خواص دارویی و گیاهی
گذشته: let,
گذشته کامل: let,
1.
I’ll
let
you
know
when
we’ve
set
a
date
for
the
meeting
.
1. شما را خبر میکنیم وقتی تاریخی برای جلسه تعیین کردیم.
2.
Let
me
know
if
you
can
come
on
Friday
.
2. من را خبر کن اگر می توانی روز جمعه بیایی.
معنی کلمه let me
گذشته: let,
گذشته کامل: let,
مترادف:
allow
authorize
grant
permit
متضاد:
prevent
prohibit
1.
Don’t
let
it
upset
you
.
1. نگذار ناراحتت کند.
2.
Let
me
carry
your
bag
.
2. اجازه دهید کیف شما را حمل کنم [بیاورم].
3.
Let
me
help
you
.
3. بگذار کمکت کنم.
4.
Let
the
dog
in
.
4. اجازه بده آن سگ بیاید داخل.
گذشته: let,
گذشته کامل: let,
1.
I
let
the
spare
room
.
1. من اتاق اضافی را اجاره دادم.
1.
a
long-term
let
1. اجاره بلند مدت
1
general::
Phrase(s): Let me get back to you (on that).
Go to I’ll get back to you (on that).
McGrawhill’s American Idioms And Phrasal Verbs
1
عمومی::
بروم، بگذار)ید(بروم
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
برای استفاده از امکانات سایت عضو شوید.
برای مشاهده عکس های کلمه Let روی لینک زیر کلیک کنید:
در اینجا مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک
گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.
مترادف allow
allow
معنی کلمه let me
denoting a smaller or lesser kind
denoting articles of ornament or dress
to let go = ول کردن ،ازادکردن
to let fall = انداختن ،ول کردن
to let know = (اگاه کردن ،خبردادن به ،اطلاع دادن( به
to let off = در کردن ،خالى کردن ،بخشودن ،معاف کردن ،ردکردن ،روان ساختن
to allow or permit:
to let him escape.
to allow to pass, go, or come:
to let us through.
He let me go.
Let me explain.
Allow
Permit
let us to know a book missing
let me , to take a your book
10
دیدگاهتان را بنویسید