دعای راحت طلاق گرفتن

خواص دارویی و گیاهی

دعای راحت طلاق گرفتن
دعای راحت طلاق گرفتن

دعای راحت طلاق گرفتن

آرایش

مدل مو

مدل لباس

طلاق، عرش الهی را می لرزاند!            گفتارمان را با سخنی از پیامبررحمت، خاتم انبیاءْ آغاز می کنیم که فرمود:.هیچ چیز در پیشگاه خدا محبوب تر از خانه ای که به ازدواج، آباد شده باشد نیست و هیچ چیز، در پیشگاه خدا منفورتر از خانه ای که در اسلام، به جدایی (طلاق) ویران شود، نیست. (۱)…

الهی به مستانه میخانه ات

و با سخنی از الگوی صداقت، صادق آل محمدْ بیاراییم که فرمود:.خداوند خانه ای را که در آن مراسم عروسی باشد، دوست می دارد و خانه ای را که در آن طلاق باشد، دشمن می دارد و هیچ چیزی در پیشگاه خداوند، منفورتر از طلاق نیست. (۲).و نیز فرمود:.هیچ حلالی در نزد خدا منفورتر از طلاق نیست و خداوند کسی را که زیاد طلاق می دهد و زیاد زن ها را می چشد، دشمن می دارد. (۳).ممکن است با توجه به روایات بالا و یا روایتی که ضمن توصیه به ازدواج و نهی از طلاق، می فرماید: (طلاق عرش خدا را می لرزاند.) (۴) این سؤال برای خوانند گرامی مطرح شود که: چرا اسلام، قانون طلاق را تشریع کرده و حداقل، دست مردان را در گسستن پیوند زناشویی بازگذاشته است! آیا بهتر نبود اسلام نیز همانند مسیحیت، طلاق را منع می کرد و همچون سدی پولادین، در برابر آن می ایستاد و جلو بیوه شدن زنان شوهردار و بی سرپرست شدن کودکان را از رهگذر طلاق می گرفت!.حقیقت این است که: به همان میزان که اسلام به انعقاد پیمان زناشویی اهمیت می دهد، از شکسته شدن آن نیز بیزار و متنفر است و به همین جهت، فقط اختیار طلاق را به دست مردان داده است و چنین نیست که از این راه، ظلمی به زنان شده باشد، زیرا آنها نیز می توانند به طور منطقی و قانونی در صورت لزوم، از طریق محاکم شرعی، خود را مطلقه سازند؛ البته این دلیل نمی شود که مردها در استفاده ازحق طلاق، عقل و منطق را زیر پا بگذارند.اگر خواننده گرامی به خاطر داشته باشد، ما درباره حکمت و علت قوانین و احکام بحث کرده و کلید گشایش بسیاری از مشکلات را ارایه داده ایم و در این جا نیز اضافه می کنیم که با همه اهمیت و احترامی که زناشویی و تداوم آن در نظر شارع اسلام دارد، گاهی عدم تفاهم و توافق زن و شوهر، چنان به اوج می رسد و چنان شدت می یابد که نه داوران خانوادگی و نه خود زوجین از عهده رفع آن بر نمی آیند و این جاست که قانونگذار حکیم، باید راه جدایی را باز بگذارد و دو انسانی که نمی توانند به یگانگی برسند، مجبور نکند که عمری را در زیر یک سقف با یکدیگر بگذرانند.در قلمرو مسیحیت کاتولیک، به خاطر ممنوعیت طلاق، زنان و مردان بسیاری هستند که از نظر دفاتر رسمی و شناسنامه، همسر یکدیگرند، ولی عملاً از یکدیگر جدا شده و هر کدام، برای خود همسری برگزیده اند.چنین وضعی نشان نقص و نارسایی قانون است و راه گریز از قانون را به روی مردم باز می گذارد؛ چنان که در کشور خودمان به واسطه این که در قوانین دوره طاغوت، حداقل سن دختران برای ازدواج، پانزده سال و حداقل سن پسران، هیجده سال، منظور شده، مردم بسیاری ناچار شده اند به طور غیر رسمی ازدواج کنند و حتی صاحب چند فرزند بی شناسنامه بشوند!.اگر قانونگذار حکیم اسلام، طلاق را به طور کلی منع می کرد، مشکل عظیمی برای پیروان خود به وجود می آورد و حتماً قانون شکنی ها نیز رواج پیدا می کرد.با توجه به این که گاهی سازش و تفاهم، برای زوجین غیرممکن می شود، اسلام راه طلاق و جدایی را بازگذاشته است، اما این، علت حکم نیست، بلکه حکمت است.اگر علت بود، درموارد دیگر، طلاق غیر مجاز بود، ولی نظر به این که حکمت است، طلاق در همه جا مجاز و حلال است. منتها باید طلاق را به دو قسم تقسیم کرد:.۱) طلاق منفور.طلاق وقتی منفور است که انسان دارای همسری باشد که اگر صد درصد، مطلوب و ایدآل نیست، ولی هفتاد، هشتاد درصد و حتی بالای پنجاه درصد، مطلوب و ایدآل است و خلاصه، آن چنان است که می شود عمری را با اوگذرانید و از مزایای زندگی مشترک برخوردار شد. همه مطالبی که در بیانات پیشوایان معصوم، درباره مذمت طلاق ملاحظه کردیم، در همین زمینه است.باز روایت زیر را اضافه می کنیم که:.وقتی پیامبر خدا شنید که یکی از اصحاب – یعنی ابو ایوب انصاری – می خواهد همسر خود را طلاق دهد، فرمود: طلاق ام ایوب، گناه است. (۵).تعبیر فوق، می تواند الهام بخش یک نکته تازه ای باشد و آن این که: گاهی ممکن است طلاق، حلال هم نباشد؛ زیرا چیزی که حلال است، نمی تواند گناه باشد.در حقیقت، باید توجه داشته باشیم که اگر چیزی حلال باشد – اعم از این که حلال منفور باشد یا حلال محبوب و مطلوب – گناهی ندارد و اگر گفته شد که: چیزی گناه دارد، دلیل این است که حلال نیست.آخر چگونه می شود پذیرفت که مردی بدون هیچ دلیل موجهی و صرفاً به خاطر هوا و هوس، زن و فرزند خود را دربه در کند و دنبال هوای نفسانی خود برود و در عین حال لکه گناهی دامن عصمتش! را نیالاید!.آیا باور کردنی است که گفته شود: عملی از شدت قبح و وقاحت چنان است که موجب لرزیدن عرش خدا می شود و در عین حال، حلال و مباح است و در پیشگاه عدل خدا کیفر و مؤاخذه ای ندارد!.به هر حال، طلاق منفور، منحصر در آنچه گذشت نیست، تکرار طلاق نیز در نظر اسلام، منفور است؛ یعنی ممکن است طلاق هایی که شخص می دهد، به خودی خود موجه و منطقی باشد، اما همین که شخص نمی تواند همسری را مطابق ذوق و سلیقه خود انتخاب کند و مرتب به ازدواج و طلاق روی می آورد، مورد بغض و نفرت شارع است.▪ امام باقر(ع) فرمود:.إنَّ اللّهَ یُبْغِضُ کُلَّ مِطْلاقٍ وَذَوّاقٍ؛ (۶).خداوند، کسی را که کارش طلاق و چشیدن زن هاست، دشمن می دارد.و نیز در روایت است که:.تَزَوَّجُوْا وَلا تُطَلِّقُوا فَإنَّ اللّهَ لایُحِبُّ الذوّاقِینَ وَالذَوّاقاتِ؛ (۷).ازدواج کنید و طلاق ندهید که خداوند مردانی را که زن می چشند و زنانی را که مرد می چشند، دوست نمی دارد.با این توصیف، ممکن است با توجه به روایت زیر بگوییم: تکرار طلاق در صورتی منفور است که دلیل موجهی برای طلاق نباشد و بنابراین، دو روایت فوق، اگر چه اطلاق دارند، ولی این اطلاق، به وسیله روایت زیر تقیید می شود:.پیامبر خدا به مردی گذشت و از او پرسید: زنت را چه کردی گفت: طلاقش دادم. پرسید: بدون هیچ عیبی گفت: بدون هیچ عیبی! پس از مدتی آن مرد، با زن دیگری ازدواج کرد. روزی پیامبر خدا بر او گذشت و به او گفت: چه کردی گفت: ازدواج کردم، چندی بعد، پیامبر خدا به او برخورد و پرسید: زنت را چه کردی گفت: طلاقش دادم! پرسید: بدون هیچ عیبی! پاسخ داد بدون هیچ عیبی! فرمود:.إنَّ اللّهَ یُبْغِضُ أوْ یَلْعَنُ کُلَّ ذَوّاقٍ مِنَ الرِجالِ وَکُلَّ ذوّاقهٍٔ مِنَ النِساءِ؛ (۸).خداوند دشمن می دارد یا لعنت می کند مردی را که زنان را بسیار می چشد و زنی را که مردان را بسیار می چشد!.اگر چه بیان پیامبر خدا در مورد مبغوض یا ملعون بودن زنانِ مرد چشنده و مردان زن چشنده، مطلق است، لیکن هر بار که آن مرد از طلاق همسرش خبر می داد، پیامبر خدا بی درنگ می پرسید: آیا زن، عیبی داشته یا نه از این جا می توان فهمید که اگر مردی زن خود را به واسطه عیب و نقص اخلاقی طلاق بدهد و چند بار هم تکرارشود، مبغوض و ملعون نخواهد بود.۲) طلاق غیر منفور.طلاق، هنگامی غیر منفور است که زندگی خانوادگی و ادامه آن غیر ممکن باشد. بارها گفته ایم که: زندگی خانوادگی، نیاز به وحدت و مودت و رحمت دارد و این هم چیزی نیست که یک طرفه و یک جانبه باشد، بلکه باید جذب و کشش از هر دو طرف باشد. به گفته بابا طاهر عریان:.چه خوش بی مهربانی از دو سر بی! زیکسر مهربانی درد سر بی!. حال اگر در هیچ کدام جاذبه نیست، یا در یکی جاذبه و در دیگری دافعه است، راه درمانی جز طلاق وجود ندارد.▪ خطاب بن مسلمه می گوید:.خدمت امام کاظم(ع) رفتم و می خواستم از بدخلقی زنم شکایت کنم. حضرت فرمود: پدرم زنی برایم گرفته بود که بدخلق بود و من پیش او شکوه بردم. فرمود:.ما یَمْنَعُکَ مِنْ فِراقِها قَدْ جَعَلَ اللّهُ ذلِکَ إلَیْکَ؛.چه چیز مانع تو می شود که از او جدا شوی این کار را خداوند به دست تو گذاشته است.پیش خودم گفتم: گره از مشکل من گشودی. (۹).نکته جالب این است که اسلام، هم پیروان خود را به دعا کردن تشویق کرده و هم وعده استجابت داده است، مع الوصف، روایت زیر، خواندنی و جالب است:.خَمسَهٔ لایُستَجابُ لَهُم: رَجُل جُعِلَ بِیَدِهِ طَلاقُ امرأتِهِ فَهِیَ تُؤذِیهِ وَعِنْدَهُ ما یُعطِیها وَلَم یُخلِّ سَبِیلَها…؛ (۱۰).دعای پنج کس مستجاب نمی شود: مردی که طلاق زن به دست اوست و آن زن او را اذیت می کند و او می تواند مهرش را بدهد و رهایش کند….می بینیم که برخورد پیشوایان اسلام با مسأله طلاق به این صورت است که: گاهی آن را منفور و مبغوض تلقی کرده اند و گاهی با لحنی که نسبتاً تشویق آمیز است تفهیم می کنند که: چه مانعی دارد که از حق خدایی خود برای نجات از غرقابی به اسم خانواده و درحقیقت، گردابی مهلک، استفاده نمی کنید! از این گونه برخورد با مسأله بر می آید که حکمت تشریع طلاق، خلاص شدن از گردابِ و غرقاب است و بنابراین، اگر چه حلیّت آن مطلق است، ولی نباید سوء استفاده کرد.اسلام، نه تنها طالب این است که زندگی خانوادگی، شکلی معروف و جامعه پسند داشته باشد و زن و شوهر از لحاظ اخلاقی و نحوه معاشرت با یکدیگر، در حد مطلوب و ایدآل باشند، بلکه جدا شدن آنها نیز باید به شکل معروف و جامعه پسند و خدا پسندانه باشد.اگر زندگی خانوادگی معروف و پسندیده است، طلاق و جدایی، منکر و ناپسند است و اگر زندگی خانوادگی منکر و ناپسند است، باید طلاق، معروف و پسندیده باشد و جادارد که زن و مرد مسلمان، در بریدن از یکدیگر نیز معیارهای اسلامی را رعایت کنند و به راه های غلط و غیر متعارف – از نظر انسانیت – گام ننهند.به همین جهت است که: اگر سیری در آیات مربوط به طلاق، در قرآن مجید کنیم، می بینیم همه جا بحث درباره این است که آشتی کردن ها و بریدن ها همه و همه باید به معروف و احسان باشد.یک جا قرآن می فرماید:.الطَّلاقُ مَرَّتانِ فَإمْساک بِمَعْرُوفٍ أوْ تَسْریح بِإحْسانٍ؛ (۱۱).(طلاقی که قابل بازگشت و رجوع است) دوبار است (و برای بار سوم قابل رجوع و آشتی نیست، بنابراین) یا باید زن را به گونه ای که معروف و متعارف است، نگاه داری کرد، یا او را به احسان ونیکوکاری رها نمود، (تا عده اش تمام شود و پی کار خود رود).علت این که: نگاهداری و امساک زن را مقید به این می کند که: معروف باشد، به خاطر این است که ممکن است کسی بعد از طلاق بر گردد و با همسر خود آشتی کند و منظورش از آشتی کردن، ایجاد زحمت و درد سر برای او باشد. اسلام، چنین روشی را نمی پسندد، بلکه آشتی کردن، صرفاً باید به خاطر برقرارکردن تفاهم و گذشت و مودت و رحمت باشد.همچنین، علت این که (تسریح) و رها کردن زن را مقید به احسان – که از معروف هم جالب تر و مهم تر است – می کند، این است که: ممکن است بعد از پایان عده، او را گرفتار محدودیت هایی بکند و احیاناً او را از ازدواج، مانع شود، قرآن می خواهد بگوید: چنین روشی پسندیده نیست، بلکه باید به حکم اخلاق اسلامی، چنین زنی مورد احسان شوهر سابق خود باشد. مخصوصاً که ما گفته ایم: ممکن است آنها دارای فرزند باشند و بنابراین، چاره ای جز همفکری و تفاهم ندارند، بلکه باید کاری کنند که بتوانند پس از طلاق، وظایف پدری و مادری را به نحو احسن، ایفا کنند. قطعاً شوهر است که باید احسان کند، تا این برنامه درست اجرا شود.و نیز قرآن برای تحکیم و تأکید مطلب فوق می فرماید:.وَإذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَبَلَغْنَ أجَلَهُنَّ فَأمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ…؛ (۱۲).هنگامی که همسر خود را طلاق دادید و در آستان پایان گرفتن عده قرار گرفتند، یا رجوع کنید و آنها را به گونه متعارف و معروف نگاه داری نمایید، یا رجوع نکنید و آنها را به طور متعارف، رها و آزاد سازید.مردی که در زندگی خانوادگی رفتار غلط و غیراخلاقی دارد و زن را پژمرده و افسرده و مظلوم قرار می دهد و در جداشدن از زن، به حرکات و گرایش های غیر اخلاقی و غیر اسلامی روی می آورد، مرد ایدآل و مسلمان متعهد و مکتبی نیست.مرد وظیفه دارد که خواه در زندگی زناشویی و خواه در طلاق و جدایی، شخصیت انسانی زن را محترم بداند و از برخوردهای نامطلوب و منکر و خلاف احسان بپرهیزد و تقوای خود را زیر پا نگذارد.مرد باید بداند که قرآن، به همان اندازه که برای زن وظیفه مقرر داشته است، برای او حق قایل شده و خلاف عدالت است که اگر انسان از زن انتظار وظایفی بیش از حقوق او، از او داشته باشد، حتی طلاق هم این قانون را نمی تواند بشکند. به همین لحاظ است که باز در ضمن آیات طلاق می فرماید:.وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذی عَلَیْهِنَّ بِالمَعْرُوفِ؛ (۱۳).در برابر هر وظیفه ای که به نحو متعارف فطرت انسانی بر عهده زنان است، برای آنها حقی است.

● بیوگی مشکلی بزرگ.

اصل و قاعده بر این است که: یک پیوند زناشویی تا پایان عمر ادامه پیدا کند و زن و شوهر، از آغاز جوانی تا روزگار پیری، در کنار یکدیگر، زندگی کنند و در غم و شادی هم شریک باشند و با مشاهده فرزندان و نوه ها و عروس ها و دامادهای سالم و صالح، خود را درزندگی خانوادگی کامیاب و کامروا بنگرند.اما چه می شود کرد!.دنیا، فراز و نشیب و تلخ و شیرین و بلا و نعمت دارد. به فرمایش مولای متقیان علیژ:.دار بِالبَلاءِ مَحْفُوْفَهٔ وَبِالغَدْرِ مَعْرُوفَهٔ؛.خانه ای است که به بلا و گرفتاری پیچیده شده و به غدر وناسازگاری معروف است.هیچ جامعه ای نمی تواند از وجود مشکلی به نام بیوگی، در امان و آسوده باشد، زیرا هر قدر که افراد آن جامعه، در حد اعلای رشد و تکامل باشند و از طلاق و اسباب دیگر جدایی بپرهیزند و حتی به واسطه راستگویی و صدق و اخلاص افراد، اشتباه کاری و تدلیس، پیش نیاید که منجر به فسخ نکاح شود، باز از راه مرگ و میر و حوادث طبیعی و شهادت های افتخارآمیزی که در میدان های نبرد حق و باطل، نصیب افراد می شود، جمعی گرفتار بیوگی و کودکانی گرفتار یتیمی می شوند.رشد اخلاقی و اجتماعی افراد، سبب می شود که محاکم خانوادگی خلوت شود و کار و فعالیت دفاتر طلاق به حد اقل برسد و زن و شوهرها با گذشت و صمیمیت، یکدیگر را در دایره تجاذب خانوادگی حفظ کنند.اما با حوادث طبیعت چه می شود کرد! با کژاندیشی های بدخواهان و منحرفان و طماعان و حریصان جاه و مقام و آنها که از راه ظلم و ستم و تجاوز به حدود و حقوق دیگران، می خواهند برای خود بارگاه و کاخ بسازند، چه باید کرد! با آنهایی که خوشبختی خود را در بدبختی دیگران می دانند و از راه غارت سرمایه های مستضعفان، می خواهند صاحب زور و زر باشند و عربده مستانه قدرت سر دهند، چگونه باید برخورد کرد!.مسأله مهم بیوگی از دو بعد، قابل بررسی و مطالعه است:.یکی از نظر پیشگیری و دیگری از لحاظ درمان.حتماً باید بیوگی را به عنوان یک بیماری بر پیکر جامعه تلقی کرد. همان طوری که برای بیماری بدن فرد، دو برنامه پیشگیری و درمان لازم است، برای بیماری پیکر جامعه نیز هر دو برنامه مزبور لازم است.بدون این دو برنامه، جامعه سالم نخواهیم داشت. همچنان که تنها اکتفاکردن به یکی از آن دو نیز کافی نیست و ما را به مرحله ایدآل نمی رساند.

● پیشگیری بیوگی.

برای پیشگیری از ظهور بیماری بیوگی لازم است اقدامات مهمی صورت گیرد، باید به زن ها و مردها در ازدواج و آداب معاشرت و اخلاق خانوادگی، آگاهی های لازم داده شود.هر کسی باید بداند که زن گرفتن یا شوهر کردن مانند خریدن یک پیراهن نیست که هر لحظه که اراده کند با پیراهن دیگری عوض کند، یا آن را کنار گذاشته، پیراهن دیگری بدوزد یا بخرد و بپوشد.بنابراین، قبل از انعقاد پیمان زناشویی حتماً باید درباره شریک زندگی خود و ویژگی های او فکر کرد و با افراد عاقل و ناصح به مشورت پرداخت و در حین انتخاب، باید علاوه بر ظواهر جسمانی به سوابق اخلاقی و ایمانی و خانوادگی و دوستان و رفقای طرف توجه کرد و حتی از خداوند متعال کمک خواست که آنچه اسباب خیر و سعادت است فراهم گرداند.▪ فقهای ما می گویند:.هنگامی که انسان می خواهد ازدواج کند، چند چیز مستحب است:.۱) خواستگاری.۲) خواندن دو رکعت نماز پیش از تصمیم زناشویی و پیش از خواستگاری و خواندن دعایی که از پیشوایان دینی رسیده و آن، این است:.أللّهُمَّ إنِّی اُریدُ أن أتَزوَّجَ فَقَدّرْ لی مِنَ النِساءِ أعَفّهُنَّ فَرْجاً، وَأحْفَظَهُنَّ لی فی نَفْسِها وَمالی، وَاَوْسَعَهُنَّ رِزْقاً، وأعْظَمَهُنَّ بَرَکَهًٔ، وَقَدِّرْ لی وَلَداً طَیِّباً تَجْعَلُهُ خَلَفاً صالِحاً فی حَیاتِی وَبَعْدَ مَوْتِی؛.خدایا! من می خواهم ازدواج کنم، پاکدامن ترین زنان و آن که درحفظ خودش و مال و ثروت من کوشاتر و روزی اش بیشتر و با برکت تر باشد، برای من مقدر گردان و فرزندی پاک که در زندگی و بعد از مرگ من، او را خلفی صالح گردانی نصیبم فرما.۳) ولیمه بعد از عقد یا هنگام عروسی.۴) خطبه مخصوص عقد که مشتمل بر حمد خدا و شهادتین و درود بر پیامبر و ائمه و وصیت به تقوا و دعا برای زوجین است و بعید نیست که پیش از خواستگاری هم مستحب باشد.۵) شاهد خواستن در عقد دایم و اعلان. (۱۴).۶) واقع ساختن عقد در شب.و نیز در مورد اوصاف زن می گوید:.مستحب است اختیار کردن زنی که بکر و زاینده و مهربان و پاکدامن و صاحب اصل و نسب گرامی باشد؛ یعنی از زنا و حیض و شبهه و از آنهایی که پدران و مادرانشان (از لحاظ نقیصه اخلاقی) زبانزد مردمند، یا سابقه بردگی یا کفر، یا فسقی معروف دارند نباشد و علاوه بر مزایای ظاهری، یار و یاور شوی خود بر امور دنیا و آخرت باشد، در میان بستگان خود عزیز و در برابر شوی خود رام باشد، دربرابر شوی خود جلوه گری کند و در برابر دیگران خود نگهداری و احصان پیشه کند، سخن شوهر خود را بشنود و دستورش را اطاعت کند و خود را در خلوت در اختیار او بگذارد و در بذل و بخشش، همچون مردان نباشد.و مکروه است اختیار زنی که نازا و کینه توز است، دربرابر بیگانگان جلوه گری می کند و در برابر شوهر، خود نگهداری و احصان پیشه می کند، سخن او را نمی شنود و دستورش را اطاعت نمی کند و درخلوت، تسلیم او نمی شود و عذر او را نمی پذیرد و گناه او را نمی بخشاید و خلاصه، نجابت ندارد.و همچنین مکروه است اکتفا کردن برجمال و ثروت و ازدواج با زنازاده و زناکار و دیوانه و احمق و زن پیر.همچنین مکروه است ازدواج با مردان بدخلق و فاسق و شراب خوار. (۱۵).اگر مجموعه این دستورات اسلامی، در مورد ازدواج، رعایت شود، بی شک خانواده، گرفتار آفت طلاق و مصایب تلخ نمی شود و زمینه برای یک زندگی مشترک و سراسر تفاهم کاملاً فراهم می شود.از تأثیرات بی چون و چرای دعاها و نیایش ها و توسلات و نمازها نباید غفلت کرد. از زمینه های خانوادگی و نجابت و شرافت قبیله ای افراد باید فراوان بهره گرفت. شعور و آگاهی و تجارب و دانش و ایمان و تعهد و تقوای افراد را نباید دست کم گرفت.مجموع این عوامل، انسان ها را یاری می دهد که در ازدواج کامیاب شوند وگرفتار عواقب شوم جدایی طلاق نشوند.انسان هایی که علاوه بر ایمان و تقوا، نسبت به مسائل بهداشتی آگاهی لازم کسب کرده اند و دستوراتی که اسلام در مورد نظافت داده همواره در نظر بگیرند، گرفتار بیماری های مزمن و مرگ زودرس نمی شوند، اینها قدر سلامت خود را می دانند و از حرکات و رفتارها و بی بندوباری هایی که به حیات آنها لطمه می زند، خودداری می کنند و به دست خود بنای محبوب و مطلوب خانواده را متلاشی نمی نمایند و رفیق زندگی خود را تنها نمی گذارند.کاباره ها و میخانه ها و مراکز فساد و قمار، در سست کردن و گسستن روابط خانوادگی نقش بسیار مؤثری دارند.برای پیشگیری از بیوگی، باید به طور حتم، این گونه مراکز برچیده شود. تامردان و زنان هوسباز را به سوی خود جذب نکنند و به وسیله دام های شیطانی خود، دل های آنها را شکار ننمایند و کانون خانواده را تبدیل به محیطی بی روح و خالی از کشش و جذابیت نسازند.اخلاق جنسی جامعه باید تهذیب و تزکیه شود. با گرایش های غلط جنسی، باید آن گونه برخورد شود که اسلام برخورد می کند.کیفر لواط، در صورت ثبوت در محکمه شرعی، قتل است و کیفر مساحقه، در صورت ثبوت شرعی – بنابر اقوی – صد ضربه شلاق است و کیفر قیادت و دلالگی، ۷۵ ضربه شلاق است و برای آمیزش با حیوان و میت و استمناء، کیفری است که در اصطلاح فقهی، تعزیر نامیده می شود و اندازه آن کمتر از حد و بسته به نظر قاضی شرعی است.کیفر زنا هم در صورت تجرد، صدضربه شلاق و در صورت تأهل، سنگسار کردن است. البته تفصیل این مسائل و شرایطی که در تحقق موضوعات فوق، مؤثر است در کتب فقهی است و ما در این جا درصدد بیان آنها نیستیم.قرآن مجید برای حفظ بشریت، از سقوط در ورطه همجنس گرایی سرنوشت قوم لوط را به تفصیل بیان می کند. حضرت لوط، قبل از هلاکت قوم به آنها هشدار داد و گفت:.أئِنَّکُمْ لَتَأتُونَ الرِّجالَ وتَقْطَعُونَ السَّبیلَ وَتَأتُونَ فی نادیکُمُ المُنْکَرَ (۱۶).آیا شما گرایش به مردان دارید و راهزنی می کنید و در محافل خود کارهای ناپسند می کنید!.صرف نظر از این که گرایش به هم جنس و تشکیل محافل منکرات، خود به خود وقاحت و شناعت دارد، درجلوگیری از ازدواج و سست کردن روابط زناشویی زوجین و بالا بردن آمار طلاق نیز مؤثر است.کسانی که معتاد به استمنا بوده اند، در ازدواج ناکام مانده و نتوانسته اند با همسران خود روابط طبیعی داشته باشند و سرانجام شکست خورده اند.کسانی که هم جنس گرا بوده اند، خصیصه طبیعی خود را از دست داده و حالتی پیدا کرده اند که از جنس مخالف و از همسران قانونی و شرعی خود گریزانند! این حقایق را نباید دست کم گرفت، فلاسفه می گویند: (برای موجود شدن یک پدیده، باید مقتضی موجود و مانع مفقود باشد.)همجنس گراها و معتادین به استمنا (جلق)، مقتضی ندارند و شراب و قمار و روابط نامشروع زنا و دلاله ها و به طور کلی محافل عیش و نوش و طرب و شب نشینی، موانع استواری خانواده ها هستند.و چه زیباست چهره انقلاب اسلامی که توانسته است موانع را براندازد و مقتضیات را درحد بسیار چشمگیری تقویت کند!.به راستی، اگر برای اطفای شهوت، در جامعه (بازار آزاد!) وجود داشته باشد و هرکسی بتواند آزادانه با جنس موافق و جنس مخالف رابطه برقرار کند و (رفیق و رفیقه بازی!) و به تعبیر فرنگی م آب ها: (گرل فرند و بوی فرند!) و آن گنده دامنی ها و رفت و آمد به خانه های کذایی و برنامه های تلفنی، شغل عادی شیاطین انسی باشد، بنای خانواده از (پای بست ویران است) و بیچاره آن خواجه ای که به فکر (نقش ایوان) باشد!!!.ما از این انقلاب، مخصوصاً از لحاظ معنوی، در رابطه با این مسائل، بهره ها برده ایم و نباید شکر این نعمت را فراموش کنیم.مجلات زنانه قبل از پیروزی انقلاب، شمشیر تیزی برای پاره کردن رشته های الفت خانوادگی بودند ومجلات زنانه امروز، راه خدیجه و فاطمه و زینب – سلام خدا بر آنان باد – را پیش پای زنان و دختران ما می گذارند.زن روزِ قبل از انقلاب در پاسخ زن شوهرداری که نوشته بود: با داشتن شوهر و فرزند، عاشق مرد بیگانه ای شده؛ اگر دنبال معشوق برود شوهر و فرزند را از دست می دهد و اگر دنبال شوهر و فرزند برود، معشوق را از دست می دهد. پس تکلیف او چیست! گفته بود: غصه ندارد. هر دو را حفظ کن. هم به معشوق برس و هم به شوهر و خانواده!.اما زن روز بعد از انقلاب، می کوشد که راه عفت و حیا و حجاب و اخلاق اسلامی یک مادر و یک همسر را ارائه دهد.رادیو و تلویزیون نیز با برنامه های خود مصیبت دیگری بودند. نوارها و صفحات و گروه های ارکستر، خود بیداد می کردند!.برنامه های کنار دریا و ت آترها و سینماها هر کدام در گسترش فساد و فحشا و سست کردن پیوند های مقدس زناشویی نقشی بس حساس برعهده داشتند و اینک به برکت انقلاب، جامعه ما از شر همه آنها رسته است.به راستی که محیط زندگی ما لجنزار بود. آتش فساد همچون آتش نمرود، جامعه ما را در کام خود فرو برده بود؛ تنها اهل ایمان و توحید بودند که همچون ابراهیم خلیل، از سوختن در آن آتشِ شعله ور مصونیت داشتند!.و اینک به اراده خدای هستی بخش، انقلاب ما آن آتش را سرد و سلامت کرده و برای پسران و دختران جوان، راهی جز ازدواج نگذاشته و برای زنان و شوهران، در راه فرو نشاندن غریزه جنسی راهی جز پناه آوردن به یکدیگر باقی نگذاشته و همه راه های شیطانی را بسته است و خدا نگذرد از آن هایی که قدر این نعمت ندانند و طالب وضع دیگری باشند!.شما از این بی حجابی ها و عروسک های طناز خیابانی و آثار سوء آن همه برهنگی ها و لودگی ها غافل نمانید. این یک مسابقه شوم بود. شرکت کنندگان در این مسابقه ها همواره در حال پاره کردن پیوندهای خانوادگی خود و دیگران بودند.کدام مرد جرأت داشت حاکمیت خود را بر زوجه عروسک ماب خود که از زندگی، مدپرستی و آرایش های برون مرزی خانوادگی و به تعبیر قرآن: (تبرج) را فهمیده بود، اعمال کند و از او بخواهد که: کمی هم به حیثیت خانوادگی توجه کند و این همه چشم های هرزه را به سوی خود نکشاند!.درمحفلی مردی تحت تأثیر غیرت مردانه اش به همسر نیم عریان خود، خیلی محتاطانه – یا مؤدّبانه – اعتراض کرده بود و او بلافاصله، خشم گرفته و شیشه روی میز را برداشته و برسرش کوبیده بود!.چنین وضعی نه برای پیوند خانوادگی مقتضی می گذاشت و نه رفع مانع می کرد و امروز، روزی است که پیوندهای خانوادگی از این گونه آفات و بلیات، مصونیت یافته است.تحقق و تداوم پیوند خانوادگی نه تنها با اخلاق جنسی جامعه ارتباط مستقیم دارد، بلکه با اخلاق عمومی مردم نیز در ارتباط است.خلاصه، آن قدرتی که تضمین کننده استحکام خانواده و بیمه کننده آن از آفات و خطرات ومهالک است،اخلاق در همه ابعاد آن است.تنها اخلاق جنسی نیست که وسیله تحقق و تداوم خانواده است. اخلاق اقتصادی و اخلاق سیاسی و اخلاق در معاشرت ها و برخوردها و داد وستدها و روابط اجتماعی و روابط گروهی و حزبی و بین المللی و همسایگی و فامیلی و انسانی و قومی و نژادی و دینی و کارگر و کارفرما همه و همه، در تحقق و حفظ و تداوم این نهاد مقدس و حیاتی مؤثر است.آن هم نه اخلاق سودجویانه و نه اخلاق ماتریالیستی و نه اخلاق مبتنی بر فردپرستی و نفع پرستی، بلکه اخلاق ناب الهی و اسلامی که همانا اخلاق پیامبران و امامان است.چه بسیار بوده اند که بر سر یک اختلاف جزئیِ مالی، سیاسی، گروهی و یا حزبی خون ها ریخته و خانواده هایی را بی سرپرست و زنانی را بیوه و کودکانی را یتیم کرده اند!.آن افراد هرزه ای که از راه چاقوکشی و راهزنی و محاربه و افساد و تقلب در مواد غذایی و قاچاق مواد مخدر و باده فروشی و رواج مشروبات و پخش سلاح های بی مجوز در دست افراد بی صلاحیت، نان می خورند، به طور غیر مستقیم، بزرگترین لطمه بر پیکر خانواده ها وارد می کنند و عاملی مؤثر در شیوع بیماری مهلک بیوگی در سطح جامعه ها هستند.اینها همه فساد اخلاق است، دود فساد اخلاق، به چشم همه می رود؛ البته بسیاری را نیز می سوزاند و خاکستر می کند!.مردم، نیازمند بهداشت جسمی و بهداشت روحی و بهداشت محیط هستند. اولی مربوط به علم و دومی و سومی مربوط به اخلاق است؛ در اولی لازم است مردم (آنچه هست) بدانند و در دومی و سومی لازم است (آنچه باید باشد) بدانند. وقتی فرمول های بهداشتی را بدانند، بی خود و بی جهت جسم خود را بیمار نمی کنند و هنگامی که باید و نبایدهای اخلاقی را بدانند و به آنها التزام عملی پیدا کنند، روح خود را آلوده و محیط کوچک خانواده و محیط بزرگ اجتماع را به لجنزار متعفن، تبدیل نمی سازند.آن وقت است که پیوند های خانوادگی، پیوندهای مادام العمر است، آن هم نه عمرهای ناتمام و غیر طبیعی، بلکه عمرهای دراز و طبیعی و پرخیر و برکت!.این جاست که انسان به (حق الیقین) پی می برد که بدون ایمان و بدون تربیت اخلاقی – آن هم اخلاق اسلامی – نمی توان امیدی به تحقق آرمان های مقدس خانوادگی داشت.

● حدیث جنگ!.

یکی از عوامل بسیار مؤثر در پاره کردن پیوند خانوادگی، جنگ است.جنگ، ناشی از اختلافات فردی و قبیله ای و نژادی و طایفه ای و ملی و مکتبی است. در میدان های جنگ، افرادی اسیر، مجروح یا کشته می شوند و خانواده ها بر اثر از دست دادن سرپرست ها یا عزیزان خود، افسرده و داغدار می گردند.جنگ حق و باطل و مظلوم و ظالم، سکه دورویی است که یک روی آن، بسیار زشت و یک روی دیگر آن، بسیار زیباست!.چنین جنگی، همچون آیینه، چهره های زشت را زشت و چهره های زیبا را زیبا نشان می دهد!.در این آیینه، چهره آن که از حق دفاع می کند، زیبا و معصوم و ملکوتی و چهره آن که به حق دیگری تجاوز می کند، زشت و منفور و شیطانی است!.در یک روی این سکه، رزمندگان مسلحی را می نگریم که جان بر کف، در راه احقاق حق و ابطال باطل می رزمند و در روی دیگر، گرگ صفتان و ددمنشانی را می بینیم که در راه ابطال حق و حاکمیّت باطل، خون های پاک را بر زمین می ریزند و خود راهی (دار بوار و هلاک) می شوند و حریف را راهی بهشت و مفتخر به افتخار شهادت می سازند.برای مدافعان حق، فرق نمی کند که کشته شوند یا بکشند، زیرا به تعبیر قرآن: در انتظار (احدی الحسنیین) (۱۷) هستند و در هر دو صورت، سعادتمند و سرفرازند.از آن جا که: اصل در زندگی انسان ها، حق و عدالت است، اصالت با جنگ نیست، بلکه اصالت با صلح است. آتش افروزان جنگ، به راه طغیان و سرکشی رفته و حق و عدالت را زیرپا گذاشته و مرزها را شکسته و به حدود و حقوق دیگران تجاوز کرده اند.به همین جهت است که: اهل حق، هیچ گاه خواهان جنگ نیستند؛ تنها درصورتی اقدام به جنگ می کنند که به حقوق آنها تجاوز شود و برای سرکوب کردن ظالم و متجاوز، راهی به جز جنگ نباشد.قرآن به پیامبر خدا دستور داد که:.وَإنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها؛ (۱۸).اگر دشمنان آماده آشتی باشند، توهم برای آشتی آماده باش.اگر در این جهان، حرص و آز و طمع و جاه طلبی و توسعه طلبی و انحصار طلبی و ظلم و استضعاف نبود، جنگ نیز نبود!.فغان ز جغد جنگ و مرغوای او!. که تا ابد، بریده باد نای او!. بریده باد نای او و تا ابد. گسسته و شکسته پروپای او!. زمن بریده یار آشنای من!. کزو بریده باد آشنای او!. چه باشد از بلای جنگ صعب>تر. که کس امان نیابد از بلای او!. شراب او زخون مرد رنجبر!. وزاستخوان کارگر غذای او!. به گوش ها خروش تندر اوفتد. زبانگ توپ و غرش و هرای او. چو پر بگسترد عقاب آهنین. شکار اوست شهر و روستای او!. رونده تانک همچو کوه آتشین. هزار گوش کر کند صدای او!. جهانخوران گنجبر به جنگ بر. مسلطند و رنج و ابتلای او. شد آدمی به سان مرغ با بزن. فرسپ خانه گشت گردنای او. رفاه و ایمنی طلب مدار، هان!. زکشوری که گشت مبتلای او!. وقتی روابط اجتماعی انسان ها سالم باشد، جنگ لازم نیست، همچنان که وقتی بدن انسان سالم باشد، دوا لازم نیست.اگر طغیان و تجاوز نباشد، اگر حقی پایمال نشود، اگر ظلم وزور گویی باشد، اگر قدرت های طغیانگر، سد راه گسترش حق و حقیقت نباشند، اهل حق، هرگز در اندیشه جنگ نیستند. جنگ آنها به مفهوم (جهاد فی سبیل اللّه) است و جنبه دفاعی دارد، نه جنبه تهاجمی و زورگویی و حق کشی. به این آیه قرآنی توجه کنیم:.اُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتَلُونَ بِأنَّهُمْ ظُلِمُوا؛ (۱۹).به آنهایی که گرفتارنبرد هستند، اجازه نبرد داده شده، زیرا مظلومند.سپس در وصف آنها می گوید:.الَّذینَ أخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍ ّ…؛ (۲۰).کسانی که به ناحق، از خانه و کاشانه خود بیرون رانده شده اند.به همین جهت است که رهبران اسلام، حتی در آن لحظات حساسی که دو لشگر در برابر هم صف آرایی کرده بودند، آغازگر جنگ نمی شدند تا شاید دشمن نگون بخت از کمترین فرصت استفاده کند و به حق باز گردد و خون ها ریخته نشود.▪ حضرت سیدالشهداء(ع) درکربلا می فرمود:.ما کُنْتُ لأبْدَأَهُمْ بِالقِتالِ؛.نمی خواهم آغاز گر جنگ باشم.و امروز، ملت ما سرفراز است که در این جنگ، مدافع است، نه مهاجم و آغازگر جنگ، دشمن زبون اوست نه او، و در آیینه جنگ، چهره اش زیبا و معصوم و ملکوتی است نه زشت و منفور و شیطانی.در این جا، همه حماسه است و ایثار، عشق به اسلام است و حق و معنویت، یاد خداست ومبارزه با نفس، دفاع است و شهادت!.و در آن جا، همه ارعاب است و وحشت، شعار باطل است و مادیت، یاد عربیّت است و پرستش قومیت، تهاجم است و هلاکت و اسارت!.به صف مقدم جبهه بروی یا گشت وگذاری در پشت جبهه کنی و با شهری و روستایی و عشیره ای مسلمان و انقلابی به گفت وگو بنشینی، همه یک چیز می جویند: در هم کوبیدن ظلم و به اهتزاز در آوردن پرچم حق، اگر چه به قیمت جان باشد!.همان گونه که استقامت و شجاعت و ایثارگری رزمندگان مایه شگفتی خاص و عام شده، صبر جمیل مردم پشت جبهه ها – به ویژه داغدیدگان – برای همگان درس عبرتی شده است.دختران قهرمانی که شریک زندگی خود را رزمنده ای انتخاب می کنند که در جبهه های نبرد، هر دو دست یا هر دوپای خود را داده است، حماسه قیام این ملت را جاودانی می کنند!.اصولاً انقلاب ما – چه آن روزی که در برابر رژیم ستمشاهی مبارزه می کرد و چه امروز که در برابر حملات خارجی و مشکلات داخلی مبارزه می کند – همواره شاهد حماسه های افتخارآفرین و ایثار گری ها و سرفرازی هایی بی نظیر بوده و هست.اگر رزمندگان، برای رفتن به جبهه ها مسابقه گذاشته اند، اگر آنها با عبور از مین، مرگ را مردانه استقبال می کنند، این هم فرزندان، پدران و مادران و همسران شهدا که چون کوه صبور و مقاوم ایستاده اند.راستی چه شعر زیبایی است انقلاب اسلامی! در این شعر زیبا، همه چیز موزون است! در این شعر موزون، قافیه ای نامتناسب و ردیفی نامطلوب و مطلع و تخلصی نامرغوب و مصراع یا بیتی ناهماهنگ و حتی کلمه و حرفی ناسازگار، وجود ندارد!.در رابطه با همین شعر موزون و در قالب همین آهنگ حماسی، با مساله ای یا مشکلی به نام (بیوگی) روبرو می شویم که اگر چه برای مردها عبور از آن آسان است، ولی حتماً برای زنان دشوار است!.این جا سخن از پیشگیری بیوگی است نه درمان آن. هرگز نمی توانیم بگوییم: (جنگ نباشد) ممکن است روزی انسانها به مرحله ای از رشد اخلاقی و دینی برسند که هیچ کس نیت تجاوز به حق دیگری نداشته باشد و سد راه حق و حقیقت نشود و حاضر باشند اختلافات خود را به کمک قوانین عدل و داد حل کنند، ولی هنوز چنین مرحله ای تحقق نیافته و زورگویی و جاه طلبی و توسعه طلبی بر دنیا حاکم است و برای دفاع از حق و حقیقت، چاره ای جز جنگیدن و کشتن و کشته شدن نیست.پس چگونه از جنگ پیشگیری کنیم و چگونه با پیشگیری از جنگ و خونریزی، جلو بیوگی ها و یتیمی های ناشی از کشته شدن شوهران و پدران را بگیریم!.این که فکر کنیم در شرایط کنونی جهان طرحی بدهیم که به هیچ وجه جنگی نباشد، اشتباه است. تا ظلم هست، تا استکبار هست، تا همت بلند انسانهای آزاده هست، جنگ هم هست.همان گونه که گاهی با حوادث طبیعت روبه رو می شویم و از راه زلزله و توفان و سیلاب و… شاهد ویرانی آبادیها و از دست رفتن عزیزانی هستیم، باید انتظار داشته باشیم که متجاوزان و زورگویان و مستکبران، جنگهایی بر ما تحمیل کنند و جامعه ما شاهد گسستن پیوندهای خانوادگی، بیوه شدن زنان جوان، یتیمی کودکان خردسال و داغداری پدران و مادران پیر باشد؛ چنان که در این جنگ تحمیلی شاهد آن هستیم.

● چگونه جنگ ها و پی آمدهای آن را کاهش دهیم؟

می توانیم طرحی بدهیم که از تعداد و زمان جنگ ها کاسته شود و اگر جنگی پیش آید، تلفات آن به حداقل برسد و کمتر گرفتار عواقب دردناک آن – که یکی از آنهإ؛ه ه ۳! بیوگی است! – بشویم.در بعضی از شرایط، باید از جنگ گریزان بود؛ جنگ هایی که برای اهل حق، خانمانسوز و براندازنده است، هرگز به مصلحت نیست.در آغاز اسلام، اگر چه بعضی از مسلمانان اصرار بر جهاد داشتند و آرزو می کردند که دربرابر ستمگری ها و اجحافات دشمنان، دست به سلاح برند و بکشند و کشته شوند، ولی به آنها گفته می شد:.کُفُّوا أیْدِیَکُمْ وأقیمُوا الصَّلوهَٔ وَءاتُوا الزَّکوهَٔ؛ (۲۱).دست ها را از نبرد باز دارید و نماز به پای دارید و زکات بدهید.علت این دستور این بود که: مسلمین از لحاظ عده و تجهیزات، توان رزمی نداشتندو اگر دست به سلاح می بردند، همگی کشته می شدند.فلسفه صلح امام حسن مجتبی(ع) با معاویه نیز همین است، اگر جنگ ادامه پیدا می کرد، بیگانگان گستاخ می شدند و ضربات مهلکی بر پیکر اسلام و مسلمین وارد می کردند.به علاوه، تا بشود با سرانگشت عقل و تدبیر، مشکلات را حل کرد و حق را بر کرسی نشاند و باطل را ضعیف و محو کرد، جایز نیست اقدام به جنگ و خونریزی بشود.فلسفه صلح حدیبیه همین است، پیامبر خدا به همراه مسلمین می خواست به مکه رود و مراسم حج به جای آورد، مشرکان مقاومت کردند و رهبر بزرگ اسلام، با انعقاد پیمان صلح، به مدینه مراجعت کرد و ورود به مکه را به سال بعد موکول نمود، در حالی که بسیاری از مسلمانان – که از اندیشه بلند پیامبر آگاهی نداشتند – از این صلح ناراضی بودند.سرانجام قوای اسلام، با شکوه و عظمت خیره کننده ای وارد مکه شد و عاشقان کعبه، مراسم حج را نیز برگزار کردند.برای حضرت امام حسین(ع) دو راه بیشتر نگذاشته بودند: یا کشته شدن یا تن به خواری دادن! ولی او با فریاد: (هَیْهات منّا الذِّلَّهُٔ) (۲۲) اولی را انتخاب کرد و اگر راه سومی داشت، با آن نیروی کم، تن به جنگ نمی داد.اما آنچه از همه مهم تر است، آمادگی رزمی است. باید قوی شد. باید یک مملکت اسلامی، توان رزمی اش در حدی باشد که دشمنان خیال حمله و تجاوز به آن را در سر نپرورانند. در روز جنگ باید علاوه بر نیروهای مسلح، همه مردم، جنگجو و رزمنده باشند و در روز صلح، همه باید به فکر سازندگی و خودکفایی و رشد اقتصادی و سیاسی و اخلاقی و اجتماعی باشند و در عین حال، هشیار و بیدار، مواظب نقشه های دشمنان باشند و از مسائل دفاعی، دقیقه ای غافل نمانند.قرآن کریم می فرماید:.وَأعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍٔ؛ (۲۳).هرچه می توانید نیرو فراهم کنید.منظور تقویت روح جنگ طلبی نیست. نیرومند بودن، عامل بسیار مؤثری برای جلوگیری از جنگ است.امت اسلامی هرگز در صدد تجاوز و ظلم نیست، بلکه حافظ عدل و داد است. اگر قوی باشد، هرگز دشمنی به اوتجاوز نمی کند و گرفتار عواقب شوم جنگ نمی شود، ولی اگر ضعیف باشد، یا دشمن فکر کند که ضعیف است، بر او یورش می برد و مصایب بسیار تلخی برای او به بار می آورد.این جاست که می بینیم اگر جامعه اسلامی، طبق دستور کتاب آسمانی، تا آن جا که ممکن و لازم است قوی شود، دو فایده بزرگ نصیبش می شود:.۱) دشمن به حدود و حقوق او تجاوز نمی کند و مورد حمله قرارش نمی دهد.۲) اگر مورد حمله قرار گیرد، با کمترین ضایعات و تلفات، حمله دشمن را دفع می کند و چنان زهر چشمی از او می گیرد که خواب حمله را نبیند.به علاوه، می تواند در فتنه ها و درگیری هایی که برای مردم دنیا پیش می آید، با اتکای به قدرت خویش، داور باشد و توسعه طلبان و متجاوزان را سر جای خود بنشاند.

● قدرت و سیاست

اگر بخواهیم عوامل و اسباب پیشگیری از ضایعات جنگ را خلاصه نماییم، باید (قدرت) و (سیاست) را مطرح کنیم.ملتی که نیرومند باشد و از عقل و تدبیر، به طور کافی استفاده کند، کمتر گرفتار ضایعات جنگ می شود. همچنان که ملتی که قدرت ندارد نیز می تواند با سرانگشت عقل و تدبیر، بر اکثر مشکلات خود فایق آید.ملتی که نیرومند نیست، یا نیرومند بی سیاست و تدبیر است، باید ضایعات بسیاری متحمل شود.اگر آلمان هیتلری را درنظر بگیریم یا فرانسه ناپلئون را، متوجه می شویم که هر دو کشور قدرتمند، به خاطر جاه طلبی و نداشتن سیاست و تدبیر صحیح، گرفتار ضایعات و تلفات فراوانی شدند و کشورهای دیگر را هم گرفتار کردند.آلمان هیتلری آن قدرگرفتار ضایعات جنگ شد که می گویند: در آن کشور، کمبود مرد و تورم زن، چشمگیر و محسوس بود!.اکنون شوروی، قدرتمندی است که خود را درگیر جنگ با مردم مجاهد افغانستان کرده است و هم تلفات می دهد و هم به ملتی مظلوم صدمه می زند.آمریکای قدرتمند نیز مدتها درگیر جنگ با مردم مظلوم ویتنام بود و در آن جنگ متحمل ضایعات فراوان شد و ضایعات فراوان وارد کرد.صدام هم مغرور قدرت بود و خود را گرفتار جنگ با ایران کرد و به دو ملت مسلمان و برادر، ضایعات بسیاری وارد نمود.اگر اسلحه به دست نااهل های بی عقل و سیاست بیفتد، چنین عواقب وخیم و دردناکی غیرقابل پیشگیری است؛ چنان که ضعیف های بی سیاست و تدبیر نیز باید متحمل عواقب وخیم و دردناکی بشوند.پس چه بهتر که پیروان اسلام، صاحب قدرت باشند و این قدرت را با سیاست صحیح و خداپسندانه به کارگیرند، تا خسارات و ضایعات و تلفات به حداقل ممکن برسد! و اگر نتوانند کسب قدرت کنند، حداقل باید از یک سیاست بسیار عاقلانه و مدبرانه برخوردار باشند.از قدرتمندی اهل حق نباید هراسان و بیمناک بود، از قدرت اهل باطل باید بیمناک بود.▪ شاعر عرب می گوید:.وَلَسْتُ بِخائِفٍ لأبی حُسَیْنٍ وَمَنْ خافَ الإلَهَ فَلَنْ یَخافا. من از علی نمی ترسم.کسی که از خدا می ترسد، هرگز از او بیم و هراسی نیست.اگر اهل باطل زورمند باشند، مغرور می شوند و از قدرت خود سوء استفاده می کنند و خانواده ها از شر آنها مصونیت ندارند و همواره سایه شوم آنها بر سر خانواده هاست و زنان جوان را گرفتار بیوگی و کودکان را گرفتار یتیمی می کنند!.ولی اگر اهل حق، زورمند باشند، از قدرت خود سوء استفاده نمی کنند، بلکه پاسدار امنیت اجتماعات و استواری خانواده ها خواهند بود.

● اهل حق و حاکمیت جهان.

اصولاً اگر حاکمیت جهان به دست اهل حق باشد و اینها قدرت و سیاست را قبضه کنند، نه تنها جنگ های خانمان برانداز را به حداقل ممکن می رسانند و بیوگی ها ویتیمی های ناشی از جنگ را تا سر حد امکان کاهش می دهند، بلکه اسباب رشد اخلاقی و معنوی خانواده ها را هم فراهم می کنند و شغل مناسب و بهداشت و فرهنگ سازنده و دانش و تربیت و آبادی و عمران را برای همگان فراهم می سازند و درنتیجه، طلاق و مرگ ومیرهای زود رس کاهش پیدا می کند و پیوندهای خانوادگی، مادام العمر استوار می ماند، بلکه حتی ضایعات ناشی از حوادث طبیعی و تصادفات و تصادمات نیز کاهش می یابد.چه دلیلی دارد که نشود برای سیل وزلزله و طوفان و بیماری های اپیدمیک، از پیش چاره جویی کرد! اگر جاده ها وسیع و مجهز و اتوبان ها و خیابان ها فراوان و وسایل نقلیه مجهز و سالم باشند، چه دلیلی دارد که خانواده هایی به خاطر تصادفات، گرفتار از هم پاشیدگی و مرگ های زودرس و حساب نشده بشوند!.● راستی که اهل حق، اگر (وارث زمین) شوند، دنیای ما بهشت خواهد شد!.اگر اهل حق، وارث زمین باشند، نظام تعلیم و تربیت را به گونه ای طراحی می کنند که همه افراد از ابتدا برای تحمل مسؤولیت های خانوادگی و اجتماعی آماده باشند و بتوانند در خانواده همسری خوب و پدر یا مادری شایسته و در اجتماع، عضوی مفید و خدمتگزار و صالح باشند.بعضی گمان می کنند که: تعلیم و تربیت، فقط باید دختران را برای مادری و شوهرداری و پسران را برای پذیرش حرفه ها و مشاغل اجتماعی آماده سازد و اگر چنین کند، رسالتش را ایفا کرده است.در حالی که چنین نیست. یک تعلیم و تربیت ایده آل، هم باید دختران را برای مادری و شوهرداری و پذیرش مسؤولیت های اجتماعی آماده کند و هم پسران را برای پدری و همسرداری و پذیرش مسؤولیت های اجتماعی آماده گرداند.اگر اهل حق، وارث زمین باشند، ارتش آنها به تعبیر پیامبرْ (خیل اللّه) و به تعبیر علی(ع) (جنداللّه) (۲۴) است و سلاح را برای آدمکشی و قدرت نمایی نمی خواهند، بلکه برای پاسداری حق و عدل و داد، می خواهند.اگر اهل

177

سایت خانواده، آرایش و زیبایی,دنیای مد، مدل لباس ، مشاور خانواده،تست روانشناسی

گروه وکلای یاسا، مشاوره با وکلای پایه یک دادگستری. تلفن تماس:

(۰۲۱) ۸۷۱۳۲

گروه وکلای یاسا به شما کمک میکند در کوتاه‌ترین زمان با کمترین هزینه مشکل حقوقی خود را حل کنید

مشاوره با وکلای پایه یک دادگستری
(۰۲۱) ۸۷۱۳۲

خانواده مانند ساختمانی است که زن و شوهر ستون های اصلی آن را تشکیل میدهند و طلاق نابودی کانون گرم و آرام بخش زندگی است که اثرات جبران ناپذیری بر اعضاء خانواده میگذارد. 

اولین علت اصلی طلاق در جامعه‌ ایران، نداشتن شناخت مناسب زن و شوهر نسبت به یکدیگر پیش از ازدواج است. به بیان دیگر خانواده و خود فرد نسبت به خصوصیات و ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری شریک آینده زندگی‌اش آگاهی ندارد.

دعای راحت طلاق گرفتن

دلیل دیگر طلاق در جامعه‌ ایران‌ نداشتن تفاهم و عدم توانایی زن و شوهر در گفتگو کردن است. متاسفانه از هر 10 زوج، کمتر از 3 زوج توانایی گفت‌ وگو کردن به شیوه مناسب را دارند. باید به این مسئله توجه داشت که وقتی نتوان با گفت‌ وگو به حل مسئله‌ای پرداخت، مشکلات زیادی ایجاد خواهد شد.

دلیل دیگر طلاق دخالت هایی است که بیشتر از طرف خانواده ها بوجود میاید. متاسفانه بسیاری از زن و شوهرها این اجازه را به خانواده‌هایشان می‌دهند که از همان روزهای اول ازدواج در زندگی‌شان مداخله کنند. علت این دخالت به وابستگی فرد به خانواده اش برمیگردد.

طلاق به دو نوع رجعی و بائن تقسیم خواهد شد و طلاق بائن نیز به طلاق خلع و مبارات تقسیم میشود.

 

 

زمانه عوض شده است. این فقط انتخاب همسر و ازدواج نیست که دور از همه رسوم سنتی و حرف و حدیث‌های فامیل انجام می‌شود؛ حتی طلاقی که دعوا و تهدید و قشون‌کشی خانوادگی با خود داشت، حالا به اتفاقی آرام و بی‌سر و صدا تبدیل شده است به نام طلاق توافقی! انگار نه انگار این زوجی که کنار یکدیگر روی صندلی‌های دادگاه خانواده نشسته‌اند، چند سالی از عمرشان را زیر یک سقف با یکدیگر هدر داده‌اند. آن‌ها همین که از آن چند سال حرف می‌زنند، می‌گویند: هم اون خوب بود و هم من؛ ولی با هم تفاهم نداشتیم.

طلاق توافقی بدین شکل است که مرد و زن پس از اینکه ادامه زندگی مشترک را به صلاح تشخیص ندادند میتوانند با توافق در خصوص مهریه و نفقه و اجرت المثل و حضانت فرزند برای طلاق توافقی اقدام کنند.

برای اطلاعات بیشتر و همچنین گرفتن وکیل میتوانید به قسمت طلاق توافقی مراجعه کنید.

مرد حق طلاق دارد و میتواند در هر زمانی برای طلاق همسرش اقدام کند ولی این به آن معنی نمیباشد که حق و حقوق زن ضایع شود بلکه مرد زمانی میتواند زن را طلاق دهد که تکلیف حق و حقوق زن را مشخص و پرداخت کند که این حق و حقوق عبارتند از: مهریه، نفقه، اجرت المثل، شرط تنصیف دارایی.

یکی از نکات حائز اهمیت در زمانی که طلاق از سوی مرد صورت میگیرد اگر درخواست طلاق مربوط به بد رفتاری زن نباشد در این صورت زوج نصف اموالی که بعد از عقد نکاح حاصل شده است را باید طبق دستور دادگاه به زن پرداخت کند.

برای اطلاعات بیشتر و همچنین گرفتن وکیل میتوانید به قسمت طلاق از طرف زوج (مرد) مراجعه کنید.

در حالت کلی زن حق طلاق ندارد و حق طلاق به مرد داده شده است مگر در صورتیکه زن یکی از موارد زیر را داشته باشد:

در مواردی که قانون به زن حق تقاضای طلاق داده است که همان شروط 12 گانه ضمن عقد ازدواج میباشد.

در مواردی که زن به صورت شرط ضمن عقد ازدواج یا عقد لازم دیگر وکالت بلاعزل برای اجرای صیغه طلاق گرفته باشد.

برای اطلاعات بیشتر و همچنین گرفتن وکیل میتوانید به قسمت طلاق از طرف زوجه (زن) مراجعه کنید.

در صورت نبود اصل سند ازدواج باید رونوشت آن را از دفترخانه محل انعقاد عقد نکاح دریافت کنید.


 

تالار همدردی نسبت به محتویات تبلیغات مسئولیتی ندارد.

مرکز مشاوره,  مشاوره,  روانشناس , مشاوره ازدواج ,  روانشناسی کودکان ,  تست روانشناسی

دعای راحت طلاق گرفتن

مرکز مشاوره,  مشاوره,  روانشناس , مشاوره ازدواج ,  روانشناسی کودکان ,  تست روانشناسی


مشاوره, 
ازدواج ,  مشاوره ازدواج ,  ازدواج , 
مشاوره خانواده

تشکرشده 1,081 در 257 پست

تشکرشده 9,929 در 2,305 پست

تشکرشده 1,081 در 257 پست

تشکرشده 1,943 در 612 پست

تشکرشده 1,081 در 257 پست

تشکرشده 9,929 در 2,305 پست

تشکرشده 1,081 در 257 پست

تشکرشده 35,454 در 7,261 پست

تشکرشده 29 در 15 پست

تشکرشده 655 در 202 پست

انتخاب سریع یک انجمن
 

کودک, 
برادر , 
خواهر, 
ازدواج , 
مرد , 
زن ,  روانشناس, تربیت کودک

 

 

مشاور خانواده , 
مرکز مشاوره ,  مهریه زن , 
مشاوره تحصیلی

این روزها با آن ترفند «وُتیره» که چهار سال پیش در مطلب «یک روش ساده برای حفظ قرآن» معرفی کرده بودم که یکی از پربازدیدترین و پُرلایک‌ترین مطالب بوده (و به زودی مستندترش خواهم کرد)، خوشبختانه حفظ جزء ۳۰ و ۲۹ قرآن را تمام کرده‌ام و جزء ۲۸ را شروع کرده‌ام. (با سوره‌های دیگر که از جزءهای ۲۵ و ۲۷ و… حفظ کرده‌ام، مجموعاً بیش از ۱۵۰۰ آیه می‌شود و این برای خودم واقعاً ناباورانه است!)

به هر حال، این روزها در جزء ۲۸، در حال حفظ سوره طلاق هستم. چند روزی بود که می‌خواستم این مطلب را ارسال کنم که خواهشی که امروز استاد انصاریان در برنامه سمت خدا از مردم در مورد طلاق داشتند (که طلاق نگیرید) بانی شد این مطلب را آماده کنم:

متأسفانه گاهی اوقات از دانشجو یا دوست می‌شنوم که خیلی راحت می‌گوید: «از همسرم جدا شدم!» طوری شده که امثال خود من از ازدواج می‌ترسیم و کم‌کم یک فکر خطرناک رواج پیدا کرده که: ازدواج نکردن (یک امر مستحب) بهتر از ازدواج کردن و طلاق گرفتن (که عرش خدا را به لرزه می‌آورد و کلی خطرات اجتماعی دیگر دارد) است.

دعای راحت طلاق گرفتن

وقتی از دلیل خیلی از طلاق‌ها سؤال می‌کنم، متوجه می‌شوم که اکثراً دلیل طلاق، مباحث مالی است. یعنی مثلاً یک پسر جوان عجله کرده و در دورانی که هنوز هنر و مهارت (بخوانید عُرضه) کافی برای کسب درآمد ندارد، اقدام به ازدواج کرده و حالا که به زندگی مشترک وارد شده می‌بیند، خانم انتظاراتی دارد که او توان تأمین آن‌ها را ندارد و همین موضوع باعث شکاف بین آن‌ها و کم‌کم بی‌محبت شدن نسبت به هم و… و نهایتاً طلاق می‌شود.

خیلی‌ها هم فکر می‌کنند ازدواج که کنند اعصابشان راحت‌تر می‌شود و دردسرهایشان کمتر و… خلاصه یک بهشتی برای خودشان تصور می‌کنند و بعد که وارد زندگی مشترک می‌شوند می‌بینند، همان چند دقیقه خواب راحت که در دوران مجردی داشتند هم از دست رفت!! (به خصوص اوائل زندگی… غافل از اینکه اوائل هر کاری دردسرهایی دارد و کم‌کم روی ریل که افتاد لذت‌بخش می‌شود)

به هر حال، دلیل طلاق هر چیزی که باشد، مهم نیست، من می‌خواهم خواهش کنم که اگر خدای‌ناکرده کسی می‌خواهد به این اقدام خطرناک دست بزند و یا به خاطر مشکلات زندگی از این فکرهای خطرناک در سر می‌پروراند، چند باری سوره عظیم و عجیب «طلاق» را با معنی مرور کند!

این سوره، خیلی عجیب است! یعنی اگر یک روانشناس حرفه‌ای بیاید این سوره را تحلیل کند، بهتر می‌توانید عظمت این سوره را درک کنید.

لحن سوره اشک انسان را در می‌آورد؛ انگار که خداوند نیز دارد گریه می‌کند و صحبت می‌کند.

در عین حال که احکام طلاق را می‌گوید (چون ناچار است که احکام را مشخص کند)، بعد از هر حکم، در آخرِ هر آیه با لحن خاصی التماس می‌کند که «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا»: «اگر تقوا پیشه کنید (و طلاق نگیرید و صبر در برابر مشکلات داشته باشید) خداوند راه خروج از مشکلات را نشان خواهد داد»

دوباره در آخر آیه بعد، پس از بیان یک حکم، می‌فرماید: «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا» «اگر تقوا پیشه کنید (و این کار را نکنید) خداوند امور را آسان می‌کند»

دوباره در آخر آیه بعد: «وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا» «اگر تقوا پیشه کنید (و این کار را انجام ندهید) خداوند گناهان شما را می‌بخشد و اجری عظیم عطا می‌کند»

دوباره در آخر آیه بعد: «سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا» «(از سختی‌های زندگی نترسید و دست به این کار نزنید) خداوند بعد از سختی آسانی قرار خواهد داد»

در آیات بعد خداوند انگار که التماس می‌کند که کار را بدتر از این نکنید که عذاب و دردسرهایش سخت‌تر از تحمل زندگی است…: «أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا» «خدا براى آنان عذابى سخت آماده كرده است پس اى خردمندانى كه ايمان آورده‏ ايد از خدا بترسيد راستى كه خدا سوى شما تذکری فرو فرستاده است»

در آیات بعد عظمت خود را به رخ می‌کشد تا دل انسان قرص شود که او بر قولی که داده (که سختی‌ها را آسان کند) تواناست: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا»: «خدا همان كسى است كه هفت آسمان و همانند آنها هفت زمين آفريد فرمان [خدا] در ميان آنها فرود مى ‏آيد تا بدانيد كه خدا بر هر چيزى تواناست و به راستى دانش وى هر چيزى را در بر گرفته است»

 

من فکر می‌کنم نظام کشور باید برای طلاق، یک شرط بگذارد: زوجین باید برای طلاق، سوره طلاق را با معنی حفظ کنند!

باور کنید مشکل از هر کدام از طرفین که باشد با خواندن و تکرار این آیات نرم می‌شود و بسیاری از طلاق‌ها ممکن است از این طریق به محبت و تحمل سختی‌های ظاهری زندگی تبدیل شود.

 

به هر حال، خواهش می‌کنم آن‌ها که کوچک‌ترین مشکلی با مشکلات زندگی دارند (و مشکلات را «شُکلات»های زندگی نمی‌دانند) حتماً این سوره را بخوانند و چه خوب که حفظ کنند. این سوره حاوی همان آیه‌ای است که برای وسعت در روزی بسیار تأکید شده و من در مطلب «توصیه‌ای بهتر از کیمیا» جریانش را گفته بودم. با هم این سوره را بخوانیم:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِبه نام خداوند رحمتگر مهربان

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ وَاتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لَا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلَا يَخْرُجْنَ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لَا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذَلِكَ أَمْرًا ﴿۱﴾اى پيامبر چون زنان را طلاق گوييد در [زمان‏بندى] عِده آنان طلاقشان گوييد و حساب آن عده را نگه داريد و از خدا پروردگارتان بترسيد، آنان را از خانه ‏هايشان بيرون مكنيد و بيرون نروند مگر آنكه مرتكب كار زشت آشكارى شده باشند. اين است احكام الهى و هر كس از مقررات خدا [پاى] فراتر نهد قطعا به خودش ستم كرده است نمى‏ دانى شايد خدا پس از اين پيشامدى پديد آورد (۱)

فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ﴿۲﴾پس چون عده آنان به سر رسيد [يا] به شايستگى نگاهشان داريد يا به شايستگى از آنان جدا شويد و دو تن [مرد] عادل را از ميان خود گواه گيريد و گواهى را براى خدا به پا داريد اين است اندرزى كه به آن كس كه به خدا و روز بازپسين ايمان دارد داده مى ‏شود و هر كس از خدا پروا كند [خدا] براى او راه بيرون‏شدنى قرار مى‏ دهد (۲)

وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ﴿۳﴾و از جايى كه حسابش را نمى ‏كند به او روزى مى ‏رساند و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است‏. خدا فرمانش را به انجام‏ رساننده است به راستى خدا براى هر چيزى اندازه‏ اى مقرر كرده است (۳)

وَاللَّائِي يَئِسْنَ مِنَ الْمَحِيضِ مِنْ نِسَائِكُمْ إِنِ ارْتَبْتُمْ فَعِدَّتُهُنَّ ثَلَاثَةُ أَشْهُرٍ وَاللَّائِي لَمْ يَحِضْنَ وَأُولَاتُ الْأَحْمَالِ أَجَلُهُنَّ أَنْ يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا ﴿۴﴾و آن زنان شما كه از خون ‏ديدن [ماهانه] نوميدند اگر شك داريد [كه خون مى ‏بينند يا نه] عده آنان سه ماه است و [دخترانى] كه [هنوز] خون نديده‏ اند [نيز عده‏ شان سه ماه است] و زنان آبستن مدتشان اين است كه وضع حمل كنند و هر كس از خدا پروا دارد [خدا] براى او در كارش تسهيلى فراهم سازد (۴)

ذَلِكَ أَمْرُ اللَّهِ أَنْزَلَهُ إِلَيْكُمْ وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئَاتِهِ وَيُعْظِمْ لَهُ أَجْرًا ﴿۵﴾اين است فرمان خدا كه آن را به سوى شما فرستاده است و هر كس از خدا پروا كند بدي‌هايش را از او بزدايد و پاداشش را بزرگ گرداند (۵)

أَسْكِنُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ سَكَنْتُمْ مِنْ وُجْدِكُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَيِّقُوا عَلَيْهِنَّ وَإِنْ كُنَّ أُولَاتِ حَمْلٍ فَأَنْفِقُوا عَلَيْهِنَّ حَتَّى يَضَعْنَ حَمْلَهُنَّ فَإِنْ أَرْضَعْنَ لَكُمْ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ وَإِنْ تَعَاسَرْتُمْ فَسَتُرْضِعُ لَهُ أُخْرَى ﴿۶﴾همانجا كه [خود] سكونت داريد به قدر استطاعت‏ خويش آنان را جاى دهيد و به آنها آسيب [و زيان] مرسانيد تا عرصه را بر آنان تنگ كنيد و اگر باردارند خرجشان را بدهيد تا وضع حمل كنند و اگر براى شما [بچه] شير مى‏‌دهند مزدشان را به ايشان بدهيد و به شايستگى ميان خود به مشورت پردازيد و اگر كارتان [در اين مورد] با هم به دشوارى كشيد [زن] ديگرى [بچه را] شير دهد (۶)

لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَمَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرًا ﴿۷﴾بر توانگر است كه از دارايى خود هزينه كند و هر كه روزى او تنگ باشد بايد از آنچه خدا به او داده خرج كند خدا هيچ كس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تكليف نمى ‏كند خدا به زودى پس از دشوارى آسانى فراهم مى ‏كند (۷)

وَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهَا وَرُسُلِهِ فَحَاسَبْنَاهَا حِسَابًا شَدِيدًا وَعَذَّبْنَاهَا عَذَابًا نُكْرًا ﴿۸﴾و چه بسيار شهرها كه از فرمان پروردگار خود و پيامبرانش سر پيچيدند و از آنها حسابى سخت كشيديم و آنان را به عذابى [بس] زشت عذاب كرديم (۸)

فَذَاقَتْ وَبَالَ أَمْرِهَا وَكَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِهَا خُسْرًا ﴿۹﴾تا كيفر زشت عمل خود را چشيدند و پايان كارشان زيان بود (۹)

أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرًا ﴿۱۰﴾خدا براى آنان عذابى سخت آماده كرده است پس اى خردمندانى كه ايمان آورده‏‌ايد از خدا بترسيد راستى كه خدا سوى شما تذكارى فرو فرستاده است (۱۰)

رَسُولًا يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِ اللَّهِ مُبَيِّنَاتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَيَعْمَلْ صَالِحًا يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا ﴿۱۱﴾پيامبرى كه آيات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى‌‏كند تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‌اند از تاريكي‌ها به سوى روشنايى بيرون برد و هر كس به خدا بگرود و كار شايسته كند او را در باغ‌هايى كه از زير [درختان] آن جويبارها روان است در مى‌آورد جاودانه در آن مى‏‌مانند قطعاً خدا روزى را براى او خوش كرده است (۱۱)

اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا ﴿۱۲﴾خدا همان كسى است كه هفت آسمان و همانند آنها هفت زمين آفريد فرمان [خدا] در ميان آنها فرود مى‌آيد تا بدانيد كه خدا بر هر چيزى تواناست و به راستى دانش وى هر چيزى را در بر گرفته است (۱۲)

 

موفق باشید؛حمید رضا نیرومند

« آفتابگردان » به عنوان یک کانون مجازی با هدف فراهم كردن
‎محیطی لذت‌بخش، علمی و مفید و همچنین در دسترس قرار دادن آن‌چه یك کاربر رایانه
‎نیاز دارد، اعم از نرم‌افزارها، آموزش‌های کاربردی، اخبار، نقد و بررسی‌ها، راهنمایی‌ها و
‎…؛ ایجاد شده است.
‎شما می‌توانید، با

‎ثبت نام در سایت عضو خانواده بزرگ و باصفای آفتابگردان شوید و در

‎انجمن‌های گفتگو با دیگر اعضای سایت به بحث و تبادل نظر بنشینید.
‎آفتابگردانی‌ها هدفشان همیاری یکدیگر در زمینه‌های مختلفِ شغلی، درسی،
‎کامپیوتری و … است و در این راه تا حد توان، از هیچ اقدامی دریغ
‎نمی‌ورزند.
‎امیدواریم شما نیز با حضور در این جمع و اشتراک دانسته‌هایتان با دیگران، آن‌ها را در رسیدن به اهدافشان یاری دهید…

ثبت نام در سایت

ورود به سیستم

دعای راحت طلاق گرفتن

آرشیو اخبار به صورت موضوعی

دعای راحت طلاق گرفتن
دعای راحت طلاق گرفتن
9

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *