زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی
زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

داستان هایی از زندگی امامان از کتاب داستان راستان شهید مرتضی مطهری را از سایت هاب گرام دریافت کنید.

 

میهمانان علی (ع)

مردی با پسرش، به عنوان میهمان، بر علی – علیه‏السلام – وارد شدند. علی(ع) با اکرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا، قنبر غلام معروف علی(ع)، حوله‏ای و طشتی و ابریقی برای شستن دست آورد. علی (ع) آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست میهمان را بشوید. میهمان خود را عقب کشید و گفت: مگر چنین چیزی ممکن است که من دست هایم را بگیرم و شما بشویید. علی(ع) فرمود: برادر تو، از سر تو است، از تو جدا نیست، می خواهد عهده دار خدمت تو بشود، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد، چرا می خواهی مانع کارثوابی بشوی؟” باز هم آن مرد امتناع کرد. آخر علی(ع) او را قسم داد که: من می خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم، مانع کار من مشو. میهمان با حالت شرمندگی حاضر شد. علی فرمود: خواهش می کنم دست خود را درست و کامل بشویی، همان طوری که اگر قنبر می خواست دستت را بشوید می شستی، خجالت و تعارف را کنار بگذار. همین که از شستن دست مهمان فارغ شد، به پسر برومند خود محمد بن حنفیه گفت: دست پسر را تو بشوی. من که پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوی. اگر پدر این پسر در اینجا نمی بود و تنها خود این پسر میهمان ما بود من خودم دستش را می شستم، اما خداوند دوست دارد آنجا که پدر و پسری هر دو حاضرند، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود. محمد به امر پدر برخاست و دست پسر میهمان را شست.زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

امام حسن عسکری(ع) وقتی که این داستان را نقل کردند، فرمودند: شیعه حقیقی باید این طور باشد.”

داستان راستان – علامه شهید مرتضی مطهری – به نقل از: بحارالانوار، جلد 9، چاپ تبریز، صفحه. 598

 

سلام دوستان عزیزم. با خودم فکر کردم که بهتره به مناسبت میلاد با سعادت امیرمومنان حضرت علی علیه السلام. داستانی از زندگی ایشان رو از کتاب ارزشمند و گران سنگ استاد شهید علامه مطهری نقل کنم. امیدوارم که خداوند علی اعلی به همه ما توفیق استفاده از این سرمشق های نورانی زندگی رو عنایت فرماید. انشاالله.

منبع مطلب : mehreaabi.blogfa.com

مدیر محترم سایت mehreaabi.blogfa.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

1-              خواهش دعا

شخصی
باهیجان و اضطراب ، به حضور امام صادق ” ع ” آمد و گفت : ” درباره من
دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد ، که‏ خیلی فقیر و تنگدستم ”
. امام : ” هرگز دعا نمی‏کنم ” . – ” چرا دعا نمی‏کنید ؟ ! ” ”
برای اینکه خداوند راهی برای اینکار معین کرده است ، خداوند امر کرده که
روزی را پی‏جویی کنید ، و طلب نمایید . اما تو می‏خواهی در خانه‏ خود
بنشینی ، و با دعا روزی را به خانه خود بکشانی ! “

2-              بستن زانوی شتر

قافله
چندین ساعت راه رفته بود . آثار خستگی در سواران و در مرکبها پدید گشته
بود . همینکه به منزلی رسیدند که آنجا آبی بود ، قافله فرود آمد . رسول
اکرم نیز که همراه قافله بود ، شتر خویش را خوابانید و پیاده‏ شد . قبل از
همه چیز ، همه در فکر بودند که خود را به آب برسانند و مقدمات نماز را
فراهم کنند . رسول
اکرم بعد از آنکه پیاده شد ، به آن سو که آب بود روان شد ، ولی‏ بعد از
آنکه مقداری رفت ، بدون آنکه با احدی سخنی بگوید ، به طرف مرکب‏ خویش
بازگشت . اصحاب و یاران با تعجب باخود می‏گفتند آیا اینجا را برای فرود
آمدن نپسندیده است و می‏خواهد فرمان حرکت بدهد ؟ ! چشمها مراقب و گوشها
منتظر شنیدن فرمان بود . تعجب جمعیت‏ هنگامی زیاد شد که دیدند همینکه به
شتر خویش رسید ، زانوبند را برداشت‏ و زانوهای شتر را بست ، و دو مرتبه به
سوی مقصد اولی خویش روان شد .

فریادها
از اطراف بلند شد : ” ای رسول خدا ! چرا مارا فرمان ندادی که‏ این کار را
برایت بکنیم ، و به خودت زحمت دادی و برگشتی ؟ ما که با کمال افتخار برای
انجام این خدمت آماده بودیم ” . در
جواب آنها فرمود : ” هرگز از دیگران در کارهای خود کمک نخواهید ، و
بدیگران اتکا نکنید ، ولو برای یک قطعه چوب مسواک باشد.


3-              همسفر حج

مردی
از سفر حج برگشته ، سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را برای‏ امام صادق
تعریف می‏کرد ، مخصوصا یکی از همسفران خویش را بسیار می‏ستود که ، چه مرد
بزرگواری بود ، ما به معیت همچو مرد شریفی مفتخر بودیم . یکسره مشغول طاعت و
عبادت بود ، همینکه در منزلی فرود می‏آمدیم او فورا به گوشه‏ای می‏رفت ، و
سجاده خویش را پهن می‏کرد ، و به طاعت و عبادت‏ خویش مشغول می‏شد . امام : ” پس چه کسی کارهای او را انجام می‏داد ؟ و که حیوان او را تیمار می‏کرد ؟ ” – البته افتخار این کارها با ما بود . او فقط به کارهای مقدس خویش‏ مشغول بود و کاری به این کارها نداشت . – ” بنابر این همه شما از او برتر بوده‏اید ” .

4-              غذای دسته جمعی

همینکه
رسول اکرم و اصحاب و یاران از مرکبها فرود آمدند ، و بارها را بر زمین
نهادند ، تصمیم جمعیت براین شد که برای غذا گوسفندی را ذبح و آماده کنند. یکی از اصحاب گفت : ” سر بریدن گوسفند با من ” . دیگری : ” کندن پوست آن بامن ” . سومی : ” پختن گوشت آن بامن ” . چهارمی : . . . رسول اکرم : ” جمع کردن هیزم از صحرا بامن ” . جمعیت : ” یا رسول الله شما زحمت نکشید و راحت بنشینید ، ما خودمان‏ با کمال افتخار همه اینکارها را می‏کنیم ” . رسول
اکرم : ” می‏دانم که شما می‏کنید ، ولی خداوند دوست نمی دارد بنده‏اش را
در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند که ، برای خود نسبت به‏ دیگران
امتیازی قائل شده باشد “. سپس به طرف صحرا رفت . و مقدار لازم خار و خاشاک از صحرا جمع کرد و آورد

منبع مطلب : motahhari93.mihanblog.com

مدیر محترم سایت motahhari93.mihanblog.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

داستان راستان نوشته مرتضی مطهری کتابی در باب فضایل و کرامات پیامبر اسلام (ص) و خاندان اوست. این کتاب در قالب 125 داستان که ریشه در تعلیمات اسلامی دارد به رشته تحریر درآمده است. مرتضی مطهری که مجتهدی عالم بر فقه و فیلسوفی اندیشمند بود، توانسته مفاهیم اخلاقی و اجتماعی را با لحنی ساده و قابل فهم بیان کند. قهرمان‌های کتاب او از پیشوایان بزرگ دین و شخصیت‌های بزرگوار علمی و فقهی انتخاب شده‌اند. با اینکه کتاب داستان راستان در قالب روایتی داستانی نوشته شده است، ولی می‌توان در بطن کتاب مقصود مطهری را به راحتی درک کرد و آن تعریفی جدید از جامعه اسلامی است. او در بحبوحه دهه 40 شمسی که ریشه‌های مدرنیته با شمایل غربی به شکلی روزافزون در حال رشد بود، کتاب خود را منتشر کرد. حرکت او در زمان خودش بسیار جسورانه بود که با استقبال گسترده مردم همراه بود، ولی بازخورد اصلی کتابش بعدها در انقلاب اسلامی نمایان شد. اثر پرفروش او اگرچه نامش را به عنوان مجتهدی با اندیشه متفاوت بر سر زبان‌ها انداخت، ولی امروزه دیگر آثارش از مرز حوزه‌های علمیه و فقهی و علاقه‌مندان به پژوهش در مسائل دینی بیشتر نرفت.

کتاب داستان راستان نقل داستان‌هایی از ائمه و معصومین اسلام است. توجه به زندگی این بزرگواران در طول تاریخ همیشه حرکتی برای موضوعیت بخشیدن به مفاهیم اسلامی بوده است. این کتاب نیز از این قاعده مستثنا نیست و در داستان‌هایش به فرازهایی از زندگی و سیره این بزرگواران می‌پردازد. هدف مرتضی مطهری از نگارش این اثر، آموزش نسل‌ها با شیوه زندگی پیشوایان دیدنی و تمسک جستن به اندیشه اسلامی به عنوان تنها راه سعادت بوده است.

می‌توان ادعا کرد که تاکنون اثری متفاوت به مانند کتاب داستان راستان که با لحنی ساده به زندگی معصومین بپردازد نگاشته نشده است. این کتاب که از زمان انتشارش تا به امروز در شمار پرمخاطب‌ترین آثار دینی بوده است، در مَجال توصیف نمونه‌ای منحصر به فرد از تعریف جامعه آرمانی و اسلامی است. مرتضی مطهری یا بیانی شیوا محتوای داستان‌هایش در کتاب را از طریق احادیث، کتب تواریخ، احکام و حکایت‌های دینی از سیره خاندان نبوی ارجاع گرفته است.

هر چند کتاب‌هایی که با این مضمون نوشته شده اند بی‌شمارند، ولی ارائه سبکی متفاوت که ناشی از تحولات اجتماعی و ضرورت‌های فرهنگی بوده، کاری تازه و بی‌بدیل است. مطهری با درک درست از مقتضیات زمانه خود، در مسیر روشنفکری دینی پای می‌گذارد – با اینکه بعد از این کتاب دیگر به چنین جریانی ملحق نمی‌شود – ولی به تناسب اوضاع جامعه و نیازهای دینی، اثری منحصر به فرد ایجاد می‌کند.

او که همیشه در آثارش به دنبال پاسخگویی و روشن کردن مسائل دیدنی بوده، در داستان راستان بیشتر طراح مسائل است. با اینکه پاسخ از همان نخست روشن است، یعنی پیروی از مفاهیم اخلاقی که پیشوایان بزرگ دین با آنها زندگی پربارشان را گذراندند. کتاب مجموعه‌ای شامل بر 125 داستان با الهام از پیامبر اسلام (ص) و بزرگان مکتب تشیع می‌باشد که در 2 جلد نگاشته شده است. نگارش جلد اول با 75 داستان در سال 1339 و جلد دوم با 50 داستان در سال 1343 انجام شده است.

همان‌گونه که در بالا بیان شد، نثر کتاب به سادگی بیان شده است و تأثیرگذاری آن تا حدی است که می‌توان از داستان‌های کتاب برای آموزش کودکان نیز بهره برد. با این حال، کتاب برای عموم مردم قابل فهم است و خواننده می‌تواند به راحتی با داستان‌هایش ارتباط برقرار کند. سادگی لحن کتاب از نظر مطهری جهت برخورداری از مرجعی سودمند برای توضیح مسائل مشکل دینی بوده است. مفاهیم سنگین دینی یا فقهی باید با مقیاس اندیشه عموم مردم اندازه‌گیری شود، به این معنا که سادگی در بیان مسائل دشوار خود به تنهایی هنری بزرگ است.

طبقه بندی داستان های کتاب بر طبق اندیشه، علم، احترام، دوری از تعصب، تصورات غلط از دین و کج‌اندیشی‏ها و افراط و تفریط‌ها، عمل نیکو، اعمال اخلاقی و عبادی (تقوا و زهد)، پرهیز از غرور، غفلت، مال اندوزی، خوردن مال حرام، شرکت در مسائل اجتماعی، رعایت عزت نفس، تواضع، حقوق دیگران، اهمیت کار و تلاش برای روزی حلال، ایستادگی در برابر زور و ستم، قضاوت صحیح، تحمل سختی‌ها، توجه به خداوند در همه امور و موارد بسیار دیگر اشاره کرد.

در کشف حقیقت داستان ها باید این نکته را بیان کرد که مطهری از نصیحت گویی مستقیم دوری کرده است، او تنها ذهن خواننده را برای پروراندن موضوع و نتیجه ‌گیری نهایی آماده می‌کند. عناوین داستان‌ها موضوع اصلی را لو نمی‌دهند تا جذابیت روایت در نزد مخاطب زنده بماند. به طور کلی، اثر او چیزی در حد بیان حکایت‌هایی پند آموز فراتر نمی‌رود.

می توان حدس زد که رسالت مطهری در این کتاب و دیگر آثارش ایجاد فضایی برای راهنمایی تعالیم اسلامی در بطم جامعه است. کلام او تنها در تئوری نمی‌ماند، بلکه درصدد این است که اندیشه اسلامی در جامعه پیاده سازی شود. او در این کتاب با استفاده از کُتب حدیث، تراجم و تواریخ نیز به دنبال روح واقعی دین است. حتی در این مسیر او به رجال شیعه اشاره نمی‌کند، بلکه از افراد صالح سنّی نیز در کتابش یاد می‌کند.

نام کتاب نیز برگرفته از کسانی است که راه راست که همان دین خداوند است را پی گرفته‌اند که قرآن آنها را «صدّیقین» می‌نامد. بنابراین از این جهت هم می‌تواند این موضوع را روشن کرد که داستانهای کتاب خیالی نیستند، بلکه برگرفته از زندگی واقعی بزرگان دینی با حفظ امانت در کلام نوشته شده‌اند. با این حال، اثر داستانی مرتضی مطهری می‌تواند تجربه منحصر به فرد خواندن کتابی دینی با شیوه بیانی متفاوت را برای خواننده فراهم کند.زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

برای دانلود کتاب داستان راستان در نسخه الکترونیکی پی‌دی‌اف (PDF) به سایت فیدیبو مراجعه کنید، همچنین اگر از گوش فرادادن به داستان بیشتر از خواندن لذت می‌برید، خرید آنلاین نسخه کامل و یا خلاصه آن را در قالب کتاب صوتی پیشنهاد می‌دهیم.

در رکاب خلیفه

علی (علیه‌السلام) هنگامی که به سوی کوفه می‌آمد، وارد شهر انبار شد که مردمش ایرانی بودند. کدخدایان و کشاورزان ایرانی خرسند بودند که خلیفه محبوبشان از شهر آنها عبور می‌کند، به استقبالش شتافتند، هنگامی که مرکب علی به راه افتاد، آنها در جلو مرکب علی (ع) شروع کردند به دویدن. علی آنها را طلبید و پرسید: «چرا می‌دوید، این چه کاری است که می کنید؟»

این یک نوعی احترام است که ما نسبت به امراء و افراد مورد احترام خود می‌کنیم. این سنت و یک نوع ادبی است که در میان ما معمول بوده است.

اینکار شما را در دنیا به رنج می‌اندازد و در آخرت به شقاوت می‌کشاند. همیشه از این گونه کارها که شما را پست و خوار می‌کند خودداری کنید. به‌علاوه این کارها چه فایده‌ای به حال آن افراد دارد؟

شکایت همسایه

شخصی آمد حضور رسول اکرم و از همسایه‌اش شکایت کرد که مرا اذیت می‌کند و از من سلب آسایش کرده. رسول اکرم فرمود: «تحمل کن و سر و صدا علیه همسایه‌ات راه نینداز، بلکه روش خود را تغییر دهد.» بعد از چندی دومرتبه آمد و شکایت کرد. این دفعه نیز رسول اکرم فرمود: «تحمل کن.»

برای سومین بار آمد و گفت: یا رسول‌الله این همسایه من، دست از روش خویش بر نمی‌دارد و همان طور موجبات ناراحتی من و خانواده‌ام را فراهم می‌سازد.

این دفعه رسول اکرم به او فرمود: «روز جمعه که رسید، برو اسباب و اثاث خودت را بیرون بیاور و سر راه مردم که می‌آیند و می‌روند و می‌بینند بگذار، مردم از تو خواهند پرسید که چرا اثاثت اینجا ریخته است؟ بگو از دست همسایه بد و شکایت او را به همه مردم بگو.» شاکی همین کار را کرد.

همسایه موذی که خیال می‌کرد، پیغمبر برای همیشه دستور تحمل و بردباری می‌دهد، نمی‌دانست آنجا که پای دفع ظلم و دفاع از حقوق به میان بیاید، اسلام حیثیت و احترامی برای متجاوز قائل نیست. لهذا همین‌که از موضوع اطلاع یافت، به التماس افتاد و خواهش کرد که آن مرد، اثاث خود را برگرداند به منزل. در همان وقت متعهد شد که دیگر به هیچ نحو موجبات آزار همسایه خود را فراهم نسازد.

آیت‌الله مرتضی مطهری در سال 1298 هجری شمسی در فاریمان در استان خراسان متولد شد. او در دوران کودکی علاقه‌مند به یادگیری بود و استعداد بزرگی از خود نشان می‌داد. او در سن 12 سالگی مقدمات علوم اسلامی، منطق، فلسفه و فقه اسلامی را در مشهد آموخت. چند سال بعد به قم رفت و با امام خمینی (ره) آشنا شد.

او تا پایان عمر خود مطالعات فلسفه الهی و دیدگاه مادی‌گرایی را ادامه داد و به این ترتیب او توانست دو فلسفه را جدا کند و آنها را مقایسه کند و بدین طریق بر اعتبار دیدگاه همه جانبه اسلام تأکید کرد. سپس مطهری شروع به نوشتن کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» کرد، اثری تا 20 سال پیش از انقلاب اسلامی در مدارس فلسفه و فقه مورد توجه قرار می‌گرفت.

در طول این مدت علاوه بر سخنرانی و تحقیقاتی که در زمینه‌های مختلف فرهنگ اسلامی انجام داد، در چندین سخنرانی در مورد فقه اسلامی، ادبیات، فلسفه، موضوعات اجتماعی و تاریخی شرکت کرد. پس از آمدن به تهران در سال 1337، مطهری مبارزه‌های علمی و سیاسی خود را با رژیم پهلوی آغاز کرد، بنابراین او برای سخنرانی خود در برابر شاه در سال 1320 دستگیر شد. پس از آن، نام او به عنوان یکی از مخالفان رژیم باقی ماند.

آگاهی نسل جوان از اهداف مهم مرتضی مطهری بود و او بسیاری از کتاب‌های خود همچون «داستان راستان» نوشت که به عنوان بهترین کتاب سال 1944 توسط سازمان بین‌المللی یونسکو معرفی شده بود.

این استاد بزرگ نیز در پیروزی انقلاب اسلامی که تحت رهبری امام خمینی (ره) بود، نقش ویژه‌ای داشت. در نهایت دشمنان اسلام او را در سال 1958 به شهادت رساندند. بنابراین روز شهادت او به نام «روز معلم» نام‌گذاری شد.

در حدود 72 عنوان کتاب از استاد مرتضی مطهری نوشته شده است که در زیر برخی از مهمترین آنها را آورده‌ایم:

– آزادی معنوی

– آشنایی با علوم اسلامی

– اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب

– اصول فلسفه و روش رئالیسم

– امدادهای غیبی در زندگی بشر

– انسان کامل

– انسان و ایمان

– جاذبه و دافعه علی

– جامعه و تاریخ

– حماسه حسینی

– خدمات متقابل ایران و اسلام

– فلسفه تاریخ

از این اثر مطهری مجموعه تلویزیونی به کارگردانی «اکبر حر» و «هوشنگ پاکروان» ساخته و در سال های 1360 تا 1361 به نمایش درآمد. در هر قسمت این کار داستانی از کتاب نقل می‌شود. همچنین بارها انیمیشن‌های تلویزیونی مختلفی از این کتاب در قالب کارتون برای کودکان و نوجوانان ساخته و پخش شده است.

قصه‌گویی از دیرباز به عنوان بهترین شکل آموزش شناخته می‌شده است، زیرا مخاطب با تفکر و تصویرسازی از داستان با آن به شکلی شخصی همزادپنداری می‌کند؛ این موضوع درباره این کتاب نیز صادق است. مطهری با طرح داستان‌هایی پندآموز در بازگو کردن اندیشه و اخلاقیات دینی در بیانی ساده به مخاطب موفق عمل می‌کند.

او به دور از پیچیدگی‌های لفظی که فهم بسیاری از موضوعات دینی را دشوار می‌کند، توانسته اثری ساده و در عین حال پرمعنا خلق کند. مطهری در کتابش بهترین راه سعادت را پیروی از اصولی می‌داند که بزرگان دینی در قرون گذشته به حقیقت واقعی آن رسیده‌اند.

منبع مطلب : fidibo.com

مدیر محترم سایت fidibo.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.

عشاق الحسین : کتاب داستان راستان کتاب خوبی هست حتما امتحان کنید

خو : عالی

عالی : عالی

.الو بلا شلو بلا سمیتیخسپژنمصدیمپیخژ

نه بابا عالی بود

ببخشید در مورد کیست

لزار😔😥😲😔😪😲😲😥

بسیار خوبه توصیه میکنم از این برنامه استفاده کنید

ههه خخخ ههه خخخ ههه خخخ ههه خخخ هههه😐

.

سلام ، لطفا داستان های کوتاه هم بزارین

ببخشید میخواستم بگم که لطفا داستان های کوتاه داستان راستان رو هم بزارین

نمی دونن برای تحقیق می خواستم ولی متن خیلی جالبی داشت

عالی

عالی

عالی

این ها خیلی خوبه حتما استفاده کنید

عالی

کتاب داستان راستان کتاب خوبی هست حتما امتحان کنید

این مطالب توسط ربات جمع آوری شده است در صورت نارضایتی به ما اطلاع دهید تا
محتوای مطلب شما را حذف کنیم.

داستان زندگی امامان از کتاب داستان راستان را از سایت هاب گرام دریافت کنید.

داستان راستان نوشته مرتضی مطهری کتابی در باب فضایل و کرامات پیامبر اسلام (ص) و خاندان اوست. این کتاب در قالب 125 داستان که ریشه در تعلیمات اسلامی دارد به رشته تحریر درآمده است. مرتضی مطهری که مجتهدی عالم بر فقه و فیلسوفی اندیشمند بود، توانسته مفاهیم اخلاقی و اجتماعی را با لحنی ساده و قابل فهم بیان کند. قهرمان‌های کتاب او از پیشوایان بزرگ دین و شخصیت‌های بزرگوار علمی و فقهی انتخاب شده‌اند. با اینکه کتاب داستان راستان در قالب روایتی داستانی نوشته شده است، ولی می‌توان در بطن کتاب مقصود مطهری را به راحتی درک کرد و آن تعریفی جدید از جامعه اسلامی است. او در بحبوحه دهه 40 شمسی که ریشه‌های مدرنیته با شمایل غربی به شکلی روزافزون در حال رشد بود، کتاب خود را منتشر کرد. حرکت او در زمان خودش بسیار جسورانه بود که با استقبال گسترده مردم همراه بود، ولی بازخورد اصلی کتابش بعدها در انقلاب اسلامی نمایان شد. اثر پرفروش او اگرچه نامش را به عنوان مجتهدی با اندیشه متفاوت بر سر زبان‌ها انداخت، ولی امروزه دیگر آثارش از مرز حوزه‌های علمیه و فقهی و علاقه‌مندان به پژوهش در مسائل دینی بیشتر نرفت.

کتاب داستان راستان نقل داستان‌هایی از ائمه و معصومین اسلام است. توجه به زندگی این بزرگواران در طول تاریخ همیشه حرکتی برای موضوعیت بخشیدن به مفاهیم اسلامی بوده است. این کتاب نیز از این قاعده مستثنا نیست و در داستان‌هایش به فرازهایی از زندگی و سیره این بزرگواران می‌پردازد. هدف مرتضی مطهری از نگارش این اثر، آموزش نسل‌ها با شیوه زندگی پیشوایان دیدنی و تمسک جستن به اندیشه اسلامی به عنوان تنها راه سعادت بوده است.زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

می‌توان ادعا کرد که تاکنون اثری متفاوت به مانند کتاب داستان راستان که با لحنی ساده به زندگی معصومین بپردازد نگاشته نشده است. این کتاب که از زمان انتشارش تا به امروز در شمار پرمخاطب‌ترین آثار دینی بوده است، در مَجال توصیف نمونه‌ای منحصر به فرد از تعریف جامعه آرمانی و اسلامی است. مرتضی مطهری یا بیانی شیوا محتوای داستان‌هایش در کتاب را از طریق احادیث، کتب تواریخ، احکام و حکایت‌های دینی از سیره خاندان نبوی ارجاع گرفته است.

هر چند کتاب‌هایی که با این مضمون نوشته شده اند بی‌شمارند، ولی ارائه سبکی متفاوت که ناشی از تحولات اجتماعی و ضرورت‌های فرهنگی بوده، کاری تازه و بی‌بدیل است. مطهری با درک درست از مقتضیات زمانه خود، در مسیر روشنفکری دینی پای می‌گذارد – با اینکه بعد از این کتاب دیگر به چنین جریانی ملحق نمی‌شود – ولی به تناسب اوضاع جامعه و نیازهای دینی، اثری منحصر به فرد ایجاد می‌کند.

او که همیشه در آثارش به دنبال پاسخگویی و روشن کردن مسائل دیدنی بوده، در داستان راستان بیشتر طراح مسائل است. با اینکه پاسخ از همان نخست روشن است، یعنی پیروی از مفاهیم اخلاقی که پیشوایان بزرگ دین با آنها زندگی پربارشان را گذراندند. کتاب مجموعه‌ای شامل بر 125 داستان با الهام از پیامبر اسلام (ص) و بزرگان مکتب تشیع می‌باشد که در 2 جلد نگاشته شده است. نگارش جلد اول با 75 داستان در سال 1339 و جلد دوم با 50 داستان در سال 1343 انجام شده است.

همان‌گونه که در بالا بیان شد، نثر کتاب به سادگی بیان شده است و تأثیرگذاری آن تا حدی است که می‌توان از داستان‌های کتاب برای آموزش کودکان نیز بهره برد. با این حال، کتاب برای عموم مردم قابل فهم است و خواننده می‌تواند به راحتی با داستان‌هایش ارتباط برقرار کند. سادگی لحن کتاب از نظر مطهری جهت برخورداری از مرجعی سودمند برای توضیح مسائل مشکل دینی بوده است. مفاهیم سنگین دینی یا فقهی باید با مقیاس اندیشه عموم مردم اندازه‌گیری شود، به این معنا که سادگی در بیان مسائل دشوار خود به تنهایی هنری بزرگ است.

طبقه بندی داستان های کتاب بر طبق اندیشه، علم، احترام، دوری از تعصب، تصورات غلط از دین و کج‌اندیشی‏ها و افراط و تفریط‌ها، عمل نیکو، اعمال اخلاقی و عبادی (تقوا و زهد)، پرهیز از غرور، غفلت، مال اندوزی، خوردن مال حرام، شرکت در مسائل اجتماعی، رعایت عزت نفس، تواضع، حقوق دیگران، اهمیت کار و تلاش برای روزی حلال، ایستادگی در برابر زور و ستم، قضاوت صحیح، تحمل سختی‌ها، توجه به خداوند در همه امور و موارد بسیار دیگر اشاره کرد.

در کشف حقیقت داستان ها باید این نکته را بیان کرد که مطهری از نصیحت گویی مستقیم دوری کرده است، او تنها ذهن خواننده را برای پروراندن موضوع و نتیجه ‌گیری نهایی آماده می‌کند. عناوین داستان‌ها موضوع اصلی را لو نمی‌دهند تا جذابیت روایت در نزد مخاطب زنده بماند. به طور کلی، اثر او چیزی در حد بیان حکایت‌هایی پند آموز فراتر نمی‌رود.

می توان حدس زد که رسالت مطهری در این کتاب و دیگر آثارش ایجاد فضایی برای راهنمایی تعالیم اسلامی در بطم جامعه است. کلام او تنها در تئوری نمی‌ماند، بلکه درصدد این است که اندیشه اسلامی در جامعه پیاده سازی شود. او در این کتاب با استفاده از کُتب حدیث، تراجم و تواریخ نیز به دنبال روح واقعی دین است. حتی در این مسیر او به رجال شیعه اشاره نمی‌کند، بلکه از افراد صالح سنّی نیز در کتابش یاد می‌کند.

نام کتاب نیز برگرفته از کسانی است که راه راست که همان دین خداوند است را پی گرفته‌اند که قرآن آنها را «صدّیقین» می‌نامد. بنابراین از این جهت هم می‌تواند این موضوع را روشن کرد که داستانهای کتاب خیالی نیستند، بلکه برگرفته از زندگی واقعی بزرگان دینی با حفظ امانت در کلام نوشته شده‌اند. با این حال، اثر داستانی مرتضی مطهری می‌تواند تجربه منحصر به فرد خواندن کتابی دینی با شیوه بیانی متفاوت را برای خواننده فراهم کند.

برای دانلود کتاب داستان راستان در نسخه الکترونیکی پی‌دی‌اف (PDF) به سایت فیدیبو مراجعه کنید، همچنین اگر از گوش فرادادن به داستان بیشتر از خواندن لذت می‌برید، خرید آنلاین نسخه کامل و یا خلاصه آن را در قالب کتاب صوتی پیشنهاد می‌دهیم.

در رکاب خلیفه

علی (علیه‌السلام) هنگامی که به سوی کوفه می‌آمد، وارد شهر انبار شد که مردمش ایرانی بودند. کدخدایان و کشاورزان ایرانی خرسند بودند که خلیفه محبوبشان از شهر آنها عبور می‌کند، به استقبالش شتافتند، هنگامی که مرکب علی به راه افتاد، آنها در جلو مرکب علی (ع) شروع کردند به دویدن. علی آنها را طلبید و پرسید: «چرا می‌دوید، این چه کاری است که می کنید؟»

این یک نوعی احترام است که ما نسبت به امراء و افراد مورد احترام خود می‌کنیم. این سنت و یک نوع ادبی است که در میان ما معمول بوده است.

اینکار شما را در دنیا به رنج می‌اندازد و در آخرت به شقاوت می‌کشاند. همیشه از این گونه کارها که شما را پست و خوار می‌کند خودداری کنید. به‌علاوه این کارها چه فایده‌ای به حال آن افراد دارد؟

شکایت همسایه

شخصی آمد حضور رسول اکرم و از همسایه‌اش شکایت کرد که مرا اذیت می‌کند و از من سلب آسایش کرده. رسول اکرم فرمود: «تحمل کن و سر و صدا علیه همسایه‌ات راه نینداز، بلکه روش خود را تغییر دهد.» بعد از چندی دومرتبه آمد و شکایت کرد. این دفعه نیز رسول اکرم فرمود: «تحمل کن.»

برای سومین بار آمد و گفت: یا رسول‌الله این همسایه من، دست از روش خویش بر نمی‌دارد و همان طور موجبات ناراحتی من و خانواده‌ام را فراهم می‌سازد.

این دفعه رسول اکرم به او فرمود: «روز جمعه که رسید، برو اسباب و اثاث خودت را بیرون بیاور و سر راه مردم که می‌آیند و می‌روند و می‌بینند بگذار، مردم از تو خواهند پرسید که چرا اثاثت اینجا ریخته است؟ بگو از دست همسایه بد و شکایت او را به همه مردم بگو.» شاکی همین کار را کرد.

همسایه موذی که خیال می‌کرد، پیغمبر برای همیشه دستور تحمل و بردباری می‌دهد، نمی‌دانست آنجا که پای دفع ظلم و دفاع از حقوق به میان بیاید، اسلام حیثیت و احترامی برای متجاوز قائل نیست. لهذا همین‌که از موضوع اطلاع یافت، به التماس افتاد و خواهش کرد که آن مرد، اثاث خود را برگرداند به منزل. در همان وقت متعهد شد که دیگر به هیچ نحو موجبات آزار همسایه خود را فراهم نسازد.

آیت‌الله مرتضی مطهری در سال 1298 هجری شمسی در فاریمان در استان خراسان متولد شد. او در دوران کودکی علاقه‌مند به یادگیری بود و استعداد بزرگی از خود نشان می‌داد. او در سن 12 سالگی مقدمات علوم اسلامی، منطق، فلسفه و فقه اسلامی را در مشهد آموخت. چند سال بعد به قم رفت و با امام خمینی (ره) آشنا شد.

او تا پایان عمر خود مطالعات فلسفه الهی و دیدگاه مادی‌گرایی را ادامه داد و به این ترتیب او توانست دو فلسفه را جدا کند و آنها را مقایسه کند و بدین طریق بر اعتبار دیدگاه همه جانبه اسلام تأکید کرد. سپس مطهری شروع به نوشتن کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» کرد، اثری تا 20 سال پیش از انقلاب اسلامی در مدارس فلسفه و فقه مورد توجه قرار می‌گرفت.

در طول این مدت علاوه بر سخنرانی و تحقیقاتی که در زمینه‌های مختلف فرهنگ اسلامی انجام داد، در چندین سخنرانی در مورد فقه اسلامی، ادبیات، فلسفه، موضوعات اجتماعی و تاریخی شرکت کرد. پس از آمدن به تهران در سال 1337، مطهری مبارزه‌های علمی و سیاسی خود را با رژیم پهلوی آغاز کرد، بنابراین او برای سخنرانی خود در برابر شاه در سال 1320 دستگیر شد. پس از آن، نام او به عنوان یکی از مخالفان رژیم باقی ماند.

آگاهی نسل جوان از اهداف مهم مرتضی مطهری بود و او بسیاری از کتاب‌های خود همچون «داستان راستان» نوشت که به عنوان بهترین کتاب سال 1944 توسط سازمان بین‌المللی یونسکو معرفی شده بود.

این استاد بزرگ نیز در پیروزی انقلاب اسلامی که تحت رهبری امام خمینی (ره) بود، نقش ویژه‌ای داشت. در نهایت دشمنان اسلام او را در سال 1958 به شهادت رساندند. بنابراین روز شهادت او به نام «روز معلم» نام‌گذاری شد.

در حدود 72 عنوان کتاب از استاد مرتضی مطهری نوشته شده است که در زیر برخی از مهمترین آنها را آورده‌ایم:

– آزادی معنوی

– آشنایی با علوم اسلامی

– اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب

– اصول فلسفه و روش رئالیسم

– امدادهای غیبی در زندگی بشر

– انسان کامل

– انسان و ایمان

– جاذبه و دافعه علی

– جامعه و تاریخ

زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

– حماسه حسینی

– خدمات متقابل ایران و اسلام

– فلسفه تاریخ

از این اثر مطهری مجموعه تلویزیونی به کارگردانی «اکبر حر» و «هوشنگ پاکروان» ساخته و در سال های 1360 تا 1361 به نمایش درآمد. در هر قسمت این کار داستانی از کتاب نقل می‌شود. همچنین بارها انیمیشن‌های تلویزیونی مختلفی از این کتاب در قالب کارتون برای کودکان و نوجوانان ساخته و پخش شده است.

قصه‌گویی از دیرباز به عنوان بهترین شکل آموزش شناخته می‌شده است، زیرا مخاطب با تفکر و تصویرسازی از داستان با آن به شکلی شخصی همزادپنداری می‌کند؛ این موضوع درباره این کتاب نیز صادق است. مطهری با طرح داستان‌هایی پندآموز در بازگو کردن اندیشه و اخلاقیات دینی در بیانی ساده به مخاطب موفق عمل می‌کند.

او به دور از پیچیدگی‌های لفظی که فهم بسیاری از موضوعات دینی را دشوار می‌کند، توانسته اثری ساده و در عین حال پرمعنا خلق کند. مطهری در کتابش بهترین راه سعادت را پیروی از اصولی می‌داند که بزرگان دینی در قرون گذشته به حقیقت واقعی آن رسیده‌اند.

منبع مطلب : fidibo.com

مدیر محترم سایت fidibo.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

 

میهمانان علی (ع)

مردی با پسرش، به عنوان میهمان، بر علی – علیه‏السلام – وارد شدند. علی(ع) با اکرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا، قنبر غلام معروف علی(ع)، حوله‏ای و طشتی و ابریقی برای شستن دست آورد. علی (ع) آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست میهمان را بشوید. میهمان خود را عقب کشید و گفت: مگر چنین چیزی ممکن است که من دست هایم را بگیرم و شما بشویید. علی(ع) فرمود: برادر تو، از سر تو است، از تو جدا نیست، می خواهد عهده دار خدمت تو بشود، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد، چرا می خواهی مانع کارثوابی بشوی؟” باز هم آن مرد امتناع کرد. آخر علی(ع) او را قسم داد که: من می خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم، مانع کار من مشو. میهمان با حالت شرمندگی حاضر شد. علی فرمود: خواهش می کنم دست خود را درست و کامل بشویی، همان طوری که اگر قنبر می خواست دستت را بشوید می شستی، خجالت و تعارف را کنار بگذار. همین که از شستن دست مهمان فارغ شد، به پسر برومند خود محمد بن حنفیه گفت: دست پسر را تو بشوی. من که پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوی. اگر پدر این پسر در اینجا نمی بود و تنها خود این پسر میهمان ما بود من خودم دستش را می شستم، اما خداوند دوست دارد آنجا که پدر و پسری هر دو حاضرند، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود. محمد به امر پدر برخاست و دست پسر میهمان را شست.

امام حسن عسکری(ع) وقتی که این داستان را نقل کردند، فرمودند: شیعه حقیقی باید این طور باشد.”

داستان راستان – علامه شهید مرتضی مطهری – به نقل از: بحارالانوار، جلد 9، چاپ تبریز، صفحه. 598

 

سلام دوستان عزیزم. با خودم فکر کردم که بهتره به مناسبت میلاد با سعادت امیرمومنان حضرت علی علیه السلام. داستانی از زندگی ایشان رو از کتاب ارزشمند و گران سنگ استاد شهید علامه مطهری نقل کنم. امیدوارم که خداوند علی اعلی به همه ما توفیق استفاده از این سرمشق های نورانی زندگی رو عنایت فرماید. انشاالله.

منبع مطلب : mehreaabi.blogfa.com

مدیر محترم سایت mehreaabi.blogfa.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

قافله‏ای که به حج می‏رفت

قافله‏ای از مسلمانان که آهنگ مکه داشت ، همینکه به مدینه رسید چند روزی توقف و استراحت کرد ، وبعد از مدینه به مقصد مکه به راه افتاد.در بین راه مکه و مدینه ، در یکی از منازل ، اهل قافله با مردی مصادف‏ شدند که با آنها آشنا بود . آن مرد در ضمن صحبت با آنها ، متوجه شخصی‏ درمیان آنها شد که سیمای صالحین داشت ، و با چابکی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به کارها و حوائج اهل قافله بود ، در لحظه اول او را شناخت . باکمال تعجب از اهل قافله پرسید : این شخصی را که مشغول خدمت و انجام کارهای شماست می‏شناسید ؟ – نه ، او را نمی‏شناسیم ، این مرد در مدینه به قافله ما ملحق شد . مردی‏ صالح و متقی و پرهیزگار است . ما از او تقاضا نکرده‏ایم که برای ما کاری‏ انجام دهد ، ولی او خودش مایل است که در کارهای دیگران شرکت کند و به‏ آنها کمک بدهد .- ” معلوم است که نمی‏شناسید ، اگر می‏شناختید این طور گستاخ نبودید و هرگز حاضر نمی‏شدید مانند یک خادم به کارهای شما رسیدگی کند ” .- ” مگر این شخص کیست ؟ ” – ” این ، علی بن الحسین زین العابدین(ع) است ” .جمعیت آشفته به پاخاستند و خواستند برای معذرت دست و پای امام را ببوسند . آنگاه به عنوان گله گفتند : ” این چه کاری بود که شما با ما کردید ؟ ! ممکن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبت به شما بکنیم ، و مرتکب گناهی بزرگ بشویم ” . امام : ” من عمدا شمارا که مرا نمی‏شناختید برای همسفری انتخاب کردم ، زیرا گاهی با کسانی که مرا می‏شناسند مسافرت می‏کنم ، آنها به خاطر رسول خدا(ص) زیاد به من عطوفت و مهربانی می‏کنند ،نمی‏گذارند که من عهده‏دار کار و خدمتی بشوم ، از اینرو مایلم همسفرانی‏ انتخاب کنم که مرا نمی‏شناسند و از معرفی خودم هم خودداری می‏کنم تابتوانم به سعادت خدمت رفقا نائل شوم ” ( 1 ) .

 

پاورقی : . 1 بحار ، جلد 11 ، چاپ کمپانی ، صفحه 21 ، و در صفحه 27 بحار ،

جمله‏هایی هست که امام می‏فرماید : ” اکره ان آخذ برسول الله ما لا اعطی‏ مثله » ” ، و در روایتی هست که فرمود : ” ما اکلت بقرابتی من رسول‏

الله قط » ” .

GetBC(244);

حسین | 11:52 – دوشنبه بیست و هفتم آذر ۱۳۹۱

منبع مطلب : mohebeen.blogfa.com

مدیر محترم سایت mohebeen.blogfa.com لطفا اعلامیه سیاه بالای سایت را مطالعه کنید.

مهدی : نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.

نمیدونم, کاش دوستان در نظرات جواب رو بفرستن.

این مطالب توسط ربات جمع آوری شده است در صورت نارضایتی به ما اطلاع دهید تا
محتوای مطلب شما را حذف کنیم.

ستاره |‌ سرویس محتوای کمک درسی – کتاب داستان راستان اثر ارزشمند استاد مطهری (ره) شامل حكايات آموزنده بسياری درباره شخصيت، رفتار، رهنمودها و سيره زندگی پیامبر اسلام (ص) و امامان معصوم است. مطالعه این کتاب تعریفی جدید از جامعه اسلامی ارائه می‌دهد که بسیار جذاب و سرشار از حکمت و بزرگی و مهربانی است. در این مطلب داستان هایی از زندگی امامان از کتاب داستان راستان شهید مرتضی مطهری را می‌خوانید. امیدواریم این ۵ داستان کوتاه مورد پسند شما قرار بگیرد. 

 

مردی با پسرش، به عنوان میهمان، بر علی – عليه‏السلام – وارد شدند. علی(ع) با اكرام و احترام بسيار آنها را در صدر مجلس نشانيد و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسيد. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا، قنبر غلام معروف علی(ع)، حوله‏ای و طشتی و ابريقی برای شستن دست آورد. علی (ع) آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست میهمان را بشويد. میهمان خود را عقب كشيد و گفت: مگر چنين چيزی ممكن است كه من دست هايم را بگيرم و شما بشویيد.زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

علی (ع) فرمود: برادر تو، از سر تو است، از تو جدا نيست، می خواهد عهده دار خدمت تو بشود، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد، چرا می خواهی مانع كارثوابی بشوی؟” باز هم آن مرد امتناع كرد. آخر علی(ع) او را قسم داد كه: من می خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم، مانع كار من مشو. میهمان با حالت شرمندگی حاضر شد.

علی فرمود: خواهش می کنم دست خود را درست و كامل بشويی، همان طوری كه اگر قنبر می‌خواست دستت را بشويد می شستی، خجالت و تعارف را كنار بگذار. همين كه از شستن دست مهمان فارغ شد، به پسر برومند خود محمد بن حنفيه گفت: دست پسر را تو بشوی. من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوی. اگر پدر اين پسر در اينجا نمی‌بود و تنها خود اين پسر میهمان ما بود من خودم دستش را می شستم، اما خداوند دوست دارد آنجا كه پدر و پسری هر دو حاضرند، بين آنها در احترامات فرق گذاشته شود. محمد به امر پدر برخاست و دست پسر میهمان را شست.

امام حسن عسكری(ع) وقتی كه اين داستان را نقل كردند، فرمودند: شيعه حقيقی بايد اين طور باشد.”

داستان راستان – علامه شهید مرتضی مطهری – به نقل از: بحارالانوار، جلد 9، چاپ تبريز، صفحه. 598

 

 

شخصی از اهل شام به قصد حج یا مقصد دیگر به مدینه آمد. چشمش افتاد به مردی كه در كناری نشسته بود. توجهش جلب شد. پرسید: این مرد كیست؟ گفته شد: «حسین بن علی بن ابی طالب است. » سوابق تبلیغاتی عجیبی كه در روحش رسوخ كرده بود موجب شد كه دیگ خشمش به جوش آید و قربة الی اللّه آنچه می تواند سبّ و دشنام نثار حسین بن علی بنماید.

همین كه هرچه خواست گفت و عقده ی دل خود را گشود، امام حسین بدون آنكه خشم بگیرد و اظهار ناراحتی كند، نگاهی پر از مهر و عطوفت به او كرد و پس از آنكه چند آیه از قرآن- مبنی بر حسن خلق و عفو و اغماض- قرائت كرد به او فرمود: «ما برای هر نوع خدمت و كمک به تو آماده ایم. » آنگاه از او پرسید: «آیا از اهل شامی؟ » جواب داد: آری. فرمود: «من با این خلق و خوی سابقه دارم و سرچشمه ی آن را می دانم. » .

پس از آن فرمود: «تو در شهر ما غریبی، اگر احتیاجی داری حاضریم به تو كمک دهیم، حاضریم در خانه ی خود از تو پذیرایی كنیم، حاضریم تو را بپوشانیم، حاضریم به تو پول بدهیم.» مرد شامی كه منتظر بود با عكس العمل شدیدی برخورد كند و هرگز گمان نمی كرد با یک همچو گذشت و اغماضی روبرو شود، چنان منقلب شد كه گفت:

«آرزو داشتم در آن وقت زمین شكافته می شد و من به زمین فرو می رفتم و اینچنین نشناخته و نسنجیده گستاخی نمی كردم. تا آن ساعت برای من در همه ی روی زمین كسی از حسین و پدرش مبغوضتر نبود، و از آن ساعت برعكس، كسی نزد من از او و پدرش محبوبتر نیست. » 

 

شخصی باهیجان و اضطراب ، به حضور امام صادق ” ع ” آمد و گفت : ” درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد ، که‏ خیلی فقیر و تنگدستم ” .
امام : ” هرگز دعا نمی‏کنم ” .
– ” چرا دعا نمی‏کنید ؟ ! “
” برای اینکه خداوند راهی برای اینکار معین کرده است ، خداوند امر کرده که روزی را پی‏جویی کنید ، و طلب نمایید . اما تو می‏خواهی در خانه‏ خود بنشینی ، و با دعا روزی را به خانه خود بکشانی ! “

 

 

مردی از سفر حج برگشته بود و سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را برای امام صادق (ع) تعریف می‌کرد.

  به خصوص یکی از هم‌سفران خویش را بسیار می‌ستود که چه مرد بزرگواری بود: «ما به معیت همچو مرد شریفی مفتخر بودیم، یک‌سره مشغول طاعت و عبادت بود، همین که در منزلی فرود می‌آمدیم او فوری به گوشه‌ای می‌رفت و سجّاده‌ی خویش را پهن می‌کرد و به طاعت و عبادت خویش مشغول می شد.»

  امام: «پس چه کسی کارهای او را انجام می‌داد؟ و که حیوان او را تیمار می‌کرد؟»

– البته افتخار این کارها با ما بود و او فقط به کارهای مقدّس خویش مشغول بود و کاری به این کارها نداشت.

– بنابراین همه‌ی شما از او برتر بوده اید.

 

امام باقر، محمدبن علی بن الحسین علیه السلام، لقبش «باقر» است. باقر یعنی شكافنده. به آن حضرت «باقرالعلوم» می گفتند، یعنی شكافنده ی دانشها.

– شغلش این بود، عار و ننگی محسوب نمی شود.

– مادرت سیاه و بی شرم و بدزبان بود.

– اگر این نسبت ها كه به مادرم می دهی راست است خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد كه دروغ و افترا بستی.

مشاهده ی این همه حلم از مردی كه قادر بود همه گونه موجبات آزار یك مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، كافی بود كه انقلابی در روحیه ی مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بكشاند. مرد مسیحی بعداً مسلمان شد.

 

 

همراهان گرامی؛ امیدواریم داستان های منتخب این مطلب را پسندیده باشید و به مطالعه کامل تر کتاب ارزشمند داستان راستان شهید مطهری رهنمون شوید. پیشنهاد می‌کنیم داستانی از رشادت های امیرالمومنین در میدان نبرد و یک داستان درباره زندگی امام موسی کاظم (ع) و بزرگواری ایشان را نیز در ستاره بخوانید.

خوبه خوبه
اصلا عالیه

زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

با عضویت رایگان در پلتفرم ستاره به گلچینی ازبهترین مطالب و منابع اطلاعاتی به زبان فارسی دست پیدا کرده و از ابزارها و امکانات مخصوص کسب و کارها نیز استفاده نمایید.

ستاره |‌ سرویس محتوای کمک درسی – کتاب داستان راستان اثر ارزشمند استاد مطهری (ره) شامل حكايات آموزنده بسياری درباره شخصيت، رفتار، رهنمودها و سيره زندگی پیامبر اسلام (ص) و امامان معصوم است. مطالعه این کتاب تعریفی جدید از جامعه اسلامی ارائه می‌دهد که بسیار جذاب و سرشار از حکمت و بزرگی و مهربانی است. در این مطلب داستان هایی از زندگی امامان از کتاب داستان راستان شهید مرتضی مطهری را می‌خوانید. امیدواریم این ۵ داستان کوتاه مورد پسند شما قرار بگیرد. 

 

مردی با پسرش، به عنوان میهمان، بر علی – عليه‏السلام – وارد شدند. علی(ع) با اكرام و احترام بسيار آنها را در صدر مجلس نشانيد و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسيد. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا، قنبر غلام معروف علی(ع)، حوله‏ای و طشتی و ابريقی برای شستن دست آورد. علی (ع) آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست میهمان را بشويد. میهمان خود را عقب كشيد و گفت: مگر چنين چيزی ممكن است كه من دست هايم را بگيرم و شما بشویيد.زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

علی (ع) فرمود: برادر تو، از سر تو است، از تو جدا نيست، می خواهد عهده دار خدمت تو بشود، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد، چرا می خواهی مانع كارثوابی بشوی؟” باز هم آن مرد امتناع كرد. آخر علی(ع) او را قسم داد كه: من می خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم، مانع كار من مشو. میهمان با حالت شرمندگی حاضر شد.

علی فرمود: خواهش می کنم دست خود را درست و كامل بشويی، همان طوری كه اگر قنبر می‌خواست دستت را بشويد می شستی، خجالت و تعارف را كنار بگذار. همين كه از شستن دست مهمان فارغ شد، به پسر برومند خود محمد بن حنفيه گفت: دست پسر را تو بشوی. من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوی. اگر پدر اين پسر در اينجا نمی‌بود و تنها خود اين پسر میهمان ما بود من خودم دستش را می شستم، اما خداوند دوست دارد آنجا كه پدر و پسری هر دو حاضرند، بين آنها در احترامات فرق گذاشته شود. محمد به امر پدر برخاست و دست پسر میهمان را شست.

امام حسن عسكری(ع) وقتی كه اين داستان را نقل كردند، فرمودند: شيعه حقيقی بايد اين طور باشد.”

داستان راستان – علامه شهید مرتضی مطهری – به نقل از: بحارالانوار، جلد 9، چاپ تبريز، صفحه. 598

 

 

شخصی از اهل شام به قصد حج یا مقصد دیگر به مدینه آمد. چشمش افتاد به مردی كه در كناری نشسته بود. توجهش جلب شد. پرسید: این مرد كیست؟ گفته شد: «حسین بن علی بن ابی طالب است. » سوابق تبلیغاتی عجیبی كه در روحش رسوخ كرده بود موجب شد كه دیگ خشمش به جوش آید و قربة الی اللّه آنچه می تواند سبّ و دشنام نثار حسین بن علی بنماید.

همین كه هرچه خواست گفت و عقده ی دل خود را گشود، امام حسین بدون آنكه خشم بگیرد و اظهار ناراحتی كند، نگاهی پر از مهر و عطوفت به او كرد و پس از آنكه چند آیه از قرآن- مبنی بر حسن خلق و عفو و اغماض- قرائت كرد به او فرمود: «ما برای هر نوع خدمت و كمک به تو آماده ایم. » آنگاه از او پرسید: «آیا از اهل شامی؟ » جواب داد: آری. فرمود: «من با این خلق و خوی سابقه دارم و سرچشمه ی آن را می دانم. » .

پس از آن فرمود: «تو در شهر ما غریبی، اگر احتیاجی داری حاضریم به تو كمک دهیم، حاضریم در خانه ی خود از تو پذیرایی كنیم، حاضریم تو را بپوشانیم، حاضریم به تو پول بدهیم.» مرد شامی كه منتظر بود با عكس العمل شدیدی برخورد كند و هرگز گمان نمی كرد با یک همچو گذشت و اغماضی روبرو شود، چنان منقلب شد كه گفت:

«آرزو داشتم در آن وقت زمین شكافته می شد و من به زمین فرو می رفتم و اینچنین نشناخته و نسنجیده گستاخی نمی كردم. تا آن ساعت برای من در همه ی روی زمین كسی از حسین و پدرش مبغوضتر نبود، و از آن ساعت برعكس، كسی نزد من از او و پدرش محبوبتر نیست. » 

 

شخصی باهیجان و اضطراب ، به حضور امام صادق ” ع ” آمد و گفت : ” درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد ، که‏ خیلی فقیر و تنگدستم ” .
امام : ” هرگز دعا نمی‏کنم ” .
– ” چرا دعا نمی‏کنید ؟ ! “
” برای اینکه خداوند راهی برای اینکار معین کرده است ، خداوند امر کرده که روزی را پی‏جویی کنید ، و طلب نمایید . اما تو می‏خواهی در خانه‏ خود بنشینی ، و با دعا روزی را به خانه خود بکشانی ! “

 

 

مردی از سفر حج برگشته بود و سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را برای امام صادق (ع) تعریف می‌کرد.

  به خصوص یکی از هم‌سفران خویش را بسیار می‌ستود که چه مرد بزرگواری بود: «ما به معیت همچو مرد شریفی مفتخر بودیم، یک‌سره مشغول طاعت و عبادت بود، همین که در منزلی فرود می‌آمدیم او فوری به گوشه‌ای می‌رفت و سجّاده‌ی خویش را پهن می‌کرد و به طاعت و عبادت خویش مشغول می شد.»

  امام: «پس چه کسی کارهای او را انجام می‌داد؟ و که حیوان او را تیمار می‌کرد؟»

– البته افتخار این کارها با ما بود و او فقط به کارهای مقدّس خویش مشغول بود و کاری به این کارها نداشت.

– بنابراین همه‌ی شما از او برتر بوده اید.

 

امام باقر، محمدبن علی بن الحسین علیه السلام، لقبش «باقر» است. باقر یعنی شكافنده. به آن حضرت «باقرالعلوم» می گفتند، یعنی شكافنده ی دانشها.

– شغلش این بود، عار و ننگی محسوب نمی شود.

– مادرت سیاه و بی شرم و بدزبان بود.

– اگر این نسبت ها كه به مادرم می دهی راست است خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد كه دروغ و افترا بستی.

مشاهده ی این همه حلم از مردی كه قادر بود همه گونه موجبات آزار یك مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، كافی بود كه انقلابی در روحیه ی مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بكشاند. مرد مسیحی بعداً مسلمان شد.

 

 

همراهان گرامی؛ امیدواریم داستان های منتخب این مطلب را پسندیده باشید و به مطالعه کامل تر کتاب ارزشمند داستان راستان شهید مطهری رهنمون شوید. پیشنهاد می‌کنیم داستانی از رشادت های امیرالمومنین در میدان نبرد و یک داستان درباره زندگی امام موسی کاظم (ع) و بزرگواری ایشان را نیز در ستاره بخوانید.

خوبه خوبه
اصلا عالیه

زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

با عضویت رایگان در پلتفرم ستاره به گلچینی ازبهترین مطالب و منابع اطلاعاتی به زبان فارسی دست پیدا کرده و از ابزارها و امکانات مخصوص کسب و کارها نیز استفاده نمایید.

ستاره |‌ سرویس محتوای کمک درسی – کتاب داستان راستان اثر ارزشمند استاد مطهری (ره) شامل حكايات آموزنده بسياری درباره شخصيت، رفتار، رهنمودها و سيره زندگی پیامبر اسلام (ص) و امامان معصوم است. مطالعه این کتاب تعریفی جدید از جامعه اسلامی ارائه می‌دهد که بسیار جذاب و سرشار از حکمت و بزرگی و مهربانی است. در این مطلب داستان هایی از زندگی امامان از کتاب داستان راستان شهید مرتضی مطهری را می‌خوانید. امیدواریم این ۵ داستان کوتاه مورد پسند شما قرار بگیرد. 

 

مردی با پسرش، به عنوان میهمان، بر علی – عليه‏السلام – وارد شدند. علی(ع) با اكرام و احترام بسيار آنها را در صدر مجلس نشانيد و خودش روبروی آنها نشست. موقع صرف غذا رسيد. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا، قنبر غلام معروف علی(ع)، حوله‏ای و طشتی و ابريقی برای شستن دست آورد. علی (ع) آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست میهمان را بشويد. میهمان خود را عقب كشيد و گفت: مگر چنين چيزی ممكن است كه من دست هايم را بگيرم و شما بشویيد.زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

علی (ع) فرمود: برادر تو، از سر تو است، از تو جدا نيست، می خواهد عهده دار خدمت تو بشود، در عوض خداوند به او پاداش خواهد داد، چرا می خواهی مانع كارثوابی بشوی؟” باز هم آن مرد امتناع كرد. آخر علی(ع) او را قسم داد كه: من می خواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم، مانع كار من مشو. میهمان با حالت شرمندگی حاضر شد.

علی فرمود: خواهش می کنم دست خود را درست و كامل بشويی، همان طوری كه اگر قنبر می‌خواست دستت را بشويد می شستی، خجالت و تعارف را كنار بگذار. همين كه از شستن دست مهمان فارغ شد، به پسر برومند خود محمد بن حنفيه گفت: دست پسر را تو بشوی. من كه پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوی. اگر پدر اين پسر در اينجا نمی‌بود و تنها خود اين پسر میهمان ما بود من خودم دستش را می شستم، اما خداوند دوست دارد آنجا كه پدر و پسری هر دو حاضرند، بين آنها در احترامات فرق گذاشته شود. محمد به امر پدر برخاست و دست پسر میهمان را شست.

امام حسن عسكری(ع) وقتی كه اين داستان را نقل كردند، فرمودند: شيعه حقيقی بايد اين طور باشد.”

داستان راستان – علامه شهید مرتضی مطهری – به نقل از: بحارالانوار، جلد 9، چاپ تبريز، صفحه. 598

 

 

شخصی از اهل شام به قصد حج یا مقصد دیگر به مدینه آمد. چشمش افتاد به مردی كه در كناری نشسته بود. توجهش جلب شد. پرسید: این مرد كیست؟ گفته شد: «حسین بن علی بن ابی طالب است. » سوابق تبلیغاتی عجیبی كه در روحش رسوخ كرده بود موجب شد كه دیگ خشمش به جوش آید و قربة الی اللّه آنچه می تواند سبّ و دشنام نثار حسین بن علی بنماید.

همین كه هرچه خواست گفت و عقده ی دل خود را گشود، امام حسین بدون آنكه خشم بگیرد و اظهار ناراحتی كند، نگاهی پر از مهر و عطوفت به او كرد و پس از آنكه چند آیه از قرآن- مبنی بر حسن خلق و عفو و اغماض- قرائت كرد به او فرمود: «ما برای هر نوع خدمت و كمک به تو آماده ایم. » آنگاه از او پرسید: «آیا از اهل شامی؟ » جواب داد: آری. فرمود: «من با این خلق و خوی سابقه دارم و سرچشمه ی آن را می دانم. » .

پس از آن فرمود: «تو در شهر ما غریبی، اگر احتیاجی داری حاضریم به تو كمک دهیم، حاضریم در خانه ی خود از تو پذیرایی كنیم، حاضریم تو را بپوشانیم، حاضریم به تو پول بدهیم.» مرد شامی كه منتظر بود با عكس العمل شدیدی برخورد كند و هرگز گمان نمی كرد با یک همچو گذشت و اغماضی روبرو شود، چنان منقلب شد كه گفت:

«آرزو داشتم در آن وقت زمین شكافته می شد و من به زمین فرو می رفتم و اینچنین نشناخته و نسنجیده گستاخی نمی كردم. تا آن ساعت برای من در همه ی روی زمین كسی از حسین و پدرش مبغوضتر نبود، و از آن ساعت برعكس، كسی نزد من از او و پدرش محبوبتر نیست. » 

 

شخصی باهیجان و اضطراب ، به حضور امام صادق ” ع ” آمد و گفت : ” درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد ، که‏ خیلی فقیر و تنگدستم ” .
امام : ” هرگز دعا نمی‏کنم ” .
– ” چرا دعا نمی‏کنید ؟ ! “
” برای اینکه خداوند راهی برای اینکار معین کرده است ، خداوند امر کرده که روزی را پی‏جویی کنید ، و طلب نمایید . اما تو می‏خواهی در خانه‏ خود بنشینی ، و با دعا روزی را به خانه خود بکشانی ! “

 

 

مردی از سفر حج برگشته بود و سرگذشت مسافرت خودش و همراهانش را برای امام صادق (ع) تعریف می‌کرد.

  به خصوص یکی از هم‌سفران خویش را بسیار می‌ستود که چه مرد بزرگواری بود: «ما به معیت همچو مرد شریفی مفتخر بودیم، یک‌سره مشغول طاعت و عبادت بود، همین که در منزلی فرود می‌آمدیم او فوری به گوشه‌ای می‌رفت و سجّاده‌ی خویش را پهن می‌کرد و به طاعت و عبادت خویش مشغول می شد.»

  امام: «پس چه کسی کارهای او را انجام می‌داد؟ و که حیوان او را تیمار می‌کرد؟»

– البته افتخار این کارها با ما بود و او فقط به کارهای مقدّس خویش مشغول بود و کاری به این کارها نداشت.

– بنابراین همه‌ی شما از او برتر بوده اید.

 

امام باقر، محمدبن علی بن الحسین علیه السلام، لقبش «باقر» است. باقر یعنی شكافنده. به آن حضرت «باقرالعلوم» می گفتند، یعنی شكافنده ی دانشها.

– شغلش این بود، عار و ننگی محسوب نمی شود.

– مادرت سیاه و بی شرم و بدزبان بود.

– اگر این نسبت ها كه به مادرم می دهی راست است خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد كه دروغ و افترا بستی.

مشاهده ی این همه حلم از مردی كه قادر بود همه گونه موجبات آزار یك مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، كافی بود كه انقلابی در روحیه ی مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بكشاند. مرد مسیحی بعداً مسلمان شد.

 

 

همراهان گرامی؛ امیدواریم داستان های منتخب این مطلب را پسندیده باشید و به مطالعه کامل تر کتاب ارزشمند داستان راستان شهید مطهری رهنمون شوید. پیشنهاد می‌کنیم داستانی از رشادت های امیرالمومنین در میدان نبرد و یک داستان درباره زندگی امام موسی کاظم (ع) و بزرگواری ایشان را نیز در ستاره بخوانید.

خوبه خوبه
اصلا عالیه

زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

با عضویت رایگان در پلتفرم ستاره به گلچینی ازبهترین مطالب و منابع اطلاعاتی به زبان فارسی دست پیدا کرده و از ابزارها و امکانات مخصوص کسب و کارها نیز استفاده نمایید.


pdf کتاب داستان راستانDownloads-icon


دانلود pdf داستان راستان شهید مطهریDownloads-icon


خلاصه داستان راستان pdfDownloads-icon


دانلود کتاب داستان راستان pdfDownloads-icon


کتاب داستان راستان pdfDownloads-icon


ادامه خواندن کتاب داستان راستان pdfDownloads-icon


pdf كتاب داستان راستانDownloads-icon


خلاصه کتاب داستان راستان pdfDownloads-icon


دانلود کتاب داستان راستان pdfDownloads-icon


کتاب داستان راستان pdfDownloads-icon


کتاب داستان و راستان pdfDownloads-icon


pdf کتاب داستان راستانDownloads-icon


دانلود pdf داستان راستان شهید مطهریDownloads-icon


خلاصه داستان راستان pdfDownloads-icon


دانلود کتاب داستان راستان pdfDownloads-icon


دانلود pdf کتاب داستان راستانDownloads-icon


سوالات فصل 12 علوم هشتم pdfDownloads-icon

جواب تحقیق کنید صفحه ۳۹ کتاب هدیه های آسمان پایه ششم دبستان ابتدایی داستان هایی از زندگی امامان از کتاب داستان راستان شهید مرتضی مطهری از سایت نکس لود دریافت کنید.

مهدی : نمی دونم کاش یکی جواب رو بفرسته.

عمل کرد

لطفا کتابو بفرست

عالی

زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

چرا کسی نمیفرسته جوابمو

خیلللللللللللی خوب بود

خوبه

تشکر از شما

من کلاس ششم ابتدایی هستم .. می خواهم صفحه ی هدیه های ششم را انجام بدم ( داستان راستان)

بفرستین

اسگل

جواب پس کجاست

خوبه 🙂🙂

هذهدهدهذهد

خوب است

اااااااااااا

اصلا حواب کجاستتتتتتت؟

علیرضا حشمت

خوب است

این مطالب توسط ربات جمع آوری شده است در صورت نارضایتی به ما اطلاع دهید تا محتوای مطلب شما را حذف کنیم.

کتاب چاپی

 

  لطفا اگر مطلبی خلاف قوانین یا اعتراضی به مطالب منتشر شده دارید ، با ما در ارتباط باشید. زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

جهت ارسال پیام اینجا را کلیک کنید

 

کتاب چاپی

 

  لطفا اگر مطلبی خلاف قوانین یا اعتراضی به مطالب منتشر شده دارید ، با ما در ارتباط باشید. زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی

جهت ارسال پیام اینجا را کلیک کنید

 

آذر ۶, ۱۳۹۵
ادبیات, لینک نما, مطالب سایت

۰

داستان های جالب درباره زندگی امامان و ائمه اطهار و پیامبران از کتاب « داستان راستان » شهید مرتضی مطهری  خواهش دعا شخصی باهیجان و اضطراب ، به حضور امام صادق ” ع ” آمد و گفت : ” درباره من دعایی بفرمایید تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد …

زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی
زندگی یکی از امامان از کتاب داستان راستان شهی
0


منتشر شده

در

توسط

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *