صفحههایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید
بازدید محتوا
همکاری
ابزارها
نسخهبرداری
داستان واقعی رومئو و ژولیت
در پروژههای دیگر
فهرست
move to sidebar
hide
رومئو و ژولیت تراژدی نوشتهشده توسط ویلیام شکسپیر در اوایل کار اوست که در مورد دو عاشق این نمایشنامه یکی از محبوبترین نمایشنامههای شکسپیر در زمان حیاتش میباشد و در کنار هملت یکی از نمایشنامههایی است که بر روی پرده رفتهاست. امروزه از شخصیتهای اصلی داستان بهعنوان عاشقان آرمانی یاد میشود.
رومئو و ژولیت کششی به داستانهای عاشقانه دوران باستان دارد. درونمایه اثر براساس داستانی ایتالیایی است، که به صورت شعر با نام تاریخ باستانی رومئو و ژولیت توسط آرتور برووک در سال ۱۵۶۲، و به صورت نثر در سال ۱۵۹۱ توسط ویلیام پینتر نوشته شدند. شکسپیر از هردو اثر استفاده کرد، ولی برای گسترش داستان، شخصیتهای مکمل داستان بهخصوص مرکوتیو و پاریس را دچار تغییراتی نمود. این نظر وجود دارد که نمایشنامه بین سالهای ۱۵۹۱ تا ۱۵۹۵ نوشته شده، و برای نخستینبار در قطع ربع کاغذ در سال ۱۵۹۷ به چاپ رسید. این نسخه کیفیت پایینی داشت و نسخههای بعدی اصلاحشده و با اصل اثر شکسپیر مطابق گشتند.
استفاده شکسپیر از ترکیب دراماتیک، بهخصوص اثرات تعویض بین کمدی و تراژدی و گسترش کشمکشها، گسترش کاراکترهای فرعی، و استفاده از درونمایههای فرعی و زیبا نمودن آن، به عنوان نشانههای اولیه تواناییهای او مورد توجه است. نمایشنامه شکلهای شاعرانه مختلفی به کاراکترهای مختلف میبخشد و گاهی اوقات شکل کاراکترها نیز تغییر میکند. برای مثال رومئو، در غزل در طول نمایشنامه ماهرتر میگردد.
رومئو و ژولیت بارها درسالنهای تئاتر، فیلم، موسیقی و اپرا مورد استفاده قرارگرفتهاست. این اثر در دوران بازگردانی پادشاهی انگلستان دوباره زندهشد و بهطورکلی توسط ویلیام داونانت اصلاح گشت. در نسخه قرن ۱۸ام چندین صحنه اصلاح، و مواردی که شاید زشت پنداشته میشدند حذف گشتند و نسخه اپرایی جورج بندا بسیاری از اقدامات را حذف کرده و یک پایان خوش به آن اضافهکرد. اجراهای قرن۱۹، شامل اجرای شارلوت کوشمان، اثر اصلی را بازیابی نموده و بیشتر بر روی رئالیسم تمرکز نمود. نسخه ۱۹۳۵از جان گیلگود بسیار به اثر شکسپیر نزدیکبود، از لباسها و صحنههای دوران الیزابت استفاده کرد تا درام را ارتقا بخشد. درقرن ۲۰ و ۲۱، نمایشنامه با نسخههای جدید و گوناگونی، چون تولید ۱۹۳۶ جورج کوکور، نسخه ۱۹۶۸ فرانک زفیرللی، نسخه الهامگرفته MTV رومئو و ژولیت در سال ۱۹۹۶ توسط باز لورمان و نسخه غیرشکسپیری۲۰۱۳ توسط کارلو کارلی نمونههایی از این بودند.
قهرمانان این نمایشنامه دختر و پسری از دو خانواده بزرگ و رقیب در شهر ورونا هستند که با یکدیگر دشمنی و اختلاف دیرینه دارند. رومئو که از خاندان مونتگیو است، به امید ملاقات با رزالین، دختری که رومئو دلباخته اش شده، به ضیافت لرد کپیولت میرود؛ آنجاست که رومئو، ژولیت دختر لرد کپیولت را ملاقات میکند و رزالین را فراموش مینماید. رومئو و ژولیت پس از نخستین شب عشق ورزی، در تلاش برای رسیدن به یکدیگر به بنبست میرسند. در این میانه خانوادههای آن دو که کینهای دیرینه از هم دارند، آتش اختلافاتشان بالا میگیرد و رومئو ناخواسته باعث مرگ تیبالت از خانواده کپیولت میشود و کار را بدتر میکند. حاکم ورونا دستور میدهد که رومئو شهر را ترک کند. ژولیت که از یک سو غم دوری از رومئو و از سوی دیگر غم از دست رفتن تیبالت قلبش را میفشارد، سخت اندوهگین میشود. خانواده ژولیت که از ازدواج مخفیانه او با رومئو که با وساطت لارنس راهب صورت گرفته بیخبر اند، ژولیت را به این امر میکنند که با خواستگارش، کنت پاریس ازدواج کند. ژولیت نزد لارنس راهب میرود و از او چاره جویی میکند. لارنس به ژولیت مایعی را میدهد که با مصرف آن ۴۲ ساعت به خوابی مرگ گونه فرو خواهد رفت؛ پیشبینی لارنس این است که خانواده ژولیت به تصور این که دخترشان مرده، او را در مقبره خانوادگی قرار خواهند داد و در این میانه لارنس این فرصت را خواهد داشت که قاصدی را نزد رومئو بفرستد و او را به ورونا بخواند تا همراه ژولیت که در نهایت از خواب مرگ گونه برخواهد خاست که به مکان امنی بروند. ژولیت ناامید از تحقق عشقش و با هدف تنبیه و هشدار دیگران، مایعی را که لارنس به او داده مینوشد که مدتی او را همچون مردهای به خواب عمیقی فرومیبرد. خبر مرگ ژولیت در شهر میپیچد و مجلسی که برای ازدواج ژولیت با کنت پاریس برپا شده بود، به مجلس عزا بدل میشود. در همین اثنا نقشه لارنس برای ارسال خبر برای رومئو ناکام میماند؛ زیرا، جان که راهب دیگری است پیش از آن که بتواند پیغام را به رومئو برساند در خانهای که نوعی بیماری مسری در آن شیوع یافته و به امر حاکم قرنطینه شده گرفتار میشود. رومئو بیخبر از همه جا خبر نادرست مرگ ژولیت را از مستخدمش، بالتازار، دریافت میکند و پس از آن که سمی را از یک داروساز میخرد رهسپار ورونا میشود. رومئوی دلشکسته و بیخبر، برای حضور در کنار پیکر ژولیت که در انتظار برگزاری مراسم تدفین، در کلیسا گذاشته شده حاضر میشود و در آن جا با کنت پاریس که برای گذاشتن گل بر مزار ژولیت آمده در گیر میشود و او را به قتل میرساند. رومئو جسد پاریس را به داخل مقبره کپیولتها میکشاند و در آن جا با پیکر ظاهراً بیجان معشوقش روبرو میشود. رومئو سم را میخورد و در دم جان میدهد. دیری نمیگذرد که چهل و دو ساعت پایان یافته و ژولیت از خواب برمیخیزد و چون با جسد بیجان رومئو روبرو میشود، با خنجر رومئو به زندگی اش پایان میدهد. لرد مونتگیو، لرد کپیولت و حاکم ورونا سر صحنه حاضر میشوند و لارنس راهب کل ماجرا را برای آنها توضیح میدهد. حاکم که با جسد کنت پاریس که از خویشاوندانش است روبرو شده با یادآوری این که دشمنی دو خاندان مسبب این اتفاقات بوده لرد مونتگیو و لرد کپیولت را سرزنش میکند؛ آن دو که سخت اندوهگین اند سرانجام با یکدیگر دست دوستی میدهند و نفرت دیرینه دو خاندان با مرگ رومئو و ژولیت پایان مییابد.
رومئو و ژولیت از یک داستان قدیمی از عهد باستان نشات میگیرد. یکی از این داستانها، داستان پیراموس و طیسبه از کتاب دگردیسیهای اووید است، که شباهتهای فراوانی به داستان شکسپیر دارد: خانواده معشوقهها از یکدیگر نفرت دارند، و پیراموس در مرگ طیسبه دچار اشتباه میشود.[۱] داستان زنوفون اپیسوس اثر افیسیاکا که در قرن سوم نوشته شده، نیز شباهتهایی به نمایشنامه دارد، که از جمله میتوان به جدایی معشوقهها و معجونی که خواب شبیه مرگ میآورد اشاره کرد.[۲]
یکی از اولین مرجعها برای نامهای مونتاگو و کپیولت از کمدی الهی دانته است که مونتکی (مونتاگو) و کاپلتی (کپیولت) را در ششمین سرود پورگاتوریو به کار بردهاست.[۳] نخستین نسخه شناخته شده از داستان رومئو و ژولیت که به نمایشنامه شکسپیر نیز شباهت دارد، داستان ماریوتو و گیانوززا اثر ماسوکیو سالرنیتانو در سیوسومین رمان از سری نوولینو بوده که در سال ۱۴۷۶ منتشر شدهاست. سالرنیتانو داستان را در شهر سیهنا بیان میکند و اصرار زیادی داشت که اتفاقات در زمان خودش رخ دادهاست. نسخه داستانی او نیز شامل ازدواج مخفی، توطئه راهبه صومعه، کشتهشدن یک شهروند برجسته، تبعید ماریوتو، ازدواج تحمیلی گیانوززا، نقشه معجون، و پیام مهمی که گمراه میشود، میباشد. در این نسخه، ماریوتو دستگیر شده و اعدام میشود و گیانوززا در غم او میمیرد.[۴]
داستان هیرو و لندر و دیدو، ملکه کارتاژ هردو داستانهای شبیه در زمان شکسپیر بودند و تصور میشود که تأثیر مستقیم کمتری از او گرفته باشند، اگرچه به نظر میآید که این داستانها نیز به نوبه خود در ایجاد فضای داستانی برای داستانهای رمانتیک تأثیر دارند.
دقیقاً مشخص نیست که شکسپیر چهزمانی رومئو و ژولیت را نوشتهاست. پرستار ژولیت از زمینلرزهای یاد میکند که ۱۱سال پیش رخدادهاست.[۵] ممکن است به زلزلهٔ تنگه دوور در سال ۱۵۸۰اشارهکند، که همان سال ۱۵۹۱ در داستان میشود. زلزلههای دیگر- هم در انگلستان و هم در ورونا- در زمانهای مختلفی رخ دادهاست.[۶] اما شباهت سبک نمایشنامههای رؤیای نیمه شب تابستان و دیگر نمایشنامههای مرسوم در حدود سالهای ۱۵۹۴–۱۵۹۵ ثبت شده، محل ترکیب زمانی آن بین سالهای ۱۵۹۱ و۱۵۹۵ است.[۷] یک فرضیه نیز این است که شکسپیر پیشنویس نمایشنامه را در سال ۱۵۹۱ آغاز و در سال ۱۵۹۵ تکمیل کردهاست.[۸]
شکسپیر رومئو و ژولیت را در دو قطع ربع کاغذ در نسخههای پیش از چاپ، در سال ۱۶۲۳منتشر کرد. اولین نسخه چاپی، در سال ۱۵۹۷ توسط جان دانتر به چاپ رسید. بهدلیل اینکه این نسخه دارای ایرادات فراوانی نسبت به نسخههای بعد ازخود بود، نسخه بد نامیده شد. ویراستار قرن ۲۰، آقای اسپنسر، از این نسخه بدین گونه یاد میکند: «یک متن نفرتانگیز، که شاید خاطرات ناقص یک یا دو تن از بازیگران بوده باشد را نشان میدهد» و شاید آن را برای انتشار سرقت نمودهاند.[۹]
نسخه برتر، هیجانانگیزترین و سوزناکترین تراژدی رومئو و ژولیت نامیده شد. این نسخه در سال ۱۵۹۹ توسط توماس کریید چاپ، و توسط کاتبرت بوربی انتشار یافت. نسخه دوم ۸۰۰ سطر بیشتر از نسخه اول دارا بود.[۱۰] صفحه عنوان این کتاب این مطلب را بیان میکرد «تصحیح جدید، کامل، بهبود یافته». محققان بر این باور بودند که نسخه دوم براساس نوشتههای پیش از چاپ شکسپیر (که آن را اوراق لکهدار خود مینامید) بود، از آنجا که عجایب متنی مانند برچسبهای متغیر برای شخصیتها و «استارتهای اشتباه» برای آغاز گفتگوها که احتمالاً از طریق نویسنده زده شده اما به اشتباه توسط حروفچین حفظ شدهاند، میباشد. این نسخه از نسخههای دیگر همچون نسخه سوم ۱۶۰۹، نسخه چهارم۱۶۲۲ و نسخه پنجم ۱۶۳۷ بهتر بود. در واقع، همهٔ نسخههای بعدی و برگهها رومئو و ژولیت براساس نسخه دوم است، و ویراستاران مدرن نیز بر این باورند که هرگونه انحراف از نسخه دوم، از جانب ویراستاران یا حروفچینان صورتگرفته و شکسپیر هیچ نقشی نداشتهاست.
نسخههای مدرن این اثر نخستین بار توسط نیکولاس روو در سال ۱۷۰۹، و پس از آن توسط الکساندر پاپ در سال ۱۷۲۳ پدید آمدند. پاپ سنت ویرایش نمایشنامه را با افزودن اطلاعاتی دستورهای بر روی صحنه که در نسخه دوم فراموش شدهبودند، به نسخه اول افزود. این سنت تا اواخر دورهرومانتیک ادامه یافت. این نسخه برای اولینبار بهطور کامل در دوره ویکتوریا ظاهر شد و تا به امروز ادامه دارد، که به همراه متن، پاورقیهایی وجود دارد که منابع و فرهنگ پشت صحنه را توضیح میدهد.[۱۱]
محققان به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوان یک درونمایه ثابت و کلی برای این نمایشنامه پیدا کنند. پیشنهادهایی که برای درونمایه میشود، شامل کشف شخصیتها بر این اساس است که، انسانها بهطورکلی نه خوب، و نه بد هستند، و درعوض کموبیش به یکدیگر شباهت دارند[۱۲] بیداری از خواب و حرکت به سمت واقعیت، خطر اقدامات شتابزده یا قدرت غمانگیز سرنوشت است. هیچکدام از این موارد بهطورکلی درون مایه را تشکیل نمیدهند. اگرچه یک درونمایه کلی نمیتوان برای این اثر یافت، ولی داستان از عناصر موضوعی کوچک و متعددی تشکیل شدهاست که به صورت پیچیدهای کنار هم قرار گرفتهاند. تعدادی از این عناصر توسط محققان در زیر بحث شدهاست.[۱۳]
در رومئو و ژولیت، صرفنظر از عشق دو جوان به یکدیگر، میتوان به این نتیجه رسید که این اثر، یک درونمایه واحد ندارد. رومئو و ژولیت تبدیل به سمبل دو معشوقهٔ جوان و محکوم به نابودی شدهاند. اگرچه این یک موضوع مشهود در نمایشنامه است، برخی از محققین به دنبال کشف زبان و تاریخ پشت این اثر هستند.[۱۴]
در نخستین ملاقات، رومئو و ژولیت گونهای از گفتگو را به کار میبرند که بسیاری از نویسندگان در زمان شکسپیر، در آداب و معاشرتهای خود به کار میبردند؛ یعنی استعاره. با استفاده از استعاره قدیسین و گناهکاران، رومئو قادر بود تا احساسات ژولیت را به صورت غیرتهدیدی امتحان کند. این روش برای نخستین بار توسط بالداسار کاستلیونه ارائه شد (که آثارش در آن زمان به انگلیسی ترجمه شده بود). او بیان میکرد که اگر یک مرد از استعاره بهعنوان دعوتنامه استفاده کند، زن قادر نخواهد بود هدف او را دریابد، و او خواهد توانست با افتخار عقبنشینی کند. ژولیت نیز در این استعاره شرکت کرده و آن را گسترش میدهد. استعارههای دینی از قبیل «زیارتگاه»، «زایر» و «قدیس» در شعر آن زمان کاربرد داشتند، و بیشتر معنای رومانتیک و عاشقانه از آنان برداشت میشد تا معانی کفرآمیز؛ زیرا که تقدس از اول با مذهب کاتولیک همراه بودهاست.[۱۵] بعدها در نمایشنامه، شکسپیر بیشتر اشارات جسورانه به رستاخیز مسیح در کنار آرامگاهش را در منبع اصلی نوشتن خود، یعنی رومئو و ژولیت بروکس حذف کرد.[۱۶]
بعدها در صحنه بالکن، رومئو، گفتگو ژولیت با خود را میشنود، ولی در نسخه بروکس، گفتگو ژولیت به تنهایی انجام میشود. با آوردن رومئو برای استراق سمع، شکسپیر روال طبیعی اظهار عشق را میشکند. معمولاً زن باید متواضع و خجالتی باشد تا مطمئن شود، خواستگار او صادق بودهاست، اما با شکستن این قانون به انجام یافتن این برنامه سرعت میبخشد. دو عاشق قادر هستند تا از آشنایی اولیه بگذرند، و دربارهٔ نوع رابطهشان با یکدیگر گفتگو کنند- توافق کنند تا پساز آشنایی با یکدیگر پس از یک شب آشنایی با یکدیگر ازدواج کنند. در صحنه پایانی خودکشی، تناقضی در پیام وجود دارد- در آیین کاتولیک، خودکشی برابر با رفتن به جهنم است، در حالی که فردی که به همراه معشوقهاش بمیرد، به آیین عشق شهسوارانه، در بهشت به معشوقهاش میپیوندد. به نظر میرسد که عشق رومئو و ژولیت بیشتر به آیین عشق شهسوارانه گرایش دارد تا به دیدگاه آیین کاتولیک. اگرچه عشق آنان پرشور بود، تنها با ازدواج به کمال میرسد، که سبب از دستدادن حس همدردی مخاطب میگردد.
محققان نقش سرنوشت را درنمایشنامه مجزا میکنند. اینکه سرنوشت شخصیتهای داستان این بوده که بمیرند یا همهٔ اتفاقات به وسیلهٔ سلسلهای از بدبیاریها اتفاق میافتد، اتفاقنظری وجودندارد. استدلالاتی که در توجیه سرنوشت آمده، بیشتر براساس عاشقان ناکام است. به نظر میرسد که این عبارت بیشتر اشاره به ستارههایی دارد که آینده عاشقان را از پیش تعیین کردهاست.[۱۷] همچنین، برخی دیگر از محققان بر این باورند که نمایشنامه، مجموعهای از بدبیاریها و بدشانسیهاست- بسیاری دیگر نیز این داستان را تراژدی قبول ندارند، و آن را ملودرام عاطفی میدانند.[۱۸] روث نوو، عقیدهدارد که چیزی که در این داستان باعث رخدادن «تراژدی کمتری» از حوادث میشود، کاراکترهای داستان نیستند، بلکه راوی داستان است. برای مثال، به رقابت طلبیدن تیبالت برای مبارزه، آنی نیست، بلکه پساز مرگ مرکوتیو است، و عملی است که انتظار داریم.
محققان از دیرباز براستفاده پررنگ شکسپیر از تشبیه نور و تاریکی در نمایشنامه تأکید دارند. کارولین اسپورجن درونمایه نور را، «سمبل زیبایی عشق جدید» میدانست، و بعدها منتقدان این تفسیر را گسترش دادند.[۱۹] برای مثال، هم رومئو وهم ژولیت، دیگری را نوری در تاریکی اطرافش میبیند. رومئو، از ژولیت با عنوان آفتاب[۲۰] پرنورتر از مشعل[۲۱] جواهر درخشان شب،[۲۲] و فرشته درخشان در میان ابرهای تاریک، یاد میکند.[۲۳] هنگامی که ژولیت که ظاهراً مرده، در مقبره خود قرار دادهشده، او بر بالینش حضور یافت و به او گفت: «زیباییت سبب میشود این گنبد، پراز نور شود.»[۲۴] ژولیت نیز از رومئو با عنوان «روز در شب» و «سفیدتر از برف نشسته برپشت کلاغ» یاد میکند.[۲۵][۲۶] تضاد بین نور و تاریکی میتواند یک نماد باشد─ تضاد بین عشق و نفرت، پیری و جوانی که به صورت استعاری است. گاهیاوقات این استعارههای پیچیده، یکطنز دراماتیک ایجاد میکند. برای مثال، عشق رومئو و ژولیت نوری در دل تاریکی از نفرت است، که آنان را احاطه کرده، ولی همه تلاششان برای به هم رسیدن در شب و در تاریکی انجام میشود، در حالیکه همه دشمنیهایشان در طول روز انجام میگردد. این تناقض موجود در بین تصاویر، فضایی از دوراهیهای اخلاقی در برابر معشوقهها ایجاد میکند: وفاداری به خانواده یا وفاداری به عشق. در پایان داستان، زمانی که صبح غمانگیز است و خورشید چهرهاش را در برابر غم و اندوه پوشاندهاست، نور و تاریکی به مکان واقعیشان برمیگردند، تاریکی بیرونی حقیقت را، و تاریکی درونی خانواده، دشمنی و خانوادهها و غم و اندوه نسبت به معشوقهها را نشان میدهد. همه شخصیتها، اکنون نادانی خود را در اتفاقات اخیر درنور مییابند، و به لطف عشق رومئو و ژولیت، باردیگر همهچیز به حالت طبیعی خود بازمیگردد. درونمایه نور در نمایشنامه، با درونمایه زمان، ارتباط تنگاتنگی دارد، چراکه برای شکسپیر، نور راه مناسبی برای بیان گذر زمان درخلال حوادث، از طریق خورشید، ماه و ستارگان است.[۲۷]
زمان نقش بسیار مهمی در زبان و طرح کلی نمایشنامه ایفا میکند. هردوی رومئو و ژولیت برای بهدست آوردن دنیای خیالی، خالی از زمان در برابر واقعیتهای سختی که آنان را احاطه کرده، مبارزه میکنند. برای مثال هنگامی رومئو درهنگام ابراز عشقش به ماه قسم میخورد، ژولیت اعتراض کرده و میگوید: «به ماهی که بیثبات است قسم نخور، /که هر ماه در مدار خودش تغییر میکند، /مبادا که عشق تو نیز متغیر باشد.»[۲۸] از همان ابتدای داستان، دو معشوقه با عنوان «دارای ستاره نحس»[۲۹] یاد میشوند، که به علم اختربینی و باور به زمان ارتباط دارد. این باور وجود داشت که ستارهها سرنوشت انسانها را رقم میزدند، و باگذشت زمان، آنها نیز در آسمان حرکت میکنند، و همراه خود سرنوشت انسانها را نیز تغییر میدهند. در آغاز داستان رومئو از بدبیاری ستارگان سخن میگوید، و هنگامی که از مرگ ژولیت آگاه میشود، او حرکت ستارهها را برخلاف خودش میداند.[۳۰]
زمان همچنین با درونمایه نور و تاریکی مرتبط است. در زمان شکسپیر، نمایشنامهها اکثراً در زمان ظهر و در روشنایی روز اجرا میشد.[۳۱] این موضوع سبب میشد تا نویسنده نمایشنامه، از کلمات روز و شب استفاده کرده و تماشاگران را به تخیل وادارد. شکسپیر از کلمات روزوشب، ستارهها، ماه و خورشید استفاده میکرد تا این تخیل را ایجاد کند. او همچنین از شخصیتهایی در داستان استفاده میکرد که نام برخیاز روزهای هفته یا ساعات خاصی را داشتند تا به تماشاچی کمک کند تا گذر زمان را درک کند. درکل، بیشاز ۱۰۳ ارجاع زمانی در این نمایشنامه یافت میشود، که سبب افزودن تخیل به متن میگردد.[۳۲]
اولین نقد از این نمایشنامه، توسط ساموئل پپیس در سال ۱۶۶۲ نوشته شدهاست: «این نمایشنامه، بدترین نمایشنامهای است که در عمرم شنیدهام»[۳۳] جان درایدن شاعر، ۱۰سال بعد در ستایش نمایشنامه، و شخصیت کمدی داستان مرکوتیو مینویسد: «شکسپیر بهترین مهارتش را در مرکوتیو نشان داده، چنانکه خودش میگوید، او مجبور بود تا او را در صحنه سوم بکشد، تا از کشته شدنش توسط خودش جلوگیری کند.» نقد این نمایشنامه در قرن ۱۸ کموبیش پراکنده بود، ولی کمتر تقسیمبندی میشود. نیکلاس روو اولین کسی بود که نقدش را براساس درونمایه داستان نوشت، که ان را مجازاتی برای دو خانواده متخاصم میدانست. در اواسط این قرن، چارلز گیلدون نویسنده و لرد کامس فیلسوف، بر این باور بودند که چون نمایشنامه از سبک کلاسیک نمایشنامهنویسی تبعیت نکردهاست، در نتیجه یک شکست محسوب میشود. در تراژدی باید دگرگونی شخصیت داشته باشیم، نه اینکه همهچیز براساس سرنوشت رقم بخورد. اما، ساموئل جانسون نویسنده و منتقد، آن را یکی از آثار بسیارخوشایند شکسپیر میداند.[۳۴]
در اواخر قرن۱۸ و اوایل قرن ۱۹، نقدها بر روی پیامهای اخلاقی داستان متمرکز شدند. منتقدانی همچونچارلز دیبدین اعتقاد داشتند که روزالین، عمداً به داستان اضافهشده، تا نشان دهد که قهرمان داستان چقدر بیپروا و بیملاحظه بوده، و همین دلیل پایان غمانگیز داستان است. برخی نیز معتقدند که، فریار لورنس سخنگوی شکسپیر در اعلامخطر در شتابزدگیهای بیمورد است.
در داستان رومئو و ژولیت، شکسپیر از چندین تکنیک نمایشی استفاده کرده، که منتقدان را به تحسین واداشتهاست؛ بیشتر ازهمه تغیرات ناگهانی از کمدی به تراژدی، بهچشم میآید. پیش از مرگ مرکوتیو درصحنه سوم نمایش، نمایشنامه در کل بهصورت کمدی است.[۳۵] پس از مرگ ناگهانی او، نمایشنامه ناگهان جدی شده و لحن تراژیک بهخود میگیرد. زمانی که رومئو به جای اعدام تبعید میشود، و فریار لورنس نقشهای میکشد تا ژولیت را به رومئو برساند، تماشاچیان هنوز انتظار یک پایان خوش برای داستان دارند. آنان همچنان نفسهایشان درسینه حبس شده، و منتظر آغاز صحنه پایانی در مقبره هستند: اگر رومئو بهاندازهٔ کافی معطل شود تا فریار برسد، او و ژولیت به یکدیگر خواهندرسید.[۳۶] این تغییرات ناگهانی از امید به ناامیدی، تأخیر، امید تازه، برای ایجاد تراژدی بهکار رفتهاند، تا زمانیکه در نهایت امید از بین میرود و دو معشوق در پایان میمیرند.[۳۷]
شکسپیر همچنین از ریزداستانهایی در نمایشنامه استفاده میکند، تا دید واضحی نسبت به فعالیتهای شخصیتها ایجاد نماید. برای مثال، در آغاز نمایش، رومئو عاشق روزالین است، که تمام پیشرویهای او را رد میکند. شیدایی رومئو نسبت به او، دقیقاً با عشق او به ژولیت در تضاد است. این موضوع سبب میشود تا تماشاچی جدیت عشق رومئو و ژولیت و ازدواج آنان را درک کنند. عشق پاریس نسبت به ژولیت، بین احساسات ژولیت نسبت به او و نسبت به رومئو، در تضاد است.
شکسپیر در طول نمایشنامه، از شکلهای گوناگونی از فرم شاعرانه استفاده کردهاست. او داستانش را با دیباچه ۱۴ سطری به شکل غزلوارهٔ شکسپیری آغاز میکند، که توسط گروه همسرایان خوانده میشود. بیشتر داستان رومئو و ژولیت، بهصورت شعر سپید نوشته شده، و بیشتر آن شعر پنج بحری است که با آثار بعدی شکسپیر تفاوت اندکی دارد.[۳۸] شکسپیر با توجه نوع شخصیتی که بهکاربرده، فرم شعری متفاوتی انتخاب کردهاست. هر کدام از این فرمها، با احساسات شخصیت بر روی صحنه نیز، متناسب انتخاب میشود. برای مثال، هنگامیکه رومئو در مورد روزالین سخن میگوید، او از غزل پترارکی استفاده میکند. غزل پترارکی در مواقعی استفاده میشد که مرد بهوسیله آن زیبایی خارقالعاده زنی را توصیف میکرد که امکان دسترسی به آن وجود نداشت، شرایط رومئو در مقابل روزالین اینچنین بود. این غزل همچنین توسط بانو کپیولت در وصف کنت پاریس نیز استفادهشد تا خوشمنظر بودن او را به ژولیت نشاندهد.[۳۹] هنگامیکه رومئو با ژولیت سخن میگوید، غزل پترارکی تبدیل به غزل دیگری میشود که از کلمات «زائر» و «مقدس» به عنوان استعاره استفاده میکند.[۴۰] درنهایت، وقتیکه اندو یکدیگر را بر روی بالکن ملاقات میکنند، رومئو تلاش میکند تا بهوسیله غزل عشق خود را به او ثابت کند، ولی ژولیت با گفتن «تو عاشق منی؟» غزل را میشکند.[۴۱] با این کار اوبه دنبال یافتن جملهای است تا احساس حقیقی خود را بیان کند، و از بزرگ جلوهدادن عشقشان خودداری نماید.[۴۲] ژولیت هنگام سخنگفتن با رومئو از کلمات تکهجایی استفاده میکند، او بههنگام سخن با کنت پاریس جملات و کلمات رسمی بهکار میبرد.[۴۳] شکسپیر این نوع از نثر را برای درک مردم عادی حفظ کردهاست، اگرچه آن را برای شخصیتی همچون مرکوتیو نیز بهکاربردهاست.[۴۴]
نقد روانشناسی اولیه از مشکلات عدیدهٔ رومئو و ژولیت سخنگفته، و ان را بیشتر به تصمیمهای آنی رومئو، که از «عدم کنترل خود، و پرخاشگریاش» ناشی میشود مرتبط میداند، که در نهایت سبب مرگ مرکوتیو و خودکشی او و ژولیت میشود.[۴۵] رومئو و ژولیت از لحاظ روانشناختی، بسیار پیچیدهاست، سبب میشود تا خواننده با خواندن ان احساس همدردی با ان پیدا کند که معادل با بیماری است.[۴۶] نورمن هولاند، در سال۱۹۶۶نوشتهاست که، رؤیای رومئو[۴۷] در واقعیت، پراز روزهایی است که هم شامل دنیای بزرگسالی وی، هم عقدههای دوران کودکی اوست؛ باتأکید براینکه، شخصیت دراماتیک، انسانی با فرایندهای ذهنی متفاوت با نویسنده، نیست.[۴۸] منتقدینی چون جولیا کریستوا بر این نکته تأکید دارند که، نفرت موجود بین دو خانواده، سبب علاقه رومئو و ژولیت به یکدیگر شدهاست. این نفرت بهخوبی، خود را در سخنان معشوقهها نشان میدهد: برای مثال ژولیت از «عشق من از نفرتم سرچشمه میگیرد» سخن میگوید[۴۹] و اغلب عشق خود را در پیشبینی مرگ او نشان میدهد. این موضوع سبب حدس و گمان در خصوص مشکلات روانی نویسنده میشود، بهویژه با درنظرگرفتن غم و اندوه شکسپیر برای فرزندش همنت این حدس و گمان قوت مییابد.[۵۰]
نقد ادبی فمینیستی دشمنی موجود بین خانوادهها، در جامعه پدرسالار شهر ورونا را نکوهش میکند. خشونتهای مردانه اعمالشده بر رومئو، عامل اصلی پیشبردن تراژدی به انتهایش است. هنگامیکه تیبالت مرکوتیو را میکشد، رومئو خشمگین میشود، و از اینکه ژولیت او را «زننما» ساختهاست، پشیمان میباشد.[۵۱] در این دیدگاه، مردان جوان، زمانی مرد میشوند که از رفتار خشونتآمیز پدرشان تقلید کنند. دشمنی نیز به خشونت مرد مرتبط است، چنانکه لطیفههای گوناگونی در خصوص اینمورد پیش از ازدواج ساخته شدهاست.[۵۲] ژولیت نیز از صفت تمکین زنانه برخورداراست، چرا که به افرادی همچون فریار اجازه میدهد تا مشکلاتش را برایش حل کنند. دیگر منتقدین، برجنبه فمینیسم اثر از زاویه تاریخگرایی مینگرند، و بر این نکته تأکید دارند که نمایشنامه زمانی نوشتهشدهاست که، نظم فئودالی بهطور فزایندهای توسط دولت به چالش کشیده شد، و نظام سرمایهداری ظهور کرد.
رومئو و ژولیت به همراه هملت نمایشنامههایی هستند که به دفعات بر روی صحنه رفتهاند. اقتباسهای فراوان آن را تبدیل به یکیاز مشهورترین و پایدارترین داستانهای شکسپیر کردهاست.[۵۴] حتی در زمان حیات شکسپیر نیز این نمایشنامه محبوبیت فراوانی داشت. محقق، گری تیلور، آن را جزو یکیاز ۶نمایشنامه محبوب شکسپیر، پس از مرگ کریستوفر مارلو و توماس کید و پیش از استیلای بن جانسون میداند، و این زمان، دورهای بود که شکسپیر بزرگترین نمایشنامهنویس لندن بهشمار میرفت.[۵۵][۵۵] زمان دقیق اولین اجرای این نمایشنامه مشخص نیست. اما گروه مردان چمبرلین نخستین اجراکنندگان آن بودند. ریچارد بورباگ احتمالاً بازیگر نقش اول بوده، و ارباب روبرت گوفه (یک پسر) نخستین بازیگر نقش ژولیت بودهاست. این اجرا به احتمال فراوان در سالن تئاتر اجرا شده، و در کنار آن اجراهای دیگری در سالن تئاتر پرده انجام شدهاست.[۵۶] رومئو و ژولیت یکی از اولین نمایشنامههای شکسپیر بود که در خارج از انگلستان نیز اجرا شد: نسخه ساده و کوتاهشدهای آن در سال ۱۶۰۴ در شهرنوردینگلن اجرا گشت.[۵۷]
تمامی سالنهای تئاتر در۶سپتامبر ۱۶۴۲، توسط دولت پیوریتن بستهشدند. در طول بازگردانی سلطنت در سال ۱۶۶۰، دو شرکت انحصاری (شرکت پادشاهی و شرکت دوکها) تأسیس شدند، و مجموعه تئاترهای موجود، بین اندو شرکت تقسیم شد.[۵۸]
اولین بازیگر رسمی نقش ژولیت سرویلیام داونانت از شرکت دوک، در سال ۱۶۶۲ نمایشی را بر روی صحنه برد که در ان، هنری هریس نقش رومئو، توماس بترتون نقش مرکوتیو و همسر بترتون ماری ساندرسون نقش ژولیت را بازی کردند: به احتمال فراوان او نخستین کسی بود که نقش ژولیت را بهصورت حرفهای بازی کردهاست.[۵۹][۶۰] نسخه دیگری از این نمایشنامه نیز مخصوص گروه داونانت بود که توسط شرکت دوکها اجرا شد. این اثر یک کمدیتراژدی بود که توسط جیمز هاوارد ترتیب داده شدهبود، و در ان هر دو معشوقه زنده ماندند.[۶۱]
داستان واقعی رومئو و ژولیت
تاریخچه و سقوط کایوس ماریوس، اثر توماس اوتوای یکی از اقتباسهای ارزنده از شکسپیر بود که در سال۱۶۸۰ عرضه شد. صحنه از ورونای دوره رنسانس به رم باستان تغییر کرد: رومئو تبدیل به ماریوس، ژولیت تبدیل به لاوینیا شد و جنگ و دشمنی بین نجیبزادگان و مردم بود؛ ژولیت/لاوینیا پیش از مرگ رومئو/ماریوس از کما بیدار میشود. نسخه اوت وای بسیار موفق بود و به مدت ۷۰سال اجرا شد.[۶۲] نوآوری وی در صحنه پایانی، بسیار مورد توجه، و در۲۰۰ سال بعد بسیار مورد استفاده قرارگرفت: نسخهتیوفیلوس سیبر در سال ۱۷۴۴، و نسخه دیوید گریک در سال ۱۷۴۸ هردو از این نسخه الهام گرفته بودند.[۶۳]
اولین اجرا در آمریکای شمالی توسط گروهی آماتور انجام شد: در ۲۳ماه مارس سال ۱۷۳۰، یک فیزیکدان بهنام یواخیم برتراند، در روزنامه گازته نیویورک، آگهی منتشر کرد، و در ان اعلام داشت که اجرایی بر روی صحنه خواهدبرد که خودش در ان نقش عطار را بازی خواهدکرد.[۶۴] اولین اجرای حرفهای در آمریکای شمالی توسط شرکت هاللام صورت پذیرفت.[۶۵]
نسخه تغییریافته گریک از این نمایشنامه بسیار محبوب گشت، و حدود یک قرن اجرا شد. تا اینکه در سال ۱۸۴۵ نسخه اصلی شکسپیر درامریکا توسط سوزان و شارلوت کوشمان در نقش رومئو و ژولیت به اجرا درآمد.[۶۶] پس از ان در سال ۱۸۴۷ در انگلستان توسط ساموئل فلپس در تئاتر سادلر ولز اجرا شد. خواهران کوشمان در حدود ۸۴ اجرای خود به نسخه شکسپیر وفادار ماندند. ایفای نقش رومئو توسط او، تحسین بسیاری را برانگیخت. روزنامه تایمز در مقالهای نوشت: «بهمدت طولانی نقش رومئو قراردادی بود. ایفای نقش توسط بانو کوشمان، خلاقانه، زنده، جذاب و سرسختانه بود.»[۶۷] ملکه ویکتوریا در مجله خود نوشت: «هیچکس باور نمیکرد که او یک زن بودهاست.»[۶۸] موفقیت کوشمان، سنتهای گریک را درهم شکست، و راه را برای اجرای نسخه اصلی داستان در سالهای بعد هموار ساخت.
اجراهای حرفهای اثر شکسپیر، درقرن ۱۹، دو ویژگی اساسی داشتند: نخست، بیشتر آنان ستاره محور بودند، که دران بازیگران فرعی حذف میشدند تا بازیگران اصلی بیشتر به چشم آیند. دوم، بیشترشان، «تصویری» بودند، بدینگونه که، اعمال نمایش در مجموعههای دیدنی و جذاب و بهصورت استادانه تهیه شدهبودند (نیازمند مکثهای طولانی برای تغییر صحنه بودند) و بهطور مکرر از تابلوهای متحرک استفاده میکردند.[۶۹] اجرای هنری اروینگ در سال۱۸۸۲ در تئاتر لیسیوم (با ایفای نقش رومئو توسط خودش و ژولیت توسط الن تری) به عنوان نخستین الگو در سبک استفاده از تابلوهای تصویری شناخته میشود.[۷۰]
بازیگران آمریکایی به رقابت با همتایان انگلیسی خود پرداختند. ادوین بوث (برادر جان ویلکس بوث) و ماری مکویکر (همسر ادوین) در۳فوریه سال ۱۸۶۹ در سالن مجلل تئاتر بوث رومئو و ژولیت را اجرا کردند. برخی گزارشها حاکی از این است که این تولید و اجرا یکی از باشکوهترین و استادانهترین اجراهای رومئو و ژولیت در آمریکا بودهاست. این اجرا بسیار مشهور شده، و در عرض ۶هفته به فروش ۶۰۰۰۰دلاری رسید.[۷۱] (معادل با ۱۰۶۳۰۰۰دلار امروزی). چنین مینویسند که: «تراژدی با دقت فراوان و با رعایت ادب و نزاکت از تمامی جهات، شبیه متن اصلی نوشته شده توسط شکسپیر بود.»[۷۲]
در طول قرن ۱۹، و بر اساس معیارهای اجرای حرفهای، رومئو و ژولیت، به عنوان محبوبترین اثر در بین آثار شکسپیر شناختهشد. اما در قرن بیستم، پساز هملت دومین اثر محبوب شکسپیر شد.[۷۳]
در سال ۱۹۳۳ نمایشنامه توسط کاتارین کرنل و شوهر کارگردانش گوتری مک کلینتیک احیا شد و یک تور دور دنیا به مدت ۷ماه را آغاز نمود. این نمایش با حضور بازیگرانی چون اورسون ولز، برایان اهرن وباسیل راثبون انجام میشد. این اجرا موفقیت کمی بهدستآورد، و در نتیجه در بازگشتشان به نیویورک، کرنل و مک کلینیت در ان تجدیدنظر کردند، و برای نخستین بار، نمایشنامه بدون حتی کوچکترین تغییر اجرا شد. این تولید جدید، در دسامبر۱۹۳۴ بر روی پرده رفت و رالف ریچاردسون در نقش مرکوتیو و ماوریس ایوانز در نقش رومئو بازی کردند. منتقدان عقیدهداشتند که کرنل، «بهترین ژولیت زمان خود»، «تا ابد فراموشنشدنی» و جذابترین و زیباترین ژولیتی بود که صحنه تئاتر تا به امروز بهخود دیدهاست.[۷۴]
تئاتر نوین جان گیلگود در سال ۱۹۳۵ با حضور لورنس اولیور در نقش رومئو و مرکوتیو، که به صورت متناوب در طول ۶هفته تغییر میکرد، و پگی اشکرافت در نقش ژولیت بود.[۷۵] گیلگود بهصورت استادانه از ترکیب دونسخه اصلی شکسپیر استفاده کرد و فضای صحنه و لباس بازیگران را با توجه به عصر الیزابت انتخاب کرد. تلاشهای او سببشد تا موفقیت عظیمی در فروش داشتهباشد و سببشد تا رئالیسم تاریخی در تولیدات بعدی مدنظر قرارگیرد.[۷۶]
نسخه بعدی از پیتر بروک در سال ۱۹۴۷ آغاز سبک نوینی از رومئو و ژولیت بود. بروک علاقه چندانی به رئالیسم نداشت، و عقیده داشت آثار باید بهگونهای ترجمه شوند تا با دنیای مدرن ارتباط برقرار کنند. او بیان میکند، «یک تولید زمانی درستاست که از صحت برخوردار باشد، و زمانی خوب است که موفقیت کسب کند.»[۷۷] بروک آشتی و صلح نهایی خانوادهها در پایان اثر را نیز حذف نمود.[۷۸]
دراغاز این قرن، تماشاگران بیشتر تحتتاثیر سینما قرارگرفتند و بیشتر به بازیگران جوان علاقه پیدا کردند، و چندان علاقهای به بازیگران مسن نشان ندادند.[۷۹] یک مثال بارز برای اینکار، تولید فرانکو زفیرللی درتئاتر اولدویک در سال ۱۹۶۰ بود، که در ان جان استراید و جودی دنچ بازی میکردند و بعدها در فیلم سینمایی ۱۹۶۸ نیز بازی کردند. زفیرللی این اثر را از ایدههای بروک گرفت، و حدود یک سوم ان را حذف نمود، تا اثر جذابتر شود. او در مصاحبهای با مجله تایمز بیان کرد، که درونمایههای عشق و عدم درک متقابل دو نسل، باعصر معاصر متناسب است.[۸۰]
اجراهای اخیر، بیشتر شکل عصر مدرن را دارند. برای مثال، در سال۱۹۸۶ شرکت سلطنتی شکسپیر نمایشنامه را در شهر مدرن ورونا شکل دادند. چاقوهای ضامندار جای شمشیرها را گرفتند و رومئو بهوسیله سرنگ تزریق خودکشی کرد.[۸۱] در سال ۱۹۹۷، تئاتر فولگر شکسپیر نسخهٔ را اجرا کردند که در دنیای شهری امروز شکل گرفتهبود. رومئو به کبابی کپیولت میرود تا ژولیت را ملاقات کند، و ژولیت هنگامیکه در کلاس درس است، از مرگ تیبالت آگاه میشود.[۸۲]
نمایشنامه، معمولاً در فضای تاریخی اجرا میشد تا درگیریهای ضمنی در نمایش را نیز به تماشاگر منتقل کند. برای مثال، چندین اجرا در فضای جنگ اسرائیل و فلسطین در دوران آپارتاید در آفریقای جنوبی و پساز انقلاب پوبلو اجرا شدند.
در سال ۲۰۱۳، رومئو و ژولیت در سالن تئاتر ریچارد راجرز در برادوی به روی صحنه رفت، و در فاصله زمانی ۱۹ سپتامبر تا ۸ دسامبر، حدود ۹۳اجرا را پس از ۲۷ پیشنمایش برگزار کردند و در ان اورلاندو بلوم و کوندولا راشاد ایفای نقش نمودند.[۸۳]
بهترین و معروفترین نسخه از رقص باله رومئو و ژولیت از سرگئی پروکفیف است. .[۸۴] درابتدا قرار بر این بود که به سفارش شرکت رقص باله کیروف اثر پایانی خوشی داشتهباشد، اما پروکوفیف با توجه به محتوای موسیقی آن، این نظر را نپذیرفت. این اثر متعاقباً به شهرت فراوانی رسید، و طراحی آن توسط جان کرانکو (۱۹۶۲) و کنث مک میلان (۱۹۶۵) انجامشد.[۸۵]
در سال ۱۹۷۷، تولیدمایکل اسموین از این اثر بسیار رومانتیک و مهیج بود، و توسط شرکت رقص باله سانفرانسیسکو عرضهشد. این اثر نخستین رقص باله کامل بود که مورد استقبال شبکه پیبیاس و برنامه اجراهای عظیم قرارگرفت و در سال ۱۹۷۸پخششد.[۸۶]
حداقل ۲۷ اپرا براساس رومئو و ژولیت ساختهشدهاست.[۸۷] نخستین اپرا، رومئو و ژولیت سال ۱۷۷۶ بود، که توسط جورج بندا و به سبک زینگ اشپیل برگزارشد و در ان بسیاری از شخصیتها و اعمالشان حذف ویک پایان خوش را صاحب شد. این سبک چندینبار نیز اجراشد. معروفترینشان، رومئو و ژولیت از گوناد بود که در سال ۱۸۶۷اجراشد و پساز نخستین اجرا، موفقیت بسیاری کسب کرد، و تابهامروز نیز رواج داشتهاست. .[۸۸] از اپراهای بعدی میتوان به رومئو و ژولیت اثر هنریش سوترمیستر در سال ۱۹۴۰اشاره کرد.
رومئو و ژولیت «سمفونی دراماتیک» از برلیوز اثر بسیار بزرگی بود که از۳بخش صداهای ترکیبی، گروه کر و ارکسترا تشکیلشدهبود و در سال ۱۸۳۹ اجراشد.[۸۹] رومئو و ژولیت چایکوفسکی اثر چایکوفسکی پوئم سمفونی ۱۵دقیقهای بود که از ملودی شناختهشدهای به نام «درونمایه عشق» استفاده کرد.[۹۰] استفاده مکرر چایکوفسکی از درونمایه موسیقی در رقص باله، صحنه بالکن، در رختخواب ژولیت و درمقبره، بعدها توسط بسیاریاز کارگردانان مورد استفاده قرارگرفت: برای نمونه، درونمایه عشق نینا روتا به همین شیوه در فیلم سینمایی سال۱۹۶۸ مورد استفاده قرار گرفت.[۹۱] آهنگسازان کلاسیک دیگری نیز تحتتاثیر این نمایشنامه قرارگرفتند که ازبین آنان میتوان به هنری هیو پیرسون، اسوندسون، دلیوس، استن همر و کابالوسکی اشاره کرد.
مشهورترین اثر تئاتر موزیکال نسخه داستانکنارهغربی بود که موسیقی اثر از لئونارد برنشتاین و متن آهنگ از استفن سوندهیم بود. این نسخه از فضای اواسط قرن بیستم شهر نیویورک و جنگهای خانوادگی به صورت گروهی و قومی نیز استفاده کرد.[۹۲]
رومئو و ژولیت تأثیر بهسزایی بر ادبیات پس از خود داشت. پیش ازان، داستان عاشقانه، موضوع مناسبی برای تراژدی نبود.[۹۳] از بین آثار شکسپیر، رومئو و ژولیت بیشترین و متنوعترین اقتباسها، ازجمله شعر و روایتهای نثر، درام، اپرا، ارکسترا و گروههای موسیقی، رقص باله، فیلم، آثار تلویزیونی و نقاشی را شاملشد.[۹۴] همچنین کلمه «رومئو» در زبان انگلیسی مترادف کلمه «معشوقه مرد» قرارگرفت.[۹۵]
رومئو و ژولیت در زمان خود شکسپیر نیز مورد تقلید قرارگرفت: دو زن خشمگین ابینگدون اثر هنری پورتر(۱۵۹۸) و بروزدادن، استاد پاسبان اثر توماس دکر(۱۶۰۷) نمونههایی بودند که دران از صحنه بالکن الهامگرفتهشد و در ان قهرمان زن داستان درگیر بازی با لغات بین دو فرد است.[۹۶] این نمایشنامه، بعدها نیز آثار ادبی را تحتتاثیر قرارداد. برای نمونه این اثر طرح اولیه داستان نیکلاس نیکلبای از چارلز دیکنز شد.[۹۷]
رومئو و ژولیت یکی از آثار مصور شکسپیر نیزاست.[۹۸] نخستین تصویر مصور از این اثر، کندهکاری بر روی چوب از صحنه مقبره بود که توسط الیشا کرکال ساختهشد و در نسخه ۱۷۰۹ نیکلاس روو پدیدار گشت.[۹۹] پنج نقاشی نیز وجود دارند که به سفارش گالری بویدل شکسپیر در اواخر قرن ۱۸ طراحی شدند، ویکی از آنان تمامی صحنههای نمایشنامه را دربردارد.[۱۰۰] مد قرن۱۹ برای اجرای برنامههای «تصویری» منجر به ترسیم آثاری براساس الهامهای مدیران طراحی گشت، و درعوض سبب تأثیرگرفتن نقاشان، از بازیگران و صحنههای تئاترشد.[۱۰۰] درقرن بیستم، بیشتر تصاویر نمادین از صحنههای فیلمهای مشهور گرفتهشد.[۱۰۱]
درسال۲۰۱۴،انتشارات سیمون و شوستر رمان پرستار ژولیت را که توسط تاریخشناس و محقق پروفسور لوئیس ام.لوین نوشته شدهاست، منتشر خواهدکرد که دران اتفاقات ۱۴سال این نمایشنامه، از دیدگاه پرستار به تصویر کشیدهشدهاست.[۱۰۲]
رومئو و ژولیت نمایشنامهای است که بیشترین فیلم ممکن از آن ساختهشدهاست.[۱۰۳] از برجستهترین آثار میتوان به فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۳۶ اثر جورج کوکور که نامزد دریافت ۲ اسکار بود، فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۶۸ اثر فرانکو زفیرللی و فیلم رومئو + ژولیت از باز لورمان اشاره کرد. دو مورد آخر، در زمان خود، بیشترین فروش را در بین آثار شکسپیر داشتند.[۱۰۴] فیلم رومئو و ژولیت برای نخستین بار، در دوره صامت، توسط جورج ملیس ساختهشد، اگرچه این اثر اکنون موجود نیست.[۱۰۴] نخستین نسخه شنیداری از فیلمها، مربوط به فیلم جنگ هالیوود ۱۹۲۹ بود که دران جان گیلبرت صحنه بالکن را رودرروی نورما شیرر اجرا کرد.[۱۰۵]
رناتو کاستلینی جایزه شیر طلایی را از جشنواره فیلم ونیز بهخاطر فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۵۴ دریافت کرد، که در این فیلم رومئو، لورنس هاروی یک بازیگر باتجربه بود. در عوض، سوزان شنتال، در نقش ژولیت، دانشجوی منشیگری بود که توسط کارگردان در میخانه لندن، کشفشد و بیشتر بهدلیل پوست کمرنگ جذاب، و موهای بلوندش در این نقش بازی کرد.[۱۰۶]
استفن اورگل، فیلم رومئو و ژولیت محصول ۱۹۶۸ اثر فرانکو زفیرللی را «پر از جوانان زیبا و خوشرو، فیلمبرداری زیبا و صحنههای رنگارنگ باشکوه» توصیف میکند.[۱۰۷] در فیلم زفیرللی، لئونارد وایتینگ و اولیویا هاسی تجربه قبلی از بازیگری نداشتند، اما در این فیلم با نبوغ و پختگی بازی نمودند.[۱۰۸] زفیرللی به دلیل نمایش صحنه دوئل به عنوان پهلوانان دروغین که غیرقابل کنترل هستند، مورد تقدیر قرارگرفت.
فیلم رومئو و ژولیت و موسیقی متن فیلم از باز لورمان مورد توجه «نسل امتیوی» قرارگرفت: مخاطبان جوانی که همسنوسال شخصیتهای داستان بودند.[۱۰۹] بهمراتب تیرهتر از نسخه زفیرللی، فیلم درفضای زمخت، خشن و ظاهری از سواحل ورونا و بیشه چنار فیلمبرداری شد. لئوناردو دیکاپریو نقش رومئو و کلیر دینز نقش ژولیت را بازی کردند.
این نمایشنامه بهطور گستردهای در تلویزیون و فیلمسازی مورد اقتباس قرارگرفت. در سال ۲۰۰۶، فیلم موزیکال دبیرستان از شرکت دیزنی، از طرح کلی رومئو و ژولیت استفاده کرد، و دو معشوقه را در دو دبیرستان رقیب به جای دو خانواده دشمن، قرار داد. فیلمسازان از بازیگران برجسته در ساخت رومئو و ژولیت استفاده میکنند. غرور شکسپیر در نوشتن نمایشنامه رومئو و ژولیت بارها مورد استفاده قرارگرفتهاست. شکسپیر عاشق اثر سال ۱۹۹۸ از جان مادن نمونهای است که در آن شکسپیر نمایشنامه را دربرابر پیشزمینه عشق نابودشده خود مینویسد. در فوریه سال ۲۰۱۴، شرکت برادوی اچ دی نسخه فیلمی از نمایشنامه رومئو و ژولیت برادوی را عرضهکرد. در این فیلم اورلاندو بلوم و کاندولا راشاد ایفای نقش میکنند. این فیلم در سطح بینالمللی در آوریل ۲۰۱۴ عرضه شد.
صفحههایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید
بازدید محتوا
همکاری
ابزارها
نسخهبرداری
داستان واقعی رومئو و ژولیت
در پروژههای دیگر
فهرست
move to sidebar
hide
ویلیام شکسپیر (به انگلیسی: William Shakespeare) (زاده ۱۵۶۴ – درگذشته ۱۶۱۶) شاعر و نمایشنامهنویس و بازیگر تئاتر انگلیسی بود که بسیاری وی را بزرگترین نویسنده در زبان انگلیسی دانستهاند. «سخن سرای آون» (به انگلیسی: Bard of Avon) لقبی است که به خاطر محل تولدش در آون واقع در استراتفورد انگلیس به وی دادهاند.
شکسپیر در استراتفورد-آن-آون، واریکشر متولد و بزرگ شد. وی در سن ۱۸ سالگی با ان هتوی ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد: سوزانا هال و دوقلوهای همنت و جودث کواینی. حدوداً بین سالهای ۱۵۸۵ و ۱۵۹۲، وی فعالیت حرفهای موفق خود را در لندن به عنوان بازیگر، نویسنده و مالک بخشی از یک شرکت بازیگری به نام مردان لرد چمبرلین، که بعداً به عنوان مردان پادشاه شناخته شد، آغاز کرد. به نظر میرسد در ۴۹ سالگی (حدود سال ۱۶۱۳) در استراتفورد بازنشسته شده، جایی که سه سال بعد درگذشت. کمتر سوابقی از زندگی خصوصی شکسپیر باقی ماندهاست. این گمانهزنیهای قابل توجهی در مورد مواردی مانند ظاهر فیزیکی، گرایش جنسی او، اعتقادات مذهبی وی و اینکه آیا آثار منتسب به وی توسط دیگران نوشته شده، تحریک کردهاست.[۱][۲][۳]
شکسپیر بیشتر آثار شناخته شده خود را بین سالهای ۱۵۸۹ و ۱۶۱۳ تولید کردهاست.[۴][۵][الف] وی سپس تا سال ۱۶۰۸ غالباً تراژدیهایی نوشت، از جمله هملت، رومئو و ژولیت، اتلو، شاه لیر و مکبث که همگی از بهترین آثار به زبان انگلیسی محسوب میشدند. وی در آخرین مرحله زندگی خود، تراژیکمدی (که به آن عاشقانهها نیز میگویند) نوشت و با نمایشنامهنویسان دیگر همکاری کرد.
بسیاری از نمایشنامههای شکسپیر در دورههای مختلف کیفیت و دقت در طول زندگی وی منتشر شدهاست. با این حال، در سال ۱۶۲۳، دو هم بازیگر و دوستان شکسپیر، جان همینگز و هنری کاندل، متن قطعی تری را منتشر کردند که به عنوان اولین برگه، نسخه جمعآوری شده پس از مرگ از آثار نمایشی شکسپیر که شامل همه نمایشنامههای وی به جز دوتای آنها بود ، منتشر شد. بخش آغازین این کتاب با شعری از بن جانسون مزین شد که در آن جانسون از قول معروف شکسپیر «نه از یک دوره بلکه برای همه دوران» استقبال کرد.[۶]
ویلیام شکسپیر در ۲۶ آوریل ۱۵۶۴ در شهر استراتفورد در انگلستان غسل تعمید داده شد. شهرت شکسپیر به عنوان شاعر، نویسنده، بازیگر و نمایشنامهنویس منحصربهفرد است و برخی او را بزرگترین نمایشنامهنویس تاریخ میدانند. با این حال، بسیاری از حقایق زندگی او مبهم است. پدرش از صاحبمنصبان دیوانی بود که گویا بعدها با مشکلات مالی مواجه شد[۷] و مادرش فرزند یک زمیندار محلی نسبتاً ثروتمند بود. شکسپیر احتمالاً در مدرسهٔ گرامر استراتفورد تحصیل کرده و در آنجا اطلاعات ارزشمندی دربارهٔ لاتین به دست آوردهاست اما ویلیام رهسپار آکسفورد یا کمبریج نشد.
دربارهٔ جوانیِ ویلیام افسانه فراوان است و سند معتبر اندک. اولین مدرکی که ما دربارهٔ او پس از مراسم تعمید و نامگذاری داریم این است که او در سن ۱۸ سالگی با ان هثوی (به انگلیسی: Anne Hathaway) اهل استراتفورد که ۲۶ ساله و باردار بود، ازدواج کرد.[۸] سوزانا (Susanna) اولین فرزند از سه فرزند او بود که ۶ ماه پس از ازدواج آنها به دنیا آمد. دو فرزند دیگر او یک دختر و پسر دوقلو متولد سال ۱۵۸۵ بودند. شکسپیر پس از ازدواج به لندن رفت و در دوره ای از شدت فقر به نگهبانی از اسبان افرادی که به نمایشخانههای میآمدند مشغول شد و سپس به سبب علاقه شدید وی به نمایش وی در سالهای ۱۵۸۵ یا ۱۵۸۶ در گروه هنرپیشگان لردلسستر که اندکی بعد به عنوان «بازیگران مخصوص ملکه» مفتخر شد مشغول به کار شد. در آنجا وظیفهٔ ویرایش نمایشنامهها را به او سپردند. شکسپیر از این موقعیت استفاده کرد و خود چند نمایشنامه نوشت که با استقبال روبهرو شد. پس از آن، تا هفت سال هیج اطلاعی از فعالیتهایش نداریم. همچنین وی در سال ۱۵۹۴ به عنوان یکی از سه بازیگر مهم گروه شد.
این دسته شامل کسانی میشد که در آن روزگار مشهورترین بازیگران بودند؛ مانند ریچارد باربیج، که بیشک خالق نقشهای هملت، شاه لیر، و اتلو بود. همچنین، رابرت آرمین و ویل کمپ (بازیگران نمایشنامهٔ دلقک و احمق شکسپیر).
همچنین ایشان شناختهشدهترین بازیگران تئاتر الیزابتی در سال ۱۵۹۹ بودند.
شکسپیر در دوران نخستین، خود را به تئاتر محدود نکرد و در سال ۱۵۹۳ منظومهٔ عشقی-اساطیریِ ونوس و آدونیس
(به انگلیسی: Venus and Adonis) و در سال پس از آن نیز اثر برجستهترِ تجاوز به لوکرسیا (به انگلیسی: The Rape of Lucrece) را به حامی خود، اشرافزادهٔ ساوت همپتون، اهدا کرد و تا ۱۵۹۷ او موفق شد خانهای نو در استراتفورد خریداری کند، و اینک او میتوانست خود را «جنتلمن» بنامد.
فرانسیس میرس (به انگلیسی: Francis Meres) در پالادیس تامیا: خزانهٔ هوش (۱۵۹۸) دربارهٔ شکسپیر میگوید: «همانطور که پلاتوس و سنکا (به انگلیسی: Plautus and Seneca) بهترین کمدی و تراژدی به زبان لاتین هستند، شکسپیر فاخرترین آنها از هر دو گونه در روی صحنه است.»
با دو چکامهای که شکسپیر در سالهای ۱۵۹۳ و ۱۵۹۴ به چاپ رساند، اشعار او زودتر از نمایشهایش چاپ شدند. همچنین، باید گفت که بیشتر غزلهای او باید در این سالها نوشته شده باشند و نمایشهای او پس از سال ۱۵۹۴ پدید آمدهاند و او بهطورکلی هر دو سال یک اثر عرضه کرد که هریک شامل سرودها و آهنگهایی بسیار زیبایی میشدند.
نمایشهای ابتداییِ شکسپیر شامل هنری چهارم، تیتوس آندرونیکس، رؤیای شب نیمهٔ تابستان، تاجر ونیزی، و ریچارد سوم میشود که همگی در میانه و اواخر دههٔ ۱۵۹۰ تاریخگذاری شدهاند.
همچنین، بعضی از تراژدیهای مشهور او که در اوایل دههٔ ۱۶۰۰ نگاشته شدهاند، مشتملاند بر اتلو، شاه لیر، و مکبث.
در حدود سال ۱۶۱۰ شکسپیر برای استراحت به استراتفورد برمیگردد و باز به نوشتن ادامه میدهد. این دوره، دورهٔ رمان و کمدی-تراژدی او به حساب میآید. او در این مدت، آثاری مانند طوفان، هنری هشتم، سیمبلاین و داستان زمستان را پدید آورد. غزلیات او نخستین بار در سال ۱۶۰۹ به چاپ رسید.
ویلیام شکسپیر در روز ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ میلادی در پنجاه و دو سالگی درگذشت. جسدش را دو روز بعد در کلیسای مقدس ترینیتی به خاک سپردند.
او حتی قطعهای ادبی نیز برای روی سنگ قبر خود گفته که بر آن حک شدهاست:
تو را به مسیح از کندن خاکی که اینجا را دربرگرفته دست بدار!
خجسته باد آنکه این خاک را فروگذارد،
و نفرین بر آنکه استخوانهایم بردارد!
او در حالی مُرد که به سال ۱۶۱۶ هیچ نسخهٔ جمعآوری شدهای از آثارش وجود نداشت، و بعضی از آنها در نسخههایی مستقل چاپ شده بودند که همانها هم بدون نظارت و ویرایش او بود.
در سال ۱۶۲۳ دو تن از اعضای هیئت شکسپیر، جان همینگز و هنری کاندل، نسخه جامع و ویراستهای از نمایش نامههایش را به چاپ رساندند که فِرست فولیو (به انگلیسی: First Folio) نام گرفت.
اکثر نمایشنامه نویسان این دوره بهطور معمول در برخی موارد با دیگران همکاری میکردند و منتقدان اتفاق نظر دارند که شکسپیر نیز همین کار را انجام دادهاست، به ویژه در اوایل و اواخر کار خود.[۹]
اولین آثار ثبت شده از شکسپیر، ریچارد سوم و سه قسمت از هنری ششم است که در اوایل دهه ۱۵۹۰ برای یک نمایش تاریخی نوشته شدهاست. تعیین تاریخ نمایشنامههای شکسپیر دقیقاً دشوار است [۱۰][۱۱]، با این وجود، و مطالعات متون حاکی از آن است که تیتوس آندرونیکوس، کمدی خطاها، رام کردن زیرکی و دو آقای بزرگ ورونا نیز ممکن است به اولین دوره شکسپیر تعلق داشته باشند.[۱۲] اولین تاریخچههای او، که به شدت متأثر از چاپ سال ۱۵۸۷ کتاب رافائل هولینشد تواریخ انگلیس، اسکاتلند و ایرلند است ، نتایج مخرب حکومت ضعیف یا فاسد را نمایان میکند و به عنوان توجیهی برای پیدایش خاندان تودور تفسیر شدهاست. نمایشنامههای اولیه تحت تأثیر آثار نمایشنامه نویسان الیزابت، به ویژه توماس کید و کریستوفر مارلو، از سنتهای درام قرون وسطایی و نمایشنامههای سنکا تأثیر داشتند. کمدی خطاها نیز بر اساس مدلهای کلاسیک ساخته شده بود، اما هیچ منبعی برای «رام کردن زیرک» یافت نشدهاست، هرچند که مربوط به یک نمایشنامه جداگانه به همین نام است و ممکن است از یک داستان عامیانه ناشی شده باشد. مانند دو جنتلمن ورونا، که به نظر میرسد دو دوست تجاوز را تأیید میکنند، داستان شیو دربارهٔ اهلی کردن روح مستقل یک زن توسط یک مرد، گاهی منتقدان، کارگردانان و مخاطبان مدرن را آزار میدهد.[۱۳]
شکسپیر را پدر نمایشنامه نویسی انگلستان میدانند. وی موضوع بسیاری از نمایشنامههای خویش را از تاریخ روم باستان و کتاب پلوتارک برگزیده و به نیروی تصور و تخیل خویش به صورت تراژدیهای زیبایی آنها را درآورده است. سبک نویسندگی شکسپیر به مکتب کلاسیسم تعلق دارد. نمایشنامههای وی را به تراژدی و کمدی و نمایشنامههای تاریخی تقسیم میکنند. نمایشنامههای اخیر وی ترکیبی از تراژدی و کمدی است. آثار مهم او عبارتند از: اتلو، مکبث، هملت، ژولیوس سزار، تاجر ونیزی، شاه لیر، هنری ششم، هیاهوی بسیار برای هیچ، رویای شب نیمه تابستان.
اشعار غنایی شکسپیر نیز از شاهکارهای شعر و ادبیات انگلیسی است. از آن جمله میتوان به منظومههای زیر اشاره کرد:
فیلم همه چیز حقیقت دارد (All is true) محصول سال ۲۰۱۸ کشور بریتانیا به کارگردانی کنت برانا به روزهای پایانی زندگی ویلیام شکسپیر میپردازد. بازیگرانی چون کنت برانا، جودی دنچ، ایان مککلن، کاترین وایلدر، لیدیا ویلسن و جرارد هوران در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند. این فیلم که عنوان آن بر اساس نام جایگزین نمایشنامه تاریخی هنری هشتم به قلم ویلیام شکسپیر و جان فلچر انتخاب شده، در تاریخ ۲۱ دسامبر ۲۰۱۸ به روی پرده سینماهای آمریکا رفت و در جشنواره فیلمهای بزرگسالان ۲۰۱۹ برنده یک جایزه شد.
تعداد کل واژگان مورد استفادهٔ شکسپیر ۲۹٬۰۶۶ واژه است[۱۴] که از واژگان فردوسی و هومر غنیتر است.[۱۵] تعداد واژههایی را که او به زبان انگلیسی افزود، ۱۷۰۰ تا شمردهاند.[۱۴]
صفحههایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید
بازدید محتوا
همکاری
ابزارها
نسخهبرداری
داستان واقعی رومئو و ژولیت
در پروژههای دیگر
رمانس یا احساس عاشقانه نوعی احساس و ارتباط عاشقانه است که نسبت به دیگری بهطور عاطفی برقرار میشود.
در اوایل قرون وسطی به معنی زبانهای محلی جدیدی بود که از زبان لاتین مشق میشد. رمانس همچنین به معنی کتابهایی بود که از لاتین ترجمه و یا به این زبانهای محلی نوشته میشد. در قرنهای نخستین میلادی، قصههای خیالی منظوم و منثور را که شرح حادثهها و شخصیتهای غیر عادی، صحنههای عجیب و غریب، ماجراهای شگفت انگیز، عشقهای احساساتی و پرشور و اعمال سلحشورانه بود، «رمانس»می نامیدند. شخصیتهای رمانسی مظهر یکی از قشرهای اجتماعی یا نماد یکی از ارزشها یا ضدارزشهای جامعه و زمانه خاصی هستند که در آن زندگی میکنند، یا بهانهای برای موقعیتهای مختلف، از بلاهت آمیز و طماعانه گرفته تاعاشقانه و مفرّح هستند.
رمانس، جهان با شکوه شوالیه گری را به نمایش میگذارد و بیشتر قصههای خیالی است که جنبه سرگرم کننده دارد و به قهرمانهای اصیل زادهای اختصاص مییابد که از واقعیتهای زندگی روزمره به دور بودهاند و به ماجراهای عاشقانه اغراق آمیز دلبسته و در راه رسیدن به محبوب، به اعمال جسورانه دست میزدند و با جادوگران و شخصیتهای شریر میجنگیدند.
«رمانس» به ندرت دارای محتوای اخلاقی و تعلیمی است و به کلی متفاوت از اسطوره است. نام شخصیتهای رمانتیسم قهرمانان و شخصیتهای اصلی آن نامهای خیر و شرّ بوده و هر شخصیت، متناسب با نام خود عمل میکند. در داستانهای دوره رمانس و افسانه، نام گذاری به طریق مستقیم یا تمثیلی بود، یعنی نام عنوانی بود که به طور مستقیم به ویژگیهای شخصیت اشاره میکرد.
شکل «رمانس» تحت تاثیر قصههای «هزار و یک شب» بوجود آمد و در قرن دوازدهم در فرانسه رونق گرفت و به کشورهای دیگر راه یافت. «رمانس» در ابتدا شعر روایتی بود و بعد به تدریج به نثر گرایید و عمومیت بیشتری یافت.
به گفته «نورتروپ فرای» رمانس با شخصیتهایی سر و کار دارد که نیروها و تواناییهایشان از انسان عادی فراتر است امّا به پای خدایان نمیرسد.
رمانسها وجوه اشتراکی بسیاری، هم از نظر ساختاری و هم از نظر معنایی، با قصههای بلند فارسی دارند امّا خاستگاهشان، وجود قهرمانهای اشرافی و درباری در آنها و سبک فاخرشان آنها را از قصههای بلند فارسی متفاوت میکند «آلیس در سرزمین عجایب» اثر لوئیس کارول را یک رمانس میتوان به حساب آورد.
این یک مقالهٔ خرد فلسفه است. میتوانید با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید.
داستان رومئو و ژولیت چیست؟
داستان رومئو و ژولیترومئو و ژولیت داستانی تراژدی به قلم ویلیام شکسپیر؛شاعر و نمایشنامه نویس انگلیسی است که روایت گر زندگی دو عاشق ناکام است که در نهایت هر دو می میرند.داستان رومئو و ژولیت در شهر ورونا، شهری در شمال ایتالیا اتفاق می افتد. جالب اینکه درون مایه “داستان رومئو و ژولیت” براساس داستانی ایتالیایی است، که به صورت شعر با نام تاریخ باستانی “رومئو و ژولیت” توسط ارتور برووک (شاعر انگلیسی درگذشته سال ۱۵۶۳)؛ در سال ۱۵۶۲ نوشته شده بود و ویلیام شکسپیر در سال ۱۵۹۱؛ یعنی ۲۹ سال بعد این داستان را به صورت نثر نوشت.
نام داستان رومئو و ژولیت از دو شخصیت اصلی آن یعنی رومئو (پسر مونتیگو) و ژولیت (دختر ۱۳ساله کپیولت) است. داستان به چند خانواده مربوط می شود و برای بهتر دانستن مفهوم داستان ابتدا باید شخصیت های داستان را بشناسیم که به “منزل حاکم ورونا” ، “عمارت کپیولت” و “منزل مونتیگو” مربوط می شوند :
شخصیت های منزل حاکم ورونا
شخصیت های عمارت کپیولت
داستان واقعی رومئو و ژولیت
شخصیت های منزل مونتیگو
شخصیت فریار لارنس : راهب صومعه فرانسیسکن
ماجرا از آنجایی آغاز می شود که خاندان کپیولت و مونتیگو دو خانواده بزرگ و رقیب در شهر ورونا هستند که با یکدیگر دشمنی و اختلاف دیرینه دارند. رومئو که در ابتدای داستان دلباخته رزالین (برادرزاده لرد کپیولت – دختر عموی ژولیت) است، در روزی که لرد کپیولت (پدر ژولیت) ضیافتی ترتیب داده است شرکت می کند، اما در این مراسم ژولیت را می بیند و دست از رزالین کشیده و عاشق ژولیت می شود.
رومئو و ژولیت پس از نخستین شب عشق ورزی، در تلاش برای رسیدن به یکدیگر به بن بست میرسند. در این میانه خانواده های آن دو که کینه ای دیرینه از هم دارند، آتش اختلافاتشان بالا میگیرد و رومئو ناخواسته باعث مرگ تیبالت (عموزاده ژولیت) از خانواده کپیولت میشود و کار را بدتر میکند و در پی این اتفاق حاکم ورونا دستور میدهد که رومئو شهر ورونا را ترک کند غافل از اینکه رومئو و ژولیت با کمک لارنس راهب مخفیانه ازدواج کرده اند!
خانواده ژولیت که از ازدواج مخفیانه او با رومئو که با وساطت لارنس راهب صورت گرفته بی خبر اند، ژولیت را برای موافقت به ازدواج با خواستگارش، کنت پاریس مجبور می کنند. ژولیت که از یک سو غم دوری از رومئو و از سوی دیگر غم از دست رفتن تیبالت قلبش را میفشارد، نزد لانس راهب میرود و از او چاره جویی میکند.
لارنس به ژولیت مایعی را میدهد که با مصرف آن ۴۲ ساعت به خوابی مرگ گونه فرو خواهد رفت؛ پیشبینی لارنس این است که خانواده ژولیت به تصور این که دخترشان مرده، او را در مقبره خانوادگی قرار خواهند داد و در این میانه لارنس این فرصت را خواهد داشت که قاصدی را نزد رومئو بفرستد و او را به ورونا بخواند تا همراه ژولیت که در نهایت از خواب مرگ گونه بر خواهد خاست به مکان امنی بروند.
ژولیت ناامید از تحقق عشقش و با هدف تنبیه و هشدار دیگران، مایعی را که لارنس به او داده مینوشد که مدتی را همچون مردهای به خواب عمیقی فرو برود.
خبر مرگ ژولیت در شهر میپیچد و مجلسی که برای ازدواج ژولیت با کنت پاریس برپا شده بود، به مجلس عزا بدل میشود. در همین اثنا نقشه لارنس برای ارسال خبر برای رومئو ناکام میماند؛ زیرا، جان که راهب دیگری است پیش از آن که بتواند پیغام را به رومئو برساند در خانه ای که نوعی بیماری مسری در آن شیوع یافته و به امر حاکم قرنطینه شده گرفتار میشود.
رومئو بی خبر از همه جا خبر نادرست مرگ ژولیت را از مستخدمش، بالتازار، دریافت میکند و پس از آن که سمی را از یک داروساز میخرد رهسپار ورونا میشود. رومئوی دل شکسته و بیخبر، برای حضور در کنار پیکر ژولیت که در انتظار برگزاری مراسم تدفین، در کلیسا گذاشته شده حاضر میشود و در آن جا با کنت پاریس که برای گذاشتن گل بر مزار ژولیت آمده در گیر میشود و او را به قتل میرساند.
رومئو جسد پاریس را به داخل مقبره کپیولت ها میکشاند و در آن جا با پیکر ظاهراً بی جان معشوقش روبرو میشود. رومئو سم را میخورد و در دم جان میدهد. دیری نمیگذرد که چهل و دو ساعت پایان یافته و ژولیت از خواب بر میخیزد و چون با جسد بیجان رومئو روبرو میشود، با خنجر رومئو به زندگی اش پایان میدهد.
لرد مونتگیو، لرد کپیولت و حاکم ورونا سر صحنه حاضر میشوند و لارنس راهب کل ماجرا را برای آنها توضیح میدهد. حاکم که با جسد کنت پاریس که از خویشاوندانش است روبرو شده با یادآوری این که دشمنی دو خاندان مسبب این اتفاقات بوده لرد مونتگیو و لرد کپیولت را سرزنش میکند؛ آن دو که سخت اندوهگین اند سرانجام با یکدیگر دست دوستی میدهند و نفرت دیرینه دو خاندان با مرگ رومئو و ژولیت پایان مییابد.
در موج باز بخوانیم :
چه داستانی!عجب بدشانسی داشتن
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
تمامی حقوق متعلق به سایت موج باز است و هرگونه کپی برداری از مطالب منوط به دریافت اجازه کتبی است.
تاکنون شاید داستان عاشقانه رومئو و ژولیت را شنیده باشید که یک زوج عاشق پیشه بودند و برای یکدیگر دست به هر کاری میزدند که داستان آن توسط ویلیام شکسپیر نوشته شده بود و توانست با موفقیت روی پرده سینما برود و بی شک یکی از اصلی ترین و مهم ترین اثرات ویلیام است که هنوز هم دارای طرفداران بسیار زیادی در جهان می باشد.
اما در دنیای واقعی چنین داستان های عاشقانه ای هم وجود دارند و در این داستان های عاشقانه، روج های عاشق پیشه ای هستند که عاشقانه به یکدیگر عشق می ورزند. با این حال اخیرا قبر جالبی در قزاقستان کشف شد که گویی داستان عاشقانه و جالبی در پشت آن وجود دارد. در ابتدا لازم به ذکر است که باستان شناسان بر این باور هستند رومئو و ژولیت اصلی زمانیکه 16 یا 17 سال سن داشتند، داخل قبر دفن شدند.
همان گونه که در تصاویر مشاهده می کنید، زوج عاشقی که داخل قبر دقیقا روبروی یکدیگر دفن شده اند که طبق آخرین گزارشات انجام شده این قبر متعلق به 4000 سال گذشته است و این در حالی است که در قبر آنها طلا و برنز وجود داشت و در دو دست این خانم دست بندهای بزرگی وجود داشت که شک و شبه ای عجیب را در محققان و باستان شناسان ایجاد کرد.
داستان واقعی رومئو و ژولیت
به احتمال بسیار قوی این روج که با یکدیگر در قبر دفن شده اند، از خانواده اشرافی بوده اند و علاوه بر طلا و برنز، در قبر آنها 7 عدد گلدان وجود داشت که بی شک نشان دهنده اتفاقی غیرمعمول می باشد و هنوز دقیقا مشخص نشده است که این قبر متعلق رومئو و ژولیت می باشد یا خیر.
چرا که محققان بر این باور هستند که گویی این قبر به دلیل تعداد 7 گلدانی که با آنها دفن شده، ممکن است متعلق به یک کشیش باشد.
خلاصه داستان کتاب رومئو و ژولیت، شاهکار ویلیام شکسپیر از نشر نگاه و به ترجمهی ابوالحسن تهامی.
در خیابانهای ورونا، نزاع دیگری بین خدمتکاران خانوادههای برجسته و رقیب، به نامهای کپیولت و مونتگیو شکل میگیرد. بنولیو که عضوی از خانوادهی مونتگیو است، سعی میکند که از این جنگ جلوگیری کند اما وقتی بیپروایی تیبالت، عضوی از خانوادهی کپیولیت را میبیند که وارد صحنهی درگیری شده، خودش دچار آشفتگی میشود. پس از خشم شهروندان به خاطر این خشونت مداوم، که جناحهای درگیر را به عقب نشینی وادار کرده بود، شاهزاده اسکالوس، حاکم ورونا، تلاش میکند تا با اعلام حکم اعدام برای هر فرد نقضکنندهی صلح بین خانوادهها، از هرگونه اختلاف بیشتر میان خانوادهها جلوگیری کند. رومئو، پسر مونتگیو، به سراغ پسر عموی خود، بنولیو میرود که قبلاً رومئو را در حال گردش در نخلستانهای چنار دیدهبود. رومئو پس از برانگیخته شدن و تحریک شدن از سوی بنولیو، اعتراف میکند که عاشق رزالین است، زنی که علاقهای به او نشان نمیدهد. بنولیو به او توصیه میکند که این زن را فراموش کرده و یک زن دیگر، و زیباتر پیدا کند، اما رومئو همچنان اندوهگین و افسرده باقی میماند.
در همین حال، کنت پاریس، یکی از خویشاوندان شاهزاده اسکالوس، به دنبال ازدواج با ژولیت است. پدر ژولیت، کپیولت، هرچند که از این ازدواج خوشحال است، اما از پاریس میخواهد دو سال صبر کند، زیرا ژولیت هنوز چهارده ساله نشده است. کپیولت یکی از خدمتکاران خود را میفرستد تا افرادی را به جشن و مراسم رقص با نقاب که به طور سنتی برگزار کرده، دعوت کند. او پاریس را به این جشن دعوت میکند، به این امید که پاریس قلب ژولیت را به دست آورد. رومئو و بنولیو که هنوز در حال بحث در مورد رزالین هستند، با خدمتکار کپیولت روبرو میشود که فهرست افراد دعوت شده را با خود دارد. بنولیو پیشنهاد میکند که هردوی آنها باید در این جشن شرکت کنند، چرا که به رومئو این امکان را میدهد تا معشوقه ی خود را با دیگر زنان زیبای ورونا مقایسه کند. از این رو، رومئو فقط به خاطر اینکه نام رزالین را در فهرست مهمانان دیده و او آنجا خواهد بود، موافقت میکند تا به همراه بنولیو به جشن برود.
در خانوادهی کپیولیت، ژولیت جوان با مادرش، خانم کپیولت و پرستارش در مورد احتمال ازدواج با پاریس سخن میگوید. ژولیت هنوز ازدواج را مدنظر ندارد، اما موافقت میکند که در طول جشن، نگاهی به پاریس داشته باشد تا ببیند آیا فکر میکند که بتواند عاشق او شود یا خیر. جشن آغاز میشود. رومئوی اندوهگین به دنبال بنولیو و دوست بذلهگوی آنها، مرکوتیو به منزل کپیولت میآیند. در داخل منزل، رومئو ژولیت را از دور میبیند و فوراً عاشق او میشود. او کاملاً رزالین را به فراموشی میسپارد. همانطور که رومئو به ژولیت، دختر جوان و دلربای کپولیت نگاه میکرد، تیبالت او را شناسایی میکند و از اینکه یک مونتگیو دزدکی به مهمانی کپولیت راه یافته، خشمگین میشود. تیبالت آمادهی حمله به رومئو میشود، اما کپیولت جلوی او را میگیرد. خیلی زود، رومئو با ژولیت صحبت میکند و این دو، علاقهی عمیق و شدیدی را نسبت به یکدیگر تجربه میکنند. آنها بدون اینکه نام یکدیگر را بدانند، همدیگر را میبوسند. وقتی رومئو از صحبت یکی از پرستاران ژولیت متوجه میشود که این زن، دختر کپولیت، دشمن خانوادگی آنها است، پریشان خاطر و آشفته می شود. همچنین وقتی ژولیت میفهمد که مرد جوانی که بوسیده است، پسر مونتگیو میباشد، او هم دل آشوب و نگران میشود.
همانطور که مرکوتیو و بنولیو ملک کپیولت را ترک میکنند، رومئو از بالای دیوار باغ، به درون باغ میپرد و نمیتواند ژولیت را تنها بگذارد. او از مخفیگاهش، ژولیت را پشت پنجرهی بالای باغ میبیند و میشنود که در مورد او صحبت میکند. رومئو نام او را صدا میزد و آنها پیمان عشق را ردوبدل میکنند. رومئو با عجله به دیدن دوست خود و راهب صومعه، فریار لارنس میرود که هر چند از این تغییر عشق ناگهانی رومئو به حیرت میافتد، اما قبول میکند که این دو عاشق جوان را در خفا به عقد هم درآورد، چرا که فریار لارنس، در عشق این دو احتمال پایان دشمنی قدیمی بین کپیولت و مونتگیو را میبیند. روز بعد، رومئو و ژولیت در اتاق فریار لارنس همدیگر را ملاقات کرده و باهم ازدواج میکنند. پرستار که محرم اسرار است، نردبانی را آماده میکند که در شب عروسی آنها، رومئو از آن برای بالارفتن و رسیدن به پنجرهی اتاق ژولیت استفاده میکند.داستان واقعی رومئو و ژولیت
روز بعد، بنولیو و مرکوتیو با تیبالت، پسر عموی ژولیت روبرو میشوند که هنوز به خاطر حضور رومئو در مهمانی کپیولت خشمگین بود. تیبالت رومور را به یک دوئل فرا میخواند. رومئو نیز در این دوئل حضور پیدا میکند. اکنون رومئو از تیبالت که به خاطر ازدواجش، خویشاوند او محسوب میشود، دست از دوئل بردارد تا دلیل عدم مبارزهی خود را به او بگوید. مرکوتیو که با این درخواست صلح احساس انزجار میکند، میگوید که خودش با تیبالت مبارزه خواهد کرد. این دو با هم جنگ تن به تن را آغاز میکنند. رومئو سعی میکند با قرارگرفتن در بین این دو مبارز، آنها را متوقف کند. تیبالت از زیر بازوی رومئو با چاقو به مرکوتیو ضربهای وارد میکند و مرکوتیو میمیرد. رومئو در اوج خشم، تیبالت را به قتل میرساند و از صحنه میگریزد. اندکی پس از این اتفاق، شاهزاده به رومئو اعلام میکند که به خاطر جنایتی که انجام داده برای همیشه از شهر ورونا تبعید میشود. فریار لاورنس ترتیبی می دهد که رومئو پیش از رفتن به شهر مانتوا در صبح روز بعد، شب عروسی خود را با ژولیت بگذراند. ژولیت در اتاق خود منتظر ورود شوهر جدیدش است. پرستار وارد اتاق میشود و پس از کمی سردرگمی، به ژولیت میگوید که رومئو، تیبالت را کشته است. ژولیت که پریشان و ناراحت میشود، ناگهان متوجه میشود که با مردی ازدواج کرده است که خویشاوند او را به قتل رسانده است. اما او خود را آرام میکند و در مییابد که به عشقاش، به رومئو تعهدی دارد.
آن شب، رومئو دزدکی به اتاق ژولیت میرود و سرانجام ازدواج و عشق آنها به پایان میرسد. صبح فرا میرسد و این عاشقان از یکدیگر خداحافظی میکنند و نمیدانند که چه زمانی همدیگر را دوباره خواهند دید. ژولیت متوجه میشود که پدرش که تحت تاثیر رویدادهای اخیر قرار گرفته است، اکنون از او میخواهد که در عرض سه روز با پاریس ازدواج کند. ژولیت از آنجایی که مطمئن نبود چه اتفاقی خواهد افتاد، و نمیتوانست به والدینش بگوید که با رومئو ازدواج کرده است و اکنون که همسر رومئو است، نمیخواهد با پاریس ازدواج کند، از پرستار خود درخواست راهنمایی و نصیحت میکند. او به ژولیت توصیه میکند طوری عمل کند که انگار رومئو مرده است و با پاریس ازدواج کند، که به هر حال همسر بهتری است.
ژولیت که از این بیوفایی و خیانت پرستار ناراحت میشود، توصیهاش را نادیده میگیرد و با عجله به سراغ فریار لارنس میرود. او نقشهای میکشد تا ژولیت را به رومئو در مانتوا برساند. شب قبل از عروسی با پاریس، ژولیت باید معجونی بنوشد که باعث شود او به نظر مرده بیاید. پس از اینکه او برای خاکسپاری در مقبرهی خانوادگی برده میشود، فریار و لارنس به طور مخفیانه او را احیا خواهند کرد، و او آزاد خواهد بود تا با رومئو، به دور از دشمنی والدینشان زندگی کنند. ژولیت به خانه باز میگردد و متوجه میشود که زمان عروسی یک روز دیرتر افتاده است و او قرار است فردا ازدواج است. آن شب، ژولیت از آن معجون مینوشد و صبح روز بعد، پرستار او را به ظاهر مرده پیدا میکند. خانوادهی کپولیت اندوهگین میشوند و ژولیت طبق برنامه دفن میشود. اما پیغام فریار لارنس که نقشه را به رومئو توضیح میداد، هرگز به مانتوا نمیرسد. حامل پیام او، فریار جان، در خانهای قرنطینهشده گرفتار میشود و رومئو تنها با خبر میشود که ژولیت مرده است.
رومئو تنها از مرگ ژولیت با خبر میشود و تصمیم میگیرد خودکشی کند تا اینکه بدون او زندگی کند. او یک شیشه زهر را از داروسازی میخرد که مخالف این کار او است. سپس به سرعت به ورونا باز میگردد تا جان خود را در مقبرهی ژولیت بگیرد. خارج از سرداب خانوادگی کپیولت، رومئو با پاریس روبرو میشود که در حال گلافشانی بر روی قبر ژولیت است. آنها با یکدیگر درگیر میشود و رومئو پاریس را میکشد. او وارد مقبره میشود، و بدون بیجان ژولیت را میبیند و زهر را مینوشد و در کنارش میمیرد. پس از آن، فریار لاورنس وارد میشود و درمییابد که رومئو خودش و پاریس را کشته است. در همین حال، ژولیت از خواب مرگگونه بیدار میشود. فریار لارنس صدای آمدن نگهبانان را میشنود. وقتی ژولیت از رفتن با فریار امتناع میکند، فریار به تنهایی از صحنه میگریزد. ژولیت، معشوق خود رومئو را میبیند و متوجه میشود که او خودش را با سم کشته است. او لبهای آغشته به سم رومئو را میبوسد و وقتی این بوسه او را نمیکشد، خنجر رومئو را در سینهی خود فرو میکند و بیجان بر روی بدنش میافتد. نگهبانان و به دنبال آن، شاهزاده، خانواده کپیولت، و مونتگیو از راه میرسند. مونتگیو اعلام میکند که بانو مونتگیو پس از تبعید رومئو، از غصه فوت کرده است. کپیولت و مونتگیو پس از دیدن اجساد فرزندانشان، توافق میکنند که به دشمنی طولانی مدت خود پایان دهند و مجسمهی طلایی فرزندان خود را در کنار یکدیگر و در شهر آرام ورونا قرار دهند.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وبسایت
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
Δdocument.getElementById( “ak_js_1” ).setAttribute( “value”, ( new Date() ).getTime() );
خلاصه داستان رومئو و ژولیت نوشته ی ویلیام شکسپیر
رومئو
و ژوليت از دو تا خانوادهي کله گنده! بودن که از قديمالايام با هم دشمني
داشتن و عمراً کنار نميومدن با هم. هر وقت هم بين اينا درگيري ميشد، کلي
تلفات ميداد. رومئو عاشق يه دختري بود به اسم رزالين و خودش رو
ميکشت واسه دختره ولي رزالين اصلاً عين خيالش نبود و اين موضوع خيلي
رومئو رو اذيت ميکرد. يه روز دوستجونِ رومئو براي اينکه يه کم تفريح کنن و
حال رومئو بهتر بشه و انقدر به رزالين فکر نکنه، بهش خبر ميده که
خانوادهي فلاني – خانوادهي ژوليت اينا در واقع! البته اون موقع، رومئو
نميدونسته که اصولاً ژوليتي وجود داره – يه مهموني بزرگ قراره برگزار کنن و
کلي دختر خوشگل اونجا هست از جمله رزالين و اگه بياي با هم بريم، ميتوني
کلي رزالين رو ديد بزني. رومئو ميگه نه، اونا من رو ميشناسن. بعد اگه
اونجا ببينن من رو که بدون دعوت اومدم به مهمونيشون، فکر ميکنن قصدم
مسخره کردنشون بوده، بعد دعوا راه ميفته. ولش کن اصلاً. دوستجونش ميگه
خب ميتوني ماسک بزني. کسي نميشناسدت، چيز غير متداولي هم نيست. خلاصه
انقدر اصرار ميکنه تا رومئو از رو ميره و قبول ميکنه.
روز جشن،
رومئو و دوستش ميرن توي مراسم شرکت ميکنن و کلي همه رو ديد ميزنن و اينا
تا اينکه وسط مراسم بزن برقص، رومئو ژوليت رو ميبينه و يک دل نه، صد دل
عاشقش ميشه. آخر سر طاقت نمياره و ميره جلو با ژوليت حرف ميزنه و آمارش
رو ميگيره و مي فهمه خانوادهش کين و اينا و تاااازه دوزاريش ميفته که
عاشق دختر خانوادهاي شده که شديداً دشمن خانوادهي خودش محسوب ميشن ولي
بازم از رو نميره. (جزئيات مکالمات رو ننوشته بود توي يه وجب کتاب که!)
وقتي رومئو داشته با ژوليت صحبت ميکرده، يکي از اطرافيان صدا ش رو
ميشناسه و به پدر ژوليت خبر ميده که رومئو بدون دعوت با يه ماسک روي
صورتش اومده که مراسم ما رو مشخره کنه و بياين سريعاً حالش رو بگيريم.
پدر ژوليت براي اينکه مراسم به هم نخوره قبول نميکنه و ميگه الان نه،
بذارش براي يک فرصت مناسب.
داستان واقعی رومئو و ژولیت
شب از ديوار باغ ژوليت اينا ميره بالا و
توي باغ ميره و ميره تا ميرسه زير پنجرهي اتاق ژوليت. همون موقع ژوليت
مياد توي ايوون و شروع ميکنه توي دلش بلند بلند با رومئو حرف زدن! و کلي
به عشقش اعتراف ميکنه و هي رومئو رو ناز ميده و اينا. رومئو خان هم که
توي تاريکي نشسته بود و همه رو گوش ميکرد، يهويي مياد بيرون و شروع ميکنه
قربون صدقهي ژوليت رفتن و همون جا اين دو نفر بر اساس شناخت عميقي که از
هم پيدا کرده بودن، به هم قول ميدن که با هم ازدواج کنن و قرار ميشه هر وقت
ژوليت آمادگيش رو داشت، خبرش رو بده به رومئو. رومئو هم خوشحال و خندون
مياد خونه. فردا صبح کلهي سحر، رومئو ميره دنبال يکي از دوستانش که آدم
مذهبياي بوده که جريان رو بهش بگه و ازش بخواد مراسم ازدواج رو براشون
انجام بده. ژوليت هم يکي رو ميفرسته که خبر بده آمادهس براي ازدواج.
خلاصه مراسم انجام ميشه و ژوليت بدو بدو برميگرده خونه. همه چيز گل و بلبل
بوده تا اينکه يه روز رومئو داشته براي خودش راه ميرفته که ميبينه
دوستش با اون يارو! که توي مهموني صداي رومئو رو شناخته درگير شدن و کار
به توهين و کتککاري و بزن بزن ميکشه و دوست رومئو کشته ميشه. تا اون زمان
رومئو سعي ميکرده مشکل رو مسالمتآميز حل کنه ولي وقتي ميبينه اينطوري
شد، اون رو ش بالا مياد و ميزنه طرف رو ميکشه. بعد تازه فکر ميکنه که
اين چه کاري بود آخه؟ روابط دو خانواده فقط بدتر ميشه با اين اتفاقها و
ديگه اصلاً جرات نميکنن ماجراي ازدواجشون رو علني کنن. اون آقايي که
مراسم ازدواج رو براي رومئو انجام داده بود، بهش ميگه برو از ژوليت
خداحافظي کن و يه مدت برو يه شهر ديگه، همون جا بمون تا آبا از آسياب
بيفته. بعد من خودم مارجاي ازدواج شما رو به خانوادههاتون ميگم. شايد اين
جريان باعث شه اينا دشمني ديرينهشون رو کنار بذارن. شب رومئو دوباره از
ديوار باغ ميره بالا، از پنجره ميره توي اتاق ژوليت، ازش
خداحافظي ميکنه و صبح زود از همون راهي که اومده بود، ميره بيرون و عازم
سفر ميشه.
اوضاع تقريباً خوب بوده
تا اينکه پدر ژوليت براش يک عدد همسر با شخصيت انتخاب ميکنه و ميگه فلان
روز مراسم ازدواجه. خودت رو آماده کن. ژوليت هم داشته سکته ميکرده که
حالا چي کار کنه؟! کلي عذر و بهانه مياره که ما هنوز عزاداريم و از اين
حرفا ولي پدرش قبول نميکنه. وقتي ميبينه ديگه چارهاي نداره، ميره پيش
دوست رومئو – که مراسم ازدواج رو انجام داده بود ديگه – و ميگه به نظرت من
چي کار کنم؟ اصلاً جرات ندارم که بگم قبلاً ازدواج کردهم. دوست
رومئو ميگه اصلاً خودت رو ناراحت نکن. برو خونه و کاملاً اداي آدماي خوشحال
رو دربيار و عادي رفتار کن. من يه دارو بهت ميدم که بايد شب قبل از عروسي
بخوريش. اين دارو باعث ميشه ۴۲ ساعت – شايدم اشتباه چاپي بوده و اصلش ۲۴
ساعته! نميدونم – بخوابي و بدنت سرد بشه کاملاً.
صبح وقتي ميان
دنبالت مي بينندت که مُردي! و مي برندت به مقبره ي خانوادگيتون. من به
رومئو نامه مينويسم و ماجرا رو بهش ميگم. اون مياد و از مقبره درت مياره.
فقط نبايد بترسي. مطمئن باش طوريت نميشه. اگر هم قبل از اومدن رومئو توي
مقبره بيدار شدي، نبايد بترسي. چارهش همينه فقط. ژوليت دارو رو
ميگه و وقتش که ميشه، خيلي ترديد داشته که دارو رو بخوره يا نه اما موقعي
کهمراسم عروسي رو توي ذهنش مجسم ميکرده، ميديده واقعاً چارهاي نداره و
بالاخره دارو رو ميخوره. صبح که داماد مياد دنبال ژوليت، ميبينه
که ژوليت مرده. همه جمع ميشن و با کلي اشک و آه، جسد رو ميبرن ميذارن توي
مقبرهي خانوادگي. (جزئيات رو نميدونم متاسفانه) از طرف ديگه،
نامهها به دست رومئو نرسيد! فقط يهويي خبر مرگ ژوليت رو ميشنوه و سريع
خودشرو ميرسونه به مقبره که براي آخرين بار ژوليت رو ببينه. داماد هم گييير داده بوده و از جلوي مقبره تکون نميخورده. هي قدم ميزده همون دور و اطراف. دوست
رومئو هم وقتي ميبينه رومئو نتونست خودش رو برسونه – نميدونست نامهها
بهش نرسيده – خودش راه ميفته بره ژوليت رو از مقبره بياره بيرون. رومئو
وقتي ميرسه به مقبره، داماد شاخ شمشاد رو ميشناسه؛ داماده هم گير ميده
تو کي هستي که داري دزدکي ميري توي مقبره. خلاصه با هم گلاويز ميشن و رومئو
ميزنه طرف رو ميکشه! يکي از سربازايي که چند متر اونورتر نگهباني
ميداده، اين صحنه رو ميبينه و ميره همه رو خبر کنه! رومئو ميره داخل
مقبره و جسد همسرش رو ميبينه. کلي گريه و زاري ميکنه، ژوليت رو ميبوسه –
مهم بود اين صحنهش – و از زهري که براي خودش خريده بوده ميخوره و در جا
ميميره. چند دقيقه بعد ژوليت بيدار ميشه – به هوش مياد در واقع – و جسد
ماه داماد! و همينطور رومئو رو ميبينه و مي فهمه چه بلايي سرش اومده. اون
هم رومئو رو ميبوسه و از باقيموندهي زهر ميخوره. وقتي ميبينه اثر نکرد و
شايد کم بوده مقدارش، با خنجر رومئو خودش رو ميکشه. – اينجا رو خوب اومد.
سخته آدم با خنجر خودش رو بکشه – وقتي دوست رومئو ميرسه با سه تا جسد
روبرو ميشه. بعدش هم خانوادههاي اجساد! ميان و دوست رومئو ماجراي عشق
رومئو و ژوليت رو براشون تعريف ميکنه و ميگه شايد خون بچههاتون باعث شه
دست از اين دشمني برداريد. خانوادهها هم متنبه ميشن و داستان تموم ميشه…
این هم تصویر واقعی بالکنی که رومئو ازش می رفته بالا پیش ژولیت
َ
برای دانلود قانونی کتاب Romeo and Juliet (رومئو و ژولیت) و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
برای دانلود قانونی کتاب Romeo and Juliet (رومئو و ژولیت) و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
امروزه شاید کسی را نتوان یافت که نام رمان معروف رومئو و ژولیت اثر جاودان ویلیام شکسپیر شاعر و نویسنده پر آوازه انگلیسی را نشنیده باشد. این کتاب یک رمان عاشقانه از نوع ویلیام شکسپیری!
رومئو و ژولیت تراژدی نوشتهشده توسط ویلیام شکسپیر در اوایل کار اوست که در مورد دو عاشق ناکام است که در نهایت مرگ پایان کارشان میشود. این نمایشنامه یکی از محبوبترین نمایشنامههای شکسپیر در زمان حیاتش میباشد و در کنار هملت یکی از نمایشنامههایی است که بر روی پرده رفته است. امروزه از شخصیتهای اصلی داستان بهعنوان عاشقان آرمانی یاد میشود.
A tragedy written early in the career of playwright William Shakespeare about two young ‘star-crossed lovers’ whose deaths ultimately unite their feuding families. It was among Shakespeare’s most popular plays during his lifetime and is one of his most frequently performed plays. Today, the title characters are regarded as archetypal young lovers. She is only fourteen, he is only a few years older. Their families are bitter enemies, sworn to hatred. Yet Romeo and Juliet meet and fall passionately in love. Defying their parents’ wishes, they are secretly married, but their brief happiness is shattered by fateداستان واقعی رومئو و ژولیت
برای دریافت کتاب Romeo and Juliet (رومئو و ژولیت) و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتابها و نظرات کاربران درباره کتابها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.
کتابها در اپلیکیشن کتابراه با فرمتهای epub یا pdf و یا mp3 عرضه میشوند.
ارسال کتابراه به دوستان از طریق پیامک یا ایمیل
اشتراک در تلگرام
اشتراک در توییتر
اشتراک در فیسبوک
اشتراک در واتس آپ
اشتراک در لینکداین
اشتراک در گوگل پلاس
کتابراه مرجع قانونی دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است که امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان، مجله و کتاب صوتی و همچنین خرید کتاب الکترونیک از طریق موبایل تبلت و رایانه برای شما فراهم میکند. شما با استفاده از کتابراه همیشه و همه جا به کتابها و کتابخانه خود دسترسی دارید و میتوانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید. در کتابراه برای همه سلیقهها از داستان، رمان و شعر تا روانشناسی، تاریخی، علمی، موفقیت و… کتابهایی پیدا می شود. همچنین در کتابراه هزاران کتاب رایگان نیز قابل دانلود است. اپلیکیشن کتابخوان کتابراه برای اندروید، IOS و ویندوز در دسترس است.
هرچیزی که به آن نیاز دارید در ویکی پدیا وجود دارد.
عکس واقعی رومئو و ژولیت
قبر رومئو و ژولیت. تاکنون شاید داستان عاشقانه رومئو و ژولیت را شنیده باشید که یک زوج عاشق پیشه بودند و برای یکدیگر دست به هر کاری میزدند که داستان آن توسط ویلیام شکسپیر نوشته شده بود و توانست با موفقیت روی پرده سینما.
رومئو و ژولیت تراژدی نوشتهشده توسط ویلیام شکسپیر در اوایل کار اوست که در مورد دو عاشق این نمایشنامه یکی از محبوبترین نمایشنامههای شکسپیر در زمان حیاتش میباشد و در کنار هملت یکی از نمایشنامههایی است که بر روی.
عکس رومئو و ژولیت با بازی لئو ناردو دی کاپریو. 23 آوریل، جهان 455 امین سالگرد تولد نمایشنامه نویس و شاعر مشهور انگلیسی ویلیام شکسپیر را جشن می گیرد. آثار او تقریبا به همه زبانها ترجمه شده است، نمایش های او بسیار بیشتر از.داستان واقعی رومئو و ژولیت
رومئو و ژولیت هندی!! + عکس. رومئو و ژولیت واقعی که به دلیل اینکه اجازه نداشتند با هم باشند خودشان را کشتند این خبری بود که در روزنامه های هند منتشر شد.
رومئو و ژولیت حال حاضر جهان بر حسب یک اتفاق در یک بیمارستان به دنیا آمدند. به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، روز یکشنبه بود که رومئو و ژولیت حال حاضر جهان بر حسب یک تصادف نادر در یک بیمارستان به.
رومئو و ژولیت واقعی که به دلیل اینکه اجازه نداشتند با هم باشند خودشان را کشتند این خبری بود که در روزنامه های هند منتشر شد.
رومئو و ژولیت واقعی که به دلیل اینکه اجازه نداشتند با هم باشند خودشان را کشتند این خبری بود که در روزنامه های هند منتشر شد. در سال 2009 دو عاشق به سبک ستاره های سینما
۳ مطلب با کلمهی کلیدی «رومئو و ژولیت» ثبت شده است – در صورت سنگین بودن از مرورگر فایرفاکس استاده کنین یا فلش پلیرکروم و اوپرا رو آپدیت کنین
رومئو و ژولیت. حتماً شما هم ماجرای عاشقانه و غمانگیز رومئو و ژولیت را شنیدهاید. داستانی که شهرت جهانی دارد و آهنگها و فیلمهای متعددی بر اساس این اثر شکسپیر ساخته شده است.
موسیقی متن بسیار زیبای فیلم عاشقانه و درام رومئو و ژولیت (Romeo & Juliet) یک شاهکار دیگر از آبل کورزنیوسکی (Abel Korzeniowski) است که پیش تر، از این هنرمند آلبوم موسیقی دیگری نیز در جاست موزیک معرفی شد. (موسیقی فیلم دابلیو ای.W.E)
داستان رومئو و ژولیت رومئو و ژولیت داستانی تراژدی به قلم ویلیام شکسپیر؛شاعر و نمایشنامه نویس انگلیسی است که روایت گر زندگی دو عاشق ناکام است که در نهایت هر دو می میرند.داستان رومئو و ژولیت در شهر ورونا، شهری در شمال.
در نمایشنامه « رومئو و ژولیت » وقایع داستان در دو شهر « ورونا (Verona ) » و « مانتوا » در ایتالیا روی می دهد و خود نمایش نامه مرکب از دو داستان جداگانه است. یکی داستان دو دلداده یعنی.
«رومئو و ژولیت»؟ نمیخواهیم این یکی را لو بدهیم، اما خودتان منظورمان را متوجه شدید. دیکاپریو در آخرین فیلمش، «از گور برخاسته»، تمام تلاشش را کرد تا زنده بماند و به معنای واقعی هم توانست ا.
رومئو و ژولیت شکسپیر بارها به اشکال مختلف به فیلم و تئاتر تبدیل شده است، اما این بار با نمایشی روبرو هستیم که.
سلام و درود بی پایان بر شما ! این داستان نوشته ویلیام شکسپیر بوده که تا کنون چند بار موفقانه روی پرده سینما و.
خرید اینترنتی کتاب رومئو و ژولیت اثر ویلیام شکسپیر و قیمت انواع کتاب چاپی نشر ثالث از فروشگاه آنلاین دیجیکالا. جدیدترین مدلهای کتاب چاپی نشر ثالث با بهترین قیمت در دیجیکالا
رومئو و ژولیت تراژدی نوشتهشده توسط ویلیام شکسپیر در اوایل کار اوست که در مورد دو عاشق این نمایشنامه یکی از محبوبترین نمایشنامههای شکسپیر در زمان حیاتش میباشد و در کنار هملت یکی از نمایشنامههایی است که بر روی.
در شهر ورونای ایتالیا خانهای به نام “خانه عشق” وجود دارد که گفته میشود ژولیت، معشوقه رومئو در آن زندگی می.
نمایشنامه ‘رومئو و ژولیت ‘ اثر ‘شکسپیر ‘که در پنج پرده و بیست و سه صحنه تنظیم شده اولین تراژدی شکسپیر به شمار میآید. وقایع داستان در دو شهر ‘ورونا ‘و ‘مانتوا ‘در ایتالیا روی میدهد و خود نمایشنامه مرکب از دو داستان.
فرمت:pdf نویسنده: استفان والر مترجم:استاد دکتر علاالدین پازارگادی توضیحات کتاب : امروزه شاید کسی را نتوان یافت که نام رمان معروف رومئو و ژولیت اثر جاودان ویلیام شکسپیر شاعر و نویسنده پر آوازه انگلیسی را نشنیده باشد.
رومئو و ژولیت در دمشق: عشق در سوریه آشوبزده. مرد جوان از من می خواهد که اسم واقعی اش را ذکر نکنم به همین جهت.
خانه رومئو و خانه ی ژولیت یکی دیگر از جاذبه های ورونا ایتالیا است. حتماً شما هم ماجرای عاشقانه و غمانگیز رومئو و ژولیت را شنیدهاید. داستانی که
امروزه شاید کسی را نتوان یافت که نام رمان معروف رمئو و ژولیت اثر جاودان ویلیام شکسپیر شاعر و نویسنده پر آوازه انگلیسی را نشنیده باشد.در این پست البته من نسخه اصلی این رمان را قرار ندادم بلکه نسخه ی ساده شده ی دیگری را از.
نمایش رومئو و ژولیت با اقتباسی از اثر ویلیام شکسپیر به نویسندگی باقر سروش و کارگردانی هستی حسینی در تئاتر.
عکس – عکاسی. رومئو و ژولیت به همراه هملت و مکبث یکی از مشهورترین آثار تراژدی شکسپیر محسوب میشود که احتمالاَ آن را بین سالهای ۱۵۹۱ و ۱۵۹۵ نوشته است. این اثر، مخصوصاً دو شخصیت رومئو و ژولیت.
موسیقی متن فیلم رومئو و ژولیت برترین موسیقی متن درام سال 2013. اثر آبل کورزنیوسکی (Abel Korzeniowski). قطعه منتخب و کل البوم. راهنمای جستجو : دانلود موسیقی متن فیلم رومئو و زولیت -آبل کورزنیوسکی – رومئو و ژولیت برترین موسیقی متن.
اجرای آهنگ زیبای رومئو و ژولیت توسط خودم. 3:49. آهنگ زیبای رومئو و ژولیت با صدای شادروان. 2:00. آهنگ رومئو ژولیت توسط خودم با عکس های دونگی. 5:23. موسیقی بسیار زیبای فیلم رومئو و ژولیت: b.
نمایش «دیابولیک: رومئو و ژولیت » به کارگردانی آتیلا پسیانی که از پرمخاطب ترین آثار تماشاخانه ایرانشهر طی سالهای گذشته بوده است از ۱۵ فروردین ۹۷ بار دیگر به صحنه میرود.
شکاف نسل ها در نمایشنامه رومئو و ژولیت رومئو و ژولیت اگرچه داستان عشق دو جوان است، اما در عین حال به روایت رقابت میان خانواده های پا به سن گذاشته آن ها هم می پردازد.نکته عجیب این است که با وجود این که دشمنی میان دو خانواده.
دیالوگ های عاشقانه رومئو و ژولیت | ده نکته درباره رومئو و ژولیت. بدون شک معروفترین داستان عاشقانه جهان، نمایشنامه رومئو و ژولیت به قلم ویلیام شکسپیر است.عشقی که دچارشدگان آن جز با مرگ به آن دست نمییابند.
مطالب پیشنهادی :
ویژگی هایی از ترشک که نمیدانستید
هر ایرانی، یک «صف»؛ مردمانِ همیشه معطل
مد و پوشاک زنان قجری؛ کمی عجیب، اما منطقی
بدون سانسور با جماعت کافهنشین در ایران
اشرف، زنی از سلاخخانه شماره ۲۸
چگونه کلاه بگذاریم؟ چگونه کلاه برداریم؟
جدیدترین مطالب سایت
داستان واقعی رومئو و ژولیت
چگونه در روزهای سخت قوی تر زندگی کنیم؟
افسردگی چیست و چه علائمی دارد؟
چگونه با دیگران مودبانه صحبت کنیم؟
راه های کاربردی برای تقویت بهره ی هوشی
علت و راه های درمان تیک عصبی
راه های تقویت اعتماد به نفس
روش های ساده برای کاهش استرس
داشتن انگیزه در کار و زندگی
ویکی پدیا ، دانشنامه آزاد © 2022. تمامی حقوق محفوظ است0
دیدگاهتان را بنویسید