نویسنده ی داستان سیندرلا

نویسنده ی داستان سیندرلا
نویسنده ی داستان سیندرلا

صفحه‌هایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید


فهرست
انتقال به نوار کناری
نهفتن

سیندرلا[۱] یا کفش شیشه‌ای کوچک، یک داستان عامیانه است که عنصری از ستم و پاداش پیروزمندانه را تجسم می‌کند. این داستان، یک پدیده جهانی است.[۲][۳] شخصیت اصلی داستان، دختری است که در شرایط سختی با نامادری و خواهران ناتنی ظالم خود زندگی می‌کند؛ و به خاطر شرایطی که در زندگی داشت، اتفاق‌های خوبی برای او می‌افتد. داستان رودوپیس، که جغرافی‌دان یونانی استرابون، بین هفت سال پیش از میلاد مسیح و ۲۳ سال پس از میلاد بازگو کرده‌است؛ دربارهٔ یک دختر بردهٔ یونانی است که با پادشاه مصر ازدواج می‌کند؛ قدیمی‌ترین روایت شناخته شدهٔ داستان، سیندرلا است.[۳][۲][۴].mw-parser-output .infobox-subbox{padding:0;border:none;margin:-3px;width:auto;min-width:100%;font-size:100%;clear:none;float:none;background-color:transparent}.mw-parser-output .infobox-3cols-child{margin:auto}.mw-parser-output .infobox .navbar{font-size:100%}body.skin-minerva .mw-parser-output .infobox-header,body.skin-minerva .mw-parser-output .infobox-subheader,body.skin-minerva .mw-parser-output .infobox-above,body.skin-minerva .mw-parser-output .infobox-title,body.skin-minerva .mw-parser-output .infobox-image,body.skin-minerva .mw-parser-output .infobox-full-data,body.skin-minerva .mw-parser-output .infobox-below{text-align:center}

داستان چینی Ye-Xian که نخستین‌بار در حدود ۸۶۰ میلادی نوشته شده‌است، یکی دیگر از نسخه‌های اولیهٔ این داستان است. نخستین نسخهٔ ادبی اروپا از داستان در سال ۱۶۳۴ در ایتالیا، منتشر شد. نسخه‌ای که در دنیای انگلیسی‌زبان مشهور است را شارل پرو در تاریخ ۱۶۹۷ در فرانسه، منتشر کرد.[۶] برادران گریم بعداً نسخهٔ دیگری را در مجموعه داستان‌های عامیانه قصه‌های برادران گریم در سال ۱۸۱۲، منتشر کردند.

اگرچه عنوان داستان و نام شخصیت اصلی در زبان‌های مختلف تغییر می‌کند، اما در فولکلور به زبان انگلیسی سیندرلا یک نام برجسته است. (سیندرلا، به معنای کسی است که خصوصیات آن به رسمیت شناخته نشده‌است، کسی که به‌طور غیرمنتظره‌ای پس از یک دوره گمنامی و غفلت، به شناخت یا موفقیت دست می‌یابد). داستان سیندرلا همچنان بر فرهنگ عامه در سطح بین‌المللی تأثیر می‌گذارد، عناصر توطئه‌ها، تلمیح و مجاز را به طیف گسترده‌ای از رسانه‌ها نشان می‌دهد. در روانشناسی، مبحثی به عنوان سندروم سیندرلا وجود دارد.[۷]: 24–26 

نویسنده ی داستان سیندرلا

قصه ماه پیشونی از قصه های شیرین ایرانی نیز شبیه این قصه است و ماه پیشونی شخصیت سیندرلا را در قصه دارد که با نامادری ظالم خود زندگی میکند و بر اثر اتفاق با دیوی آشنا می شود و چون به او خوبی میکند دیو از او می خواهد به چشمه ای برود و آب چشمه را به صورت خود بزند دختر این کار را انجام می دهد و روی صورتش ماه زیبایی ظاهر می شود و زیبا رو می شود در شب مهمانی شاهزاده به کمک پری لباس های زیبا می پوشد و به مهمانی میرود و با شاهزاده می رقصد وقتی متوجه می شود نامادری اش دارد به خانه بر میگردد به سرعت قصر شاه را ترک می کند اما یک لنگه از کفشش در کاخ شاه جا می ماند پسر شاه تمام شهر و روستاها را برای پیدا کردن صاحب کفش می گردد و ماه پیشونی را پیدا می کند او را به کاخ می برد و با او ازدواج می کند ریشه این قصه و تاریخ پیدایش آن معلوم نیست اما شواهد نشان می دهد که ریشه ای کهن دارد اما آیا داستان سیندرلا از این قصه ایرانی اقتباس شده باشد یا نه معلوم نیست هر چه هست قصه ماه پیشونی شباهت های زیادی با داستان سیندرلا دارد و حتی از جهاتی پخته تر و زیباتر و متناسب با ذوق و سلیقه کودکان است

قدیمی‌ترین نسخهٔ شفاهی شناخته شدهٔ داستان سیندرلا، داستان یونانی باستان از رودوپیس است.[۸][۱] یک کشیش یونانی که در مستعمرهٔ ناوکراتیس در مصر زندگی می‌کرد و نام آن به معنی «گونه‌های گلگون» است. جغرافی‌دان یونانی استرابون، این داستان را برای نخستین بار (کتاب ۱۷، ۳۳) ثبت کرده‌است، عقاب یکی از صندل‌های خود را از خدمتکار خود ربود و آن را به منف منتقل کرد؛ و در حالی که پادشاه در فضای باز، عدالت را اجرا می‌کرد، عقاب وقتی به بالای سرش رسید، صندل را به دامان خود پرتاب کرد؛ و پادشاه، هم با فرم زیبای صندل و هم با عجیب و غریب بودن این واقعه، برانگیخت، مردان را از هر جهتی در جست‌وجوی زنی که صندل پوشیده بود، به کشور فرستاد؛ و هنگامی که در شهر نوکراتیس یافت شد، او را به ممفیس آوردند، همسر پادشاه شد . . .[۹]

یک راوی رومی، آلیان (حدود ۱۷۵- حدود ۲۳۵) بعداً این داستان را در تاریخ متفرقه خود که کاملاً به زبان یونانی نوشته شده، گزارش کرده‌است. داستان آلیان، داستانی که استرابون گفته بود، بسیار نزدیک است، اما می‌افزاید: نام سلطان مورد نظر پسامتیکوس بود.[۱۰] روایت آلیان نشان می‌دهد که داستان رودوپیس در تمام دوران باستان، محبوبیت داشته‌است.

در این نسخه، یی ژیان، دختر رهبر قبیلهٔ محلی است که هنگام جوانی، درگذشت. از آنجا که مادرش پیش از پدر درگذشت، او اکنون، تحت مراقبت همسر دوم پدرش است که از او سوءاستفاده کرده‌است. او با یک ماهی دوست می‌شود، که شبیه مادر مرحومش است.[۱۲] نامادری و خواهر ناتنی او ماهی را می‌کشند، اما یی ژیان استخوان‌هایی را پیدا می‌کند که جادویی است، و آن‌ها به لباس مناسب او برای یک جشنوارهٔ محلی، از جمله یک کفش طلایی بسیار سبک، کمک می‌کنند.[۱۲] نامادری، او را در این جشنواره می‌شناسد و باعث فرار او می‌شود و به‌طور تصادفی کفش را گم می‌کند. پس از آن، پادشاه جزیرهٔ دریایی، کفش دیگر را بدست می‌آورد و نسبت به آن، کنجکاو است زیرا هیچ‌کس پا ندارد که بتواند کفش را در آن جای دهد. پادشاه در همه جا جستجو می‌کند و سرانجام، به خانه‌ای می‌رسد، جایی که او کفش را امتحان می‌کند. پادشاه متوجه می‌شود که او یکی است و او را به پادشاهی خود بازمی‌گرداند. نامادری، بی‌رحمانه و خواهر ناتنی او با پرواز ماهی کشته می‌شوند.[۱۳] انواع داستان در بسیاری از اقوام چین نیز یافت می‌شود.[۱۲]

نخستین نسخهٔ مکتوب اروپایی داستان را جیام باتیستا باسیل در سال (۱۶۳۴) در ناپل ایتالیا، منتشر کرد. خود این داستان در پادشاهی ناپل، در آن زمان، مهمترین مرکز سیاسی و فرهنگی جنوب ایتالیا و از جمله تأثیرگذارترین پایتخت‌های اروپا تنظیم شده بود و به زبان ناپولی نوشته شده‌است. بعداً، شارل پرو در سال (۱۶۹۷)، به همراه دیگر داستان‌های باسیل[۱۴] و برادران گریم در مجموعه داستان‌های عامیانه خود قصه‌های برادران گریم (۱۸۱۲) بازگو کردند.

یک شاهزادهٔ دختر به نام ززولا (تونی) (شکل سیندرلا) دارد که به گرایش معشوق، علاقه دارد. این قدرت با کمک ززولا، شاهزاده را ترغیب می‌کند که با او ازدواج کند. سپس، این دختر شش دختر خود را که سوءاستفاده از ززولا (تونی) هستند، به همراه می‌آورد و او را به درون آشپزخانه می‌فرستد تا به عنوان خدمتکار فعالیت کند. شاهزاده به جزیرهٔ سینیا می‌رود، با پری که به دخترش هدیه می‌دهد، ملاقات می‌کند و برای او بازمی‌آورد: یک قلادهٔ طلایی، یک سطل طلایی، دستمال ابریشمی و نهال خرما. دختر درخت را پرورش می‌دهد، و هنگامی که پادشاه میزبان توپ می‌شود، ززولا با پری که در درخت خرما زندگی می‌کند لباس غنایی ظاهر می‌شود. پادشاه عاشق او می‌شود، اما پیش از اینکه متوجه شود کسی است، ززولا فرار می‌کند. دو بار ززولا از پادشاه و خادمانش فرار می‌کند. بار سوم، خدمتکار پادشاه یکی از دمپایی‌هایش را اسیر می‌کند. پادشاه همهٔ دختران این سرزمین را با استفاده از تست کفش به توپ دعوت می‌کند، پس از پرش کفش از روی دست به پای او، ززولا (تونی) را مشخص می‌کند و سرانجام با او ازدواج می‌کند.[۱۵]

یک بیوهٔ ثروتمند یک دختر جوان زیبا دارد، دختری از مهربانی بی‌نظیر و خلوص شیرین. آقا به عنوان همسر دوم خود با یک زن غرور و غرور ازدواج می‌کند. او دو دختر دارد که به همان اندازه بیهوده و خودخواه هستند. این دختر توسط نامادری خود، جایی که او به کار شبانه‌روزی انجام می‌شود، مجبور به بندگی می‌شود. پس از انجام کارهای روزانهٔ دخترانه، او در تلاش برای گرم ماندن در نزدیکی شومینه است. او غالباً به‌وجود می‌آید که پوشیده از سکه‌ها باشد و نام مستعار مسخرهٔ «سیندرلا» را توسط پله پله‌هایش به وجود آورد. سیندرلا صبر سوءاستفاده را تحمل می‌کند و به پدرش نمی‌گوید، چه کسی او را مورد سرزنش قرار می‌داد.

یک روز، شاهزاده همهٔ بانوان جوان این سرزمین را، به یک رقص دعوت می‌کند، تصمیم می‌گیرد همسر خود را انتخاب کند. این دو خواهر برای رقص برنامه‌ریزی می‌کنند و سیندرلا را با گفتن او به خدمتکاران دعوت نمی‌کنند.

وقتی خواهران به سمت رقصیدن می‌روند، سیندرلا در ناامیدی گریه می‌کند. فرشته‌ای به طرز جادویی ظاهر می‌شود و بلافاصله آغاز به تبدیل سیندرلا از خدمتکار خانه به بانوی جوانی می‌کند. او می‌رسد یک کدو تنبل به یک کالسکهٔ طلایی، موش به اسب، یک موش را به یک درشکه‌چی و مارمولک را پیاده. او سپس، لباس سیندرلا را به یک لباس نگین‌دار زیبا تبدیل می‌کند، با یک جفت کفش شیشه‌ای. فرشته به او می‌گوید که از رقصیدن لذت ببرد، اما به او هشدار می‌دهد که باید قبل از نیمه‌شب برگردد، وقتی جادوها شکسته می‌شوند.

نخستین اخلاق داستان، این است که زیبایی یک گنج است، اما بخشنده بی‌ارزش است. بدون آن، هیچ چیز ممکن نیست؛ با آن، هر کاری می‌تواند انجام دهد.[۱۶]

با این حال، اخلاق دوم داستان اولی را کاهش می‌دهد و انتقادی را که پررو به دنبال آن است نشان می‌دهد: این که «بدون شک داشتن هوش، شجاعت، پرورش خوب و عقل سلیم یک مزیت بزرگ است. این‌ها و استعدادهای مشابه فقط از بهشت حاصل می‌شوند و خوب است که آن‌ها را داشته باشید. با این حال، حتی ممکن است این‌ها نتوانند برای شما موفقیت کسب کنند، بدون برکت پدرخوانده یا معبود.»[۱۷]

نسخهٔ مشهور دیگر، توسط برادران آلمانی جیکوب و ویلهلم گریم در سدهٔ نوزده به ثبت رسیده‌است. این داستان را «سیندرلا» در ترجمه‌های انگلیسی) می‌نامند. این نسخه بسیار پررنگ تر از نسخه‌های دیزنی است، به این ترتیب که پدر سیندرلا از دنیا نرفت و خدایی پری وجود ندارد، بلکه کمک از درخت آرزو می‌شود که قهرمان روی قبر مادرش کاشته‌است. در نسخهٔ دوم مجموعهٔ خود (۱۸۱۹)، گریمز نسخهٔ اصلی ۱۸۱۲ را با کدایی تکمیل کرد که در آن قدم به قدم برای قساوت خود، مجازات وحشتناکی متحمل می‌شوند.

طاعون، یک روستا را آلوده می‌کند، و یک همسر آقا ثروتمند در بستر مرگ او قرار دارد. او خواستار تنها دختر خود است و به او می‌گوید که خوب و مهربان بماند، همان‌طور که خدا از او محافظت می‌کند. او سپس می‌میرد و دفن می‌شود. کودک هر روز برای غصه خوردن به مزار مادرش می‌رود و یک سال می‌گذرد. آقا، از ازدواج پیشین با زن دیگری با دو دختر بزرگ‌تر ازدواج می‌کند. آن‌ها چهره‌های زیبایی و پوست منصفانه دارند، اما قلب آن‌ها بی‌رحمانه و شرور است. پله پله‌ها لباس و جواهرات ریز دخترانه را دزدیده و او را مجبور به پوشیدن دستمال می‌کنند. آنها، او را به داخل آشپزخانه تبعید می‌کنند. او مجبور است انواع و اقسام کارهای سخت را از سپیده دم تا غروب برای خواهران انجام دهد. خواهران، بی‌رحمانه هیچ کاری نمی‌کنند جز اینکه او را مسخره کنند و کارهای خشن او را با ایجاد ظروف سرباز یا مسافر سخت‌تر کنند. با این وجود، با وجود همه این‌ها، دختر خوب و مهربان است و همیشه به گور مادر خود می‌رود تا گریه کند و به خدا دعا کند که او شاهد بهبود اوضاع او باشد ….

در نسخهٔ آلمانی داستان، گام‌های شیطانی با فریب‌دادن چشم خود توسط پرندگان مجازات می‌شوند. در نسخه‌های دیگر، آن‌ها مورد بخشش قرار می‌گیرند و باعث می‌شوند خانم‌ها کمتر در انتظار ازدواج با اربابان باشند.

در هزار و یک شب، در حکایتی به نام «آنگلوت»،[۱۸] پله پله‌ها با استفاده از دوازده مدل موی جادویی بازمی‌گردند تا عروس را در شب عروسی خود به کبوتر تبدیل کنند، نامادری، جادوگر، پس از تولد موفق می‌شود دختر خود را برای عروس واقعی جایگزین کند. اینگونه داستان‌ها، داستان افسانه‌ای را ادامه می‌دهند که قسمت دوم در واقع است.


The Great Fairy Tale Tradition: From Straparola and Basile to the Brothers GrimmDownloads-icon


444Downloads-icon


“Asian Origins of Cinderella: The Zhuang Storyteller of Guangxi”Downloads-icon


the originalDownloads-icon


“Asian Origins of Cinderella: The Zhuang Storyteller of Guangxi”Downloads-icon


the originalDownloads-icon

صفحه‌هایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید


فهرست
انتقال به نوار کناری
نهفتن

مصر باستان به تمدنی در شمال شرقی آفریقا در درهٔ رود نیل گفته می‌شود که در دورهٔ زمانی میان ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد تا زمان تسخیر مصر بدست اسکندر مقدونی وجود داشت. تمدن مصر باستان نمونه‌ای از تمدنهای بناشده بر اصل آبیاری است. به فرمانروایان مصر باستان فرعون گفته می‌شد.

تمدن مصر باستان در سال ۳۱۴۰ پیش از میلاد یعنی زمانی که دو قلمروی مصر سفلی و مصر علیا تحت پادشاهی نخستین فرعون به نام نارمر که برخی او را منس می‌نامند، به وحدت سیاسی رسیدند، شکل گرفت. مصر باستان در دوره دراز تمدن خود چندین بار زیر فرمانروایی نیروهای بیگانه از جمله شاهنشاهی هخامنشی نیز درآمد.[۱]

تاریخ مصر را به سه دوره تقسیم می‌کنند:

نویسنده ی داستان سیندرلا

کشاورزی تغییرات عمده‌ای را در جامعه مصر به وجود آورد. هنگامی که اغلب مصری‌ها کماکان در کشتزارها کار می‌کردند، بعضی از آن‌ها برای نمونه، سفالگر شدند. بافندگان الیاف کتانی می‌ریسیدند و از آن‌ها پارچه‌های کتانی می‌بافتند.

بیشتر مصری‌ها به قبیله‌ای تعلق داشتند و هر دهکده‌ای در یکی از چند منطقه مستقل جای می‌گرفت. مناطق مقتدرتر یا جذب مناطق ضعیف‌تر از طریق جنگ و گاهی ازدواج پیشرفت می‌کردند تا سرانجام مصر تنها از دو پادشاهی تشکیل شد: مصر سفلی که در ناحیه دلتای نیل قرار داشت و پایتخت آن منف (به یونانی: ممفیس) در غرب دلتا بود، و مصر علیا که شامل سرزمین‌های دره نیل می‌شد که از دلتا تا نخستین آبشار نیل نزدیک به آسوان در جنوب مصر گسترده بود. پایتخت مصر علیا، نخب بود که در محل الکاب امروزی قرار داشت. صدها سال این دو سلطنت در کنار هم قرار داشتند و با یگانه شدن این دو، روزگار عظمت مصر آغاز شد.

در سال ۳۱۰۰ پیش از میلاد فرمانروای محلی به نام منس همراه با سپاهیانش از مصر علیا جایی که بر استان هشتم آن فرمانروایی داشت خارج شد و به سوی شمال لشکر کشید، شهرهای بسیاری را به تصرف درآورد و به دلتای نیل وارد شد، سپاه منس اشراف و بلندپایگانی را که در مقابلشان مقاومت می‌کردند گردن زدند و به این ترتیب مصر سفلی مغلوب شد. منس در مقام فرمانروای سراسر مصر اجازه داشت که تاج سفید با نام هچت نماد فراعنه مصر علیا و همچنین تاج سرخ با نام دشرت نماد فراعنه مصر سفلی را بر سر گذارد. او هر دو تاج را در هم آمیخت و سکنت را ابداع کرد، که تاجی جدید بود و بخش بالایی و سفید این تاج در بخش کوتاه و سرخ پایینی قرار می‌گرفت. کرکس مصر علیا و مار کبرای مصر سفلی نیز هر دو با هم جانوران نمادین این پادشاهی یکپارچه شدند.

منس پس از تصرف مصر سفلی به دنبال هیچ فتح و کشورگشایی دیگری نرفت و قلمرو تکه‌تکه شده مصر آن زمان را به صورتی یکپارچه درآورد. منس در برابر بیابان‌نشینان صحرای سینا، نوبی‌های سیاه‌پوست منطقه جنوب و لیبیایی‌های مزاحم غرب از سرزمینش پاسداری کرد و به این ترتیب، نخستین حکومت را در جهان بنا نهاد که قدرتی مرکزی آن را راهبری می‌کرد. منس با بنا نهادن پایتختی جدید به یکپارچگی دو بخش شمالی و جنوبی این سرزمین قطعیت بخشید. او در فاصله‌ای نه چندان دور از راس دلتای نیل، جایی که مصر علیا و مصر سفلی به یکدیگر مربوط می‌شوند (تقریباً در جنوب قاهره امروزی) منطقه‌ای را برای پایتختی جدید ایجاد کرد. منس این شهر را انیب حدج (به معنی دیوارهای سفید) نامید. این پایتخت نوعی دژ بود.

آغاز شکل‌گیری حکومت‌های قدرتمند در مصر به صورت یک فرمانروایی یکپارچه نبود، بلکه در دهه‌های پایانی منتهی به هزاره سوم پیش از میلاد مصر توسط حاکمان محلی در دو بخش جنوبی و شمالی اداره می‌شد. با آمدن شاهی به نام منس مصر برای نخستین بار یکپارچه می‌شود و دودمان یکم شکل می‌گیرد.[۲] بنا به نوشته‌های مان‌تو، پایتخت مصر در این هنگام شهر تینیس بود که امروزه هنوز پیدا نشده‌است.[۳] از آنجا که هیچ مدرکی از وجود شاهی به نام منس یافت نشده‌است، برخی مصرشناسان بر این باورند که این شاه افسانه‌ای می‌بایست همان نارمر بوده باشد که در لوحه معروف خود در حالی به تصویر کشیده شده‌است که دو مصر را یکپارچه کرده.[۴] نارمر از شهر ابیدوس در مصر علیا به پا خاست.[۵] به باور تاریخ‌دانان، تاریخ مصر باستان از این نقطه آغاز شد و تا سده چهارم پیش از میلاد که این سرزمین به دست اسکندر مقدونی فتح شد، ۳۱ دودمان یا خاندان پادشاهی بر آن فرمانروایی کردند.[۶]

سامانه حکومتی مصر در سه دودمان نخست پایه‌ریزی شد و روش‌های حکومت‌داری شاهان این دودمان‌ها بنیان چگونگی فرمانروایی در کشور مصر در هزاره‌های پس از آن را ساختند.[۷] افزایش قدرت و ثروت فرعون‌های این دوره را می‌توان در مصطبههای ساخته شده توسط آنان مشاهده کرد؛[۸] بناهایی که در دو دوره آغازین دودمانی و پیش‌دودمانی از سوی فرعون و نیز طبقه بالای جامعه به عنوان آرامگاه مورد استفاده قرار می‌گرفتند.[۹]

تا پایان دوره آغازین دودمانی، رشد ساختارهای اشرافی‌گونه در جامعه مصر به همراه قدرت گرفتن فرمانروایان محلی باعث افزایش ثروت ملی و داد و ستد با کشورهای خارجی شد؛ داد و ستدهایی که اغلب زیر نظر خانواده‌های پرنفوذ و به منظور فراهم کردن بهترین ابزارها برای ساخت آرامگاه از منابع گوناگون انجام می‌شدند.[۱۰]

سلاطین قدیم مصر فرعون نام داشتند. فراعنهٔ مصر از بیست و شش سلسله بوده و تاریخشان تقریباً سه هزار سال را شامل می‌شود.
پایتخت مصر گاهی ممفیس و زمانی تب بوده‌است. قدرت و عمران این مملکت در عهد سلطنت تحوتموس سوم و رامسس دوم که از فراعنهٔ تب بودند، به بالاترین درجه رسید.

تاریخ ادوار فراعنه را می‌توان به چهار دورهٔ اصلی تقسیم کرد.

پادشاهی کهن دوره‌ای است که بی‌گمان می‌توان آن را نخستین دوره از تاریخ مصر دانست که در آن شکوه و عظمت فرمانروایی فرعون‌ها آشکارا دیده می‌شود. این پادشاهی با دودمان سوم که خاستگاه آن در ممفیس واقع در مصر سفلی بود، آغاز گشت.[۱۲] پادشاهان بزرگی چون خوفو، خفرع، و منکورع در این دوره دست به ساخت اهرام سه‌گانه زدند که تا چندین هزار سال بعد نیز پابرجا ماندند. خفرع همچنین تندیس بزرگ ابوالهول را در کنار اهرام ساخت؛ تندیسی که یکی از نمادهای عظمت و شکوه مصر باستان به‌شمار می‌رود.[۱۳] با آنکه هرم‌های بزرگ جیزه جزو نمادهای بزرگی و قدرت مصر باستان شدند، به دلیل نارضایتی همگانی پدید آمده از هزینه بسیار ساختن این بناها، ساخت سازه‌هایی به بزرگی آن‌ها توسط فرعون‌های آینده در تاریخ مصر پیگیری نشد.[۱۴]

مصر در دوران پادشاهی کهن شاهد موج گسترده‌ای از به بردگی گرفتن مردم مناطقی چون فلسطین، نوبه، لیبی، و حبشه پس از کشورگشایی‌های شاهان گوناگون بود.[۱۵] هزینه بسیار زیاد ساخت و ساز برای فرعون‌ها و اعضای دربار و ستمی که این شاهان به بردگان و زیردستان می‌کردند باعث کم شدن ثروت دولت مرکزی و ناآرامی و شورش در میان مردم شد.[۱۶] این در حالی بود که با کاهش قدرت حکومت مرکزی، خُره‌سالاران (سران خره‌های مصر) قدرت بیشتری به دست آوردند و دست به رقابت و جنگیدن با هم زدند.

سال ۲۱۳۴ پیش از میلاد با پیروزی بزرگ استاندار جنوبی، انتف (۲۱۳۴ تا ۲۱۱۸ پیش از میلاد)، علیه دشمنانش آغاز شد. او خود را فرعون مصر علیا نامید و زادگاهش، واست را مرکز این فرمانروایی قرار داد. واست، که بعدها یونانی‌ها آن را طیوه نامیدند و امروز الاقصر نام دارد، با عنوان پایتخت جدید اداره این فرمانروایی را به عهده گرفت.

البته جنگ‌های استانداران با یکدیگر همچنان ادامه داشت. تازه در سال ۲۰۴۰ پیش از میلاد بود که یکی از جانشینان انتف به نام منتوهوتپ یکم (۲۰۶۱ تا ۲۰۱۰ پیش از میلاد) توانست مصر سفلی را دوباره تصرف کند. به این ترتیب، بعد از منس، او دومین متحد کننده این سرزمین بود. منتوهوتپ در سراسر کشور صلح برقرار کرد و در نتیجه، آرامش و نظم جدید دوران گذشته به این سرزمین بازگشت. دربارهٔ اواخر دوره دودمان یازدهم اطلاعات چندانی در دست نیست. اما مسلم است که آمنمهات یکم (۱۹۹۱ تا ۱۹۶۲ پیش از میلاد)، وزیر آخرین فرعون دودمان یازدهم، فرمانروای خویش را به زور از تخت پایین کشید، فرمانروایی را خود به دست گرفت و به این ترتیب، دودمان دوازدهم را بنیان نهاد.

در زمان آمنمهات یکم، که زاده تبس (طیوه) بود، برای نخستین بار خدایان تبسی با عنوان برترین خدایان مورد ستایش قرار گرفتند. آمنمهات یکم که نامش مفهوم آمون در اوج است را دارد خدای شهر تبس، آمون (خدای هواها) را خدای سراسر مصر قرار داد. مصری‌ها خیلی زود این خدا را به رع، بزرگ خدایی که تا آن زمان ستایش می‌کردند پیوند دادند و نام آمون-رع در میانشان رواج یافت. فرعون قدرت خداگونهٔ سابق را برای خود مطالبه می‌کرد، اما هرگز نتوانست آن شخصیت فوق انسانی را به دست آورد که در جایگاهی برتر از جایگاه انسان جلوس کند و هیچ‌کدام از جانشینان او نیز هیچ وقت در چنین جایگاهی ظاهر نشدند. فراعنه دودمان دوازدهم که همگی آمنمهات یا سسوستریس نام داشتند، فرمانروایانی فعال بودند که وظایف خود را مسئولانه به انجام رساندند. بعد از جنگ‌های سخت، قدرت استانداران به شکل قطعی درهم شکست و کشور به کمک یکی از کارکنان وفادار و کارآزموده از نو سازماندهی شد. پایتخت دوباره از تبس به ممفیس منتقل شد. فراعنه از پایتخت، معادن سنگ و کار استخراج آن‌ها در نوبی و سودان را اداره می‌کردند. آن‌ها منطقه باتلاقی واحه فیوم را آباد کردند-با توسعه برنامه‌ریزی شده تأسیسات آبیاری، سطح زمین‌های زیر کشت را در حد چشمگیری گسترش دادند و امکانات رفاهی جدیدی به این منطقه آوردند، که البته فقط جمع کوچکی از مردم از آن بهره‌مند شدند. بیشتر مردم همچنان فقیر بودند و در فقر باقی‌ماندند.

از نظر فرهنگی، سلطنت میانه نقطه‌ای کانونی در تاریخ مصر است. فراعنه این دوره به مناسبت پیروزی‌هایشان در نوبی، سوریه و فلسطین، کاخ‌ها، معابد و بناهای یادبود بزرگی ساختند. ساخت اهرام نیز دوباره رواج یافت، اما اهرام این دوره کوچکتر از اهرام سلطنت قدیم و دیگر نه از سنگ، بلکه از خشت خام ساخته می‌شدند. برای حفظ مقبره‌هایشان از دستبرد سارقان، نیز مجموعه‌های ورودی به این بناها را با باغ‌های هزارتو و دریچه‌های مخفی در کف پیچیده‌تر کردند. ادبیات به اوج شکوفایی رسید. از آن دوره پاپیروس‌های بی‌شماری به دست آمده‌است-از محاسبات مالیاتی، مناظرات مکتوب علمی و متون مذهبی تا نامه‌ها، داستان‌ها و حکایت‌هایی که اغلب به سبک فکاهی هستند.

با مرگ شهبانو سوبک‌نفرو در سال ۱۷۷۳ پیش از میلاد و در حالی که قدرت شاهان پادشاهی میانی رو به زوال گذاشته بود، عمر این پادشاهی نیز به سر آمد. این در حالی بود که به دلیل سستی قدرت فرعون‌ها در بخش‌های شمالی مصر، قبایل آسیایی سامی و کنعانی نژاد در شهر اواریس حکومت تشکیل داده بودند و با مرگ سوبک‌نفرو و در حالی که او هیچ جانشینی نداشت، آغاز به حمله به مناطق زیر نفوذ دولت مستقر در تبس کردند.[۱۷] قدرت شاهان اواریس تا بدان جا پیش رفت که فرعون‌های تبس ناچار به پرداخت خراج به آن‌ها شدند.[۱۸] مصریان این پادشاهان بیگانه را هیکسوس به معنای «فرمانروایان بیگانه» می‌خواندند؛ نامی که بعدها توسط مان‌تو به اشتباه «فرمانروایان چوپان» بازگردانی شد.[۱۹]

در آن زمان موجی از حرکات جمعی خاور نزدیک را دربر گرفته بود که بیشتر از شرق به سوی غرب جریان داشت. مانتو تاریخ‌نگار از این جمعیت وحشی با نام هیکسوس‌ها یاد می‌کرد، که معانی بسیاری از جمله (فرمانروای کشورهای بیگانه) داشت. اما هیکسوس‌ها از قوم مشخصی نبودند، بلکه از خاور نزدیک بودند که در مسیر مهاجرت خود به مصر ضعیف و درگیر مشکلات راه یافتند و در شمال، حکومتی موقت برقرار کردند. مهاجرانی که از بخش علیای فرات آمده بودند در دلتای نیل ساکن شدند و در سال ۱۶۴۰ پیش از میلاد فرمانروایی مصر سفلی را بدست گرفتند. امکان مقاومت مصریان در مقابل متجاوزان بسیار اندک بود، زیرا آن‌ها اسب داشتند. حیوانی که پیش از آن مصری‌ها هرگر ندیده بودندو سرعت و چالاکی‌اش از هر جانور دیگری که آن‌ها می‌شناختند بیشتر بود. اما هولناک‌تر از آن: هیکسوس‌ها این جانوران عظیم و ترسناک را جلوی ارابه‌هایی بسته بودند که با آن‌ها می‌توانستند میدان جنگ را همچون باد درنوردند و حریفان گریخته از جنگ را تعقیب کنند. ارابه‌های جنگی، تانک‌های دوران باستان بودند. شکست مصریان اجتناب ناپذیر بود.

شاهان هیکسوس، که با سه فرعون، سالیتیس، ششی و خیان، پادشاهی دودمان پانزدهم و در نتیجه، دوره دوم میانی مصر را افتتاح کردند، ابتدا در حاشیه شرقی دلتای نیل قرارگاهی مستحکم -شهر اواریس- را بنا نهادند. از این پایگاه، آن‌ها می‌توانستند مصر و فلسطین را زیر نظر بگیرند و اداره کنند. اگرچه نخستین هیکسوس‌ها بر سراسر مصر تسلط داشتند، در دوره جانشینان آن‌ها -که هیکسوس کوچک نامیده می‌شدند-دامنه قلمرو هیکسوس‌ها، در شمال، آشکارا محدود شد و این موقعیتی مطلوب برای مصریان بود تا اقدام برای بیرون راندن هیکسوس‌ها را از جنوب آغاز کنند.

با آنکه هجوم هیکسوس به مصر اغلب توسط مصریان به‌مانند یک فاجعه جبران‌ناشدنی که نابودی نیایشگاه‌ها و بنیان‌های فرهنگی مصر را در پی داشته به تصویر کشیده می‌شود،[۲۰] آن‌ها با خود فناوری‌هایی را نیز به مصر آوردند؛ از جمله اسب که تا پیش از آن مصریان با آن ناآشنا بودند و پس از آنکه به توانایی‌های اسبان پی بردند؛ خود از پرورش‌دهندگان آن شدند و این خود یکی از عوامل اصلی در دگرگونی بنیادین یگان‌های لشکری در دودمان‌های آتی گشت.[۲۱]

هیکسوس‌ها روش‌های حکومت‌مداری مصریان را به کار بستند و برای خود لقب «فرعون» اختیار کردند. آن‌ها گاهی با فرعون‌های حاکم در تبس نیز روابط خوبی برقرار می‌کردند که از جمله آن‌ها روابط نزدیک فرعون هیکسوس آپوپی و اینتف هفتم بوده.[۲۲] با این حال پس از قدرت گرفتن دوباره فرمانروایان حاکم بر تبس، نبرد از سوی آنان برای بیرون راندن «اشغالگران» و آزادسازی مصر آغاز شد. تائو دوم ملقب به «تائوی دلیر» و کاموسه دو شاهی بودند که بیشترین نقش را در رهبری خیزش‌های این دوره ضد اشغالگران داشتند که آخری در ادبیات حماسی مصر باستان نیز جایگاه بالایی به خود اختصاص داده‌است.[۲۳] سرانجام پس از نزدیک به ۳۰ سال جنگ، هیکسوس‌ها در سال ۱۵۵۵ پ.م. شکست خوردند و پایتخت آنان توسط اهمسه یکم نابود شد.[۲۴]

پادشاهی نوین با شکست هیکسوس‌ها و یکپارچگی دوباره مصر زیر فرماندهی اهمسه یکم از دودمان هجدهم آغاز شد. این دوره‌ای بود که اصلاحات ژرف اجتماعی، سیاسی، و نظامی در مصر به اجرا درآمدند.

حتشپسوت ملکه‌ای که _خودش را فرعون نامید _پروژه‌های ساختمانی بسیاری از جمله بازسازی معابدی که در گذشته آسیب دیده بودند را به راه انداخت و و هیئت‌های بازرگانی به پونت و سینا فرستاد.[۲۵]

در سال ۱۵۵۰ پیش از میلاد، شاهزاده طیوه‌ای اهمسه یکم، با پشتیبانی مردم، طبقه اشراف و کاهنان موفق شد که هیکسوس‌ها را از مصر بیرون براند. او نخستین فرعون دودمان هجدهم و سلطنت جدید شد. اهمسه، زادگاهش تبس را پایتخت خویش قرار داد. او دشمنان فراری را تا قلب فلسطین تعقیب کرد و این سرزمین را به تصرف مصر درآورد. در جنوب، به سوی نوبی لشکر کشی کرد و تقریباً تا آبشار سوم پیش رفت. قلعه آواریس نیز چنان از بنیان ویران شد که امروزه غیر از تلی از خاک و ماسه، چیزی از آن باقی نمانده‌است. هنگام مرگ، اهمسه حکومتی یکپارچه را بر جای گذاشت که اقتصادی مترقی و شکوفا داشت. دوره دودمان هجدهم (۱۵۵۰ تا ۱۳۰۷ پیش از میلاد) را درخشان‌ترین دوره در تاریخ مصر می‌دانند. در این زمان مصر برای نخستین بار قدرت نظامی درجه اولی شده بود. تا آن زمان، همسایگان نیل بیشتر به زندگی مسالمت‌آمیز تمایل داشتند، حتی معلمان در آموزش‌های خود به دانش آموزان پیشنهاد می‌دادند که حرفه سربازی را پیش نگیرند. اما شکست هیکسوس‌ها و انهدام حکومت آن‌ها روحیه عامه مردم را تغییر داد. مصری‌ها، که تا این زمان فقط برای مواهب زندگی یا به دست آوردن ذخایر مواد خام به سرزمینی دیگر لشکرکشی می‌کردند، حالا فقط برای کشورگشایی دست به این کار می‌زدند. آن‌ها در زمان تحوتموس یکم (۱۵۰۴ تا ۱۴۹۲ پیش از میلاد) پسر آمنهوتپ یکم، فتوحات سریعی به دست آوردند و همان‌طور که خود پیشتر تسلیم و شکست را تجربه کرده بودند؛ ملت‌های دیگر را مقهور قدرتشان ساختند. کسب این پیروزی‌ها برای مصریان دشوار نبود:آن‌ها از هیکسوس‌ها آموخته بودند که چگونه با اسب و ارابه‌های جنگی، دشمن را به وحشت اندازند.

در سرزمین مصر، دوران صلح به سر آمد. تحوتموس سوم به خاورمیانه لشکر کشید و مناطق از دست رفته در فلسطین را دوباره تصاحب کرد. اما برعکس، در سوریه نتوانست اراضی تصاحب شده را مدت زیادی حفظ کند و دوباره از آن‌ها دست کشید. لشکرکشی‌های بیشمار و موفقیت‌آمیز و تاراج اسرا و غنائم سرزمین‌های دیگر، او را با عنوان سپهسالار بزرگ مصر به شهرت رساند. هیتی‌ها، آشوری‌ها، بابلی‌ها و جزیره نشینان قبرس به او خراج می‌دادند. فرمانروایی تحوتموس از فرات تا قلب سودان گسترده شد-مصر زمان او، نخستین امپراتوری جهان بود.

در سال ۱۳۵۳ پیش از میلاد، آمنهوتپ چهارم بر تخت نشست. او بر خلاف پیشینیانش، هیچ جنگجوی بزرگ یا فرمانروای قدرتمندی نبود، بلکه دانشمندی محتاط و متفکر بود، که شانه‌های لاغر و نحیفی داشت. آمنهوتپ از کودکی به خدایان متعدد اعتقاد نداشت و فقط یک خدا، آتون، خدای خورشید را ستایش می‌کرد که قرص خورشید مظهر آن بود و به همین دلیل، در سال ۱۳۴۸ پیش از میلاد او نام آخناتون (به معنی خدمت‌گزار آتون یا خرسندکننده آتون) را برای خود انتخاب کرد.

اخناتون، هجده سال زمام امور مصر را در دست داشت. دگرگونی‌های متعددی که در عرصه‌های فرهنگی و دینی، سیاسی – اقتصادی و بنیادهای دیگر اجتماعی مصر به وقوع پیوست، قرن‌ها مصر را در همهٔ ابعاد و جهات به خود مشغول داشت. آخناتون با رنسانس دینی خود برآن بود تا مصر را به صورت قدرتی نوین و متفاوت با آنچه تاکنون بوده‌است، به جهانیان معرفی کند. وی برآن بود که قدرت فرعون را قدرتی همطراز با خدایان مصری نماید و از این رو برخورد با مجمع کاهنان آمون اجتناب ناپذیر گردید. آخناتون که ملقب به آمنوفیس چهارم است، در پایتخت جدیدش، عمارنه، که پیش از هر کاری به پایه‌گذاری آن پرداخته بود تا ارائه آیین اعتقادی جدیدی را در آن آغاز کند، کانون مذهبی بزرگی با قصرها و معابد گوناگون ایجاد کرد که آفتاب به همه جای آن راه داشت-خدایان قدیمی در اندرونی‌های مرموز و تاریک معابد ستایش می‌شدند. معابد خدایان پیشین بسته و نامشان در همه جا محو شد. اگرچه آخناتون خود را شاهی خداگونه می‌دانست اما مردمی‌تر از برخی فراعنه پیش از خود رفتار می‌کرد. او با همسر اصلی و زیبایش، نفرتیتی همچون موجودی فانی و کاملاً معمولی در میان مردم می‌گشت، حتی وقتی یکی از شش فرزندش مرد، از گریستن در مقابل عامه مردم خودداری نکرد.

اما تنها معدودی از افراد نظریه جدید آخناتون را دربارهٔ خدای واحد درک می‌کردند و چون او در برابر سنت‌های معمول می‌ایستاد، دشمنان بسیاری پیدا کرد و همچنین وقتی اقتدار مصر در آفریقا و آسیا زوال یافت، منابع ثروت او نیز تحلیل رفت. بعد از مرگ آخناتون، در سال ۱۳۳۵ پیش از میلاد، مصری‌ها دوباره به خدایان قدیمی روی آوردند.
به دنبال حکومت هشت ساله اسمنخ کارع، توت عنخ آمون (تصویر زنده آمون) بر تخت نشست. او آیین قدیمی و اعتقاد به خدای اصلی، آمون و خدایان دیگر را دوباره رواج داد و نام خود را نیز به توت عنخ آمون تغییر داد. حال، گویی طوفانی در مصر به پا شد:عمارنه، پایتخت آخناتون، با خاک یکسان شد، تندیس‌های آخناتون نابود شدند، و دوباره ممفیس پایتخت کشور قرار گرفت. توت عنخ آمون جوان تنها ده سال حکومت کرد و در سال ۱۳۲۳ پیش از میلاد درگذشت، او نقش مهمی در باستان‌شناسی نوین دارد-هرچند که کمی پس از مرگ وی دزدان تا حجره پیشین آرامگاهش نفوذ کردند و سپس از آنجا بیرون رانده شدند. اما از سر خوش‌اقبالی، حادثه‌ای رخ داد که به ۲۰۰ سال بعد مربوط می‌شود:دویست سال بعد، مقبره فرعون رامسس ششم را درست در مجاورت آرامگاه توت عنخ آمون بنا کردند. هنگام احداث این مقبره خاک و ضایعات به جا مانده از عملیات ساختمانی، همچون پشته‌ای محافظ، روی در ورودی و حجره مقبره آخرین شاه دوره عمارنه ریخته شد و تا ۳۰۰۰ سال، جسد و گنجینه‌های همراهش را از دست دیگر غارتگران طلاجو در امان نگه داشت. از ۶۳۰۰ قطعه عرضه شده در بخش آثار مصری موزه قاهره فقط ۱۷۰۰ قطعه از مقبره توت عنخ آمون به دست آمده‌است، که در سال ۱۹۹۲ کشف و گشوده شد.

چون هرمهب، آخرین فرعون دودمان هجدهم، هیچ فرزندی نداشت، پا-رعمسو، فرمانده کل کمانداران، سواره نظام و پیاده‌نظام را جایگزین خویش قرار داد. پا-رعمسو با نام رامسس یکم(۱۳۰۷ تا ۱۳۰۶ پیش از میلاد) بر تخت نشست و دوره خاندان معروف رامسس‌ها را پایه‌گذاری کرد.
در سال ۱۲۹۰ پیش از میلاد، رامسس دوم، پسر ستی یکم، بر تخت نشست. نام این فرعون بیش از هر چیز به خاطر بناهای عظیمی که وی احداث کرد، در تاریخ ثبت شده‌است.
سرانجام، پس از رامسس دوم، دوران با شکوه مصر باستان به پایان خود نزدیک شد. در سراسر آسیا و منطقه مدیترانه، اقوام بیگانه (مردمان دریا) از جمله آخایی‌ها، دانائرها، لیسیایی‌ها، اتروریایی‌ها، سیسیلی‌ها و ساردنی‌ها و همچنین فلسطیایی‌ها کوچ به نقاط دیگر را آغاز کردند. این اقوام، در ابتدا اگرچه برای نفوذ به مصر با ممانعت‌هایی روبرو بودند، اما در نهایت، اقتدار مصر بر فلسطین و فینیقیه را تضعیف کرد.

رامسس سوم (۱۱۹۴ تا ۱۱۶۳پیش از میلاد) نیز توانست که از تجاوزهای گسترده این اقوام جلوگیری کند، اما سربازان فرعون سلاح‌های آهنی اندکی داشتند؛ زیرا در کنار نیل هیچ معدن سنگ آهنی یافت نمی‌شد. برای مقاومت در برابر دشمنان مجهز به سلاح آهنی، مصریان باید آهن را به کشورشان وارد می‌کردند و این کار بسیار پرهزینه بود. در نتیجه، قیمت همه اجناس بالا رفت، دستمزدها کم شد و نارضایتی مردم بالا رفت.
به این ترتیب اوضاع بدتر و بدتر شد. اگرچه رامسس سوم توانست یک بار دیگر فلسطینیان را بیرون براند، اما این بار آن‌ها در فلسطین ساکن شدند، که این وضعیت در نهایت به نابودی مصر انجامید. هر چند آخرین شاه دودمان بیستم رامسس یازدهم (۱۱۰۰ تا ۱۰۷۰ پیش از میلاد) تاج و تخت پادشاهی را حفظ کرد، اما در واقع، اختیار امور را دو کاهن اعظم در دست داشتند که سلطنت را در دو منطقه شمالی و جنوبی میان خود تقسیم کرده بودند. از این رو، دوگانگی حکومت میان شهر رامسس، و طیوهٔ بی‌اعتبار شده نیز دوباره پدید آمد. فرعون ششونک یکم (۹۴۵ تا ۹۲۴ پیش از میلاد)، نخستین لیبیایی که بر تخت پادشاهی فراعنه نشست، توانست اتحاد را دوباره برقرار کند، اما این اتحاد مدت کوتاهی دوام داشت. در دوران دودمان بیست و سوم (۸۲۸ تا ۷۱۲ پیش از میلاد)، مصر سفلی تجزیه شد و به صورت حکومت‌های کوچک بی‌شمار درآمد. در سال ۷۱۲ پیش از میلاد، فاتحانی از نوبی آمدند و بعد از تصرف مصر، آن را به حکومت نوبی ملحق کرده و دودمان بیست و پنجم را تأسیس کردند. فرمانروایان نوبی با عنوان جانشین فراعنه در طیوه حکومت می‌کردند. سرانجام در سال ۶۷۰ پیش از میلاد نیز آشوریان این سرزمین را فتح و آن را از سلطه نوبی‌ها آزاد کردند.
بعد از استقلالی کوتاه مدت، در سال ۵۲۵ پیش از میلاد، ایرانی‌ها مصر را تصرف کردند. کمبوجیه ایرانی تخت فراعنه را تصاحب و دودمان بیست و هفتم را تأسیس کرد و این سرزمین را به صورت یکی از مناطق تحت فرمان ایران درآورد. این پایان فرمانروایی مستقل فراعنه بود.

در سال ۳۳۳ پیش از میلاد، سپهسالار جوان مقدونی، اسکندر، ایرانیان را در ایسوس (آسیای کوچک) شکست داد. به این ترتیب، راه او به سوی نیل باز شد. او به سوی مصر حرکت کرد تا پایتخت امپراتوری خود را در آنجا قرار دهد. اسکندر در نزدیکی مصب شاخه غربی نیل شهری بنا کرد که تا به امروز همچنان نام او را به دوش می‌کشد:اسکندریه.

بعد از مرگ اسکندر در سال ۳۲۳، این فرمانروایی گسترده میان امیران سپاه اسکندر تقسیم شد و مصر به دست فرمانده ارشد، بطلمیوس افتاد که با عنوان بطلمیوس اول(۳۰۴ تا ۲۸۴ پیش از میلاد) فرعون شد.
به نظر می‌آمد که یک بار دیگر مصر همچون دوران درخشان باستان شکوفا می‌شود. در سراسر این سرزمین معابدی ساخته شد که همه با تصاویری از بطلمیوسها و خدایان مصری تزئین شده بودند.
وقتی کلئوپاترا (۶۹ تا ۳۰ پیش از میلاد)، دختر بطلمیوس دوازدهم و همسر بطلمیوس سیزدهم به کمک ژولیوس سزار، دیکتاتور رومی، همسرش را از تخت پایین کشید و با بطلمیوس چهاردهم ازدواج کرد، دوران این حکومت نیز به پایان رسید. کلئوپاترا شیفته سزار شد، به دنبال او تا روم رفت و تا سال ۴۴ پیش از میلاد که سزار به قتل رسید، همان‌جا زندگی کرد.

بعد از مرگ سزار، وقتی مارکوس آنتونیوس شرق سرزمین روم و در نتیجه، مصر را در اختیار گرفت، کلئوپاترا او را ملاقات کرد. آنتونیوس چنان مجذوب زیبایی کلئوپاترا شد که تا اسکندریه به دنبال او رفت و در آنجا با او ازدواج کرد. اما در این زمان روم با تمام قوای نظامی خود علیه کلئوپاترا بسیج شد: مارکوس آنتونیوس در نبردی دریایی از اکتاویوس شکست خورد و کلئوپاترا نیز به اسارت درآمد. کلئوپاترا وقتی قرار شد که با راهپیمایی پیروزمندانه فاتحان روم همراه شود، خودکشی کرد. مصر نیز یکی از استان‌های جمهوری روم شد.
در جریان جنگ شاهنشاهی ساسانی و امپراتوری بیزانس (۶۰۲–۶۲۸)، ایرانیان در سال ۶۱۶ میلادی، توانستند مجددا مصر را تصرف و آن را ایالتی تابع ایران ساسانی نمایند.
در سال ۶۴۷ بعد از میلاد، اعراب مصر را فتح کردند و به این ترتیب، سرانجام حکومت فراعنه از میان رفت. به جای حکومت فراعنه، مصر اسلامی پدید آمد، که همراه با تغییر و تحول‌های تاریخی فراوان تا امروز برقرار است.

زبان‌های مصری یکی از زبان‌های آفروآسیایی بسیار نزدیک به زبان‌های بربری و زبان‌های سامی است.[۲۶]

در مصر باستان خانواده اساس زندگی روزمره بود. سنت معمول آن جامعه تک همسری بود و چند همسری-مگر نزد شاهان-به ندرت دیده می‌شد. ازدواج میان خواهر و برادر غیرمعمول بود؛ اما غیرمجاز محسوب نمی‌شد. برای مراسم عروسی، عروس و داماد به همراه خانواده‌های خود نزد مسئولی حکومتی می‌رفتند که نام و دارایی دو طرف را ثبت می‌کرد. سپس در سرسرای ویژه قربانی‌های معبد، جشن بزرگی برپا می‌کردند.

برخلاف دیگر سرزمین‌های دوران باستان، زن مصری حقوقی برابر با حقوق همسرش داشت. او می‌توانست در دارایی‌های مشترکشان دخل و تصرف کند، نقش اجتماعی آشکاری در زندگی داشت و دیگران نسبت به وی با احترام رفتار می‌کردند.

نویسنده ی داستان سیندرلا

بازی‌های بچه‌های آن دوران درست شبیه بازی‌های امروز ما بود. آن‌ها با توپ (گوی) و حلقه بازی می‌کردند. پسرها نیزه می‌انداختند یا با تیر و کمان هدف‌هایی را می‌زدند. دختربچه‌ها عروسک‌هایی با دست و پاهای قابل حرکت و موهای واقعی داشتند. وسایل آشپزخانه و خانه‌های عروسکی، حیوانات اسباب بازی، قایق‌های چوبی کوچک و ماهی‌های چوبی که روی آب شناور می‌ماندند از اسباب بازی‌های محبوب بچه‌ها بود.

زنان و مردان نیز بازیکنان پرشوری بودند. آن‌ها با تاس‌هایی از جنس استخوان یا عاج بازی می‌کردند یا با نوعی تخته نرد سرگرم می‌شدند.

آن‌ها مردمی بسیار موسیقی دوست بودند. مصریان باستان با نغمه چنگ، تنبور، نی و دایره زنگی آواز می‌خواندند. موقع برگزاری جشن‌ها، در کاسه و بشقاب و ظرف‌های رنگارنگ غذا می‌خوردند و نوشیدنی‌ها را درون صراحی‌هایی از رخام و سنگ لوح آبی یا سیاه رنگ به یکدیگر عرضه می‌کردند.

تاریخدانان نمی‌توانند دقیقاً در مورد شکل ممفیس نظری بدهند، زیرا شهرهای مصر باستان که بر خلاف نیایشگاه‌ها و آرامگاه‌ها، از چوب و خشت ساخته شده بودند تا حد زیادی از بین رفته‌اند. اما بعضی دانشمندان تصویری از زندگی شهری را در مصر باستان بازسازی کرده‌اند. آن‌ها معتقدند که مردم طبقات گوناگون در این شهر سلطنتی زندگی می‌کرده‌اند. زندگی مصری‌ها در ممفیس، مثل سایر مناطق مصر، بدون در نظر گرفتن طبقه اجتماعی‌شان در اطراف فرعون دور می‌زد.

فرعون و خانواده‌اش در قصری بزرگ در قلب شهر زندگی می‌کردند. این قصر با دیوارهای ضخیم سفید احاطه شده بود. این ساختمان از چوب و خشت ساخته شده بود و روشن و هواگیر بود و نسبت به کاخ‌های امروزی اسباب و اثاثیه کمتری داشت. اسباب قصر شامل صندلی‌هایی با پایه‌های به شکل پنجه شیر، صندوق‌هایی از آبنوس و عاج برای پوشاک و جواهرات و تخت‌هایی باریک با کناره‌های مزین بود و برق طلا در همه جا قابل رویت بود. کف اتاق‌ها، دیوارها و سقف‌ها گچکاری بود و با نقاشی‌هایی که صحنه‌هایی از زندگی شهری را در مصر نشان می‌داد، پوشیده بود.

محتمل است که کف اتاق‌ها با نقش دریاچه‌هایی پر از ماهی و نیلوفر آبی و دیوارها با نی‌های پاپیروس که روی آن‌ها غازهای وحشی در حال پرواز نمایش داده شده بود، تزئین می‌شدند و احتمالاً سقف‌ها چشم‌انداز آسمان مصر را نشان می‌دادند. روز فرعون با استحمام در یک وان مرمر زیبا شروع می‌شد. این کار تنها استحمام نبود، بلکه یک آیین مهم مذهبی بود که در حضور شماری از درباریان و حضار انجام می‌شد. فرعون پس از پوشیدن جامه‌های لطیف، به سر گذاشتن تاج و برداشتن سایر نمادهای پادشاهی‌اش، به تالاری که تخت شاهی در آن قرار داشت می‌رفت تا بازرگانی کشور را راهبری کند. ملکه و شاهزادگان هم به اتاق‌های مخصوص خود می‌رفتند. شهبانوی اعظم، یا به عبارتی همسر خاصه فرعون، از نظر سیاسی قدرتمندترین زن در سراسر کشور بود. فرزندان او مستقیماً وارث تخت پادشاهی بودند. اما فرعون معمولاً چندین همسر صیغه‌ای داشت، که آن‌ها هم فرزندانی می‌آوردند و در همان قصر زندگی می‌کردند. اگر حاکم از ملکه‌اش فرزند پسری نداشت، یکی از دخترانش با یکی از پسران سایر همسران فرعون ازدواج می‌کرد. مصریان هیچ ممنوعیتی برای ازدواج منسوبین سلطنتی با یکدیگر نداشتند. آن‌ها معتقد بودند ازدواج‌های بین خانواده، خون الهی آن‌ها را خالص نگه می‌دارد و دودمان سلطنتی حاکم را نیرومندتر می‌کند.

بسیاری از اشراف در حومهٔ شهر ممفیس زندگی می‌کردند. تعدادی از مورخان معتقدند که آن‌ها در ویلاهای زیبایی که از چوب و خشت ساخته شده بود، ساکن بودند. این ویلاها را دیوارهای بلندی احاطه می‌کرد و هر یک باغی داشت که دارای یک استخر پر از ماهی بود که سطح آن را نیلوفرهای آبی می‌پوشاندند. در یک سمت استخر، معبدی کوچک قرار داشت که افراد خانواده در آن جا عبادت می‌کردند.

اسباب و اثاثیه ظریف، البته نه به خوبی آنچه فرعون داشت، اتاق‌های ویلا را زینت می‌داد. در تالار بزرگ پذیرایی، که اصلی‌ترین اتاق بود، دیوارها و ستون‌های چوبی، که پایه‌های حایل سقف مسطح ویلا بودند، با صحنه‌هایی از زندگی مصری تزیین می‌شدند. قالی‌های ضخیم در کف اتاق پهن می‌کردند. در این نوع خانه‌ها حتی گرمابه‌هایی در درون خانه وجود داشت که در آن جا خدمتکاران، اشراف را می‌شستند و در کنار گرمابه‌ها، توالت‌هایی بود که شامل نشیمنگاهی آجری می‌شد که روی لگن‌های قابل جابجایی تعبیه شده بود.

پس از شستشو، یک خانواده اشرافی عادی، صبحانه‌اش را که شامل شراب، میوه، نان ادویه‌دار، عسل و خرما بود، می‌خورد. سپس مرد خانواده برای کار نزد فرعون به دربار می‌رفت. این افراد مهم‌ترین و قدرتمندترین کارگزاران فرعون بودند. برای مثال کارگزاری که عنوان «چشم و گوش پادشاه» را داشت، مسئول بازجویی‌ها و پرس‌وجوهای محرمانه برای فرعون بود. بعضی از این افراد به وزیر در انجام وظایف متعددش کمک می‌کردند. برای مثال، یکی از اشراف ممکن بود در سفری همراه با وزیر برای بازدید یکی از ایالت‌ها برود یا به وزیر در نقش قاضی اعظم خدمت کند.

جامعه مصر باستان مردسالار بود. اما وضع زنان، به‌ویژه زنان متمول، در مصر بهتر از زنان در بسیاری از جوامع باستانی هم‌دوره یا حتی بعضی کشورهای امروزی بود. آن‌ها نمی‌توانستند مناصب دولتی داشته باشند و نفوذ سیاسی ناچیزی داشتند، اما گاهی زنی صاحب شأن می‌توانست در غیاب همسرش در کارهای حکومتی یا ادارهٔ یکی از ایالات کشور کمک کند.

زن مصری می‌توانست صاحب ملک و دارایی باشد و غالباً زمین‌های باارزشی جزو جهیزیه ازدواجش بود، ازدواجی که تقریباً همیشه توسط والدین عروس و داماد ترتیب داده می‌شد. گرچه شوهر می‌توانست این زمین‌ها را اداره کند، ولی زن حق داشت وصیت کند و ملک و دارایی‌اش را برای هر که خواست، ارث بگذارد. زن مصری می‌توانست درخواست طلاق کند و معمولاً ثلث دارایی‌های حاصله بعد از ازدواجِ زوجین، به او تعلق می‌گرفت. بعد از طلاق نیز دارایی خودش را پس می‌گرفت و حق سرپرستی فرزندان را نیز داشت.

پس از پایان یافتن کار روزانه، اشراف معمولاً به خانه بازمی‌گشتند تا برای میزبانی یا رفتن به میهمانی آماده شوند. خانم‌ها لباس‌های بلند و تنگ و مردان، دامن مردانه می‌پوشیدند. لباس‌ها و دامن‌ها اگر چه شبیه به پوشاک طبقات اجتماعی پایین‌تر بود، اما از پارچه‌های ظریف‌تر تهیه می‌شد و با رشته‌هایی از زر روی آن‌ها نقش‌هایی دوخته می‌شد. آرایش چشم زنان و مردان مشابه هم و بسیار غلیظ بود و هم زنان و هم مردان کلاه‌گیس‌های مشکی داشتند. همگی بهترین جواهراتشان را می‌آویختند. هر خانم یک جعبه آرایش به همراه داشت که حاوی شانه‌ها، تیغ‌ها، روغن‌ها، قاشق‌های پماد، زغال سیاه و مالاکیت سبز برای آرایش چشم‌ها و آینه‌های مسی یا نقره‌ای صیقل داده شده بود.

خدمتکاران برای میهمانان گوشت گاو، بز، غاز، لوبیا، نخود، انگور، خرما، نان و شیرینی می‌آوردند. زنان و مردان مطابق رسوم جداگانه می‌نشستند. آن‌ها با دست غذا می‌خوردند و همراه غذایشان شراب می‌نوشیدند. سپس می‌نشستند و به تماشای کارهای تردستان، نوازندگان، حرکات آکروباتی، دختران رقصنده می‌پرداختند. یک ترانه قدیمی نظر یک مصری متمول را نسبت به زندگی چنین توصیف می‌کند:

نوازندگان و رقصندگان، اشراف را سرگرم می‌کردند. اشراف در میهمانی‌ها بهترین کلاه‌گیس‌ها و لباس‌هایشان را در برمی‌کردند.

البته در مصر قدیم لباس مردم طوری بود که سینه و شکم را نمی‌پوشاند.

در رمان تاریخی سینوهه پزشک فرعون، در جایی توتمس دوست سینوهه خطاب به سینوهه اینطور گفته:

این مردم که امروز در خیابان‌های تبس حرکت می‌کنند گرچه هنوز به آمون و سایر خدایان مصر باور دارند ولی از آن‌ها نمی‌ترسند و در لباس پوشیدن بسیار لاابالی شده‌اند، و این لاابالی گری به درجه بی شرمی رسیده زیرا مردم با وقاحت هر چه تمام تر سینه و شکم خود را در زیر پارچه‌های رنگارنگ می‌پوشانند در صورتی که خدایان انسان را برهنه آفریده تا اینکه انسان پیوسته عریان باشد و هرگز بدن خود را نپوشاند. حتی زن‌ها هم مانند مردها وقیح شده، لباس‌هایی در بر می‌نمایند که سینه و شکم آن‌ها را پنهان می‌کند.

در سال ۱۶۸ پیش از میلاد مصر توسط آنتیوخوس چهارم پادشاه سلوکیان تخلیه گردید.[۳۱]

بعضی اشراف مثل کاهنان به فرعون خدمت می‌کردند و عنوان «مستخدم خداوند» را داشتند. آن‌ها علاوه بر ادارهٔ معابد شهر مناصبی دولتی نظیر معمار، ریاضیدان و اخترشناس نیز داشتند.
در ابتدا، معابد بزرگ در ممفیس مانند معبد پتاح- خدای شهر که پس از پایتخت شدن ممفیس در پادشاهی قدیم خدای همگان شد- تعداد کمی کارکنان دایمی و تعدادی کارکنان موقتی داشتند. کارکنان دایمی شامل یک کاهن بزرگ و چند دستیار وی بودند و کارکنان موقتی کاهنانی بودند که سالی سه بار، هر بار به مدت یک ماه، خدمت می‌کردند. بعدها، در بعضی معابد بزرگ تعداد کارکنان دایمی بسیار زیاد شد.

برای تمام کسانی که در معابد انجام وظیفه می‌کردند، پاکیزگی مذهبی لازم بود. براساس گفتهٔ هرودوت «کاهنان در حین انجام وظایفشان یکروز در میان تمام بدنشان را می‌تراشیدند تا در برابر وجود شپش یا هر پلیدی دیگری احتیاط کنند.»
کاهنان معابد آیین مذهبی مهم را به نیابت از فرعون که در واقع تنها کسی بود که می‌توانست مستقیماً با خدایان ارتباط برقرار کند، انجام می‌دادند. این آیین شامل شستن مجسمهٔ پتاح، تعویض لباس‌هایش و آوردن غذا برای او بود. آدولف اِرمن، مصرشناس می‌گوید:
کسی که احترام الهی به او گذاشته می‌شد- چه آمون بود یا ایزیس، پتاح یا فرعون درگذشته- همیشه می‌دیدیم که سرخاب تازه بر گونه اش مالیده شده و جامه‌های تازه بر تندیسش پوشانده شده‌است و محراب مقدس که مجسمه در آن نگه داشته می‌شد همیشه پاکیزه و پر عطر است.

بیش تر غذاهایی که به عنوان هدیه برای خداوند برده می‌شد، از زمین‌هایی که فرعون به معبد داده بود، به دست می‌آمد؛ معبد به این ترتیب می‌توانست پتاح را تأمین و ستایش کند. به همین دلیل، کاهنان علاوه بر انجام آیین مذهبی، باید بر املاک معبد نیز نظارت می‌کردند. علاوه بر محصولاتی که از این زمین‌ها به پتاح می‌رسید، فرعون نیز قسمتی از درآمدش- غلات، شراب، روغن و عسل- را که از مالیات‌ها و زمین‌های سلطنتی اش جمع‌آوری شده بود، تقدیم می‌کرد.

برای احترام به پتاح، کاهنان به‌طور دوره‌ای جشن‌های مذهب، به خصوص جشن‌هایی برای وقایع مهم موجود در افسانه‌های الهی، تدارک می‌دیدند. کاهنان زن که معمولاً زنانی صاحب شأن و به طریقی از منسوبین کارگزاران حکومتی بودند، در رقص و نواختن سازهای موسیقی شرکت می‌کردند. نانوایان، آبجوسازان، قصابان و آشپزانی که برای معبد کار می‌کردند صبح و شب برای تهیهٔ غذا زحمت می‌کشیدند و هنرمندان و صنعتگران معبد هدایای دیگری برای خدا می‌ساختند.
تمام این هدایا «به خاطر زندگی، سعادت و سلامت» فرعون تقدیم می‌شدند. بعد از مراسم، مردمی که در جشن شرکت کرده بودند می‌توانستند در صرف اغذیهٔ تقدیمی شریک شوند؛ غذایی که در سایر اوقات توسط کاهنان و کارگران معبد مصرف می‌شد. در یکی از برنامه‌های جشن، مجسمهٔ پتاح را در قایقی مقدس می‌نهادند و به محرابی خارج از معبد می‌بردند. این کار به مردم ممفیس امکان می‌داد تا پتاح را عبادت کنند و از خدا نکاتی را بپرسند. مردم معتقد بودند خدا با نوسان کشتی در یک جهت خاص به سوالات آن‌ها پاسخ می‌دهد.

در دوره فراعنه دودمان پنجم و در پی گسترش باورهای مذهبی جدید بحرانی رخ داد. رع، خدای خورشید، جای هوروس را گرفت (جای خدایی را که فراعنه خود را همو می‌دانستند) رع خدایی بود که اثرش بر سراسر طبیعت و در نتیجه بر باورهای آن زمان آشکار بود و بر خلاف هوروس، مردم کوچه و بازار به راحتی حضور آن را درک می‌کردند و به همین دلیل، همه با رغبت آن را پذیرفتند. به این ترتیب فرمانروا از کسوت خداگونه اش بیرون آمد و میان او و جاودانان فاصله‌ای ایجاد شد و فرعون در حد موجودی فناپذیر و عادی افول کرد. از این گذشته‌استاندارها را دیگر فرعون منصوب نمی‌کرد؛ بلکه به عنوان پاداشی برای خدمت صادقانه آن‌ها اجازه داشتند که منصب خود را به پسرانشان واگذار کنند و هر چه فاصله آن‌ها تا مقر حکومت بیشتر بود، عملکردشان خودسرانه‌تر می‌شد.

و سرانجام، در کنار اشراف و کاهنان که پیوسته قدرت و اختیارات فرعون را محدود تر می‌کردند طبقه جدید قابل توجهی پدید آمد. طبقه‌ای متوسط از کارکنان آموزش دیده و بلندپایه و صنعتگران با استعدادی که هر روز آگاه تر و مستقل تر می‌شدند و به این ترتیب، پادشاهی و دستگاه مرکزی هر روز ضعیف‌تر می‌شد. پس از دودمان ششم، کشور تا ۱۰۰ سال تحت تأثیر جنگ‌های داخلی و شورش‌هایی بود که شاه در ممفیس نمی‌توانست هیچ‌کدام از آن‌ها را کنترل کند. استاندارها و فرمانروایان محلی آشکارا در برابر فرمان‌های فرعون مقاومت می‌کردند و با یکدیگر می‌جنگیدند. همهٔ این جنگ‌ها بر سر قدرت بود. مالیات‌ها دیگر پرداخت نمی‌شد و قحطی‌هایی پدید آمد که در پی آن‌ها انبارهای غله خالی شدند و برای اصلاح این وضع از دست فرعون دیگر هیچ کاری برنمی‌آمد. حدود اواخر دودمان دهم، دوباره اختلافات قدیمی میان شمال و جنوب زنده شد. استان‌های جنوبی علیه استان‌های شمالی می‌جنگیدند و هریک سعی می‌کرد ابتدا مناطق همسایه و سپس سراسر امپراتوری را به تصرف خود درآورد؛ و سپس آشوب سراسر مصر را فرا گرفت.

مصریان دوران باستان میراث گران بهایی از خود به جا نهاده‌اند که فصل مهمی از تاریخ هنر را به خود اختصاص داده‌است. مقدمات شکل‌گیری این هنر از هزاره چهارم قبل از میلاد آغاز شد. اما پیدایش ویژگی‌های آن مقارن با اتحاد مصر علیا و سفلی بود. ویژگی‌های مزبور با اندکی تغییرات تا استیلای اسکندر مقدونی پایدار ماند. هنر مصر باستان را به لحاظ تاریخی و در ارتباط با دودمان‌های حاکم بر مصر به دوره‌های مختلف تقسیم می‌کنند:

مصریان وجه خاصی برای هنر نداشتند و هنرمند هم نه یک فرد خالق و مستقل بلکه صنعت‌گری کار آزموده بود که لزوماً باید با یک گروه کار می‌کرد. آنان جادو را به عنوان نیرویی بنیادی می‌انگاشتند و بر همین اساس معتقد بودند که اگر چیزی درست ساخته شود، می‌تواند با طی تشریفاتی خاص پا به عرصه حیات بنهد. تمام تلاش آن‌ها در هنر هم برای رسیدن به همین هدف بود.

آنان با ساختن تصویری از فرعون، قالبی برای سکونت (کا)، یا روح او در دنیای پس از مرگ تدارک می‌دیدند و با تجسم مناسک مذهبی، آرامش خدایان را تأمین می‌کردند؛ و حتی با ثبت رویدادهای تاریخی، استمرار قدرت فرعون و عظمت مصر را منظور می‌داشتند. به همین دلیل آن‌ها از بازنمایی موضوعات ناخوشایند دوری می‌جستند و فقط جلوه‌های آرمانی و مطلوب زندگی را در آثارشان منعکس می‌کردند. هنرمند مصری سعی می‌کرد که همواره حقیقتی عینی و عقلانی و مستقل از زمان و مکان را بیان کند.

او اشیاء را نه بر اساس دریافت‌های بصری متغیر و اتفاقی، که بر آن صورتی که واقعی و ثابت فرض می‌شد، مجسم می‌کرد. صفات اساسی و کیفیت‌های انتزاعی را به صورت نمادین نشان می‌داد. (مثلاً درجه اهمیت بر حسب اندازه، برای زنده نمایی از پیکرها از رنگ‌های قرار دادی و برای تزیین نکات مبهم از خط هیروگلیف بهره می‌برد). هنرمند مصری غالباً خط‌های مستقیم و شکل‌های یکپارچه به کار می‌برد که برای او جنبه کاملاً عملی داشت، تا ذوق هنری.

در حدود ۱٬۵۰۰ پیش از میلاد، بطری‌های شیشه‌ای برای نخستین بار در مصر باستان مورد استفاده قرار گرفت.[۳۲]

القار که مصریان آن را می‌پرستیدند.

به باور مصریان در ابتدا دریایی عظیم بود. از تلاطم آب‌های بیکران، زمین آراسته پدید آمد؛ و از همان آب‌هایی که خدای آفتاب، راع، از آن‌ها متولد شده بود، تپه اولیه سر برآورد. این تپه چهار فرزند داشت: شو (هوا)، تفنوت (آب)، گب (خاک) و نوت (آسمان). فرزندان گب و نوت نیز ازیریس (زندگی گیاهان)، ایزیس (زمین حاصلخیز)، ست (خشکسالی) و نفتیس (بیابان) بودند. بعدها، وقتی انسان پدید آمد، این خدایان خود را نامرئی کردند. علاوه بر آن‌ها خدایان کوچکتر بی‌شماری نیز بودند که البته در زمره خدایان تاریخ آفرینش به‌شمار نمی‌آمدند. آن‌ها همگی بدون استثناء، از مصر دوران اولیه ریشه می‌گرفتند. هر شهر و هر روستایی، که در آن زمان به اجتماعات بزرگتر می‌پیوست، خدایی خاص خود را داشت. وقتی منس در مقام شاه، مصر را متحد کرد، علاوه بر خدایان محلی هر استان، خدایان بزرگ نیز مورد ستایش قرار گرفتند. خانواده واقعی فرمانروایان همیشه از خدایان شهر یا روستا ریشه می‌گرفتند و در وجود آن‌ها مستقر بودند.

به باور مصریان، بعد از خاکسپاری، متوفی باید در دادگاه مردگان در مورد زندگی زمینی خویش پاسخ می‌داد-کسی که در آن محکمه مردود می‌شد، برای بار دوم می‌مرد و این مرگ به معنای نابودی قطعی بود.
دادگاه مردگان در تالار حقیقت برگزار می‌شد. ازیریس، داور اعظم این دادگاه بود و ۴۲ اهریمن پلید مرده را به شدت مورد بازجویی قرار می‌دادند. تحوت کاتب دادگاه بود و آنوبیس، ایزدی که سری شبیه سر سگ داشت، ترازوی داوری را اداره می‌کرد.

ابتدا آنوبیس مرده را به تالاری هدایت می‌کرد که در آنجا باید دفاعیاتی را ایراد می‌کرد که سوگندی بر بی گناهیش بود. بعد از این سخنرانی و بازپرسی اهریمنان، آنوبیس قلب مرده را درون یک کفه از ترازویی قرار می‌داد که در کفه دیگرش تندیس کوچکی از ماعت، ایزد بانوی حقیقت و عدالت قرار داشت. اگر کفه‌های ترازو در حال تعادل باقی می‌ماندند و ترازو نمی‌لرزید، آن فرد در امتحان پذیرفته شده بود و اجازه داشت به قلمرو مردگان وارد شود. برعکس اگر ترازو به سوی کفه بدی‌های فرد سنگینی می‌کرد و نا متعادل می‌شد او در امتحان مردود شده بود و عفریتی وی را تکه‌تکه می‌کرد و به خورد تمساح‌ها می‌دادند.

برای مومیایی کردن مردگان، ابتدا همه بافت‌های نرم را از داخل جسد بیرون می‌آوردند تا جداگانه مومیایی و در چهار کوزه مخصوص و در بسته به نام کانوپ نگهداری شوند. سپس جسد را تا ۵۰ روز درون پشته‌ای از جوش شیرین قرار می‌دادند. این ماده همه رطوبت جسد را جذب می‌کرد و بیرون می‌کشید. بعد از این مرحله، جسد با پارچه‌های کتانی که گاهی مقدار آن به ۱۰۰ متر می‌رسید نوارپیچی می‌شد. برای آنکه هوا به این پوشش کتانی نفوذ نکند، آن را به مایع چسبناک و صمغ مانندی آغشته می‌کردند. در میان لایه‌های نوارپیچی، زیور آلات و طلسم‌های جادویی از طلا و سنگ‌های قیمتی قرار می‌دادند تا ارواح خبیث را دفع کند و همچنین مرده در دنیای آخرت با همان تجملاتی به سر برد که در زندگی خاکی این جهان از آن‌ها بهره‌مند بود. آخرین وظیفه کاهن برای مومیایی، که حالا به حالت ایستاده قرار داشت. اجرای آیین دهان گشایی بود و هنگامی که مویه کنندگان ناله‌های هولناکشان را سر می‌دادند، تابوت، کوزه‌های دربسته و وسایل مربوط به متوفی را به درون مقبره اش می‌بردند. کارگران نیز ورودی مدفن اصلی را مسدود می‌کردند و سپس ضیافت ویژه آیین خاک‌سپاری آغاز می‌شد. زندگان در آخرین مرحله می‌توانستند سه وسیله کمکی را نیز با متوفی همراه کنند: کتاب مردگان، سوسک قلب و تعداد زیادی اوشابتی. کتاب اموات شامل تعداد زیادی متون خوش‌ترکیب بود که اگر فرد مورد بازخواست در دادگاه مردگان آن‌ها را با خود داشت، گفته‌هایش بهتر اثر می‌کرد و سوسک قلب نیز می‌توانست به جای قلب مرده روی کفه ترازوی دادگاه مردگان قرار گیرد. این سوسک فهرستی از اعمال نیک مرده را با خود داشت، اما همه گناهان او را پنهان می‌کرد. اوشابتی یا شابتی‌ها مجسمه‌های چوبی یا سنگی کوچکی بودند که بعد از قبولی متوفی در امتحان آخرت، باید زندگی را برای او آسان می‌کردند. در جهان آخرت وقتی فرد درگذشته به همان کاری فراخوانده می‌شد که در این جهان خاکی انجام می‌داد، می‌توانست به جای خودش یک اوشابتی را به انجام آن کار بگمارد.

مصریان جهت حفظ کردن و ثبت رویدادها به صورت مکتوب خط هیروگلیف را اختراع کردند. فکر حفظ اسناد به صورت مکتوب از سرزمین همسایه، بین‌النهرین، به آن‌ها رسیده بود. اما مصری‌ها خط هجایی اهالی بین‌النهرین را نپذیرفتند بلکه، نشانه‌های نوشتاری خاصی برای خود اختراع کردند. مجموعه علامت‌های هیروگلیف خطی تصویری را می‌سازد.
مثال:

بعدها مصریان خط کاهنی را اختراع کردند که با آن می‌توانستند مطالب خود را روی پاپیروس بنویسند. این خطی نوشتاری بود که نشانه‌های تصویری نداشت. به همین دلیل به سرعت گسترش یافت. نشانه‌های خط کاهنی با هم ادغام می‌شدند. برای نوشتن این خط از قلم نی، طومارهای پاپیروسی و همین‌طور از جوهر سرخ استفاده می‌شد، که کاتبان خود آن را می‌ساختند.

پایه اولیه اهرام را ایمهوتپ، در سال ۲۶۲۰ پیش از میلاد، برای فرعون زمان خود زوسر بنا کرد. او در آغاز مصطبه ای (در زبان عربی به معنای نیمکت) ساخت. ساختمانی که جسد شاه مصری پیش از ورود به مقبره اش درون آن قرار می‌گرفت. آرامگاه زوسر از دهلیزی زیر زمینی تشکیل می‌شد که عمق آن از روی زمین ۲۷ متر بود. این مقبره دو طبقه را با سنگ خارای سرخ پوشانده بودند. مدفن اصلی در طبقه زیرین قرار داشت. ورودی محل دفن، دریچه‌ای دایره‌ای شکل بود که بعد از مرگ زوسر آن را با تخته سنگی گرانیتی به وزن سه تن مسدود کردند.[۳۳]

در زمان خوفو (۲۵۵۱ تا۲۵۲۸ پیش از میلاد) و با ساخت هرم او در جیزه، فن هرم‌سازی به نقطه اوج خود رسید. هر ضلع از قاعده هرم خوفو ۱۴۸ متر طول داشت و ارتفاع اولیه هرم نیز ۶/۱۴۶ متر بود. امروزه قسمت راس این هرم دچار فرسایش شده و ارتفاع آن ۱۳۶٫۵ متر است.
پایین‌تر از هرم خفرع مجسمه ابولهول قرار دارد. این تندیس در یکی از معادن سنگ قدیمی شاه خفرع (۲۵۲۰ تا ۲۴۹۴ پیش از میلاد) قرار دارد و خفرع ۱۳۸ متر دارد و هرم منکورع ۹۶ متر دارد.

نام‌ها و صفات بیان شده در قرآن

اِسرافیل • جَبرَئیل (جِبریل، روح‌الأمین) و روح‌القُدُس • عِزرائیل (مَلَک‌ُالموت) • میکائیل (میکال) • هاروت و ماروت • فرشته روح

اِبلیس یا شَیطان • عِفریت

حورٌ عین • غِلمان و وِلدان

آدم • اِبراهیم (خلیل‌الله) • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل (ذبیح‌الله) • اِلیاس (اِلیاسین) • اَلْیَسَع • اَیّوب • داوود • ذوالکِفل • زَکریّا • سُلیمان • شُعیب • صالِح • عُزَیر • عِمران بن ماثان (پدر مریم) • عیسیٰ مَسیح (روح‌الله) • لوط • محمّد یا احمد • موسیٰ (کلیم‌الله) • نوح • هارون • هود • یَحییٰ • یَعقوب (اسرائیل) • یوسُف • یونُس (ذو النّون، صاحِبِ الحوت)

اِرمیا بن حلقیّا • سَموئیل (اُشْموئیل) • یوشَع بن نون

ذو القَرنَین • طالوت • لُقمان • مَریَم

آسیة بنت مزاحم (همسر فرعون‏) • آصِف بن بَرخیا • بِلقیس (ملکه سَبَأ) • بِنیامین • جادوگران فرعون • حَبیب نَجّار (مؤمن آل‌یاسین‏) • خِضر • شَمعون الصَّفا (شمعون فطرس) • کالِب بن یوفَنّا (همراه یوشع) • مؤمن آل‌فرعون (حزبیل/حزقیل بن صبورا)

آزَر (عموی ابراهیم) • جالوت • سامِریّ • فِرعون • قارون • هامان

ابرهه • بُختُ‌نَصَّر • بَرصیصا • بَلعَم باعورا • پوتیفار (عزیز مصر) • پولس • زُلِیخا یا راعیل (زن عزیز مصر) • شَدّاد • شَمعون بن یعقوب‏ • قاتلان ناقه صالح (قدار بن سالف و مصدع بن دهر (مصدع بن مهرج)) • نمرود • ولید بن ریّان یا آمنحوتپ چهارم آخِناتون (پادشاه مصر زمان یوسف)

ابولَهَب • زید بن حارثه

اِلیصابات یا ایشاع (همسر زکریّا) • حَوّا (همسر آدم) • ساره (همسر ابراهیم، مادر اسحاق) • صَفورا (همسر موسی) و لیّا (خواهر صفورا) • کُلثُم یا کُلثوم (خواهر موسی) • هابیل (پسر آدم) • یوکابِد (مادر موسی) • دختران لوط (ریثا، زعورا و…)

ابیونا (مادر ابراهیم) • پسر لقمان • تارَح یا تارَخ (پدر ابراهیم) • حَنّة (حَنّا) بنت فاقوذ (مادر مریم) • دختران محمد • راحیل (همسر یعقوب) • رَحمه (همسر ایّوب) • شمخا بنت أنوش (مادر نوح) • عِمران (پدر موسی) • لمِک بن مَتْوشَلَخ (پدر نوح) • هاجَر (همسر ابراهیم، مادر اسماعیل)

اُمّ‌جَمیل (زن ابولهب) • قابیل (پسر آدم) • کنعان یا یام (پسر نوح) • والِهه یا واهِله (همسر لوط) • والِعه یا واعِله (همسر نوح) • همسران محمد • برادران یوسُف • فرزند سلیمان (جسد مرده) • فرزندان ایّوب

اصحاب رَسّ • رومیان • قُریش • بنی‌اسرائیل • عرب و عجم • قوم اِلیاس (اِلیاسین) • قوم ابراهیم • قوم تُبَّع • قوم ثَمود (قوم صالح، اصحاب حِجر) • قوم شُعیب (اصحاب مَدیَن (اهل مدین) و اصحاب اَیکه) • قوم سَبَأ • قوم عاد (قوم هود) • قوم لوط (مؤتفکات) • قوم نوح • قوم یونُس • یأجوج و مأجوج

ایرانیان • بنی امیه • بنی قُریظه • بنی قَینُقاع • بنی نَضیر • بنی‌هاشم • عمالقه

اسباط • اسباط بنی‌اسرائیل • اصحاب اخدود • اصحاب الجنة (صاحبان باغ سوخته) • اصحاب سبت • اصحاب سفینه نوح • اصحاب فیل • اصحاب القریة (اصحاب یاسین) • اصحاب کهف و رقیم • اهل‌بیت • اهل یَثرب یا اهل مدینه • حواریان (انصار عیسی) • نقبای بنی‌اسرائیل
آل‌ابراهیم • آل‌داوود • آل‌عمران • آل‌لوط • آل‌موسی و آل‌هارون • آل‌یعقوب • اهل نوح • پیامبران اولوا العَزْم

اصحاب صُفّه • اصحاب عقبه • اهل قبا • اهل مکّه • امت اسلام (امت محمد) • اوس و خزرج • مهاجرین و انصار • حزب‌الله • قبطیان (آل‌فرعون، قوم فرعون)

اهل ذِمّه • اهل کتاب • صابئان • کافران • مَجوس (زرتشتیان) • مسلمانان • مشرکان • منافقان • نصاری (اهل انجیل، مسیحیان) • یهود • اَحبار (عالمان یهود) • رَبّانیّون (عالمان دین) • رَهبان (عابدان و زاهدان مسیحی) • قِسّیسین (عالمان مسیحی)

اَحقاف • ارض مقدس(فلسطین و شام) • ارم • باب حطه • بابِل • بَدر • حِجر • حُنَین • رَسّ • سَبَأ • طور سینا (طور سینین، کوه طور) • عرفات و مشعر الحرام • کعبه (بیت الحرام، بیت العتیق) • کوه جودی • کوه صفا و مروه • مجمع البحرین • مَدیَن • مدینه (پیشتر یَثرب) • مسجد الأقصیٰ • مسجد الحرام • مسجد ضِرار • مِصر • مقام ابراهیم • مَکّه (بَکّه، بَلَد الأمین، اُمّ‌القریٰ) • مؤتفکة (سدوم) • وادیِ طُویٰ

انطاکیه (انتاکیه) • ایله • بهشت شَدّاد • بیت المقدس و اریحا • بین‌النهرین • حِجْرِ اِسماعیل و حَجَرُ الأسوَد • حُدَیبیّه • دار الندوة • رود اردن • رود فلسطین • رود نیل • سدِّ ذو القَرنین • سدّ مَأرِب • صحرای سینا و تیه • طائف • غار حَرا و غار ثور • غار اصحاب کهف • مسجد قُبا و مسجد النبی • نینوا • کنعان

بیعه (کلیسا) • صَلات (کنیسه، کنشت) • صومعه (دِیر) • مِحراب • مسجد

اِنجیل عیسی • تورات (صُحُف موسی) • زَبور داوود • صُحُف ابراهیم • قَرآن محمّد

ابابیل • سگ اصحاب کهف • شتر صالح • گاو بنی اسرائیل و گوساله سامری • ماهی یونس • هدهد سلیمان

الواح موسی • تابوت بنی اسرائیل (صندوق عهد) • تخت بلقیس • درخت ممنوعه آدم • صور اسرافیل • عصای موسی • کشتی نوح • مائده آسمانی حواریون

بَعل • لات، عُزّیٰ و مَنات • وَدّ، سُواع، یَغوث، یَعوق و نَسر • (جِبت و طاغوت • اَنصاب)

حجةالوداع • صلح حدیبیه • عمرةالقضا • غدیر خم • غزوه اُحُد • غزوه اَحزاب (خندق) • غزوه بَدر • غزوه تبوک • غزوه حُنَین • غزوه خیبر • فتح المبین • فتح مکه • لیلةالمبیت • ماجرای افک • مباهله • یوم‌الدار

مصرشناسی • مصرشناسان • موزه مصر • هیروگلیف مصری

صفحه‌هایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید


فهرست
انتقال به نوار کناری
نهفتن

ایتالیا (به ایتالیایی: Italia) با نام رسمی جمهوری ایتالیا (به ایتالیایی: Repubblica Italiana) کشوری است که در اروپای جنوبی قرار گرفته و پایتخت آن، شهر تاریخی رم است. این کشور، نهمین اقتصاد بزرگ جهان از نظر تولید ناخالص داخلی است. کشور از شبه‌جزیره ایتالیا و دو جزیرهٔ سیسیل و ساردِنی در دریای مدیترانه تشکیل شده‌است. امروزه ایتالیا کشوری توسعه‌یافته است و جزو گروه هشت به‌شمار می‌آید. کشور ایتالیا به دلیل شکل ظاهری قلمرو آن به کشور چکمه معروف است.

واحد پول این کشور یورو و زبان رسمی آن ایتالیایی است. جمعیت ایتالیا حدود ۶۰٫۴ میلیون نفر است[۱] و ۹۳/۹ درصد مردم آن مسیحی هستند. ایتالیا پنجمین کشور پرجمعیت اروپا و بیست و سومین کشور پرجمعیت دنیا است. ایتالیا آب‌وهوای معتدل فصلی دارد و آب‌وهوای مناطق ساحلی آن با شرایط هوایی کوهستان‌های داخلی تفاوت زیادی دارد. دو کشور مستقل بسیار کوچک به نام‌های واتیکان و سان مارینو در درون خاک ایتالیا قرار دارند و یک تکه از خاک ایتالیا هم در داخل سوئیس قرار دارد که کامپیونه دیتالیا نامیده می‌شود. رم، به عنوان پایتخت امپراتوری روم و اقامتگاه پاپ، برای سده‌های پیاپی از مراکز سیاسی و مذهبی تمدن غرب بود. پس از فروپاشی امپراتوری روم، منطقهٔ ایتالیا به مناطق و شهرهای خودگردان بسیاری تقسیم شده‌بود (ازجمله جمهوری ونیز و دولت کلیسا) ولی واحدهای مختلف سیاسی در منطقه ایتالیا در سال ۱۸۶۱ متحد شده و کشور کنونی ایتالیا را به‌وجود آوردند.
نام ایتالیا و روم باستان مناسبات تاریخی فراوانی با ایران دارد و از نظر نژادی و فرهنگ با ایرانیان قرابت دارد.

یکی از فرضیه‌های بی‌شمار خاستگاه نام ایتالیا این است که از واژه Víteliú در زبان باستانی اتروسکی وام گرفته که هم‌ریشه آن در زبان لتونیایی، تلش به معنای گوساله است. واژه هم‌ریشه آن در فارسی واژه تلیسه به معنای گاو ماده جوان است.

نویسنده ی داستان سیندرلا

اتروسک‌ها، یونانی‌ها و سپس رومی‌ها در دوران باستان بر ایتالیا حکمرانی می‌کردند و در قرون وسطی کنترل ایتالیا در دست پاپ‌ها، فرانک‌ها، بیزانسی‌ها و سپس نورمن‌ها در پاره‌ای از اوقات بوده‌است. از میان مشکلات پرشماری که اتحاد ایتالیا (۱۸۷۰–۱۸۴۸) در پی داشت، آنچه بیش از همه اضطراری می‌نمود، همانا یکدست ساختن سرزمینی بود که از لحاظ سیاسی و اقتصادی بسیار متفاوت بود.

به‌کارگیری ساختارهای اداری دوره رژیم سلطنتی ساوویا در طول زمان باعث وخیم‌تر شدن اختلافات قبلی میان مناطق مختلف ایتالیا شد و به دنبال آن موج مهاجرت طبقهٔ روستایی به سوی آمریکای شمالی و جنوبی آغاز شد. میان سال‌های پایانی سده نوزدهم و سال‌های آغازین سده بیستم، چند میلیون ایتالیایی به خارج از کشور مهاجرت کردند.

از دیدگاه اقتصادی و اجتماعی، دورهٔ قبل از اتحاد تا زمان آغاز جنگ جهانی اول با پدیده رشد کلی کشور همراه بود که با تکیه بر موقعیت بین‌المللی مثبت، این امکان را یافت تا سر و سامانی به وضعیت مالی و ساختارهای دولتی داده و بخش‌های اصلی برای کمک به پیشرفت و توسعهٔ صنعتی را گسترش دهد و در این راستا البته از کمک سخاوتمندانه سرمایه‌های خارجی نیز بهره برد. شرایط اجتماعی کشور که همراه با اختلافات میان مناطق روستایی و شهری بود، سال‌های اولیه صنعتی‌سازی کشور و نخستین گام‌ها به سوی یک ساختار نوین اجتماعی را با شکل‌گیری احزاب سیاسی رقم زد. ظهور این احزاب سیاسی و تنش‌های اجتماعی ناشی از آن تأثیر گسترده‌ای بر جریان‌های بعدی تاریخی ایتالیا بر جای گذاشت.

به دنبال برخورداری شهروندان از حق رأی در سال ۱۹۱۳، روند یکپارچه‌سازی سیاسی کشور تکمیل شد. چهرهٔ بین‌المللی ایتالیا که به دنبال اصلاحات آغاز شده پس از اتحاد هماهنگ‌تر و مدرن‌تر شده بود، وجهه بیشتری یافته و تقویت شد. در آستانهٔ جنگ جهانی اول، ایتالیا چشم‌انداز ترسیم شده تا آن زمان را دگرگون ساخته و در کنار قدرت‌های متحد فرانسه، انگلیس و ایالات متحده وارد جنگ شد. به‌دنبال کنفرانس صلح پاریس در سال ۱۹۱۹ مناطق ترنتینو، التوادیجه و ونتریا جولیا به‌دست‌آورد.

ایتالیا هر چند از جنگ پیروز خارج شده بود اما از دیدگاه اقتصادی زیر بار فشارهای وارده دچار چنان آشفتگی‌هایی شد که دولت‌های وقت توان هدایت آن را به‌سوی دستاوردهای مثبت را نداشتند. در این برهه برخی از تشکیلات سیاسی که بعدها ده‌ها سال بر آینده کشور تأثیرات عمیقی گذاشت، پا به عرصه وجود گذاردند. از جمله حزب ملت (۱۹۱۹) که بعدها به حزب دموکرات مسیحی تغییر شکل داد، حزب سوسیالیست، حزب کمونیست که توسط گرامشی پایه‌گذاری شد (۱۹۲۱) و طبقات مبارز که توسط موسولینی شکل گرفت (۱۹۱۹) و بعداً در سال ۱۹۲۱ به حزب فاشیست ملی تغییر شکل داد و عامل به قدرت رسیدن موسولینی شد.

در سال ۱۹۲۵ با ممنوع شدن فعالیت تمامی دیگر احزاب، دوره رژیم فاشیست آغاز شد که با سیاست استبدادی و در پوشش ملی‌گرایی، باعث دگرگونی‌های ریشه‌ای در زندگی مردم این کشور گردید. این رژیم برای ممانعت از دشمنی کلیسای کاتولیک، در سال ۱۹۲۹ به توافقی با واتیکان دست یافت. در این سال‌ها اقدامات جدی برای تقویت و توسعه فعالیت‌های صنعتی و کشاورزی صورت گرفت. در زمینه سیاست خارجی، موسولینی سعی کرد با اتکا به سیاست توسعه‌طلبانه و قدرت‌های متحد، برای خود آبرو آفرینی کند که نقطهٔ اوج آن اتحاد با آلمان و ورود به جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵–۱۹۴۰) علیه متفقین و متعاقباً سقوط رژیم فاشیست به‌دنبال ناکامی‌های نظامی بود. ایتالیا در مجموع ۳.۵ میلیون را جنگ جهانی دوم بسیج کرد و بین سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۳ متحمل ۲۳۰ هزار نفر تلفات گردید.[۲] بازسازی دموکراسی و اداره وضعیت سخت کشور پس از پایان جنگ و کوشش در از بین بردن هر آنچه از رژیم فاشیست به ارث مانده بود، باعث شد تا مجمع قانون اساسی شکل بگیرد. در دوم ژوئیه سال ۱۹۴۶، و به‌دنبال انجام همه‌پرسی «جمهوری ایتالیا» متولد شد و این تاریخ تبدیل به جشن ملی شد. قانون اساسی جدید از تاریخ اول ژانویه ۱۹۴۸ رسمیت یافته و به مرحله اجرا درآمد.

ایتالیا بعد از جنگ، تلاش زیادی برای نزدیکی به کشورهای غرب انجام داد و در این راستا به ناتو ملحق شد. در سطح اروپا، ایتالیا در آن دوره از جمله کشورهایی بود با حداکثر توان در راستای یکپارچگی اروپا در طی مراحل مختلف آن، چه از نظر اقتصادی و چه سیاسی کوشش کرد. از اول ژانویه ۱۹۹۹، ایتالیا از جمله ۱۱ کشوری است که واحد پولی یورو را به عنوان پول واحد برگزید.

ایتالیا با نقشه‌ای شبیه چکمه در جنوب اروپا با مختصات جغرافیایی تقریبی ۵۰ ۲۲ شمالی، ۳۰ ۱۲ شرقی قرار دارد. مساحت کل آن ۳۰۱٬۳۴۰ کیلومتر مربع (تقریباً یک پنجم ایران) است که از آن ۲۹۴٬۰۲۹ کیلومتر مربع خشکی و ۷۲۱۰ کیلومتر مربع آب است. ۷۶۰۰ کیلومتر ساحل دارد. جزایر ساردنی و سیسیل در دریای مدیترانه نیز جزو ایتالیا است. آب و هوای ایتالیا مدیترانه‌ای است. در شمال به دلیل وجود رشته‌کوه آلپ سرد، در جنوب خشک و در کل کشوری تقریباً گرم است. بلندترین نقطه آن کوه مونته بیانکو با ارتفاع ۴۸۰۸ متر از سطح دریا و کمترین ارتفاع آن هم‌سطح با دریای مدیترانه‌است.

مرزهای این کشور ۲۹۳۲۱ کیلومتر است. با کشورهای زیر مرز مشترک دارد:

ایتالیا از نظر جغرافیایی به ۲۰ ناحیه تقسیم می‌شود که ۵ ناحیهٔ آن دارای نوعی خودمختاری در وضع قوانین محلی است و امور این نواحی توسط انتخاب‌شدگان محلی انجام می‌شود. از سوی دیگر ایتالیا به ۱۱۰ استان و ۸٬۱۰۰ شهرداری تقسیم می‌شود. علاوه بر این در سال ۲۰۰۹ میلادی ۱۵ شهر ایتالیا به عنوان ابرشهر یا متروپولیس در نظر گرفته شدند که البته این تقسیمات جدید هنوز به مرحله رسمی و اجرایی نرسیده‌است.

ایتالیایی‌ها. گروه‌های نژادی آلمانی، فرانسوی و ایتالیایی اسلاوتبار در شمال و آلبانیایی‌تبار و ایتالیایی یونانی‌تبار نیز در جنوب هستند. در سال ۲۰۰۵ نزدیک به ۵٪ از جمعیت ایتالیا خارجی‌ها بوده‌اند. ۱۰٪ کودکانی که در سال ۲۰۰۷ در ایتالیا به دنیا آمده‌اند دست‌کم یکی از والدینشان خارجی بوده‌اند. در سال ۲۰۰۷ بیشترین مهاجرت‌ها به ایتالیا به ترتیب ازاروپای شرقی(۵۲٫۰۲٪) شمال آفریقا (۱۶٫۱۷٪) آسیا (۱۶٫۰۸٪) و آمریکا لاتین (۸٫۵٪) بوده‌است.

عمده ایتالیایی‌ها رومی‌تبار هستند و زبان‌های رایج در ایتالیا هم تقریباً همگی شاخه‌هایی از زبان رومی به‌شمار می‌روند. با وجود اینکه زبان رسمی ایتالیا زبان ایتالیایی است اما زبان‌های پرگویشور دیگری در این کشور وجود دارند که حالتی نیمه رسمی و گاه محلی دارند. بسیاری از این زبان‌ها در معرض نابودی قرار گرفته‌اند که شروع مرگ تدریجی این زبان‌ها به دوره حکومت فاشیسم بر ایتالیا بازمی‌گردد.
ایتالیایی زبان رسمی این کشور است که از سال ۱۸۶۱ تاکنون این مقام را دارد.

حاکمیت و آیین مسیحیت است و اکثریت با مسیحیت کاتولیک است، ولی پروتستانها، یهودیها و مسلمانان (که اکثراً مهاجر هستند) نیز در این کشور زندگی می‌کنند. ۹۳/۹٪ جمعیت ایتالیا مسیحی و بیشتر کاتولیک هستند که کمی بیشتر از یک سوم آن‌ها (۳۷/۵٪) عضو فعال هستند. امروزه ۷۱۵۰۰۰ نفر مسلمان در ایتالیا زندگی می‌کنند که (۱٪) جمعیت ایتالیا را تشکیل می‌دهند که از بین آن‌ها فقط ۳۰۰۰۰ نفر ملیت ایتالیایی دارند.

ایتالیا دارای اقتصادی پیشرفته در نظام سرمایه‌داری و از اعضای مهم آن نظام است. از جمله مهم‌ترین صنایع کشور می‌توان به صنایع فلزکاری، ماشین‌آلات، شیمیایی، وسائل نقلیه، مواد غذایی و مشروبات، منسوجات و البسه، هواپیماسازی، کشتی‌سازی، پتروشیمی، الکتریکی، اتمی و جنگ‌افزار و انرژی پاک اشاره نمود. گندم، چغندر قند، ذرت، برنج، گوجه‌فرنگی، سبزی، میوه (نظیر هلو، گلابی و کیوی)، انگور، ماهی، گاو و خوک نیز مهم‌ترین محصولات کشاورزی و دامپروری کشور را تشکیل می‌دهند. تا سال ۲۰۱۰ تعداد ۱٫۶ میلیون مزرعهٔ کشاورزی در ایتالیا وجود داشته که این رقم ۳۲٫۴٪ کمتر از آمار سال ۲۰۰۰ است.

سرانه زمین مزروعی برای هر نفر بالغ بر ۳۲٫۰ هکتار است. تولید سالیانه گوشت گاو ۴۰۰٫۱ هزار تن، گوشت خوک ۵۰۰٫۱ هزار تن، گوشت گوسفند ۹۰۰٫۱۵۴ تن و ۸۰۶ هزار تن صید ماهی است. تولید سالیانه نیروی الکتریسیته نیز معادل ۱٫۲۴۱ میلیارد کیلووات ساعت است. جنوب ایتالیا بیشتر کشاورزی و به نسبت فقیرتر و شمال آن صنعتی و ثروتمندتر است.[۴]در دوره‌های اخیر با سرمایه‌گذاری و سیستم حمل و نقل مدرن و سریع در جنوب این کشور و با داشتن زیر ساخت‌های مناسب، تنوع غذا، اب و هوای عالی و طبیعت و تاریخ منحصر به فرد ایتالیا، امروزه محل مناسب تعطیلات شخصیت‌های شناخته شده و ستارگان سینما و موسیقی جهان شده‌است

فستیوال بسیاری از هنرها، مد، طراحی، مطالعات زمین، تاریخ و محل مشاهیر و بزرگان جهان بوده.

ایتالیا دارای نظام جمهوری پارلمانی است. رئیس‌جمهور برای مدت هفت سال توسط یک مجمع ملی متشکل از پارلمان به علاوه اعضای پارلمانهای محلی به ترتیبی که در قانون اساسی آمده انتخاب شده و عملاً نقشی تشریفاتی برعهده دارد. هم‌اکنون سر جیو ماتارلا رئیس‌جمهور بوده که سابقاً عضو دیوان قانون اساسی بوده‌است.
نخست‌وزیر توسط رئیس‌جمهور مأمور تشکیل دولت شده و باید از مجلسین رای اعتماد بگیرد. پارلمان ایتالیا از دو مجلس نمایندگان و سنا تشکیل شده که مجلس نمایندگان با رای مستقیم و مخفی مردم انتخاب می‌شود و مجلس سنا از نمایندگان منطقه ای که آنها نیز توسط مردم انتخاب می‌گردند. احزاب در ایتالیا نقش عمده ای در پارلمان ایفا می‌کنند. حزب چپ میانه دموکراتیک و احزاب راست افراطی و پوپولیست لیگا به رهبری ماتئو سالوینی و جنبش پنج ستاره به رهبری لوئیجی دی مایو و سایر احزاب مانند فورزا ایتالیا در صحنه سیاسی این کشور حاضر هستند. در انتخابات که در سال ۲۰۱۸ برگزار شد جنبش پنج ستاره و حزب لیگا بیشترین آرا را به خود اختصاص داده و پس از گفتگوها برای تشکیل دولت سرانجام دولت ائتلافی به ریاست یک حقوق دان و استاد دانشگاه به نام جوزپه کونته تشکیل شده و ماتئو سالوینی به عنوان وزیر کشور و دی مایو به عنوان وزیر اقتصادی معرفی شدند. پس از ۱۴ ماه از پدید آمدن راست افراطی در ایتالیا که حکومتی ضد ساختار و ضد مهاجرت بود و با اتحادیه اروپا به مشکل برخورد چهارده ماه پس از تشکیل دولت ماتئو سالوینی که به خیال خود در نظرسنجی‌ها محبوبیتش افزایش داشته درخواست انتخابات زودهنگام کرده و در نتیجه پس از استعفای نخست‌وزیر در صحن سنا دولت سقوط کرد. رئیس‌جمهور به احزاب فرصت داد تا بتوانند بر سر تشکیل یک دولت جدید به نتیجه برسند که پس از گفتگوهای بسیار میان دوحزب پنج ستاره و دموکراتیک بالاخره هر دو بر سر دولت جدید توافق کرده و دوباره کونته نخست‌وزیر شد.[۵] ماتئو سالوینی که حالا باید در جایگاه اپوزسیون بنشیند در پیامی تنها وجه اشتراک این دو حزب را ضدیت با لیگا خواند . انتظار می‌رود کابینه جدید ایتالیا سیاستهای ملایم تری نسبت به دوره قبل اتخاذ کند.

بر اساس محاسبه‌ای که یونسکو انجام داده، بیش از نیمی از میراث فرهنگی جهانی در کشور ایتالیا واقع شده‌است، کشوری کوچک که مساحتش فقط ۰/۲۵ ٪ از کل خشکی‌های جهان است.

نشانه‌های باقی‌مانده از گذشته، آثار هنری و تنوع فوق‌العاده طبیعت در شبه جزیره ایتالیا از جمله عوامل جذب توریست در ایتالیا یکی از توریستی‌ترین کشورهای جهان به‌شمار می‌آید.

رم، فلورانس، ونیز و بسیاری شهرهای دیگر، از جمله مقصدهای هنری هستند که برنامه هر بازدیدکننده‌ای از شبه جزیره ایتالیا را تشکیل می‌دهند. در کنار این شهرهای بزرگ و معروف، میراثهای فرهنگی پنهانی هم در شهرهایی با تاریخ هزار ساله وجود دارند که البته در مسیر اصلی بازدیدها قرار ندارند و علی‌رغم اینکه کمتر شناخته شده‌اند، اما به همان اندازه شهرهای هنری ایتالیا دارای جذابیت هستند.

هر ساله به‌طور میانگین حدود شصت میلیون گردشگر خارجی از ایتالیا بازدید می‌کنند[۶] و از این نظر پنجمین کشور پربازدید شده در جهان است.

توریسم در عمل یکی از مهم‌ترین منابع اقتصادی ایتالیا به‌شمار می‌رود که حدود ۵/۵٪ از تولید داخلی کشور را به خود اختصاص داده‌است و این به معنای آنست که از نظر ارزش بالاتر از کل تولید بخش کشاورزی قرار دارد. به همین خاطر گردشگران خارجی در ایتالیا تمام ویژگی‌های مورد نظر خود از قبیل محل‌های تاریخی، کلاسیک، هنری، مدرن و تمام نیاز آرامش و رضایتمندی را تجربه خواهید کرد.

ایتالیا در نقشه ساموئل دان

آلبانی ·
آلمان ·
آندورا ·
اتریش ·
ارمنستان ·
اسپانیا ·
استونی ·
اسلواکی ·
اسلوونی ·
اوکراین ·
ایتالیا ·
ایرلند ·
ایسلند ·
بریتانیای کبیر ·
بلاروس ·
بلژیک ·
بلغارستان ·
بوسنی و هرزگوین ·
پرتغال ·
ترکیه ·
جمهوری آذربایجان ·
جمهوری چک ·
جمهوری مقدونیه ·
دانمارک ·
روسیه ·
رومانی ·
سان مارینو ·
سوئد ·
سوئیس ·
صربستان ·
فرانسه ·
فنلاند ·
قبرس ·
قزاقستان ·
کرواسی ·
گرجستان ·
لتونی ·
لوکزامبورگ ·
لهستان ·
لیتوانی ·
لیختن‌اشتاین ·
مالت ·
مجارستان ·
مولداوی ·
موناکو ·
مونته‌نگرو ·
نروژ ·
واتیکان ·
هلند ·
یونان

صفحه‌هایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید

سیندرلا (به انگلیسی: Cinderella) انیمیشنی آمریکایی محصول سال ۱۹۵۰ میلادی (۱۳۲۹ ه‍.ش) ساختهٔ والت دیزنی است. داستان این فیلم برگرفته از داستان سیندرلا اثر شارل پرو می‌باشد.[۱]

این فیلم از نگاه انجمن فیلم آمریکا، یکی از ۱۰ فیلم انیمیشن برتر جهان است.[۲]

این فیلم سه‌بار برای بهترین موسیقی نامزد و موفق به دریافت جایزهٔ اسکار شده‌است.[۳] هم‌چنین در نخستین جشنوارهٔ فیلم بین‌المللی برلین خرس طلایی و جایزهٔ بزرگ برنز پلیت را برنده شد.[۴]

در ماه ژوئن ۲۰۰۸ انجمن فیلم آمریکا این پویانمایی را در بخش ۱۰ فیلم برتر در ۱۰ موضوع به عنوان یکی از ۱۰ فیلم پویانمایی برتر از دیدگاهش قرار داد، سیندرلا پس از رأی‌گیری و رأی‌دادن بیش از ۱٬۵۰۰ نفر از جامعهٔ خلاق فیلم و انیمیشن، به‌عنوان نهمین فیلم برتر در گونهٔ انیمیشن اذعان شد.[۵][۶]

نویسنده ی داستان سیندرلا

این یک مقالهٔ خرد مرتبط با شرکت والت دیزنی است. می‌توانید با گسترش آن به ویکی‌پدیا کمک کنید.

صفحه‌هایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید


فهرست
انتقال به نوار کناری
نهفتن

والت دیزنی پیکچرز[۳] (به انگلیسی: Walt Disney Pictures) یک استودیوی تولید فیلم آمریکایی و بخشی از استودیوهای والت دیزنی، متعلق به شرکت والت دیزنی است. این استودیو فیلم‌های لایو اکشن را در استودیوهای والت دیزنی در بربنک، کالیفرنیا تولید می‌کند. فیلم‌های پویانمایی تولیدشده توسط استودیو انیمیشن والت دیزنی و استودیوهای انیمیشن پیکسار همچنین در زیر بنر این استودیو منتشر می‌شوند. توزیع و بازاریابی فیلم‌های تولید شده توسط این استودیو برعهده استودیو سینمایی والت دیزنی است.

دیزنی در دههٔ ۱۹۵۰ شروع به تولید فیلم‌های لایو اکشن کرد و آنها را تحت نام همه جانبهٔ شرکت، والت دیزنی پروداکشنز توزیع کرد. بخش لایو اکشن، نام فعلی خود را در ۱۹۸۳، پس از دوباره-سازمان‌دهی کلی استودیوهای دیزنی، دریافت کرد؛ که شامل جدایی از بخش پویانمایی و ایجاد تاچ‌استون پیکچرز پس از آن شد؛ یک بخش خواهر که مسئول تولید فیلم‌های بالغ است که برای انتشار از طریق تصاویر والت دیزنی مناسب دیده نمی‌شود. در پایان آن دهه، همراه با فیلم‌های تاچ‌استون، والت دیزنی پیکچرز به یکی از استودیوهای بزرگ فیلم در هالیوود تبدیل شد.

والت دیزنی پیکچرز در حال حاضر یکی از پنج استودیوی فیلم لایو اکشن در استودیو والت دیزنی است، استودیوهای دیگر شامل استودیو قرن بیستم، مارول استودیوز، لوکاس فیلم و سرچلایت پیکچرز می‌باشند. بازسازی ۲۰۱۹ از شیرشاه پرفروش‌ترین فیلم این استودیو در سراسر جهان با ۱٫۶ میلیارد دلار است،[۴] و دزدان دریایی کارائیب موفق‌ترین سری فیلم این استودیو است که درآمد کلی پنج فیلم بیش از ۴٫۵ میلیارد در سراسر جهان است.[۲]

نویسنده ی داستان سیندرلا



برای دانلود قانونی کتاب سیندرلا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب سیندرلا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

کتاب سیندرلا نوشته‌ی والت دیزنی، داستان دخترک فقیر و مهربانی است که پس از سال‌ها گمنامی و بی‌عدالتی به شکوه و کامیابی می‌رسد.

یکی از داستان‌های کهن و ماندگار که بر اساس آن برنامه‌های مختلفی نیز ساخته شده و طرفداران زیادی دارد، داستان سیندرلا است. این داستان کودکانه بیانگر زندگی دختری مهربان و ساده می‌باشد که زندگی‌اش به گونه‌ایی متفاوت می‌گذرد و اتفاقات جالبی در این قصه برای سیندرلا می‌افتد.

هزاران گونه متفاوت از افسانه سیندرلا (Cinderella) در همه‌جای دنیا وجود دارد که محبوب‌ترین آن به قلم نویسنده فرانسوی شارل پرو در سال ۱۶۹۷ میلادی به رشته تحریر درآمده است. به طور کلی واژه «سیندرلا» به معنی کسی است که پس از دورانی از گمنامی و بی‌خبری ناعادلانه، به کامیابی و سرشناسی می‌رسد.

نویسنده ی داستان سیندرلا

والتر الیاس «والت» دیزنی (Walter Elias “Walt” Disney)، نویسنده این اثر، یک تاجر، کاریکاتوریست، پویانما، تهیه‌ کننده، کارگردان، فیلمنامه‌نویس، کارآفرین و صداپیشه آمریکایی بود. او یکی از چهره‌های سرشناس صنعت انیمیشن آمریکا و سراسر جهان، به عنوان یک نماد بین‌المللی و بشر دوست شناخته شده است که به‌ خوبی در طول فعالیت‌هایش درقرن بیستم همگان او را می‌شناسند. او و برادرش روی اولیور دیزنی (Roy O. Disney) با عنوان غول تجاری هالیوود مشهورند. دیزنی، بنیانگذار محصولات والت دیزنی است که بعدها به یکی از معروف‌ترین و بهترین شرکت‌های تولید فیلم تبدیل و مشهور شد.

کمپانی والت دیزنی در سال ۱۹۵۰ یک فیلم کارتون مشهور بر اساس همین داستان ساخته است.

در بخشی از کتاب سیندرلا می‌خوانیم:

سیندرلا وقتی به اتاقی که برق میزد خیره شد نمی‌توانست آن چیزی را که با چشم‌هایش می‌بیند باور کند. با خوشحالی خندید. او دوستانش را نگاه می‌کرد، که دزدکی از مخفیگاه‌هایشان بیرون می‌آیند تا توضیح دهند. سیندرلا فریاد زد:

– حالا می‌تونم به هفته بازار برم!
و از آن موجودات کوچولو تشکر کرد. موشی خندید و گفت:
– امیدوارم همان‌قدر که به ما خوش گذشت به تو هم خوش بگذره!
سیندرلا گفت: اوه، امیدوارم، حتما!

برای دریافت کتاب سیندرلا و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.

ارسال کتابراه به دوستان از طریق پیامک یا ایمیل

اشتراک در تلگرام

اشتراک در توییتر

اشتراک در فیسبوک

اشتراک در واتس آپ

اشتراک در لینکداین

اشتراک در گوگل پلاس

کتابراه مرجع قانونی دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است که امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان، مجله و کتاب صوتی و همچنین خرید کتاب الکترونیک از طریق موبایل تبلت و رایانه برای شما فراهم می‌کند. شما با استفاده از کتابراه همیشه و همه جا به کتاب‌ها و کتابخانه خود دسترسی دارید و می‌توانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید. در کتابراه برای همه سلیقه‌ها از داستان، رمان و شعر تا روانشناسی، تاریخی، علمی، موفقیت و… کتاب‌هایی پیدا می شود. همچنین در کتابراه هزاران کتاب رایگان نیز قابل دانلود است. اپلیکیشن کتابخوان کتابراه برای اندروید، IOS و ویندوز در دسترس است.


The Great Fairy Tale Tradition: From Straparola and Basile to the Brothers GrimmDownloads-icon


444Downloads-icon


“Asian Origins of Cinderella: The Zhuang Storyteller of Guangxi”Downloads-icon


the originalDownloads-icon


“Asian Origins of Cinderella: The Zhuang Storyteller of Guangxi”Downloads-icon


the originalDownloads-icon


دانلود pdf کتاب سیندرلاDownloads-icon

یکی بود ، یکی نبود. سالها پیش در کشوری کوچک دختر مهربان و زیبائی به نام سیندرلا با نامادری و دو دخترش زندگی می کرد . مادر او سالها پیش در گذشته بود و پدرش با زن دیگری ازدواج کرده بود ولی پدر هم بزودی از دنیا رفت و دخترک تنها شده بود .

دخترک در خانه پدری خودش مانند یک خدمتکار کرد می کرد و دستورات مادر و خواهرهایش را انجام می داد . او بسیار زیباتر از دو خواهرش یعنی آناستازیا و گرزیلا بود، برای همین آنها خیلی به او حسودی می کردند .

ولی همه این ناراحتی ها و اذیت ها باعث نشده بود که او ناامید شود.سیندرلا همیشه با این امید از خواب بیدار می شد که یک روزی او هم خوشبخت خواهد شد . رفتار او با حیوانات خانه اینقدر خوب بود که تمام حیوانات نیز او را دوست داشتند فقط گربه خواهرها بود که مثل صاحبانش بدجنس بود و سیندرلا را اذیت می کرد .

 یک روز صبح که مثل همیشه سیندرلا مشغول تمیز کردن خانه بود زنگ در به صدا در آمد. وقتی در را باز کرد متوجه شد که  دعوتنامه ای از طرف حاکم شهر برایشان آمده است او نامه را به نامادریش داد.حاکم شهر جشنی به خاطر پسرش برپا کرده و از تمام دختر خانم های زیبا و متشخص دعوت کرده تا در این مهمانی شرکت کنند .خواهران سیندرلا خوشحال شدند در همین موقع سیندرلا از نامادریش خواست که  او را هم به مهمانی ببرند .

  نامادریش گفت  : ‘به شرطی می توانی همراه ما بیایی که تمام کارهایت را تمام کنی و بتوانی لباس مناسبی برای مهمانی فراهم کنی تا آنرا بپوشی ‘ . سیندرلا با خوشحالی به اتاقش رفت و لباس مادرش را از صندوق در آورد تا آنرا درست کند ولی در همان موقع خواهرنش او را صدا کردند تا کارهایشان را انجام دهد .خلاصه تا غروب سیندرلا مشغول آماده کردن لباسهای خواهرانش بود و نتوانست که لباسش را آماده کند. موشهای کوچولو که سیندرلا را خیلی دوست داشتند از همان صبح متوجه نقشه نامادری شدند. برای همین با کمک پرندگان کوچک لباس سیندرلا را آماده کردند .تا سیندرلا بتواند در مهمانی شرکت کند.

نویسنده ی داستان سیندرلا

سیندرلا وقتی خسته به اتاقش برگشت و لباسش را آماده دید خیلی خوشحال شد و آنرا تنش کرد و  به کنار کالسکه آمد تا همراه بقیه به مهمانی برود .ولی خواهران سیندرلا که از این اتفاق خیلی ناراحت شدند با بدجنسی بهانه آوردند  و لباس سیندرلا را پاره کردند و خودشان تنهایی به مهمانی رفتند.

سیندرلا خیلی ناراحت شد و زد زیر گریه ، با خودش می گفت : دیگه من هیچ شانسی ندارم هر کاری می کنم باز هم موفق نمیشم  . در همین موقع صدایی شنید که به او می گفت : چرا عزیزم هنوز یک چیز برای تو باقی مانده است و آن امید تو به زندگی است اگر تو امید نداشتی که من الان اینجا نبودم .

 سیندرلا سرش را بلند کرد و پری مهربان را دید و خوشحال شد  پری مهربان به او گفت : ‘ باید عجله کنیم ما فرصت زیادی نداریم او با عصای جادویی خود به کدو تنبلی که در باغ بود زد و وردی خواند و ناگهان آن کدو تبدیل به کالسکه زیبایی شد و چهار موشی که دوست او بودند تبدیل به چهار اسب زیبا کرد و سگ مهربان خانه را هم بصورت خدمتکار او در آورد . حالا نوبت خود سیندرلا بود . پری چرخی دور او زد و عصایش را به حرکت در آورد . ناگهان سیندرلا خود را در لباسی بسیار زیبا یافت وقتی چشمش به گفشهایش افتاد بیشتر تعجب کرد چون کفشهای او مثل شیشه بود .

سیندرلا با خود گفت : ‘ این مثل یک رویا است ‘ . پری به او گفت : ‘ درست است عزیزم این یک رویا است و مانند همه رویاها  نمی تواند زیاد طولانی باشد تو تا ساعت 12 شب فرصت داری و بعد از آن همه چیز به حالت اولش بر می گردد .سیندرلا از پری تشکر کرد و به سمت قصر به راه افتاد . وقتی به قصر رسید همه از دیدن این دختر زیبا شگفت زده شدند و از هم می پرسیدند که این دختر غریبه کیست ؟پسر حاکم تا چشمش به سیندرلا افتاد از او خوشش آمد، جلو آمد و از خواست تا با او برقصد .

 آنها با هم رقصیدن و آواز خواندن  . پسر حاکم  از سیندرلا خوشش آمد چون متوجه شد  که او  دختر مهربانی  هست . زمان اینقدر زود گذشت که سیندرلا متوجه نشد ، یکدفعه صدای زنگ ساعت برج را شندید و دید ساعت 12 است .

نگران شد و  به سمت پلکان دوید تا از قصر خارج شود ولی در همین هنگام یک لنگه کفشش از پایش در آمد .سیندرلا با سرعت سوار بر کالسکه از قصر دور شد و وقتی ساعت 12 آخرین زنگ خودش را نواخت همه چیز مثل قبل شد ،ولی سیندرلا خوشحال بود که توانسته بود در این مهمانی شرکت کند .

      صبح روز بعد حاکم دستور داد که دنبال دختری بگردند که آن کفشش به پایش بخورد ، چون پسرش گفته بود فقط با صاحب کفش ازداوج می کند . ماموران حاکم , کفش را به پای تمام دختران شهر امتحان کردند تا سرانجام به خانه سیندرلا رسیدند . خواهران سیندرلا هر کاری کردند تا کفش به پایشان برود، نشد که نشد .

 سیندرلا جلو آمد و از وزیر خواست که به او هم اجازه بدهد تا کفش را امتحان کند . خواهران سیندرلا خندیدند و گفتند این امکان ندارد چون او خدمتکار این خانه است ، ولی وقتی وزیر سیندرلا را با آن زیبایی دید اجازه داد تا کفش را بپا کند . پای سیندرلا به راحتی درون کفش جای گرفت.

آنها سیندرلا را به قصر بردند و بزودی جشن بزرگی برای عروسی برپا شد . و سیندرلا بعد از تحمل اینهمه مشکلات به آرزوی خود رسید . و سالها به خوشی زندگی کرد 

نام :

پست الکترونیکی :

نظر شما در مورد قصه سیندرلا :

لطفا صبر نمایید…

اطلاعات تماس شما نزد ما محفوظ است و هر زمان خواستید می توانید از اینجا اشتراک خود را لغو کنید.

فروشگاه اینترنتی اسباب بازی ، کلیه حقوق این سایت متعلق به بازی دان می باشد و کپی برداری از تصاویر و مطالب آن پیگرد قانونی دارد.
«تمامی کالاها و خدمات این فروشگاه، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می‌باشند و فعالیت‌های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.»

سارا مینوفسکی برای اولین بار برای مخاطبان جوان تر کتاب سیندرلا، از سری جدید و خنده دار خود، را نوشته است! در این مجموعه در هر کتاب ، ابی و برادر کوچکترش یونس شب هنگام سراغ آینه جادوگری در زیرزمین خود می روند و آینه آنها را درون یک افسانه متفاوت منتقل می کند.در دومین ماجراجویی جادویی ، ابی و یونس در داستان سیندرلا قرار می گیرند. اما پای شکسته سیندرلا باعث می شود که او نتواند کفش بلورین را بپوشد و یعنی او هرگز طعم خوشبخستی را نخواهد چشید. آیا ابی و برادرش می توانند تا قبل از نیمه شب به او کمک کنند؟

آخ آخ! این بار آینه ی جادویی، من و داداشم را انداخت توی داستان سیندرلا. ولی از شانس بد، چون سیندرلا پایش شکسته و حسابی ورم کرده، نمی تواند کفش شیشه ای را بپوشد؛ خب این جوری هم که دیگر شاهزاده متوجه نمی شود سیندرلا دختر رویاهایش است. همه اش هم تقصیر ماست! ما دوتا باید قبل از این که ساعت دوازده بشود، برای کمک به سیندرلا راه حلی پیدا کنیم؛ وگرنه قصه ی سیندرلا هیچ وقت به خوبی و خوشی به آخر نمی رسد!

زمانی در تاریخ بشر، تمامی آثار ادبی به نوعی فانتزی به حساب می آمدند. اما چه زمانی روایت داستان های فانتزی از ترس از ناشناخته ها فاصله گرفت و به عاملی تأثیرگذار برای بهبود زندگی انسان تبدیل شد؟

آیا کودک شما هر روز مطالعه می کند، نه به خاطر این که مجبور است، بلکه چون خودش دوست دارد؟

داستان ها نقشی مهم و حیاتی در رشد و پیشرفت کودکان دارند. کتاب هایی که می خوانند و شخصیت هایی که از طریق ادبیات با آن ها آشنا می شوند، می توانند به دوستانشان تبدیل شوند.

نویسنده ی داستان سیندرلا

چه اتفاقی می افتد وقتی دو ژانر علمی تخیلی و فانتزی، و انتظارات متفاوتی که از آن ها داریم، در تار و پود یکدیگر تنیده شوند؟

برای خرید و دانلود  کتاب سیندرلا  نوشته  شاگا هیراتا  و خواندن و شنیدن هزاران کتاب الکترونیکی و صوتی دیگر،  اپلیکیشن طاقچه  را رایگان نصب کنید.

کتاب سیندرلا نوشته شاگا هیراتا با ترجمه زهره فنایی از مجموعه‌کتاب‌های کودک انتشارات دانی است. این کتاب داستان جذابی را به همراه تصاویر زیبا برای کودک روایت می‌کند و به او کمک می‌کند تخیلش را تقویت کند در دنیای قصه‌ها غرق شود.

این کتاب داستان دختر کوچکی است که مادرش ر از دست می‌دهد و پدرش دوباره با زنی که دو بچه دارد ازدواج می‌کند. بعد از مدتی پدر او می‌میرد و مادرخوانده شروع به آزار و اذیت او می‌کند. تا اینکه یک مهمانی بزرگ شروع می‌شود که همه چیز تغییر می‌کند.

کتاب سیندرلا کودک را با خودش به دنیای موجودات خیالی جذاب می‌برد و برای او قصه‌ای جذاب تعریف می‌کند. انتشارات دانی برای کودکان کتاب‌های داستانی با قصه‌های جذاب منتشر می‌کند.

این کتاب قصه جذاب را به تمام کودکان قبل از دوره ابتدایی و سال‌های اول دبستان که داستان دوست دارند پیشنهاد می‌کنیم

نویسنده ی داستان سیندرلا

عالی بود ولی کاش پولی نبود .

وایییییی 😍 سیندرلا
عاشق کارتون و داستان سیندرلا هم
این کتاب و بخونین
کتاب ها و کارتون های پرنسس های دیزنی قشنگ هستن
همه ی کتاب های پرنسس های دیزنی رو بخرین

خوب بود البته اگر پولی نبود خوب بود

خیلی خیلی عالی💛

عالی

لطفا کتاب داستان جادوگر شهر از، گربه چکمه پوش، دختری که از ماه آمد و پری دریایی رو هم بذارید خواهش میکنم.

واقعا زیباست🌼💛😍

عععععععالی😑😑😑

عالی

من عاشق کارتونش هستم و همینطور هم فیلمش داستان درست شبه به فیلمش نبود ولی قشنگ بود

طاقچه سایت و اپلیکیشن دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است. در طاقچه هزاران کتاب، مجله، روزنامه و کتاب گویا را می‌توانید دانلود کنید و با موبایل، تبلت و رایانه آن‌ها را بخوانید. در طاقچه کتاب‌های روانشناسی، رمان و داستان، کتاب‌های تاریخی، کتاب فلسفی و هزاران کتاب رایگان برای دانلود وجود دارد.

© کلیه حقوق این سایت محفوظ و متعلق به فروشگاه کتاب الکترونیک طاقچه است.

The online version of the Iranian daily Hamshahri

همشهری آنلاین:
شارل پرو،‌نویسنده رمان‌های شنل‌قرمزی، زیبای خفته و سیندرلا ۳۸۸ سال پیش متولد شده‌است، و گوگل تولد او را با تغییر لگوی موتور جستجویش یادآوری کرده‌است.

براساس گزارش تلگراف، پرو در سال 1628 در پاريس متولد شد و پيش از اينكه به نويسندگي رو آورد، يك وكيل بود. اگرچه برادران گريم بيشتر به نوشتن افسانه‌هاي مشهوري كه در سرتاسر جهان شناخته‌شده هستند شهرت دارند، اما در حقيقت پرو رمان‌هاي شنل‌قرمزي، زيباي خفته و سيندرلا را در حدود 200 سال پيش نوشته‌است.

وي در سال 1695 در سن 67 سالگي مجموعه‌اي از افسانه‌هاي اخلاقي با نام داستان‌ها و افسانه‌هاي گذشته را منتشر كرد با اين هدف كه خواننده را به تامل نسبت به معضلاتي كه در داستان در سر راه شخصيت اصلي قرار مي‌گيرد،‌ تشويق كند. مشهورترين آنها مادر غاز، گربه چكمه‌پوش، مرد ريش‌آبي، سيندرلا و بند‌انگشتي بوده‌است.

نویسنده ی داستان سیندرلا

اين كتاب با موفقيتي بزرگ مواجه شد و در سال 1729 به زبان انگليسي ترجمه شد. با اين‌همه شايد متعجب شويد از اين حقيقت كه بخش زيادي از جزئياتي كه پرو در افسانه‌هايش نوشته‌بود،‌در نسخه‌هاي امروزي آن وجود ندارد. براي مثال در نسخه‌اي كه پرو از شنل‌قرمزي نوشته‌است، گرگ در واقع مردي‌است كه تلاش مي‌كند دختركاني كه تنها در جنگل پرسه مي‌زنند را شكار كند.

همچنين داستان زيباي خفته امروزي تركيبي از افسانه نوشته شده توسط پرو و داستان نوشته شده توسط برادران گريم است و بخش‌هاي تاريك داستان از آن حذف شده‌است.

تنها پنج سال پس از اينكه برادران لومير اولين فيلم تاريخ جهان را ضبط كردند، كارگردان فرانسوي جورج ملي‌يس اولين نسخه سينمايي از سيندرلا را براساس داستان پرو در سال 1899 ساخت. اين فيلم تنها 6 دقيقه بود و تمامي عناصر مشهور داستان سيندرلا، در آن گنجانده شده‌بود.

حقوق همشهری‌آنلاین متعلق به موسسه همشهری است

Copyright © 2020 HamshahriOnline, All rights reserved

نویسنده ی داستان سیندرلا
نویسنده ی داستان سیندرلا
0

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *