟

کتاب خیلی خوبیه به نظر من همه باید بخونن این کتابو
نمیدونم چرا یه سریا میگن خوب نیست

هر انسانی نیاز داره این کتاب رو بخونه

دوست عزیز ایی کتاب همه رو داره بیشعور معرفی میکنه و میگه این دنیا هیچ آدمی خوب نیست

کتاب خیلی خوبیه حتما بخوانید همه ی ما کمی بیشعور هستیم

دوست دارم بخونمش

کتابی عالیست اگه بتونی باهاش ارتباط برقرار کنی و با هر گام که پیش میری نشونه های بیشعوری خودتو اطرافیانتو بیشتر کشف کنی ولی اگه نتونی وارد دنیاش بشی به نظرت کتابی سخیف میاد

کتاب خوبیه درجهت رشد فرهنگ جامعه ممنون

این کتابو اولین بار تو ۱۶ سالگیم خوندم. اصلا کتابی نیست که بار روان شناختی داشته باشه و به نظرم صرفا یک کتاب طنز و خنده داره. البته از حق نگذریم من واقعا با خوندنش به فکر فرو می رفتم و چند جا تونستم نشانه های بیشعوری رو تو خودم پیدا کنم. از این لحاظ کتاب خوبی بود چون باعث شد بی شعوری های خودمو کشف کنم و درصدد رفعشون بربیام.
در کل کتاب جالبیه، طنز خاصی داره و من با این نوع طنز خیلی حال می کنم. بی شعوری رو به کسایی که هنوز کودک درونشون فعاله توصیه می کنم.

به نظر میاد کتاب خوبی باشه اما نه به شدتی که مشهور شده !🤔

نه خوب نیست .اصلا.

آنقدر کتابی خوبی نیست

از نظر من خیلی کتاب خوبیع حتما بخونید

ببخشید کجا میشه این کتاب را خریداری کنم

شما می‌تونید کتاب رو از کتاب‌فروشی‌ها و یا فروشگاه‌های آنلاین کتاب تهیه کنید.

میدان انقلاب

کتاب خوبیه
نگاه جدیدی به رفتار خودمان و اطرافیان مان می دهد.

هیچ وقت متاثر کتابی که همه تو یک برهه ی زمانی ازش تعریف میکنن,نشید
جسارتا اصلا کتاب جالبی نیست

ببخشید چرا کتاب جالبی نیست؟من خواستم‌بخرمش

من هنوز نخوندم البته به سخنرانی های آقای دانمشندگوش میدادم اتفاقی شنیدم که ایشون تاکید داشتن حتما بخونین انشالله که بتونه اثر گذارباشه به نظر من کتابی که خونده میشه باید تاثیرش رو خواننده ظاهر بشه وگرنه خوندن کتاب اگه سرسری باشه وبدون تامل هییچ فایده ای نداره اما من میخام خیلی خوب و با حوصله بخونم چون به نظر من کتابی که حاج آقا دانشمند توصیه میکنه حتما بخونین ممکن نیست بدرد نخوره قبلا هم یه کتابی ایشون معرفی کردن من خوندم خوب بود

من رفتم بخرم کتاب را فروشنده بهم گفت سه جلد داره ، این کتاب سه جلدی؟؟

من خیلی دوست داشتم این کتابوبخونم ولی وقتی نظراتوخوندم پشیمون شدم؛تعریفشوشنیده بودم ولی وقتی چند تاازمطالب کتابشوخوندم دیدم خیلیم کتاب جالبی نیس،نویسنده کلمه بیشعوررو خیلی راحت تو همه جمله هاش آورده..

شاید از نظر خیلی ها کتاب خوب و مناسبی باشه ولی من هیچ وقت نمیتونم این کتاب و خوب بدونم ،داخل این کتاب نویسنده به خودش و همه ی ملت ایران و خیلییییی اشخاص دیگه مثل وکیل ها و…. گفته بیشعور واقعا این کتاب برام قابل هضم نیست😑😑

به نظر من خود نویسنده بی شعور پنهان و آب زیرکاه است …

ب سلام من خوندمش خوب بود ، واسه رییسم بردم بخونه واقعا آدم بیشعوری است شاید بفهمه اینقدر نیروهاشو اذیت نکنه ، ولی متاسفانه بدتر شده ،همه رو به چشم بیشعور میبنه و کلی مثال از کتاب واسمون میزنه اصلا یه وضعی شده خنده دار

خوندمش . به نظر من اونقدر که به خاطر اسمش معروف شده داخل کتاب حرفی برای گفتن نداره. خیلی حرف های تکراری و شوخی های بی مزه داره با اسم گذاری برای هر نوع بیشعوری فقط پراکندگی موضوع رو زیاد کرده . در کل خوندنش بد نیست هر چند نیازی به اولویت نداره خوندنش

خیلی کتاب عالی هستش توصیه میکنم بخونین

به نظرم هیچ کتابی نمیتونه مزخرف باشه . خواننده باید مطلب را بگیرد. این واقعیت دارد که ما همواره از طرف همنوعانمون عذاب میکشیم

عالییی🔥🔥🔥

سلام کتاب خوبیه واژه بی شعوری رو به حالت معمولی درآورده ولی خیلی پراکنده گویی کرده. مترجمش خیلی مهمه توصیه می کنم ترجمه خانم طیبه احمدوند رو نگیریدترجمش واقعا افتضاحه. من خودم با حدث و گمان منظور نویسنده رو درک می کردم

با تشکر از توضیحات کاملتون.یکی از دوستان این کتاب رو بهم پیشنهاد کرده با توضیحات شما برای خریدن کتاب ترغیب شدم.یه سوال داشتم:میخواستم بدونم برا بچه سیزده ساله خوندنش توصیه میشه؟تو این سن میتونه مطالب کتابو درک کنه؟

سلام – همون طور که اشاره شد این کتاب به شکل طنز نوشته شده و فهم آن سخت نیست.

بسیار کتاب مزخرفی هست غیر علمی و سطح پایین. آنرا توصیه نمی کنم .

سلام دوستان بنظرمن بیشعوری مثل درخت پیچکه هرچقد زمان بگذره این درخت بزرگتر و بزرگتر میشه در صورتی میشه جلوش گرفت ک شناخته باشیش
و اگر کامل حسش کنی چ درد بزرگیه میتونی از ریشه ک خیلی سخته بسوزونیش ک اگه بازم جای دیگه ریشه نزنه

من موقع خوندن اعصابم بهم میریزه وقتی رفتار ادمای بیشعور رو تصور میکنم چون اینجور افراد واقعا غیر قابل تحمل هستن.

دقیقا درست گفتید اگه کتاب رو بخونید و در خودتون دنبال بیشعوری بگردید فایده داره وگرنه خیلی مضر و بی فایده میشه …مثلاً من در رانندگی بعضی وقتها بیشعور میشم متاسفانه…البته چون خیلی شنیدم که زنه بد رانندگی می‌کنه ،وقتی یه مرد بخواد بپیچه جلوم عمرا بش را بدم باید رو این کار کنم و حساسیت ام رو کنار بزارم

به نظر من آدم بیشعور خودش باید درست شه و هیچ راهی برای درمانش نیست …

آدمی که بیشعور باشه اهمیتی برای این نوشته نمیده چون بیشعور دیگه کاریش نمیشه کر

تا نصف کتاب رو خوندم و بعد سر کتاب داد زدم گفتم: تو فقط میخوای بفهمونی که همه آدما بیشعورن، خب اصلا من بیشعور. حالا چیکار کنم؟ جواب: هیچی نمیدونم.
به نظرم کتاب مناسبی نبود، یه جورایی انگار نا امید شدم.

به عقیده من این کتاب بار علمی نداره!
آدمای بیشعورو همه میشناسن
درضمن راه درمان این بیماری رو هم واگذار کرده به خواننده کتاب!
هیچ راه حلی ارائه نداده
تنها چیزی که از این کتاب یاد گرفتم یه سری حرفای +۱۸ بود که خب.. شاید یه جا بدرد بخوره : q

دوستان خیلی کتاب خوبیه .من خوندم تموم کردم عالی بود به همه توصیه میکنم بخونن
مرسی

هنوز این کتاب رو نخوندم اولین بار چن سال پیش چن صفحه شو خوندم ولی راستش ازش لذت نبردم الان با دیدن توضیحات جامع شما فک کنم باید تجدید نظر کنم حتما در لیست کتاب هام قرارش میدم در اولین فرصت خونده بشه..خیلی ممنون از مطالب بسیار مفیدتون.خدا قوت.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه *

ما در وب‌سایت معرفی کتاب کافه‌بوک اعتقاد داریم که باید کتاب خوب خواند و به همین خاطر در انتخاب آن به شما کمک می‌کنیم. هدف نهایی ما ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی است.

بازنشر مطالب حتما باید با ذکر منبع باشد. در غیر این صورت قابل پیگیری است CopyRight &copy 2016. All Rights Reserved For kafebook.ir

در واقع نام بسیاری از سندروم های روانی، ریشه در تحلیل روانشناختیِ شخصیت های داستانی دارد

«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.

«روانشناسی» برای بسیاری از نویسندگان، موهبتی بزرگ است و بینشی ارزشمند را درباره ی چگونگی کارکرد ذهن انسان به آن ها می بخشد.

موبایل

کالای دیجیتال

خودرو، ابزار و تجهیزات صنعتی

مد و پوشاک

کالاهای سوپرمارکتی

نویسنده ی کتاب بیشعوری

اسباب بازی، کودک و نوزاد

محصولات بومی و محلی

زیبایی و سلامت

خانه و آشپزخانه

کتاب، لوازم تحریر و هنر

ورزش و سفر

/

کتاب علوم اجتماعی انتشارات ایرمان

۴.۳

(۱۸۸۲)

۹۱۵ دیدگاه

۵ پرسش

۸۸% (۷۷۰) نفر از خریداران، این کالا را پیشنهاد کرده اند

ویژگی‌ها

رده‌بندی کتاب :

مدیریت (علوم اجتماعی)

قطع :

رقعی

نوع جلد :

شومیز

درخواست مرجوع کردن کالا در گروه کتاب علوم اجتماعی با دلیل “انصراف از خرید” تنها در صورتی قابل تایید است که کالا در شرایط اولیه باشد (در صورت پلمپ بودن، کالا نباید باز شده باشد).

نسخه الکترونیکی

برای سفارش‌ بالای ۵۰۰ هزار تومان

ویژه اعضای دیجی‌پلاس

فروشندگان این کالا

انتشارات پی بوک

منتخب

۸۶.۲%

رضایت از کالا

عملکرد

عالی

ارسال دیجی‌کالا از ۱ روز کاری دیگر

گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا

نشر وب

منتخب

نویسنده ی کتاب بیشعوری

۸۸.۸%

رضایت از کالا

عملکرد

عالی

ارسال دیجی‌کالا از ۱ روز کاری دیگر

ارسال فروشنده از ۱ روز کاری دیگر

گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا

بر بال قلم

عملکرد

عالی

ارسال دیجی‌کالا از ۲ روز کاری دیگر

ارسال فروشنده از ۲ روز کاری دیگر

گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا

انتشارات پی بوک

منتخب

۸۶.۲%

رضایت از کالا

عملکرد

عالی

گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا

ارسال دیجی‌کالا از ۱ روز کاری دیگر

۵ امتیاز دیجی‌کلاب

قیمت بهتری سراغ دارید؟

امکان تحویل اکسپرس

۲۴ ساعته، ۷ روز هفته

امکان پرداخت در محل

هفت روز ضمانت بازگشت کالا

ضمانت اصل بودن کالا

فروشندگان این کالا

انتشارات پی بوک

منتخب

۸۶.۲%

رضایت از کالا

عملکرد

عالی

ارسال دیجی‌کالا از ۱ روز کاری دیگر

گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا

نشر وب

منتخب

۸۸.۸%

رضایت از کالا

عملکرد

عالی

ارسال دیجی‌کالا از ۱ روز کاری دیگر

ارسال فروشنده از ۱ روز کاری دیگر

گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا

بر بال قلم

عملکرد

عالی

ارسال دیجی‌کالا از ۲ روز کاری دیگر

ارسال فروشنده از ۲ روز کاری دیگر

گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا

کالاهای مشابه

 

ارسال فروشنده

 

 

 

 

 

 

 

موجود در انبار دیجی کالا

 

 

 

 

 

 

مشخصات

نویسنده

خاویر کرمنت

مترجم

دکتر رویا امامی میبدی

شابک

۹۷۸۶۰۰۹۷۴۸۱۳۶

ناشر

ایرمان

موضوع

رمان

رده‌بندی کتاب

مدیریت (علوم اجتماعی)

قطع

رقعی

نوع جلد

شومیز

تعداد صفحه

۲۲۰

تعداد جلد

۱

وزن

۲۵۰ گرم

آیا این دیدگاه مفید بود؟

۰

۰

آیا این دیدگاه مفید بود؟

۰

۰

آیا این دیدگاه مفید بود؟

۰

۰

موضوع این رمان در چه ژانری هست؟؟

سلام ،، ببخشید ، موضوع کتاب بیشعوری برای سن 10 سال هم مناسب هست ؟؟!

سلام میشه راهنمایی کنید کدوم ترجمه کاملتر و بهتره من گیج شدم

کتاب بیشعوری اثر خاویر کرمنت انتشارات ایرمان

 

 

 

موجود در انبار دیجی کالا

تنها ۱ عدد در انبار باقی مانده

 

موجود در انبار دیجی کالا

موجود در انبار دیجی کالا

 

موجود در انبار دیجی کالا

موجود در انبار دیجی کالا

 

 

 

 

 

رویه های بازگشت کالا

شناسه کالا: DKP-1130057

تلفن پشتیبانی ۶۱۹۳۰۰۰۰ – ۰۲۱

۷ روز هفته، ۲۴ ساعته پاسخگوی شما هستیم

اﻣﮑﺎن ﺗﺤﻮﯾﻞ اﮐﺴﭙﺮس

امکان پرداخت در محل

۷ روز ﻫﻔﺘﻪ، ۲۴ ﺳﺎﻋﺘﻪ

هفت روز ضمانت بازگشت کالا

ﺿﻤﺎﻧﺖ اﺻﻞ ﺑﻮدن ﮐﺎﻟﺎ

با دیجی‌کالا

خدمات مشتریان

راهنمای خرید از دیجی‌کالا

یک خرید اینترنتی مطمئن، نیازمند فروشگاهی است که بتواند کالاهایی متنوع، باکیفیت و دارای قیمت مناسب را در مدت زمانی کوتاه به دست مشتریان خود برساند و ضمانت بازگشت کالا هم داشته باشد؛ ویژگی‌هایی که فروشگاه اینترنتی دیجی‌کالا سال‌هاست بر روی آن‌ها کار کرده و توانسته از این طریق مشتریان ثابت خود را داشته باشد.

تقریبا می‌توان گفت محصولی وجود ندارد که دیجی‌کالا برای مشتریان خود در سراسر کشور فراهم نکرده باشد. شما می‌توانید در تمامی روزهای هفته و تمامی شبانه روز یا در روزهای خاصی مثل حراج شگفت انگیز دیجی‌کالا که محصولات دارای تخفیف عالی می‌شوند، سفارش خود را به سادگی ثبت کرده و در روز و محدوده زمانی مناسب خود، درب منزل تحویل بگیرید. بعضی از گروه‌های اصلی و زیر مجموعه‌های پرطرفدار محصولات دیجی‌کالا شامل مواردی می‌شود که در ادامه به معرفی آن‌ها می‌پردازیم.

انواع گوشی موبایل از برندهای مختلفی مثل آیفون،  گوشی سامسونگ، گوشی نوکیا، گوشی شیائومی، گوشی هواوی، و…، انواع کنسول بازی ps4 و ps5، انواع تبلت‌های پرطرفدار مثل تبلت سامسونگ نوت 10، انواع هندزفری مثل هندزفری بی سیم، تلوزیون از برندهای مختلف مثل تلویزیون سامسونگ، سونی و…، انواع مانیتور، کیس، کیبورد، مودم از برندهای مختلف مثل مودم ایرانسل، آنتن و … تنها بخشی از محصولاتی هستند که زیر مجموعه کالای دیجیتال در دیجی‌کالا قرار دارند.

انواع خودروهای ایرانی و خارجی از برندهای مطرحی مثل هوندا، کیا و…، موتور سیکلت از برندهایی مثل کویر موتور و…، لوازم جانبی خودرو مثل سیستم صوتی تصویر، ضبط و…، لوازم یدکی مثل دیسک و صفحه کلاج و… و لوازم مصرفی خودرو مثل کفپوش سانا در این گروه قرار می‌گیرند.

محصولاتی مثل انواع لباس مثل لباس مجلسی زنانه و مردانه، لباس راحتی، لباس ورزشی، اکسسوری، کیف، کفش، عینک آفتابی، لباس زیر، شال و روسری و… جزو مواردی هستند که می‌توانید آن‌ها را از برندهای مطرح ایرانی و خارجی موجود در دیجی کالا مثل آدیداس، نایکی، دبنهامز، آلدو، درسا و… خریداری کنید.

در این دسته از کالاهای دیجی‌کالا، انواع لوازم بهداشتی و حمام کودک و نوزاد، انواع پوشاک و کفش، تبلت، اسباب‌بازی، لوازم اتاق خواب کودک، لوازم ایمنی، لوازم شخصی و غذا خوری و … قرار می‌گیرد تا خرید را برای پدر و مادرها به کاری سریع و آسان تبدیل کند.

هر چیزی از مواد خوراکی که به آن نیاز دارید، در سوپرمارکت دیجی‌کالا پیدا می‌شود، محصولات پرطرفداری مثل کره بادام‌زمینی، عسل، سس، قهوه، زعفران، شکلات، انواع نان و … از برندهای معتبر و معروفی مثل نستله، نوتلا، استارباکس، مزمز، چی توز و … همگی در اختیار شما هستند و تا رسیدن به آشپزخانه شما تنها چند کلیک فاصله دارند.

انواع لوازم آرایش مثل لاک، رنگ مو، لوازم آرایش لب، چشم، صورت و… همگی در دیجی‌کالا موجود هستند. همچنین محصولات بهداشتی مثل انواع شامپو، کرم، ماسک صورت، ضد تعریق، ماسک مو  و…، انواع لوازم شخصی برقی، ست هدیه، بهترین انواع عطر و اسپری، انواع زیورآلات طلا و نقره مثل سرویس طلا، سرویس نقره و… به همراه وسایل مراقبت شخصی طبی در گروه زیبایی و سلامت دیجی‌کالا قرار می‌گیرد. در این بخش برندهای مطرحی مثل اسنس، پنبه ریز، سینره و… حضور دارند.

یکی از متنوع‌ترین بخش‌های دیجی‌کالا، بخش لوازم خانه و آشپزخانه است که از محصولاتی مثل صندلی گیمینگ در بخش صندلی‌ها گرفته تا انواع مبل راحتی، انواع آبگرمکن مثل آبگرمکن بوتان، لباسشویی‌های متنوع مثل انواع لباسشویی اسنوا، شیرآلات مختلف مثل شیرآلات قهرمان و…، ظروف و همچنین لوازم برقی آشپزخانه مثل توستر و… را شامل می‌شود و امکان خریدی عالی را برای مشتریان فراهم کرده است. در بخش لوازم خانگی دیجی‌کالا، برندهای معتبری مثل تفال، اخوان، فیلیپس، ال جی، اسنوا، جی پلاس و… حضور دارند.

بخش هنر، کتاب، رمان و لوازم تحریر دیجی‌کالا نیز یکی از متنوع‌ترین بخش‌های این فروشگاه اینترنتی است. انواع کتاب و مجله، بازی، لوازم تحریر، سازهایی مثل پیانو، سنتور، هنگ درام  و… با بهترین قیمت‌ها و از بهترین برندها در دسترس شما قرار دارند.

هر نوع وسیله و لباس ورزشی که فکرش را کنید، انواع وسایل کمپینگ و کوهنوردی، ساک و قمقمه ورزشی و… در این بخش قرار می‌گیرند. همچنین شما می‌توانید وسایل مد نظر خود را بر اساس نوع ورزش (آبی، هوازی، بدنسازی و…) در دسته‌بندی‌های دیجی‌کالا پیدا کنید.

و در آخر دیجی‌کالا از طریق به فروش رساندن محصولات بومی و سنتی متفاوتی مثل انواع خوراکی، گلیم و گبه، ابزار و … تلاش کرده تا بین هنر ایرانی و متقاضیان آن کوتاه‌ترین راه را پیدا کند. در این بخش شما می‌توانید انواع محصولات از جمله ظروف زیبای مخصوص به سفره هفت‌سین  و پذیرایی از مهمانان در روزهای نوروز، انواع آیینه و شمعدان و هر آن چیزی را که برای خلق زیبایی در روزهای بهاری به آن نیاز دارید، با قیمت مناسب و تنوع بسیار بالا انتخاب کنید. دیجی‌کالا همچنین برای اینکه حال و هوای عید را به اعضای خود هدیه کند، تقویم ۱۴۰۱، انواع ایده عکس پروفایل عید نوروز، آهنگ‌های عید نوروز و موزیک‌های شاد بهاری، وسایل مربوط به خانه‌تکانی و انواع لباس های عید  را برای شما فراهم کرده است تا بتوانید در کنار خرید خود، از این حال و هوای تازه نهایت لذت را ببرید.

در راستای توجه ویژه به شفافیت به عنوان یکی از اصلی‌ترین ارزش‌های محوری دیجی‌کالا، با شروع سال ۱۳۹۸ داستان‌پردازی با داده‌های آماری و ارائه گزارش‌های سالانه آغاز شد. مسیری که دستاورد آن تا امروز چندین گزارش سالانه و تخصصی مثل گزارش سالانه ۱۳۹۸، گزارش سالانه ۱۳۹۹ و گزارش سالانه ۱۴۰۰  دیجی‌کالا هستند. علاوه بر این، گزارش منابع انسانی سال ۱۳۹۹، گزارش منابع انسانی سال ۱۴۰۰  و همچنین گزارش کتاب دیجی‌کالا، از دیگر گزارش‌های تخصصی دیجی‌کالا به حساب می‌آیند. انتشار این گزارش‌ها امکان رصد شفاف‌تر و دقیق‌تر خدمات دیجی‌کالا را فراهم می‌کند، وضعیت بازار آنلاین کشور را به نمایش می‌گذارد و به تمامی کسب‌وکارهای ایرانی کمک می‌کند تا با فرایندهای فروش و عرضه آنلاین کالاهای خود بیشتر آشنا شوند.


خیارشور و ترشیجاتDownloads-icon

درباره کتاب بیشعوری اثر خاویر کرمنت «بیشعورها امیدوار باشند!». این نویدی است که «خاویر کرمنت» نویسنده‌ی کتاب بیشعوری Asshole No More به افراد بیشعور می‌دهد. بی‌شعوری درواقع نوعی اعلامیه‌ی رهاسازی است.

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

بیشعوری کتابی با مضمون طنز است که به «تجاوز حماقت‌آمیز اما آگاهانه به حقوق دیگران» در عصر معاصر اشاره دارد، این کتاب نوشته خاویر کرمنت (به انگلیسی: Xavier Crement) است و در سال ۱۹۹۰ با نام Asshole No More; The Original Self-Help Guide for Recovering Assholes and Their Victims منتشر شد.

نویسنده در این کتاب مدعی می‌شود که بیشعوری یک بیماری و اعتیاد است، نه بداخلاقی و سوءرفتار و به معرفی بیشعوری از زوایای مختلف می‌پردازد.

نقد و بررسی کتاب بیشعوری:

نویسنده ی کتاب بیشعوری

در میان کتاب‌های روانشناسی و رفتار شناسی کمتر کتابی مانند کتاب بیشعوری می‌توان یافت که با زبانی طنز و در عین حال تاثیرگذار به بررسی یکی از مهم‌ترین بیماری‌های مهلک رفتاری در بشر بپردازد.

کتاب بیشعوری با توضیح “راهنمای عملی شناخت و درمان خطرناک‌‌ترین بیماری تاریخ بشریت” که روی جلد آن به چشم می‌خورد از کتاب‌های مشهور و پرفروش دکتر خاویر کرمنت است. دکتر کرمنت بی‌شعوری را نه یک مشکل رفتاری، بلکه یک بیماری می‌داند که برخلاف عقیده بسیاری از پزشکان قابل درمان است، او در این کتاب با لحن طنزگونه سعی کرده به توصیف خصوصیات افراد بی‌شعور پرداخته و روش‌های درمان این عارضه را بیان کند.

خواندن این کتاب چه برای افراد واقعا بی‌شعور، چه کسانی که به بی‌شعوری خود شک دارند یا کسانی که از اطرافیان بی‌شعور خود به ستوه آمده‌اند جالب خواهد بود. نویسنده کتاب بیشعوری خود را یکی از افراد بی‌شعور جامعه می‌داند که خوشبختانه درمان شده و در این کتاب سعی می‌کند با بیان خصوصیات اخلاقی رفتاری این افراد و ارائه راهکارهای درمان بی‌شعوری به سایر بی‌شعوران جامعه – که تعداد آن‌ها کم هم نیست – کمک کند.

بسیاری از ما با شنیدن واژه بی‌شعور به یاد افراد احمقی می‌افتیم که هوش بالایی ندارند و به همین دلیل مرتکب کارهای احمقانه می‌شوند اما با خواندن این کتاب متوجه می‌شویم افراد واقعا بی‌شعور نه تنها احمق نیستند بلکه افراد دارای هوش زیاد هستند و معمولا از نظر دانش، مقام، موقعیت اجتماعی و مالی از مردم عادی کمتر نبوده و چه بسا در رتبه بالاتری نیز قرار داشته باشند.

مشخصات / ویژگی های کتاب : 

ترجمه کتاب بیشعوری اثر خاویر کرمنت در ایران

این کتاب اولین بار توسط محمود فرجامی در سال ۱۳۸۶ ترجمه شدو به دلیل عدم دریافت مجوز نشر به صورت رایگان برای دانلود روی سایت شخصی وی قرار گرفت. مترجم از مخاطبین این کتاب خواست اگر از محتوای کتاب راضی بودند مبلغی به اندازه پول یک پیتزا را به حساب مترجم واریز کنند.سرانجام در سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات تیسا در ۲۳۲ صفحه منتشر و به سرعت تبدیل به یکی از پرفروشترین کتابهای غیرداستانی شد، تا جایی که در سی‌امین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران چاپ بیست و نهم این کتاب با تیراژ پنج هزار نسخه در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت.

کتاب بیشعوری با ترجمه محمود فرجامی در کابل توسط نشر زریاب و در لندن توسط نشر اچ اند اس مدیا نیز به‌طور جداگانه به چاپ رسیده‌است.

ترجمه‌های دیگر
پس از استقبال گسترده از این کتاب، بیشعوری بارها توسط مترجمان و انتشارات دیگر با همان عنوان و طرح اولیه روی جلد، به صورت غیرقانونی به بازار عرضه شده‌است.

فرجامی خاطرنشان کرده‌است که «حق انحصاری» ترجمه و فروش کتاب بیشعوری (Asshole No More) را از ناشر و نویسنده خریده و انتشار هر ترجمهٔ دیگری از آن غیرقانونی است.

انتشاراتی که کتاب بیشعوری را در ایران چاپ کرده اند : 

بیوگرافی خاویر کرمنت، نویسنده کتاب بیشعوری
«خاویر کرمنت» Xavier Crement زمانی پزشک مطرحی بوده که جایگاه ارزنده‌ای در زندگی حرفه‌ای و خانوادگی داشته است. همیشه افراد زیادی دور و برش بوده‌اند و به او احترام می‌گذاشته‌اند. کسی روی حرفش حرف نمی‌زده و همه منتظر تصمیمات و نظرات او بوده‌اند. همسری مهربان و دو فرزند زیبا و سالم، زندگی او را از پیش هم رؤیایی‌تر کرده است. اما از آنجا که خودش هم می‌گوید، جایی می‌رسد که زندگی با تمام هیبت و قدرتش در برابرت می‌ایستد و می‌گوید: «تو بیشعوری! حالا وقت آن رسیده تا نتیجه‌ی رفتارهایت را ببینی!». همه‌چیز خیلی سریع اتفاق می‌افتد. همسر، فرزندان و دوستانش او را ترک کردند و حالا او با تمام وجود احساس سرافکندگی و اندوه می‌کرد. نقطه‌ی عطف زندگی کرمنت همین‌جا اتفاق می‌افتد. او ناگهان متوجه می‌شود که آن چیزی که او آن را احترام و اعتمادبه‌نفس تلقی می‌کرده، چیزی نیست جز ترس و وحشتی که دیگران از او دارند. هیچ‌کس جرئت مخالفت با او را نداشته، چون همه از واکنش‌های غیرمنطقی و عجیب‌وغریب او می‌ترسیدند. اینجاست که تصمیم می‌گیرد این مسئله را به‌طورجدی و اصولی برطرف کند. او تصور روان‌پزشکان و متخصصانی که معتقد بودند بی‌شعوری قابل‌درمان نیست، را نادیده گرفت. کرمنت نه‌تنها ثابت کرد که بی‌شعوری بیماری است، بلکه ادعا کرد مانند هر داروی مخدر، اعتیادآور هم هست. نتیجه‌ی تفکرات و تحقیقات کرمنت همین کتاب بیشعوری است که آن را در سال 1990 در آمریکا منتشر کرد. کتاب بیشعوری را می‌توان نوعی سفر درونی و تحول فکری دانست که در آن، نویسنده صادقانه و با جسارت تمام، از رفتارهای نادرست خود حرف می‌زند، از وقت‌هایی که دیگران را رنجانده و آزار داده است. کرمنت با نوشتن این کتاب، اعتراف‌نامه‌ای نوشته که در آن تکان‌دهنده‌ترین اتفاقات و رفتارها را هم باشهامت تعریف کرده است. پس از تمام این فراز و نشیب‌ها، کرمنت توانست بار دیگر اعتماد خانواده و دوستانش را جلب کند و زندگی جدیدی شروع کند. او حالا تخصص پزشکی را رها کرده و به‌عنوان روان‌پزشک بیشعورها، به مردم کمک می‌کند تا بتوانند زندگی بهتر و سالم‌تری داشته باشند.

کتاب بیشعوری چند جلد است
کتاب بیشعوری نوشته‌ی «خاویر کرمنت» یک اثر مستقل و کامل با عنوان انگلیسی Asshole No More: A Self-Help Guide for Recovering Assholes است. این اثر پس از انتشار با استقبال بی‌نظیر مردم در سراسر جهان و به‌خصوص ایران گرفت از این رو نویسنده سه کتاب دیگر تحت عنوان بیشعوری منتشر کرد که آن‌ها نیز به فارسی ترجمه شده‌اند؛ کتاب دوم از این مجموعه «بی‌شعوری: تا همیشه» با عنوان اصلی Assholes Forever، کتاب سوم از این مجموعه بانام «بیشعوری: توطئه بی‌شعوری» و کتاب چهارم از این مجموعه بانام «بیشعوری: بی‌شعور ضد گلوله» با عنوان اصلی The bulletproof asshole: assualting common decency است.

در بخشی از متن کتاب بیشعوری می‌خوانیم
همسرم یک بار جشن تولد غافلگیرکننده‌ای برایم ترتیب داد، اما غافلگیرکننده‌ترین چیز این بود که فقط شش نفر در آن مراسم حضور یافتند، که تازه سه‌تای آن‌ها هم زن و بچه‌های خودم بودند. اما من آن را به‌پای حسادت دوستانم نسبت به موفقیت‌های چشمگیرم گذاشتم. برایشان متأسف بودم که حقارت‌ها و بی‌کفایتی‌هایشان باعث می‌شود که در مقابل من چنین واکنش‌هایی نشان دهند، اما زیاد خودم را ناراحت نمی‌کردم و این قبیل خصوصیات را جزء سرشت آدم‌ها می‌دانستم. بعد هم سعی می‌کردم با بزرگواری این قبیل وقایع را فراموش کنم. سرانجام یک روز از خواب خرگوشی تکانی خوردم. تنها پسرم بعد از ساعت‌ها بگومگو با من، اعلام کرد که نمی‌خواهد به کالج برود و می‌خواهد در نیروی دریایی ثبت‌نام کند. تک پسرم به جنگ من آمده بود! باورم نمی‌شد! در طی بیست سال گذشته هیچ‌کس جرئت نکرده بود با من دربیفتد و آخرین کسی که چنین خبطی را مرتکب شده بود، سال‌ها انگشت ندامت به دندان می‌گزید. من می‌خواستم پسرم پزشک موفقی مثل خودم بشود، اما او داشت خیره‌سری می‌کرد. از کوره دررفتم و گفتم اگر در نیروی دریایی ثبت‌نام کند، هرچه دیده از چشم خودش دیده. او هم در مقابل چشمان من چیزی را حواله داد که هرچند غریب بود، نحوه استعمال آن برای یک مقعدشناس ناآشنا نبود! بعد هم در را به هم کوبید و از خانه بیرون رفت. او به همسرم گفته بود که تصمیم گرفته تا آنجایی که امکان دارد از من دور بشود و به حرفش هم عمل کرد. او در رشته‌ی آموزش هوافضا ثبت‌نام کرد.

جملات ناب از کتاب بیشعوری


نام (لازم)


ایمیل (منتشر نمی‌شود) (لازم)


وبسایت

Δdocument.getElementById( “ak_js_1” ).setAttribute( “value”, ( new Date() ).getTime() );

فال ورزش

فال عطسه

فال سیب

فال ازدواج دختران مجرد

فال شمع

نویسنده ی کتاب بیشعوری
نویسنده ی کتاب بیشعوری
0


منتشر شده

در

توسط

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *