شعر قصه دو کاج

شعر قصه دو کاج
شعر قصه دو کاج

«هنر کلید فهم زندگی است.» اسکار وایلد

شعر دو كاج رو يادتون هست؟ نوستالژى دوران دبستان؟

“محمد جواد محبت” شاعر اين شعر خاطره انگيز، شعر دو كاج خود را تغیير داده و پايانى متفاوت از آنچه كه ما به ياد داريم را بر شعر خود افزوده است. و نام شعرش را كاجستان گذاشته.

گويا شاعر ما تصمیم گرفته كه كودكان امروز ديگر دلتنگ و غمگین نباشند. و طعم شادى و بذر امید را به آنان تقدیم کرده و بجای نفرت و بيرحمى، هم نوع دوستی را به آنان آموخته …شعر قصه دو کاج

شعر اصلى كه ما به ياد داريم:

در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست می دیدند

یکی از روزهای سرد پاییزی
زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد

گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تامل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن

کاج همسایه گفت با تندی
مردم آزار؛ از تو بیزارم
دور شو؛ دست از سرم بردار
من کجا طاقت تو را دارم؟!

بینوا را سپس تکانی داد
یار بی رحم و بی مروت او
سیم ها پاره گشت و کاج افتاد
بر زمین نقش بست قامت او

مرکز ارتباط دید آن روز
انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی جویی
تا ببیند که عیب کار از چیست

سیمبانان پس از مرمت سیم
راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگدل را نیز
با تبر تکه تکه بشکستند …

 شعر باز نويسى شده توسط شاعر:

در كنار خطوط سیم پیام
خارج از ده دو كاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست می ‌دیدند

روزی از روزهای پائیزی
زیر رگبار و تازیانه باد
یكی از كاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد

گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تأمل كن
ریشه‌هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل كن

كاج همسایه گفت با نرمی
دوستی را نمی برم از یاد
شاید این اتفاق هم روزی
ناگهان از برای من افتاد

مهربانی بگوش باد رسید
باد آرام شد، ملایم شد
کاج آسیب دیده ی ما هم
کم کَمَک پا گرفت و سالم شد!

میوه ی کاج ها فرو می ریخت
دانه ها ریشه می زدند آسان
ابر باران رساند و چندی بعد
دِه ما، نام یافت کاجستان …

ای کاش در ذهن کوچک‌مان که برای کارهای بزرگ آماده می‌شد همان ابتدا ادبیات دومی را می‌کاشتن …

Published in نوستالژی

از محمد جواد محبت 

در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده ، دو کاج ، روییدند
سالیان دراز ، رهگذران
آن دو را چون دو دوست ، می دیدند
روزی از روزهای پاییزی
زیر رگبار و تازیانه ی باد
یکی از کاج ها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تامّل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی
مردم آزار ، از تو بیزارم
دور شو ، دست از سرم بردار
من کجا طاقت تو را دارم؟
بینوا را سپس تکانی داد
یار بی رحم و بی محبت او
سیم ها پاره گشت و کاج افتاد
بر زمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط ، دید آن روز
انتقال پیام ، ممکن نیست
گشت عازم ، گروه پی جویی
تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم
راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگ دل را نیز
با تبر ، تکه تکه ، بشکستند

از : محمد جواد محبت

***

شعر قصه دو کاج

دو کاج (نسخه ی جدید)

در کنار خطوط سیم پیام ،خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران ،آن دو را چون دو دوست می‌دیدند
روزی از روزهای پائیزی ،زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاجها به خود لرزید،خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا ،خوب در حال من تأمل کن
ریشه‌هایم ز خاک بیرون است،چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با نرمی
دوستی را نمی برم از یاد،
شاید این اتفاق هم روزی
ناگهان از برای من افتاد.
مهر بانی بگوش باد رسید
باد آرام شد، ملایم شد،
کاج آسیب دیده ی ما هم
کم کمک پا گرفت و سالم شد.
میوه ی کاج ها فرو می ریخت
دانه ها ریشه می زدند آسان،
ابر باران رساند و چندی بعد
ده ما نام یافت کاجستان …


ﺷﻬﺮ ﺗﻬﺮان ﭘﻨﺠﻢ اﺑﺘﺪاﯾﯽِ ﮥ ﭘﺎﯾ ﭘﺴﺮانِ داﺳﺘﺎﻧﯽِ ﻣﺘﻮنِ ﺷDownloads-icon

این داستان از کتاب چهارم دبستان حذف شده و خیلی ها نا اشناس براشون ولی برای خیلی ها خاطره است..ممنون میشم نظر بدین

این داستان از کتاب چهارم دبستان حذف شده و خیلی ها نا اشناس براشون ولی برای خیلی ها خاطره است..ممنون میشم نظر بدین

برای اجرای این برنامه لطفا جاوا اسکریپت دستگاه خود را فعال کنید

برای اجرای این برنامه لطفا جاوا اسکریپت دستگاه خود را فعال کنید

با این کد تخفیف RSP ارزانترین بلیط هواپیما رو بخر

یه سفر تابستونی مهیج،با هتل جنگلی در دیدنی ترین جای ایران

شعر دوکاج نسخه جدید و قدیم

 

محبت از دوران نوجوانی به شعر و شاعری پرداخت و چون از استعداد کافی برخوردار بود ، طبع حساس و مضمون یابش شکوفا شد و در مجامع ادبی درخشید.شعر قصه دو کاج

شعرهای او از سال ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۴ در مجلات توفیق، خوشه، روشنفکر، دریچه، تهران مصور و هفته‌نامه مشیر چاپ می‌شد. از سال ۶۲ به گروه مؤلفین کتاب‌های درسی پیوست و آثاری از او در کتاب‌های دوم، سوم، چهارم و پنجم ابتدایی درج شد. 

 

دو کاج شعریست معروف از شاعر ایرانی محمدجواد محبت که یکی از درسهای کتاب فارسی چهارم دبستان بود. این شعر از سال ۱۳۶۳ هجری شمسی وارد کتاب درسی مقطع ابتدایی شد. دو کاج مدتی از کتاب درسی چهارم دبستان حذف و سپس با محتوایی دیگر با عنوان کاجستان به کتاب فارسی پنجم دبستان اضافه شد.

 

 

دو کاج (نسخه قدیم )

در کنار خطوط سیم پیام 

خارج از ده دوکاج روییدند

 

سالیان دراز رهگذران 

آندو را چون دو دوست می دیدند

 

یکی از روزهای پاییزی 

زیر رگبار و تازیانه باد 

 

یکی از کاجها به خود لرزید

خم شد و روی دیگری افتاد

 

گفت ای آشنا ببخش مرا

خوب در حال من تامل کن

 

ریشه هایم زخاک بیرون است

چند روزی مرا تحمل کن

 

کاج همسایه گفت با تندی

مردم آزار از تو بیزارم

 

دور شو دست از سرم بردار

من کجا طاقت تو را دارم

 

بینوا را سپس تکانی داد

یار بیرحم و بی مروت او

 

سیمها پاره گشت و کاج افتاد 

برزمین نقش بست قامت او

شعر قصه دو کاج

 

مرکز ارتباط دید آنروز 

انتقال پیام ممکن نیست

 

گشت عازم گروه پیجویی 

تا که بینند عیب کار از چیست

 

سیمبانان پس از مرمت سیم

راه تکرار بر خطر بستند

 

یعنی آن کاج سنگدل را نیز 

با تبر تکه تکه بشکستند!!

 

شعر دو کاج جدید

 

دو کاج (نسخه ی جدید)

 در کنار خطوط سیم پیام ،خارج از ده دو کاج روئیدند

سالیان دراز رهگذران ،آن دو را چون دو دوست می دیدند

 

روزی از روزهای پائیزی ،زیر رگبار و تازیانه باد

یکی از کاجها به خود لرزید،خم شد و روی دیگری افتاد

 

گفت ای آشنا ببخش مرا ،خوب در حال من تأمل کن

ریشه هایم ز خاک بیرون است،چند روزی مرا تحمل کن

 

کاج همسایه گفت با نرمی

دوستی را نمی برم از یاد،

 

شاید این اتفاق هم روزی

ناگهان از برای من افتاد.

 

مهر بانی بگوش باد رسید

باد آرام شد، ملایم شد،

 

کاج آسیب دیده ی ما هم

کم کمک پا گرفت و سالم شد.

 

میوه ی کاج ها فرو می ریخت

دانه ها ریشه می زدند آسان،

 

ابر باران رساند و چندی بعد

ده ما نام یافت کاجستان …

شاعر: محمد جواد محبت

 

 

گردآوری:بخش فرهنگ و هنر بیتوته

 

گلچینی از شعر و ترانه ها

تخفیف فوق العاده CP کالاف دیوتی+روش دریافت CP رایگان

تمیزکاری خونه کلافت کرده؟ حتما اینجا سر بزن

مقایسه و انتخاب بهترین لپ تاپ ها*زیر قیمت*

میخوای بدونی شیطنت کودکت طبیعیه یا بیش فعالی؟

7000 بیت کوین و ساتوشی هدیه ی یک معامله امن!

تور لاکچری ترین جزیره ایران باکمتراز 2میلیون

مشاهده راهکار نوشیدن آب سالم ◀ کلیک کنید

هتل های لاکچری و ارزانِ تعطیلات مرداد را اینجا پیدا کن!

لیست بهترین تورهای لوکس و ارزان قیمت استانبول ◀مشاهده

16 روش زیبایی دندان که تا حالا نمی دونستی !!!

از مزیت های استفاده از ووچر◀امنیت بالا در انتقال پول و…

چطور آب سالم بنوشیم؟! ◀مشاهده راهکار

رفع افتادگی پلک بدون جراحی در کمترین زمان !

چطور میشه 1 دقیقه ای آب را تصفیه کرد؟

با این پرواز مسافرتی مجلل و ارزان را تجربه کن!

اقامتگاهِ لاکچری و ارزانِ سفرهای مرداد را اینجا پیداکن!

هدیه تابستانی شاتل : 150 گیگ ترافیک + 15000 گیگ هدیه

جنسیت بچتو خودت تعیین کن ! (مرکز باروری و درمان ناباروری)

ازفرم سینه هات ناراضی و بی اعتماد به نفسی؟

1000 عدد فالوور واقعی فقط با 13 هزار تومان

با این کیت، فرزندت رو از کودکی مهندس کن!

جستجوی ارزانترین بلیط مشهد◀تیکبان

فقط با پرداخت 150 تومان = 50 گیگ + 5000 گیگ هدیه بگیر

قیمت لپ تاپ استوک اروپایی

بهترین نرخ های بلیط هواپیما و هتل ◀برای سفری هیجان انگیر

سفید کردن دندان با مواد مخصوص در 1 جلسه

5میلیون پول سفر داخلیه،تو باهاش برو ترکیه!

10میلیون تومان جایزه نقدی به نفر دوم این مسابقه◀صرافی امن

7000 بیت کوین رو فقط با ثبت نام جایزه بگیر

همین حالا با کمترین قیمت لاکچری ترین هتل خارجی رو رزرو کن

کالا ها و خدمات منتخب

Makan Inc.| All Rights Reserved – © 2013 – 2022

۰۳/محرّم/۱۴۴۴



۱۴۰۱/۰۵/۱۰ دوشنبه

در سال تحصیلی جدید، داستان «دو کاج» به کتاب درسی فارسی پایه پنجم ابتدایی بازگشته است اما با این تفاوت که نسخه جدید آن با پایانی شاد و امیدوار کننده، در این کتاب آمده است.

منبع: فرهنگی خبرگزاری دانشجو

شعر قصه دو کاج

تخریب آثار تاریخی قزوین در سایه بی‌توجهی مسئولان

پیکر مطهر مرزبان شهید در قزوین تشییع شد

محرم۱۴۰۱ در قاب شبکه قزوین

آغاز مرمت جلوخان کاروانسرای تاریخی آوج

خسارت ۱۶میلیارد تومانی به راه‌ها و ابنیه استان قزوین در سیلاب اخیر

نکات بهداشتی که باید در هیئات رعایت کنیم

حسینیه‌های چندصدساله قزوین میزبان سوگواران سیدالشهدا(ع) می‌شوند

قزوین بیش‌از ۴۰۰ هکتار بافت ناکارآمد شهری دارد

روضه‌های خانگی در تربیت فرزندان موثر است

ائمه جمعه پای کار حل مشکلات مردم باشند

استقرار سامانه بارشی در استان تا اواسط هفته

سیاه پوشان در آستان مقدس امامزاده حسین(ع) برگزار شد

کارگاه دوخت لباس حضرت علی اصغر(ع) در قزوین دایر شد

سرپرست جدید سازمان اتوبوسرانی شهرداری قزوین معرفی شد

افتتاح کانون کارگران ساختمانی و دفتر اصناف کارگری در قزوین

بانوان ایرانی از افسردگی پس‌از زایمان رنج می‌برند

ایجاد ۴۰۰تشکل امربه معروف و نهی از منکر در استان

قوانین طلایی برای سرمایه‌گذاری در بورس

شعر قصه دو کاج

پشت پرده پانسیون‌ها چه می‌گذرد؟

چرا عده‌ای در “باکو” از یک سرودِ چند دقیقه‌ای واهمه دارند؟

دانلود مداحی شب دوم محرم

دلایل لو رفتن عملیات کربلای۴ از زبان سردار قاسمی+فیلم

۱۴ روش برای درمان معده‌ درد در منزل

دانلود مداحی شب اول محرم ۱۴۰۱

عادل آذر درگذشت

اینستاگرام افسردگی می‌آورد؟

جهاد دانشگاهی از رویش های انقلاب اسلامی است

سید محمدحسن ابوترابی‌فرد

بهاءالدين خرمشاهي

علامه رفيعي

آيت اله العظمي حاج سيد ابوتراب ابوترابي

اطلاعات گردشگری

آرامگاه حمدالله مستوفی

منطقه حفاظت شده باشگل

درياچه اوان

۱۴۰۱ © کلیه حقوق مادی و معنوی برای پایگاه خبری تحلیلی صبح قزوین محفوظ است.

شاعر علی اصغر طالعی نوجه ده (ع.الف.دانشجو)

قصه شهر ما روزی پر از آلاله بود خانه خانه شهر ما گلخانه بود آسمان هم با دل ما ساز داشت محفل انس گل و پروانه بود ناگهان دیوی سیه آمد به پیش آتشی آورده چون بیگانه بود شهر ما با خاک و خون یکسان نمود وین عجب نـَبو َد چو او دیوانه بود لشکر او مملو از جراره ها لشکر گلخانه هم آلاله بود مستی آن دیو زخون لاله ها مستی آلاله ها هم کز خـُم خـُمخانه بود اوج لذت جنگ لاله با تفنگ جنگ تیر و ساقه ریحانه بود در سحرگه لاله کرد یک سجده رفت وین تن مجروح کیست؟ …

شاعر میم.کاف

خمید قامت عشق و خبر زیاران نیست به مرغزار محبت صدای ساران نیست گریست طفل ِ بهار از قصور مادر ِ ابر مگرعطوفت و مهری به شیرخواران نیست ؟! به ناله ِ دختر ِ باغ از خروش ِ سرو بلند که این نوای ترنم به گاه ِ باران نیست شنیده قصه آن کاج را ولی رحمش کسی به حفظ ِ خود حتی، زسیمبانان نیست !! درید گله و چوپان زپا فتاد و بمرد کسی زحمله گرگان مگر هراسان نیست؟ نگشت سایه پدید! و بخوابْ مردم شهر که ترسی از شب و ظلمت برای دیوان نیست به دارْ غیرت و زین دا …

شاعر عباس رحیمی

شعر قصه دو کاج

حس خوشی با غزلم یار شد اشک غزل باز پدیدارشد خیس شد این دفتر باران زده هر ورقش آیه ی رگبارشد بام دل از شر شر باران صبح از نفس بارقه سرشار شد موج ،سکوتِ دل ساحل شکست محو در آن خلوت شنزارشد مرد سفرکرده پس از رنج ها ساکن آبادی دلدار شد برد سرانجام به خاکستران هرکه از این قصه خبر دار شد کیست از این خاک بسازد دلی هرکه بنا ساخت نه معمار شد شب زده ای خفته به ویرانه ای صبح نسیمی زد و بیدارشد …

شاعر حسین قنبری عدیوی

تو میدانی غریب قصه ها کیست غریبی اوج تنهایی شدن نیست نفهمد گر کسی اندیشه ات را بدان آن روز روز بس غریبیست غریبی ؟ با خودی بیگانه بودن برای هرغریبی سفره ی دل راگشودن به جمع خویش بودن لیک تنها برای جمع خود گشتن معما شب هنگام عقده ی دل راگشودن به اشک دیده زنگ از دل زودودن غریبی خود خوری تنها نشستن گلوی بغض را ‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍پنهان شکستن غریبم چون وطن من هم غریبم نشد جوز دردو غم چیزی نصیبم غریبی رانده از نام …

شاعر محمد انیسی

چون درون کاج نفس در سینه آرام است او را می رسد شوری نوازشهای گرم ِدست ِمستوری … چنانم کور و راهم دور که او را من ندانم کیست ؟ « گمانم باد « یا باران ندانم چیست ؟ ولی می جویم او را من درون ِ خود و می گویم ؛ من او را از ره ِ دوری … مرا آواز راهم نیست گذارم بر حریر ِسبز ِ باغستان و بزم ِگرم ِیاران نیست . قرار ِقصۀ شوری دگر از این دلم رفته است مرا زین سالها دوری صفا از سین …

شاعر فروغ فرخزاد

چون نگهبانی که در کف مشعلی دارد می خرامد شب در میان شهر خواب آلود خانه ها با روشنایی های رویایی یک به یک در گیر و دار بوسه بدرود ناودانها ناله ها سر داده در ظلمت در خروش از ضربه های دلکش باران می خزد بر سنگفرش کوچه های دور نور محوی از پی فانوس شبگردان دست زیبایی دری میگشاید نرم میدود در کوچه برق چشم تبداری کوچه خاموشست و در ظلمت نمیپیچد بانگ پای رهرو از پشت دیواری باد از ره میرسد عریان و عطر آلود خیس باران میکشد تن بر تن دهلیز در سکوت خانه میپیچ …

شاعر مهدی اخوان ثالث

دو تا کفتر نشسته اند روی شاخه ی سدر کهنسالی که روییده غریب از همگنان در ردامن کوه قوی پیکر دو دلجو مهربان با هم دو غمگین قصه گوی غصه های هر دوان با هم خوشا دیگر خوشا عهد دو جان همزبان با هم دو تنها رهگذر کفتر نوازشهای این آن را تسلی بخش تسلیهای آن این نوازشگر خطاب ار هست : خواهر جان جوابش : جان خواهر جان بگو با مهربان خویش درد و داستان خویش نگفتی ، جان خواهر ! اینکه خوابیده ست اینجا کیست ستان خفته ست و با دستان فروپوشانده چشمان را تو پنداری نمی …

شاعر نیما یوشیج

من ندانم با که گویم شرح درد قصه ی رنگ پریده ، خون سرد ؟ هر که با من همره و پیمانه شد عاقبت شیدا دل و دیوانه شد قصه ام عشاق را دلخون کند عاقبت ، خواننده را مجنون کند آتش عشق است و گیرد در کسی کاو ز سوز عشق ، می سوزد بسی قصه ای دارم من از یاران خویش قصه ای از بخت و از دوران خویش یاد می آید مراکز کودکی همره من بوده همواره یکی قصه ای دارم از این همراه خود همره خوش ظاهر بدخواه خود او مرا همراه بودی هر دمی سیرها می کردم اندر عالمی یک نگارستانم آمد د …

شاعر امیر سنجری

گفتی که مریم کیست؟ گفتم او خدا هست, گفتم که مریم عشق , گل, یک دانه سیب, شاید که مریم من , شاید هم شما هست. گفتم که من آبم و مریم ماه , هر شب می آید و بر روی من پا میگذارد بوسه به پایش میزنم, بر چهره اش آب, او ماه تر از ماه میگردد و مهتاب ., خود را میان شعر من جا میگذارد . و صبح در اشعار من روشن چو خورشید. او با نگاهش اشکها را میشمارد من اشک را در کاسه دل میگذارم دل با نگاهش الفت دیرینه دارد. با اینکه آیینه تر از بانوی من نیست , …

شاعر مرضیه پژمان

مادر شب تا سحر بیدار در کنار گوش من لالایی یک عمرمیخواند از خزان آرزوهای پر از برگش از زمستان و تگرگ و سوز وسرمایش در تمام قصه هایش بوی غم پیداست: “” روزگاری سرد ؛قصه از یک روزبارانیست ابر می غرید وسرما ناله ها میکرد مشعل خاموش؛ آتش غم شعله میافروخت من کنارش سرد میخفتم از نگاه گرم او؛ آن همیشه آرزو در خواب گرم میماندم آسمان در روی سیمایش چادر شب را سپر میکرد ناله ها میخفت, من صدای برف را احساس میکردم باز سرما ؛ باز کولا …

شاعر ساره احمدی(س.سکوت)

آندم که ستاره ها بگیرند روبنده ئ ابر بر رخ خویش می بگذرد آن مه از خیالم هر دم چو نهد قدم مرا پیش آیا نشنیده ایی که گلها سر در سر هم چه قصه گفتند ؟ صد جامه به تن چرا دریدند با شاپرکان چرا نخفتند ؟ ” من گوش به حرف این و آنان هرگز نکنم اگر بدانی هر جایی ِقصه هایی اما جایی نروم اگر برانی ” …

شاعر م. نوری

کیست خدایم؟ آنکه دوزخ را بنا سازد؟ یا آنکه بندگان خویش از روی بخشایش رها سازد آنکه بر ما باده فریب بنوشان؟ در آن دیگ پر از زهر خود پرستیش بجوشاند!؟ کیست خدایم؟ آنکه با وعده های پوچ خویش مارا گرفتار سازد در بند کیش؟ آنکه با ترساندن ما حکم می راند؟ می فریبد؟ از توانایی خویش در گوش می خواند؟ او که می داند چه هستیم و چه خواهیم بود از این همه آزمایش آخر چه سود؟ ساعتی در خویش فرو رفتم نه این خدایم نیست خدا که برج قصه هایم نیست! نه این خد …

شاعر اوحدی مراغه‌ای

کیست کز آن بت بمن خبر برساند؟ گر نبود نامه‌ای، زبر برساندگرم روی کو؟ که پیش این نفس سرد خشک سلامی به چشم تر برساندبوسه دهم آستین آنکه سر من باز بر آن آستان در برساندباد تواند درو رسید، سلامش من برسانم به باد، اگر برساندزان سر زلف، ار چه نشنود سخن من هر چه شنیدست سر به سر برساندحال بنا گوش او به شرح بگوید چونکه به گوشم رسد، دگر برساندبر در شیرین، چو دید حالت فرهاد قصه‌ی افتادن از …

شاعر جامی

معتمر نام، مهتری ز عرب رفت تا روضه‌ی نبی یک شبرو در آن قبله‌ی دعا آورد ادب بندگی بجا آوردناگه آمد به گوشش آوازی که همی گفت غصه‌پردازی،کای دل امشب تو را چه اندوه است؟ وین چه بار گران‌تر از کوه است؟مرغی از طرف باغ ناله کشید بر تو داغی بسان لاله کشید،واندرین تیره‌شب ز ناله‌ی زار ساخت از خواب خوش تو را بیدار؟یا نه، یاری درین شب تاریک از برون دور و از درون نزدیکبر تو درهای امتحا …

شاعر جامی

باشد اندر صورت هر قصه‌ای خرده‌بینان را ز معنی حصه‌ایصورت این قصه چون اتمام یافت بایدت از معنی آن کام یافتکیست از شاه و حکیم او را مراد؟ و آن سلامان چون ز شه بی‌جفت زاد؟کیست ابسال از سلامان کامیاب؟ چیست کوه آتش و دریای آب؟چیست ملکی کن سلامان را رسید؟ چون وی از ابسال دامان را کشید؟چیست زهره کخر از وی دل ربود؟ زنگ ابسال‌اش ز آیینه زدود؟شرح او را یک به یک از من شنو! پای تا سر گوش با …

مدیر سایت

دانیال فریادی

محمدعلی رضاپور

ناهید عباسی راهدار

فاطمه شایگان

فاطمه خجسته(بچه گیام)

فاطمه خجسته(بچه گیام)

شاعر سید یحیی حسینی امیرآباد

*** جبروت **** درارتفاعات همه آدما یکی نیستند ..! بعضی ها مثل کرکس ا

شاعر حافظ کریمی [ لسان الحال]

شعر قصه دو کاج

کربلا اسرارها دارد حسین شد سر فراز زینب کبرا سفیر و اصغر شش ماهه راز کربلا دشت بلا نیست دشت ز

شاعر حجت اله یعقوبی

اینک که نه این خون‌آشام را آدمی توان خواند، نه این بغض‌های به تیغ بریده را تصویر توان کرد، نه اش

شاعر مهرداد درگاهی

آیا می‌توانم بگویم زندگی کرده‌ام بی‌آنکه زیر باران با دستان باز رو به آسمان قطره‌های باران را

شاعر علی پیرانی شال(آرام)

خویِ انسانی… ای جناب از این مسلمانیِ ما مقصود چیست زین همه حالاتِ روحانیِ ما مقصود چیست آه و

شاعر اسماعیل شجاعیان

برده خیال ………… آه ای زندگی آه ای زمان تا به کی باید ره تاریکی را پیمود ما برد

شاعر غلامحسین افراس

سلام دست در دست ندارمت گذاشته ام و با گلواژه های سکوت ندامت را بو می کنم!! ۱۴۰۱/۰۲/۱۸

شاعر رضا فریدونی

پوچی تنها کورست دل آنجا نا ندارد اندیشه ات بی عقل و دل مأوا ندارد آتش دل سوی چشمت باز کن چنانکه ع

شاعر مصطفی مروج همدانی

جهان ، رنگ رنگ و شرابش حمیم زمینش پر از درد و آتش ، جحیم ببین این جهان پر ز ظلم عدوست درون جهان ن

شاعر رضا حاجی‌زاده

قوشولوب قطره احوالیم غم دریاسینا بیر یئخان سیل‌تک آخیر غربت‌ده زورنان قان یئتیشیر مغزیمه جسمیم دول

شاعر سعید رضا علایی

از بارش آفتابی نگاهت همیشه روشن بود اینجا پر بود ز لهیب آتشی سوزان اما کنون تا دل ی

شاعر علی بیگدلی

داستانِ خون به این افسانه بودن سخت است در کنار رود و غربت ، تشنه بودن سخت است

شاعر حسن مصطفایی دهنوی

صاحب نظران ، رد شدن از پرده ی پندار تا آنکه به رفتن به ره ، آن پرده نگهدار

شاعر عسل ناظمی

وفا را چگونه بیان‌کنم تا تو هستی آقا ابوالفضل سّرِ عَهدت نشستی تو با بی دستی آقا ابوالفصل تاریخ جو

شاعر علیزمان خانمحمدی

با چشمانی مست از میِ نامأنوس با پاهایی که در آن لغزشی نیست با نگاهی گم گشته در فنا شدگی خ

شاعر فریبا صادقی

سکوتم را ارزان نمی فروشم میهمانی هم بر سر سفره بزمش دعوت نمی کنم سکوتم را چنان یاری وفادار به

شاعر تارا کاظمی

ملخ را دیدند چو پروانه دور گل می‌گشت سودی نکرد که گُل به دور گُل می‌گردد باغ بوی تازه‌ای گرفت نا

شاعر فاطمه دانشور

از خدا خواهم تو را با این دعا روز و شب مانی بروی چشم ما فاطمه دانشور

شاعر علی فیروزی

گاهی هیاهوی قلبم، جاذبه‌ی تکه برفی‌ست، از کرانه‌ی شاخه‌ای به چاله‌ی سفیدرنگ بطن زمینی گل‌آلود..

شاعر سارا سید شازیله

می بینم که آسمان از چشم زمین می افتد وقتی ابرهای تن معشوقکان دریا را مأمن می کند..

شاعر علی امینی

نام مرثیه : رود فرات *** من فراتم، من فراتم، من فرات …همیشه وقتی که فرات، از کرب و بلا می گذرد، ا

شاعر احسان ناجی

باز هم مینویسم از تو، خودم و دریا نه به اندازه خواهش موج های سراسیمه و نه حتی به اندازه صبوری م

شاعر فاطمه شایگان

مرا میان قلب خود، هجا هجا کن میان ربّنای خود ، خدا خدا کن همین که می شوی تمام تارو پودم ب

شاعر مهناز مهنی

یک روز خواهم گفت از اعجازِ آبی ها از آسمان ها، آرزوها، بی قراری ها یک روز بر هر قلبِ زخمی نور خو

شاعر محمد ترکمان(پژواره)

… آخ مادر! تو که نباشی، ماه شانه می کشد خورشید شاخ! * * * * پ.ن: مادر که نیست، زندگی م

شاعر وحید صمدیان نوشهر

دلم کرده هوایت را حسین جانم حسین جان هوای کربلایت را حسین جانم حسین جان کند روزی حَقِ یکتا ببینی

شاعر دکتر محمد ملاکی

گذشتم و می گذرم از تمام نمادهای دولت شهری ترمزبریده مثل تمام آدما در شهر بیداد به سوی تنهایی ج

شاعر چی ماه بخشنده

همچنان که پوک هایت را  میزنی انگار  یک خون آشام تمام جان مرا می مکد و چقدر سخت است تماشای رفتن جا

شاعر فریبا نوری

پرده‌ی شب را بکش و امتداد دریاچه‌های عبوس را به ستاره‌های مات بیاویز ابرهای سرگردان دشنه ن

شاعر علی رضا رنجبر

مغلطه مضحکه ما لحظه به لحظه با صدا ثبت شدیم مرزِ دل بیغوله بود و ما برای خائنا شهر شدیم روی منبر ه

شاعر مراد مراغه

گشته ام غافل زتو عاری زدردم یا پس دوری، مستِ خاک سردم ای بلایت جان ما، دورت بگردم گشته ای در غم

شاعر احمد رضا رهنمون

در گاهنامه ایی که طی میشود نگاهمان به چیست؟ در نظری به خود و گذشت روزگار در این آشفته بازار چه ک

شاعر نازنین رجبی

گر مقصد ما عشق بود؛ راه بسی پر رنج است، گر ندانی، گر نمانی، گر به باور نرسی، عشق ،به سامان نرسد

شاعر فاطمه اسدی (اسدیف)

بی تو مادر زندگی چه تلخ و جان فرساست جای خالی تو در جمع ما پیداست صدای خنده و عطر تو هر جاست

شاعر محمد باقر انصاری

ای زندگی..عارفانه تومی خواهی مرا نابود سازی بدان این دل همیشه مست وبرپاست تو می خواهی مرا تسل

شاعر ابوالفضل حسن زاده

زیبای من سلام کجایی چه می‌کنی؟ با روزگار سرد جدایی چه می‌کنی؟ گفتی که خسته‌ از منی و چاره رفتن‌‌

شاعر علی رضا عزتی

اتاق سهمی است از هوای من که در آن نفس می کشم. آسمان سهمی است از هوای تو که در آن نفس می کشی.

شاعر جواد رحیمی

دم کردم از آن نگاه سبزت،برگی تا دل برهد از آفت ِِ شبمرگی «راحم»، بشود پر از امید و هیجان، شب

شاعر حجت اله یعقوبی

اینک که نه این خون‌آشام را آدمی توان خواند، نه این بغض‌های به تیغ بریده را تصویر توان کرد، نه اش

شاعر داریوش فرزانه

تریاک دو چشم تو کشیدن دارد مشـروبِ لبـان تو چشیدن دارد عیّاش‌تر از باد ندیـدم هــرگــز در باد ولی

شاعر سوسن خسروی

خاموش می وزد باد بر پهنه ی شمالی در سوگِ گُل نشسته بلبل در این حوالی ساحل به آبِ گِلرنگ نال

شاعر سوسن خسروی

مترسکان که به اعصارِ دور پا در بند -تبارِ ترس و توهّم شدند و در تسلیم خروش خفته ی خیزش و عزم پو

شاعر سید یحیی حسینی امیرآباد

دراین چرخه معیوب همواره انگشتم به دندان..! وقت رنگین شدن سبابه به استامپ آلوده بزه… هرباردر

شاعر سعید رضا علایی

تو رسیدی از همان اول آن روز در آن صبح سپید ز شکیب چشم سودا زده ام دل و دینم همه رفت

شاعر علی رضا عزتی

اتاق سهمی است از هوای من که در آن نفس می کشم. آسمان سهمی است از هوای تو که در آن نفس می کشی.

شاعر بهرام معینی

شاید در نبودنت واژه های شعریم تنهایم گذاشته اند وسروده هایم شور واهنگی نداشته باشد اما

شاعر حسین صداقتی

هوای هول در خانه می‌چرخد. با رستاخیزهای سکوت و پیشرانه‌های درد با تن‌های بی‌بلور در راه به

شاعر مسعود بافقی زاده

        غزل : معمّا 《 باز دلتنگت شدم 》 سرمشقِ املایِ تو بود این چنین دلبردن از من در الفبایِ تو

شاعر فرزاد امین اجلاسی

شاعر علی رفیعی (پریش)

بنام خدا در سختی و مشکلات، لبخند زدیم بر آتش عشق خویش، اسپند زدیم تا مهدی صاحب الزمان باز رسـد

شاعر ولی اله فتحی (فاتح)

به نام خداوند عشق . دل خسته ی عشقم چکنم تاااازه ترم نیست عاشق به توهستم که به جزاین هنرم نیست

با قرار دادن لوگو زیر در سایت و یا وبلاگ خود از شعر نو حمایت کنید.

شعر قصه دو کاج
شعر قصه دو کاج
0


منتشر شده

در

توسط

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *