نویسنده ی داستان صدای سکه

نویسنده ی داستان صدای سکه
نویسنده ی داستان صدای سکه

ستاره | سرویس محتوای کمک درسی – صفحه ۱۱۰ کتاب فارسی پنجم در بخش گوش کن و بگو، قصه صدای سکه با فایل صوتی قرار داده شده و سوالاتی درباره این داستان پرسیده شده است. در این مطلب صدا و متن قصه صدای سکه و جواب سوالات آن را قرار داده ایم. با ما همراه باشید.

 

نویسنده ی داستان صدای سکه

 

 یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. سالها پیش مردی بود که زندگی اش از راه هیزم شکنی می گذشت. او هر روز به جنگل می‌رفت و درخت خشکی را پیدا میکرد و آن را می‌شکست. بعد هیزم ها را بر دوش می‌گرفت و به بازار می‌برد و می‌فروخت.

یکی از روزها که هیزمشکن به جنگل رفت، مردی را دید که سایه به سایه ی او می‌آمد. هیزم شکن خیال کرد که آن مرد رهگذر است؛ ولی مرد به راه خود نرفت. هر جا که هیزم‌شکن نشست، او هم نشست. هر جا که او ایستاد، مرد هم ایستاد. هیزم‌شکن حرفی نزد و تبر به دست، شروع به شکستن هیزم کرد. عجیب بود که هروقت هیزم شکن ضربه ای به درخت خشک می‌زد، مرد می‌گفت : «ها !!!» یعنی از خودش صدای هیزم شکستن در می آورد. هیزم‌شکن با خود گفت : «مثل اینکه این مرد دیوانه است. من هیزم می‌شکنم و خسته می‌شوم، او می‌گوید: آه … »

هیزم‌شکن کارش را به آخر رساند. بسته ی هیزم ها را بر دوش گذاشت و راهی شد. به بازار که رسیدند، هیزم‌شکن هیزم ها را به چند سکّه فروخت و به سوی خانه اش به راه افتاد. در این هنگام، مرد بیکار ناگهان مقابل او ایستاد و گفت : «پس مزد من چه می‌شود؟»

هیزم شکن گفت: «کدام مزد؟ مگر تو امروز چه کار کرده ای که از من مزد می‌خواهی؟»

مرد بیکار گفت: «چطور ندیدی؟ هر بار که تو به درخت خشک تبر می‌زدی، من از تهِ دل می‌گفتم: آه …»

هیزم شکن لبخندی زد و گفت:  با آه گفتن که کسی خسته نمی‌شود.»

مرد بیکار گفت: «اگر مزد مرا ندهی، از تو نزد قاضی شکایت می‌کنم.»

هیزم شکن گفت : «برویم پیش قاضی تا بگویم که چه قدر کار کرده ای.»

هر دو نزد قاضی رفتند. قاضی آنچه را که گذشته بود، شنید. بعد رو به هیزم‌شکن کرد و گفت : «هرچه از فروش هیزم ها گرفته ای، به من بده . »

هیزم شکن چند سکّه ای را که گرفته بود، به قاضی داد.

قاضی سکّه ها را گرفت، روی زمین ریخت و به مرد بیکار گفت: «بگو بدانم چه صدایی شنیدی؟»

مرد بیکار گفت : «صدای چند سکّه»

قاضی گفت: «صدای این سکه ها مال توست! آنها را بردار! »

مرد بیکار گفت : «یعنی چه؟ مگر صدا را هم می‌توان به عنوان مزد برداشت، جناب قاضی؟»

قاضی گفت: «کسی که برای هیزم شکستن فقط می‌گوید آه، مزدش می‌شود صدای سکّه… برو با صدای سکه ها هرچه می‌خواهی بخر و شاد باش!»

در حالی که مرد بیکار و تنبل از تعجب به گوشه ای خیره مانده بود، هیزم‌شکن با خوشحالی سکه هایش را برداشت و رفت.

 

نقاشی قصه صدای سکه فارسی پنجم

 

همچنین بخوانید: بررسی مفهوم و معنی حکایت بوعلی و بانگ گاو

 

۱. داستان با چه جمله هایی آغاز شده بود؟
با جمله های «یکی بود، یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود. سال ها پیش مردی بود که زندگی اش از راه هیزم شکنی می گذشت.»

۲. این داستان در چه مکان هایی اتفاق افتاده است؟
در جنگل، در شهر، در بازار و پیش قاضی

۳. هنگام شکستن هیزم ها توسط هیزم شکن، مردی که به دنبال او بود، چه می گفت؟
با هر ضربه هیزم شکن به درخت خشک، مرد بیکار می‌گفت: «ها»

۴. هیزم شکن چه تصوری درباره ی مرد بیکار داشت؟
هیزم شکن فکر کرد او مرد بیکار دیوانه است.

۵. چرا مرد بیکار از هیزم شکن تقاضای مزد کرد؟
مرد بیکار می‌گفت تو هر بار که هیزم می‌شکستی من از ته دل میگفتم آه ! 

۶. چرا مرد بیکار ، هیزم شکن را نزد قاضی برد؟
زیرا از هیزم شکن طلب مزد کرد و هیزم شکن زیر بار پرداخت آن مزد نرفت.

۷. قاضی پس از شنیدن سخنان آن مرد، از هیزم شکن خواست تا چه چیزی را به او بدهد؟
قاضی از هیزم شکن خواست سکه هایی را که از فروش هیزم ها به دست آورده به او بدهد.

۸. پس از آنکه قاضی سکه ها را بر زمین ریخت ، مرد بیکار چه گفت؟
چون قاضی به او گفته بود صدای سکه ها را به عنوان مزد بردار، مرد بیکار گفت: «مگر صدا را هم می‌توان به عنوان مزد برداشت؟»

۹. قاضی در پاسخ به پرسش مرد بیکار، که چرا به جای سکه باید صدای سکه نصیب او شود، چه گفت؟
گفت: کسی که برای هیزم شکستن فقط می گوید: آه، مزدش هم صدای سکه است!

۱۰. محتوای این داستان، با کدام ضرب المثل، تناسب ندارد؟ (ضرب المثل صدای سکه)

الف) برو کار می کن، مگو چیست کار.
ب) مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.
ج)از کوزه همان برون تراود که در اوست
د) نابرده رنج گنج میسر نمی شود.

پاسخ: گزینه ج) ضرب المثل «از کوزه همان برون تراود که در اوست» با قصه صدای سکه تناسب معنایی ندارد. بقیه ضرب المثل ها درباره ارزش کار کردن و زحمت کشیدن، و دریافت مزد در ازای کار کردن هستند.

 

نویسنده ی داستان صدای سکه

کاربران عزیز؛ شما می‌توانید حکایت قضاوت بهلول؛ صدای پول در برابر بخار دیگ! را نیز که حکایتی مشابه با قصه صدای سکه است در ستاره بخوانید.

ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی می‌نویسم.

با عضویت رایگان در پلتفرم ستاره به گلچینی ازبهترین مطالب و منابع اطلاعاتی به زبان فارسی دست پیدا کرده و از ابزارها و امکانات مخصوص کسب و کارها نیز استفاده نمایید.


https://setare.com/files/1399/12/20/Gama.ir_FILE_3661_MsWEpN.mp3Downloads-icon

عالییییییی بود

داستان صدای سکه فارسی پنجم را از این سایت دریافت کنید.

متن و فایل صوتی قصه صدای سکه کلاس پنجم ابتدایی (درس چهاردهم) با جواب سوالات گوش کن و بگو و تناسب با ضرب المثل های آن را در این مطلب می بینید.

ستاره » محتوای کمک درسی » پایه پنجم » فارسی پایه پنجم » قصه صدای سکه به همراه فایل صوتی و ضرب المثل های آن

متن و فایل صوتی قصه صدای سکه کلاس پنجم ابتدایی (درس چهاردهم) با جواب سوالات گوش کن و بگو و تناسب با ضرب المثل های آن را در این مطلب می بینید.

نویسنده ی داستان صدای سکه

آخرین به روز رسانی: آذر 17, 1400

الفآبپتثجچحخدذرزژسشصضطظعغفقکگلمنوهی

پخش‌کننده صوت 00:00 00:00

برای افزایش یا کاهش صدا از کلیدهای بالا و پایین استفاده کنید.

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. سالها پیش مردی بود که زندگی اش از راه هیزم شکنی می گذشت. او هر روز به جنگل می‌رفت و درخت خشکی را پیدا میکرد و آن را می‌شکست. بعد هیزم ها را بر دوش می‌گرفت و به بازار می‌برد و می‌فروخت.

یکی از روزها که هیزمشکن به جنگل رفت، مردی را دید که سایه به سایه ی او می‌آمد. هیزم شکن خیال کرد که آن مرد رهگذر است؛ ولی مرد به راه خود نرفت. هر جا که هیزم‌شکن نشست، او هم نشست. هر جا که او ایستاد، مرد هم ایستاد. هیزم‌شکن حرفی نزد و تبر به دست، شروع به شکستن هیزم کرد. عجیب بود که هروقت هیزم شکن ضربه ای به درخت خشک می‌زد، مرد می‌گفت : «ها !!!» یعنی از خودش صدای هیزم شکستن در می آورد. هیزم‌شکن با خود گفت : «مثل اینکه این مرد دیوانه است. من هیزم می‌شکنم و خسته می‌شوم، او می‌گوید: آه … »

هیزم‌شکن کارش را به آخر رساند. بسته ی هیزم ها را بر دوش گذاشت و راهی شد. به بازار که رسیدند، هیزم‌شکن هیزم ها را به چند سکّه فروخت و به سوی خانه اش به راه افتاد. در این هنگام، مرد بیکار ناگهان مقابل او ایستاد و گفت : «پس مزد من چه می‌شود؟»

هیزم شکن گفت: «کدام مزد؟ مگر تو امروز چه کار کرده ای که از من مزد می‌خواهی؟»

مرد بیکار گفت: «چطور ندیدی؟ هر بار که تو به درخت خشک تبر می‌زدی، من از تهِ دل می‌گفتم: آه …»

هیزم شکن لبخندی زد و گفت:  با آه گفتن که کسی خسته نمی‌شود.»

مرد بیکار گفت: «اگر مزد مرا ندهی، از تو نزد قاضی شکایت می‌کنم.»

هیزم شکن گفت : «برویم پیش قاضی تا بگویم که چه قدر کار کرده ای.»

هر دو نزد قاضی رفتند. قاضی آنچه را که گذشته بود، شنید. بعد رو به هیزم‌شکن کرد و گفت : «هرچه از فروش هیزم ها گرفته ای، به من بده . »

هیزم شکن چند سکّه ای را که گرفته بود، به قاضی داد.

قاضی سکّه ها را گرفت، روی زمین ریخت و به مرد بیکار گفت: «بگو بدانم چه صدایی شنیدی؟»

مرد بیکار گفت : «صدای چند سکّه»

قاضی گفت: «صدای این سکه ها مال توست! آنها را بردار! »

مرد بیکار گفت : «یعنی چه؟ مگر صدا را هم می‌توان به عنوان مزد برداشت، جناب قاضی؟»

قاضی گفت: «کسی که برای هیزم شکستن فقط می‌گوید آه، مزدش می‌شود صدای سکّه… برو با صدای سکه ها هرچه می‌خواهی بخر و شاد باش!»

در حالی که مرد بیکار و تنبل از تعجب به گوشه ای خیره مانده بود، هیزم‌شکن با خوشحالی سکه هایش را برداشت و رفت.

نقاشی قصه صدای سکه فارسی پنجم

با جمله های «یکی بود، یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود. سال ها پیش مردی بود که زندگی اش از راه هیزم شکنی می گذشت.»

در جنگل، در شهر، در بازار و پیش قاضی

با هر ضربه هیزم شکن به درخت خشک، مرد بیکار می‌گفت: «ها»

هیزم شکن فکر کرد او مرد بیکار دیوانه است.

مرد بیکار می‌گفت تو هر بار که هیزم می‌شکستی من از ته دل میگفتم آه !

زیرا از هیزم شکن طلب مزد کرد و هیزم شکن زیر بار پرداخت آن مزد نرفت.

قاضی از هیزم شکن خواست سکه هایی را که از فروش هیزم ها به دست آورده به او بدهد.

چون قاضی به او گفته بود صدای سکه ها را به عنوان مزد بردار، مرد بیکار گفت: «مگر صدا را هم می‌توان به عنوان مزد برداشت؟»

گفت: کسی که برای هیزم شکستن فقط می گوید: آه، مزدش هم صدای سکه است!

الف) برو کار می کن، مگو چیست کار.

ب) مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.

ج)از کوزه همان برون تراود که در اوست

نویسنده ی داستان صدای سکه

د) نابرده رنج گنج میسر نمی شود.

کاربران عزیز؛ شما می‌توانید حکایت قضاوت بهلول؛ صدای پول در برابر بخار دیگ! را نیز که حکایتی مشابه با قصه صدای سکه است در ستاره بخوانید.

به این مقاله امتیاز دهید

مطالب مرتبط

منبع : setare.com

دانلود فایل آموزشی رایگان مقطع دبستان پایه پنجم رشته درس فارسی

فایل آموزشی دبستان پنجم فارسی

فایل صوتی شنیداری فارسی پنجم دبستان | صدای سکه (مربوط به درس 14)

فارسی پنجم دبستان توضیحات سرفصل های کتاب رایگان دانلود فایل

باز نشر محتواها در فضای مجازی، ممنوع است.

صمد فاطمی

محتوا: آموزش کتاب درسی (MP3)

دانلود : 28288

ثبت شده در 8 اسفند 1396

گزارش خرابی فایل

1883 تست 131,810 تومان

1771 تست 123,970 تومان

1970 تست 137,900 تومان

556 تست 38,920 تومان

1158 تست 81,060 تومان

114 تست 7,980 تومان

آزمون آنلاین

15 تست

آزمون تستی درس 3 فارسی پایه پنجم ابتدایی

آزمون آنلاین

10 تست

آزمون تستی درس سوم فارسی پنجم دبستان | رازی و ساخت بیمارستان

آزمون آنلاین

20 تست

آزمون تستی درس 17 فارسی پنجم دبستان | کار و تلاش و نیایش

4 صفحه

آزمون مداد کاغذی فارسی پنجم دبستان پسرانه غیردولتی رشد | درس 1 تا 15

3 صفحه

ارزشیابی مستمر فارسی پنجم دبستان غیردولتی هستی | درس 11 تا 15

5 صفحه

نکته های درس املای فارسی پنجم دبستان

2 صفحه

آزمون نوبت دوم فارسی پایه پنجم دبستان شهید فلاحی | اردیبهشت 1397

3 صفحه

آزمونک مدادکاغذی فارسی پنجم دبستان | درس 6: سرود ملی

36 صفحه

کتاب کار و تمرین گنجینه لغات فارسی پنجم دبستان | درس 1 تا 17

2 صفحه

آزمون درس 1 تا 5 فارسی کلاس پنجم ابتدائی

2 صفحه

آزمون املای پرکردنی فارسی پنجم دبستان | درس 5: چنار و کدوبُن

1 صفحه

طرح درس روزانه فارسی پنجم دبستان | درس 11: نقشِ خردمندان

4 صفحه

آزمون تستی فارسی پنجم دبستان | فصل پنجم: راهِ زندگی تا فصل ششم: علم و عمل

محتواهای آموزشی مرتبط

فایل های پاورپوینت، ویدئو، صوتی، متنی و …

تدریس آنلاین صفحه 85 تا 92 هدیه‌های آسمانی پنجم | درس 12: خورشید پشت ابر

تدریس آنلاین صفحه 57 تا 62 هدیه‌های آسمانی پنجم | درس 8: دو نامه

تدریس آنلاین صفحه 88 تا 89 ریاضی پنجم | عددهای اعشاری

موارد بیشتر ارسال فایل

پرسش و پاسخ های مرتبط

سوال کنید یا به سوالات دیگران پاسخ دهید …

آیا وجود مرکز تقارن برای یک شکل، به معنی وجود محور تقارن برای آن شکل است؟

آیا یک شکل می تواند بی نهایت محور تقارن داشته باشد؟

فرق محور تقارن و مرکز تقارن چیست؟

موارد بیشتر ارسال پرسش درسنامه های مرتبط

درسنامه آموزشی آموزش قرآن کلاس پنجم | درس هفتم: یادآوری مدّ

درسنامه آموزشی مطالعات اجتماعی پنجم | درس 3: همدلی با دیگران

درسنامه آموزشی مطالعات اجتماعی کلاس پنجم | درس 9: راه ها و حمل و نقل (2)

منبع : gama.ir

صدای سکه فارسی پنجم جدید –

صفحه نخست

به سايت ما خوش آمديد

پروفايل مدير

ليست کامل مطالب سايت

مشاهده آرشيو

من ، معـــــــــلم هستم

زندگی پشت نگاهم جاریست

سرزمین کلمات تحت فرمان منست قصر پنهان منست

قاصدک های لبانم هرروز

سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد

من معلم هستم گر چه بر گونه ی من

سرخی سیلی صد درد درخشش دارد

آخرین دغدغه هایم اینست :

نکند حرف مرا هیچ کس امروز نفهمید اصلا

نکند حرفی ماند ؟ نکند مجهولی

روی رخساره ی تن سو خته ی تخته سیاه جا مانده ست ؟

من معلم هستم

هر شب از آینه ها می پرسم :

به کدامین شیوه ؟

وسعت یاد خدا را بکشانم به کلاس ؟

بچه ها را ببرم تا لب دریاچه ی عشق ؟

غرق دریای تفکر بکنم ؟

با تبسم یا اخم ؟ با یکی بود و نبود ؟ زیر یک طاق کبود ؟

یا کلاغی که به خانه نرسید

قصه گویی بکنم ؟

تک به تک یا با جمع ؟

بدوم یا آرام ؟ من معلم هستم نیمکت ها

نفس گرم قدمهای مرا می فهمند

بالهای قلم و تخته سیاه

رمز پرواز مرا می دانند

سیب ها دست مرا می خوانند من معلم هستم

درد فهمیدن و فهماندن و مفهوم شدن

همگی مال من است

من معــــــــــــــلم هستم …

درباره سايت موضوعات •❀.•❤•.قرآن•❀.•❤•. ❀.•❤زنگ علوم❀.•❤

**هدیه های آسمان پایه پنجم**

خاک باارزش درس دهم علوم

•❀.•❤•.فارسي پنجم•❀.•❤•.

❀.•❤•ریاضی پنجم❀.•❤•

❀.•❤•علوم پنجم❀.•❤•

بکارید وبخورید درس یازدهم علوم

ازریشه تابرگ درس دوازدهم علوم

برگی از تاریخ زمین *^*ܓ✿ انگلیسیܓ✿ *^* حرکت بدن •❀.•❤•..املا•❀.•❤•.

❀.•❤•مطالعات اجتماعی پنجم❀.•❤•

مدنی پنجم زندگینامه

اختراعات مهم ومخترعین آن ها

هنر پیک پرورشي

جمله های کوتاه اما جالب

معما داستان انواع روش تدریس پرچم ایران

راهکار های رشد وپرورش خلاقیت در کودکان ابتدایی

طرح درس

روش های برقراری ارتباط میان خانه و مدرسه

متفرقه ششم ❀کلاس درس ❀ اول پيوندها

آموزش ابتدايي زير بناي آموزش و پرورش

آموزش زبان انگلیسی زمزمه ی محبت

قرآن آنلاین همراه باپخش صوت

بازی  وآموزش زبان انگلیسی

انجمن خط به خط ریاضی ششم بازی جغرافیا بازی ریاضی فرهنگ لغت تبدیل

یادگیری آنلاین انگلیسی

انگلیسی بابازی درژاپنhttp://www. genki english.net

داستان های کوتاه پله ی پنجم روزانه ها

جشنواره پروژه جابربن حیان

ليست کامل پيوندهاي روزانه

امکانات سايت statistics

امارگیر حرفه ای سایت

صدای سکه فارسی پنجم جدید

2016/4/2 ساعت 11:13

نويسنده: فرشته جعفری

موضوع مطلب: •❀.•❤•.فارسي پنجم•❀.•❤•.

آخرين عناوين

ازالان برای عیدت خریدکن

2021/12/25 In the name of God 2015/8/7

درس چهارم :برگی از تاریخ زمین

2021/12/25

آزمون تست برگی از تاریخ زمین

2021/12/25

سوالات_فصل_چهارم #علوم پنجم 💥برگی از تاریخ زمین

2021/12/25

آزمون تست علوم پنجم برگی از تاریخ زمین

2021/12/25

پرسش وپاسخ درس حرکت بدن

2021/12/25

راهنمای آموزش به بیماربخش جراحی آپاندیست

2021/9/24

👈 بسته ی تست درس یازدهم علوم  بکارید و بخورید  🌸🌸🌸🌸

2021/8/17 کاوشگری 2021/8/4 آرشيو مطالب

ليست کامل مطالب سايت

آرشيو

2021/12/22 – 2022/1/20

2021/9/23 – 2021/10/22

2021/7/23 – 2021/8/22

2021/5/22 – 2021/6/21

2021/4/21 – 2021/5/21

2021/3/21 – 2021/4/20

2021/2/19 – 2021/3/20

2020/12/21 – 2021/1/19

2020/11/21 – 2020/12/20

2020/10/22 – 2020/11/20

2020/9/22 – 2020/10/21

2020/8/22 – 2020/9/21

2020/7/22 – 2020/8/21

2020/4/20 – 2020/5/20

2020/3/20 – 2020/4/19

2020/2/20 – 2020/3/19

2020/1/21 – 2020/2/19

2019/12/22 – 2020/1/20

2019/11/22 – 2019/12/21

2019/10/23 – 2019/11/21

2019/9/23 – 2019/10/22

2019/5/22 – 2019/6/21

2019/4/21 – 2019/5/21

2019/3/21 – 2019/4/20

2019/2/20 – 2019/3/20

2019/1/21 – 2019/2/19

2018/12/22 – 2019/1/20

2018/11/22 – 2018/12/21

2018/10/23 – 2018/11/21

2018/9/23 – 2018/10/22

2018/7/23 – 2018/8/22

2018/6/22 – 2018/7/22

2018/5/22 – 2018/6/21

2018/2/20 – 2018/3/20

2018/1/21 – 2018/2/19

2017/12/22 – 2018/1/20

آرشيو آرشيو کامل سايت تقويم rss پروفايل مدير آرشيو

منبع : panjomihasalam.blogfa.com

خیلی عالی بود اما من حال گوش کردن نداشتم رفتم جوابشو پیدا کردم

چرا فایل ویدیوییش را نمیگزارید

عالیییی

ولکو آقا 🤣🤣🤣🤣🤣

کوص و شعر خخخخخخح🤣🤣🤣😅😅😅🤣🤣🤣🤣🤣😂

خخخخخخخخخ

عالییییییی بود

مرسی عالی بود معلم ما گفته فایل رو گوش کنید و بنویسد ولی من به خودم زحمت ندادم گوش ندادم 😂🤌 بجاش از متن ش استفاده کردم نوشتم

تنکس 🙂💋

آره بابا حوصله داری کوص و شعر گوش کنی

خیییلی خوبه

🌷🌷

خییییلی خوبه

🌷🌷🌹🌹⚘⚘

چرا مرد بیکار هیزم شکن را نزد قاضی برد

من داستان صوتی صدای سکه را می خواهم

خو بزن صوتی قصه ی صدای سکه

بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

جواب ها رو که پایین سوالات نوشته بود 👀🧸

این مطالب توسط ربات جمع آوری شده است در صورت نارضایتی به ما اطلاع دهید تا محتوای مطلب شما را حذف کنیم.

بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

خلاصه داستان صدای سکه فارسی پنجم را از این سایت دریافت کنید.

فیلم صدای سکه فارسی پنجم پاسخ پرسش های داستان صدای سکه قصه ی صدای سکه فارسی پنجم دبستان جواب سوالات قصه ی صدای سکه قصه ی صدای سکه فارسی کلاس پنجم نقاشی داستان صدای سکه فایل صوتی گوش کن وبگو …

فیلم صدای سکه فارسی پنجم پاسخ پرسش های داستان صدای سکه قصه ی صدای سکه فارسی پنجم دبستان جواب سوالات قصه ی صدای سکه قصه ی صدای سکه فارسی کلاس پنجم نقاشی داستان صدای سکه فایل صوتی گوش کن وبگو فارسی پنجم ابتدایی قصه ی صدای سکه کلاس پنجم صوتی

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود.

نویسنده ی داستان صدای سکه

سالها پیش مردی بود که زندگی اش از راه هیزم شکنی می گذشت. او هر روز به جنگل میرفت و درخت خشکی را پیدا میکرد و آن را می شکست. بعد هیزم ها را بر دوش می گرفت و به بازار می برد و میفروخت.

یکی از روزها که هیزمشکن به جنگل رفت، مردی را دید که سایه به سایه ی او می آمد. هیزمشکن خیال کرد که آن مرد رهگذر است؛ ولی مرد به راه خود نرفت. هر جا که هیزمشکن نشست، او هم نشست. هر جا که او ایستاد، مرد هم ایستاد. هیزمشکن حرفی نزد و تَبَر به دست، شروع به شکستن هیزم کرد. عجیب بود که هروقت هیزمشکن ضربهای به درخت خشک میزد، مرد میگفت : « ها !!! » یعنی از خودش صدای هیزم شکستن در می آورد. هیزمشکن با خود گفت : « مثل اینکه این مرد دیوانه است. من هیزم می شکنم و خسته میشوم، او میگوید: آه … »

هیزم شکن کارش را به آخر رساند. بسته ی هیزم ها را بر دوش گذاشت و راهی شد. به بازار که رسیدند، هیزمشکن هیزم ها را به چند سکّه فروخت و به سوی خانه اش به راه افتاد. در این هنگام، مرد بیکار ناگهان مقابل او ایستاد و گفت : « پس مزد من چه میشود؟»

هیزم شکن گفت : «کدام مزد؟ مگر تو امروز چه کار کرده ای که از من مزد میخواهی ؟ »

مرد بیکار گفت : « چه طور ندیدی؟ هر بار که تو به درخت خشک تبر میزدی، من از تهِ دل میگفتم: آه …»

هیزمشکن لبخندی زد و گفت : « با آه گفتن که کسی خسته نمیشود. »

مرد بیکار گفت : « اگر مزد مرا ندهی، از تو نزد قاضی شکایت میکنم. »

هیزم شکن گفت : «برویم پیش قاضی تا بگویم که چه قدر کار کرده ای . »

هر دو نزد قاضی رفتند. قاضی آنچه را که گذشته بود، شنید. بعد رو به هیزمشکن کرد و گفت : « هرچه از فروش هیزم ها گرفتهای، به من بده . »

هیزمشکن چند سکّه ای را که گرفته بود، به قاضی داد.

قاضی سکّه ها را گرفت، روی زمین ریخت و به مرد بیکار گفت : « بگو بدانم چه صدایی شنیدی ؟ »

مرد بیکار گفت : « صدای چند سکّه . »

صدای این سکّه ها مال توست! آنها را بردار! »

مرد بیکار گفت : « یعنی چه؟ مگر صدا را هم می توان به عنوان مزد برداشت، جناب قاضی ؟ »

قاضی گفت : « کسی که برای هیزم شکستن فقط میگوید آه، مزدش می شود صدای سکّه… برو با صدای سکّه ها هرچه میخواهی بخر و شاد باش ! »

در حالی که مرد بیکار و تنبل از تعجّب به گوشهای خیره مانده بود، هیزمشکن با خوشحالی سکّه هایش را برداشت و رفت.

پرسشهای متن صدای سکّه

1 ) داستان با چه جمله هایی آغاز شده بود؟

2 ) این داستان در چه مکان هایی اتفاق افتاده است؟

3 ) قهرمان اصلی داستان، زندگی اش را از چه راهی می گذراند؟

4 ) هنگام شکستن هیزم ها توسط هیزم شکن، مردی که به دنبال او بود، چه می گفت؟

5 ) هیزم شکن چه تصوّری درباره ی مرد بیکار کرد؟

6 ) چرا مرد بیکار از هیزم شکن تقاضای مزد کرد؟

7 ) چرا مرد بیکار هیزم شکن را نزد قاضی برد؟

8 ) قاضی پس از شنیدن سخنان آن مرد از هیزم شکن خواست تا چه چیزی را به او بدهد؟

9 ) پس از آن که قاضی سکّه ها را بر زمین ریخت، مرد بیکار چه گفت؟

10 ) قاضی در پاسخ به سؤال مرد بیکار که چرا به جای سکه باید صدای سکّه نصیب او شود، چه گفت؟

11 ) داستان چگونه به پایان رسید؟

12 ) محتوای این داستان، با کدام ضرب المثل، تناسب ندارد؟

الف )  برو کار میکن مگو چیست کار.

ب )  مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.

ج )  از کوزه همان برون تَراود که در اوست.

د )  نابرده رنج، گنج میسّر نمیشود.

۹۸/۰۱/۱۶ ۰ ۰ رضا محسنی

۲۰ اسفند ۹۸ ، ۲۱:۵۵ ناشناس ؟؟؟!!!

نویسنده ی داستان صدای سکه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

منوی اصلی خانه درباره من سرآغاز تماس با من طبقه بندی موضوعی

(۳۵)

(۷۴)

(۱۴)

(۲۲)

(۳۷)

(۲۱)

(۳۶)

(۱۳)

(۲۵)

(۸) خلاصه آمار کلمات کلیدی

بایگانی

منبع : ensha2.blog.ir

صدای سکه فارسی پنجم جدید –

صفحه نخست

به سايت ما خوش آمديد

پروفايل مدير

ليست کامل مطالب سايت

مشاهده آرشيو

من ، معـــــــــلم هستم

زندگی پشت نگاهم جاریست

سرزمین کلمات تحت فرمان منست قصر پنهان منست

قاصدک های لبانم هرروز

سبزه ی نام خدا را به جهان می بخشد

من معلم هستم گر چه بر گونه ی من

سرخی سیلی صد درد درخشش دارد

آخرین دغدغه هایم اینست :

نکند حرف مرا هیچ کس امروز نفهمید اصلا

نکند حرفی ماند ؟ نکند مجهولی

روی رخساره ی تن سو خته ی تخته سیاه جا مانده ست ؟

من معلم هستم

هر شب از آینه ها می پرسم :

به کدامین شیوه ؟

وسعت یاد خدا را بکشانم به کلاس ؟

بچه ها را ببرم تا لب دریاچه ی عشق ؟

غرق دریای تفکر بکنم ؟

با تبسم یا اخم ؟ با یکی بود و نبود ؟ زیر یک طاق کبود ؟

یا کلاغی که به خانه نرسید

قصه گویی بکنم ؟

تک به تک یا با جمع ؟

بدوم یا آرام ؟ من معلم هستم نیمکت ها

نفس گرم قدمهای مرا می فهمند

بالهای قلم و تخته سیاه

رمز پرواز مرا می دانند

سیب ها دست مرا می خوانند من معلم هستم

درد فهمیدن و فهماندن و مفهوم شدن

همگی مال من است

من معــــــــــــــلم هستم …

درباره سايت موضوعات •❀.•❤•.قرآن•❀.•❤•. ❀.•❤زنگ علوم❀.•❤

**هدیه های آسمان پایه پنجم**

خاک باارزش درس دهم علوم

•❀.•❤•.فارسي پنجم•❀.•❤•.

❀.•❤•ریاضی پنجم❀.•❤•

❀.•❤•علوم پنجم❀.•❤•

بکارید وبخورید درس یازدهم علوم

ازریشه تابرگ درس دوازدهم علوم

برگی از تاریخ زمین *^*ܓ✿ انگلیسیܓ✿ *^* حرکت بدن •❀.•❤•..املا•❀.•❤•.

❀.•❤•مطالعات اجتماعی پنجم❀.•❤•

مدنی پنجم زندگینامه

اختراعات مهم ومخترعین آن ها

هنر پیک پرورشي

جمله های کوتاه اما جالب

معما داستان انواع روش تدریس پرچم ایران

راهکار های رشد وپرورش خلاقیت در کودکان ابتدایی

طرح درس

روش های برقراری ارتباط میان خانه و مدرسه

متفرقه ششم ❀کلاس درس ❀ اول پيوندها

آموزش ابتدايي زير بناي آموزش و پرورش

آموزش زبان انگلیسی زمزمه ی محبت

قرآن آنلاین همراه باپخش صوت

بازی وآموزش زبان انگلیسی

انجمن خط به خط ریاضی ششم بازی جغرافیا بازی ریاضی فرهنگ لغت تبدیل

یادگیری آنلاین انگلیسی

انگلیسی بابازی درژاپنhttp://www. genki english.net

داستان های کوتاه پله ی پنجم روزانه ها

جشنواره پروژه جابربن حیان

ليست کامل پيوندهاي روزانه

امکانات سايت statistics

امارگیر حرفه ای سایت

صدای سکه فارسی پنجم جدید

2016/4/2 ساعت 11:13

نويسنده: فرشته جعفری

موضوع مطلب: •❀.•❤•.فارسي پنجم•❀.•❤•.

آخرين عناوين

ازالان برای عیدت خریدکن

2021/12/25 In the name of God 2015/8/7

درس چهارم :برگی از تاریخ زمین

2021/12/25

آزمون تست برگی از تاریخ زمین

2021/12/25

سوالات_فصل_چهارم #علوم پنجم 💥برگی از تاریخ زمین

2021/12/25

آزمون تست علوم پنجم برگی از تاریخ زمین

2021/12/25

پرسش وپاسخ درس حرکت بدن

2021/12/25

راهنمای آموزش به بیماربخش جراحی آپاندیست

2021/9/24

👈 بسته ی تست درس یازدهم علوم  بکارید و بخورید  🌸🌸🌸🌸

2021/8/17 کاوشگری 2021/8/4 آرشيو مطالب

ليست کامل مطالب سايت

آرشيو

2021/12/22 – 2022/1/20

2021/9/23 – 2021/10/22

2021/7/23 – 2021/8/22

2021/5/22 – 2021/6/21

2021/4/21 – 2021/5/21

2021/3/21 – 2021/4/20

2021/2/19 – 2021/3/20

2020/12/21 – 2021/1/19

2020/11/21 – 2020/12/20

2020/10/22 – 2020/11/20

2020/9/22 – 2020/10/21

2020/8/22 – 2020/9/21

2020/7/22 – 2020/8/21

2020/4/20 – 2020/5/20

2020/3/20 – 2020/4/19

2020/2/20 – 2020/3/19

2020/1/21 – 2020/2/19

2019/12/22 – 2020/1/20

2019/11/22 – 2019/12/21

2019/10/23 – 2019/11/21

2019/9/23 – 2019/10/22

2019/5/22 – 2019/6/21

2019/4/21 – 2019/5/21

2019/3/21 – 2019/4/20

2019/2/20 – 2019/3/20

2019/1/21 – 2019/2/19

2018/12/22 – 2019/1/20

2018/11/22 – 2018/12/21

2018/10/23 – 2018/11/21

2018/9/23 – 2018/10/22

2018/7/23 – 2018/8/22

2018/6/22 – 2018/7/22

2018/5/22 – 2018/6/21

2018/2/20 – 2018/3/20

2018/1/21 – 2018/2/19

2017/12/22 – 2018/1/20

آرشيو آرشيو کامل سايت تقويم rss پروفايل مدير آرشيو

منبع : panjomihasalam.blogfa.com

متن و فایل صوتی قصه صدای سکه کلاس پنجم ابتدایی (درس چهاردهم) با جواب سوالات گوش کن و بگو و تناسب با ضرب المثل های آن را در این مطلب می بینید.

ستاره » محتوای کمک درسی » پایه پنجم » فارسی پایه پنجم » قصه صدای سکه به همراه فایل صوتی و ضرب المثل های آن

متن و فایل صوتی قصه صدای سکه کلاس پنجم ابتدایی (درس چهاردهم) با جواب سوالات گوش کن و بگو و تناسب با ضرب المثل های آن را در این مطلب می بینید.

آخرین به روز رسانی: آذر 17, 1400

الفآبپتثجچحخدذرزژسشصضطظعغفقکگلمنوهی

پخش‌کننده صوت 00:00 00:00 00:00

برای افزایش یا کاهش صدا از کلیدهای بالا و پایین استفاده کنید.

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. سالها پیش مردی بود که زندگی اش از راه هیزم شکنی می گذشت. او هر روز به جنگل می‌رفت و درخت خشکی را پیدا میکرد و آن را می‌شکست. بعد هیزم ها را بر دوش می‌گرفت و به بازار می‌برد و می‌فروخت.

یکی از روزها که هیزمشکن به جنگل رفت، مردی را دید که سایه به سایه ی او می‌آمد. هیزم شکن خیال کرد که آن مرد رهگذر است؛ ولی مرد به راه خود نرفت. هر جا که هیزم‌شکن نشست، او هم نشست. هر جا که او ایستاد، مرد هم ایستاد. هیزم‌شکن حرفی نزد و تبر به دست، شروع به شکستن هیزم کرد. عجیب بود که هروقت هیزم شکن ضربه ای به درخت خشک می‌زد، مرد می‌گفت : «ها !!!» یعنی از خودش صدای هیزم شکستن در می آورد. هیزم‌شکن با خود گفت : «مثل اینکه این مرد دیوانه است. من هیزم می‌شکنم و خسته می‌شوم، او می‌گوید: آه … »

هیزم‌شکن کارش را به آخر رساند. بسته ی هیزم ها را بر دوش گذاشت و راهی شد. به بازار که رسیدند، هیزم‌شکن هیزم ها را به چند سکّه فروخت و به سوی خانه اش به راه افتاد. در این هنگام، مرد بیکار ناگهان مقابل او ایستاد و گفت : «پس مزد من چه می‌شود؟»

هیزم شکن گفت: «کدام مزد؟ مگر تو امروز چه کار کرده ای که از من مزد می‌خواهی؟»

مرد بیکار گفت: «چطور ندیدی؟ هر بار که تو به درخت خشک تبر می‌زدی، من از تهِ دل می‌گفتم: آه …»

هیزم شکن لبخندی زد و گفت:  با آه گفتن که کسی خسته نمی‌شود.»

مرد بیکار گفت: «اگر مزد مرا ندهی، از تو نزد قاضی شکایت می‌کنم.»

هیزم شکن گفت : «برویم پیش قاضی تا بگویم که چه قدر کار کرده ای.»

هر دو نزد قاضی رفتند. قاضی آنچه را که گذشته بود، شنید. بعد رو به هیزم‌شکن کرد و گفت : «هرچه از فروش هیزم ها گرفته ای، به من بده . »

هیزم شکن چند سکّه ای را که گرفته بود، به قاضی داد.

قاضی سکّه ها را گرفت، روی زمین ریخت و به مرد بیکار گفت: «بگو بدانم چه صدایی شنیدی؟»

مرد بیکار گفت : «صدای چند سکّه»

قاضی گفت: «صدای این سکه ها مال توست! آنها را بردار! »

مرد بیکار گفت : «یعنی چه؟ مگر صدا را هم می‌توان به عنوان مزد برداشت، جناب قاضی؟»

قاضی گفت: «کسی که برای هیزم شکستن فقط می‌گوید آه، مزدش می‌شود صدای سکّه… برو با صدای سکه ها هرچه می‌خواهی بخر و شاد باش!»

در حالی که مرد بیکار و تنبل از تعجب به گوشه ای خیره مانده بود، هیزم‌شکن با خوشحالی سکه هایش را برداشت و رفت.

نقاشی قصه صدای سکه فارسی پنجم

با جمله های «یکی بود، یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود. سال ها پیش مردی بود که زندگی اش از راه هیزم شکنی می گذشت.»

در جنگل، در شهر، در بازار و پیش قاضی

با هر ضربه هیزم شکن به درخت خشک، مرد بیکار می‌گفت: «ها»

هیزم شکن فکر کرد او مرد بیکار دیوانه است.

مرد بیکار می‌گفت تو هر بار که هیزم می‌شکستی من از ته دل میگفتم آه !

زیرا از هیزم شکن طلب مزد کرد و هیزم شکن زیر بار پرداخت آن مزد نرفت.

قاضی از هیزم شکن خواست سکه هایی را که از فروش هیزم ها به دست آورده به او بدهد.

چون قاضی به او گفته بود صدای سکه ها را به عنوان مزد بردار، مرد بیکار گفت: «مگر صدا را هم می‌توان به عنوان مزد برداشت؟»

گفت: کسی که برای هیزم شکستن فقط می گوید: آه، مزدش هم صدای سکه است!

الف) برو کار می کن، مگو چیست کار.

ب) مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.

ج)از کوزه همان برون تراود که در اوست

د) نابرده رنج گنج میسر نمی شود.

کاربران عزیز؛ شما می‌توانید حکایت قضاوت بهلول؛ صدای پول در برابر بخار دیگ! را نیز که حکایتی مشابه با قصه صدای سکه است در ستاره بخوانید.

به این مقاله امتیاز دهید

مطالب مرتبط

منبع : setare.com

من خلاصه اش را خواستم نه کل داستان

خلاصه متن صدای سکه

خلاصه صدای سکه

بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

این مطالب توسط ربات جمع آوری شده است در صورت نارضایتی به ما اطلاع دهید تا محتوای مطلب شما را حذف کنیم.


https://setare.com/files/1399/12/20/Gama.ir_FILE_3661_MsWEpN.mp3Downloads-icon


https://setare.com/files/1399/12/20/Gama.ir_FILE_3661_MsWEpN.mp3Downloads-icon


https://setare.com/files/1399/12/20/Gama.ir_FILE_3661_MsWEpN.mp3Downloads-icon


لینک دانلودDownloads-icon

فیلم صدای سکه فارسی پنجم پاسخ پرسش های داستان صدای سکه قصه ی صدای سکه فارسی پنجم دبستان جواب سوالات قصه ی صدای سکه قصه ی صدای سکه فارسی کلاس پنجم نقاشی داستان صدای سکه فایل صوتی گوش کن وبگو فارسی پنجم ابتدایی قصه ی صدای سکه کلاس پنجم صوتی

 یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود.

 سالها پیش مردی بود که زندگی اش از راه هیزم شکنی می گذشت. او هر روز به جنگل میرفت و درخت خشکی را پیدا میکرد و آن را می شکست. بعد هیزم ها را بر دوش می گرفت و به بازار می برد و میفروخت.

نویسنده ی داستان صدای سکه

 یکی از روزها که هیزمشکن به جنگل رفت، مردی را دید که سایه به سایه ی او می آمد. هیزمشکن خیال کرد که آن مرد رهگذر است؛ ولی مرد به راه خود نرفت. هر جا که هیزمشکن نشست، او هم نشست. هر جا که او ایستاد، مرد هم ایستاد. هیزمشکن حرفی نزد و تَبَر به دست، شروع به شکستن هیزم کرد. عجیب بود که هروقت هیزمشکن ضربهای به درخت خشک میزد، مرد میگفت : « ها !!! » یعنی از خودش صدای هیزم شکستن در می آورد. هیزمشکن با خود گفت : « مثل اینکه این مرد دیوانه است. من هیزم می شکنم و خسته میشوم، او میگوید: آه … »

 هیزم شکن کارش را به آخر رساند. بسته ی هیزم ها را بر دوش گذاشت و راهی شد. به بازار که رسیدند، هیزمشکن هیزم ها را به چند سکّه فروخت و به سوی خانه اش به راه افتاد. در این هنگام، مرد بیکار ناگهان مقابل او ایستاد و گفت : « پس مزد من چه میشود؟»

 هیزم شکن گفت : «کدام مزد؟ مگر تو امروز چه کار کرده ای که از من مزد میخواهی ؟ »

 مرد بیکار گفت : « چه طور ندیدی؟ هر بار که تو به درخت خشک تبر میزدی، من از تهِ دل میگفتم: آه …»

 هیزمشکن لبخندی زد و گفت : « با آه گفتن که کسی خسته نمیشود. »

 مرد بیکار گفت : « اگر مزد مرا ندهی، از تو نزد قاضی شکایت میکنم. »

 هیزم شکن گفت : «برویم پیش قاضی تا بگویم که چه قدر کار کرده ای . »

 هر دو نزد قاضی رفتند. قاضی آنچه را که گذشته بود، شنید. بعد رو به هیزمشکن کرد و گفت : « هرچه از فروش هیزم ها گرفتهای، به من بده . »

 هیزمشکن چند سکّه ای را که گرفته بود، به قاضی داد.

 قاضی سکّه ها را گرفت، روی زمین ریخت و به مرد بیکار گفت : « بگو بدانم چه صدایی شنیدی ؟ »

 مرد بیکار گفت : « صدای چند سکّه . »

 صدای این سکّه ها مال توست! آنها را بردار! »

 مرد بیکار گفت : « یعنی چه؟ مگر صدا را هم می توان به عنوان مزد برداشت، جناب قاضی ؟ »

 قاضی گفت : « کسی که برای هیزم شکستن فقط میگوید آه، مزدش می شود صدای سکّه… برو با صدای سکّه ها هرچه میخواهی بخر و شاد باش ! »

 در حالی که مرد بیکار و تنبل از تعجّب به گوشهای خیره مانده بود، هیزمشکن با خوشحالی سکّه هایش را برداشت و رفت.

 پرسشهای متن صدای سکّه

 1 ) داستان با چه جمله هایی آغاز شده بود؟

 2 ) این داستان در چه مکان هایی اتفاق افتاده است؟

 3 ) قهرمان اصلی داستان، زندگی اش را از چه راهی می گذراند؟

 4 ) هنگام شکستن هیزم ها توسط هیزم شکن، مردی که به دنبال او بود، چه می گفت؟

 5 ) هیزم شکن چه تصوّری درباره ی مرد بیکار کرد؟

 6 ) چرا مرد بیکار از هیزم شکن تقاضای مزد کرد؟

 7 ) چرا مرد بیکار هیزم شکن را نزد قاضی برد؟

 8 ) قاضی پس از شنیدن سخنان آن مرد از هیزم شکن خواست تا چه چیزی را به او بدهد؟

 9 ) پس از آن که قاضی سکّه ها را بر زمین ریخت، مرد بیکار چه گفت؟

 10 ) قاضی در پاسخ به سؤال مرد بیکار که چرا به جای سکه باید صدای سکّه نصیب او شود، چه گفت؟

 11 ) داستان چگونه به پایان رسید؟

 12 ) محتوای این داستان، با کدام ضرب المثل، تناسب ندارد؟

 الف )  برو کار میکن مگو چیست کار.

 ب )  مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.

 ج )  از کوزه همان برون تَراود که در اوست.

 د )  نابرده رنج، گنج میسّر نمیشود. 

نویسنده ی داستان صدای سکه

؟؟؟!!!

به سايت خوش آمديد !

براي مشاهده مطلب اينجا را کليک کنيد

بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

داستان صدای سکه کلاس پنجم را از این سایت دریافت کنید.

دانلود فایل آموزشی رایگان مقطع دبستان پایه پنجم رشته درس فارسی

فایل آموزشی دبستان پنجم فارسی

نویسنده ی داستان صدای سکه

فایل صوتی شنیداری فارسی پنجم دبستان | صدای سکه (مربوط به درس 14)

فارسی پنجم دبستان توضیحات سرفصل های کتاب رایگان دانلود فایل

باز نشر محتواها در فضای مجازی، ممنوع است.

صمد فاطمی

محتوا: آموزش کتاب درسی (MP3)

دانلود : 28288

ثبت شده در 8 اسفند 1396

گزارش خرابی فایل

1883 تست 131,810 تومان

1771 تست 123,970 تومان

1970 تست 137,900 تومان

556 تست 38,920 تومان

1158 تست 81,060 تومان

114 تست 7,980 تومان

آزمون آنلاین

15 تست

آزمون تستی درس 15 فارسی پایه پنجم ابتدایی

آزمون آنلاین

16 تست

آزمون تستی درس های 13 و 14 فارسی پایه پنجم ابتدایی

آزمون آنلاین

20 تست

آزمون تستی درس 17 فارسی پنجم دبستان | کار و تلاش و نیایش

3 صفحه

نویسنده ی داستان صدای سکه

درسنامه و تست فارسی پنجم دبستان- درس 5: ضمیر

2 صفحه

آزمون مدادکاغذی فارسی پنجم دبستان جامی سرعین | درس 8: دفاع از میهن

4 صفحه

آزمون مدادکاغذی فارسی کلاس پنجم دبستان | درس 4 تا 8

2 صفحه

ارزشیابی مستمر فارسی پنجم دبستان | درس 10: نامِ نیکو تا درس 17: کار و تلاش

3 صفحه

آزمون نوبت اول فارسی پنجم دبستان میرزا رضا کرمانی | دی 98: درس 1 تا9

43 صفحه

کاربرگ های تمرین درس به درس فارسی و نگارش پنجم ابتدائی | درس 1 تا 17

رایـــــگان

1 صفحه

آزمونک فارسی پنجم دبستان | ستایش تا درس 3: رازی و ساخت بیمارستان

2 صفحه

آزمونک فارسی پنجم دبستان | درس 13: روزی که باران می‌بارید

رایـــــگان

2 صفحه

آزمون نوبت اول فارسی پنجم دبستان یکتا | دی 96: درس 1 تا 6

2 صفحه

آزمون نوبت دوم فارسی پنجم دبستان رشد زاهدان | اردیبهشت 1398

محتواهای آموزشی مرتبط

فایل های پاورپوینت، ویدئو، صوتی، متنی و …

ویدئو آموزشی فارسی پنجم دبستان | درس 16: وقتی بوعلی، کودک بود

پاورپوینت علوم تجربی پنجم دبستان | درس 10: خاک با ارزش

فایل صوتی کتاب درسی فارسی پنجم دبستان | متن درس 15: کاجستان

موارد بیشتر ارسال فایل

پرسش و پاسخ های مرتبط

سوال کنید یا به سوالات دیگران پاسخ دهید …

آیا وجود مرکز تقارن برای یک شکل، به معنی وجود محور تقارن برای آن شکل است؟

آیا یک شکل می تواند بی نهایت محور تقارن داشته باشد؟

فرق محور تقارن و مرکز تقارن چیست؟

موارد بیشتر ارسال پرسش درسنامه های مرتبط

درسنامه آموزشی فصل اول ریاضی کلاس پنجم | درس 2: معرفی میلیارد

درسنامه آموزشی هدیه های آسمانی پنجم | درس 11: سرو سربلند سامرا

منبع : gama.ir

متن و فایل صوتی قصه صدای سکه کلاس پنجم ابتدایی (درس چهاردهم) با جواب سوالات گوش کن و بگو و تناسب با ضرب المثل های آن را در این مطلب می بینید.

ستاره » محتوای کمک درسی » پایه پنجم » فارسی پایه پنجم » قصه صدای سکه به همراه فایل صوتی و ضرب المثل های آن

متن و فایل صوتی قصه صدای سکه کلاس پنجم ابتدایی (درس چهاردهم) با جواب سوالات گوش کن و بگو و تناسب با ضرب المثل های آن را در این مطلب می بینید.

آخرین به روز رسانی: آذر 17, 1400

الفآبپتثجچحخدذرزژسشصضطظعغفقکگلمنوهی

پخش‌کننده صوت 00:00 00:00

برای افزایش یا کاهش صدا از کلیدهای بالا و پایین استفاده کنید.

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. سالها پیش مردی بود که زندگی اش از راه هیزم شکنی می گذشت. او هر روز به جنگل می‌رفت و درخت خشکی را پیدا میکرد و آن را می‌شکست. بعد هیزم ها را بر دوش می‌گرفت و به بازار می‌برد و می‌فروخت.

یکی از روزها که هیزمشکن به جنگل رفت، مردی را دید که سایه به سایه ی او می‌آمد. هیزم شکن خیال کرد که آن مرد رهگذر است؛ ولی مرد به راه خود نرفت. هر جا که هیزم‌شکن نشست، او هم نشست. هر جا که او ایستاد، مرد هم ایستاد. هیزم‌شکن حرفی نزد و تبر به دست، شروع به شکستن هیزم کرد. عجیب بود که هروقت هیزم شکن ضربه ای به درخت خشک می‌زد، مرد می‌گفت : «ها !!!» یعنی از خودش صدای هیزم شکستن در می آورد. هیزم‌شکن با خود گفت : «مثل اینکه این مرد دیوانه است. من هیزم می‌شکنم و خسته می‌شوم، او می‌گوید: آه … »

هیزم‌شکن کارش را به آخر رساند. بسته ی هیزم ها را بر دوش گذاشت و راهی شد. به بازار که رسیدند، هیزم‌شکن هیزم ها را به چند سکّه فروخت و به سوی خانه اش به راه افتاد. در این هنگام، مرد بیکار ناگهان مقابل او ایستاد و گفت : «پس مزد من چه می‌شود؟»

هیزم شکن گفت: «کدام مزد؟ مگر تو امروز چه کار کرده ای که از من مزد می‌خواهی؟»

مرد بیکار گفت: «چطور ندیدی؟ هر بار که تو به درخت خشک تبر می‌زدی، من از تهِ دل می‌گفتم: آه …»

هیزم شکن لبخندی زد و گفت:  با آه گفتن که کسی خسته نمی‌شود.»

مرد بیکار گفت: «اگر مزد مرا ندهی، از تو نزد قاضی شکایت می‌کنم.»

هیزم شکن گفت : «برویم پیش قاضی تا بگویم که چه قدر کار کرده ای.»

هر دو نزد قاضی رفتند. قاضی آنچه را که گذشته بود، شنید. بعد رو به هیزم‌شکن کرد و گفت : «هرچه از فروش هیزم ها گرفته ای، به من بده . »

هیزم شکن چند سکّه ای را که گرفته بود، به قاضی داد.

قاضی سکّه ها را گرفت، روی زمین ریخت و به مرد بیکار گفت: «بگو بدانم چه صدایی شنیدی؟»

مرد بیکار گفت : «صدای چند سکّه»

قاضی گفت: «صدای این سکه ها مال توست! آنها را بردار! »

مرد بیکار گفت : «یعنی چه؟ مگر صدا را هم می‌توان به عنوان مزد برداشت، جناب قاضی؟»

قاضی گفت: «کسی که برای هیزم شکستن فقط می‌گوید آه، مزدش می‌شود صدای سکّه… برو با صدای سکه ها هرچه می‌خواهی بخر و شاد باش!»

در حالی که مرد بیکار و تنبل از تعجب به گوشه ای خیره مانده بود، هیزم‌شکن با خوشحالی سکه هایش را برداشت و رفت.

نقاشی قصه صدای سکه فارسی پنجم

با جمله های «یکی بود، یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود. سال ها پیش مردی بود که زندگی اش از راه هیزم شکنی می گذشت.»

در جنگل، در شهر، در بازار و پیش قاضی

با هر ضربه هیزم شکن به درخت خشک، مرد بیکار می‌گفت: «ها»

هیزم شکن فکر کرد او مرد بیکار دیوانه است.

مرد بیکار می‌گفت تو هر بار که هیزم می‌شکستی من از ته دل میگفتم آه !

زیرا از هیزم شکن طلب مزد کرد و هیزم شکن زیر بار پرداخت آن مزد نرفت.

قاضی از هیزم شکن خواست سکه هایی را که از فروش هیزم ها به دست آورده به او بدهد.

چون قاضی به او گفته بود صدای سکه ها را به عنوان مزد بردار، مرد بیکار گفت: «مگر صدا را هم می‌توان به عنوان مزد برداشت؟»

گفت: کسی که برای هیزم شکستن فقط می گوید: آه، مزدش هم صدای سکه است!

الف) برو کار می کن، مگو چیست کار.

ب) مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.

ج)از کوزه همان برون تراود که در اوست

د) نابرده رنج گنج میسر نمی شود.

کاربران عزیز؛ شما می‌توانید حکایت قضاوت بهلول؛ صدای پول در برابر بخار دیگ! را نیز که حکایتی مشابه با قصه صدای سکه است در ستاره بخوانید.

به این مقاله امتیاز دهید

مطالب مرتبط

منبع : setare.com

داستان مرد آشپزی که با صدای سکه مزد کبابش را دریافت کرد از سری داستانهای قصه ما مثل شد

عضویت / ورود کاربر

0 seconds of 0 secondsVolume 90%

44603 9.29 MB 101

داستان مرد آشپزی که با صدای سکه مزد کبابش را دریافت کرد از سری داستانهای قصه ما مثل شد

06:36 گرگ و روباه

07:45 گرگ و پنبه زن

07:59 نان دزدي

08:29 چشم قصاب

08:40 پهلوان ترسو

07:08 روباه و شتر

07:16 شام عروس ارسال

منبع : film.tebyan.net

سلام

بچه ها کسی جواب رومیدونه

بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

این مطالب توسط ربات جمع آوری شده است در صورت نارضایتی به ما اطلاع دهید تا محتوای مطلب شما را حذف کنیم.

بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

داستان باهالی بود

قصه ی صدای سکه کتاب فارسی پنجم را از این سایت دریافت کنید.

متن و فایل صوتی قصه صدای سکه کلاس پنجم ابتدایی (درس چهاردهم) با جواب سوالات گوش کن و بگو و تناسب با ضرب المثل های آن را در این مطلب می بینید.

ستاره » محتوای کمک درسی » پایه پنجم » فارسی پایه پنجم » قصه صدای سکه به همراه فایل صوتی و ضرب المثل های آن

نویسنده ی داستان صدای سکه

متن و فایل صوتی قصه صدای سکه کلاس پنجم ابتدایی (درس چهاردهم) با جواب سوالات گوش کن و بگو و تناسب با ضرب المثل های آن را در این مطلب می بینید.

آخرین به روز رسانی: آذر 17, 1400

الفآبپتثجچحخدذرزژسشصضطظعغفقکگلمنوهی

پخش‌کننده صوت 00:00 00:00

برای افزایش یا کاهش صدا از کلیدهای بالا و پایین استفاده کنید.

یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچ کس نبود. سالها پیش مردی بود که زندگی اش از راه هیزم شکنی می گذشت. او هر روز به جنگل می‌رفت و درخت خشکی را پیدا میکرد و آن را می‌شکست. بعد هیزم ها را بر دوش می‌گرفت و به بازار می‌برد و می‌فروخت.

یکی از روزها که هیزمشکن به جنگل رفت، مردی را دید که سایه به سایه ی او می‌آمد. هیزم شکن خیال کرد که آن مرد رهگذر است؛ ولی مرد به راه خود نرفت. هر جا که هیزم‌شکن نشست، او هم نشست. هر جا که او ایستاد، مرد هم ایستاد. هیزم‌شکن حرفی نزد و تبر به دست، شروع به شکستن هیزم کرد. عجیب بود که هروقت هیزم شکن ضربه ای به درخت خشک می‌زد، مرد می‌گفت : «ها !!!» یعنی از خودش صدای هیزم شکستن در می آورد. هیزم‌شکن با خود گفت : «مثل اینکه این مرد دیوانه است. من هیزم می‌شکنم و خسته می‌شوم، او می‌گوید: آه … »

هیزم‌شکن کارش را به آخر رساند. بسته ی هیزم ها را بر دوش گذاشت و راهی شد. به بازار که رسیدند، هیزم‌شکن هیزم ها را به چند سکّه فروخت و به سوی خانه اش به راه افتاد. در این هنگام، مرد بیکار ناگهان مقابل او ایستاد و گفت : «پس مزد من چه می‌شود؟»

هیزم شکن گفت: «کدام مزد؟ مگر تو امروز چه کار کرده ای که از من مزد می‌خواهی؟»

مرد بیکار گفت: «چطور ندیدی؟ هر بار که تو به درخت خشک تبر می‌زدی، من از تهِ دل می‌گفتم: آه …»

هیزم شکن لبخندی زد و گفت:  با آه گفتن که کسی خسته نمی‌شود.»

مرد بیکار گفت: «اگر مزد مرا ندهی، از تو نزد قاضی شکایت می‌کنم.»

هیزم شکن گفت : «برویم پیش قاضی تا بگویم که چه قدر کار کرده ای.»

هر دو نزد قاضی رفتند. قاضی آنچه را که گذشته بود، شنید. بعد رو به هیزم‌شکن کرد و گفت : «هرچه از فروش هیزم ها گرفته ای، به من بده . »

هیزم شکن چند سکّه ای را که گرفته بود، به قاضی داد.

قاضی سکّه ها را گرفت، روی زمین ریخت و به مرد بیکار گفت: «بگو بدانم چه صدایی شنیدی؟»

مرد بیکار گفت : «صدای چند سکّه»

قاضی گفت: «صدای این سکه ها مال توست! آنها را بردار! »

مرد بیکار گفت : «یعنی چه؟ مگر صدا را هم می‌توان به عنوان مزد برداشت، جناب قاضی؟»

قاضی گفت: «کسی که برای هیزم شکستن فقط می‌گوید آه، مزدش می‌شود صدای سکّه… برو با صدای سکه ها هرچه می‌خواهی بخر و شاد باش!»

در حالی که مرد بیکار و تنبل از تعجب به گوشه ای خیره مانده بود، هیزم‌شکن با خوشحالی سکه هایش را برداشت و رفت.

نقاشی قصه صدای سکه فارسی پنجم

با جمله های «یکی بود، یکی نبود ، غیر از خدا هیچ کس نبود. سال ها پیش مردی بود که زندگی اش از راه هیزم شکنی می گذشت.»

در جنگل، در شهر، در بازار و پیش قاضی

با هر ضربه هیزم شکن به درخت خشک، مرد بیکار می‌گفت: «ها»

هیزم شکن فکر کرد او مرد بیکار دیوانه است.

مرد بیکار می‌گفت تو هر بار که هیزم می‌شکستی من از ته دل میگفتم آه !

زیرا از هیزم شکن طلب مزد کرد و هیزم شکن زیر بار پرداخت آن مزد نرفت.

قاضی از هیزم شکن خواست سکه هایی را که از فروش هیزم ها به دست آورده به او بدهد.

چون قاضی به او گفته بود صدای سکه ها را به عنوان مزد بردار، مرد بیکار گفت: «مگر صدا را هم می‌توان به عنوان مزد برداشت؟»

گفت: کسی که برای هیزم شکستن فقط می گوید: آه، مزدش هم صدای سکه است!

الف) برو کار می کن، مگو چیست کار.

ب) مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.

نویسنده ی داستان صدای سکه

ج)از کوزه همان برون تراود که در اوست

د) نابرده رنج گنج میسر نمی شود.

کاربران عزیز؛ شما می‌توانید حکایت قضاوت بهلول؛ صدای پول در برابر بخار دیگ! را نیز که حکایتی مشابه با قصه صدای سکه است در ستاره بخوانید.

به این مقاله امتیاز دهید

مطالب مرتبط

منبع : setare.com

دانلود فایل آموزشی رایگان مقطع دبستان پایه پنجم رشته درس فارسی

فایل آموزشی دبستان پنجم فارسی

فایل صوتی شنیداری فارسی پنجم دبستان | صدای سکه (مربوط به درس 14)

فارسی پنجم دبستان توضیحات سرفصل های کتاب رایگان دانلود فایل

باز نشر محتواها در فضای مجازی، ممنوع است.

صمد فاطمی

محتوا: آموزش کتاب درسی (MP3)

دانلود : 28290

ثبت شده در 8 اسفند 1396

گزارش خرابی فایل

1786 تست 125,020 تومان

1883 تست 131,810 تومان

1970 تست 137,900 تومان

556 تست 38,920 تومان

1158 تست 81,060 تومان

114 تست 7,980 تومان

آزمون آنلاین

15 تست

آزمون تستی درس 11 فارسی پنجم دبستان | نقش خردمندان

آزمون آنلاین

15 تست

آزمون مجازی آمادگی ورودی مدارس تیزهوشان فارسی پنجم دبستان | نشانه های…

آزمون آنلاین

10 تست

آزمون تستی درس پنج فارسی پنجم دبستان | چنار و کدوبن

رایـــــگان

1 صفحه

متن آزمون نوبت اول املای فارسی پنجم دبستان | از درس1 تا 8

1 صفحه

ارزشیابی مستمر 6 درس اول فارسی پنجم دبستان

2 صفحه

آزمون تستی لغات فارسی پنجم ابتدایی | درس 1 تا 12

4 صفحه

آزمون نوبت دوم املای پنجم دبستان رستگاران | خرداد 1400 (درس 11 تا 17)

4 صفحه

آزمون نوبت دوم فارسی پنجم دبستان شهید چمران | اردیبهشت 1400

3 صفحه

آزمونک مدادکاغذی فارسی پنجم دبستان | درس 6: سرود ملی

34 صفحه

واژه های مترادف، مخالف و هم خانواده درس به درس کتاب فارسی پنجم

رایـــــگان

2 صفحه

امتحان نوبت اول فارسی پایه پنجم ابتدایی | دبستان شهید مدرس نجف آباد

2 صفحه

آزمون نوبت دوم فارسی و نگارش پنجم ابتدائی | نمونه (3)

4 صفحه

درسنامه و تست فارسی پنجم دبستان- درس 1: حرف

محتواهای آموزشی مرتبط

فایل های پاورپوینت، ویدئو، صوتی، متنی و …

پاورپوینت علوم تجربی پنجم دبستان | درس 11: بررسی نیاز های مختلف گیاهان به آب، خاک، هوا و نور

پاورپوینت فارسی پنجم دبستان | درس 3: رازی و ساخت بیمارستان

پاورپوینت علوم تجربی پنجم دبستان | درس 2: ماده تغییر می‌کند

موارد بیشتر ارسال فایل

پرسش و پاسخ های مرتبط

سوال کنید یا به سوالات دیگران پاسخ دهید …

آیا وجود مرکز تقارن برای یک شکل، به معنی وجود محور تقارن برای آن شکل است؟

آیا یک شکل می تواند بی نهایت محور تقارن داشته باشد؟

فرق محور تقارن و مرکز تقارن چیست؟

موارد بیشتر ارسال پرسش درسنامه های مرتبط

درسنامه آموزشی فصل ششم ریاضی کلاس پنجم | درس 2: محیط دایره

درسنامه آموزشی آموزش قرآن کلاس پنجم | درس ششم: یادآوری حروف مقطّعه

منبع : gama.ir

کسی جواب رومیدونه

سلام من نگین هستم کلاس پنجم لطفا فایل صوتی رو هم داخل سایتتون بزارید🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻

اگه بزارید ممنونم ❤

خوبه

شما از یک سایت دیگه مطالب تون رو برداشتید😌😌😌😌😌😌😌😌😌😌😌😌

سلام

سلام میشه جواب هاشو بنویسید من پارمیس هستم کلاس پنجم

لطفا نقاشی ها بیشتری بزارین چون کسی نیاز به نقاشی داشته باشه داستان باهالی بود 🖕🏻

داستان باهالی بود

آره خیلی🤟🏻🤟🏻

یکی بود یکی نبود غیر از خدا

سلام لطفا کنید همی سوال ها را بگین

برای چی از یک سایت دیگه مطالب رو برداشتید🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

وای خدا از دست شما یکم حوصله به خرج بدید🤭

بله جواب ها توی کتاب ها هستن

جواب های گوش کن و بگو صدای سکه کلاس پنجم

پلهبنیاب

بچه ها کسی جواب رو میدونه ؟

همش میگه

بچه ها کسی جواب رو میدونه

جواب رو میدونه 😠خب این جوابه دیگه

این مطالب توسط ربات جمع آوری شده است در صورت نارضایتی به ما اطلاع دهید تا محتوای مطلب شما را حذف کنیم.

برای اجرای این برنامه لطفا جاوا اسکریپت دستگاه خود را فعال کنید

برای اجرای این برنامه لطفا جاوا اسکریپت دستگاه خود را فعال کنید

به سايت ما خوش آمديد

ليست کامل مطالب سايت

من ، معـــــــــلم هستمزندگی پشت نگاهم جاریستسرزمین کلماتتحت فرمان منستقصر پنهان منستقاصدک های لبانم هرروزسبزه ی نام خدا را به جهان می بخشدمن معلم هستمگر چه بر گونه ی منسرخی سیلی صد درد درخشش داردآخرین دغدغه هایم اینست :نکند حرف مرا هیچ کس امروز نفهمید اصلانکند حرفی ماند ؟نکند مجهولیروی رخساره ی تن سو خته ی تخته سیاه جا مانده ست ؟من معلم هستمهر شب از آینه ها می پرسم :به کدامین شیوه ؟وسعت یاد خدا را بکشانم به کلاس ؟بچه ها را ببرم تا لب دریاچه ی عشق ؟غرق دریای تفکر بکنم ؟با تبسم یا اخم ؟با یکی بود و نبود ؟زیر یک طاق کبود ؟یا کلاغی که به خانه نرسیدقصه گویی بکنم ؟تک به تک یا با جمع ؟بدوم یا آرام ؟من معلم هستمنیمکت هانفس گرم قدمهای مرا می فهمندبالهای قلم و تخته سیاهرمز پرواز مرا می دانندسیب هادست مرا می خوانندمن معلم هستمدرد فهمیدن و فهماندن و مفهوم شدنهمگی مال من استمن معــــــــــــــلم هستم …

statistics

نویسنده ی داستان صدای سکه

امارگیر حرفه ای سایت

2021/12/25

2015/8/7

2021/12/25

2021/12/25

2021/12/25

2021/12/25

2021/12/25

2021/9/24

2021/8/17

2021/8/4

ليست کامل مطالب سايت

نویسنده ی داستان صدای سکه
نویسنده ی داستان صدای سکه
0


منتشر شده

در

توسط

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *