صفحههایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید
فهرست
انتقال به نوار کناری
نهفتن
سید عمادالدین حسنی برقعی(مبرقعی)، معروف به عماد خراسانی (۱۳۰۰ – ۲۸ بهمن ۱۳۸۲) شاعر غزلسرا و قصیدهسرای مشهور خراسانی است و از نامآوران شعر و غزل معاصر ایران بهشمار میآید.
عماد خراسانی به روایت مهدی اخوان ثالث متولّد بهار ۱۳۰۰ خورشیدی در توس ( مشهد )روستای کاهو است[۱] اما خود در مصاحبهای گفته تولدش را بدون هیچ توضیح دیگری در ۱۲۹۹[۲] ثبت کردهاند. پدرش «سید محمد تقی معین دفتر»(از صاحب منصبان آستان قدس رضوی) و مادرش «بیبی حرمت» نام داشتند. نسب عماد به احمد بن موسی مبرقع امام محمد تقی جواد میرسد و نام کاملش سید عمادالدین حسن برقعی است.[۳]
عماد در ۳ سالگی مادرش را از دست داد و در ۶ سالگی پدرش را و از آن پس تحت سرپرستی پدربزرگ و مادر بزرگ رشد کرد. عماد از ۹ سالگی با تشویق دایی خود، شعرخوانی و سرودن شعر را آغاز کرد. او در جوانی با تخلص «شاهین» یا «شاخص» شعر میگفت و سپس تخلص «عماد» را برگزید. تخلص عماد خراسانی را فریدون مشیری برای او انتخاب کرد.[۲]
نویسنده ی خراسانی
عماد یک بار ازدواج کرد اما همسرش هشت ماه بعد درگذشت. او از سال ۱۳۳۱ به تهران رفت. عماد خراسانی فرزندی نداشت و تا آخر عمر تنها زندگی کرد.
وی پس از یک دورهٔ بیماری در صبح روز شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۲ در تهران در سن ۸۲ سالگی درگذشت.
«مهدی اخوان ثالث» که یکی از دوستان صمیمی عماد بود در مقدمهای بر کتاب «ورقی چند از دیوان عماد» شرح حال و زندگی کاملی از عماد را نوشته که این کتاب تاکنون بارها با همان مقدمه تجدید چاپ شدهاست.[۴] به گفته اخوان ثالث «اگر شعر را در معنای حقیقیش بهجای آوریم، نه فقط فن و صنعتگری و مهارت در تمشیت امر و قافیه و کلمات، بیشک عماد در غزلسرایی از شاعران برجسته و تراز اوّل معاصر است و در قیاسی وسیعتر، سخن او از این و آن متمایز است.»[۵]
پرویز خائفی از غزلسرایان معاصر، عماد خراسانی را یکی از معتبرترین چهرههای غزل معاصر دانسته و میگوید: در دورهای که غزل در ادبیات ما شرایط خاصی داشت و به سکون و سرگردانی رسیده بود، «محمد حسین شهریار»، «محمدحسن رهی معیری» و «عماد خراسانی» هر یک با زبان و بیان خاص خود در پی غزل اصیل و سنتی رفتند. در ضمن اینکه عماد با حفظ ساختار و استحکام شعر کهن، حالاتی را ارائه میدهد که قابل توجهاست و درد جامعه امروز را میشناسد. نکتهٔ مهم در غزل عماد، تجلی دردها، ناراحتیها و سرخوردگیهایی است که او در زندگی خود با آنها روبهرو بودهاست. او اصالت غزل را حفظ میکرد و هیچوقت از روی تفنّن غزل نگفت، بلکه مفهوم غزل یعنی عشق و دوست داشتن را شناخته و بهکار میبرد. خائفی کار عماد را بالاتر از شهریار میداند و میگوید: شهریار تراش خاص زبان فارسی را گاهی اوقات رعایت نمیکرد، ولی زبان عماد شفاف و تراش داده شدهاست.[۴]
حسین منزوی غزل عماد را غزلی بینابین دانسته و میگوید: غزل عماد ضمن اینکه به ارزشهای کلاسیک پایبند است، از برخی فضاها و اصولهای تازه هم خالی نیست. غزل عماد عاشقانه است و کمتر از مضامین فلسفی و اجتماعی استفاده میکند. منزوی معتقد است: غزل عماد، غزل و تغزل و حدیث نفس است. البته طبیعی است که در سن و سال پیری مانند همه به شکایت از دنیا و مسائل آن بپردازد، اما غزل او مانند غزل سایه یا منوچهر نیستانی نیست که علاوه بر طرح مضامین شخصی و عاطفی، به مشکلات اجتماعی و مسائل زمانه نیز بپردازد.[۴]
فرج سرکوهی معتقد است: «شعرهای عماد در قوالب کلاسیک قدمائی است و عماد به مباحث نظری مطرح در ایران در زمینه زبان، ساختار و فرم شعر بیاعتنا بود اما ماندگاری شعر او دیوان او را به کتاب درسی شاعران تازهنفس نوجو و نوگرا ـ از «نیمائی و پسانیمائی» گرفته تا «مدرن و پسامدرن» ـ بدل میکند؛ چرا که ابعادی از راز ماندگاری و جاودانگی در زبان و فرهنگ، راز تأثیر، نفوذ و حیات ادبی را در دیوان او میتوان خواند.» سرکوهی میگوید: «در شعر عماد همان جوهری است که قدما اصطلاح «سهل و ممنتع» را در توصیف آن به کار برده و سعدی را نمونه متعالی آن میدانستند. در بهترین شعرهای عماد اثری از تصنع زبانی و فرمی و ساختاری نیست و عماد عاطفه، ذهنیت، تخییل، اندیشه و حسی را در شعر خود درونی کرده، در اجرا به شعر برکشیده و با چنان قدرتی بیان میکند که مخاطب را به درون شعر میکشاند.»[۵]
دیوان اشعار عماد خراسانی با مقدمهای از مهدی اخوان ثالث، بارها تجدید چاپ شدهاست.[۵]
برخی شعرهای عماد به ضربالمثل بدل شده و چند نسل از لایههای گوناگون مردم ایرانیان، از شاعران نوآور گرفته تا کسانی که با ادبیات مکتوب معاصر آشنائی چندانی ندارند، عواطف و احساسات و حالات خود را با تکرار بیتی از عماد بیان میکنند که در حافظه آنان نقش بستهاست.[۵]
یا این بیت دیگر:
این غزل زیبا و معروف از اوست:
و یا شعری دیگر از عماد خراسانی :
یکی از اشعار مشهور عماد خراسانی به لهجه مشهدی :
بسیاری از غزلها و اشعار عماد در برنامههای مختلف موسیقی اصیل ایرانی در رادیو یا برنامههای خصوصی توسط هنرمندان نامی و خوانندگان مشهور خوانده شده ازجمله:
اکبر گلپایگانی، محمود محمودی خوانساری، غلامحسین بنان، عبدالوهاب شهیدی،هایده،ایرج، ناصرمسعودی،محمدرضاشجریان،علیرضاافتخاری
به گوش مخاطبان رسیده است.اکبر گلپایگانی آوازی را با این مطلع “دلم آشفته ی آن مایه ناز است هنوز” را در نهایت زیبایی اجرا کرده و همچنین محمد رضا شجریان یکی از غزلهای مشهدیِ عماد را به نام «پیری و معرکهگیری» بهصورت ضربی در برنامهٔ موسیقی ایرانی اجرا کردهاست.[۳] همچنین آواز ویگن با شعر «ای دل بلا، ای دل بلا، ای دل بلایی» که از اشعار اوست معروف است.
از آثار عماد میتوان به «یک شب در بهشت» مثنوی حاوی پانصد بیت در بحرخفیف به سال ۱۳۲۰
«شبی بر مزار خیام» به سال ۱۳۲۹و کتابچه «سبو» و «دیوان عماد خراسانی» اشاره کرد.
اشعاری از اعماد توسط احمد ظاهر خوانند شهیر افغانستان خوانده شده است که از جمله آنها میتوان به پیدا شد و پیدا شد و عهد کردم دیگر می نخورم اشاره کرد .
جاماسپی فرگرد ۱۶ •
صفحههایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید
فهرست
انتقال به نوار کناری
نهفتن
مَشهَد کلانشهری در شمال شرقی ایران و مرکز استان خراسان رضوی است. این شهر در زمان افشاریان، پایتخت ایران بود. مشهد با ۳۵۱ کیلومتر مربع مساحت، دومین شهر پهناور ایران پس از تهران است. براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ مشهد با ۳٬۰۰۱٬۱۸۴ تن جمعیت، دومین شهر پرجمعیت ایران پس از تهران و نود و پنجمین شهر پر جمعیت دنیا بهشمار میرود. این شهر به واسطهٔ وجود حرم علی بن موسی الرضا، هشتمین امام مذهب شیعه، سالانه پذیرای بیش از ۲۷ میلیون زائر از داخل و دو میلیون زائر از خارج از کشور است.
شهر مشهد در حوزهٔ رودخانهٔ کشفرود و در دشت مشهد بین کوههای هزارمسجد و بینالود گسترده شدهاست. بیشینهٔ ارتفاع شهر مشهد ۱۱۵۰ متر و کمینهٔ آن ۹۵۰ متر است. شهر مشهد دارای آب و هوای متغیر، اما معتدل و متمایل به سرد و خشک است و از تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای سرد و مرطوب برخوردار است. بیشینهٔ درجه حرارت در تابستانها ۴۳ درجه بالای صفر و کمینهٔ آن در زمستانها ۲۲ درجه زیر صفر است.
نویسنده ی خراسانی
مشهد دارای ۱۳ منطقهٔ شهرداری است و شهردار آن، توسط شورای شهر ۱۵ نفره انتخاب میشود. این شهر دارای یک فرودگاه بینالمللی، یک ایستگاه راهآهن و سه پایانه است که ارتباط آن با شهرهای دیگر را ممکن میسازد. حمل و نقل داخلی مشهد، توسط سامانهٔ تاکسیرانی و اتوبوسرانی و قطار شهری انجام میشود. اقتصاد مشهد متکی به گردشگری مذهبی با تمرکز بر حرم امام رضا است. در کنار آن، وجود مراکز تجاری بزرگ و امکانات پزشکی قابل توجه، موجب رونق گردشگری تفریحی و گردشگری سلامت در این شهر نیز شدهاست.
بیش از ۹۳٪ مردم مشهد فارسیزبان هستند. تراکم جمعیت در مشهد بیش از ۹ هزار تن در هر کیلومتر مربع است. این شهر در سال ۱۳۸۸ رسماً به عنوان «پایتخت معنوی ایران» انتخاب شد.
واژهٔ «مَشْهَد» (جمع: «مَشاهِد») بهمعنی محل شهود و محل شهادت است.[۷] بهباور شیعیان، علی بن موسی الرضا پس از قتل بهدست مأمون، خلیفهٔ عباسی، در سال ۲۰۳ ه. ق، در آرامگاه هارون الرشید سناباد بهخاک سپرده شد. از آن پس «سناباد نوغان» بهنام «مشهدالرضا» خوانده شد و کمکم بر پهنهٔ آن، بهویژه در زمان شاه تهماسب صفوی، افزوده شد و مردم توس (طوس) به مشهد کوچ داده شدند؛ و بهمرور زمان نام مشهد بر این شهر ماندگار شد.[۸] به مشهد نام «قبلهٔ هفتم» را نیز اطلاق میکنند.[۷][یادداشت ۲]
پیش از قتل علی بن موسی الرضا در ۲۰۳ ه. ق، و دفن او در کاخ حُمَید بن قَحطَبة در سناباد نوغان، خبری از مشهد نبود. حتی نام نوغان توس از سدههای اولیهٔ اسلامی به بعد در متون راه یافته و پیش از آن تقریباً هیچ خبری از نوغان نیست، بلکه تنها از ولایت توس یا شهر توس اخباری در اساطیر و آثار حماسیِ بعد به چشم میخورَد. در نتیجه، تاریخچهٔ مشهد از ابتدا تا پیدایش اسلام در تاریخ توس، و در دو سدهٔ اسلامی در تاریخ نوغان مستتر است.[۹] اینکه توس هم یک شهر و هم یک منطقه است، همراه با این واقعیت که هر دو ناحیه، همواره بهعنوان شهرهای اصلی منطقه در نظر گرفته میشوند، این باور نادرست را در میان جغرافیدانان متأخر عربی رواج داده که توس، پایتخت شهری دوبخشی شامل تابران و نوغان بودهاست. این باور در مورد دوبخشیبودن شهر توس بهطور عام در ادبیات اروپایی راه یافتهاست. سِر پِرسی سایکس و بهدنبال وی، ئی. دیز[یادداشت ۳] صراحتاً این تصور را بهچالش کشیدند. جغرافیدانان قدیمتر عرب بهدرستی تابران و نوغان را بهعنوان دو شهر کاملاً مجزا، از یکدیگر متمایز کردند. ویرانههای تابران، توس و مشهد در حدود ۱۹ کیلومتری یکدیگر قرار دارند.[۱۰]
در سدهٔ سوم ه. ق، ابن بابویه قمی در کتاب عیون اخبار الرضا فصلی را به مشهد اختصاص داده و در تمامی اخبار و مطالب، همهجا واژهٔ «مشهد» و «مشهد رضوی» را آوردهاست.[۱۱] ابن حوقل در سدهٔ چهارم ه.ق بهسادگی این مکان را مشهد نامیده؛ یاقوت حَمَوی، در بیانی صریحتر، آن را «مشهد رضوی حرم رضا» نام نهادهاست. مشهد بهعنوان نام یک مکان، نخستین بار در احسن التّقاسیم فی معرفةِ الأقالیم محمد مقدّسی (مَقدِسی) و اواخر دههٔ سوم قرن چهارم ه.ق پدیدار شدهاست. در حدود نیمهٔ قرن هشتم ه. ق، ابن بطوطه در سفرنامهٔ خود، از اصطلاح «شهر مشهد الرضا» استفاده کردهاست. بهنظر میرسد نام نوغان که هنوز هم بر سکههای نیمهٔ اول سدهٔ هشتم ه.ق تحت حاکمیت ایلخانیان دیده میشود، بهتدریج جای خود را به «المشهد» یا «مشهد» داده باشد. در این دوره مشهد اغلب با صراحت بیشتری با عناوین «مشهد رضا»، «مشهد مقدس» و «مشهد توس» شناخته میشود. اغلب در ادبیات و بهویژه در شعر، تنها توس مد نظر قرار گرفتهاست؛ برای نمونه، «توس جدید» در مقابل «توس قدیمی» یا شهری مقتضیِ این نام.[۱۰] معینالدین محمد الزّمجی الاسفزاری، مورخ قرن نهم ه. ق، در کتاب روضاتالجَنّات فی أوصاف مدینةِ هرات از آن با عنوان «مشهد مقدس رضوی» نام بردهاست.[۱۲] و صدرالمتألهین لاهیجانی در کتاب تاریخ و جغرافیای شهر مشهد در سدهٔ چهاردهم ه.ق از واژهٔ «مشهد مقدس رضوی» استفاده کردهاست.[۱۳]
منابع کهن یونانی، عبور و اقامت اسکندر کبیر در این سرزمین را که «سوسیا» (یونانی باستان: Σούσια، انگلیسی: Susia) خوانده میشد، به سال ۳۳۰ قبل از میلاد مسیح، گزارش کردهاند.[۱۴][۱۵][۱۶][۱۷] سوسیا معادل «توس» در تلفظ یونانیان همراه اسکندر بود.[۱۸][۱۹] توس را قلب منطقهٔ پارت میدانستند.[۲۰]
پلینی بزرگ اینچنین از شهر یاد میکند، که در میانهٔ پارت، در نزدیکی نسا و ارشاک (احتمالاً قوچان امروزی)، در منطقهای خوش آبوهوا، شهری است که بهواسطهٔ بنیانگذارش، آن را الکساندروپولیس (یعنی شهر اسکندر) میگویند.[۲۱] نقشهٔ تبیولا پیتینگریانا، که متعلق به اوایل دورهٔ رومی میباشد نیز این آبادی را در غرب شهر مرو، به جای سوسیا، «اسکندریّه» نامیدهاست.[۲۲] بسیاری از مورخان مسلمان، از قرن ۱۰ تا ۱۶ میلادی، تأسیس «سناباد» (نام قدیمی شهر) را به اسکندر نسبت دادهاند.[۲۳][۲۴] همچنین در منابع حدیث شیعه، که راویان، آن را به قرون ۷ تا ۹ میلادی متصل میکنند، نقلقولهایی وجود دارد مبنی بر اینکه علی بن موسی الرضا و هارون الرشید، در شهری دفن شدهاند که آن را «بندهٔ نیکوکار، صاحب دو شاخ» بناء کردهاست؛ عنوانی که معمولاً برای اسکندر کبیر شناخته میشود.[۲۵][۲۶][۲۷][۲۸]
حوضهٔ رودخانهٔ کشفرود که شهر مشهد در آن قرار دارد، بهخاطر شرایط مناسب طبیعی، از پیش از اسلام بهعنوان یکی از بخشهای مورد توجه برای سکونت در خراسان بهحساب میآمدهاست. در نزدیکی شهر کنونی مشهد، شهری به نام توس وجود داشتهاست. اهمیت این شهر در دوران اسلامی به استقرار یکی از مهمترین زیارتگاههای جهان که برای امام هشتم شیعیان، علی بن موسی الرضا، ساخته شدهاست، بازمیگردد.[۱۰] بنابراین، آنچه سناباد نوغان را در سرتاسر جهان مشهور ساخت، نه آرامگاه هارون الرشید، خلیفهٔ عباسی، بلکه زیارتگاه امام شیعه بود و شهر بزرگی که با گذشت زمان در اطراف روستایی کوچک گسترش یافت، المشهد (مشهد) عنوان گرفته که به معنای «حرم حزنانگیز» است (در درجهٔ اول، حرم شهیدی از خاندان پیامبر اسلام).[۱۰]
بهگفتهٔ تاریخنویسان، هنگامی که یزدگرد سوم از برابر سپاهیان مسلمان عرب گریخت، راهی توس شد تا از کُنارَنگِ توس، مرزبان خود در آن خطه، پناه بخواهد، اما کنارنگ یزدگرد را از توس راهی مرو کرد. پس از آن، کنارنگیان به رغم فتح خراسان توسط اعراب، همچنان نفوذ خود را در خطهٔ توس حفظ کردند و تا پایان عصر امویان، در آنجا ماندند و تنها پس از یورش سرداران ابومسلم در سال ۱۲۹ ه.ق بود که آنجا را رها ساختند.[۲۹][۳۰] تنها خبر شاهنامه که تاریخ هم آن را تأیید میکند پناهندهشدن یزدگرد سوم ساسانی به کنارنگ توس، پس از شکست از تازیان در زمان خلافت عثمان است.[۲۹]
مأمون، جانشین هارون، پس از گذشت چند سالی از خلافتش بر اثر طغیانی که علیه وی توسط علویان پدید آمد، به قصد آنکه تمایل شیعیان را به خود جلب کند، علی بن موسی الرضا، امام هشتم شیعه، را به جانشینی نامزد کرد و به دارالخلافهاش در مرو فراخواند. مأمون به همراه علی بن موسی الرضا، پس از یک سال ماندن در مرو، رهسپار بغداد شد. در طی راه در روستای نوغان، علی بن موسی الرضا، به خانهٔ امیر سناباد وارد و در آنجا بهروایت شیعیان مسموم شد و در سال ۲۰۲ یا ۲۰۳ ه.ق پس از سه روز درگذشت و پیکرش در باغ حمید بن قحطبه در کنار مقبرهٔ هارون، در ۱٫۵ کیلومتری روستای سناباد مدفون شد. از همان زمان، این نقطه، مشهد الرضا و بعد بهاختصار مشهد نام گرفت.[۳۱]
در ابتدای سده چهارم ه. ق، عصر شکوفایی فرهنگ ایرانی — که با رویکارآمدن نصر بن احمد سامانی (۳۰۰ ه.ق) رونقی یافتهبود — در سرزمین توس نیز به بار نشست.[۳۲]
مشهد نیز همچون تمامی شهرهای بزرگتر ایران بارها شاهد افزایش جنگ و وحشت درون دیوارهای خود بود. سبکتگین، مؤسس سلسلهٔ غزنویان، در زمان فتح توس آرامگاه علی بن موسی الرضا را ویران کرد. اما، بعداً پسرش، سلطان محمود، آن را بازسازی نمود. در سال ۴۲۸ ه.ق طی دوران حکومت سلطان مسعود غزنوی، حاکم بعدی خراسان بهمنظور حفاظت از آرامگاه علی بن موسی الرضا استحکامات دفاعی را بنا کرد. در سال ۵۱۵ ه.ق دیواری در اطراف شهر ساخته شد که گاهی اوقات امکان حفاظت در برابر حملات را فراهم میساخت. در سال ۵۵۶ ه.ق ترکهای غز موفق به گرفتن منطقه شدند، ولی از تاراج و غارت ناحیهٔ مقدس چشمپوشی کردند.[۱۰]
در زمان سلجوقیان، توس درعینحال که از رونق درونی برخوردار بود، با بیمهری سلاطین روبهرو شد؛ ولی در این ایام خواجه نظامالملک وزیر شهیر آلب ارسلان و ملکشاه سلجوقی در زمان وزارت ۳۰ سالهاش توجهی به توس داشت و حتی مسجدی هم در تابران ساخت.[۳۳] در ابتدای سده ششم ه.ق گویا تابران مدتی دچار قحطی و بلا بوده، این مطلب از نامه امام محمد غزالی به سلطان سنجر بر میآید؛[۳۴] اما تابران در رهگذر زمان همچنان یکی از شهرهای مهم محسوب میشد. چنانکه انوری شاعر معروف دربار سنجری در مدرسه منصوریهٔ تابران تحصیل میکرد و باغ و مدرسه آن را ستایش کردهاست.[۳۵]
ازجمله اماکنی که در عهد سلطان سنجر سلجوقی، به اصرار منابع شیعی متأخر، مانند مطلعالشمس و منتخبالتواریخ، مورد توجه وی قرار داشت، مشهد بود؛ زیرا توس بهواسطهٔ وجود حرم علی بن موسی الرضا، از قطبهای تشیع در خراسان بهشمار میآمد و بنابه اعتراف منابع شیعی آن دوره، مرکزی دینی برای شیعیان و مورد علاقهٔ ایشان بود و بنابه موقعیت جغرافیایی که بر سر راههای تجاری داشت، از مراکز اقتصادی، نیز محسوب میشد؛ و بهاینترتیب، اهمیت سیاسی نیز یافتهبود.[۳۶] در سده ششم ه.ق نخستین گنبد حرم بر فراز قبهٔ موجود، بهفرمان سلطان سنجر سلجوقی و بهکوشش وزیر وی، شرفالدین قمی ضمن تعمیر حرم ساخته شد که جنس آن گنبد از کاشی بود. این قبه (گنبد آغازین) همان است که امروزه از داخل حرم دیده میشود و سطح مقعر و مقرنسهای آینه کاری شدهٔ آن پیداست.[۳۷]
در خلال سدههای چهارم تا ششم ه. ق، در عصر شکوفایی فرهنگ ایرانی–اسلامی، دانشمندان و رجال برجستهای از آن برخاسته؛ و در دیگر نواحی، و بهطور عمده در شهرهایی که بیشتر کانون توجه بود، شکوفا شدند. خواجه نظامالملک (۴۰۸ تا ۴۸۵ ه.ق)، امام محمد غزالی (۴۵۰ تا ۵۰۵ ه.ق)، احمد غزالی (۴۵۴ تا ۵۲۰ ه.ق)، ابوالقاسم فردوسی (۳۲۹ تا ۴۱۱ ه.ق)، اسدی توسی (متوفی ۴۶۵ ه.ق) و شیخ توسی (۳۸۵ تا ۴۶۰ ه.ق) از آن دستهاند.[۳۳]
توس در سال ۷۹۱ ه.ق ضربهٔ مهلکی را از جانب میرانشاه، پسر تیمور، دریافت کرد. زمانی که نجیبزادهٔ مغولیِ حاکم بر منطقه دست به شورش زده و تلاش کرد خود را مستقل سازد، تیمورلنگ پسر خود میرانشاه را برای مقابله با وی عازم منطقه کرد. توس پس از محاصرهای چندین ماهه مورد یورش قرار گرفت، بهغارت و یغما برده شده و تلی از خاک از آن بر جای ماند؛ دههزار نفر از ساکنین توس در این یورش قتلعام شدند. کسانی که از این کشتار همگانی جان سالم بهدر بردند در پناهگاه حرم امام رضا سکنی گزیدند. از این پس توس متروکه شد و مشهد جایگاه این شهر به عنوان پایتخت را از آن خود ساخت.[۱۰]
بعد از آن، علیرغم تلاشی که شاهرخ و شیبک خان ازبک در ۹۱۵ ه.ق برای ساخت مجدد شهر انجام دادند،[۳۸] روی آبادانی به خود ندید و بهتدریج روستاهای کوچکی جایگزین آن همه آوازه و رونق شد.[۱۰]
از این زمان به بعد دیگر عصر حیات تابران بهسر آمدهبود و روی توجه تاریخ بهسوی شهری قرار گرفت که قرنها با نام نوغان و از این زمان بهبعد با نام مشهد در کنار تابران قرار داشت و جای این شهر را گرفت.[۱۰] در روزگار دوران تیموری در سده نهم ه. ق، بهدنبال کوششهای شاهرخ تیموری در آبادانی مشهد، بههمت همسر وی گوهرشادآغا، نخستین مسجد جامع شهر مشهد (مسجد گوهرشاد) با نام وی در سمت قبلهٔ حرم رضوی که — صحن جنوبی را تشکیل میدهد — بهاتمام رسید.[۳۹]
با توجه تیموریان به مشهد و بهویژه بعد از آن در دورهٔ صفویه با استقرار رسمی مذهب تشیع در ایران و توجه خاص صفویان به مشهد و نیز انتقال آب چشمه گیلاس در دو مرحله (دورهٔ تیموری و دورهٔ صفوی) به مشهد، امید حیات دوبارهٔ تابران بهکلی از میان رفت.[۴۰][۴۱] با پیشرفت خاندان صفوی عرصهٔ تازهای از موفقیت برای مشهد آغاز شد. نخستین شاه این خاندان، شاه اسماعیل اول، شیعه را بهعنوان مذهب رسمی بنیان نهاد و بهدنبال این رویداد، شهرهای مقدس داخل مرزهای ایران بهویژه مشهد و قم، به شاخصهای اصلی در برنامهٔ وی بدل شدند، چنانکه در مورد جانشینانش نیز همینطور بود. زیارت این آرامگاههای مقدس رونق قابلتوجهی را برای این شهرها به ارمغان آورد. در مشهد، بارگاه سلطنتی، فعالیت ساختوساز وسیعی را بهنمایش گذاشت. در این رابطه بهویژه شاه تهماسب اول، جانشین شاه اسماعیل اول و شاه عباس اول از چهرههای شاخص بهشمار میآیند.[۱۰] سلاطین صفوی که در اعتلای شعائر مذهب شیعه سعی وافر داشتند، خراسان و بهویژه مشهد را مورد توجه خاص قرار دادند. برهمیناساس، هرات در عهد شاه اسماعیل اول از دارالملک خراسان خارج شد و شهر مشهد جای آن را گرفت.[۴۲]
در زمان شاه طهماسب اول، خوانین شیبانیان چند بار به مشهد حمله و یک بار در سال ۹۳۶ آن را تصرف کرد.[۴۳][۴۴] سال ۹۹۷ سال فاجعهانگیزی برای مشهد بود. عبدالمؤمن شیبانی پس از چهار ماه محاصره، شهر را مجبور به تسلیم کرد. خیابانهای شهر مملو از خون شدند و غارت و تاراج سرتاسری در دروازههای منطقهٔ مقدس تمامی نداشت. شاه عباس اول که از سال ۹۹۳ تا صعود رسمی تاج و تختش به قزوین در سال ۹۹۵ در مشهد زندگی میکرد، تا سال ۱۰۰۶ قادر به بازپسگیری مشهد از ازبکها نبود.[۱۰]
در دوران پادشاهی شاه عباس اعتبار و رونق شهر مشهد رو به فزونی نهاد. شاهراهی میان اصفهان، مشهد و هرات احداث گردید و کاروانسراها و آبانبارهای بزرگ در مسیر آن ساخته شده، حرم رضوی نیز در این عهد توسعه یافت.[۴۲] همچنین خیابانی مستقیم از غرب به شرق شهر مشهد در دورهٔ شاه عباس احداث شد که از میان آن نهری جاری بود. از اقدامات دیگر وی در مشهد میتوان به انتقال آب چشمه گیلاس به مشهد اشاره کرد.[۴۵] شاه عباس، مشهد را بهطور رسمی «شهر مقدس ایران» قرار داد تا مردم به زیارت امام هشتم شیعیان بروند و از رنج و مشقتهای سفر حج و سختگیریهای حکام ولایات عثمانی دیگر خبری نباشد.[۴۶]
در ایرانِ عصر صفوی تنها سیزده شهر دارای بیگلربیگی عظیمالشأن بودند که یکی از آنها مشهد بود. بیگلربیگی مشهد حاکمان تابعی هم داشت که عبارت بودند از حکام سرخس، نیشابور، ترشیز، ابیورد، آزادوار، نسا، سبزوار، اسفراین، حورور ویساکوه، درون، تربت و بزاندوق.[۴۷] همچنین ظاهراً مشهد یکی از معدود شهرهای قلمرو صفویه بوده که در روزگار شاه سلیمان و شاه سلطان حسین در آن سکه ضرب میشدهاست.[۴۸]
در سال ۱۱۳۵ و با آغاز حکومت شاه تهماسب دوم، ایل افغانی ابدالی به خراسان حمله کرد. مشهد سقوط کرد؛ ولی در سال ۱۱۳۸ ایرانیها موفق شدند پس از یک محاصرهٔ دوماهه این شهر را باز پس گیرند.[۱۰]
خراسان در زمان نادر شاه افشار شامل بخشهایی از افغانستان و ماوراءالنهر بودهاست که در سایهٔ توسعهطلبیهای نظامی نادر تا مرز هند و ترکستان گسترش یافت. نادر، پایتخت را از اصفهان که یادگار طرفداران صفوی بود به خراسان انتقال داد. او با استفاده از موقعیت ژئوپولتیک خراسان توانست به اهداف سیاسی خود دست یابد. مشهد مرکز سیاسی دولت وی و دژ کلات، حصاری طبیعی در مواقع بحرانی گشت. ارتش او متکی بر نیروی رزمی قومیتهای گوناگون بهویژه عشایر خراسان بود.[۴۹]
مشهد در زمان سلطنت نادر به اوج خود رسید. نادر مشهد را به پایتختی برگزید زیرا با توجه به گسترش زیاد متصرفاتش در شرق، مشهد از اصفهان، پایتخت صفویان، دارای مرکزیت بهتری بود. او یکی از بانیان بزرگ حرم علی بن موسی الرضا بهشمار میآید. نادر بهشکرانهٔ پیروزی بر ملک محمود سیستانی، گلدستهای طلایی در جنوب صحن عتیق (انقلاب فعلی) و شمالغربی گنبد بنا کرد. در همان زمان گلدستهٔ شاه تهماسبی را — که در سمت دیگر صحن قرار داشت — برای این که با گلدستهٔ مذکور متناسب باشد خراب کرد و تجدید بنا نمود. هنگامی که نادر با غنایم فراوان از هند بازگشت هدایای زیادی به حرم عرضه داشت و دستور داد ایوان امیرعلیشیر نوایی را از نو بنا کنند و با الواح زرین بپوشانند که اکنون به نام ایوان طلای نادری مشهور است. سقاخانهٔ وسط صحن نیز به امر وی بنا گردید. همچنین چهارصد جلد کتاب به کتابخانهٔ آستان قدس اهدا کرد که بدینترتیب در شمار بزرگترین واقفین حرم درآمد. دوران شکوه و جلال مشهد دیری نپایید زیرا علیرغم توجهی که نادر به حرم و شهر داشت، سختگیریهای پیدرپی وی در سالهای بعد برای مردم ساکن شهر دشوار و طاقتفرسا بود.[۵۰]
پس از نادر و جانشینانش، آخرین پادشاه افشاری، شاهرخ، به مدت ۵۰ سال بهطور ضعیف و تحت نفوذ امرا و فرماندهان ایلات خراسانی و حمایتهای احمدشاه درانی در بخش کوچکی از خراسان غربی به مرکزیت مشهد فرمان راند.[۴۹] احمد شاه و جانشین وی تیمور شاه، شاهرخ را بهعنوان خراجگزار در متصرفات خراسان گماردند و بدینترتیب خراسان بهنوعی دولت حائل بین آنان و ایران تبدیل شد. سلطنت شاهرخ نابینا با وقفههای کوتاهمدت و مکرر، بدون هیچگونه واقعهٔ بهثبترسیدهٔ خاصی سپری شد. پس از مرگ تیمور شاه (۱۲۰۷) آقا محمد خان پایهگذار سلسلهٔ قاجار موفق شد در سال ۱۲۱۰ قلمرو حکومتی شاهرخ را تصاحب کرده و وی را به مرگ محکوم کند و این پایان جدایی خراسان از دیگر بخشهای ایران بود.[۱۰]
در سدهٔ نوزدهم مشهد شهری دارای یک حصار و قلعهٔ نظامی جهت حفاظت از حملات بود. این شهر شش محلهٔ بزرگ و ده محلهٔ کوچکتر داشت. در میانهٔ شهر خیابان اصلی قرار داشت که شهر را به دو نیمه تقسیم میکرد و در طول آن نهر آبی جاری بود که منبع اصلی آب شهر بود. منبع اصلی درآمد شهر ناشی از حرم رضوی و زائران آن بود.[۵۱]
اعتراض مردم مشهد به حکومت آصفالدوله، حاکم خراسان، اعتراض نسبت به واگذاری امتیاز تنباکو و خیزش مردمی در جریان انقلاب مشروطه، از مهمترین وقایع دوران قاجاریه در مشهد بهشمار میرود. مشهد در زمرهٔ نخستین شهرهای کشور بود که مردم آن نسبت به انعقاد قرارداد تنباکو و ورود کارکنان شرکت رژی به این شهر، در روز ۱۳ مهر ۱۲۷۰ اعتراض کردند و دست به تظاهرات زدند. واکنش مأموران فتحعلیخان صاحب دیوان، حاکم وقت خراسان، به این اعتراض، استفاده از زور و سرکوب معترضان بود. با ضرب و جرح راهپیمایان، تعداد زیادی از مردم مشهد در اعتراض به این رفتار در مسجد گوهرشاد متحصن شدند. ناصرالدین شاه ناچار شد اجرای قرارداد را در مشهد، شش ماه به تأخیر بیندازد و پس از آن نیز اجرای قرارداد در مشهد اجباری نبود.[۵۲]
مشهد، مرکز ایالت خراسان، نقشی بارز در مبارزات ضد استبدادی ایرانیان — که به انقلاب مشروطه منجر شد — ایفا کردهاست و برخی کارشناسان، با اتکا به همین سابقهٔ مبارزاتی، برای این شهر نقشی پیشروانه و الهامبخش در روند پیروزی انقلاب مشروطه قائل شدهاند. با پیروزی انقلاب مشروطه، و بهرغم مبارزات آزادیخواهان، فضای مشهد اختناقآلود و پرتنش شد و مشروطهخواهان در رسیدن به آرمانهای خویش توفیق چندانی نیافتند. بسیاری از آزادیخواهان مشهد دستگیر، زندانی، و تبعید شدند و مشروطه و مشروطهخواهی در این شهر منزوی و سرکوب شد. برخلاف نظر رایج، که انزوای مشروطه در مشهد را به عدماقبال مردم این شهر نسبت به مشروطه نسبت میدهد، مشکل اصلی این شهر، علاوهبر وجود نهادهای مشروعهخواه، حضور گستردهٔ نیروهای روسی و مداخلات و کارشکنی آنها در راه پیشبرد مشروطه بودهاست. مداخلات روسها در مشهد سرانجام منجر به ماجرای بهتوپبستن حرم علی بن موسی الرضا شد. روسها این اقدام را بهمنظور ترساندن مشروطهخواهان مشهد و دادن هشدار به دولت مشروطه و مشروطهخواهان دیگر شهرها انجام دادند. بهاینترتیب مشروطهخواهان در مشهد بهشدت منزوی و سرکوب شدند و ناامیدی و رخوت نه فقط مشهد بلکه سراسر نواحی شمالی و دیگر ایالات ایران را فراگرفت.[۵۳]
در سال ۱۲۹۰ یوسف خان از خواص هرات با نام محمدعلیشاه در مشهد اعلام استقلال کرد. روسها به این بهانه در ۹ فروردین ۱۲۹۱، مشهد را بهتوپ بستند و بسیاری از مردم، شهروندان و زائرین کشته شدند. پس از این واقعه یوسف خان توسط ایرانیان، زندانی و بهمرگ محکوم شد.[۱۰][۵۴][۵۵]
مهمترین واقعهٔ تاریخ سیاسی معاصر مشهد، واقعه مسجد گوهرشاد در زمان رضاشاه است. در ۲۱ تیر ۱۳۱۴ جمعیت زیادی در مسجد گوهرشاد تجمع کردند و علیه اقدامات دولت در رابطه با قوانین برای مدرنسازی ایران — مانند اجباریشدن برسرنهادن کلاه شاپو — اعتراض نمودند. مأمورین نظامی و انتظامی با مردم درگیر شدند و تعدادی از مردم درون مسجد کشته شدند. در این واقعه تعداد بسیاری مجروح و بازداشت شدند. کشتار مردم در این مسجد بهاندازهای بود که بهنقل از شاهدان عینی چند کامیون جنازه از صحنهٔ کشتار خارج کردند.[۵۶]
توسعهٔ شهر در دهه ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۵ در جنوبغربی و غرب صورت گرفت. راهآهن و فرودگاه تأثیر زیادی بر چگونگی هدایت توسعه داشتهاند. در دهه ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۵، جادهٔ جدید تهران باعث توسعهٔ شهر به سمت جنوب گردید. از سال ۱۳۴۵ بهبعد توسعهٔ شهر منطبق با طرح جامع هدایت شدهاست. در سال ۱۳۵۵ محور اصلی جادهٔ سنتو، دانشگاه فردوسی و پارک ملت توسعهٔ شهر را بهسمت غرب تشدید نمودند. این شهر قرار بود به دو قسمت مذهبی–سنتی (مشهد شرقی یا رضوی) و توریستی–مدرن (مشهد غربی یا پهلوی) تقسیم شود، که با انقلاب اسلامی ناکام ماند.[۵۷]
در سال ۱۳۴۷ طرح نوسازی اطراف حرم علی بن موسی الرضا توسط معمار و شهرساز ایرانی، داریوش بوربور، ارائه شد و در سال ۱۳۵۰ بهتصویب رسید. در سال ۱۳۵۵ ساختمانهای اطراف به منظور آمادهسازی برای اجرای نوسازی تخریب شدند و کسبهٔ ساختمانهای مشمول تخریب، به بازار وسیعی که بدینجهت طراحی و اجرا شدهبود، منتقل گردیدند. پس از انقلاب این طرح ادامه نیافت.[۵۸]
در دورهٔ شهرداری شهردار پژمان، توسعه طبق طرح جامع پیشین با پارهای تغییرات انجام گردید و شهرستان بینالود بهعنوان بخش گردشگری مشهد معرفی گردید. اکنون، ساختار کالبدی شهر به صورت قطاعی است. مراکز تجاری و خدماتی در اطراف حرم و قطاع غربی تمرکز یافتهاند و واحدهای مسکونی در دو محور غرب و شرق قرار دارند.[۵۷]
در سالهای اخیر حرکت ساخت و سازهای مدرن در مشهد شتاب بیشتری گرفتهاست. براساس چشمانداز مشهد در سال ۱۴۰۰ این شهر به شهری مدرن با معماری اسلامی–مدرن تبدیل خواهد شد. در این راستا ۴۸ پروژهٔ بزرگ معماری برای شهر در نظر گرفته شدهاست.[۵۹] بااینحال، برخی از کارشناسان معتقدند که این پروژهها جلوهٔ اسلامی شهر را خدشهدار میکند.[۶۰][۶۱] همچنین ساختوسازهای جدید در اطراف حرم علی بن موسی الرضا باعث شده که خط آسمانی و منظر تاریخی و فرهنگی مجموعهٔ حرم مورد تعرض قرار گیرد.[۶۲][۶۳] این مسئله باعث بروز واکنشهایی از سوی برخی چهرههای مذهبی و سیاسی شد؛[۶۴] و همینطور ثبت شدن این مجموعه در میراث جهانی یونسکو را با مشکل روبرو کردهاست.[۶۵]
شهر مشهد مرکز استان خراسان رضوی با ۳۵۱ کیلومتر مربع مساحت،[۴] در شمالشرق ایران و در طول جغرافیایی ۵۹ درجه و ۱۵ دقیقه تا ۶۰ درجه و ۳۶ دقیقه و عرض جغرافیایی ۳۵ درجه و ۴۳ دقیقه تا ۳۷ درجه و ۸ دقیقه و در حوضهٔ آبریز کشفرود، بین رشتهکوههای بینالود و هزارمسجد واقع است. ارتفاع شهر از سطح دریا حدود ۱۰۵۰ متر (حداکثر ۱۱۵۰ متر و حداقل ۹۵۰ متر) است.[۵]
نویسنده ی خراسانی
دشت مشهد بهصورت درهای وسیع دارای ابعادی بهطول بیش از ۱۰۰ کیلومتر و عرض متوسط حدود ۲۵ کیلومتر و وسعت حدود ۲۵۰۰ کیلومتر مربع است. دشت مشهد با مختصات طول جغرافیایی ´۲۱:°۵۸ تا ´۰۸:°۶۰ درجهٔ شرقی و عرض جغرافیایی ´۴۰:°۳۵ تا ´۰۳:°۳۶ درجهٔ شمالی در حوضهٔ آبریز رودخانهٔ کشفرود در خراسان رضوی قرار دارد. از میان سازندهای موجود در این دشت، سازند مزدوران (سازند دوران دوم) در رابطه با منابع آب زیرزمینی حائز اهمیت است. این سازند که از رسوبات سخت کربناته تشکیل شده، بهدلیل وجود فضاهای خالی کارستی، قادر است سفرههای آب زیرزمینی را به وجود آورد. ازجمله منابع آب سطحی این دشت نیز میتوان به خود رودخانهٔ کشفرود اشاره کرد. این رودخانه در گذشته دارای آب زیادی بوده؛ ولی درحالحاضر بهعلت پایینافتادن سطح آب زیرزمینی و در نتیجه قطعشدن زهکشها تنها در مواقع سیلابی شدید، مقداری آب از سرشاخههای آن وارد میشوند.[۶۶]
██ معتدل خزری بسیار مرطوب
██ معتدل خزری
██ مدیترانهای با باران بهاره
██ مدیترانهای
██ کوهستانی سرد
██ کوهستانی بسیار سرد
██ نیمهبیابانی سرد
██ نیمهبیابانی گرم
██ بیابانی خشک
██ بیابانی خشک گرم
██ خشک ساحلی گرم
██ خشک ساحلی
مشهد بهدلیل موقعیت جغرافیایی خاص که در منطقهٔ مرزی بین شمال و جنوب خراسان قرار دارد و نیز تداخل جبهههای مختلف آبوهوایی، دارای آبوهوا و خصوصیات ویژهٔ اقلیمی است و قسمت اعظم دشت مشهد–نیشابور، جزء اقلیم سرد و خشک و قسمتی از دشت مشهد–قوچان، نیمهخشک و سرد و بخش کوچکی از بلندترین ارتفاعات رشتهکوههای بینالود و هزارمسجد جزء اقلیم مرطوب سرد است و درمجموع شهر مشهد دارای آبوهوای متغیر، اما معتدل و متمایل به سرد و خشک است و از تابستانهای گرم و خشک و زمستانهای سرد و مرطوب برخوردار است.[۶۷] وزش بادها در شهر مشهد بیشتر در جهت جنوبشرقی به شمالغربی است. بیشینهٔ درجه حرارت در تابستانها ۴۳ درجه بالای صفر و کمینهٔ آن در زمستانها ۲۳ درجه زیر صفر است.[۶۸]
منطقهٔ خراسان در طول تاریخ همیشه یکی از فعالترین مناطق زمینلرزهخیز کشور بودهاست. آمار چهل سال گذشته نشان میدهد که بیش از نیمی از قربانیان زمینلرزه در ایران را قربانیان این منطقه تشکیل میدهند.[۷۰] زلزلههای زیادی در مشهد رخ داده که حدود ۱۴ واقعه متعلق به سالهای ۱۰۰۸، ۱۰۵۲، ۱۰۵۳، ۱۰۵۹، ۱۰۷۷، ۱۰۸۴، ۱۰۸۷، ۱۱۱۸، ۱۱۱۹، ۱۲۱۴، ۱۲۳۲، ۱۲۳۶، ۱۲۵۴، ۱۲۷۴ ه.ق در کتب تاریخ به ثبت رسیدهاست. در پانزدهم ربیعالثانی سال ۱۰۸۴ ه.ق به هنگام سلطنت شاه سلیمان صفوی زمینلرزهٔ ویرانگری در مشهد رخ داده که حدود دوسوم شهر مشهد ازجمله گنبد حرم علی بن موسی الرضا، سقف گنبد مسجد گوهرشاد و مدارس پریزاد، دودر، مدرسهٔ بالاسر، مدرسهٔ پایینپا آسیب فراوان دیده و حدود چهارهزار نفر از مردم مشهد زیر آوار کشته شدند.[۷۱][۷۲]
یکی از گسلهای مشهد، گسل شمال مشهد است. این گسل ادامهٔ گسل توس است که در شمال شهر توس از گسل کشفرود منشعب شده و با امتداد شمالغرب–جنوبشرق از گوشهٔ شمالی مشهد عبور میکند. در گزارش شماره ۷۲ سازمان زمینشناسی این گسل تحت عنوان گسل توس نامیده شدهاست. در گزارش مزبور ادامهٔ گسل به سمت شمالشرق که توسط آبرفت پوشیده شده به صورت گسل احتمالی نشان داده شدهاست. بربریان و همکاران، کانون سطحی زلزلهٔ تاریخی ۱۵۹۸ مورخ ۳ ژوئیهٔ ۱۹۷۳ با بزرگی ۶/۶، اول آوریل ۱۶۷۸ و ۲۶ فوریه ۱۸۸۳ را در مجاورت گسل احتمالی توس مشخص نمودهاند.[۷۳]
شهر مشهد، در سدهٔ اخیر از رشد جمعیت بالایی برخوردار بودهاست. در نخستین سرشماری رسمی ایران که در سال ۱۳۳۵ انجام گرفت، این شهر، با ۲۴۱٬۹۸۹ نفر جمعیت پس از شهرهای تهران، تبریز و اصفهان، چهارمین شهر پرجمعیت ایران بود. در سرشماری بعدی و در سال ۱۳۴۵، این شهر پس از تهران و اصفهان، جایگاه سوم را در بین شهرهای ایران داشت. در سرشماری سال ۱۳۵۵، مشهد، پس از تهران، دومین شهر پرجمعیت ایران بود و تا آخرین سرشماری در سال ۱۳۹۵، همین جایگاه را داشتهاست.[۷۴] براساس سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵، جمعیت شهر مشهد در این سال، بالغ بر ۳٬۰۰۱٬۱۸۴ تن بودهاست.[۱]
طی پژوهشی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظرسنجی نمونهگیری شد در مشهد به قرار زیر بود:[۷۶]
در مشهد جمعیت قابلتوجهی از مهاجران افغان سکونت دارند. این مهاجران بیشتر پس از حملهٔ شوروی سابق به افغانستان و ظهور طالبان و متعاقب آن حمله به افغانستان توسط آمریکا و نیروهای ناتو، به ایران مهاجرت کردند. درخلال سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰ جمعیتی قریب به ۵٬۰۰۰٬۰۰۰ نفر بهصورت گروهی به کشور و بهتبع آن به استان خراسان و شهر مشهد وارد شدند. پس از حملهٔ آمریکا به افغانستان، حدود یک میلیون نفر مهاجر مجاز و ۲٬۵۰۰٬۰۰۰ میلیون نفر مهاجر غیرمجاز به کشور وارد شدند. ازسویدیگر، همزمان با آغاز جنگ ایران و عراق جمعیتی دیگر از آوارگان عراقی نیز در اثر بروز جنگ و ناآرامی مجبور به ترک عراق شده که بسیاری از آنها بهدلیل باورهای دینی و اعتقادی و روابط اجتماعی و فرهنگی با شهروندان ایرانی، در استان خراسان رضوی بهویژه شهر مشهد و سایر شهرستانهای استان — مانند نیشابور — اسکان یافتند و بسیاری از آنان با زنان ایرانی ازدواج کرده و تشکیل خانواده دادهاند. براساس طرح جامع سرشماری و شناسایی اتباع خارجی در سال ۱۳۷۹–۱۳۸۰ جمعیتی در حدود ۱۴۲٬۰۰۰ نفر تبعهٔ افغانی، ۱۳٬۹۰۰ نفر تبعهٔ عراقی و ۱۰۰ نفر سایر ملل در استان خراسان رضوی شناسایی شدند. هماکنون براساس آمارهای موجود نزدیک به ۶۰٬۰۰۰ نفر دانشآموز تبعهٔ خارجی که ۹۰٪ آنان را اتباع افغانستان تشکیل میدهند در مدارس دولتی مشغول به تحصیل هستند. همچنین قریب به ۲۷۰۰ نفر دانشجوی تبعهٔ خارجی در مراکز آموزش عالی استان مشغول به تحصیل هستند.[۷۷] برطبق آمار ادارهٔ کل امور اتباع و مهاجرین استانداری خراسان رضوی، ۹۵٪ مهاجرین این استان در مشهد ساکن هستند.[۷۸]
در سالهای اخیر، مشهد شاهد مهاجرت اقوام بلوچ و کرد نیز بودهاست. این موضوع سبب واکنش برخی از روحانیون کشور نظیر مکارم شیرازی شدهاست. بنابر گفتهٔ آنان، این مهاجران، که عمدتاً اهل تسنن هستند، با خرید ملک و زمین در مشهد و دیگر شهرهای کشور مانند شیراز و ارومیه، درصدد تغییر بافت مذهبی این شهرها بوده و زمینه را برای نفوذ وهابیت و نیروهای تکفیری فراهم میکنند.[۷۹][۸۰] درواکنش به این اظهارات، مولوی عبدالحمید، امام جمعه اهل سنت زاهدان، این سخنان را نگرانکننده و ناشی از بالارفتن سن و زودباوری آیتالله مکارم عنوان کرد.[۷۹]
زبان مردم مشهد، زبان فارسی با گویش و لهجهٔ مشهدی است. این لهجه سرشار از واژههای کهن و ریشهدار زبان فارسی است. لهجهٔ مشهدی یکی از لهجههای مهم و تأثیرگذار فارسی بهشمار میآید و بهنوعی خاستگاه ادبیات اصیل شاعران ناماوری چون فردوسی، عطار و خیام است. این لهجه را شاخهای از فارسی دری میدانند و بسیاری از واژگان گمشدهٔ این زبان را میتوان در گفتار عامیانهٔ مشهدیها جستجو کرد.[یادداشت ۴] بهواسطهٔ اختلاط و ارتباط نزدیک مشهدیها با سایر اقوام، ردپایی از زبانها و گویشهای دیگر نظیر عربی، ترکی، مغولی، افغانستانی (پشتون)، کُردی، انگلیسی، هندی، روسی و فرانسوی را میتوان در آن دید.[۸۱]
تقی وحیدیان کامیار، استاد دانشگاه فردوسی مشهد میگوید:[۸۲] .mw-parser-output .templatequote{overflow:hidden;margin:1em 0;padding:0 40px}.mw-parser-output .templatequote .templatequotecite{line-height:1.5em;text-align:right;padding-right:1.6em;margin-top:0}
نزدیکترین گویش به فارسی معیار، گویش مشهدی است، بهطوریکه اصیلترین و ریشهدارترین فارسی را میتوان از مردم این شهر شنید.
وی میافزاید:
برخلاف تصور عامه، که ریشههای زبان فارسی را از فارس و شیراز میدانند، فارسی دری اصیل از توس قدیم، نیشابور و مشهد کنونی انتشار یافتهاست.
مهدی سیدی، پژوهشگر و کارشناس در زمینهٔ لهجه و گویش مشهدی، میگوید:[۸۲]
لهجه و گویش مشهدی، یا بهعبارت علمیتر، فارسی مشهدی، یکی از مؤثرترین گویشها در فارسی دری است؛ چراکه خاستگاه فارسی دری و همچنین ادبیات اصیل فارسی این گویش و زبان زیباست.
امروزه کمتر کسی در بین قشر جوانِ مشهد با این لهجه صحبت میکند. بیشترِ جوانان مشهدی، صحبتکردن با این لهجه را نوعی سرشکستگی میپندارند. بااینهمه، هنوز این لهجه و گویش در میان قدیمیها رواج دارد. کارشناسان، یکی از دلایل عدماقبال مردم نسبت به لهجهٔ مشهدی را عملکرد نهچندان مثبت صداوسیما میدانند.[۸۳]
بیشتر مردم شهر مشهد، مسلمان و شیعهٔ دوازده امامی هستند. این موضوع بهواسطهٔ وجود حرم علی بن موسی الرضا در این شهر نیز تشدید شدهاست. بااینحال، اقلیتهای دینی دیگری نیز در مشهد وجود داشته یا دارند.
در مشهد محلهای به نام «محلهٔ جدید» وجود دارد که مجتمع مسکونی یهودیان در مشهد بود. این محله منازل بزرگ و محکم با دیوارهای بلند داشت و خانهها از داخل با یکدیگر مرتبط بود. اقلیت یهودی مشهد که بینش و هوشیاری اقتصادی داشتند با توسعهٔ عمرانی مشهد به خیابانهای جنت و جم (پاسداران کنونی) نقلمکان کردند و عدهای هم به اسرائیل مهاجرت کردند.[۸۴]
مهاجران ارمنی از اواخر قرن نوزدهم م و در زمان حکومت قاجار از مرز باجگیران و درگز وارد این استان شدند و سپس در شهرهای مشهد، قوچان، نیشابور، شیروان، سبزوار، بجنورد و درگز اقامت گزیدند. بعدها تجار ارمنی از مناطق دیگر ایران مانند آذربایجان و اصفهان نیز به این استان نقلمکان کردند و به کارهای تجاری و صنعتی مشغول شدند. اکثر کارخانههای ارمنیان کارخانههای تصفیهٔ پنبه، تولید الکل صنعتی و پزشکی، قیرسازی و نخریسی بودند. مطابق برخی منابع، در ۱۹۶۵، ۵۱ خانوار ارمنی در مشهد اقامت داشتهاند و مطابق آمار ۱۹۶۶، ۳۲۰ ارمنی در مشهد و ۵۲۱ ارمنی در کل استان خراسان ساکن بودهاند. در ۱۹۱۳، ارمنیان مشهد مدرسهٔ هایکازیان را — که در واقع شعبهای از مدرسه هایکازیان تهران بود — تأسیس کردند. در ۱۹۴۱، کلیسای مسروپ مقدس، که نزد اهالی به «کلیسای حضرت مریم» نیز معروف است، احداث شد. اهالی ارمنی شهر مشهد دارای گورستان ویژهٔ خود بودهاند که سال تأسیس آن به ۱۹۴۴ بازمیگردد. در این گورستان نمازخانهای هم وجود داشت. غیر از سنگ قبرهای متعلق به ارمنیان، در قسمت خاصی از آن قطعهای به ۳۲ سرباز لهستانی که در زمان جنگ جهانی دوم در محلی نزدیک قوچان کشته شدهبودند اختصاص یافتهبود. انجمن فرهنگی ـ ورزشی آرارات نیز از ۱۹۸۳ در این شهر شعبهای ایجاد کردهاست که تاکنون به فعالیتهای فرهنگی ورزشی خود ادامه میدهد.[۸۵]
در مشهد اقلیتی از بهاییان نیز هستند، اما بهدلیل فقدان آمار رسمی تعداد آنان مشخص نیست. در سال ۱۳۴۵، در اوایل صدارت امیرعباس هویدا، ایران به ۲۴ «قسمت امری» تقسیم میشد.[یادداشت ۵] هر قسمت امری دارای مرکزی بود که محفل آن به «محفل روحانی مرکز قسمت امری» موسوم بود و خراسان به مرکزیت مشهد یکی از آن قسمتهای امری بود. در سال ۱۳۴۹ تعداد مراکز قسمت امری ایران به ۶۷ مرکز رسید و در «نقشهٔ پنج ساله»، که به اواخر دوران سلطنت پهلوی تعلق دارد، باید تعداد محافل محلی ایران به ۱۱۰۰ محفل میرسید.[۸۶]
در تاریخ ۸ آبان ۱۳۸۸ مصادف با سالروز تولد امام هشتم شیعیان، توسط محمود احمدینژاد، رئیسجمهور وقت و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مشهد رسماً به عنوان «پایتخت معنوی ایران» انتخاب شد.[۸۷] مهمترین مکان مذهبی شهر مشهد که مهمترین مکان مذهبی ایران نیز هست، حرم علی بن موسیالرضا است که سالانه پذیرای بیش از ۲۷ میلیون زائر داخلی[۸۸] و دو میلیون زائر خارجی[۸۹] است. موزههای آستان قدس رضوی نیز — که خود شامل چندین موزه است — در مجموعهٔ حرم قرار دارد.
آرامگاه علی بن موسی الرضا در مشهد که با نام حرم امام رضا و حرم رضوی شناخته میشود، مجموعهای دربرگیرندهٔ آرامگاه علی بن موسی الرضا و بناهایی دیگر است. این مجموعه از نظر مساحت بزرگترین و از لحاظ جمعیت دومین مسجد در جهان است. این مجموعه شامل مسجد گوهرشاد، یک موزه، دو کتابخانه، چهار مدرسه علوم دینی،[۹۰] یک گورستان، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، یک سالن غذاخوری برای زائران، رواقهای وسیع برای نمازگزاران و چندین ساختمان دیگر است.
این مجموعه یکی از مراکز گردشگری در ایران است.[۹۱]
حرم به تنهایی محوطهای به مساحت ۲۶۷٬۰۷۹ مترمربع را پوشش میدهد و درصورتیکه هفت صحن با مساحت ۳۳۱٬۵۷۸ به آن افزوده شود، مساحت نهایی مجموعه ۵۹۸٬۶۵۷ مترمربع میشود.[۹۲] هر سال مراسم غبارروبی در این مکان انجام میشود.[۹۳]
دیگر مسجدها، حسینیهها و امامزادهها ازجمله مکانهای مذهبی هستند که دارای زیارت کنندگان فراوانی هستند. مسجد جامع گوهرشاد واقع در محدودهٔ حرم رضوی، مسجد هفتاد و دوتن، مصلی طرق، مسجد و حسینیه کرامت، آرامگاه پیر پالاندوز، آرامگاه شیخ نخودکی، گنبد خشتی، گنبد سبز و آرامگاه خواجه ربیع ازجمله مکانهای مذهبی مشهد هستند. همچنین امامزاده ناصر و یاسر در نزدیکی طرقبه و آرامگاه امامزاده یحیی در جاده سرخس، آرامگاه خواجه اباصلت و آرامگاه خواجه مراد در جاده فریمان در نزدیکی مشهد قرار دارند.[۹۴]
از سناباد و توس قدیم آثار تاریخی زیادی بر جای نماندهاست. هماکنون شهر توس در حال بازسازی است. چهار طاقی بازه هور از قدیمیترین بناهای موجود در محدودهٔ شهر است که زمان ساخت آن را سدهٔ سوم م تخمین میزنند.[۹۵]
برخی از جاذبههای تاریخی مشهد عبارتند از: آرامگاه نادرشاه، آرامگاه خواجه ربیع، آرامگاه فردوسی، ایستگاه راهآهن، گنبد خشتی، گنبد هارونیه و مدرسه عباسقلیخان.[۹۶]
جاذبههای طبیعی که در نزدیکی شهر مشهد قرار دارند، شامل ییلاقات شاندیز، طرقبه، زشک، روستای کنگ، نغندر، جاغرق، چالیدره، پارک جنگلی وکیلآباد، باغوحش وکیلآباد، آبشار ارتکند، پارک جنگلی نهدره در دو کیلومتری جنوب مشهد، بوستان کوهسنگی، آبشار قره سو، دره اخلمد، فریزی، سد ارداک، هفت حوض، چشمه گیلاس و چشمه گراب هستند.[۹۷][۹۸]
برخی پارکها و پارکهای آبی مشهد عبارتند از: پارک کوهسنگی، پارک و شهربازی ملت، کوهستانپارک خورشید، پارک بانوان (حجاب)، پارک ریحانه (بانوان)، باغ ملی، پارک پردیس قائم، پارک بزرگ وحدت، پارک بسیج (گلشهر)، پارک امت، پارک میرزاکوچکخان، پارک مینیاتوری، باغ گلها، سرزمین موجهای آبی، پارک آبی ایرانیان، پارک ساحلی آفتاب و سرزمین موجهای خروشان.[۱۰۰][۱۰۱][۱۰۲]
برخی از مهمترین مراکز خرید شهر مشهد عبارتند از: بازار رضا، مجتمع تجاری پروما، بازار بینالمللی، آرمیتاژ، بازار خیام، مجتمع آلتون، مجتمع تجاری الماس شرق و مجتمع تجاری وصال.[۱۰۳]
آرامگاه فردوسی در توس
خانهٔ حسین ملک در مشهد
موزهٔ توس در نزدیکی مشهد
کوی آب و برق
مشهد حدود ۳۵۱ کیلومتر مربع وسعت دارد. براساس آمارنامهٔ مشهد ویرایش سال ۹۴، این شهر دارای ۱۳ منطقهٔ شهری، ۴۱ ناحیهٔ شهرسازی، ۳۸ ناحیهٔ خدماتی و ۱۵۸ محله است.[۴] شهر مشهد دارای ۱۱ ناحیه و مرکز پستی است.[۱۰۴]
مشهد دارای محلهها و شهرکهای متعددی است. بهخاطر نزدیکی آبادیهای سناباد و نوغان به محل دفن علی بن موسی الرضا و همچنین جاذبهٔ خود مدفن، بیشتر محلههای قدیمی مشهد در اطراف حرم علی بن موسی الرضا شکل گرفتهاست و کمکم بر وسعت آنها افزوده گشته و در خود مجموعهٔ شهر ادغام گشتهاند. بهعنوان نمونه، هماکنون نوغان، از محلههای اطراف حرم است و سناباد نیز وضعیت مشابهی دارد و اکنون بهعنوان یکی از محلهها و خیابانهای شهر مشهد شناخته میشود.[۴]
شورای اسلامی شهر مشهد متشکل از ۱۵ عضو است که برای یک دورهٔ چهار ساله توسط انتخابات برگزیده میشوند.[۱۰۵] نظارت بر عملکرد شهرداری و انتخاب شهردار، تصویب بودجهٔ سالانهٔ شهرداری، تصویب اساسنامهٔ مؤسسات و شرکتهای وابسته به شهرداری از وظایف شورای شهر مشهد است.[۱۰۶]
شهردار کنونی شهر مشهد سید عبدالله ارجائی است. بودجهٔ شهرداری مشهد در سال ۱۳۹۴ بالغ بر ۹۶۰۰ میلیارد تومان است.[۱۰۷]
حوزهٔ شهردار، حوزهٔ زیرنظر شخص شهردار مشهد و بهمنظور ایجاد هماهنگی و اعمال مدیریت در واحدهای حوزهٔ شهردار و نیز اعمال نظارت و کنترل مجموعهٔ واحدهای شهرداری بهویژه مدیران مناطق تشکیل شدهاست. میزان اختیارات و مسئولیتهای این حوزه از سوی شهردار وقت، طی ابلاغ داخلی تعیین و مشخص میگردد.[۱۰۸]
اقتصاد مشهد بیشتر بر روی زعفران، زرشک، نبات، آجیل و خشکبار و چرم صنعتی (بهصورت زینتی) و صنعت فرش قرار دارد. همچنین زائران حرم رضوی و توریستها از منابع درآمدزایی این شهر هستند؛ بهطوریکه صنعت هتلداری، یکی از صنایع پررونق در این شهر محسوب میشود و ۹۰٪ گردشگران خارجی که به ایران سفر میکنند، از مشهد دیدن میکنند.[۱۰۹] از دیگر محصولات مهم کشاورزی مشهد غلات، چغندر قند و محصولات جالیزی است.
مشهد تنها در فصل تابستان سال ۱۳۸۹ پذیرای بیش از ۱۳میلیون مسافر بودهاست.[۱۱۰] وجود آرامگاه علی بن موسی الرضا در مشهد موجب شدهاست که سالانه تعداد زیادی از گردشگران و جهانگردان به مشهد سفر کنند.
صنایع غذایی، نساجی، شیمیایی و کانی غیرفلزی و صنایع قطعهسازی و فولاد کشاورزی از عمدهترین صنایع مشهد بهشمار میآیند. مشهد یکی از قطبهای اصلی تولید چرم در ایران بهشمار میآید و کارخانههایی نظیر «چرم مشهد» در این شهر قرار دارند. همچنین در سالهای اخیر سرمایهگذاری در بخش پروژههای کلان اداری–تجاری رونق یافتهاست.[۱۱۱] از دیگر صنایع موجود در مشهد میتوان به صنایع غذایی، پوشاک، تولید مصالح ساختمانی، صنایع فلزی و صنایع دستی نیز اشاره کرد که از این میان حدود ۴۰٪ صنایع مشهد متعلق به صنایع غذایی، صنایع فلزی و صنایع دستی است.[۱۱۲]
قالیبافی در شهر مشهد حدود پنج قرن قدمت دارد. یکی از قدیمیترین فرشهای مشهد که موجود است، نوعی فرش نماز (سجاده) است که توسط شاه تهماسب به سلیمان باشکوه در سال ۱۵۵۶ م هدیه شدهاست.[۱۱۳][۱۱۴]
شهرک گلبهار، بینالود، طوس، کاویان، کلات، ماشینسازی، باغچه و ناحیهٔ امانآباد مشهد، جزو شهرکهای صنعتی اطراف این شهر محسوب میشوند.[۱۱۵]
نیروگاه مشهد، نیروگاه طوس، نیروگاه فردوسی و نیروگاه سیکل ترکیبی شریعتی از مهمترین نیروگاههای شهر مشهد هستند.[۱۱۶]
از مراکز بزرگ تجاری این شهر میتوان به آرمیتاژ گلشن، زیستخاور، یاقوت مصلی، الماس شرق، وصال، پروما، تابان، کیان سنتر، بازار رضا، آفتاب، گوهرشاد، بازار مرکزی، شهر شب، مجتمع تک، مجتمع تابان، رویال سنتر، قسطنطنیه، ونک، شهدا، مجد و کوهسنگی اشاره کرد. بهدلیل وجود جاذبههای فراوان تاریخی-مذهبی و فرهنگی در مشهد، در حال حاضر نیمی از هتلها و هتلآپارتمانهای ایران در شهر مشهد قرار دارند.[۱۰۳]
نمایشگاه بینالمللی مشهد امروزه بهعنوان بزرگترین و فعالترین نمایشگاه بینالمللی تجاری در ایران بعد از نمایشگاه بینالمللی تجاری تهران فعالیت میکند. مشهد بهعلت همجواری با کشورهای آسیای میانه و موقعیت صنعتی، سالانه میزبان دهها نمایشگاه بینالمللی است. درحالحاضر (سال ۱۳۹۴) مدیریت سایت رسمی نمایشگاههای ایران بهعهدهٔ نمایشگاه مشهد است.[۱۱۷]
این شهر با دارا بودن مراکز دانشگاهی و آموزش عالی متعدد، بهویژه دانشگاه فردوسی مشهد با بیش از ۲۳هزار دانشجوی داخلی و خارجی[۱۱۸] و دانشگاه بینالمللی امام رضا، دانشگاه علوم اسلامی رضوی و نیز دانشگاه علوم پزشکی مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد و واحد بینالملل دانشگاه فردوسی مشهد، عملاً به قطب دوم دانشگاهی کشور پس از تهران مبدل شدهاست. علاوهبر آن شهرداری مشهد در سال ۱۳۸۷ توسط سازمان بینالمللی کلانشهرهای جهان بهعنوان دومین مقر آموزشی این سازمان پس از مونترال در کانادا انتخاب شد.[۱۱۹]
ساخت نخستین مدارس به سبک جدید در مشهد به عهد ناصرالدینشاه بازمیگردد. در سال ۱۲۶۷، پس از مخالفتهای شدید با میرزا حسن رشدیه در شهر تبریز، او به مشهد آمد و مدرسهٔ بزرگی را در این شهر راهاندازی کرد. از نام مدرسهای که در مشهد تأسیس کرد، هیچ اطلاعاتی در دست نیست. شیخ علی مدیر (مدیریان) که میتوان او را پدر آموزشوپرورش نوین خراسان دانست، در سال ۱۲۷۲ در صحن عتیق، مدرسهای به سبک جدید بنا کرد که مدتی بعد تعطیل شد. او سپس در سال ۱۲۷۷ دبستانی در محلهٔ گندمآباد (صحن جامع رضوی فعلی) بنا کرد که در سال ۱۲۸۰ جای خود را به دبستان دیگری در منزل میرزا جعفر در کنار مسجد گوهرشاد داد. با ورود محمدحسنخان صبا، ملکالحکما، بهعنوان نخستین رئیس معارف خراسان، در سال ۱۲۸۴ این دبستان تحت حمایت دولت، دبستان «همت» نام گرفت. ملکالحکما، مدارس «مظفریه» و «ادب» را نیز در مشهد تأسیس کرد. مدرسهٔ مظفریه که برگرفته از نام مظفرالدینشاه و در محلهٔ ارگ به مدیریت محمدعلی مدیر ایجاد شد، از شاگردان شهریه دریافت میکرد و در آن دروس فارسی، عربی، مقدمات طبیعی، ریاضی و جبر و مقابله و زبانهای فرانسه و ترکی و روسی تدریس میشد. البته بهگفتهٔ برخی منابع، اولین مدرسهای که در مشهد به شیوهٔ جدید تأسیس شد، مدرسهای بهنام «همت» واقع در کوچهٔ عیدگاه، تیمچهٔ سرپوشیده بودهاست که مرحوم ادیب، مدیر روزنامهٔ ادب، در سال ۱۲۸۱ با مدیریت شیخ علی مدیر راهاندازی کرد.[۱۲۰] درحالحاضر، ادارهٔ کل آموزشوپرورش شهر مشهد، هفت ناحیهٔ این شهر بهعلاوهٔ ناحیهٔ تبادکان را تحت پوشش دارد.[۱۲۱]
حوزهٔ علمیهٔ مشهد که اینک درشمار مهمترین و معتبرترین حوزههای علمیه شیعی است، مراحل تاریخی مختلفی را پشت سر گذاشتهاست. حوزهٔ علمیهٔ مشهد از قرون اولیهٔ اسلامی عملاً تأسیس شد و رفتهرفته بر رونق آن افزوده شد. پس از انقلاب ۱۳۵۷، عباس واعظ طبسی، توسط روحالله خمینی به ریاست حوزهٔ علمیهٔ خراسان بهطور عام و حوزهٔ علمیهٔ مشهد بهطور خاص گمارده شد. در دورهٔ پس از انقلاب ۱۳۵۷، مدارس علوم دینی فراوانی بر مدارس پیشین افزوده شد. برخی از مدارس علوم دینی قدیم مشهد نیز بازسازی شد، ازجمله مدرسهٔ میرزا جعفرومدرسه حاج حسین آریانی و مدرسهٔ خیراتخان که اینک در ضمن مجموعهٔ دانشگاه علوم اسلامی رضوی[۱۲۲] قرار دارند و برخی دیگر مثل مدرسههای پریزاد و دودر، که اینک دروس حوزه در آنها تدریس نمیشود و بهدلیل واقعشدن در مجموعهٔ حرم رضوی، بیشتر کاربری تبلیغی و ترویجی برای زائران یافتهاند. برخی از مدارس قدیم نیز، عمدتاً بهسبب گسترش بناهای اطراف حرم علی بن موسی الرضا تخریب شدهاند، مانند مدرسهٔ بالاسر که رواق دارالولایه بر جای آن ساخته شدهاست یا مدرسه باقریه که از نزدیکترین مدارس به حرم مطهر بود، کاملاً تخریب و همراه تمامی موقوفات آن به فضای سبز تبدیل شد.[۱۲۳] مدرسهٔ نواب نیز در همین طرح نوسازی، تخریب و بر جای آن مدرسهٔ جدیدی بنا شدهاست که به مدرسهٔ عالی نواب شهرت دارد. مهمترین مدرسهٔ علمیهٔ عالی مشهد که اینک دروس سطح عالی و خارج در آن عرضه میشود مدرسهٔ آیتالله خوئی است که یک مجتمع بزرگ آموزش علوم اسلامی است و در آستانهٔ پیروزی انقلاب ۵۷ و بهعنوان جایگزین مدارس تخریب شده در طرح نوسازی محیط اطراف حرم علی بن موسی الرضا، در ساختمانی قدیمی افتتاح شد و پس از انقلاب، ساختمان اصلی آن بهتدریج طی سه دهه بنا و تکمیل گردید.[۱۲۴]
پژوهشکدهٔ محیطهای خشک،[۱۲۵] پژوهشکدهٔ علوم و صنایع غذایی،[۱۲۶] پژوهشکدهٔ بوعلی،[۱۲۷] مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی خراسان رضوی،[۱۲۸] پژوهشکدهٔ اقبال جهاد دانشگاهی، پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی شعبه مشهد، و پژوهشکدهٔ اقلیمشناسی[۱۲۹] ازجمله مراکز تحقیقاتی در مشهد هستند که این شهر را به یکی از قطبهای پژوهشی کشور تبدیل کردهاست.
پارک علم و فناوری خراسان رضوی وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به ریاست دکتر رضا قنبری، در راستای تحقق آرمان توسعه فناوری کشور در سطح ملی و بینالمللی در سال ۱۳۸۱ آغاز به کار کرده و تاکنون بیش از ۸۰۰ واحد فناور و شرکت دانش بنیان را مورد حمایت قرار دادهاست. این پارک با مساحتی حدود ۵۰هکتار در مشهد و شهرستانهای نیشابور، گناباد و تربت حیدریه شامل، ۸مرکز رشد فناوری که همگی وظیفه تجاری سازی و جذب خدمات مربوطه را عهدهدار میباشند، با ایجاد زیرساختهای حمایت از فناوری همچون مرکز نوآوری، دفتر مالکیت فکری، واحد آموزش و مشاوره و… در جهت تسریع و شتابدهی به توسعه فناوری ایفای نقش میکند. خدمات توسعه کسب و کار این پارک عبارتند از: ۱-خدمات حقوقی و مالکیت فکری ۲-خدمات تأمین مالی ۳-خدمات مدیریتی ۴-آموزش و مشاوره ۵-خدمات توسعه بازار و پروژه یابی ۶-خدمات آزمایشگاهی ۷-خدمات استقرار ۸-خدمات فناوری اطلاعات[۱۳۰]
بنیاد ملی نخبگان شاخهٔ خراسان رضوی از سال ۱۳۹۲ بهطور مستقل فعالیت خود را در مشهد آغاز نمود.[۱۳۱]
اولین رئیس منصوب آن جواد سرگلزایی، عضو هیئت علمی شیمی دانشگاه فردوسی است.[۱۳۲] کریدور فناوری شرق کشور به مرکزیت مشهد در دانشگاه فردوسی و با مدیریت امیر ملکزاده، عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی ایجاد شد و هماکنون فعال است.[۱۳۳] از نظر تعدد مخترعان و نوآوران، مشهد بیبدیلترین شهر در سطح ملی است که بروندادهای مختلف مؤید آن است.[۱۳۴]
در بحث تجاریسازی و انتقال فناوری با وجود نوبودن موضوع در سطح کشور، شهر مشهد پیشرو بوده و پارک علم و فناوری خراسان رضوی، شرکت توسعهگران اقتصاد فناور چالاک، مؤسسهٔ تحقیقات کارآفرینی تک (با پشتیبانی دانشکدهٔ فنی مشهد)[۱۳۵] و کلینیک صنعت و جامعه دانشگاه آزاد اسلامی مشهد[۱۳۶] تجربهٔ فعالیت همراه با موفقیت در این زمینه داشتهاند.
۱-مرکز رشد فناوری جامع[۱۳۷] ۲-مرکز رشد فناوری انرژی[۱۳۸] ۳-مرکز رشد فناوریهای فرهنگی و زیارت[۱۳۹] ۴-مرکز رشد شهرستان گناباد[۱۴۰] ۵-مرکز رشد فناوریهای اطلاعات و ارتباطات[۱۴۱] ۶-مرکز رشد کشاورزی، صنایع غذایی و منابع طبیعی[۱۴۲] ۷-مرکز رشد شهرستان نیشابور[۱۴۳] ۸-مرکز رشد شهرستان تربت حیدریه[۱۴۴] ۹-مرکز نوآوری
جشنوارهٔ ملی فنآفرینی شیخ بهایی بهطور مرتب در مرحلهٔ استانی در خراسان رضوی و مشهد برگزار و منتخبین به مرحلهٔ ملی معرفی میشوند.[۱۴۵][۱۴۶][۱۴۷] سومین المپیاد بینالمللی مخترعان، مبتکران و نوآوران در سال ۱۳۹۱ در دانشگاه آزاد اسلامی مشهد برگزار شد.[۱۴۸][۱۴۹][۱۵۰][۱۵۱]
تا قبل از بیمارستان امام رضا، چند شفاخانه (درمانگاه) در مشهد وجود داشت که بیشتر متعلق به آستان قدس رضوی بود.[۱۵۲] اولین بیمارستان به سبک امروزی در مشهد، بیمارستان امام رضا بود که در زمان رضاشاه پهلوی و در سال ۱۳۱۳ به جای دارالشفای رضوی ساخته شدهاست.[۱۵۳] بیمارستان امام رضا در ابتدای تأسیس بیمارستان شاهرضا نام داشت و پزشکان آن نیز خارجی بودند که همزمان کار طبابت و آموزش را انجام میدادند.[۱۵۲]
مراکز تخصصی بسیاری در مشهد در حال فعالیت هستند که همین مسئله باعث پذیرش بیماران بسیاری از سراسر کشور و حتی در برخی موارد از خارج از کشور است.[۱۵۴] بیمارستان تخصصی قلب و عروق جوادالائمه، بیمارستان تخصصی چشم خاتمالانبیاء، بیمارستان تخصصی کودکان دکتر شیخ و بیمارستان فوقتخصصی رضوی میباشد.
مشهد در زمینهٔ حمایت از بیماریهای سرطانی و پیوند اعضا در کشور جایگاه ویژهای دارد. در زمینهٔ سرطان هماکنون درمان سهبعدی بیماران سرطانی در مراکز درمانی امام رضا و امید مشهد انجام میپذیرد.[۱۵۵][۱۵۶] این شهر یکی از قطبهای تحقیقات برای پیشگیری و درمان بیماریهای سرطانی در کشور است.[۱۵۷]
همچنین مشهد یکی از قطبهای پیوند اعضا در کشور است.[۱۵۸][۱۵۹] واحد فراهمآوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی مشهد از سال ۱۳۸۰ تحت مدیریت مرکز پیوند اعضا در حوزهٔ ریاست این دانشگاه فعالیت داشتهاست. پس از تشکیل مرکز پیوند اعضا و دیالیز منتصریه از اوایل سال ۱۳۹۱ براساس پیشنهاد مرکز مدیریت پیوند و موافقت ریاست دانشگاه علوم پزشکی مشهد، این واحد در این بیمارستان مستقر گردیدهاست. از سال ۱۳۸۰ تاکنون بیش از ۱۵۰۰ بیمار نیازمند با اهدای اعضایی مانند قلب، کبد، کلیه، پانکراس، روده، قرنیه و پوست حیاتی در این واحد، پیوند دریافت کردهاند؛ یا این بیماران از مشکلات ناشی از نارسایی عضو نجات یافتهاند.[۱۶۰]
در هفتمین اجلاس آیسسکو در الجزایر، همزمان با کسب میزبانی ایران برای اجلاس دهم در سال ۲۰۱۷، مشهد نیز بهعنوان پایتخت فرهنگ اسلامی در این سال برگزیده شد.[۱۶۱][۱۶۲][۱۶۳]
سینماهای فعال مشهد پردیس سینمایی هویزه، پردیس سینمایی سیمرغ، پردیس سینمایی اطلس، پردیس سینمایی گلشن، پردیس سینمایی ویلاژ توریست، سینما آفریقا، سینما پیروزی و سینما قدس هستند. برخی از نگارخانهها و گالریهای فعال مشهد نیز عبارتند از: نگارخانهٔ میرک، نگارخانهٔ پارسه، نگارخانهٔ رضوان، نگارخانهٔ سروش، گالری نارون، گالری ارغوان و گالری آبان.[۱۶۴]
مشهد دارای فرهنگسراها و مراکز فرهنگی متعددی است. برخی فرهنگسراها و نگارخانههای مشهد عبارتند از: خانهٔ هنرمندان مشهد، فرهنگسرای جهاد دانشگاهی مشهد، مجتمع فرهنگیهنری امام رضا، فرهنگسرای غدیر، فرهنگسرای بهشت، فرهنگسرای علوم و نجوم، فرهنگسرای پایداری و مرکز آفرینشهای هنری آستان قدس رضوی.[۱۶۵]
مشهد دارای کتابخانههای زیادی است. کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی[۱۶۶] بهعنوان یکی از بزرگترین و جامعترین کتابخانههای ایران شامل کتابخانهٔ مرکزی، کتابخانههای تخصصی و بیش از ۳۵ کتابخانهٔ وابسته در شهر مشهد و شهرهای دیگر است.[۱۶۷][۱۶۸]
در سطح شهر مشهد حدود ۱۵ موزه مشغول فعالیت هستند. مجموعهٔ موزهها یا گنجینههای آستان قدس رضوی که در محدودهٔ حرم علی بن موسیالرضا قرار دارد و یکی از بزرگترین موزههای کشور و دارای بیش از ده موزهٔ جداگانه است،[۱۶۹] موزهٔ توس واقع در کهنشهر توس در کنار آرامگاه حکیم توس، موزه نادری واقع در باغ نادری در کنار آرامگاه نادرشاه افشار، موزهٔ آب، موزهٔ علوم و تاریخ طبیعی مشهد، موزهٔ بزرگ تاریخ طبیعی خراسان ازجمله موزههای سطح شهر مشهد هستند.[۱۷۰]
در مشهد به جز کمپها، نزدیک به ۳۰۰ واحد اقامتی مجاز شامل هتلهای یک تا پنج ستاره، هتلآپارتمانها و مهمانپذیرها فعالیت دارند که از مهمترین آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:[۱۷۱]
هتلهای پنجستاره: مجلل درویشی، پارس مشهد، پردیسان، هما۱، هما۲، بینالمللی قصر، بینالمللی قصر طلایی، مدینةالرضا، کوثر ناب
هتلهای چهارستاره: اترک، جواد، سینور، قصر الماس، فردوس، ایران مشهد، کیانا، هلیا مشهد، توس، هاترا، زمرد، میثاق، مینو، عماد، بزرگ فردوسی
این در حالی است که در سال ۱۳۱۳ در شهر مشهد، تنها دو مهمانخانه (هتل) و ۳۳ مسافرخانهٔ مهم و یک مرکز پانسیون (با دو نمره) و هفت کافه و رستوران وجود داشت. یکی از این دو هتل، «مهمانخانهٔ شرق» در خیابان پهلوی معروف به ارگ (امام خمینی کنونی) بود که دو اتاق بزرگ و سه نمرهٔ (اتاق) کوچک با هفت نفر کارگر داشت و کرایهٔ آن برای هر نفر شبی بین چهار تا ۱۰ ریال بود.[۱۷۲]
اولین و مهمترین هتل مشهد «هتل پارس» بود که در خیابان ارگ، روبهروی باغ ملی با ۱۰ نفر کارگر و ۱۶ اتاق با اثاثیهٔ مدرن و کرایهٔ ۱۲ تا ۳۰ ریال برای هر نفر به پذیرایی از مسافران و زائران میپرداخت. بنای هتل پارس در سال ۱۳۱۶ بهوسیلهٔ یک معمار روس و به سبک روسی ساخته شدهاست. نخستین مالک این بنا یک فرد یهودی بهنام «امیناف» بودهاست که چند سال بعد از ساخت، بنا را به مجاور توسی — پدر ریاست کنونی هتل — فروخت. در سال ۱۳۲۰ با آمدن روسها به ایران، ساختمان هتل به ستاد فرماندهی روسها تبدیل شد. در سال ۱۳۵۵، این هتل بهعنوان محل برگزاری و پذیرایی از میهمانان «دومین جشنواره توس» انتخاب شد. ساختمان هتل پس از انقلاب از سوی بنیاد مستضعفان ضبط شد. ساختمان هتل پارس دارای مالکیت شخصی است و تاکنون اقدام خاصی برای ثبت، حفاظت و مرمت اصولی و همچنین تحصیل حریم بنا انجام نشدهاست.[۱۷۲]
مشهد با دارابودن ۵۵٪ تختهای گردشگری و اقامتی کشور، بیشترین تعداد مراکز اقامتی را به خود اختصاص دادهاست؛[۱۷۳] و به همین دلیل قطب مهم گردشگری کشور محسوب میشود. بااینحال عدم پاسخگویی این تعداد مرکز گردشگری به نیاز مسافران، سبب رشد مراکز غیرمجاز اقامتی شدهاست. همین مسئله باعث بروز حوادث زیادی در این زمینه شدهاست.[۱۷۳] حدود ۳هزار تا ۵هزار واحد اقامتی غیرمجاز در سطح شهر مشهد وجود دارد.[۱۷۴]
یکی از معضلات جدید شهر مشهد کاهش میزان ماندگاری مسافر است که معمولاً مسافران پس از زیارت و خرید در بازار، مسافرت خود را اتمامیافته میدانند. درحالحاضر میزان ماندگاری در شهر مشهد به دو روز رسیدهاست.[۱۷۵]
ازجمله مهمترین رهآوردها و سوغات مشهد میتوان به زعفران، زرشک، نبات، هل، خشکبار، ادویه، قالی و گلیم و نمد، انگشتر فیروزه و عقیق، محصولات چرمی و دیگهای سنگی اشاره کرد. دیگها و ظروف سنگی که در اصطلاح عامهٔ مردم مشهد «هرکاره» نامیده میشود، از قرون گذشته یکی از مهمترین سوغات مخصوص مشهد بهشمار میآید. از ویژگیهای این سنگ که نوعی «سرپانتین» است، نرم و مقاومبودن آن در برابر آتش است که به دلیل طبخ ملایم، غذا را لذیذ میکند.[۱۷۶] زعفران نیز از ارزشمندترین محصولات کشاورزی ایران است که امروزه کشت آن در مناطق مرکزی و جنوبی خراسان متمرکز شدهاست. زعفران یکی از اصلیترین سوغاتهای شهر مشهد بهشمار میرود که گردشگران و زائران از بازارهای شهر آن را تهیه میکنند. معمولاً خرید زعفران همراه با زرشک صورت میگیرد. امروزه زعفران بهصورت سرگل (ریز) یا پوشال نگین (درشت) و با ریشه عرضه میشود و زرشک نیز انواعی دارد که مهمترین آنها اناری و پفکی (مجلسی) است. استان خراسان رضوی با سهمی حدود ۷۵٫۵٪ از تولید این محصول، مقام اول را در کشور داراست.[۱۷۶]
از غذاها و خوراکیهای معروف مشهد میتوان به دیگچه، شیشلیک، شله مشهدی، کوکو شیرین و چنگالی اشاره کرد.[۱۷۷][۱۷۸] شلهٔ مشهدی در فهرست آثار معنوی کشور به ثبت رسیدهاست. این غذا هرساله بهویژه در ماههای محرم و صفر و در مجالس عزاداری طبخ میشود.[۱۷۹]
رادیو در مشهد در سال ۱۳۲۷ توسط لشکر ۱۲ خراسان با استفاده از فرستندهای که در اختیار داشت، شروع به کار کرد. در سال ۱۳۲۸ لشکر ۱۲ خراسان موافقت کرد که فرستندهٔ خود را در اختیار ادارهٔ انتشارات و تبلیغات بگذارد. در ۱۲ دی ۱۳۲۸، رادیو مشهد کار خود را آغاز کرد. این رادیو بعدها تعطیل شد و مجدداً در سال ۱۳۳۲ آغاز به کار کرد. رادیو مشهد ابتدا روزانه ۲ ساعت پخش برنامه از ساعت ۱۶ تا ۱۸ داشتهاست. اخبار این رادیو با گیرندهٔ قویتر از اخبار ظهر رادیو تهران گرفته میشد و پس از بازنویسی مجدداً در ساعت ۱۶ یا ۱۶:۳۰ (بر حسب فصول سال) از این رادیو خوانده میشد. امکانات فنی این رادیو شامل یک تقویتکنندهٔ ۷۵ واتی، یک میکروفون و ۲ دستگاه گرامافون بود.[۱۸۰]
پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ فرستنده ۱۰۰ کیلوواتی صدای جمهوری اسلامی ایران در مشهد موسوم به فرستندهٔ شهید هاشمی نژاد در سال ۱۳۶۰ آغاز به کار کرد. در تاریخ دوم اردیبهشت ۱۳۷۵ «شبکه استانی صدای خراسان» راهاندازی شد. این شبکه تا پایان سال ۸۲ با تولید ۳۸ عنوان برنامه بهصورت ثابت روزانه و هفتگی و برنامههای مناسبتی و برنامهای یک ساعته به لهجهٔ کردی، بیش از ۹۲٪ جمعیت استان را تحت پوشش داشت و در حوزهٔ برونمرزی با سه رادیو دری، ازبکی و تاجیکی روزانه با بیش از ۱۴ ساعت تولید و پخش برنامه، مخاطبان خارج از کشور را پوشش میداد.[۱۸۰] هماکنون تولید و پخش این شبکه بهصورت ۲۴ساعته است.[۱۸۱]
در خرداد ۱۳۷۱ سیمای مرکز تبدیل به سیستم رنگی شد. در سال ۱۳۷۲ سیمای خراسان با تولید سالانه ۲۱۰ ساعت برنامه، علاوهبر سیمای آدینه که تولید محلی و مهمترین عامل ارتباطی تلویزیون خراسان با مردم استان در هر صبح جمعه بود، در فواصل پخش برنامههای شبکه اول سراسری نیز گاه اقدام به پخش برنامهها و پیامهای کوتاه میکرد. در ۱۹ اسفند ۱۳۷۶ «شبکه استانی سیما» افتتاح شد و متجاوز از ۵۰٪ از جمعیت استان را تحت پوشش قرار داد. این پوشش جمعیتی تا تیر ۱۳۸۹ به حدود ۹۷٫۶٪ رسیدهاست.[۱۸۰] هماکنون تولید و پخش برنامههای سیمای استانی به ۲۴ ساعت در روز افزایش یافتهاست.[۱۸۰][۱۸۲] ساختمان کنونی صداوسیمای خراسان در مهر ۱۳۵۰ افتتاح شد و با روزی پنج ساعت پخش برنامه، شروع به کار کرد. این مرکز که از طریق خطوط ماکروویو از برنامههای شبکههای سراسری استفاده میکرد، در تولید محلی نیز از مراکز فعال تلویزیونی بهشمار میآمد.[۱۸۰]
نشریات مهم مشهد عبارتند از خراسان[۱۸۳] و قدس[۱۸۴] که در سطح کشوری منتشر میشوند و روزنامه شهرآرا[۱۸۵] که مخصوص شهر مشهد است. ماهنامهٔ طنز و کاریکاتورِ بچه مشد[۱۸۶] نیز جزء اولین ماهنامههای طنز و کاریکاتور پس از انقلاب در مشهد است.
خراسان و شهر مشهد از دیرباز یکی از قطبهای مطرح کشتی در سطح کشور بودهاست و بهنوعی ورزش اول این شهر محسوب میشود. ورزشهای باستانی و زورخانهای از جایگاه ویژهای در مشهد برخوردار است و یکی از مهمترین زورخانههای کشور، زورخانهٔ وابسته به تربیت بدنی آستان قدس رضوی در مشهد است.[۱۸۷] فوتبال نیز از ورزشهای پرطرفدار در مشهد است. دو سال پس از تأسیس اولین باشگاه فوتبال در تهران (کلوپ ایران)، اولین باشگاه فوتبال خراسان با نام کلوپ فردوسی در سال ۱۳۰۱ در مشهد آغاز بهکار کرد. بازیکنان بزرگی چون حسین صدقیانی در این تیم بازی میکردند. تیمی که در سال ۱۳۲۰ اولین بازی تیم ملی فوتبال ایران را برابر افغانستان برگزار کرد، به نام «منتخب مشهد» به افغانستان فرستاده شده بود (هر چند که تنها ۲ بازیکن مشهدی در این تیم حاضر بودند).[۱۸۸][۱۸۹][۱۹۰][۱۹۱] پس از آن تیمهای معتبری چون ابومسلم خراسان در این شهر بازی میکردند. هماکنون تیم پدیدهٔ شهر خودرو از مشهد در لیگ برتر فوتبال ایران حضور دارد.[۱۹۲][۱۹۳][۱۹۴][۱۹۵] همچنین تیم علم و ادب مشهد از تیمهای مطرح و محبوب در لیگ باشگاهی فوتسال کشور است که امتیاز آن بهطور موقت به فرش آرا مشهد منتقل شدهاست و نیز تیم فوتسال فردوسی مشهد که در فصل ۹۲–۹۳ به لیگ برتر صعود کرد.[۱۹۶]
مشهد دربردارندهٔ مجموعهها و اماکن ورزشی بسیار و چند پیست ورزشی است. مجموعههای ورزشی ورزشگاه تختی مشهد، مجموعههای ورزشی آستان قدس رضوی، مجتمع فرهنگی ورزشی یاس، استخرهای ارمغان، کاظمیان، هلال احمر و شهید بهشتی و مجموعهٔ ورزشی موجهای آبی را میتوان بهعنوان نمونه یاد کرد.[۱۹۷]
استادیوم ثامن، ورزشگاه امام رضا و استادیوم تختی، مهمترین استادیومهای ورزشی مشهد هستند. ورزشگاه ثامن مشهد دومین ورزشگاه ایران پس از ورزشگاه آزادی است که به دوربین عنکبوتی مجهز شدهاست. فاز اول این ورزشگاه با گنجایش ۳۰هزار نفر در سال ۱۳۸۳ افتتاح گردید.[۱۹۸] ورزشگاه امام رضا نیز شامل ۱۴ سالن ورزشی در زیر جایگاه تماشاگران فوتبال استادیوم ۳۰هزار نفری است. این ورزشگاه تنها ورزشگاه مسقف فوتبال در ایران است که به لحاظ ویژگیهای ساخت ازجمله استفادهٔ بهینه از تمامی فضاها، سقف خرپائی جایگاه تماشاگران با روکش پوستهای، تأمین پارکینگ طبقاتی و سایر امکانات رفاهی برای تماشاگران، رختکن مجهز بازیکنان و داوران، سالنهای کنفرانس، پیشبینی ورود و خروج تماشاگران در کمترین زمان و… با استانداردهای روز دنیا برابری دارد.[۱۹۹]
پیست دوچرخهسواری مشهد که در سال ۱۳۹۰ بهعنوان مجهزترین پیست دوچرخهسواری کشور معرفی گردید؛[۲۰۰][۲۰۱] پیست اتومبیلرانی، پیست موتورسواری و پیست موتورکراس که همه در ۱۰ کیلومتری جادهٔ مشهد–شاندیز واقع هستند؛ پیست اسکیت بلوار شهید باهنر، پیست اسکیت کوهسنگی، پیست اسکی شیرباد مشهد، پیست اسکی سنتی کوههای آبوبرق مشهد و پیست سوارکاری مشهد نیز از دیگر پیستهای ورزشی مشهد هستند.[۲۰۲] اولین زمین چمن گلف ایران نیز در مجموعهٔ ثامن شهر مشهد واقع شدهاست.[۲۰۳]
حمل و نقل در شهر مشهد برعهدهٔ سازمان تاکسیرانی، شرکت واحد اتوبوسرانی و شرکتهای خصوصی، تاکسیتلفنیها، مینیبوسها و خطوط مترو است.
خط یک قطار شهری مشهد در ۲ اسفند ۱۳۸۹ به بهرهبرداری رسید. برایناساس مشهد بعد از تهران دومین شهر ایران است که از شبکهٔ حملونقل ریلی درونشهری برخوردار میشود. درحالحاضر مشهد تنها شهر ایران است که از قطار سبک شهری (LRT) در حملونقل درونشهری استفاده میکند.
خط یک قطار شهری مشهد جنوب و شمالغرب شهر را در کمتر از ۵۰ دقیقه به هم متصل میکند. روزانه حدود ۱۰۰هزار نفر از طریق این خط جابهجا میشوند. در ابتدای راهاندازی خط یک، مدت زمان سوارنمودن مسافر هر ۳۵ دقیقه بود که این زمان هماکنون به تقریباً ۸ دقیقه کاهش پیدا کردهاست. در ابتدای راهاندازی، قیمت بلیط تکسفره ۳۰۰ تومان بود و سپس به ۵۰۰ تومان افزایش یافت.[۲۰۴] درحالحاضر قیمت بلیط تکسفره ۱۰۰۰ تومان است[۲۰۵] و ارائهٔ بلیط توسط مسافر، از طریق کارتهای اعتباری «من کارت»، نرمافزار کیپاد و کیوآر امکانپذیر است.[۲۰۶][۲۰۷]
فاز اول خط دو قطار شهری مشهد در تاریخ ۲ اسفند ۱۳۹۵ به بهرهبرداری رسید. این فازِ خط ۲ از انتهای طبرسی آغاز و در میدان شهدا پایان مییابد. طول مسیر فاز ۱، ۸ کیلومتر و دارای ۶ ایستگاه بود.[۲۰۸] در حال حاضر خط ۲ با ۱۰ کیلومتر مسیر و ۹ ایستگاه از ساعت ۶ صبح تا ۱۰ شب در حال بهرهبرداری است.
براساس پیشبینیها، شهر مشهد نیازمند ۴ خط قطار شهری است.
در طرح قطار شهری مشهد، توسعهٔ خطوط ریلی به شهرهای جدیدی چون گلبهار و بینالود پیشبینی و تصویب شدهاست.[۲۱۰]
در کلانشهر مشهد تقریباً ۳۵۹ کیلومتر بزرگراه داخل شهری وجود دارد که با وجود توسعهٔ آنها، طرح اصلی و پایهٔ اکثر آنها به قبل از انقلاب ۱۳۵۷ برمیگردد.[۲۱۱]
برخی بزرگراههای مشهد عبارتند از:
بزرگراه هاشمی رفسنجانی، بزرگراه شهید سلیمانی، بزرگراه امام علی، بزرگراه نمایشگاه، بزرگراه وکیلآباد، بزرگراه آزادی، بزرگراه پیامبر اعظم، بزرگراه غدیر، بزرگراه شهید بابانظر، بزرگراه شهید میرزایی، بزرگراه شهید چراغچی و بزرگراه سلسلةالذهب.
سازمان اتوبوسرانی شهرداری مشهد، متولی حملونقل عمومی در مشهد و حومهٔ آن است. علاوهبر خطوط شهری، بسیاری از روستاهای پیرامون مشهد نیز از خدمات اتوبوسرانی بهرهمند هستند. در برخی از مسیرها از مینیبوس نیز استفاده میشود.[۲۱۲] در سالهای اخیر، سامانهٔ اتوبوسهای تندرو در چند مسیر ایجاد شدهاست.[۲۱۳] افزونبراین، سامانهٔ بیآرتی شهر مشهد از آبان ۱۳۹۱ راهاندازی شدهاست.[۲۱۴] بهرهمندی از خدمات اتوبوسرانی مشهد با استفاده از سامانهٔ منکارت امکانپذیر است.[۲۱۵]
تاکسیرانی در مشهد سابقهای در حدود ۵۵ سال دارد. تا قبل از سال ۱۳۷۶ امور تاکسیرانی توسط بخش خصوصی اداره میگردید و نظارت بر آن، برعهدهٔ پلیس بود. با تصویب مجلس شورای اسلامی جهت تمرکز امور حملونقل درونشهری، سازمانهای مدیریت و نظارت بر تاکسیرانی تحت پوشش شهرداریها تشکیل گردیدند، در این راستا سازمان مدیریت و نظارت بر تاکسیرانی شهرداری مشهد در سال ۱۳۷۶ تشکیل شد و شروع به فعالیت نمود. ازجمله وظایف این سازمان نظارت بر امور حملونقل درونشهری تاکسیها، ساماندهی و بهسازی ناوگان، مدیریت بهرهوری تاکسیها و نظارت بر تأسیس و عملکرد شرکتهای حملونقل خصوصی تاکسیرانی است. این سازمان با دارابودن ۲۸ نفر پرسنل و ۵ خودروی بازرسی کلیهٔ وظایف محوله پیرامون مدیریت و نظارت ناوگانی متشکل از تاکسی در انواع مختلف پیکان، سمند، پژو، تویوتا، آر دی و دیگر موارد را به انجام میرساند. از سال ۱۳۸۶ نیز با اجرای طرح ساماندهی مسافربرهای شخصی توسط دولت سازمانهای تاکسیرانی بهعنوان یکی از ارکان طرح، فعالیتها و اقدامات خود را در راستای اجرای بهینه و مطلوب طرح مذکور به کار بستهاند.[۲۱۶] هماکنون ۱۴هزار دستگاه تاکسی در شهر مشهد وجود دارد که نیمی از این تعداد تاکسی فرسودهاست.[۲۱۷]
شهر مشهد دارای فرودگاهی بینالمللی با نام «فرودگاه بینالمللی شهید هاشمینژاد مشهد» است. این فرودگاه دارای مسیرهای پروازی داخلی و خارجی متعددی است.[۲۱۸]
این فرودگاه در سال ۱۳۳۰ در محل زائرسرای فعلی احداث شد. پیش از آن در محل میدان پانزده خرداد باندی خاکی جهت فرود هواپیماهای کوچک نظامی وجود داشت که محل استقرار قبضههای ضدهوائی بود. در سال ۱۳۴۶ باند جدید فرودگاه مشهد از نوع بتن و پایگاه پدافند نیروی هوایی مورد بهرهبرداری قرار گرفت که روزانه یک پرواز از نوع DC3 در مسیر تهران–مشهد و پروازهای آموزشی و ایرتاکسی علاوه بر پروازهای نظامی از آن استفاده میکردند. با افزایش پروازها و ورود هواپیماهای DC8 و متعاقباً بوئینگ ۷۲۷، ۷۳۷، ۷۰۷ و ایرباس در سال ۱۳۵۷ پارکینگ و ترمینال جدید برج مراقبت پرواز و ساختمانهای جانبی فرودگاه جدید مورد بهرهبرداری قرار گرفت. پس از پایان جنگ ایران و عراق، فرودگاه مشهد به «فرودگاه شهید هاشمینژاد» تغییر نام داد.[۲۱۹]
ادارهٔ کل راهآهن خراسان یکی از نواحی نوزدهگانهٔ راهآهن جمهوری اسلامی ایران است که حوزهٔ استحفاظی آن از ایستگاه مشهد تا ایستگاه نقاب بهطول ۲۷۲ کیلومتر (دو خطهٔ رفت و برگشت ۵۴۴ کیلومتر) و از ایستگاه فریمان تا ایستگاه سرخس بهطول ۱۵۹ کیلومتر و تا مرز ۱۶۵ کیلومتر است که جمعاً در حدود ۱۰۰۰ کیلومتر با احتساب خطوط فرعی، صنعتی و غیره است.[۲۲۰] در سال ۱۳۷۵ راهآهن سراسری مشهد–سرخس–تجن در بخشی از مسیر جاده تاریخی ابریشم با حضور سران یازده کشور منطقه و مقامات عالیرتبهٔ ۴۵ کشور جهان، مورد بهرهبرداری قرار گرفت. با بهرهبرداری از این شبکهٔ راهآهن، کشورهای آسیای میانه به اقتصادیترین و مناسبترین راه برای مبادلات اقتصادی خود با خارج دست یافتند. با احداث این شبکهٔ راهآهن، مسیر حملونقل تجارت جهانی از ۲۱هزار کیلومتر راه آبی برای ارتباط بین شرق و غرب جهان به حدود ۱۲هزار کیلومتر راه زمینی کاهش یافت.[۲۲۱][۲۲۲] همچنین بهجهت تسهیل دررفتوآمد بسیاری از مهاجران افغانی که در مشهد زندگی میکنند و همینطور تسهیل در ارتباط بین کشورهای آسیای مرکزی، راهآهن مشهد–هرات تا پایان سال ۱۳۹۴ به بهرهبرداری میرسد.[۲۲۳]
ایستگاه راهآهن مشهد واقع در ضلع شمالی شهر قدیم مشهد و در فاصلهٔ ۲ کیلومتری از حرم علی بن موسی الرضا قرار دارد. ساختمان ایستگاه توسط معمار ایرانی حیدر غیایی طراحی شدهاست و ساخت آن در ۲۵ شهریور ۱۳۳۴ و در ۴ آبان ۱۳۴۵ به بهرهبرداری رسیدهاست. ایستگاه مشهد به دو ایستگاه باری و مسافری تفکیک شده و دارای ۷ خط قبول و اعزام مسافری و خط مربوط به ایستگاه باری و خطوط تخلیه و بارگیری در محوطهٔ گمرک و خطوط تعمیرات است.[۲۲۴]
از شانزدهم فروردینماه ۱۳۹۵ شرکت حملونقل نورالرضا در مسیر تهران ـ مشهد واگن ویژه بانوان را بهصورت آزمایشی راهاندازی کردهاست.[۲۲۵] پیش از این نیز در دیگر سرویسهای حمل و نقل همچون اتوبوسهای درونشهری و مترو، بخشی از فضا به بانوان اختصاص داده شده بود.[۲۲۶]
عملیات اجرایی احداث ساختمان پایانهٔ موقت مشهد در زمینی به مساحت ۱۴ هکتار، با زیربنای ۴۰۰۰ متر مربع در سال ۱۳۶۸ آغاز شد و در بهمن ۱۳۶۹ خدمات خود را در زمینهٔ حملونقل مسافر به گردشگران و مسافران ارائه داد. پس از آن طرح احداث پایانهٔ بزرگ مسافربری این شهر با نام پایانهٔ امام رضا، که در سال ۱۳۷۵ به تصویب رسیدهبود، با زیربنایی به وسعت ۴۵هزار مترمربع در فروردین ۱۳۸۷ افتتاح شد. این پروژه یکی از مدرنترین پایانههای کشور از نظر وسعت، طراحی و بهرهمندی از امکانات پیشرفتهٔ روز است.[۲۲۷]
علاوهبر پایانهٔ مسافربری امام رضا، دو پایانهٔ معراج و راه ابریشم (در ابتدای جادهٔ مشهد به سرخس)[۲۲۸] و سه ایستگاه سوار شاهد،[۲۲۹] حافظ[۲۳۰] و کلات[۲۳۱] در بخش حملونقل برونشهری مشهد فعالیت دارند.
شهر مشهد همانند سایر کلانشهرهای بزرگ دنیا درگیر آلودگی هوا، آلودگی آب، آلودگی خاک، آلودگی صوتی و آلودگیهای مغناطیسی است. یکی از مهمترین اقداماتی که در راستای کاهش این آلودگیها صورت گرفته، استفاده از انرژی و فناوریهای دوستدار محیطزیست و راهاندازی بزرگترین نیروگاه خورشیدی کشور در این شهر است. یکی از ویژگیهای مهم نیروگاه خورشیدی مشهد، استفاده از سیستم ردیاب خورشید است که توان تولید برق را ۲۰٪ افزایش میدهد.[۲۳۴]
از دیگر فعالیتهای صورتگرفته در این زمینه میتوان به ایجاد نخستین نیروگاه بیوگاز خاورمیانه در شهر مشهد در سال ۱۳۸۸ اشاره نمود[۲۳۵][۲۳۶] که این پروژه آثار مطلوب زیستمحیطی را بههمراه دارد و گازهای مخرب لایهٔ ازن جمعآوری و سپس سوزانده میشوند و از محل تولید انرژی آن برق تولید میگردد و در آیندهٔ نزدیک، سومین نیروگاه بیوگاز نیز در این شهر احداث خواهد گردید.[۲۳۷] ازدیگرسو، شهر مشهد اولین شهری است که اقدام به تولید کود گرانوله (نوعی کود آلی گوگرددار) در کارخانهٔ کمپوست نموده که برای حفظ محیطزیست و کشاورزی پایدار کمک مفیدی است.[۲۳۸] راهاندازی کارخانههای بازیافت در شهر مشهد ۲۰٪ از مشکلات زیستمحیطی این شهر را کاهش دادهاست.[۲۳۹]
برطبق آمار ارائهشده روزانه بیش از ۸۰۰هزار دستگاه خودرو در شهر تردد میکند که این تعداد خودرو عامل ۷۰٪ آلودگی هوای شهر مشهد است.[۲۴۰] در سطح شهر مشهد، روزانه ۴میلیون و ۲۰۰هزار سفر درونشهری انجام میشود که در آن، یک میلیون و ۲۰۰هزار نفر مسافر جابهجا میشود. درحالحاضر، تنها ۵۰٪ این سفرها، با وسایل حملونقل عمومی انجام میگیرد. همچنین سالانه حدود ۴۰هزار خودرو به شبکه معابر شهری وارد میشود. دراینمیان، حدود ۶٪ سفرهای درونشهری، با دوچرخه انجام میشود. چهارده ایستگاه سنجش آلودگی هوا در مشهد مستقر است.[۲۴۱]
حاشیهنشینی همیشه یکی از معضلات شهرهای بزرگ بودهاست. دراینمیان مشهد نیز از این معضل مستثنا نبوده و حتی دچار بیشترین آسیب نیز است. افزایش جاذبههای شهری و بیفروغشدن زندگی در روستاها و امید به پیدا کردن کار در شهرها هر روز بر سیل مهاجران افزوده و پدیدهٔ حاشیهنشینی را در کلانشهرهایی چون مشهد پررنگتر میکند. بنابر گفتهٔ کارشناسان، حضور ۳۰۰هزار تبعهٔ غیرایرانی مجاز و غیرمجاز در مشهد، خشکسالیهای مستمر، بالابودن قیمت زمین و مسکن در نواحی شهری مشهد و ضعف نظارت دستگاههای حاکمیتی از مهمترین دلایل گسترش جمعیت حاشیهنشینی در مشهد است. بنابر آمار سرشماری سال ۱۳۸۶ حدود ۸۸۳هزار نفر در مشهد اسکان غیررسمی داشتند که این تعداد درحالحاضر به حدود یک میلیون و ۲۰۰هزار نفر رسیدهاست.[۲۴۲][۲۴۳] این میزان در مقایسه با جمعیت ۷میلیونی حاشیهنشین کشور، یکهفتم این تعداد را شامل میشود. ثبت یکسوم از جمعیت شهر مشهد بهصورت حاشیهنشین، نشاندهندهٔ این است که مشهد بیشترین جمعیت حاشیهنشین کشور را دارد.[۲۴۴]
از مهمترین دلایل افزایش حاشیهنشینی در مشهد مهاجرت روستاییان است.[۲۴۵][۲۴۶] بخش اعظمی از معضلات اجتماعی مانند کودکان فراری، کودکان کار، زنان کار، اعتیاد، مواد مخدر و سایر آسیبهای مربوط به آن، با حاشیهنشینی در مشهد گره خورده و مشکلات این کلانشهر را دوچندان کردهاست. سرقت، نزاعهای دستهجمعی، اعتیاد، خریدوفروش مواد مخدر، تجاوز به عنف، فروش کودکان ازجمله آسیبهایی است که شغل برخی از زنان و مردان این منطقه محسوب میشوند.[۲۴۷]
برای ساماندهی وضعیت حاشیهنشینی کارگروهی با محوریت معاونت مدیریت و توسعهٔ شهری و روستایی وزارت کشور و با عضویت سازمان ملی زمین و مسکن تشکیل شده و یکی از اولویتهای این کارگروه، تدوین برنامهٔ جامع توانمندسازی و پیشگیری از گسترش سکونتگاههای غیررسمی ایران است. در شهر مشهد ۶۶ محله در ۸ پهنه وجود دارند که تاکنون برنامهٔ توانمندسازی در یکی از پهنهها در سه محله به تصویب رسید و شرکت عمران و بهسازی شهری نیز چندین پروژه را در آنجا اجرا کرد. همچنین برنامهریزیهای لازم برای اجراییشدن سازوکارهای لازم در سایر محلهها و در پهنهای گسترده انجام شدهاست.[۲۴۸]
بیکاری، فقر، اعتیاد، سرقت و بهرهکشی جنسی از پررنگترین معضلات اجتماعی شهر بهشمار میروند. حاشیهنشینی و نبود اشتغال، سبب افزایش فقر و در نتیجه اعتیاد و سرقت در این شهر شدهاست.[۲۴۴] پدیدهٔ «زنان خیابانی»، یکی دیگر از جلوههای ناخوشایند شهر است که گاه اخبار قتلهای زنجیرهای یا تجاوزهای به عنف نیز با آن میآمیزد و چهرهٔ تیرهتری از مشهد نشان میدهد.[۲۴۹] در سالهای اخیر و با افزایش سفرهای شهروندان کشورهای عربی به ایران و مشهد، پدیدهٔ بهرهکشی و بهنوعی گردشگری جنسی در این شهر ظهور کردهاست. بهگزارش گاردین زائران عراقی در مشهد در کنار زیارت، غذا و پارک آبی جهت رابطهٔ جنسی نیز به این شهر سفر میکنند. هرچند موضوع فحشا نباید با موارد ازدواج موقت یا مُتعه اشتباه گرفتهشود، بااینحال بسیاری اوقات در ازدواج موقت نیز بهرهکشی رخ میدهد. این موضوع زمانی پررنگتر میشود که در کنار آن فقر و شرایط بد اقتصادی وجود دارد.[۲۵۰][۲۵۱] دگرباشان جنسی نیز همانند دیگر نقاط کشور در مشهد با تهدیدهای فراوانی روبرو هستند که مهمترین آنها، مسئلهٔ اعدام است. در سال ۱۳۸۴ دو نوجوان در مشهد به جرم لواط اعدام شدند که یکی از آنان کمتر از هجده سال سن داشت. این مسئله باعث بروز واکنشهای فراوانی از سوی نهادهای حقوق بشری شد.[۲۵۲]
از مهمترین مسائل اجتماعی شهر مشهد مسئلهٔ طلاق است. آمار طلاق در مشهد در سال ۱۳۹۳ نسبت به مدت مشابه سال گذشتهٔ آن ۳۵٪ افزایش داشتهاست. میانگین طول مدت زناشویی در طلاق در شهر مشهد ۵/۵ سال است.[۲۵۳] دراینمیان، عمدهترین دلیل طلاق در مشهد مسائل جنسی است. این مسئله ۶۰٪ علت طلاقها را به خود اختصاص دادهاست.[۲۵۴]
خشونت از دیگر آسیبهای اجتماعی شهر مشهد است؛ بهطوریکه استان خراسان و مشهد در شش ماه نخست سال ۹۲، با ۳۲٬۸۰۶ مراجعه به پزشکی قانونی برای دعوا، رتبهٔ دوم کشور را در این زمینه به خود اختصاص دادهاست. کارشناسان شرایط اجتماعی گوناگونی ازجمله بیکاری، نبود شادی و نشاط، تورم، خبرهای نگرانکننده، کاهش احساس امنیت، نبود آموزشهای لازم برای مهار خشم، پایینبودن آستانهٔ تحمل و برخوردهای نامناسب در خیابان را از دلایل افزایش آمار خشونت و نزاع دانستهاند.[۲۵۵]
مشهد با ۱۵ شهر، پیمان خواهرخواندگی امضا کردهاست:
شهرهای زیر برای خواهرخواندگی با مشهد، پیشنهاد شدهاست:
فهرست مشاهیر و نام آوران شهر مشهد در بخش اهالی مشهد قابل مشاهده است.
اما وجه تسمیه به قبلهٔ هفتم، اگر سؤال کنند امام هشتم بودن آن حضرت متفَّقٌعلیهِ فرقهٔ امامیه است قبلهٔ هفتم به چه مناسبت میگویند، جواب به جهت اینکه مکان استقبال و متوجهگشتن خلایق در ربع مسکون نظر به معتقَدات فرقهٔ امامیه هفت مقام است:
۱. مکهٔ معظمه ۲. مدینهٔ منوره ۳. نجف الاشرف ۴. کربلای معلا ۵. سُرَّمَنرَآی ۶. مقابر قریش (کاظمین) ۷. مشهد رضوی؛ و آخر بودنش بر دو وجه است:
اول اینکه بنا بر ترتیبِ ظاهری، چون مکهٔ معظمه مرکزِ روی زمین است و هر چیزی که به مرکز قریب باشد در ترتیب مقدم گویند، چونکه مشهد مقدس ابعد است مکاناً، از این جهت قبلهٔ هفتم شد. وجه دوم اینکه چون آن حضرت در عالم بُروز و ظهور، از آنانی که در این مواضعِ سِتّه (ششگانه) مدفوناند، مؤخر جلوه کرده بود؛ لذا قبلهٔ هفتم نامیدند.
۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰
تهران مشهد اصفهان کرج شیراز تبریز قم اهواز کرمانشاه ارومیه
۸،۶۹۳،۷۰۶ ۳،۰۰۱،۱۸۴ ۱،۹۶۱،۲۶۰ ۱،۵۹۲،۴۹۲ ۱،۵۶۵،۵۷۲ ۱،۵۵۸،۶۹۳ ۱،۲۰۱،۱۵۸ ۱،۱۸۴،۷۸۸ ۹۴۶،۶۵۱ ۷۳۶،۲۲۴
۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰
رشت زاهدان همدان کرمان یزد اردبیل بندرعباس اراک اسلامشهر زنجان
۶۷۹،۹۹۵ ۵۸۷،۷۳۰ ۵۵۴،۴۰۶ ۵۳۷،۷۱۸ ۵۲۹،۶۷۳ ۵۲۹،۳۷۴ ۵۲۶،۶۴۸ ۵۲۰،۹۴۴ ۴۴۸،۱۲۹ ۴۳۰،۸۷۱
۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰
سنندج قزوین خرمآباد گرگان ساری شهریار قدس کاشان ملارد دزفول
۴۱۲،۷۶۷ ۴۰۲،۷۴۸ ۳۷۳،۴۱۶ ۳۵۰،۶۷۶ ۳۰۹،۸۲۰ ۳۰۹،۶۰۷ ۳۰۹،۶۰۵ ۳۰۴،۴۸۷ ۲۸۱،۰۲۷ ۲۶۴،۷۰۹
۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ ۲۶ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ ۳۱ ۳۲ ۳۳ ۳۴ ۳۵
تپهحصارساکز (سکاها) زیویه شهر سوخته سامنات آبان نوشآباد صددروازه آساک آرتاکوانا ابیورد ارگ بم سوزیانا کامبادن سیمره بندر سیراف شاپورخواست نیمور کرج ابودلف چهرآزادگان باسمنج ایزیرتو اکسین اصطخر بیشاپور تخت جمشید پیشیاوادا تموکن تختطاووس شهر گور بندر سینیز ارجان دارابگردکنابد ریشهر
دامغانسقز سقز زابل پیشوا (تهران) انار (کرمان) کاشان دامغان قوچان هرات درگز بم شوش کرمانشاه درهشهر (ایلام) شهرستان کنگانخرمآباد محلات (مرکزی) آستانه (مرکزی) گلپایگان تبریز بوکان اهواز مرودشت (فارس)کازرون مرودشت (فارس) کوههای زاگرس بوشهرمرودشت (فارس) فیروزآباد بندر دیلم بهبهان دارابگناباد جنوب بوشهر
۳۶ ۳۷ ۳۸ ۳۹ ۴۰ ۴۱ ۴۲ ۴۳ ۴۴ ۴۵ ۴۶ ۴۷ ۴۸ ۴۹ ۵۰ ۵۱ ۵۲ ۵۳ ۵۴ ۵۵ ۵۶ ۵۷ ۵۸ ۵۹ ۶۰ ۶۱ ۶۲ ۶۳ ۶۴ ۶۵
هوشنگان مرو مهرویان نسا گرگانج تیسفون سلوکیه وهاردشیر ریواردشیر راگا (ری باستان) شهر باستانی پاسارگاد تخت سلیمان بلخ باستان حلوان شهر قدیم نیشابور شهر قدیم جرجان هگمتانه انشان الموت طوس دقیانوس گندیشاپور تناردشیر تون اسپهبد معبد لائودیسه دهانه غلامان (زرک – زرنکای) لور ترشیز کشمر
هفشجان-شهرکرد ماری (ترکمنستان) شهرستان هندیجان عشقآباد خوارزم (ازبکستان) سلمان پاک (عراق) استان بابل (عراق) استان بابل (عراق) شهرستان هندیجان شهر ری پاسارگاد تکاب (آذربایجان غربی) بلخ (افغانستان) سرپل ذهاب نیشابور گنبدکاووس همدان سپیدان (فارس) الموت (قزوین) مشهد جیرفت (کرمان) دزفول قطیف (عربستان) فردوس (خراسان جنوبی) گیلان نهاوند نزدیک زابل اندیمشک کاشمر کاشمر
عماد خراسانی در سال ۱۳۰۰ در مشهد به دنیا آمد واز دوازده سالگی به سرودن شعر پرداخت . دیوان اشعار وا چندین بار چاپ شده است . مجموعه ای از اشعارش نیز با عنوان ورقی چند از دیوان عماد خراسانی با مقدمه مهدی اخوان ثالث منتشر شده است .دیوان کامل او نیز منتشر شده است
عماد خراسانی یکی از مشهورترین غزلسرایان معاصر است که بسیاری از غزلهای او در حافظه دوستداران شعر کلاسیک معاصر نقش بسته است . عماد خراسانی شاعر عاشقانه هاست ، عشق در شعر او کیفیتی خاص و عمری پایدار دارد .از این روست که وقتی از عشق سخن میگوید از ژرفای روح و جان خویش بانگ بر می آورد عماد در اکثر قالبهای کلاسیک شعر فارسی اشعار زیبا و ارزشمندی آفریده است . غزلهای ناب و قطعات و مسمطهاس ترکیبی و مثنوی های زیبا ، مجموعه اشعار او را کامل می کنند . عماد به شعر ایرج میرزا و ساده گویی و صداقت وی علاقه و توجهی بارز نشان داده است .
عماد زبانی روان ، گویا ، گیرا ، زنده و پر احساس دارد که در عین حال فصیح و شیواست.
مهدی اخوان ثالث در مقدمه ورقی چند از دیوان عماد میگوید « سخن عماد اغلب فصیح و بلیغ و بلند است و اگر فتوری در کلامش دیده می شود از آن جهت است که او بعد از سرودن و فرود آمدن از حال سرایش و تغنی در موالید طبع خود کمتر نجدید نظر و آرایش روا می دارد »
نویسنده ی خراسانی
اشعار عماد اشعاری هستند که از درون جان وی میتراود و زبان دل اوست و نافذ در دل و جان همگان
وی عاقبت در صبح روز شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۲ در تهران در سن ۸۲ سالگی درگذشت
عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر بجز از امشب و فردا شب و شبهای دگر
دلم آشفته ی آن مایه ی ناز است هنوز مرغ پر سوخته در پنجه ی باز است هنوز
جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوز
گر چه بیگانه زخود گشتم و دیوانه ز عشق یار عاشق کش و بیگانه نواز است هنوز
خاک گردیدم و بر آتش من آب نزد غافل از حسرت ارباب نیاز است هنوز
گر چه هر لحظه مدد می دهدم چشم پر آب دل سودا زده در سوز و گداز است هنوز
همه خفتند به غیر از من و پروانه و شمع قصه ی ما دو سه دیوانه دراز است هنوز
گر چه رفتی ز دلم حسرت روی تو نرفت در این خانه به امید تو باز است هنوز
این چه سوداست عمادا که تو در سر داری وین چه سوزیست که در پرده ی ساز است هنوز
.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
نام *
ایمیل *
وب سایت
ممنون…
خیلی خیلی عالی بود…
بسیار عالی🥰…
با سلام.خواستم به استحضارتون برسونم که جمله ی بالا رو اشتباه…
اگر شما تاریخ را میدانستید اینجوری نمیگفتید اگر به زمان سلجو…
عماد خراسانی شاعر غزلسرا و قصیدهسرای مشهور خراسانی ۲۸ بهمن ۱۳۸۲ درگذشت.
به گزارش ایمنا عماد خراسانی یکی از مشهورترین غزلسرایان معاصر است که بسیاری از غزلهای او در حافظه دوستداران شعر کلاسیک معاصر نقش بسته است.
عماد خراسانی با نام کامل عمادالدین حسن برقعی به روایت مهدی اخوان ثالث متولّد بهار ۱۳۰۰ خورشیدی در روستای کاهو توس (مشهد) است، اما وی در مصاحبهای گفته تولدش را بدون هیچ توضیح دیگری در سال ۱۲۹۹ ثبت کردهاند. پدر او سید محمد تقی معین دفتر از صاحب منصبان آستان قدس رضوی و مادرش بیبی حرمت نام داشتند.
عماد بسیار زود طعم یتیمی و تنهایی را چشید؛ وی در سه سالگی مادر خود را از دست داد و شش سال داشت که پدرش درگذشت. از آن پس تحت سرپرستی پدربزرگ و مادربزرگ خود، مرحومان سید محمد اقتدارالتولیه و بیبی زهرا زندگی میکرد. او در سیزدهسالگیِ نیز پدربزرگش را از دست داد و همان بیبی زهرا یگانه سرپرست وی بود؛ پیرزنِ مهربان و دلسوزی که به قول مرحوم اخوان ثالث «جانش بود و “آق عماد” و این نام از زبانش نمیافتاد». بیبی زهرا نیز در سال ۱۳۲۹ درگذشت.
خراسانی از ۹ سالگی با تشویق دایی خود، شعرخوانی و سرودن شعر را آغاز کرد. او میگوید: «دایی داشتم به نام حسن علی تقوی؛ برای اینکه من را تشویق کند، خیلی زحمت میکشید. مهمانی میداد و به من تکلیف شعر خواندن میکرد. خوب من هم تشویق میشدم و آن زمان، خوب فرق شعر خوب را از بد نمیفهیمدم، چیزهایی میگفتم».
نویسنده ی خراسانی
عماد در جوانی با تخلص «شاهین» یا «شاخص» شعر میگفت و سپس تخلص «عماد» را برگزید. تخلص عماد خراسانی را فریدون مشیری برای او انتخاب کرد. عماد دراینباره گفته است که «روزنامه “ایرانِ ما” شعر از ما چاپ میکرد و بالایش مینوشت عماد مشهدی. آن موقع آقای مشیری مجله روشنفکر را داشت؛ در صفحه هنریاش دیدم یک غزل از من چاپ کرده و بالایش نوشته «عماد خراسانی». خوشم آمد از این تخلص. اسم بنده سید عمادالدین برقعی است؛ و از ایشان تشکر کردم که باعث شد که از این تخلص استفاده کنم»
عماد خراسانی هم صدایی خوش داشت و هم به ردیف و گوشههای موسیقی ایرانی بسیار مسلط بود. از این رو، در محافل خصوصی و دوستانه نیز به خواهشِ جمع، آواز میخواند.
عماد یک بار ازدواج کرد اما همسرش هشت ماه بعد درگذشت. او از سال ۱۳۳۱ به تهران رفت. عماد خراسانی فرزندی نداشت و تا آخر عمر تنها زندگی کرد.
پرویز خائفی یکی از غزل سرایان معاصر، عماد خراسانی را یکی از معتبرترین چهرههای غزل معاصر دانسته و گفت: در دورهای که غزل در ادبیات ما شرایط خاصی داشت و به سکون و سرگردانی رسیده بود، «محمد حسین شهریار»، «حسن رهی معیری» و «عماد خراسانی» هر کدام با زبان و بیان خاص خودشان در پی غزل اصیل و سنتی رفتند. در ضمن اینکه عماد با حفظ ساختار و استحکام شعر کهن، حالاتی را ارائه میدهد که قابل توجه است و درد جامعه امروز را میشناسد. خائفی درباره زندگی و شعر عماد گفت: نکته مهم در غزل عماد، تجلی دردها، ناراحتیها و سرخوردگیهایی است که او در زندگیاش با آنها روبرو بوده است. او اصالت غزل را حفظ میکرد و هیچ وقت از روی تفنن غزل نگفته است، بلکه مفهوم غزل یعنی عشق و دوست داشتن را شناخته و به کار میبرد. خائفی کار عماد را بالاتر از شهریار دانست و گفت: شهریار تراش خاص زبان فارسی را گاهی اوقات رعایت نمیکرد، ولی زبان عماد شفاف و تراش داده شده است. حسین منزوی نیز غزل عماد را غزلی بینابین دانسته و گفت: غزل عماد ضمن اینکه به ارزشهای کلاسیک پایبند است، از برخی فضاها و اصولهای تازه هم خالی نیست. غزل عماد عاشقانه است و کمتر از مضامین فلسفی و اجتماعی استفاده کرده است. منزوی گفت: غزل عماد، غزل و تغزل و حدیث نفس است. البته طبیعی است که در سن و سال پیری مانند همه به شکایت از دنیا و مسائل آن بپردازد، اما غزل او مانند غزل سایه و یا نیستانی نیست که علاوه بر طرح مضامین شخصی و عاطفی، به مشکلات اجتماعی و مسائل زمانه نیز بپردازد.
مهدی اخوان ثالث که یکی از دوستان صمیمی عماد بود در مقدمهای بر کتاب «ورقی چند از دیوان عماد» شرح حال و زندگی کاملی از عماد را نوشته که این کتاب تاکنون بارها با همان مقدمه تجدید چاپ شدهاست. به گفته اخوان ثالث «اگر شعر را در معنای حقیقیاش بهجای آوریم، نه فقط فن و صنعتگری و مهارت در تمشیت امر و قافیه و کلمات، بیشک عماد در غزلسرایی از شاعران برجسته و تراز اوّل معاصر است و در قیاسی وسیعتر، سخن او از این و آن متمایز است.»
شکوهالدین محلاتی در مقدمهیی که بر جلد دوم از دیوانِ عماد نوشته، اشاره کرده است که عماد خراسانی «با این همه صفات و خصایص، سر سوزنی ادعا نداشته، به قدر خردلی نخوت در دماغ او راه ندارد و چون از شرّ وسوسه خودنمایی آسوده است، کردار و گفتارش نرمی خاصی یافته، به همه سلام علیک دارد و همگان او را بهنحو بارز و روشنی دوست دارند. گاهی در مجلس و محفلی دیده میشود که پارهیی افراد کوتهبین بدو رشک میبرند اما عماد نهتنها احساسات دیگران را جریحهدار نمیکند، سهل است سعی دارد تا مرهمی بر جراحات آنان گذارد».
عماد خراسانی پس از یک دورهٔ بیماری در صبح روز شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۸۲ در تهران در سن ۸۲ سالگی درگذشت.
پیکر عماد خراسانی در مشهد تشییع و با انتقال به توس، در جوار آرامگاه فردوسی و مهدی اخوان ثالث به خاک سپرده شد.
دیوان اشعار عماد خراسانی با مقدمهای از مهدی اخوان ثالث، بارها تجدید چاپ شدهاست، برخی شعرهای عماد نیز به ضربالمثل بدل شده و چند نسل از لایههای گوناگون مردم ایرانیان، از شاعران نوآور گرفته تا کسانی که با ادبیات مکتوب معاصر آشنایی چندانی ندارند، عواطف و احساسات و حالات خود را با تکرار بیتی از عماد بیان میکنند که در حافظه آنان نقش بسته است.
از زیباترین و معروفترین شعرهای عماد خراسانی که همراهیِ موسیقی را به خود دیده، غزلی است که در برنامه برگ سبز شماره ۲۶۵، با صدای استاد اکبر گلپایگانی و ویلون استادِ جنّتمکان پرویز یاحقی در مایه همایون اجرا شده است:
دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز / مرغ پَرسوخته در پنجه باز است هنوز
جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید / دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوز
گرچه بیگانه ز خود گشتم و دیوانه ز عشق / یار، عاشقکش و بیگانهنواز است هنوز
خاک گردیدم و بر آتش من آب نزد / غافل از حسرت ارباب نیاز است هنوز
گرچه هر لحظه مدد میدهدم چشم پُرآب / دلِ سودازده در سوز و گداز است هنوز
همه خفتند بهغیر از من و پروانه و شمع / قصه ما دو سه دیوانه دراز است هنوز
گرچه رفتی، ز دلم حسرت روی تو نرفت / درِ این خانه به امید تو باز است هنوز
این چه سوداست عمادا که تو در سر داری / وین چه سوزیست که در پردۀ ساز است هنوز
تمامی حقوق این سایت برای خبرگزاری ایمنا محفوظ است
تهران- ایرنا- جایگاهی که عماد خراسانی در شعرِ فارسیِ معاصر دارد، مرتبهیی است که اگر چند پلّهیی از آن در تصرفِ بسیاری از کممایگان و میانمایگانِ مرتبط با هنر باشد، بهاصطلاح خدا را بنده نخواهند بود و خودشان و اعوان و انصارشان گوش فلک را کر میکنند که ما چنینیم و ما چنانیم! اما عمادِ خراسانی که از درجهیکهای غزل و عاشقانهسرایی در صد سال اخیر بهشمار میرود، نهتنها به هیچ روی ادعایی نداشت، که گویی بهطرزی آگاهانه میکوشید از «در چشم بودن» بگریزد به «کوی بینشانی».
سید عمادالدین برقعی که به عماد خراسانی معروف است، در سال ۱۲۹۹ خورشیدی در مشهد مقدس به دنیا آمده است؛ اما معلوم نیست در چه روزی از آن آخرین سالِ قرنِ سیزدهم پا به عرصه گیتی گذاشته است. [۱] آنچنان که استاد، خود در گفتوگویی اشاره کرده، مسببِ این ماجرا گویا مأمورِ ثبتِ احوال بوده که روزِ تولدِ پسرِ سید محمدتقی معین دفتر و بیبی حرمت را در سجلّ او ثبت نکرده بوده است. [۲]
نویسنده ی خراسانی
شاعری برآمده از تنهایی
عماد خراسانی بسیار زود طعم یتیمی و بهتبعِ آن، تنهایی را چشید. وی سه ساله بود که سایه مادر از سرش برفت. در شش سالگی نیز پدر خود را از دست داد. از آن پس تحت سرپرستی پدربزرگ و مادربزرگ خود، مرحومان سید محمد اقتدارالتولیه و بیبی زهرا زندگی میکرد. اما سایه اقتدارالتولیه نیز چندان بر سر عماد گسترده نبود و در سیزدهسالگیِ عماد، گردش روزگار حمایتِ جدّ مادری را نیز از وی دریغ داشت تا از آن پس، همان بیبی زهرا یگانه سرپرست عماد باشد؛ پیرزنِ مهربان و دلسوزی که به قول مرحوم اخوان ثالث «جانش بود و “آق عماد” و این نام از زبانش نمیافتاد». [۳] بیبی زهرا نیز البته تا سال ۱۳۲۹ بیشتر نتوانست پابهپای نوۀ چون فرزند خویش که شهرت شاعریاش نیز پخش شده بود، بیاید. عماد بخشی از شعر «قصههای ناتمام» را درباره بیبی زهرای خود سروده است:
«من دیدهام مادرم را آن مام محنتکشیده
آن زن که در طول یک عمر صد زندگی رنج دیده
یکدم نگردیده دلشاد
از بعد شش ماه رنج و محنت رنج و غمی داستانی
در هر دمش رنج مرگی نامش شده زندگانی
جانکندن و زنده بودن
قلبش به ناگاه بگرفت میخواست حرفی بگوید
رازی نهانی کند فاش یا چاره از ما بجوید
اما سخن نالهیی شد…
شد چهره مادرم زرد وان تیرگی از میان رفت
چشمش به من بود، لیکن ناگه ز جسمش توان رفت
بربست چشمان خود را…». [۴]
پس از روزگارِ کودکی نیز تنهایی دست از سر عماد برنداشت؛ گویی تقدیر آن مرد نازنین با تنهایی و انزوا رقم خورده بود. او در ۲۴، ۲۵ سالگی با خانمی از تهران ازدواج میکند، اما این ازدواج دوامی نمییابد و همسر عماد حدود هشت ماه پس از ازدواج، به علت بیماری به رحمت حق میپیوندد و عماد بیآنکه فرزندی داشته باشد، تا پایانِ عمر، یعنی روز بیست و هشتم بهمن ماه سال ۱۳۸۲ تنهایی پیشه میکند. در این میان البته دلِ عاشقِ او همواره از عشق گرم بود اما همین عشق و عاشقیهای به فراق منتهیشده نیز بیشتر بر تنهایی شاعر میافزود.
آغاز شاعری از نُه سالگی
عماد خراسانی هر قدر در ریاضیات ضعیف بود، اما در شعر و ذوق و ادبیات، قوی بود و دارای ذوق و قریحه. او شاعری را در نُه سالگی آغاز کرده بود و در آن سالهای تنهاییِ کودکانه البته پدربزرگش، مرحوم سید محمد اقتدارالتولیه که خود اهل ذوق و ادب بود، با تشویقهای خویش به عماد بال و پر میداد. [۵] بهجز این جدّ مادری، دایی عماد نیز مشوق خوبی برای او بهشمار میآمد: «دایی داشتم به نام حسن علی تقوی؛ برای اینکه من را تشویق کند، خیلی زحمت میکشید. مهمانی میداد و به من تکلیف شعرخواندن میکرد. خوب من هم تشویق میشدم و آن زمان، خوب فرق شعر خوب را از بد نمیفهیمدم، چیزهایی میگفتم». [۶]
«عماد خراسانی»، تخلصی بوده که روانشاد فریدون مشیری بهنوعی برای این شاعرِ استاد برگزیده بوده است. عماد در اینباره گفته است که «روزنامه “ایرانِ ما” شعر از ما چاپ میکرد و بالایش مینوشت عماد مشهدی. آن موقع آقای مشیری مجله روشنفکر را داشت؛ در صفحه هنریش دیدم یک غزل از من چاپ کرده و بالایش نوشته «عماد خراسانی». خوشم آمد از این تخلص. اسم بنده سید عمادالدین برقعی است؛ و از ایشان تشکر کردم که باعث شد که از این تخلص استفاده کنم»[۷].
خاطره اخوان از دیدار عماد با شهریار
سرایش «غزل» و پرچمداریِ شعر عروضیِ فارسی در روزگار معاصر از مهمترین وجوه اشتراک شهریار تبریزی و عماد خراسانی است. اگر روانشاد استاد شهریار، بهحق یکی از سرآمدان غزلِ معاصر است، عماد خراسانی هم که پانزده سال از شهریار کوچکتر بود، یکی دیگر از قلههای غزلِ معاصر فارسی بهشمار میآید. همچنانکه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی هم یادآور شده است، در چامههای هر دو استاد، هم شهریار و هم عماد، عنصر عاطفه چشمگیر است.[۸] عماد شیفته شهریار بود و جالب اینکه مهدی اخوان ثالث نیز عماد را «شهریار خراسان» خوانده است. [۹]
اخوان در مقدمه کتابِ «بدعتها و بدایع نیما یوشیج» از خونگرمی و مهربانیِ شهریار نوشته و به نقل از مرحوم علیاکبر گلشن آزادی، روزنامهنگار و شاعر خراسانی، اشاره کرده است که شهریار «هر تازهوارد را که میبیند، همان تو دالانچۀ خانه میگیرد غرق ماچ و بوسه و از این حرف ها میکند؛ این عادتش است». [۱۰] اخوان در همین مقدمه، خاطرهیی را هم از ملاقاتِ عماد و شهریار نقل کرده است. خاطره به سالهایی بازمیگردد که عماد خراسانی در حدود شصت ساله بوده و هوای رفتن به تبریز و ارومیه در سرش میافتد. پس از رسیدنِ به تبریز «عمادِ شصت ساله میرود به دیدار شهریارِ هفتاد ساله، یا قدری کمتر و بیشتر؛ و به شرح مذکور مهربانی و خونگرمی و دالانچۀ خانه و تو اتاق ایضاً و… عماد میگفت شهریار شعری برای من گفت، قطعهیی که خواند برایم، که انگار من یک بچه هفده سالهام و او پیر دیری هفتادی! عماد آواز خوشی داشت و هنوز هم بدین شکستگی ارزد به صدهزار درست، قدری به خواست شهریار برایش خوانده بود. میدانید آخر سر شهریار به عماد چه گفته بود؟ گفته بود: شما، ماشاءالله ماشاءالله با این شکل و شمایل و موی و روی، نوجوانیهای خودم را به یاد میآورید. ماشاءالله ماشاءالله دست بزنم به تخته!» [۱۱]
عماد خراسانی؛ پُرشعر اما نه سُستشعر
عماد خراسانی به گواهِ شعرهایش و نیز به شهادتِ بزرگانِ اهلِ ادب، نامش در ردیف شاعرانِ «استادِ» همروزگار ما قرار دارد. او شاعری است که برخلاف بسیاری از اهلِ هنر که نمیتوانند نسبتی شایسته بین کیفیت و کمیتِ آثارشان برقرار سازند، توانسته بدین مهم دست یابد. عماد قطعههای شعری بسیاری اعم از غزل، قصیده، مثنوی، مسمط، رباعی و غیره سروده است. ضخامت دیوانِ پُربرگِ او، خود گویای فراوانشعریِ برآمده از طبعِ روانِ او است. اما با نگاهی جامع به کارنامه شعریِ عماد خراسانی، میتوان دریافت که این پُرشعری بههیچ روی سُستشعری را موجب نشده است.
مهدی اخوان ثالث در معرفیِ شأنِ شاعریِ عماد خراسانی، بر روی نکته بسیار مهمی دست گذاشته است. وی با در نظرگرفتنِ گستره شعر فارسیِ دری، نوشته است که «بسیاری شاعران را میشناسیم که با چند تایی شعر خوب شهرت و عزت همیشگی به دست آوردهاند و بعضی با وجود اینکه دیوانی مفصل دارند، سبب اشتهار و یادآورِ نامشان فقط یکی دو سه شعر لطیف و گیرا است که با آنها در میانِ سران و گردنان خودی مینمایند و تمایزی نشان میدهند و باقی آثارشان در حدّ پایینتری است و بسا که اگر این دو سه شعر را نمیداشتند، همآنچنان شهرت و عزت نیز نمییافتند. در متوسطان و متأخران، شعرایی ازقبیل وحشی بافقی، کلیم کاشانی، نشاط اصفهانی، فروغی بسطامی، محمودخان ملکالشعرای صبا، صفای اصفهانی و بسیاری دیگر، چنین حالتی دارند… . از این مقدمه کوتاه میخواهم نتیجه بگیرم که اگر از عماد عزیز ما فقط شعر پُرشور «ایدل بلا» و «شمع آرزو» و «ای عشق» و «زلف طلایی» و «ماجرای نیمشب» و غزلهای «دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم…»، «ای آسمان مگر دل دیوانه منی…»، «تا دلی است، به که خوبان را باشد ارزانی…»، «باز آهنگ جنون میزنی ای تار امشب…»، «گرچه مستیم و خرابیم چو شبهای دگر…» و «دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز…» باقی میبود، کافی بود که آن تفرّد و امتیاز را بهاضعاف جلوگر سازد و نامش در عِداد شعرای غِناییِ لطیفطبعِ عاشقشیوه ذکر همیشگی بیاید؛ و حال آنکه تقریباً هم از طرازِ آنچه گذشت، بسیاری شعرهای زنده و جمیل و گیرای دیگر دارد».[۱۲]
غزلِ ذیل، نمونهیی از چامههای زیبای عماد خراسانی است:
«ای آسمان مگر دل دیوانه منی /// کین گونه شعله میکشی و نعره میزنی
نالان و اشکبار مگر عاشقی و مست /// با خویشتن چو ما مگر ای دوست، دشمنی؟
طبعِ بتانی، ای که چنین در تغیّری /// یا خاطرات عمر که تاریک و روشنی
نویسنده ی خراسانی
چون من رواست هرچه بسوزی که بی سبب /// بدنام دهر گشتهای و پاکدامنی
ای سقفِ محبسِ بشر، این آه و نالهها /// نگشوده است ای عجب اندر تو روزنی
بدنامی تو بود و غمِ ما هر آنچه بود /// شد وقتِ آنکه خیمه از این خاک بَرکَنی
اینقدر بار خاطر زندانیانِ خاک /// نشکسته است پشت تو، سنگی تو آهنی؟
وقت است کز تحمل این بار بگذری /// خود را بر این گروه پریشان درافکنی
من مستم و تو نعرهزن امشب، حکایتی است /// میخانهات کجاست که سرخوشتر از منی؟
چون زیر خاک تیره شدم یاد من بکن /// هر جا که حلقه دیدی دستی به گردنی
دانی که آگه است ز حال دل عماد؟ /// آن برزگر که آتشش افتد به خرمنی». [۱۳]
شاعری نامدار که از شهرت گریزان بود
جایگاهی که عماد خراسانی در شعرِ فارسیِ معاصر دارد، مرتبهیی است که اگر چند پلّهیی از آن در تصرفِ بسیاری از کممایگان و میانمایگانِ مرتبط با هنر باشد، بهاصطلاح خدا را بنده نخواهند بود و خودشان و اعوان و انصارشان گوش فلک را کر میکنند که ما چنینیم و ما چنانیم! اما عمادِ خراسانی که از درجهیکهای غزل و عاشقانهسرایی در صد سال اخیر بهشمار میرود، نهتنها به هیچ روی ادعایی نداشت، که گویی بهطرزی آگاهانه میکوشید از «در چشم بودن» بگریزد به «کوی بینشانی»:
«به کوی بینشانی عزم سِیر است و سفر ما را
ببر ای کشتیِ می تا بدانجا بیخبر ما را…». [۱۴]
شکوهالدین محلاتی در مقدمهیی که بر جلد دوم از دیوانِ عماد نوشته، اشاره کرده است که عماد خراسانی «با این همه صفات و خصائص، سر سوزنی ادعا نداشته، به قدر خردلی نخوت در دماغ او راه ندارد و چون از شرّ وسوسه خودنمایی آسوده است، کردار و گفتارش نرمی خاصی یافته، به همه سلام علیک دارد و همگان او را بهنحو بارز و روشنی دوست دارند. گاهی در مجلس و محفلی دیده میشود که پارهیی افراد کوتهبین بدو رشک میبرند اما عماد نهتنها احساسات دیگران را جریحهدار نمیکند، سهل است سعی دارد تا مرهمی بر جراحات آنان گذارد». [۱۵]
اخوان نیز به شهرتگریزیِ عماد و دلیل آن توجه کرده است: «درخصوص کماعتناییِ او به شهرت، چه دلیل از این بهتر که بسیاری صاحبطبعان را با چار تایی شعر ردیء و متوسط میبینیم که میدانها گرفتهاند و برای کسب شهرت کاذبی دوروزه چه دوندگیها و دست و پاها میکنند. اما عماد با این همه شعر خوب و نیز موجبات دیگر ازقبیل خوشمحضری و خوشآوازی، کمترین تلاشی در این راه نمیکند و این ناموری که امروز دارد، لازمهیی ناگزیر است که طبعاً به سوی اهلِ کلامِ بلند میآید. من بارها در محافل حال دوستان دیدهام که از او آواز طلبیدهاند. اما او غالباً از شعر سعدی و حافظ و مولوی و خیام خوانده است». [۱۶].
عماد خراسانی و موسیقی
عماد خراسانی هم صدایی خوش داشت و هم به ردیف و گوشههای موسیقی ایرانی بسیار مسلط بود. از این رو، در محافل خصوصی و دوستانه نیز به خواهشِ جمع، آواز میخواند. اخوان به مناسبت بحث از «خسروانی» که نوعی شعرِ «قول« گونه بوده و با موسیقی اجرا میشده، این را نیز درباره عماد بازگو کرده است که «از دوست ارجمند شاعرِ غزلسرای معاصر، عماد خراسانی که افزون بر شاعری از عطیتِ یزیدُ فی الخلق مایشاء نصیبی تمام دارد و بر اصول مقامات و الحان و دستگاههای موسیقی ملی ما وقوفی کافی، شنیدم که امروز نیز نوای خسروانی گوشهیی از گوشههای یکی از مقامهای موسیقی ملی ما است» [۱۷].
عماد در غزلی با عنوانِ «صدا» به موضوع آوازخوانی خود با لحنی دریغآلود پرداخته است:
«گاه اگر میخواست دل ترکد، صدایی داشتم /// باز خونآلود و اشکافشان نوایی داشتم
بود همچون ناله مرغ گرفتارم نوا /// با گرفتارانِ این زندان صفایی داشتم…
نالهیی بود از جگر برکنده از جان خاسته /// در دل خوبانِ عاشقپیشه جایی داشتم
آن هم از بیمهری گردون ز من گم شد دریغ /// راستی را طالع حیرتفزایی داشتم…
دل کنون یک پاره خون است و توان ناله نیست /// یاد بادا آنکه روحافزا صدایی داشتم». [۱۸]
اما پیوستگیِ عماد خراسانی با موسیقی تنها به صدا و آوازِ او بازنمیگردد؛ شعرِ پر از احساس و عاطفه عماد نیز بارها با موسیقی همراه شده و به شکل ساز و آواز یا تصنیف، با صدای خوانندگان گوناگونی چون استادان اکبر گلپایگانی، محمود محمودی خوانساری، غلامحسین بنان، عبدالوهاب شهیدی، حسین خواجهامیری، ناصر مسعودی، محمدرضا شجریان و علیرضا افتخاری به گوش مخاطبان رسیده است.
مرحوم استاد محمدابراهیم باستانی پاریزی به رابطه موسیقی و شعر عماد اشاره ظریفانهیی داشته است. این نویسنده و تاریخپژوه بزرگ تصریح کرده است که «عماد انصافاً شعرهای خوبی دارد. بختی که بعضی از شعرای معاصر ما داشتهاند و دارند، این است که شعرهای آنها توسط بعضی از خوانندگان معروف با وسایل و ابزار و آلات صوتی جدید خوانده شده است. این کار به مطرح شدن شعر و شاعر خیلی کمک میکند و بیش از دَه برابر شهرت شاعری را که شعرش چنین سرنوشتی داشته باشد، کمک میکند. حالا این دَه که میگویم، خیلی دقیق نیست، ولی به هرحال چنین چیزی وجود دارد… . عماد خراسانی هم از جمله شاعرانی بود که این اقبال را داشت که موسیقیدانهای ما روی شعرهایش آهنگ ساختند و شعرهای او با صوت و آواز خوانده شد و همین موضوع به مطرح شدن و معروف شدن او کمک کرد» [۱۹].
از زیباترین و معروفترین شعرهای عماد خراسانی که همراهیِ موسیقی را به خود دیده، غزلی است که در برنامه برگ سبز شماره ۲۶۵، با صدای استاد اکبر گلپایگانی و ویلون استادِ جنّتمکان پرویز یاحقی در مایه همایون اجرا شده است. استاد گلپایگانی چند سال پیش در گفتوگو با ایرنا، گفته است که این آواز یکی از خاطرهانگیزترین برنامههای وی بوده. استادِ آواز ایران درباره چگونگی ضبطِ این برنامه اینگونه توضیح داده است: «وقتی رفتیم داخل استودیو، خب من خواننده مرد بودم و پرویز یاحقی هم میدانست که نباید در محدودۀ چپکوک بخوانم. مدولاسیون کار از شوشتری به گوشه یتیم سهگاه درمیآمد. بیآنکه قبل از ضبط با هم صحبت و هماهنگی کرده باشیم، پرویز بهگونهیی شروع کرد به ساز زدن که من ناگزیر میبایست چپکوک میخواندم. بیآنکه به او چیزی بگویم، چپکوک خواندم؛ و چهقدر هم خوب چپکوک خواندم که این، البته تحت تأثیر ویلوننوازیِ عالیِ پرویز یاحقی بود». [۲۰]
و حال که سخن از مایه ناز به میان آمد، چه بهتر که حُسنِ ختام این گزارش نیز همین غزل زیبا و ماندگار باشد:
«دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز /// مرغ پَرسوخته در پنجه باز است هنوز
جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید /// دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوز
گرچه بیگانه ز خود گشتم و دیوانه ز عشق /// یار، عاشقکش و بیگانهنواز است هنوز
خاک گردیدم و بر آتش من آب نزد /// غافل از حسرت ارباب نیاز است هنوز
گرچه هر لحظه مدد میدهدم چشم پُرآب /// دلِ سودازده در سوز و گداز است هنوز
همه خفتند بهغیر از من و پروانه و شمع /// قصه ما دو سه دیوانه دراز است هنوز
گرچه رفتی، ز دلم حسرت روی تو نرفت /// درِ این خانه به امید تو باز است هنوز
این چه سوداست عمادا که تو در سر داری /// وین چه سوزیست که در پردۀ ساز است هنوز» [۲۱]
ارجاعها:
۱. روانشاد مهدی اخوان ثالث در مقدمهیی که بر کتاب «ورقی چند از دیوان عماد خراسانی» نوشته، تولد عماد را در بهار سال ۱۳۰۰ ذکر کرده است (رک: «ورقی چند از دیوان عماد خراسانی»؛ عماد خراسانی؛ تهران: کانون معرفت؛ ۱۳۴۱؛ ص ب.
۲. «گفتوگو با عماد خراسانی»؛ مجله بخارا؛ آذر و اسفند ۱۳۸۲؛ ص ۳۴۲.
۳. «ورقی چند از دیوان عماد خراسانی»؛ عماد خراسانی؛ با مقدمه مهدی اخوان ثالث؛ تهران: کانون معرفت؛ ۱۳۴۱؛ ص د.
۴. همان. ص ۲۶۴.
۵. همان. ص ج.
۶. «گفتوگو با عماد خراسانی»؛ مجله بخارا؛ آذر و اسفند ۱۳۸۲؛ ص ۳۴۲.
۷. همان.
۸. «ادوار شعر فارسی»؛ محمدرضا شفیعی کدکنی؛ تهران: سخن؛ ۱۳۸۷؛ ص ۸۶.
۹. «ارغنون»؛ مهدی اخوان ثالث؛ تهران: مروارید؛ ۱۳۷۹؛ ص ۱۵۷.
۱۰. «بدعتها و بدایع نیما یوشیج»؛ مهدی اخوان ثالث؛ تهران: زمستان؛ ۱۳۷۶، ص ده.
۱۱. همان. ص یازده.
۱۲. «ورقی چند از دیوان عماد خراسانی»؛ عماد خراسانی؛ با مقدمه مهدی اخوان ثالث؛ تهران: کانون معرفت؛ ۱۳۴۱؛ ص ک.
۱۳. همان. ص ۱۴۱.
۱۴. همان. ص ۷.
۱۵. «دیوان عماد خراسانی»؛ عماد خراسانی؛ تهران: جاویدان؛ ۱۳۶۲؛ ص ۱۵.
۱۶. «ورقی چند از دیوان عماد خراسانی»؛ عماد خراسانی؛ با مقدمه مهدی اخوان ثالث؛ تهران: کانون معرفت؛ ۱۳۴۱؛ ص ل.
۱۷. «بدعتها و بدایع نیما یوشیج»؛ مهدی اخوان ثالث؛ تهران: زمستان؛ ۱۳۷۶؛ ص ۳۱۵.
۱۸. «دیوان عماد خراسانی»؛ عماد خراسانی؛ تهران: جاویدان؛ ۱۳۶۲، ص ۵۷.
۱۹. «باستانی پاریزی و هزاران سال انسان؛ کریم فیضی؛ تهران: اطلاعات؛ ۱۳۹۲؛ ص ۵۳۰ و ۵۳۱.
۲۰. «پرویز یاحقی را مردم منزوی کردند / یاحقی دفتر ویلون را بازکرد و بست»؛ خبرگزاری ایرنا؛ یکم مهرماه ۱۳۹۴.
۲۱. «دیوان عماد خراسانی»؛ عماد خراسانی؛ تهران: جاویدان؛ ۱۳۶۲، ص ۱۵.
وب گردی
نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است
آیپی شما:
مرورگر شما:
آخرین بروزرسانی سایت: 1401-03-03 12:40
عماد خراسانی یکی از شاعران غزلسرای معاصر است که در سال ۱۳۰۰ شمسی متولد و در سال ۱۳۸۲ شمسی چشم از دنیا فرو بسته است. او با پیروی از سبک سنتی پیشینیان میسراید و به دلیل سوز عشقی که در سینه دارد، شاعری بسیار لطیف طبع و حریر بیان است که گرمی و لطف سخنش بهراستی بر دل مینشیند. اما عماد خراسانی با وجود اشعار زیبا و جاودانه خود متاسفانه در میان نسل جدید و روزگار نو چندان شناخته شده نیست و هرگز حق مطلب درباره او بهدرستی ادا نشده است. در مطلب پیش رو برآنیم تا با گزارشی مختصر از زندگی و شعر این شاعر خوش قریحه سهم اندکی در شناخت و معرفی مشاهیر و بزرگان سرزمینمان داشته باشیم.
عماد خراسانی در سال ۱۳۰۰ شمسی در مشهد به دنیا آمده است. نام و نشان کامل او «عمادّالدین حسن بُرقِعی» یا «مُبرقعی» است. پدرش مرحوم «سید محمد تقی معین دفتر» از صاحب منصبان آستان رضوی و مادرش «بی بی حرمت» چشم و چراغ خاندان خود بود. خویشاوندان عماد بهخصوص از طرف مادری صاحب ذوق و اهل فضل و ادب بودند. پدر عماد نیز شعر میگفت و «معین» تخلص میکرد؛ ولی به نشر و معرفی اشعار خود اعتنایی نداشت و فقط از سر ذوق و معتقدات خود گاه به تفنّن طبعی میآزمود و بسیار خوشآواز نیز بود. عماد در اوایل شاعری «شاهین» تخلّص میکرد و بعد «عماد» را برای تخلّص خود برگزید که جزئی از اول نامش بود.در همین زمان بود که گاه شعر خود را در محافل شعر و ادب میخواند و به او نیز مانند کمالالدّین اسماعیل، پروین اعتصامی، ملک الشّعرای بهار و بعضی دیگر تهمت میزدند که شعر پدرش را به نام خود میخواند؛ زیرا باور نمیکردند که طفلی به آن سن و سال (عماد از نُه سالگی شروع به سرودن شعرکرده بود) بتواند شعری لطیف و روان بسراید. عماد در محافل دوستانه یکی از داییهای خود چندین بار بدیههگویی کرد تا توانست دهان مدعیان را ببندد.طبع شعر و آواز خوش دو میراث طبیعی ارجمند بود که از معین به پسرش عماد به ارث رسید. معین در سال ۱۳۰۶ شمسی هنگامی که عماد کودکی شش ساله بود، درگذشت. سه سال پیش از آن نیز عماد در سن سه سالگی از مادر یتیم شده بود و پرورش او پس از مرگ پدر و مادر بر عهده جد و جدّه مادریش قرار گرفت که مرحومان «سید محمد اقتدار التولیه» و «بی بی زهرا» ملقّب به «بی بی عالم» بودند. اقتدار التولیه نیز اهل ذوق، ادب و تفنّن بود.نخستین مشوّق عماد خراسانی به امور ذوقی، شعر و کتاب خواندن همین جدّ مادری، مربّی دوستدار و صاحب دل او بود و همچنین یکی از دائیهای او (مرحوم سیّد حسنعلی تقوی) که عماد را بسیار عزیز میداشت و به پرورش طبع و ذوق شعری او اعتنا میکرد و برای تشویق و دلگرمی در محافل دوستان خود از عماد شعر میطلبید. عماد تنها شاعر و گوینده نیست. او از ابتدای نوجوانی سعی داشته است که هرچه بتواند هنر بیشتری در خود خلق کند. او با ادبیات جهان آشنایی داشت و بر آهنگهای موزون دوستان موسیقیدان خود شعر میسرود؛ سپس ترانه و آهنگ را با ودیعتی که طبیعت در حنجره او نهاده بود، همراه میکرد.
عماد از سال ۱۳۳۱ شمسی به قصد سکونت دائم از مشهد به تهران آمد. به گفته جناب اخوان ثالث او تا سال بیست یا یکی دو سال پس و پیش مرغکی پر شور و آسوده خاطر بود که ترنّمی شنگ و شاد داشت و سرخوش به هر چمن که میرسید، گلی میچید و، چون نسیم آزاد میگذشت؛ اما از آن به بعد گرفتار عشقی تند و گرم شد و دل به صاحب آستانه بلندی سپرد که بسیار سرها به سویش خم میشد و اعتنایی نمیدید. اما عماد این بخت را داشت که کوشش او را کششی مهرآمیز پاسخ میداد و تپش دل را هر دم تند و تیزتر میکرد.کم کم داستان این عشق و دلدادگی شهره شهر شد. بسیاری از غزل های خوب عماد خراسانی در اینباره و با جلوه های گوناگونی از رنگ و آهنگها، سوز و گدازها، شُکر و شکایت، قهر و آشتی، دیدار نمودن و پرهیز کردن، هِجر و وَصل و… سروده شده است. از آنجا که این کوشش و کشش و آرزو در پیشِ روی خود دیواری استوار از موانع بسیار داشت، سر شوریدگان به سامانی نرسید و با آنکه عشقی پاک در میانه بود، فریاد و فغان و حتی طعن، لعن، غوغا و نجوا هم بسیار میشد تا جایی که در سال ۱۳۲۶ التهاب، شتاب و شیدایی عجیب یکی از این دو طرف داستان را در میانه راه و در خوشترین جای آن خاتمهای دردناک داد.«لیلی» زمانه شعله سرکش زندگی خویش را با دست خود به حالی شگفت خاموش کرد و عماد که «مجنون» او بود، بیش از پیش دیوانه شد. یکی از دو سو پاکی و صداقت خود را با جانبازی اثبات کرد تا قهر و بدبینی آن سوی دیگر به ندامتی جانسوز و آتشی جاودانه بدل شود. شعر عماد از اینجا رنگ دیگری گرفت و الحق جانسوز و بیش از پیش گرم و گیرا شد. عماد یک بار ازدواج کرد و همسرش هشت ماه پس از ازدواج در گذشت و هرگز فرزندی نداشت. عماد خراسانی سرانجام در ۲۸ بهمن ماه ۱۳۸۲ و در سن ۸۲ سالگی در تهران درگذشت.
آثار عماد خراسانی در حدود سی هزار بیت شعر فارسی است که در قالبهای گوناگون شعر فارسی از قصیده، غزل، مثنوی، قطعه و انواع مسمطات ترکیبی سروده است. او گاه گرایشی هم به شعر نو دارد؛ اما اهمّ و اغلب آثار دلنشین و بدیع او در مثنوی و مسمطات ترکیبی و بلاخص غزل است که در بردارنده لطیفترین و بهترین اشعار اوست.مرحوم اخوان ثالث درباره شعر عماد می گوید: «عماد قالبآرایی و بنا به اعتیاد متداول مضمونیابی و غزلکبافی نمیکند. لحن سخن و شور و حال او خود بهخوبی از این معنی حکایت میکند.» «سخن عماد چنانکه دیوانش گواهی میدهد، اغلب فصیح و بلیغ و بلند است و اگر گاه ترک اولی و فتوری در کلامش دیده شود، بیشتر از آن جهت است که او بعد از سرودن و فرود آمدن از حال سرایش و تغنی در موالید طبع خود کمتر تجدید نظر و آرایش یا «رتوش» روا میدارد و الا در حد ذوق او هست که سخن را پس از اتمام بیاراید و هموارتر و زیباتر کند. اما او با این کار اغلب موافق نیست و مواجید قریحة خود را همچنان که هست و طبعاٌ از او تراویده است، رها میکند.»عماد خراسانی شاعری است که بخش عمدهای از غزلهایش عاشقانه و در راستای می و معشوق سروده شده است. محتوای غزلهای عماد چندان گوناگون نیست؛ بلکه میتوان گفت یک دسته از غزلهای عماد دارای محتوای عاشقانه و مفاهیم مربوط به آن (هجرانیه، شکوائیه، وصالیه، میگون) است و دسته دیگر که چندان هم فراوان نیست، موضوعات اجتماعی و اندک سیاسی است.عماد بیش از آنکه شاعر باشد، عاشقی است در طلب معشوق که گاه مژدۀ وصال میدهد و از حال خوب «دیدار میسر شد و بوس و کنار هم میگوید» و یا از جدایی و فراق مینالد. او یا از می و مستی میگوید یا از زمانه و مردم بد بیداد میکند. عماد در بارگاه غزل از صدرنشینان است. او از خود ساختگان عالم شعر و ادب است که به دلیل داشتن طبع و قریحه خداداد سخنش بهخصوص در غزل دارای فصاحت و بلاغت است و در جایگاه بالایی قرار دارد.در انتهای سخن غزلی زیبا و عاشقانه از عماد خراسانی تقدیم شما خواهد شد:گرچه در خاک برم درد تمنای تو راتا پسین لحظه پرستم رخ زیبای تو راکی شبی مست بیایی که من بی سر و پاتا سحرگه بزنم بوسه سراپای تو رانور باران شده از دوش مرا خانه دلای بنازم نگه نرگس شهلای تو راما کسی را که نبینیم پرستش نکنیمبارها دیده دلم روی دل آرای تو رانه شگفت است برآرم سر و از سر گیرمصبح محشر غم عشق تو و غوغای تو راتو امیدی تو نویدی تو بهشتی تو بهاربه چه تشبیه کنم چهره زیبای تو را؟من و اشک و غم و درد انجمنی ساختهایمبه که تفویض کنم بزم مُهیّای تو رامَنعَم از باده کنی لیک ندانی غم هجرما نداریم دل سنگ شکیبای تو راگر کسی نام خود افزود به شعر تو عمادتا چه پرواست ز یک مشربه دریای تو را
نویسنده ی خراسانی
بیشتر بدانید : گر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست!
بیشتر بدانید : تکههایی از شعرهای قدیمی
بیشتر بدانید : چند شعر کوتاه از شاعران مشهور ایران
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغseemorgh.com/cultureمنبع: fararu.com
.باز نشر مطالب پورتال سیمرغ تنها با ذکر نام و آدرس مجاز می باشد
عمادالدین حسنی برقعی ، معروف به عماد خراسانی شاعر مشهور خراسان در سال ۱۳۰۰ و در مشهد به دنیا آمد و از دوازده سالگی سرودن شعر را آغاز کرد، در جوانی “شاهین” تخلص می کرد. سپس تخلص ” عماد” را برگزید(تخلص عماد خراسانی را فریدون مشیری برای او انتخاب کرده بود و قبل از آن با تخلص «شاهین» یا «شاخص» شعر مینوشته است) او زندگی سراسر عاسقانه یی داشت و همین عشق و شوریدگی غزلهای او را بر سر زبانها انداخت. عماد یک بار در زندگیاش ازدواج کرد اما همسرش هشت ماه بعد درگذشت. او از سال ۱۳۳۱ در تهران ساکن شد و تا آخر عمرش تنها زندگی کرد.
عماد شاعر عاشقانه هاست؛ عشق در شعر او کیفیتی خاص و عمری پایدار دارد، از این روست که وقتی از عشق سخن می گوید از ژرفای روح و جان خویش بانگ بر می آورد. عماد در اکثر قالب های کلاسیک شعر فارسی اشعار زیبا و ارزشمندی آفریده است. غزل های ناب و قطعات و مسمط های ترکیبی و مثنوی های زیبا، مجموعه اشعار او را کامل می کنند.
عماد خراسانی شاعر معاصر ایرانی صبح سه شنبه 28بهمن پس از یک دوره بیماری در 82 سالگی در تهران درگذشت. و پيكر وي در مشهد تشييع و در جوار آرامگاه فردوسي و مهدي اخوان ثالث، به خاك سپرده شد.
بازنشر اینترنتی مطالب،با درج منبع( آدرس دقیق اینترنتی هر بخش)مجاز می باشد
عمادالدین حسین برقعی(عماد خراسانی)
پیش ما سوختگان مسجد و میخانه یکـیستحرم و دیر یکی، سبحه و پیمانه یکیستاینهمه جنگ و جدل حاصل کوتهنظری استگر نظر پاک کنی کعبه و بتخانه یکیست … عماد خراسانی
نویسنده ی خراسانی
گرچه مستیم و خرابیم ، چو شبهای دگرباز کن ساقی مجلس سر مینای دگرامشبی را که در آنیم ، غنیمت شمریم شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر… عماد خراسانی
عهد کردم نشوم همدم پیمان شکنانهوس گردش پیمانه اگر بگذاردمعتقد گردم و پابند و ز حسرت برهم حیرت این همه افسانه اگر بگذاردهمچو زاهد طلبم صحبت حوران بهشتیاد آن نرگس مستانه اگر بگذاردشمع می خواست نسوزد کسی از آتش اولیک پروانهء دیوانه اگر بگذاردشیخ هم رشتهء گیسوی بتان دارد دوستهوس سبحهء صد دانه اگر بگذارددگر از اهل شدن کار تو بگذشت عمادچند گویی دل دیوانه اگر بگذارد عماد خراسانی
ما به درگاه تو با بخت سیاه آمده ایم شکر وصد شکر ز بیراهه به راه آمده ایم نه پی سیم و زر و ملک و سپاه آمده ایم نه پی تخت و نه دنبال کلاه آمده ایم ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم عماد خراسانی
برخیز تا پناه به میخانه ای بریم دست ز عمر شسته به پیمانه ای بریم مستانه گر که بر سر ما جام بشکنندخوش تر که رنج صحبت فرزانه ای بریم از چرخ شکوه ،قصه ی بیهوده گفتن است دیوانگی است شکوه ای به دیوانه ای بریم آن سان شدم ملول که گر وجه می رسداین پنج روزه خانه به میخانه ای بریم آنجا هم ار نشد که شوم ،همتم کجاست چون جغد،آشیانه به ویرانه ای بریم عماد خراسانی
بر ما گذشت نيک و بد اما تو روزگار فکری به حال خويش کن اين روزگار نيست! عماد خراسانی
چون زیر خاک تیره شدم یاد من بکنهرجا که حلقه دیدی، دستی به گردنیدانی که آگه است ز حال دل عمادآن برزگر که آتشش افتد به خرمنی عماد خراسانی
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببردحیف باشد که تو باشی و مرا غم ببردنیست دیگر بخرابات خرابی چون منباز خواهی که مرا سیل دمادم ببردحال آن خسته چه باشد که طبیبش بزندزخم و بر زخم نمک پاشد و مرهم ببردپاکبازی که تو خواهی نفسی بنوازیشنه عجب باشد اگر صرفه ز عالم ببردآنکه بر دامن احسان تواش دسترسی استبدهان خاکش اگر نام ز حاتم ببرد… عماد خراسانی
چندی است تند، می گذریم از کنار همظاهر خموش و سرد و نهان بیقرار همرخسار خود به سیلی می سرخ کرده ایمچون لاله ایم هر دو بدل داغدار هماو را غرور حسن و مرا طبع سربلنددیری است وا گذاشته در انتظار هم…چشم من و تو راز نهان فاش می کندتا کی نهان کنیم غم آشکار همای کاش آن کسان که بهشت آرزو کنندعاشق شوند و با مه خود گفتگو کنند… عماد خراسانی
گیرم گناه از من و گیرم خطا ز توکوته به بوسه عاقبت این ماجرا کنیم…دنیا وفا ندارد و ایام اعتبارعاشق نئیم و رند بخود گر جفا کنیمفصل بهار میگذرد ای بهار منباز آ که سوخت طاقت صبر و قرار من عماد خراسانی
هر که جز پیمانه با من بست پیمانی، شکستنیست بیجا گر که می بوسم لب پیمانه را با وجود عشق از من عقل می خواهد فقیهوای بر آنکس که بوسد دست این دیوانه را عماد خراسانی
دوستت دارم و دانم كه تويي دشمن جانم از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم غمم اين است كه چون ماه نو انگشت نمايي ورنه غم نيست كه در عشق تو رسواي جهانم دم به دم حلقه اين دام شود تنگتر و من دست و پايي نزنم خود ز كمندت نرهانم سرپر شور مرا نه شبي اي دوست به دامان تو شوي فتنه ساز دلم و سوز نهانم ساز بشكسته ام و طائر پر بسته نگارا عجبي نيست كه اين گونه غم افزاست فغانم نكته عشق ز من پرس به يك بوسه كه داني پير اين دير جهان مست كنم گر چه جوانم …گر ببيني تو هم آن چهره به روزم بنشيني نيم شب مست چو بر تخت خيالت بنشانم كه تو را ديد كه در حسرت ديدار دگر نيست “آري آنجا كه عيان است چه حاجت به بيانم؟ عماد خراسانی
مادر از بهر غم و رنج جهان زاد مرادرس غم داد در این مدرسه استاد مرادل من پیر شد از بس که جفا دید وجفاندهد سود دگر قامت شمشاد مراآنچه می خواست دلم چرخ جفا پیشه ندادوآنچه بیزار از آن بود دلم ،داد مراغم مگر بیشتر از اهل جهان بود که چرخ دید و سنجید وپسندید وفرستاد مرادر دلم ریخت بس بر سر هم غم سر غمدل مخوانید،خدا داده غم آباد مرازندگی یک نفسم مایهء شادی نشده استآه اگر مرگ نخواهد که کند شاد مراترسم از ضعف،پریدن ز قفس نتوانم گر که صیاد،زمانی کند آزاد مراآرزوی چمنم کم کمک از خاطر رفتبس در این کنج قفس بال و پر افتاد مرایک دل و این همه آشوب و غم و درد عمادکاشکی مادر ایام نمیزاد مرا عماد خراسانی
هر چه خواهم که سر خویش کنم گرم به کاریگل به چشمم گل آتش شود و باده بلایی…هیچ کس نیست در این دشت مگر کوه که آن همانعکاس غم ما هست گرش هست صدایی…ماکه رفتیم به دریای غم و باده ولی نیستاین همه جور سزای دل پرخون ز وفایی…هر چه کردم که بدانم چه سبب گشت غمش رانه من و نی دل و نی عقل رسیدیم به جایی… عماد خراسانی
قصه کوتاه کن ای ناصح و از ما بگذریکدم از عمر گرانمایه هدر نتوان کرد عماد خراسانی
دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانماز چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانمغمم این است که چون ماه نو انگشت نماییورنه غم نیست که در عشق تو رسوای جهانمدمبدم حلقه این دام شود تنگتر و مندست و پایی نزنم خود ز کمندت نرهانم… عماد خراسانی
0
دیدگاهتان را بنویسید