فال صوتی تلگرامی

>

فال صوتی تلگرامی

آدرس کانال تلگرام ما: https://t.me/tarootrangi

فال روزانه – فال صوتی امروز 24 بهمن 1396 (فال شمع و چای و قهوه)

فال روز متولدین فروردین:

فال صوتی تلگرامی
فال صوتی تلگرامی

فال روز متولدین اردیبهشت:

فال روز متولدین خرداد:

فال صوتی تلگرامی

فال روز متولدین تیر:

فال صوتی تلگرامی
  • یک قصه قرانی کوتاه به زبان عربی
  • فال روز متولدین مرداد:

    فال روز متولدین شهریور:

    فال صوتی تلگرامی

    فال روز متولدین مهر:

    فال صوتی تلگرامی

    فال روز متولدین آبان:

    فال روز متولدین آذر:

    فال صوتی تلگرامی

    فال روز متولدین دی:

    فال صوتی تلگرامی

    فال روز متولدین بهمن:

    فال روز متولدین اسفند:

    فال صوتی تلگرامی

    به نیت شما فال شمع گرفتیم. جواب فال شما:

    » از یک توانایی بالا در خودتان در آینده ای نزدیک بسیار بهره مند خواهید شد.

    جواب فال صوتی شما :

    آدرس کانال تلگرام ما: https://t.me/tarootrangi

    فال صوتی تلگرامی

    به نیت شما فال شمع گرفتیم. جواب فال شما:

    » گرما و صمیمیت میان افراد و اعضای خانواده تان بیشتر از گذشته خواهد شد.

    صفحه اصلی » فال و طالع بینی » فال های اختصاصی » فال صوتی ترکیبی

    فال صوتی ترکیبی، فالیست که به صورت اختصاصی توسط وبسایت تاروت رنگی طراحی شده و از الگوریتم بسیار پیشرفته ای برخوردار است. در این فال شما ابتدا ۳ کارت را انتخاب می کنید که کارت اول مربوط به فال تاروت، کارت دوم مربوط به فال لنورماند و کارت سوم مربوط به فال شمع می باشد.

    پس از این، جواب ترکیب نتایج این کارت ها برای شما نمایش داده می شود.

    همانطور که می دانید، فال های تاروت، لنورماند و شمع دارای پیشینه تاریخی و قدمت زیاد بوده و نتایج ترکیب این ۳ فال می تواند جواب هایی را در زمینه روابط عاشقانه، کاری و زندگی به شما نمایش دهد.

    برای گرفتن فال صوتی ترکیبی ۳ کارتی، نیت کرده و ۳ کارت را با تمرکز انتخاب کنید.

    فال صوتی تلگرامی

    نیت کرده و اولین کارت (تاروت) را انتخاب کنید

    کاربر گرامی طبق قوانین کشور، اعتقاد به فال چیزی جز جهل و خرافه پرستی نیست.
    از اینکه فقط جهت سرگرمی از فالها استفاده می کنید سپاسگزاریم و اوقات خوشی را برای شما آرزو می کنیم.
    همچنین وب سایت تاروت رنگی هیچ گونه فعالیتی در زمینه انجام فال های حضوری یا تلفنی ندارد.

    مطالب زیر را حتما بخوانید

    فال جم اوراکل

    فال ماهجونگ ۳ کارتی

    فال مکعب (تاس)

  • چطور چربی های شکم را آب کنیم
  • فال لنورماند

    فال ماهجونگ

    فال اوراکل | فال فرشتگان

    سلام
    دوستان متاسفانه شروع سال جدید برای من مصادف شد با جدایی از عشقم که ده سال با هم بودیم، شب و روزم شده اشک و آه… خیلی تنهام و احساس میکنم غمی که دارم در توان و تحمل من نیست …
    خواهش میکنم شما که داری میخونی برام دعا کنید عشقم خودش برگرده و ازدواج کنیم
    شاید خدا دعای شما رو جواب داد
    میدونم که هر کی فال میگیره یه مشکلی داره، امیدوارم دعامون در حق همدیگه برآورده بشه. آمین

    من هم سه سال پیش مشکل شما رو داشتم اما الان بسیار از جدایی از اون آدم خوشحال هستم…

    امیدوارم هر چی بهتره اتفاق بیوفته براتون، اگه بهتره ایشون برگرده خانواده تشکیل بدید و زندگی بسیار خوبی رو شروع کنید اگر هم نه امیدوارم تجدید فراش کنید و با آدم بهتری آشنا بشید و زندگی بهتری داشته باشید.

    من درکت می کنم سالها پیش برای منم اتفاق افتاد و دو سال اذیت شدم و دعا کردم که برگرده اما نشد اما بعد همه چی عوض شد و همه چی می گذره و یک روز دیگه فکرم نمی کنید به اون شخص من بعدش سریع ازدواج کردم با آدم بسیار بهتر شما هم هرگز با کسی به مدت طولانی دوست نشید فقط در عرض مدت کوتاه ازدواج کنید و الان خدا را شاکرم و‌ بسیار شادم مطمئنم برای شما هم همینطور می شد هر چه زودتر خودتان را از فرکانس منفی بیرون بیارید به نفعتان با تمتم‌ اراده اتون این کار بکنید آدم بهتری در انتظارتون هست

    دقیقا منم روز عید با عشقم خداحافظی کردم اصلااا هم ناراحت نیستم چون بعدی که بیاد عاشقانه تر دوسش دارم،😆😆😆😆😆😆 مردها بنظرم ارزش ناراحتی نداره چه رسد غصه و داغ دل اگه قراره بیاد و بیشتر وابستت کنه از خدا بخواد دیگه برنگرده

    سلام خداوند کمک می کند. دقیقآ بنده هم مشکل شما را دارم و خواسته ام هم همین است.😪

    عزیزم توصیه میکنم نوشته های دکتر انوشه رو زیاد بخونی یا گوش بدی. قربونت برم کسی که میره ارزش غصه خور نداره شما باید یاد بگیری که هیچ کس رو بیشتر از خودت دوست نداشته باشی هر کس خواست بره راه رو براش باز بزار. خودت رو قوی کن خودت رو قوی کن خودت رو قوی کن که این بهترین تصمیم در مقابل اینجور آدمهاست! تو خدا رو داری در زندگیت که اگه خودت ازش جدا نشی اون هرگز رهات نمیکنه و فقط این مهمه

    منم مشکل تو رو دارم اما خدا بزرگتر از اونیه که منو تو تصورش میکنیم زمان همه چیز رو حل میکنه فقط باید صبور بود دوست عزیز

    انشاالله به عشقت برسی

    من سه سال پیش از یکی خیلی دوسش داشتم جدا شدم و فکر میکردم زندگی به پایان رسیده😐ولی الان اونو میبینم چون فامیله ولی هیچ حسی ندارم بهش ولی من تا پی امتو دیدم برات دعاکردم
    انشاالله هرچی صلاحه

    خدا صبر بده جونم

    سلام عزیز جان من مطمئنم تا ۲ هفته ی دیگه بر میگرده دلم گواهی میده این خط اینم نشون ♡

    سلام عزیزان من به جای ۱ بار ۲ بار این مشکل رو داشتم ولی الان میدونم که به شما داره چی میگذره ولی این دارم به خدا قسم میخورم که میگم میاد عزیزم

    انشاالله بهش برسی، انشاالله هر چی صلاح پیش بیاد. توروخدا هر کسی که این پیام رو میخونه، تو این ماه عزیز برام دعا کنه که منم به مراد دلم برسم خیلی زود. انشاالله هر چی از خدا میخواید بصلاحتون کنه و بهتون بده. توروخدا برام دعا کنید🥺 منم برای همتون دعای حاجت روا شدن میکنم.🤲🧡

    سارا کسی که رفتنیه از سوراخ سوزنم بره، میره. کسی هم ماندنی باشه ۱۰۰ راه هم باز باشه می مونه منم اولی رو چشیدم

    ببین عزیزم منم مشکل تو بعد هفت سال برام پیش امد خیلی اذیت شدم ولی دبدم اصلا اینجور ادما ارزششو ندارن ادم خودش اذیت کنه بخاطرشون بعد دو ماه برگشته میگه مثل سگ پشیمونم التماسم میکنه ولی من کسی که رفته رو دیگه نمیخوام برگرده چون عادت میکنه به اینکار تو هم ناراحت نکن خودتو اون لیاقتتو نداشته بشین زندگیتو بکن خوش باش کسی که لیاقتتو داره خدا سر راهت میذاره اون قسمتش تا همینجا بوده ناشکر نباش مطمئن باش عشق واقعی میاد سراغت

    برای آدم رفته غصه میخوری !!! بزار بره به جهنم اون اگه میخواستت ازدواج میکرد باهات بجای غصه خوردن روزهای از دست رفتتو برگردون

    واقعا درک نمیکنم من چرا قدر خودتون رو نمی‌دونید… که بخاطر یه آدم بی ارزش اینجوری خودتون رو اذیت میکنید ارزش شما خیلی بالاتر ازین حرفاست عزیزم از زندگیت لذت ببر و شاد باش و رها … شادی در رها بودنه

    به جهنم که رفت انشاالله یک نفر لایق تر پیدا میشه

    سلام منم از عشق هشت ساله ام جدا شدم امسال ولی خدارو شکر میکنم قطعا لیاقتمون بیشتر از این حرفاست اگه خدا دری میبنده حتما در دیگه ای باز میکنه کسی که با دعا برگرده با دعا هم میره امیدوارم حکمت خدا برات بهترین ها رو رقم بزنه من دعا نمیکنم برگرده از خدا میخواد بهترین سر راهت قرار بده تا غم امروزت تبدیل به خنده بشه الهی آمین💚💚💚💚

    سلام دوست عزیز یه حرف میزنم شاید الان به مزاقت خوش نیاد ولی بعد از یه مدت که بگذره میفهمه چی گفتم‌ بهت عشقی که قرار باشه تو همه اش دنبالش بدوی بدرد نمیخوره فقط مثل خوره روحتو داغون میکنه یادت باشه عشق باید دوطرفه باشه برو خدا رو شکر کن که زودتر تکلیفت معلوم شدم یادت باشه که تو و این احساس پاکت خیلی با ارزشین و هر کسی لایق چنین عشقی رو نداره یه مدت خودتو مشغول کن و از هر چی که تورو به یاد اون شخص میندازه فاصله بگیر منم برات دعا میکنم هر چه زودتر حالت بهتر شه.

    سلام دوست من اون واقعا اگه تورو از صمیم قلب میخواست تو مدت این ده سال بفکر زندگی با تو بود و باهات ازدواج میکرد پس غصه نخور و مطمئن باش رفتنش بهتر بود شما هم بهتره بفکر یه زندگی و یه عشق ماندگار برای زندگی کردن باشید که چنین افرادی لیاقت زندگی کردن ندارن

    برای فرج امام زمان سه تا صلوات بدین دوستان

    دوستان برام دعا کنید با دوتا بچه پنج ماه آواره ایم پنج ماه فقط کارم شده گریه دعا کردن شماها قلبتون پاکه برام دعا کنید یا صاحب زمان خودت قسمت دارم به ابرو مادرت فاطمه زهرا کمکم کن دوستان برای مشکلت من دعا کنین صلوات بدین شاید فرجی شد برام

    از خدا بخواهید و آرامش داشته باشید و گریه نکنید چون گریه فرکانسش منفی اگه آرامش داشته باشد همه چی درست می شه

    انشاالله مشکلت حل بشه

    فال صوتی تلگرامی

    خدا بزرگه تا وقتی خدا هست بنده ها چیکاره هستن

    تورو خدا به منم یه دعا کنید😔😔

    دوستان قدر داشته هاتون بدانید خدا کنه هیچ کسی این روزهای من نداشته باشه که خیلی محتاج دعا هستم برام دعا کنید بدجور گرفتارم پنج ماه فقط کارم شده گریه کردن شب روز

    واااای خدا کنه واقعی باشه واسم دعا کنینن
    ممنون از سایت خوبتون

    انشاالله

    ممنون از انرژی مثبتتون. برام دعا کنید لطفا

    منظور از در عرض یک مدت چه معنی دارد، یعنی چه مدت زمانی؟ مفهومش برای من ناآشنا است میشه لطف کنید و توضیح بدهید

    یعنی یک روز یک هفته ی ماه بیشتر از یک سال نمیشه

    ۱ روز، ۱ هفته، ۱ ماه، ۱ سال

    انشالله

    تاروت رنگی جانم ممنون که بهم آرامش میدی😘🌺

    سلام دوست عزیزم. از نظر لطف و محبت شما بی نهایت سپاس گزاریم. داشتن همراهانی مثل شما باعث افتخار ماست.

    عاشق سایتتونم انرژی مثبت میده👌🏻🥀

    سلام دوست عزیزم. ما هم عاشق شما دوستان عزیز تاروت رنگی هستیم. همراهی شما باعث افتخار ماست.

    خیلی ممنونیم از نظر لطفتونه

    از تاروت رنگی عزیز خواستارم برام دعا کنن من پیشرفت کنم انشالله

    سلام دوست عزیزم. اگر قابل باشیم حتما.

    سلام برای منم دعا کنید تورا خدا شوهرم در خواست طلاق داده من زندگیم بچه هام دوست دارم یه بهانه کوچک شده باعث زندگیم تو را فاطمه زهرا برام دعا کنید شما ها قلبتون پاکه

    انشالله مشکلتون حل میشه پناه برخدا

    سه تا بچه دارم منو دوتا بچه هام آواره شدیم تو را قرآن برام دعا کنید پنج ماه آواره ایم

    سلام آبجی گلم تو این ماه دعاها زود مستجاب میشه برای هم دعا کنیم برای مستجاب شدن دعا همان پنج تا صلوات هدیه کنیم پنج تن

    آبجی کاش شوهرم بدانه چقدر دوستش دارم بیست دو ساله براش زحمت کشیدم آخرش انداختم بیرون با دوتا بچه باز با این کارشم باز میگم که دوستش دارم ولی حق من نبود بعد بیست دو سال اوارگی

    انشاالله که خدا بهت کمک کنه

    مرسی آبجی گلم

    تازه ترین ها

    فال روزانه صوتی – یکشنبه ۱۴۰۱/۰۹/۲۰

    فال روزانه – یکشنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۱

    فال حافظ روزانه – ۲۰ آذر ۱۴۰۱

    ☁️ تعبیر خواب ابر از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    💦 تعبیر خواب آبیاری از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    🧶 تعبیر خواب ابریشم از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    👁 تعبیر خواب ابرو از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    ☁️ تعبیر خواب آسمان از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    😩 تعبیر خواب ضعیف شدن از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    🪚 تعبیر خواب اره از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    🦴 تعبیر خواب استخوان و اسکلت از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    😔 تعبیر خواب آبروریزی از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    🌧️ تعبیر خواب باران از نظر معبران معروف جهان و موضوعات مختلف

    🦌 تعبیر خواب آهو از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    🍽️ تعبیر خواب انواع ظرف و ظروف مختلف از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    📝 تعبیر خواب ثبت نام و نوشتن از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    😢 تعبیر خواب اشک و گریه از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    🗣️ تعبیر خواب اعتراف و اقرار کردن از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    🔴 تعبیر خواب انار از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    فال حافظ با معنی و تفسیر کامل

    ⭐ تعبیر خواب ستاره از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    فال ماهانه میلادی – دسامبر ۲۰۲۲

    ⛵ تعبیر خواب قایق از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    💔 تعبیر خواب خیانت از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    🤼 تعبیر خواب کشتی گرفتن از نظر معبران معروف و موضوعات مختلف

    هرروزبافال صوتی باماهمراه باشید
    هزینه فالگیرندهید
    روزانه معرفی دهها کانال فال صوتی
    مجموع گرداوری شده همه کانالهای صوتی
    کانال روبه دوستان خود معرفی کنید
    https://t.me/joinchat/AAAAAEKA7PB-wDybL73EQQ
    @fal_rozaneh_1396
    @Banooye_payiz
    @Khanomariya52


    © 1401
    تمامی حقوقی مادی و معنوی SocialBook محفوظ است

    کامل (هلپ کده)


    چگونه

    > آدرس کانال تلگرام ما: https://t.me/tarootrangi فال روزانه – فال صوتی امروز 24 بهمن 1396 (فال شمع و چای و قهوه) فال روز متولدین فروردین: فال صوتي تلگرام فال روز متولدین اردیبهشت: فال روز متولدین خرداد: فال روز متولدین تیر: دعا برای جلب نظر همسر فال روز متولدین مرداد: فال روز متولدین شهریور: فال روز… ادامه خواندن فال صوتي تلگرام

    > آدرس کانال تلگرام ما: https://t.me/tarootrangi فال روزانه – فال صوتی امروز 24 بهمن 1396 (فال شمع و چای و قهوه) فال روز متولدین فروردین: فال صوتی تلگرام فال روز متولدین اردیبهشت: فال روز متولدین خرداد: فال روز متولدین تیر: خلاصه داستان سریال دلدادگان فصل 3 فال روز متولدین مرداد: فال روز متولدین شهریور: فال… ادامه خواندن فال صوتی تلگرام

    برای اجرای این برنامه لطفا جاوا اسکریپت دستگاه خود را فعال کنید

    صفحه نخست » سرگرمی » فال و طالع بینی » فال حافظ صوتی یکشنبه ۲۰ آذر «با تفسیر دقیق»

    کافی است هنگامی که بر سر دوراهی مانده‌ای و دودل شده‌ای، دست در دامان خواجه شیرازی بزنی و زیر لب آرام بگویی:

    «ای حافظ شیرازی، تو محرم هر رازی، تو را به شاخ نباتت قسم می‌دهم که هر چه صلاح و مصلحت می‌بینی برایم آشکار و آرزوی مرا برآورده ساز»

    برای ⭐گرفتن فال حافظ صوتی⭐ ابتدا نیت کرده و سپس روی دکمه کلیک بفرمایید تا غزل و تعبیر آن به نمایش در بیاید.

    فال صوتی تلگرامی

    نیت کرده ، دکمه را بزنید.

    غزل شماره: ۲۹۸

    مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق
    گرت مدام میسر شود زهی توفیق
    جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
    هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
    دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
    که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
    به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
    که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
    بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
    حکایتیست که عقلش نمی‌کند تصدیق
    اگر چه موی میانت به چون منی نرسد
    خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
    حلاوتی که تو را در چه زنخدان است
    به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
    اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
    که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
    به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
    ببین که تا به چه حدم همی‌کند تحمیق

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۱۱۰

  • فال تاروت رنگی صوتی امسال1
  • پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
    وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
    از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
    ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
    دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
    چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
    از رهگذر خاک سر کوی شما بود
    هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
    مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
    بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
    بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
    با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
    گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
    با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
    حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود
    بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد

    تعبیر فال حافظ :

    اتفاقی افتاده که باعث شده به خود بیایی و از خواب غفلت بیدار شوی. کارهای گذشته را جبران کن. در گذشته تجربه های زیادی به دست آورده ای که در آینده همگی به دردت خواهند خورد. کدورت های قدیمی را فراموش کن. با ابطنی خوب و خوش زندگی کن و این اتفاق را به فال نیک بگیر.

    غزل شماره: ۵۰

    به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
    بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
    گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
    به دست باش که خیری به جای خویشتن است
    به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع
    شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
    چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
    مکن که آن گل خندان برای خویشتن است
    به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج
    که نافه‌هاش ز بند قبای خویشتن است
    مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر
    که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
    بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
    هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۳۷۰

    صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
    به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
    در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
    گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
    من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن
    بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
    اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر
    به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
    قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
    که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم
    جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید
    جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
    تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
    ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم

    غزل شماره: ۲۹۰

    دلم رمیده شد و غافلم من درویش
    که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
    چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
    که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
    خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
    چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش
    بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
    که موج می‌زندش آب نوش بر سر نیش
    ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
    گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
    به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
    چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش
    نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
    نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
    بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
    خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۸۱

    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
    ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
    گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
    هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
    گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
    ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت
    تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
    هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
    در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
    زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت
    گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
    گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
    سخن عشق نه آن است که آید به زبان
    ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت
    اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
    چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

    از حرف سنجیده و درست ناراحت نشو. بدان که مصلحتتورا می خواهند هر چند که فکر کنی کسی درکت نمی کند. کاری را که اصرار به انجام آن داری عاقبت خوشی ندارد. در افکارت تجدید نظر کن. مشورت با اهل فن به تو کمک می کند، خر در کنار صبرنیازهای تو را نیز برطرف می سازد.

    غزل شماره: ۱۳۷

    دل از من برد و روی از من نهان کرد
    خدا را با که این بازی توان کرد
    شب تنهاییم در قصد جان بود
    خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
    چرا چون لاله خونین دل نباشم
    که با ما نرگس او سرگران کرد
    که را گویم که با این درد جان سوز
    طبیبم قصد جان ناتوان کرد
    بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
    صراحی گریه و بربط فغان کرد
    صبا گر چاره داری وقت وقت است
    که درد اشتیاقم قصد جان کرد
    میان مهربانان کی توان گفت
    که یار ما چنین گفت و چنان کرد
    عدو با جان حافظ آن نکردی
    که تیر چشم آن ابروکمان کرد

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۸۷

    ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی
    تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
    در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
    هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
    دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
    تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
    خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
    آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
    گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
    بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
    یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
    کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
    از پای تا سرت همه نور خدا شود
    در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
    وجه خدا اگر شودت منظر نظر
    زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
    بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
    در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
    گر در سرت هوای وصال است حافظا
    باید که خاک درگه اهل هنر شوی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۲۴۹

    ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
    ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
    نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو
    نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار
    تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
    شمه‌ای از نفحات نفس یار بیار
    به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز
    بی غباری که پدید آید از اغیار بیار
    گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب
    بهر آسایش این دیده خونبار بیار
    خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست
    خبری از بر آن دلبر عیار بیار
    شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن
    به اسیران قفس مژده گلزار بیار
    کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست
    عشوه‌ای زان لب شیرین شکربار بیار
    روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
    ساقیا آن قدح آینه کردار بیار
    دلق حافظ به چه ارزد به می‌اش رنگین کن
    وان گهش مست و خراب از سر بازار بیار

    فال صوتی تلگرامی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۹۴

    ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
    هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
    هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
    آدم صفت از روضه رضوان به درآیی
    شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
    گر تشنه لب از چشمه حیوان به درآیی
    جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح
    باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
    چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
    کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
    در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
    وقت است که همچون مه تابان به درآیی
    بر رهگذرت بسته‌ام از دیده دو صد جوی
    تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
    حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
    بازآید و از کلبه احزان به درآیی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۴۰

    سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
    خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
    دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
    بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی
    قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
    ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
    الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
    پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
    جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
    ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی
    همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
    دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
    در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
    خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
    به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند
    سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

    غزل شماره: ۲۰۵

    تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
    سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
    حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
    بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
    بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
    که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
    برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
    راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
    ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
    تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
    چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
    تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
    بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
    زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

    تفسیر فال حافظ :

    بد نیست، واقعا لحظاتی در زندگی هست که درمانده میشی و به بن بست میرسی، این زمان تفالی به هر نوع فالی هم مایه ی دلگرمی است 😀😀

    بیشتر وقت‌ها موقع دلتنگی و دودلی به حضرت حافظ مراجعه میکنم و خیلی از اوقات راه درست و تعبیر درست رو نشون داده، دوست داشتنیه😊😊😊😊

    واقعا با این سایت و فال های امشب به لسان الغیب بودن حافظ ایمان آوردم

    سلام به همه ی دوستان حافظ دوست. اینقدر فال روزانه و فال حافظ گرفتم از این عجیب تر ندیدم که جناب حافظ منو واقعا حیرت زده کرد در انفعالی که قرار دارم درست شرح حال دقیق داد که دیگه خلع سلاح شدم. ممنون از تلاشهای شما بابت دسترسی راحت به فال حافظ.

    امیدوارم فال حافظ فردا درست از آب در بیاد و به نیتی که کردم برسم.

    من همیشه وقتی تو کاری دو دل میشم از حضرت حافظ کمک می گیرم، ممنون که امکان گرفتن فال حافظ رو به صورت آنلاین فراهم کردید.

    نام:


    3
     + 
    5
     = 

    .hide-if-no-js {
    display: none !important;
    }

    صفحه نخست » سرگرمی » فال و طالع بینی » فال حافظ صوتی یکشنبه ۲۰ آذر «با تفسیر دقیق»

    کافی است هنگامی که بر سر دوراهی مانده‌ای و دودل شده‌ای، دست در دامان خواجه شیرازی بزنی و زیر لب آرام بگویی:

    «ای حافظ شیرازی، تو محرم هر رازی، تو را به شاخ نباتت قسم می‌دهم که هر چه صلاح و مصلحت می‌بینی برایم آشکار و آرزوی مرا برآورده ساز»

    برای ⭐گرفتن فال حافظ صوتی⭐ ابتدا نیت کرده و سپس روی دکمه کلیک بفرمایید تا غزل و تعبیر آن به نمایش در بیاید.

    فال صوتی تلگرامی

    نیت کرده ، دکمه را بزنید.

    غزل شماره: ۲۹۸

    مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق
    گرت مدام میسر شود زهی توفیق
    جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
    هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
    دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
    که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
    به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
    که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
    بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
    حکایتیست که عقلش نمی‌کند تصدیق
    اگر چه موی میانت به چون منی نرسد
    خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
    حلاوتی که تو را در چه زنخدان است
    به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
    اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
    که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
    به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
    ببین که تا به چه حدم همی‌کند تحمیق

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۱۱۰

  • فال برج ثور
  • پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
    وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
    از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
    ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
    دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
    چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
    از رهگذر خاک سر کوی شما بود
    هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
    مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
    بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
    بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
    با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
    گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
    با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
    حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود
    بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد

    تعبیر فال حافظ :

    اتفاقی افتاده که باعث شده به خود بیایی و از خواب غفلت بیدار شوی. کارهای گذشته را جبران کن. در گذشته تجربه های زیادی به دست آورده ای که در آینده همگی به دردت خواهند خورد. کدورت های قدیمی را فراموش کن. با ابطنی خوب و خوش زندگی کن و این اتفاق را به فال نیک بگیر.

    غزل شماره: ۵۰

    به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
    بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
    گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
    به دست باش که خیری به جای خویشتن است
    به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع
    شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
    چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
    مکن که آن گل خندان برای خویشتن است
    به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج
    که نافه‌هاش ز بند قبای خویشتن است
    مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر
    که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
    بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
    هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۳۷۰

    صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
    به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
    در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
    گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
    من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن
    بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
    اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر
    به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
    قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
    که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم
    جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید
    جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
    تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
    ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم

    غزل شماره: ۲۹۰

    دلم رمیده شد و غافلم من درویش
    که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
    چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
    که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
    خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
    چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش
    بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
    که موج می‌زندش آب نوش بر سر نیش
    ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
    گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
    به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
    چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش
    نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
    نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
    بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
    خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۸۱

    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
    ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
    گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
    هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
    گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
    ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت
    تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
    هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
    در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
    زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت
    گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
    گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
    سخن عشق نه آن است که آید به زبان
    ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت
    اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
    چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

    از حرف سنجیده و درست ناراحت نشو. بدان که مصلحتتورا می خواهند هر چند که فکر کنی کسی درکت نمی کند. کاری را که اصرار به انجام آن داری عاقبت خوشی ندارد. در افکارت تجدید نظر کن. مشورت با اهل فن به تو کمک می کند، خر در کنار صبرنیازهای تو را نیز برطرف می سازد.

    غزل شماره: ۱۳۷

    دل از من برد و روی از من نهان کرد
    خدا را با که این بازی توان کرد
    شب تنهاییم در قصد جان بود
    خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
    چرا چون لاله خونین دل نباشم
    که با ما نرگس او سرگران کرد
    که را گویم که با این درد جان سوز
    طبیبم قصد جان ناتوان کرد
    بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
    صراحی گریه و بربط فغان کرد
    صبا گر چاره داری وقت وقت است
    که درد اشتیاقم قصد جان کرد
    میان مهربانان کی توان گفت
    که یار ما چنین گفت و چنان کرد
    عدو با جان حافظ آن نکردی
    که تیر چشم آن ابروکمان کرد

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۸۷

    ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی
    تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
    در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
    هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
    دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
    تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
    خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
    آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
    گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
    بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
    یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
    کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
    از پای تا سرت همه نور خدا شود
    در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
    وجه خدا اگر شودت منظر نظر
    زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
    بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
    در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
    گر در سرت هوای وصال است حافظا
    باید که خاک درگه اهل هنر شوی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۲۴۹

    ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
    ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
    نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو
    نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار
    تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
    شمه‌ای از نفحات نفس یار بیار
    به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز
    بی غباری که پدید آید از اغیار بیار
    گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب
    بهر آسایش این دیده خونبار بیار
    خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست
    خبری از بر آن دلبر عیار بیار
    شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن
    به اسیران قفس مژده گلزار بیار
    کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست
    عشوه‌ای زان لب شیرین شکربار بیار
    روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
    ساقیا آن قدح آینه کردار بیار
    دلق حافظ به چه ارزد به می‌اش رنگین کن
    وان گهش مست و خراب از سر بازار بیار

    فال صوتی تلگرامی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۹۴

    ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
    هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
    هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
    آدم صفت از روضه رضوان به درآیی
    شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
    گر تشنه لب از چشمه حیوان به درآیی
    جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح
    باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
    چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
    کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
    در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
    وقت است که همچون مه تابان به درآیی
    بر رهگذرت بسته‌ام از دیده دو صد جوی
    تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
    حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
    بازآید و از کلبه احزان به درآیی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۴۰

    سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
    خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
    دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
    بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی
    قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
    ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
    الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
    پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
    جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
    ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی
    همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
    دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
    در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
    خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
    به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند
    سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

    غزل شماره: ۲۰۵

    تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
    سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
    حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
    بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
    بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
    که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
    برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
    راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
    ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
    تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
    چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
    تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
    بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
    زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

    تفسیر فال حافظ :

    بد نیست، واقعا لحظاتی در زندگی هست که درمانده میشی و به بن بست میرسی، این زمان تفالی به هر نوع فالی هم مایه ی دلگرمی است 😀😀

    بیشتر وقت‌ها موقع دلتنگی و دودلی به حضرت حافظ مراجعه میکنم و خیلی از اوقات راه درست و تعبیر درست رو نشون داده، دوست داشتنیه😊😊😊😊

    واقعا با این سایت و فال های امشب به لسان الغیب بودن حافظ ایمان آوردم

    سلام به همه ی دوستان حافظ دوست. اینقدر فال روزانه و فال حافظ گرفتم از این عجیب تر ندیدم که جناب حافظ منو واقعا حیرت زده کرد در انفعالی که قرار دارم درست شرح حال دقیق داد که دیگه خلع سلاح شدم. ممنون از تلاشهای شما بابت دسترسی راحت به فال حافظ.

    امیدوارم فال حافظ فردا درست از آب در بیاد و به نیتی که کردم برسم.

    من همیشه وقتی تو کاری دو دل میشم از حضرت حافظ کمک می گیرم، ممنون که امکان گرفتن فال حافظ رو به صورت آنلاین فراهم کردید.

    نام:


    3
     + 
    5
     = 

    .hide-if-no-js {
    display: none !important;
    }

    صفحه نخست » سرگرمی » فال و طالع بینی » فال حافظ صوتی یکشنبه ۲۰ آذر «با تفسیر دقیق»

    کافی است هنگامی که بر سر دوراهی مانده‌ای و دودل شده‌ای، دست در دامان خواجه شیرازی بزنی و زیر لب آرام بگویی:

    «ای حافظ شیرازی، تو محرم هر رازی، تو را به شاخ نباتت قسم می‌دهم که هر چه صلاح و مصلحت می‌بینی برایم آشکار و آرزوی مرا برآورده ساز»

    برای ⭐گرفتن فال حافظ صوتی⭐ ابتدا نیت کرده و سپس روی دکمه کلیک بفرمایید تا غزل و تعبیر آن به نمایش در بیاید.

    فال صوتی تلگرامی

    نیت کرده ، دکمه را بزنید.

    غزل شماره: ۲۹۸

    مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق
    گرت مدام میسر شود زهی توفیق
    جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
    هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
    دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
    که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
    به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
    که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
    بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
    حکایتیست که عقلش نمی‌کند تصدیق
    اگر چه موی میانت به چون منی نرسد
    خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
    حلاوتی که تو را در چه زنخدان است
    به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
    اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
    که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
    به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
    ببین که تا به چه حدم همی‌کند تحمیق

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۱۱۰

  • داستان پادشاه که لباس نامرئی
  • پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
    وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
    از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
    ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
    دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
    چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
    از رهگذر خاک سر کوی شما بود
    هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
    مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
    بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
    بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
    با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
    گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
    با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
    حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود
    بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد

    تعبیر فال حافظ :

    اتفاقی افتاده که باعث شده به خود بیایی و از خواب غفلت بیدار شوی. کارهای گذشته را جبران کن. در گذشته تجربه های زیادی به دست آورده ای که در آینده همگی به دردت خواهند خورد. کدورت های قدیمی را فراموش کن. با ابطنی خوب و خوش زندگی کن و این اتفاق را به فال نیک بگیر.

    غزل شماره: ۵۰

    به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
    بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
    گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
    به دست باش که خیری به جای خویشتن است
    به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع
    شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
    چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
    مکن که آن گل خندان برای خویشتن است
    به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج
    که نافه‌هاش ز بند قبای خویشتن است
    مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر
    که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
    بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
    هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۳۷۰

    صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
    به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
    در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
    گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
    من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن
    بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
    اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر
    به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
    قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
    که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم
    جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید
    جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
    تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
    ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم

    غزل شماره: ۲۹۰

    دلم رمیده شد و غافلم من درویش
    که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
    چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
    که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
    خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
    چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش
    بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
    که موج می‌زندش آب نوش بر سر نیش
    ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
    گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
    به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
    چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش
    نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
    نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
    بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
    خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۸۱

    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
    ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
    گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
    هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
    گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
    ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت
    تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
    هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
    در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
    زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت
    گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
    گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
    سخن عشق نه آن است که آید به زبان
    ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت
    اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
    چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

    از حرف سنجیده و درست ناراحت نشو. بدان که مصلحتتورا می خواهند هر چند که فکر کنی کسی درکت نمی کند. کاری را که اصرار به انجام آن داری عاقبت خوشی ندارد. در افکارت تجدید نظر کن. مشورت با اهل فن به تو کمک می کند، خر در کنار صبرنیازهای تو را نیز برطرف می سازد.

    غزل شماره: ۱۳۷

    دل از من برد و روی از من نهان کرد
    خدا را با که این بازی توان کرد
    شب تنهاییم در قصد جان بود
    خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
    چرا چون لاله خونین دل نباشم
    که با ما نرگس او سرگران کرد
    که را گویم که با این درد جان سوز
    طبیبم قصد جان ناتوان کرد
    بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
    صراحی گریه و بربط فغان کرد
    صبا گر چاره داری وقت وقت است
    که درد اشتیاقم قصد جان کرد
    میان مهربانان کی توان گفت
    که یار ما چنین گفت و چنان کرد
    عدو با جان حافظ آن نکردی
    که تیر چشم آن ابروکمان کرد

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۸۷

    ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی
    تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
    در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
    هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
    دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
    تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
    خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
    آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
    گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
    بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
    یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
    کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
    از پای تا سرت همه نور خدا شود
    در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
    وجه خدا اگر شودت منظر نظر
    زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
    بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
    در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
    گر در سرت هوای وصال است حافظا
    باید که خاک درگه اهل هنر شوی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۲۴۹

    ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
    ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
    نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو
    نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار
    تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
    شمه‌ای از نفحات نفس یار بیار
    به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز
    بی غباری که پدید آید از اغیار بیار
    گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب
    بهر آسایش این دیده خونبار بیار
    خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست
    خبری از بر آن دلبر عیار بیار
    شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن
    به اسیران قفس مژده گلزار بیار
    کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست
    عشوه‌ای زان لب شیرین شکربار بیار
    روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
    ساقیا آن قدح آینه کردار بیار
    دلق حافظ به چه ارزد به می‌اش رنگین کن
    وان گهش مست و خراب از سر بازار بیار

    فال صوتی تلگرامی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۹۴

    ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
    هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
    هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
    آدم صفت از روضه رضوان به درآیی
    شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
    گر تشنه لب از چشمه حیوان به درآیی
    جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح
    باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
    چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
    کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
    در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
    وقت است که همچون مه تابان به درآیی
    بر رهگذرت بسته‌ام از دیده دو صد جوی
    تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
    حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
    بازآید و از کلبه احزان به درآیی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۴۰

    سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
    خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
    دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
    بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی
    قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
    ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
    الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
    پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
    جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
    ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی
    همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
    دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
    در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
    خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
    به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند
    سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

    غزل شماره: ۲۰۵

    تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
    سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
    حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
    بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
    بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
    که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
    برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
    راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
    ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
    تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
    چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
    تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
    بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
    زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

    تفسیر فال حافظ :

    بد نیست، واقعا لحظاتی در زندگی هست که درمانده میشی و به بن بست میرسی، این زمان تفالی به هر نوع فالی هم مایه ی دلگرمی است 😀😀

    بیشتر وقت‌ها موقع دلتنگی و دودلی به حضرت حافظ مراجعه میکنم و خیلی از اوقات راه درست و تعبیر درست رو نشون داده، دوست داشتنیه😊😊😊😊

    واقعا با این سایت و فال های امشب به لسان الغیب بودن حافظ ایمان آوردم

    سلام به همه ی دوستان حافظ دوست. اینقدر فال روزانه و فال حافظ گرفتم از این عجیب تر ندیدم که جناب حافظ منو واقعا حیرت زده کرد در انفعالی که قرار دارم درست شرح حال دقیق داد که دیگه خلع سلاح شدم. ممنون از تلاشهای شما بابت دسترسی راحت به فال حافظ.

    امیدوارم فال حافظ فردا درست از آب در بیاد و به نیتی که کردم برسم.

    من همیشه وقتی تو کاری دو دل میشم از حضرت حافظ کمک می گیرم، ممنون که امکان گرفتن فال حافظ رو به صورت آنلاین فراهم کردید.

    نام:


    3
     + 
    5
     = 

    .hide-if-no-js {
    display: none !important;
    }

    صفحه نخست » سرگرمی » فال و طالع بینی » فال حافظ صوتی یکشنبه ۲۰ آذر «با تفسیر دقیق»

    کافی است هنگامی که بر سر دوراهی مانده‌ای و دودل شده‌ای، دست در دامان خواجه شیرازی بزنی و زیر لب آرام بگویی:

    «ای حافظ شیرازی، تو محرم هر رازی، تو را به شاخ نباتت قسم می‌دهم که هر چه صلاح و مصلحت می‌بینی برایم آشکار و آرزوی مرا برآورده ساز»

    برای ⭐گرفتن فال حافظ صوتی⭐ ابتدا نیت کرده و سپس روی دکمه کلیک بفرمایید تا غزل و تعبیر آن به نمایش در بیاید.

    فال صوتی تلگرامی

    نیت کرده ، دکمه را بزنید.

    غزل شماره: ۲۹۸

    مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق
    گرت مدام میسر شود زهی توفیق
    جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
    هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
    دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
    که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
    به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
    که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
    بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
    حکایتیست که عقلش نمی‌کند تصدیق
    اگر چه موی میانت به چون منی نرسد
    خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
    حلاوتی که تو را در چه زنخدان است
    به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
    اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
    که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
    به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
    ببین که تا به چه حدم همی‌کند تحمیق

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۱۱۰

  • فاعل های انگلیسی با معنی
  • پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
    وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
    از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
    ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
    دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
    چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
    از رهگذر خاک سر کوی شما بود
    هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
    مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
    بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
    بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
    با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
    گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
    با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
    حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود
    بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد

    تعبیر فال حافظ :

    اتفاقی افتاده که باعث شده به خود بیایی و از خواب غفلت بیدار شوی. کارهای گذشته را جبران کن. در گذشته تجربه های زیادی به دست آورده ای که در آینده همگی به دردت خواهند خورد. کدورت های قدیمی را فراموش کن. با ابطنی خوب و خوش زندگی کن و این اتفاق را به فال نیک بگیر.

    غزل شماره: ۵۰

    به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
    بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
    گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
    به دست باش که خیری به جای خویشتن است
    به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع
    شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
    چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
    مکن که آن گل خندان برای خویشتن است
    به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج
    که نافه‌هاش ز بند قبای خویشتن است
    مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر
    که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
    بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
    هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۳۷۰

    صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
    به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
    در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
    گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
    من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن
    بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
    اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر
    به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
    قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
    که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم
    جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید
    جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
    تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
    ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم

    غزل شماره: ۲۹۰

    دلم رمیده شد و غافلم من درویش
    که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
    چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
    که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
    خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
    چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش
    بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
    که موج می‌زندش آب نوش بر سر نیش
    ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
    گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
    به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
    چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش
    نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
    نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
    بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
    خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۸۱

    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
    ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
    گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
    هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
    گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
    ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت
    تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
    هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
    در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
    زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت
    گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
    گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
    سخن عشق نه آن است که آید به زبان
    ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت
    اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
    چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

    از حرف سنجیده و درست ناراحت نشو. بدان که مصلحتتورا می خواهند هر چند که فکر کنی کسی درکت نمی کند. کاری را که اصرار به انجام آن داری عاقبت خوشی ندارد. در افکارت تجدید نظر کن. مشورت با اهل فن به تو کمک می کند، خر در کنار صبرنیازهای تو را نیز برطرف می سازد.

    غزل شماره: ۱۳۷

    دل از من برد و روی از من نهان کرد
    خدا را با که این بازی توان کرد
    شب تنهاییم در قصد جان بود
    خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
    چرا چون لاله خونین دل نباشم
    که با ما نرگس او سرگران کرد
    که را گویم که با این درد جان سوز
    طبیبم قصد جان ناتوان کرد
    بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
    صراحی گریه و بربط فغان کرد
    صبا گر چاره داری وقت وقت است
    که درد اشتیاقم قصد جان کرد
    میان مهربانان کی توان گفت
    که یار ما چنین گفت و چنان کرد
    عدو با جان حافظ آن نکردی
    که تیر چشم آن ابروکمان کرد

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۸۷

    ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی
    تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
    در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
    هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
    دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
    تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
    خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
    آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
    گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
    بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
    یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
    کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
    از پای تا سرت همه نور خدا شود
    در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
    وجه خدا اگر شودت منظر نظر
    زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
    بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
    در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
    گر در سرت هوای وصال است حافظا
    باید که خاک درگه اهل هنر شوی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۲۴۹

    ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
    ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
    نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو
    نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار
    تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
    شمه‌ای از نفحات نفس یار بیار
    به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز
    بی غباری که پدید آید از اغیار بیار
    گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب
    بهر آسایش این دیده خونبار بیار
    خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست
    خبری از بر آن دلبر عیار بیار
    شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن
    به اسیران قفس مژده گلزار بیار
    کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست
    عشوه‌ای زان لب شیرین شکربار بیار
    روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
    ساقیا آن قدح آینه کردار بیار
    دلق حافظ به چه ارزد به می‌اش رنگین کن
    وان گهش مست و خراب از سر بازار بیار

    فال صوتی تلگرامی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۹۴

    ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
    هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
    هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
    آدم صفت از روضه رضوان به درآیی
    شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
    گر تشنه لب از چشمه حیوان به درآیی
    جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح
    باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
    چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
    کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
    در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
    وقت است که همچون مه تابان به درآیی
    بر رهگذرت بسته‌ام از دیده دو صد جوی
    تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
    حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
    بازآید و از کلبه احزان به درآیی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۴۰

    سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
    خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
    دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
    بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی
    قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
    ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
    الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
    پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
    جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
    ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی
    همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
    دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
    در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
    خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
    به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند
    سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

    غزل شماره: ۲۰۵

    تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
    سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
    حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
    بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
    بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
    که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
    برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
    راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
    ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
    تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
    چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
    تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
    بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
    زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

    تفسیر فال حافظ :

    بد نیست، واقعا لحظاتی در زندگی هست که درمانده میشی و به بن بست میرسی، این زمان تفالی به هر نوع فالی هم مایه ی دلگرمی است 😀😀

    بیشتر وقت‌ها موقع دلتنگی و دودلی به حضرت حافظ مراجعه میکنم و خیلی از اوقات راه درست و تعبیر درست رو نشون داده، دوست داشتنیه😊😊😊😊

    واقعا با این سایت و فال های امشب به لسان الغیب بودن حافظ ایمان آوردم

    سلام به همه ی دوستان حافظ دوست. اینقدر فال روزانه و فال حافظ گرفتم از این عجیب تر ندیدم که جناب حافظ منو واقعا حیرت زده کرد در انفعالی که قرار دارم درست شرح حال دقیق داد که دیگه خلع سلاح شدم. ممنون از تلاشهای شما بابت دسترسی راحت به فال حافظ.

    امیدوارم فال حافظ فردا درست از آب در بیاد و به نیتی که کردم برسم.

    من همیشه وقتی تو کاری دو دل میشم از حضرت حافظ کمک می گیرم، ممنون که امکان گرفتن فال حافظ رو به صورت آنلاین فراهم کردید.

    نام:


    3
     + 
    5
     = 

    .hide-if-no-js {
    display: none !important;
    }

    صفحه نخست » سرگرمی » فال و طالع بینی » فال حافظ صوتی یکشنبه ۲۰ آذر «با تفسیر دقیق»

    کافی است هنگامی که بر سر دوراهی مانده‌ای و دودل شده‌ای، دست در دامان خواجه شیرازی بزنی و زیر لب آرام بگویی:

    «ای حافظ شیرازی، تو محرم هر رازی، تو را به شاخ نباتت قسم می‌دهم که هر چه صلاح و مصلحت می‌بینی برایم آشکار و آرزوی مرا برآورده ساز»

    برای ⭐گرفتن فال حافظ صوتی⭐ ابتدا نیت کرده و سپس روی دکمه کلیک بفرمایید تا غزل و تعبیر آن به نمایش در بیاید.

    فال صوتی تلگرامی

    نیت کرده ، دکمه را بزنید.

    غزل شماره: ۲۹۸

    مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق
    گرت مدام میسر شود زهی توفیق
    جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
    هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
    دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
    که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
    به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
    که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
    بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
    حکایتیست که عقلش نمی‌کند تصدیق
    اگر چه موی میانت به چون منی نرسد
    خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
    حلاوتی که تو را در چه زنخدان است
    به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
    اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
    که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
    به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
    ببین که تا به چه حدم همی‌کند تحمیق

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۱۱۰

  • دعایی برای تسخیر قلب شوهر
  • پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
    وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
    از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
    ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
    دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
    چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
    از رهگذر خاک سر کوی شما بود
    هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
    مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
    بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
    بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
    با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
    گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
    با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
    حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود
    بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد

    تعبیر فال حافظ :

    اتفاقی افتاده که باعث شده به خود بیایی و از خواب غفلت بیدار شوی. کارهای گذشته را جبران کن. در گذشته تجربه های زیادی به دست آورده ای که در آینده همگی به دردت خواهند خورد. کدورت های قدیمی را فراموش کن. با ابطنی خوب و خوش زندگی کن و این اتفاق را به فال نیک بگیر.

    غزل شماره: ۵۰

    به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
    بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
    گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
    به دست باش که خیری به جای خویشتن است
    به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع
    شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
    چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
    مکن که آن گل خندان برای خویشتن است
    به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج
    که نافه‌هاش ز بند قبای خویشتن است
    مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر
    که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
    بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
    هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۳۷۰

    صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
    به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
    در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
    گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
    من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن
    بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
    اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر
    به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
    قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
    که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم
    جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید
    جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
    تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
    ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم

    غزل شماره: ۲۹۰

    دلم رمیده شد و غافلم من درویش
    که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
    چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
    که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
    خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
    چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش
    بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
    که موج می‌زندش آب نوش بر سر نیش
    ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
    گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
    به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
    چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش
    نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
    نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
    بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
    خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۸۱

    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
    ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
    گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
    هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
    گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
    ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت
    تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
    هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
    در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
    زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت
    گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
    گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
    سخن عشق نه آن است که آید به زبان
    ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت
    اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
    چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

    از حرف سنجیده و درست ناراحت نشو. بدان که مصلحتتورا می خواهند هر چند که فکر کنی کسی درکت نمی کند. کاری را که اصرار به انجام آن داری عاقبت خوشی ندارد. در افکارت تجدید نظر کن. مشورت با اهل فن به تو کمک می کند، خر در کنار صبرنیازهای تو را نیز برطرف می سازد.

    غزل شماره: ۱۳۷

    دل از من برد و روی از من نهان کرد
    خدا را با که این بازی توان کرد
    شب تنهاییم در قصد جان بود
    خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
    چرا چون لاله خونین دل نباشم
    که با ما نرگس او سرگران کرد
    که را گویم که با این درد جان سوز
    طبیبم قصد جان ناتوان کرد
    بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
    صراحی گریه و بربط فغان کرد
    صبا گر چاره داری وقت وقت است
    که درد اشتیاقم قصد جان کرد
    میان مهربانان کی توان گفت
    که یار ما چنین گفت و چنان کرد
    عدو با جان حافظ آن نکردی
    که تیر چشم آن ابروکمان کرد

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۸۷

    ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی
    تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
    در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
    هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
    دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
    تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
    خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
    آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
    گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
    بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
    یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
    کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
    از پای تا سرت همه نور خدا شود
    در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
    وجه خدا اگر شودت منظر نظر
    زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
    بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
    در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
    گر در سرت هوای وصال است حافظا
    باید که خاک درگه اهل هنر شوی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۲۴۹

    ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
    ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
    نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو
    نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار
    تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
    شمه‌ای از نفحات نفس یار بیار
    به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز
    بی غباری که پدید آید از اغیار بیار
    گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب
    بهر آسایش این دیده خونبار بیار
    خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست
    خبری از بر آن دلبر عیار بیار
    شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن
    به اسیران قفس مژده گلزار بیار
    کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست
    عشوه‌ای زان لب شیرین شکربار بیار
    روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
    ساقیا آن قدح آینه کردار بیار
    دلق حافظ به چه ارزد به می‌اش رنگین کن
    وان گهش مست و خراب از سر بازار بیار

    فال صوتی تلگرامی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۹۴

    ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
    هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
    هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
    آدم صفت از روضه رضوان به درآیی
    شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
    گر تشنه لب از چشمه حیوان به درآیی
    جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح
    باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
    چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
    کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
    در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
    وقت است که همچون مه تابان به درآیی
    بر رهگذرت بسته‌ام از دیده دو صد جوی
    تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
    حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
    بازآید و از کلبه احزان به درآیی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۴۰

    سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
    خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
    دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
    بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی
    قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
    ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
    الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
    پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
    جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
    ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی
    همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
    دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
    در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
    خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
    به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند
    سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

    غزل شماره: ۲۰۵

    تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
    سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
    حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
    بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
    بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
    که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
    برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
    راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
    ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
    تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
    چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
    تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
    بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
    زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

    تفسیر فال حافظ :

    بد نیست، واقعا لحظاتی در زندگی هست که درمانده میشی و به بن بست میرسی، این زمان تفالی به هر نوع فالی هم مایه ی دلگرمی است 😀😀

    بیشتر وقت‌ها موقع دلتنگی و دودلی به حضرت حافظ مراجعه میکنم و خیلی از اوقات راه درست و تعبیر درست رو نشون داده، دوست داشتنیه😊😊😊😊

    واقعا با این سایت و فال های امشب به لسان الغیب بودن حافظ ایمان آوردم

    سلام به همه ی دوستان حافظ دوست. اینقدر فال روزانه و فال حافظ گرفتم از این عجیب تر ندیدم که جناب حافظ منو واقعا حیرت زده کرد در انفعالی که قرار دارم درست شرح حال دقیق داد که دیگه خلع سلاح شدم. ممنون از تلاشهای شما بابت دسترسی راحت به فال حافظ.

    امیدوارم فال حافظ فردا درست از آب در بیاد و به نیتی که کردم برسم.

    من همیشه وقتی تو کاری دو دل میشم از حضرت حافظ کمک می گیرم، ممنون که امکان گرفتن فال حافظ رو به صورت آنلاین فراهم کردید.

    نام:


    3
     + 
    5
     = 

    .hide-if-no-js {
    display: none !important;
    }

    صفحه نخست » سرگرمی » فال و طالع بینی » فال حافظ صوتی یکشنبه ۲۰ آذر «با تفسیر دقیق»

    کافی است هنگامی که بر سر دوراهی مانده‌ای و دودل شده‌ای، دست در دامان خواجه شیرازی بزنی و زیر لب آرام بگویی:

    «ای حافظ شیرازی، تو محرم هر رازی، تو را به شاخ نباتت قسم می‌دهم که هر چه صلاح و مصلحت می‌بینی برایم آشکار و آرزوی مرا برآورده ساز»

    برای ⭐گرفتن فال حافظ صوتی⭐ ابتدا نیت کرده و سپس روی دکمه کلیک بفرمایید تا غزل و تعبیر آن به نمایش در بیاید.

    فال صوتی تلگرامی

    نیت کرده ، دکمه را بزنید.

    غزل شماره: ۲۹۸

    مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق
    گرت مدام میسر شود زهی توفیق
    جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
    هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
    دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
    که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
    به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
    که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
    بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
    حکایتیست که عقلش نمی‌کند تصدیق
    اگر چه موی میانت به چون منی نرسد
    خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
    حلاوتی که تو را در چه زنخدان است
    به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
    اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
    که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
    به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
    ببین که تا به چه حدم همی‌کند تحمیق

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۱۱۰

  • عکس پروفایل دعا برای عشقت
  • پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
    وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
    از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
    ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
    دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
    چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
    از رهگذر خاک سر کوی شما بود
    هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
    مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
    بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
    بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
    با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
    گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
    با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
    حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود
    بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد

    تعبیر فال حافظ :

    اتفاقی افتاده که باعث شده به خود بیایی و از خواب غفلت بیدار شوی. کارهای گذشته را جبران کن. در گذشته تجربه های زیادی به دست آورده ای که در آینده همگی به دردت خواهند خورد. کدورت های قدیمی را فراموش کن. با ابطنی خوب و خوش زندگی کن و این اتفاق را به فال نیک بگیر.

    غزل شماره: ۵۰

    به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
    بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
    گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
    به دست باش که خیری به جای خویشتن است
    به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع
    شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
    چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
    مکن که آن گل خندان برای خویشتن است
    به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج
    که نافه‌هاش ز بند قبای خویشتن است
    مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر
    که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
    بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
    هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۳۷۰

    صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
    به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
    در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
    گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
    من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن
    بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
    اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر
    به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
    قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
    که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم
    جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید
    جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
    تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
    ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم

    غزل شماره: ۲۹۰

    دلم رمیده شد و غافلم من درویش
    که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
    چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
    که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
    خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
    چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش
    بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
    که موج می‌زندش آب نوش بر سر نیش
    ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
    گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
    به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
    چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش
    نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
    نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
    بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
    خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۸۱

    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
    ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
    گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
    هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
    گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
    ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت
    تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
    هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
    در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
    زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت
    گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
    گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
    سخن عشق نه آن است که آید به زبان
    ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت
    اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
    چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

    از حرف سنجیده و درست ناراحت نشو. بدان که مصلحتتورا می خواهند هر چند که فکر کنی کسی درکت نمی کند. کاری را که اصرار به انجام آن داری عاقبت خوشی ندارد. در افکارت تجدید نظر کن. مشورت با اهل فن به تو کمک می کند، خر در کنار صبرنیازهای تو را نیز برطرف می سازد.

    غزل شماره: ۱۳۷

    دل از من برد و روی از من نهان کرد
    خدا را با که این بازی توان کرد
    شب تنهاییم در قصد جان بود
    خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
    چرا چون لاله خونین دل نباشم
    که با ما نرگس او سرگران کرد
    که را گویم که با این درد جان سوز
    طبیبم قصد جان ناتوان کرد
    بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
    صراحی گریه و بربط فغان کرد
    صبا گر چاره داری وقت وقت است
    که درد اشتیاقم قصد جان کرد
    میان مهربانان کی توان گفت
    که یار ما چنین گفت و چنان کرد
    عدو با جان حافظ آن نکردی
    که تیر چشم آن ابروکمان کرد

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۸۷

    ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی
    تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
    در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
    هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
    دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
    تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
    خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
    آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
    گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
    بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
    یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
    کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
    از پای تا سرت همه نور خدا شود
    در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
    وجه خدا اگر شودت منظر نظر
    زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
    بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
    در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
    گر در سرت هوای وصال است حافظا
    باید که خاک درگه اهل هنر شوی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۲۴۹

    ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
    ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
    نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو
    نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار
    تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
    شمه‌ای از نفحات نفس یار بیار
    به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز
    بی غباری که پدید آید از اغیار بیار
    گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب
    بهر آسایش این دیده خونبار بیار
    خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست
    خبری از بر آن دلبر عیار بیار
    شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن
    به اسیران قفس مژده گلزار بیار
    کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست
    عشوه‌ای زان لب شیرین شکربار بیار
    روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
    ساقیا آن قدح آینه کردار بیار
    دلق حافظ به چه ارزد به می‌اش رنگین کن
    وان گهش مست و خراب از سر بازار بیار

    فال صوتی تلگرامی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۹۴

    ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
    هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
    هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
    آدم صفت از روضه رضوان به درآیی
    شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
    گر تشنه لب از چشمه حیوان به درآیی
    جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح
    باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
    چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
    کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
    در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
    وقت است که همچون مه تابان به درآیی
    بر رهگذرت بسته‌ام از دیده دو صد جوی
    تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
    حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
    بازآید و از کلبه احزان به درآیی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۴۰

    سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
    خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
    دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
    بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی
    قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
    ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
    الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
    پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
    جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
    ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی
    همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
    دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
    در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
    خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
    به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند
    سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

    غزل شماره: ۲۰۵

    تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
    سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
    حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
    بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
    بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
    که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
    برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
    راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
    ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
    تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
    چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
    تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
    بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
    زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

    تفسیر فال حافظ :

    بد نیست، واقعا لحظاتی در زندگی هست که درمانده میشی و به بن بست میرسی، این زمان تفالی به هر نوع فالی هم مایه ی دلگرمی است 😀😀

    بیشتر وقت‌ها موقع دلتنگی و دودلی به حضرت حافظ مراجعه میکنم و خیلی از اوقات راه درست و تعبیر درست رو نشون داده، دوست داشتنیه😊😊😊😊

    واقعا با این سایت و فال های امشب به لسان الغیب بودن حافظ ایمان آوردم

    سلام به همه ی دوستان حافظ دوست. اینقدر فال روزانه و فال حافظ گرفتم از این عجیب تر ندیدم که جناب حافظ منو واقعا حیرت زده کرد در انفعالی که قرار دارم درست شرح حال دقیق داد که دیگه خلع سلاح شدم. ممنون از تلاشهای شما بابت دسترسی راحت به فال حافظ.

    امیدوارم فال حافظ فردا درست از آب در بیاد و به نیتی که کردم برسم.

    من همیشه وقتی تو کاری دو دل میشم از حضرت حافظ کمک می گیرم، ممنون که امکان گرفتن فال حافظ رو به صورت آنلاین فراهم کردید.

    نام:


    3
     + 
    5
     = 

    .hide-if-no-js {
    display: none !important;
    }

    صفحه نخست » سرگرمی » فال و طالع بینی » فال حافظ صوتی یکشنبه ۲۰ آذر «با تفسیر دقیق»

    کافی است هنگامی که بر سر دوراهی مانده‌ای و دودل شده‌ای، دست در دامان خواجه شیرازی بزنی و زیر لب آرام بگویی:

    «ای حافظ شیرازی، تو محرم هر رازی، تو را به شاخ نباتت قسم می‌دهم که هر چه صلاح و مصلحت می‌بینی برایم آشکار و آرزوی مرا برآورده ساز»

    برای ⭐گرفتن فال حافظ صوتی⭐ ابتدا نیت کرده و سپس روی دکمه کلیک بفرمایید تا غزل و تعبیر آن به نمایش در بیاید.

    فال صوتی تلگرامی

    نیت کرده ، دکمه را بزنید.

    غزل شماره: ۲۹۸

    مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق
    گرت مدام میسر شود زهی توفیق
    جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
    هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
    دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
    که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
    به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
    که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
    بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
    حکایتیست که عقلش نمی‌کند تصدیق
    اگر چه موی میانت به چون منی نرسد
    خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
    حلاوتی که تو را در چه زنخدان است
    به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
    اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
    که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
    به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
    ببین که تا به چه حدم همی‌کند تحمیق

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۱۱۰

  • دعا برای افزایش عشق شوهر به زن
  • پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
    وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
    از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
    ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
    دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
    چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
    از رهگذر خاک سر کوی شما بود
    هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
    مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
    بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
    بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
    با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
    گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
    با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
    حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود
    بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد

    تعبیر فال حافظ :

    اتفاقی افتاده که باعث شده به خود بیایی و از خواب غفلت بیدار شوی. کارهای گذشته را جبران کن. در گذشته تجربه های زیادی به دست آورده ای که در آینده همگی به دردت خواهند خورد. کدورت های قدیمی را فراموش کن. با ابطنی خوب و خوش زندگی کن و این اتفاق را به فال نیک بگیر.

    غزل شماره: ۵۰

    به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
    بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
    گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
    به دست باش که خیری به جای خویشتن است
    به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع
    شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
    چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
    مکن که آن گل خندان برای خویشتن است
    به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج
    که نافه‌هاش ز بند قبای خویشتن است
    مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر
    که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
    بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
    هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۳۷۰

    صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
    به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
    در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
    گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
    من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن
    بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
    اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر
    به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
    قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
    که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم
    جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید
    جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
    تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
    ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم

    غزل شماره: ۲۹۰

    دلم رمیده شد و غافلم من درویش
    که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
    چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
    که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
    خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
    چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش
    بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
    که موج می‌زندش آب نوش بر سر نیش
    ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
    گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
    به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
    چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش
    نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
    نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
    بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
    خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۸۱

    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
    ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
    گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
    هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
    گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
    ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت
    تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
    هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
    در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
    زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت
    گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
    گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
    سخن عشق نه آن است که آید به زبان
    ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت
    اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
    چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

    از حرف سنجیده و درست ناراحت نشو. بدان که مصلحتتورا می خواهند هر چند که فکر کنی کسی درکت نمی کند. کاری را که اصرار به انجام آن داری عاقبت خوشی ندارد. در افکارت تجدید نظر کن. مشورت با اهل فن به تو کمک می کند، خر در کنار صبرنیازهای تو را نیز برطرف می سازد.

    غزل شماره: ۱۳۷

    دل از من برد و روی از من نهان کرد
    خدا را با که این بازی توان کرد
    شب تنهاییم در قصد جان بود
    خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
    چرا چون لاله خونین دل نباشم
    که با ما نرگس او سرگران کرد
    که را گویم که با این درد جان سوز
    طبیبم قصد جان ناتوان کرد
    بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
    صراحی گریه و بربط فغان کرد
    صبا گر چاره داری وقت وقت است
    که درد اشتیاقم قصد جان کرد
    میان مهربانان کی توان گفت
    که یار ما چنین گفت و چنان کرد
    عدو با جان حافظ آن نکردی
    که تیر چشم آن ابروکمان کرد

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۸۷

    ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی
    تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
    در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
    هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
    دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
    تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
    خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
    آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
    گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
    بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
    یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
    کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
    از پای تا سرت همه نور خدا شود
    در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
    وجه خدا اگر شودت منظر نظر
    زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
    بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
    در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
    گر در سرت هوای وصال است حافظا
    باید که خاک درگه اهل هنر شوی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۲۴۹

    ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
    ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
    نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو
    نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار
    تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
    شمه‌ای از نفحات نفس یار بیار
    به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز
    بی غباری که پدید آید از اغیار بیار
    گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب
    بهر آسایش این دیده خونبار بیار
    خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست
    خبری از بر آن دلبر عیار بیار
    شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن
    به اسیران قفس مژده گلزار بیار
    کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست
    عشوه‌ای زان لب شیرین شکربار بیار
    روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
    ساقیا آن قدح آینه کردار بیار
    دلق حافظ به چه ارزد به می‌اش رنگین کن
    وان گهش مست و خراب از سر بازار بیار

    فال صوتی تلگرامی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۹۴

    ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
    هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
    هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
    آدم صفت از روضه رضوان به درآیی
    شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
    گر تشنه لب از چشمه حیوان به درآیی
    جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح
    باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
    چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
    کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
    در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
    وقت است که همچون مه تابان به درآیی
    بر رهگذرت بسته‌ام از دیده دو صد جوی
    تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
    حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
    بازآید و از کلبه احزان به درآیی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۴۰

    سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
    خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
    دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
    بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی
    قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
    ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
    الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
    پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
    جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
    ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی
    همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
    دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
    در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
    خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
    به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند
    سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

    غزل شماره: ۲۰۵

    تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
    سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
    حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
    بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
    بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
    که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
    برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
    راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
    ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
    تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
    چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
    تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
    بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
    زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

    تفسیر فال حافظ :

    بد نیست، واقعا لحظاتی در زندگی هست که درمانده میشی و به بن بست میرسی، این زمان تفالی به هر نوع فالی هم مایه ی دلگرمی است 😀😀

    بیشتر وقت‌ها موقع دلتنگی و دودلی به حضرت حافظ مراجعه میکنم و خیلی از اوقات راه درست و تعبیر درست رو نشون داده، دوست داشتنیه😊😊😊😊

    واقعا با این سایت و فال های امشب به لسان الغیب بودن حافظ ایمان آوردم

    سلام به همه ی دوستان حافظ دوست. اینقدر فال روزانه و فال حافظ گرفتم از این عجیب تر ندیدم که جناب حافظ منو واقعا حیرت زده کرد در انفعالی که قرار دارم درست شرح حال دقیق داد که دیگه خلع سلاح شدم. ممنون از تلاشهای شما بابت دسترسی راحت به فال حافظ.

    امیدوارم فال حافظ فردا درست از آب در بیاد و به نیتی که کردم برسم.

    من همیشه وقتی تو کاری دو دل میشم از حضرت حافظ کمک می گیرم، ممنون که امکان گرفتن فال حافظ رو به صورت آنلاین فراهم کردید.

    نام:


    3
     + 
    5
     = 

    .hide-if-no-js {
    display: none !important;
    }

    صفحه نخست » سرگرمی » فال و طالع بینی » فال حافظ صوتی یکشنبه ۲۰ آذر «با تفسیر دقیق»

    کافی است هنگامی که بر سر دوراهی مانده‌ای و دودل شده‌ای، دست در دامان خواجه شیرازی بزنی و زیر لب آرام بگویی:

    «ای حافظ شیرازی، تو محرم هر رازی، تو را به شاخ نباتت قسم می‌دهم که هر چه صلاح و مصلحت می‌بینی برایم آشکار و آرزوی مرا برآورده ساز»

    برای ⭐گرفتن فال حافظ صوتی⭐ ابتدا نیت کرده و سپس روی دکمه کلیک بفرمایید تا غزل و تعبیر آن به نمایش در بیاید.

    فال صوتی تلگرامی

    نیت کرده ، دکمه را بزنید.

    غزل شماره: ۲۹۸

    مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق
    گرت مدام میسر شود زهی توفیق
    جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
    هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
    دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
    که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
    به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
    که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
    بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
    حکایتیست که عقلش نمی‌کند تصدیق
    اگر چه موی میانت به چون منی نرسد
    خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
    حلاوتی که تو را در چه زنخدان است
    به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
    اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
    که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
    به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
    ببین که تا به چه حدم همی‌کند تحمیق

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۱۱۰

  • چگونه خمیر جادویی درست کنم
  • پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
    وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
    از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
    ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
    دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
    چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
    از رهگذر خاک سر کوی شما بود
    هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
    مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
    بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
    بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
    با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
    گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
    با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
    حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود
    بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد

    تعبیر فال حافظ :

    اتفاقی افتاده که باعث شده به خود بیایی و از خواب غفلت بیدار شوی. کارهای گذشته را جبران کن. در گذشته تجربه های زیادی به دست آورده ای که در آینده همگی به دردت خواهند خورد. کدورت های قدیمی را فراموش کن. با ابطنی خوب و خوش زندگی کن و این اتفاق را به فال نیک بگیر.

    غزل شماره: ۵۰

    به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
    بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
    گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
    به دست باش که خیری به جای خویشتن است
    به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع
    شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
    چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
    مکن که آن گل خندان برای خویشتن است
    به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج
    که نافه‌هاش ز بند قبای خویشتن است
    مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر
    که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
    بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
    هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۳۷۰

    صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
    به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
    در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
    گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
    من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن
    بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
    اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر
    به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
    قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
    که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم
    جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید
    جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
    تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
    ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم

    غزل شماره: ۲۹۰

    دلم رمیده شد و غافلم من درویش
    که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
    چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
    که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
    خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
    چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش
    بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
    که موج می‌زندش آب نوش بر سر نیش
    ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
    گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
    به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
    چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش
    نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
    نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
    بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
    خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۸۱

    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
    ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
    گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
    هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
    گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
    ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت
    تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
    هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
    در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
    زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت
    گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
    گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
    سخن عشق نه آن است که آید به زبان
    ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت
    اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
    چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

    از حرف سنجیده و درست ناراحت نشو. بدان که مصلحتتورا می خواهند هر چند که فکر کنی کسی درکت نمی کند. کاری را که اصرار به انجام آن داری عاقبت خوشی ندارد. در افکارت تجدید نظر کن. مشورت با اهل فن به تو کمک می کند، خر در کنار صبرنیازهای تو را نیز برطرف می سازد.

    غزل شماره: ۱۳۷

    دل از من برد و روی از من نهان کرد
    خدا را با که این بازی توان کرد
    شب تنهاییم در قصد جان بود
    خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
    چرا چون لاله خونین دل نباشم
    که با ما نرگس او سرگران کرد
    که را گویم که با این درد جان سوز
    طبیبم قصد جان ناتوان کرد
    بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
    صراحی گریه و بربط فغان کرد
    صبا گر چاره داری وقت وقت است
    که درد اشتیاقم قصد جان کرد
    میان مهربانان کی توان گفت
    که یار ما چنین گفت و چنان کرد
    عدو با جان حافظ آن نکردی
    که تیر چشم آن ابروکمان کرد

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۸۷

    ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی
    تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
    در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
    هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
    دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
    تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
    خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
    آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
    گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
    بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
    یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
    کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
    از پای تا سرت همه نور خدا شود
    در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
    وجه خدا اگر شودت منظر نظر
    زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
    بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
    در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
    گر در سرت هوای وصال است حافظا
    باید که خاک درگه اهل هنر شوی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۲۴۹

    ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
    ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
    نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو
    نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار
    تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
    شمه‌ای از نفحات نفس یار بیار
    به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز
    بی غباری که پدید آید از اغیار بیار
    گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب
    بهر آسایش این دیده خونبار بیار
    خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست
    خبری از بر آن دلبر عیار بیار
    شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن
    به اسیران قفس مژده گلزار بیار
    کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست
    عشوه‌ای زان لب شیرین شکربار بیار
    روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
    ساقیا آن قدح آینه کردار بیار
    دلق حافظ به چه ارزد به می‌اش رنگین کن
    وان گهش مست و خراب از سر بازار بیار

    فال صوتی تلگرامی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۹۴

    ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
    هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
    هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
    آدم صفت از روضه رضوان به درآیی
    شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
    گر تشنه لب از چشمه حیوان به درآیی
    جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح
    باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
    چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
    کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
    در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
    وقت است که همچون مه تابان به درآیی
    بر رهگذرت بسته‌ام از دیده دو صد جوی
    تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
    حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
    بازآید و از کلبه احزان به درآیی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۴۰

    سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
    خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
    دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
    بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی
    قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
    ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
    الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
    پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
    جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
    ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی
    همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
    دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
    در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
    خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
    به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند
    سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

    غزل شماره: ۲۰۵

    تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
    سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
    حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
    بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
    بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
    که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
    برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
    راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
    ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
    تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
    چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
    تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
    بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
    زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

    تفسیر فال حافظ :

    بد نیست، واقعا لحظاتی در زندگی هست که درمانده میشی و به بن بست میرسی، این زمان تفالی به هر نوع فالی هم مایه ی دلگرمی است 😀😀

    بیشتر وقت‌ها موقع دلتنگی و دودلی به حضرت حافظ مراجعه میکنم و خیلی از اوقات راه درست و تعبیر درست رو نشون داده، دوست داشتنیه😊😊😊😊

    واقعا با این سایت و فال های امشب به لسان الغیب بودن حافظ ایمان آوردم

    سلام به همه ی دوستان حافظ دوست. اینقدر فال روزانه و فال حافظ گرفتم از این عجیب تر ندیدم که جناب حافظ منو واقعا حیرت زده کرد در انفعالی که قرار دارم درست شرح حال دقیق داد که دیگه خلع سلاح شدم. ممنون از تلاشهای شما بابت دسترسی راحت به فال حافظ.

    امیدوارم فال حافظ فردا درست از آب در بیاد و به نیتی که کردم برسم.

    من همیشه وقتی تو کاری دو دل میشم از حضرت حافظ کمک می گیرم، ممنون که امکان گرفتن فال حافظ رو به صورت آنلاین فراهم کردید.

    نام:


    3
     + 
    5
     = 

    .hide-if-no-js {
    display: none !important;
    }

    صفحه نخست » سرگرمی » فال و طالع بینی » فال حافظ صوتی یکشنبه ۲۰ آذر «با تفسیر دقیق»

    کافی است هنگامی که بر سر دوراهی مانده‌ای و دودل شده‌ای، دست در دامان خواجه شیرازی بزنی و زیر لب آرام بگویی:

    «ای حافظ شیرازی، تو محرم هر رازی، تو را به شاخ نباتت قسم می‌دهم که هر چه صلاح و مصلحت می‌بینی برایم آشکار و آرزوی مرا برآورده ساز»

    برای ⭐گرفتن فال حافظ صوتی⭐ ابتدا نیت کرده و سپس روی دکمه کلیک بفرمایید تا غزل و تعبیر آن به نمایش در بیاید.

    فال صوتی تلگرامی

    نیت کرده ، دکمه را بزنید.

    غزل شماره: ۲۹۸

    مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق
    گرت مدام میسر شود زهی توفیق
    جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است
    هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
    دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
    که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق
    به مأمنی رو و فرصت شمر غنیمت وقت
    که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
    بیا که توبه ز لعل نگار و خنده جام
    حکایتیست که عقلش نمی‌کند تصدیق
    اگر چه موی میانت به چون منی نرسد
    خوش است خاطرم از فکر این خیال دقیق
    حلاوتی که تو را در چه زنخدان است
    به کنه آن نرسد صد هزار فکر عمیق
    اگر به رنگ عقیقی شد اشک من چه عجب
    که مهر خاتم لعل تو هست همچو عقیق
    به خنده گفت که حافظ غلام طبع توام
    ببین که تا به چه حدم همی‌کند تحمیق

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۱۱۰

  • چگونه از تکسیم به ببک برویم
  • پیرانه سرم عشق جوانی به سر افتاد
    وان راز که در دل بنهفتم به درافتاد
    از راه نظر مرغ دلم گشت هواگیر
    ای دیده نگه کن که به دام که درافتاد
    دردا که از آن آهوی مشکین سیه چشم
    چون نافه بسی خون دلم در جگر افتاد
    از رهگذر خاک سر کوی شما بود
    هر نافه که در دست نسیم سحر افتاد
    مژگان تو تا تیغ جهان گیر برآورد
    بس کشته دل زنده که بر یک دگر افتاد
    بس تجربه کردیم در این دیر مکافات
    با دردکشان هر که درافتاد برافتاد
    گر جان بدهد سنگ سیه لعل نگردد
    با طینت اصلی چه کند بدگهر افتاد
    حافظ که سر زلف بتان دست کشش بود
    بس طرفه حریفیست کش اکنون به سر افتاد

    تعبیر فال حافظ :

    اتفاقی افتاده که باعث شده به خود بیایی و از خواب غفلت بیدار شوی. کارهای گذشته را جبران کن. در گذشته تجربه های زیادی به دست آورده ای که در آینده همگی به دردت خواهند خورد. کدورت های قدیمی را فراموش کن. با ابطنی خوب و خوش زندگی کن و این اتفاق را به فال نیک بگیر.

    غزل شماره: ۵۰

    به دام زلف تو دل مبتلای خویشتن است
    بکش به غمزه که اینش سزای خویشتن است
    گرت ز دست برآید مراد خاطر ما
    به دست باش که خیری به جای خویشتن است
    به جانت ای بت شیرین دهن که همچون شمع
    شبان تیره مرادم فنای خویشتن است
    چو رای عشق زدی با تو گفتم ای بلبل
    مکن که آن گل خندان برای خویشتن است
    به مشک چین و چگل نیست بوی گل محتاج
    که نافه‌هاش ز بند قبای خویشتن است
    مرو به خانه ارباب بی‌مروت دهر
    که گنج عافیتت در سرای خویشتن است
    بسوخت حافظ و در شرط عشقبازی او
    هنوز بر سر عهد و وفای خویشتن است

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۳۷۰

    صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
    به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
    در میخانه‌ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود
    گرت باور بود ور نه سخن این بود و ما گفتیم
    من از چشم تو ای ساقی خراب افتاده‌ام لیکن
    بلایی کز حبیب آید هزارش مرحبا گفتیم
    اگر بر من نبخشایی پشیمانی خوری آخر
    به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
    قدت گفتم که شمشاد است بس خجلت به بار آورد
    که این نسبت چرا کردیم و این بهتان چرا گفتیم
    جگر چون نافه‌ام خون گشت کم زینم نمی‌باید
    جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
    تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
    ز بدعهدی گل گویی حکایت با صبا گفتیم

    غزل شماره: ۲۹۰

    دلم رمیده شد و غافلم من درویش
    که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
    چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم
    که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
    خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات
    چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش
    بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
    که موج می‌زندش آب نوش بر سر نیش
    ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
    گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
    به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
    چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش
    نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
    نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
    بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ
    خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش

    تعبیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۸۱

    صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
    ناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفت
    گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
    هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
    گر طمع داری از آن جام مرصع می لعل
    ای بسا در که به نوک مژه‌ات باید سفت
    تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد
    هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت
    در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
    زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت
    گفتم ای مسند جم جام جهان بینت کو
    گفت افسوس که آن دولت بیدار بخفت
    سخن عشق نه آن است که آید به زبان
    ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شنفت
    اشک حافظ خرد و صبر به دریا انداخت
    چه کند سوز غم عشق نیارست نهفت

    از حرف سنجیده و درست ناراحت نشو. بدان که مصلحتتورا می خواهند هر چند که فکر کنی کسی درکت نمی کند. کاری را که اصرار به انجام آن داری عاقبت خوشی ندارد. در افکارت تجدید نظر کن. مشورت با اهل فن به تو کمک می کند، خر در کنار صبرنیازهای تو را نیز برطرف می سازد.

    غزل شماره: ۱۳۷

    دل از من برد و روی از من نهان کرد
    خدا را با که این بازی توان کرد
    شب تنهاییم در قصد جان بود
    خیالش لطف‌های بی‌کران کرد
    چرا چون لاله خونین دل نباشم
    که با ما نرگس او سرگران کرد
    که را گویم که با این درد جان سوز
    طبیبم قصد جان ناتوان کرد
    بدان سان سوخت چون شمعم که بر من
    صراحی گریه و بربط فغان کرد
    صبا گر چاره داری وقت وقت است
    که درد اشتیاقم قصد جان کرد
    میان مهربانان کی توان گفت
    که یار ما چنین گفت و چنان کرد
    عدو با جان حافظ آن نکردی
    که تیر چشم آن ابروکمان کرد

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۸۷

    ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی
    تا راهرو نباشی کی راهبر شوی
    در مکتب حقایق پیش ادیب عشق
    هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
    دست از مس وجود چو مردان ره بشوی
    تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی
    خواب و خورت ز مرتبه خویش دور کرد
    آن گه رسی به خویش که بی خواب و خور شوی
    گر نور عشق حق به دل و جانت اوفتد
    بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
    یک دم غریق بحر خدا شو گمان مبر
    کز آب هفت بحر به یک موی تر شوی
    از پای تا سرت همه نور خدا شود
    در راه ذوالجلال چو بی پا و سر شوی
    وجه خدا اگر شودت منظر نظر
    زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
    بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
    در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
    گر در سرت هوای وصال است حافظا
    باید که خاک درگه اهل هنر شوی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۲۴۹

    ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار
    ببر اندوه دل و مژده دلدار بیار
    نکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگو
    نامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیار
    تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
    شمه‌ای از نفحات نفس یار بیار
    به وفای تو که خاک ره آن یار عزیز
    بی غباری که پدید آید از اغیار بیار
    گردی از رهگذر دوست به کوری رقیب
    بهر آسایش این دیده خونبار بیار
    خامی و ساده دلی شیوه جانبازان نیست
    خبری از بر آن دلبر عیار بیار
    شکر آن را که تو در عشرتی ای مرغ چمن
    به اسیران قفس مژده گلزار بیار
    کام جان تلخ شد از صبر که کردم بی دوست
    عشوه‌ای زان لب شیرین شکربار بیار
    روزگاریست که دل چهره مقصود ندید
    ساقیا آن قدح آینه کردار بیار
    دلق حافظ به چه ارزد به می‌اش رنگین کن
    وان گهش مست و خراب از سر بازار بیار

    فال صوتی تلگرامی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۹۴

    ای دل گر از آن چاه زنخدان به درآیی
    هر جا که روی زود پشیمان به درآیی
    هش دار که گر وسوسه عقل کنی گوش
    آدم صفت از روضه رضوان به درآیی
    شاید که به آبی فلکت دست نگیرد
    گر تشنه لب از چشمه حیوان به درآیی
    جان می‌دهم از حسرت دیدار تو چون صبح
    باشد که چو خورشید درخشان به درآیی
    چندان چو صبا بر تو گمارم دم همت
    کز غنچه چو گل خرم و خندان به درآیی
    در تیره شب هجر تو جانم به لب آمد
    وقت است که همچون مه تابان به درآیی
    بر رهگذرت بسته‌ام از دیده دو صد جوی
    تا بو که تو چون سرو خرامان به درآیی
    حافظ مکن اندیشه که آن یوسف مه رو
    بازآید و از کلبه احزان به درآیی

    تفسیر فال حافظ :

    غزل شماره: ۴۴۰

    سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی
    خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
    دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
    بدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندی
    قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
    ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
    الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
    پدر را بازپرس آخر کجا شد مهر فرزندی
    جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
    ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی
    همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
    دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی
    در این بازار اگر سودیست با درویش خرسند است
    خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی
    به شعر حافظ شیراز می‌رقصند و می‌نازند
    سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی

    غزل شماره: ۲۰۵

    تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
    سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
    حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
    بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود
    بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
    که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
    برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو
    راز این پرده نهان است و نهان خواهد بود
    ترک عاشق کش من مست برون رفت امروز
    تا دگر خون که از دیده روان خواهد بود
    چشمم آن دم که ز شوق تو نهد سر به لحد
    تا دم صبح قیامت نگران خواهد بود
    بخت حافظ گر از این گونه مدد خواهد کرد
    زلف معشوقه به دست دگران خواهد بود

    تفسیر فال حافظ :

    بد نیست، واقعا لحظاتی در زندگی هست که درمانده میشی و به بن بست میرسی، این زمان تفالی به هر نوع فالی هم مایه ی دلگرمی است 😀😀

    بیشتر وقت‌ها موقع دلتنگی و دودلی به حضرت حافظ مراجعه میکنم و خیلی از اوقات راه درست و تعبیر درست رو نشون داده، دوست داشتنیه😊😊😊😊

    واقعا با این سایت و فال های امشب به لسان الغیب بودن حافظ ایمان آوردم

    سلام به همه ی دوستان حافظ دوست. اینقدر فال روزانه و فال حافظ گرفتم از این عجیب تر ندیدم که جناب حافظ منو واقعا حیرت زده کرد در انفعالی که قرار دارم درست شرح حال دقیق داد که دیگه خلع سلاح شدم. ممنون از تلاشهای شما بابت دسترسی راحت به فال حافظ.

    امیدوارم فال حافظ فردا درست از آب در بیاد و به نیتی که کردم برسم.

    من همیشه وقتی تو کاری دو دل میشم از حضرت حافظ کمک می گیرم، ممنون که امکان گرفتن فال حافظ رو به صورت آنلاین فراهم کردید.

    نام:


    3
     + 
    5
     = 

    .hide-if-no-js {
    display: none !important;
    }


    منتشر شده

    در

    توسط

    برچسب‌ها:

    دیدگاه‌ها

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *