زنان داستان نویس از دهه شصت تا نیمه ی هفتاد چهره هایی شاخص به حساب می آمدند نویسنده ی زن بودن در این دوره چیز مهمی به نظر می رسید چیزی تازه, چیزی نو ظهور زیرا قبل از این دوره, تعدادشان چنان کم بود که گویی همان چند نفر از آسمان فرود آمده بودند
زنان داستاننویس از دهه شصت تا نیمهی هفتاد چهرههایی شاخص به حساب میآمدند. نویسندهی زن بودن در این دوره چیز مهمی به نظر میرسید: چیزی تازه، چیزی نو ظهور. زیرا قبل از این دوره، تعدادشان چنان کم بود که گویی همان چند نفر از آسمان فرود آمده بودند. از میان این چهرهها میتوان از منیرو روانیپور، فرخنده آقایی، ناهید طباطبایی، زویا پیرزاد و شیوا ارسطویی نام برد که دو نفر آخر مربوط به بعد از این دورهاند یعنی وقتی هیجان نویسندهی زن بودن فروکش کرده و به چیزی دقیقتر تبدیل شده بود.
بیشتر شهرتش را نه مدیون کتابها که مدیون شخصیت تند و استثناییاش است و حالا که هم با خودش و هم کارهایش فاصلهی نسبی گرفتهایم بهتر میتوانیم در مورد نوشتههایش قضاوت کنیم. به نظر من، تم اجتماعی نوشتههای روانیپور و سایهی زندگی خصوصی نویسنده بر داستانهای کوتاه و رمانهای او شاخصهی غالب آنها است. مجموعهی کنیزو که کار اول نویسنده به حساب میآید در زمان خود سر و صدای زیادی کرد و گویی متفاوتترین کتابی بود که از یک نویسندهی زن در ادبیات ایران به چاپ میرسید. اما حالا اگر به کل مجموعه نگاه کنیم دقیقا مانند کار اول یک نویسندهی تازه کار به نظر میرسد: بدون سبک و نگاه خاص، کمی کهنه و ملالآور و انبوه از پیش پاافتادگیهای خام دستانه. اما چیزی که باعث مطرح شدن این مجموعه شد به گمان من، پیگیریهای سرسختانهی خود نویسنده، پیش کشیدن موضوعات تا حدی بحث برانگیز مثل بیپناهی و روسپیگری زنان و چیزهایی از این قبیل است. و بعد از آن حمایت بیدریغ معلمی دلسوز که همیشه هوای شاگردانش را داشت. معلمی به نام هوشنگ گلشیری. در اینجا باید به نکتهای اشاره کنم که یادآوریاش را ضروری میدانم. روند داستاننویسی زنان ایران پراکنده است. داستاننویسان زن معمولا نسبت به مردان پراکنده کار بودهاند، هم از لحاظ سن ظهور و هم تعداد کتابهایشان. در میان مردان میتوان به کسانی که رهبر بودهاند برخورد. کسانی که حلقهای تشکیل داده و مریدانی داشتهاند. کسانی مثل هوشنگ گلشیری، رضا براهنی، جمال میرصادقی و تا حدی شهریار مندنیپور. که گلشیری به دلیل تعداد پیروانش شاخصتر از همه است. اما زنان هیچگاه به عنوان رهبر عمل نکردهاند و بیشتر پراکنده و به دور از هم نوشتهاند. این پراکندگی نوعی استقلال هم برایشان به همراه داشته که با صداقت بیشتری نسبت به مردان توام بوده است.
برگردیم به منیرو روانیپور: بعد از مجموعهی کنیزو، رمانهای این نویسنده یکییکی به چاپ رسیدند. رمانهایی که نسبت به مجموعهی اول دارای تجربههای بیشتری هستند و البته معمولا بخشی از آنها کاملا خواندنی و با حوصله نوشته شده و بخش دیگر شلختگی نویسندهای عجول را یدک میکشند.
کارش را تقریبا هم زمان با منیرو شروع کرد. داستانهای این نویسنده فضایی رئالیستی، شسته رفته و کاملا اجتماعی دارند. نوشتههای آقایی بر عکس روانیپور که عصبیت و تند مزاجی جزء جداییناپذیر داستانهایش است، خونسرد و آرام نوشته شدهاند. همانطور که خواننده هم کمتر موفق میشود ردپایی از زندگی خصوصی نویسنده در آنها پیدا کند. آقایی از راویان و شخصیتهای داستانهایش کاملا فاصله میگیرد و داستانهایش بیشتر شمایل زنان و افراد مددجوی ادارهی کار یا سازمان بهزیستی را دارند. یعنی، گاهی از حداقل حقوق برخوردارند مثل رمان آخر او “از شیطان آموخت و سوزاند” که یادداشتهای زنی بیپناه است که دنبال حداقل یک سقف بر روی سر میگردد.داستان نویسی زنان ایران
بعد از این زمان میآید. داستانهای اولیهی او اغلب خامند، اما یکی پشت دیگری به چاپ میرسند. و استعداد نازک و هنوز ناپروردهی زنی تازهکار را نشان میدهند. به مرور داستانهای کوتاه تامل برانگیزی مینویسد که نشانهی پشت کار و تجربههای روز افزون نویسنده است. شیوا ارسطویی با رمان زیبا و جذاب “بیبی شهرزاد” به اوج میرسد و صداقت و تجربههای زندگی را چنان ماهرانه با هم در میآمیزد که نه تنها از همجنسان خود که از بسیاری از نویسندگان مرد هم پیشی میگیرد. اگر چه در بخش آخر کتاب، شاید به دلیل ترس از سانسور این صداقت تا حدی خدشهدار میشود و کتاب از پایانی درخشان برخوردار نیست.
تفاوتی که زویا پیرزاد با شیوا ارسطویی دارد مکانیکی نوشتن، خونسردی زایدالوصف که گاهی مصنوعی به نظر میرسد، خلق دنیای خانگی که در میان چهار دیواری زندگی زناشویی میگذرد، است. کارهای ارسطویی نسبت به پیرزاد پرخونتر به نظر میرسند و به گمان من این تفاوت به دلیل تفاوت اساسی زندگی این دو نویسنده است. زویا پیرزاد یک زن مرفه است که همواره از حمایت یک شوهر برخوردار بوده، در حالیکه، ارسطویی به قول خودش یک مجرد مادرزاد است که همیشه با مشکلات زندگی مجبور به دست و پنجه نرم کردن بوده است.
زنان دیگری هم پا به عرصهی داستان نویسی این روزگار غریب گذاشته اند: زنانی مثل فریبا وفی، سپیده شاملو، لیلا صادقی و… که در این یادداشت کوتاه اینترنتی وقت برای بررسی همهی آنها نیست و در اینجا فقط به بررسی همین چند نفر اکتفا میکنم. اما نکتهای که در پایان باید اضافه کنم زنانهتر شدن هر چه بیشتر چهرهی ادبی ایران در حال حاضر و در سالهای بعد است. چهرهای که روزی رنگ و رویی مردانه داشت.
فرشته توانگر
سال ۱۴۰۰ رمان فارسی صد ساله میشود. نخستین رمان تاریخگرای فارسی با نام «سووشون» به قلم «سیمین دانشور» منتشر شد. از این رو باید گفت نویسندگان زن ایرانی در رمان فارسی از همان ابتدای رماننویسی در ایران درخشیدند.
رماننویسی به شیوهی متداول در غرب، از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم میلادی مقارن با دوران مشروطه و ورود مدرنیته در ایران شروع شده است. نخستین رمان فارسی «تهران مخوف» نام دارد که مرتضی مشفق کاظمی آن را در سال ۱۳۰۱ شمسی، به صورت پاورقی در روزنامهی ستارهی ایران و سپس به صورت کتاب در سال ۱۳۰۳ در تهران منتشر کرد.
علت پیدایش رمان در زبان فارسی را میتوان به ورود صنعت چاپ، تأسیس مطبوعات و ترجمه از زبانهای اروپایی که تحت تأثیر زبان فرانسه و بعدها تحت تأثیر زبانهای روسی و انگلیسی بوده است، اشاره کرد. رمان مدرن در ایران با صادق هدایت (بوف کور) آغاز میشود. سپس با صادق چوبک (سنگ صبور) و هوشنگ گلشیری (شازده احتجاب) ادامه مییابد.
سیمین دانشور، اولین نویسندهی زنی است که در رمان سووشون، نگاه سنتی که به زن در رمان بود را از بین برده است. زری شخصیت اصلی کتاب، زنی است که با ترسها و تنهاییهایش مبارزه میکند و اگرچه او در ابتدا زنی ترسو و محافظهکار است، اما در پایان به زنی شجاع بدل میشود. این نگاه منجر به شکلگیری نوع جدیدی از رمان در ایران شده است که به رمان زنانه مشهور است.
موضوع اصلی رمانهای زنان بر محور مسائل خود زنان است. نویسندگان زن ایرانی، رمان را بهترین محمل برای بروز دنیای درونی، تنهایی، دردها و رنجهای خود میدانند. جوایزی که در سالهای اخیر این زنان به دست آوردهاند، نشان از قابلیت و تلاش آنها است. در این مقاله نگاهی انداختهایم به برخی از تأثیرگذارترین زنان رماننویس ایرانی که به رمان فارسی رنگی دیگر بخشیدند.داستان نویسی زنان ایران
سیمین دانشور متولد ۸ اردیبهشت ۱۳۰۰ در شیراز و در گذشتهی ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ در تهران بود. او نویسنده، مترجم و همسر جلال آلاحمد بود. دانشور اولین زن ایرانی بود که به صورت حرفهای در زبان فارسی داستان نوشت.
دانشور در سال ۱۳۳۱ با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در رشتهی زیباییشناسی تحصیل کرد. او در این دانشگاه نزد والاس استنگر داستاننویسی و نزد فیل پریک نمایشنامهنویسی را آموخت. در این مدت دو داستان کوتاه که دانشور به زبان انگلیسی نوشته بود در ایالات متحده چاپ شد.
مهمترین اثر او رمان سووشون است که نثری ساده دارد. این رمان تاکنون به ۱۷ زبان ترجمه شده است. داستان سووشون در شیراز و در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم میگذرد و فضای اجتماعی سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ مانند کودتای ۲۸ مرداد را ترسیم میکند.
قصه دربارهی یوسف و زری است؛ زن و شوهری نسبتا ثروتمند در فارس. ولی یوس ابان سختگیر و طمعکار نیست، او رعیت را همچون خانواده خود میپندارد و از چاپلوسی نفرت دارد. داستان در دههی ۲۰ و در زمان سلطهی انگلیس بر ایران جریان دارد. آن زمانی که پیشرفت در گرو تملق گفتن بیگانه است و فریاد حق را در نطفه خفه میکنند اما یوسف از آنهایی است که حق را فریاد میزند.
در بخشی از کتاب سووشون میخوانیم:
خرید کتاب سووشون از دیجیکالا
شهرنوش پارسیپور متولد ۲۸ بهمن ۱۳۲۴ در تهران است. او داستاننویس و مترجم و همسر پیشین ناصر تقوایی (کارگردان) است. او در رشتهی علوماجتماعی در سال ۱۳۵۲ از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد؛ سپس در دانشگاه سوربن در رشتهی زبان و فرهنگ چینی ادامه تحصیل داد. داستانهای پارسیپور به زبانهای مختلف ترجمه شده است. پارسیپور از سوی هجدهمین کنفرانس پژوهشهای زنان در آمریکا، به عنوان زن سال برگزیده شده است؛ همچنین برندهی جایزهی بیتای ۲۰۱۶ است.
پارسیپور نویسندگی را از ۱۳ سالگی آغاز کرد و از ۱۶ سالگی داستانهایش با نام مستعار در نشریات گوناگون به چاپ میرسید. اولین رمان او «سگ و زمستان بلند» نام دارد که در تابستان ۱۳۵۳ کار نوشتن آن پایان یافت. او در اواخر دههی ۷۰ خورشیدی و مدتی پس از انتشار کتاب «زنان بدون مردان» و ممنوع شدن آن در ایران، به آمریکا مهاجرت کرد. این نویسنده اکنون در حومهی سانفرانسیسکو زندگی میکند.
یکی از رمانهای موفق پارسیپور، :طوبا و معنای شب» است. قصه، دربارهی طوبا دختر مردی به نام ادیب است. دختری با موهای طلایی که پدر بر خلاف سایر زنان به او سواد و ادب آموخته است. پدر طوبا در جوانی او فوت میکند و پسر عموی پیری به خواستگاری مادرش میآید، طوبا برای نجات مادر به مرد پیشنهاد میکند که با خود او ازدواج کند؛ زندگی طوبا این گونه آغاز میشود. در خلال این داستان، پارسیپور به بررسی تاریخ ایران از اواخر قاجار تا اوایل پهلوی پرداخته است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
خرید کتاب طوبا و معنای شب از دیجیکالا
گلی ترقی، متولد ۱۷ مهر ۱۳۱۸ در تهران، نویسندهی ایرانی و همسر پیشین هژیر داریوش (کارگردان) است. ترقی هماکنون در فرانسه زندگی میکند. او در سال ۱۹۵۴ میلادی پس از به پایان رساندن سیکل اول دبیرستان به آمریکا رفت و ۶ سال در آمریکا زندگی کرد و در رشتهی فلسفه فارغالتحصیل شد و از آنجا که زندگی در آمریکا را دوست نداشت به ایران برگشت. پس از بازگشت، به داستاننویسی روی آورد و ۹ سال در دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تدریس در رشتهی شناخت اساطیر پرداخت، سپس به فرانسه مهاجرت کرد.
اولین مجموعه داستاناش به نام «من هم چهگوارا هستم» در سال ۱۳۴۸ توسط انتشارات مروارید منتشر شد. یکی از داستانهایش به نام «بزرگ بانوی روح من» به فرانسه ترجمه شد. در سال ۱۹۸۵ این داستان بهعنوان بهترین قصهی سال در فرانسه برگزیده شد. ترقی برندهی دومین دورهی جایزهی بیتا به سال ۲۰۰۹ است. او پس از سال ۱۳۵۷ داستانهای تأملبرانگیزی مثل بزرگ بانوی روح من، اتوبوس شمیران و خانهای در آسمان نوشته است که نمونههای برجستهی ادبیات داستانی معاصر ایران هستند.
رمان «خواب زمستانی» یکی از آثار برجستهی ترقی است. این داستان در ده فصل تدوین شده و در آن خاطرات زندگی پیرمردی تنها مرور میشود. پیرمرد در دوران مدرسه با چند همکلاسیاش عهد کردهاند که تا آخر عمر در کنار یکدیگر باشند اما حالا او تنهاست و هر روز منتظر است تا کسی به دیدارش بیاید. هر فصل داستان خاطرات و زندگی یکی از دوستان پیرمرد را روایت میکند.
در بخش از کتاب میخوانیم:
خرید کتاب خواب زمستانی از دیجیکالا
بلقیس سلیمانی متولد ۱۳۴۲ در کرمان، داستان نویس، منتقد ادبی و پژوهشگر معاصر ایرانی است. سلیمانی در رشتهی کارشناسی ارشد فلسفه تحصیل کرده است و بیش از هشتاد مقاله در مطبوعات نوشته است. برخی از داستانهای او به زبانهای انگلیسی، ایتالیایی و عربی ترجمه شده است. وی داوری جایزههای ادبی را هم بر عهده داشته است؛ از جمله جشنوارهی بینالمللی برنامههای رادیویی و جایزهی منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی.
کتابهای بازی آخر بانو، بازی عروس و داماد و خاله بازی از آثار او است که همگی چندینبار تجدید چاپ شدهاند. رمان «بازی آخر بانو» برندهی جایزهی ادبی مهرگان و بهترین رمان بخش ویژهی جایزهی ادبی اصفهان در سال ۱۳۸۵ شده است. گفتنی است رمانهای بازی آخر بانو و خالهبازی دو کتاب از یک سهگانه در زمینهی عشق و روایت قدرت هستند که داستان آنها در زمان رویدادهای سیاسی و اجتماعی دههی ۱۳۶۰ ایران قرار دارد و نقش اصلی و محوری آنها با زنان است.
بازی آخر بانو، روایت داستان زندگی پرمانع دختری روستایی به نام گل بانو است که قصد دارد وارد دانشگاه شود و سرنوشتی را که جامعه، روستا و مادر سرایدار مدرسه برای وی پیشبینی میکنند تغییر دهد. او در طی زندگی خود عاشق میشود، خواستگاران را رد میکند، تن به ازدواجی میدهد که منجر به طلاق میشود و کودکش توسط شوهر سابق ربوده میشود و تجربههای گوناگونی را پشت سر میگذارد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
خرید کتاب بازی آخر بانو از دیجیکالا
خرید کتاب صوتی بازی آخر بانو از فیدیبو
فاطمه علیزاده با نام مستعار غزاله، متولد بهمن ۱۳۲۷ در مشهد و در گذشتهی ۲۱ اردیبهشت ۱۳۷۵ است. علیزاده نویسندهی ایرانی است که از آثار مشهور او میتوان به رمان دو جلدی «خانهی ادریسیها» اشاره کرد. او نویسندگی را از دههی ۴۰ خورشیدی و با انتشار داستانهای کوتاه در مشهد آغاز کرد. علیزاده دو بار ازدواج کرد. بار نخست با بیژن الهی که حاصل آن یک دختر به نام سلمی است و بار دیگر با محمدرضا نظام شهیدی.داستان نویسی زنان ایران
علیزاده در کنکور رشتهی ادبیات فارسی در مشهد و حقوق و فلسفه در تهران قبول شد و به خواست مادرش در رشتهی حقوق ادامه تحصیل داد و با مدرک لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران به دانشگاه سوربن فرانسه رفت و در رشتهی فلسفه و سینما ادامه تحصیل داد. در واقع او ابتدا برای دکترای حقوق به پاریس رفت ولی با زحمت زیاد رشتهاش را به فلسفهی اشراق تغییر داد و قصد داشت پایاننامهاش را دربارهی مولوی بنویسد که با مرگ ناگهانی پدرش آن را نیمهکاره رها کرد.
وی نویسندگی را از دههی ۱۳۴۰ و با چاپ داستانهای خود در مشهد آغاز کرد. سفر ناگذشتنی، نام نخستین مجموعه داستان غزاله است که در سال ۱۳۵۶ منتشر شد اما از معروفترین آثار وی میتوان به رمان دو جلدی خانهی ادریسیها و مجموعه داستان چهارراه اشاره کرد. خانهی ادریسیها سه سال پس از مرگ غزاله، جایزهی بیست سال داستاننویسی را از آن خود کرد.
قصهی خانهی ادریسیها دربارهی شهری به نام عشق آباد است. گروهی به قدرت رسیده که وارد شهر شدهاند تا حق ستمدیدگان را از ثروتمندان بگیرند و آنها را از خانههاشان بیرون کنند و به سزای کارهای ناشایستشان برسانند. همهی ماجرا در خانهی بزرگ و کهنهای میگذرد. ادریسیها ساکنان نخستین خانه هستند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
خرید کتاب خانه ادریسیها از دیجیکالا
منیرو روانیپور، متولد ۲ مرداد ۱۳۳۱ در بوشهر است. او نویسندهی فارسیزبان ساکن امریکا است. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بوشهر گذراند و در دانشگاه شیراز روانشناسی خواند. سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در رشتهی علوم تربیتی از دانشگاه، کارشناسی ارشد گرفت.
روانیپور از سال ۱۳۶۰ داستاننویسی را شروع کرده است و نخستین کتابش «کنیزو» در سال ۱۳۶۷ منتشر شد. پس از آن تعداد زیادی داستان کوتاه و چند رمان نوشت. داستان رعنا از مجموعهی نازلی، در دورهی سوم جایزهی گلشیری برگزیده شد. روانیپور در کلاسهای داستاننویسی با بابک تختی، پسر پهلوان تختی آشنا شد و ازدواج کردند و فرزندشان غلامرضا حاصل این ازدواج میباشد.
منیرو علاقهی زیادی به اساطیر و آیینها به خصوص آیینهای جنوب ایران و کاربردشان در داستانهای خود دارد. اولین رمان روانیپور «اهل غرق» نام دارد که در سال ۱۳۶۹ به شیوهی رئالیسم جادویی نوشته شده است. رمانی که در آن از آیینهای روستای زادگاهش استفاده فراوان کرده است. زنها در داستانهای او نقشی اساسی دارند و درگذر از رنجها، زندگی را تغییر میدهند و اغلب آیندهای بهتر میسازند. او در دسامبر سال ۲۰۰۷ با همسر و پسرش به دعوت دانشگاه براوون به آمریکا آمد و ماندگار شد.
«کولی کنار آتش» نام یکی از رمانهای روانی پور است. قصه دربارهی دختری کولی و چادرنشین به نام آینه است که طی سفری اودیسهوار از جنوب ایران به پایتخت میرود. در این کتاب عقایدی همچون محوریت زنان در زندگی، شهامت اعتراف به عشق توسط زنان، سنت شکنیها، ارتباط قهرمانان زن با جهانی غیرمادی و پیشگوییهای غیرمنتظره به چشم میخورد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
خرید کتاب کولی کنار آتش از دیجیکالا
فهیمه رحیمی متولد ۱۳۳۱ و درگذشتهی ۱۳۹۲ است. رحیمی را بهعنوان نویسندهی رمانهای عامهپسند ایرانی میشناسند. او با داشتن ۷ کتاب در میان ۴۷ کتاب پرفروش پس از انقلاب ۵۷ در ایران، رکورددار این فهرست است.
رحیمی در خرداد سال ۱۳۳۱ در تهران به دنیا آمد. نخستین فعالیت ادبی جدی وی نوشتن قطعهای ادبی با عنوان «دلم برای پروانه میسوزد» در ۹ سالگی بود. او تجربه کار در زمینهی خبرنگاری ورزشی و ادبیات کودکان را هم در کارنامهی خود دارد.
رحیمی مدتی در یک حوزهی علمیه در محله آبمنگل تهران به تحصیل دروس دینی پرداخت. سپس با مهاجرت به کرج، به عضویت کتابخانهی شهر و حلقهی ادبی پروین اعتصامی درآمد و نویسندگی را به صورتی جدیتر ادامه داد. رحیمی اولین کتاب خود را با عنوان «بازگشت به خوشبختی» در سال ۱۳۶۹ منتشر کرد. او ۲۳ عنوان رمان نوشت و منتشر کرد که بسیاری از آنها به صورت متعدد و پیدرپی به چاپ مجدد رسید. رحیمی همچنین آثاری را برای کودکان نوشته که هیچکدام به چاپ نرسیده است.
رمان «برجی در مه» یکی از آثار رحیمی است. قصه دربارهی دختری به نام آیدا و پدرش است که با دایی خانواده مشکل دارد و آیدا و مادر منتظر نامهی دایی هستند برای اینکه تعطیلات عید به پیش او بروند و طبق روال هر دو سال یک بار بالاخره نامه به دستشان میرسد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
خرید کتاب برجی در مه از دیجیکالا
زویا پیرزاد، متولد سال ۱۳۳۱ در آبادان است. او نویسندهی ارمنیتبار ایرانی است. پیرزاد در سال ۱۳۸۰ با رمان «چراغها را من خاموش میکنم» جوایزی مثل بهترین رمان سال پکا، بهترین رمان سال بنیاد هوشنگ گلشیری، کتاب سال وزارت ارشاد جمهوری اسلامی و لوح تقدیر جایزهی ادبی یلدا را به دست آورد و با مجموعه داستان کوتاه «طعم گس خرمالو» یکی از برندگان جشنوارهی بیست سال ادبیات داستانی در سال ۱۳۷۶ و جایزهی کوریه انترناسیونال در سال ۲۰۰۹ شد. پیرزاد تمام آثارش را به فرانسوی ترجمه کرده است. او هماکنون ساکن آلمان است.
وی در سال ۱۳۷۰، ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷، سه مجموعه از داستانهای کوتاه خود را به چاپ رساند؛ مثل همهی عصرها، طعم گس خرمالو و یک روز مانده به عید پاک، مجموعه داستانهای کوتاهی بودند که به دلیل نثر متفاوت خود استقبال مردم را به همراه داشتند. اولین رمان بلند زویا پیرزاد، با نام چراغها را من خاموش میکنم در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسید.
داستان این رمان که با نثری ساده و روان نوشته شده است، در شهر آبادان دههی چهل خورشیدی میگذرد و شخصیتهای داستان از خانوادههای کارمندان و مهندسان شرکت نفت هستند که در محلهی بوارده جدا از بومیان آبادان زندگی میکنند. راوی این داستان، زنی ارمنی به نام کلاریس آیوازیان است که در این داستان، از روابط خانوادگی خویش، فرزندان دو قلو و دنیای عاطفی آنها و از همسایههایی سخن میگوید که در آبادان در خانههای سازمانی زندگی میکنند. موضوع اصلی این داستان یکنواختی زندگی یک زن خانهدار و خستگی از این روند و دل بستن به مرد همسایهای که فکر میکند دنیای بهتری برای او به ارمغان خواهد آورد.
در بخشی از این داستان میخوانیم:
خرید کتاب چراغها را من خاموش میکنم از دیجیکالا
فتانه حاجسیدجوادی با نام مستعار پروین، متولد ۱۳۲۴ در کازرون است او از رماننویسهای ایرانی است. او در دورهی نوجوانی و جوانی تحصیل در رشتهی زبان انگلیسی را برگزید. وی از کودکی به نویسندگی علاقهی فراوان داشت اما در سن پنجاه سالگی دست به نگارش زد و رمان پرفروش «بامداد خمار» را نوشت. این رمان بارها در ایران تجدید چاپ شد و بسیاری او را با این رمان میشناسند. حاجسیدجوادی در سال۱۳۲۳ در شیراز متولد شد و در شمیران بزرگ شد. با پزشکی ازدواج کرد و به اصفهان رفت. آنها دو دختر و یک پسر دارند. هر دو دختر آنها دندانپزشک هستند.
بامداد خمار یکی از پرفروشترین رمانهای معاصر ایران است که در سال ۱۳۷۴ به چاپ رسید. این رمان با بحثها و نقدهای بسیار روبهرو شد. از معروفترین موافقان این رمان میتوان به نجف دریابندری اشاره کرد که مطلبی در دفاع از بامداد خمار نوشت. مطلب با واکنش تند هوشنگ گلشیری مواجه شد او این رمان را بیمایه خوانده بود. برخی دیگر از موافقان بامداد خمار، آن را برای مقولهی روابط میان زنان و مردان جوان مفید دانسته یا درس عبرتی برای جوانان بیتجربه دانستند. مخالفان، آن را دفاع از اصالت و شرافت طبقات بالادست جامعه و تحقیر فرودستان دانستند. اما گفتنی است این رمان با اقبال عموم مردم مواجه شد.
محبوبه داستان عشق و عاشقی خودش را که در نخستین سالهای حکومت رضاشاه در ایران رخ داده است در رمان بامدادخمار روایت میکند؛ داستان دربارهی عشق دختری از خانوادهای بافرهنگ و باسواد به شاگرد نجاری به اسم رحیم است. محبوبه از اصرارهای خودش و مخالفتهای خانوادهاش برای این ازدواج سخن میگوید و آنچه بر سر این ازدواج آمده است را برای سودابه شرح میدهد.
در بخشی از این رمان میخوانیم:
خرید کتاب بامداد خمار از دیجیکالا
خرید کتاب بامداد خمار از فیدیبو
پرینوش صنیعی، داستاننویس ایرانی متولد سال ۱۳۲۸ در تهران است. او دارای اصالت دزفولی است. صنیعی در محلهی شاپور زندگی میکرد. در دبیرستان به تحصیل در رشتهی ادبی پرداخت و در دانشگاه در رشتهی روانشناسی تحصیل کرد. بعد از پایان تحصیلاتش، صنیعی دریک مؤسسهی حمایتی (مؤسسهی تربیتی شهرداری) مشغول به کار شد. پدر وی یکی از کارکنان وزارت امور اقتصاد و دارایی بود.
رمان «سهم من» در واقع اولین اثر داستانی صنیعی است که در مدت کوتاهی مورد استقبال زیاد خوانندگان قرار گرفت و چندین بار تجدید چاپ شد. پرینوش صنیعی پس از این کتاب، رمان پدر آن دیگری را به رشته تحریر در آورد که رمان دوم او هم توفیق بیشتری در جذب مخاطبان یافت. فیلمی با همین نام در سال ۱۳۹۳ از این رمان ساخته شد.
رمان سهم من، داستان زندگی زنی است که از کودکی تا میانسالی روایت میشود. معصومه، دختر بچهای از یک خانوادهی مذهبی است که در قم زندگی میکنند و قصد مهاجرت به تهران را دارند. ماجرا از اوایل دههی سی آغاز میشود و رفتهرفته با بزرگ شدن معصومه، تحولات اجتماعی و فرهنگی در قالب انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، زندگی او را تحت تأثیر میدهد.
معصومه که نماد مظلومیت و معصومیت است به خصوص که اطرافیانش او را با نام معصوم صدا میزنند، به دلیل محدودیتهایی که یک خانوادهی بهشدت مذهبی با سه برادر متعصب برای او ایجاد میکنند، مجبور به ترک تحصیل میشود. در حالی که برادر او حق ارتباط نامشروع با خانم همسایه را دارد، از او حق ارتباط با بهترین دوستش پروانه سلب میشود و به دلیل اتهام در داشتن ارتباط با پسری به نام مسعود، متهم به آبروریزی خانوادهاش شده و وادار به ازدواجی اجباری میشود. ازدواج با کسی که تا روز ازدواج حتی او را ندیده است. او همسر یک کمونیست جوان دو آتشه میشود که در تکاپوی نقشههای مبارزات مسلحانه برای رژیم است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
خرید کتاب سهم من از دیجیکالا
نازی صفوی، نویسنده ایرانی متولد ۱۳۴۶ در تهران است. از صفوی تا به حال دو رمان به نام «دالان بهشت» در سال ۱۳۷۸ منتشر شد و سومین کتاب پرفروش ۱۴سال اخیر بوده است. رمان بعدی او «برزخ اما بهشت» سال ۸۳ منتشر شد و توجه مخاطبانش را جلب کرد.
گرایش و علاقهی او بیشتر به مطالعهی کتابهای روانشناسی و آثار کلاسیکی چون دیوان حافظ و مثنوی معنوی است که در آثارش نمود دارد. صفوی نوشتن را از دوران مدرسه آغاز کرد اما بهطور رسمی با نوشتن رمان دالان بهشت در سال ۱۳۷۸ در ردیف نویسندگان قرار گرفت. او در نوشتن از حس خود کمک میگیرد و چندان مقید به شناخت و تأثیرپذیری از مکاتب، اصول و قواعد حاکم بر داستاننویسی نیست. کتاب دیگر صفوی تا بهشت راهی نیست نام دارد. در مجموع با کتاب اخیر ۳ گانهی او کامل میشود. صفوی تحصیلات دانشگاهی خود را در رشتهی روانشناسی به خاطر پرداختن به ادبیات، ناتمام گذاشته است.
برزخ اما بهشت، در واقع زندگی زنی به نام ماهنوش را روایت میکند که با روحی زخم خورده، پس از پایان دادن به زندگی مشترکش، به نزد خانوادهاش باز میگردد تا در آنجا دردهای گذشتهاش را به فراموشی بسپارد. در این هنگام دخترخالهی ماهنوش، رعنا که حتی نسبت به خواهرهایش بیشتر احساس صمیمیت و راحتی میکند همراه با دخترش کیمیا به ایران میآید و وضعیت ماهنوش رو به بهبودی میرود اما مدتی بعد مشخص میشود که رعنا سرطان دارد و بعد از مرگ رعنا، ماهنوش سرپرستی کیمیا، دختر رعنا را به عهده میگیرد، در این راه حسام، برادر رعنا و پسرخالهی ماهنوش به او کمک میکند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
خرید کتاب برزخ اما بهشت از دیجیکالا
خرید کتاب برزخ اما بهشت از فیدیبو
فریبا وفی در اول بهمن سال ۱۳۴۱ در تبریز متولد شد. او دو فرزند دارد و از سال ۱۳۷۷ در تهران زندگی میکند. وی از نوجوانی به داستاننویسی علاقه داشت و چند داستان کوتاهاش در نشریههایی مثل آدینه، دنیای سخن، مجلهی زنان و چیستا به چاپ رسیده است. اولین داستان جدی او با نام «راحت شدی پدر» در سال ۱۳۶۷ در مجلهی آدینه به چاپ رسید.
فعالیت حرفهای او بهعنوان یک نویسنده داستان و رمان از سال ۱۳۶۷ آغاز شد. او تا سال ۱۳۸۱ چند مجموعه داستان منتشر کرد و در سال ۸۱ نخستین رمانش انتشار پیدا کرد. نخستین مجموعه داستانهای کوتاه او به نام در عمق صحنه در سال ۱۳۷۵ و دومین مجموعهاش با نام «حتی وقتی میخندیم» در سال ۱۳۷۸ چاپ شد. اولین رمان او با نام «پرندهی من» در سال ۱۳۸۱ منتشر شد که استقبال منتقدان راه همراه داشت. آثار داستانی وفی را میتوان در دو گروه داستان کوتاه و رمان طبقهبندی کرد.
نسیم مرعشی از نویسندگان جوان است. او متولد سال ۱۳۶۲ در تهران، فارغالتحصیل رشتهی مهندسی مکانیک از دانشگاه علم و صنعت، نویسنده و روزنامهنگار ایرانی است. مرعشی با کتاب «پاییز فصل آخر سال است» در سال ۱۳۹۳ برندهی جایزهی ادبی جلال آلاحمد شد.
وی دوران کودکی و نوجوانی خود را در اهواز گذراند. از سال ۱۳۸۵ روزنامهنگاری را در هفتهنامهی همشهری جوان شروع کرد. از سال ۱۳۸۸ به داستاننویسی روی آورد. چندین رمان و داستان کوتاه از او منتشر شده است.
در داستانهای مرعشی مکان جایگاه ویژهای دارد و همین باعث شده فضاسازی و تصویرسازی، به ویژه از مکان، دو ویژگی مهم آثارش باشد. علاوه بر تصویرسازی و تلخی، بومی بودن داستان و روایتگری چالشها و مسائل اجتماعی را هم میتوان به ویژگیهای آثار مرعشی اضافه کرد.
کتاب پاییز فصل آخر سال است شامل دو بخش با عنوانهای تابستان و پاییز است که هر کدام از این دو بخش هم دارای سه فصل هستند که هر فصل از نگاه یکی از این سه شخصیت اصلی کتاب روایت میشود. کتاب روایت زندگی سه دختر جوان به نامهای شبانه، روجا و لیلا است. این کتاب سرشار از دغدغههای دخترانگی است و از همین جهت ممکن است برای بسیاری از دختران جوان از جذابیت بالایی برخوردار باشد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
خرید کتاب پاییز فصل آخر سال است از دیجیکالا
خرید کتاب پاییز فصل آخر سال است از فیدیبو
فرخنده آقایی نویسنده ایرانی، متولد ۱۹۵۶ تهران است. رمان «از شیطان آموخت و سوزاند» او برندهی دورهی هفتم جایزهی منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی شده است. آقایی در سال ۱۳۵۸ از دانشگاه الزهرا در رشتهی مدیریت اداری لیسانس و در ۱۳۶۶ از دانشگاه تهران در رشتهی علوم اجتماعی فوقلیسانس گرفت و از ۱۳۶۲ به کار در بانک مرکزی ایران پرداخت.
او در داستانهایش بیشتر به مسائل و مشکلات زنان طبقهی متوسط شهری میپردازد. آقایی، نخستین داستانهای کوتاه خود را تحت عنوانهای «راز کوچک» و «چرا ساکت بمانم» حوالی سالهای ۶۰-۶۱ به رشتهی نگارش درآورد که با نوشتن آنها بسیار تشویق شد.
از شیطان آموخت و سوزاند نوشتهی فرخنده آقایی از رمانهای برجسته معاصر فارسی است. این اثر، روایتی از زندگی آدمهای شهری است. زندگی و وضعیت زن داستان در دنیای شهر، دغدغهی اصلی نویسنده را شکل میدهد. استفاده از تکنیک قدیمی، اما جذاب یادداشتهای روزانه و توجه خاص به عنصر زمان در روایت، از ویژگیهای درخور توجه این کتاب است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
خرید کتاب از شیطان آموخت و سوزاند از فیدیبو
9
+
=
15
.hide-if-no-js {
display: none !important;
}
۱خانم مرجان شیر محمدی از نویسندگان توانمند معاصر هستند کتاب بعد از آن شب ایشون برنده جایزه بنیاد گلشیری شده. خانم فریبا کلهر هم همینطور
خانم مریم جعفری هم نویسنده ای توانا با رمانهایی جذاب هستند
مهشید امیرشاهی هم به همین راحتی از تاریخ ادبیات حذف شد و جایش را به فهیمه رحیمی داد!
[ظهور زنان داستان نویس در عرصه ادبیات کشور به اواخر دهه سی برمی گردد اما دگرگونی های فرهنگی صورت گرفته در ایران پس از انقلاب، جلوه تازه ای از حضور زنان در این عرصه را رقم زده بگونه ای که آثار پرشماری از آنان طی سال های اخیر در بسیاری از جشنواره های کتب برگزیده، صاحب مرتبه شده اند.
در این پژوهش به مناسبت 25 سال انقلاب از میان دهها نویسنده زن با عنایت به کیفیت آثار آنان 25 زن داستان نویس در حوزه بزرگسالان و 25 نفر در حوزه خردسالان به انتخاب نویسنده، معرفی شده اند.]
وقتی به تاریخ ادبیات داستانی ایران می نگریم پیدایش، تداوم و موفقیت در آفرینش آثار برجسته را بیشتر مردها برعهده داشته اند.
اگر مبنای پیدایش داستان را در ایران «یکی بود یکی نبود» محمدعلی جمالزاده به حساب بیاوریم، حرفه داستان نویسی در واقع تخصصی مردانه به حساب می آمده است.
اگرچه در سال های اواخر دهه سی و چهل به بعد با حضور نویسندگانی چون سیمین دانشور و گلی ترقی و بعدها مهشید امیرشاهی نخستین آثار داستان نویسان زن مطرح می شود، اما این آثار در مقابل آثار گروه مردان به لحاظ کیفی و کمّی جایگاه قابل توجهی پیدا نمی کنند. اگر چه فرم تازه ادبی داستان، شرایط تازه ای برای نگاه به زندگی ایجاد کرده بود اما فرهنگ مردسالار جامعه هنوز چیرگی و سیطره خود را از کف نداده بود.داستان نویسی زنان ایران
روایت نسل اوّل داستان نویسان ایرانی مانند محمدعلی جمالزاده، صادق هدایت، بزرگ علوی، چوبک و. .. روایتی از همین عصر را به نمایش می گذارد.
سیمین دانشور در اواخر دهه سی با انتشار چند مجموعه داستان مثل «آتش خاموش» (1327) و «شهری چون بهشت» (1340) به عنوان نخستین زن داستان نویس مطرح می شود. رمان «سووشون» او را به شهرت می رساند و او را همطراز دیگر نویسندگان نسل اوّل می کند.
البته اگرچه در «سووشون» دانشور پیش از اینکه سخنگوی زنان عصر خود باشد، روایتی از دنیای مردسالار عصر خود را باز می نماید.
پس از دانشور نویسندگان دیگری چون گلی ترقی با چاپ مجموعه داستان «من چه گوارا هستم» (1348) و سپس با داستان بلند «خواب زمستانی» (1352) حضور زنان داستان نویس را تثبیت می کنند. مهشید امیرشاهی و بعدها شهرنوش پارسی پور و غزاله علیزاده هم این جلوه خاموش را پرفروغ می سازند.
البته زنان دیگری هم بوده اند که در طول سال های پس از دهه سی و آغاز انقلاب اسلامی آثاری در حوزه داستان و رمان آفریدند که برخی از آنها در سال های پس از انقلاب هم به فعالیت های ادبی خود ادامه داده اند و بعضی دیگر با چاپ یک یا چند مجموعه، دیگر اثری از آنان منتشر نشد؛ کسانی چون عطیه شایانی با «ندا» (1337)، مهین مستوفی با داستان «خرما» (1337)، مهین توللی با «سنجاق مروارید» (1338)، ناهید سرفراز با اثر «گلیم های سیاه» (1339)، رؤیا مسعودی با «رؤیا» (1347)، فریده رهنما «یکشنبه سوم» (1342)، فریده گلبو «جاده کور» (1344)، مهین بینا «مسجد و دیر» (1348)، میمنت دانا «آهنگ جوانی» (1348)، منیر ابطحی «دزد ناموس» (1350)، سعیده پاک نژاد «کشاوان» (1356)، کبرا سعیدی «توبا» (1356)، مینا هنربخش «ماهی ها در خاک زندگی می کنند» (1356)، فاطمه رحیمی «زن بابا» (1357)، مهین افخم رسولی «چهارده داستان» (1357)، فیروزه غیاثی «قلب های شکسته» (1355)، شکوه میرزادگی «بنفشه های سیاه» (1355) و «گل آفتاب» (1356)، قدسی قاضی نور «گرگ و خرگوش» (1356) و….
با پیشامد انقلاب اسلامی و دگرگونی های فرهنگی و اجتماعی شرایط تازه ای برای حضور زنان ایجاد شد. در مدت دو دهه پس از انقلاب دهها نویسنده که نامی از آنها در سال های پیش از انقلاب نبود با نوشتن داستان جلوه تازه ای از حضور زنان را به نمایش گذاشتند.
در این سال ها هم به لحاظ کمّی و هم به لحاظ کیفی آثار زنان رشد کرد و در بسیاری از انتخاب های کتاب های برگزیده، نهادهای دولتی و غیر دولتی صاحب رتبه بودند.
در این پژوهش تلاش بر این است که به مناسبت سپری شدن 25 سال از انقلاب اسلامی در دو مرحله به معرفی 25 زن داستان نویس بپردازیم، اگر چه انتخاب این تعداد محدود (پنجاه نفر) زن از میان زنان نویسنده کار دشواری است اما کوشش شد زنانی که از نظر کیفی فعالیت بیشتری داشته اند معرفی شوند؛ اگر چه به دلیل نبود یک منبع مشخص، یافتن زندگینامه و معرفی نامه آثار این نویسندگان کار دشواری بود.
* * *
منیژه آرمین در سال 1324 در تهران به دنیا آمد. اولین اثر او «سفر به اروند» (1367) است که رمانی جنگی است و داستان آوارگی یک خانواده خرمشهری را بازگو می کند. یکی از پسران خانواده به جبهه می رود و دیگری که ضد انقلابی شده در برخورد با واقعیت، به راه راست برمی گردد.
«راز لحظه ها» (1372) داستان بلندی است که زندگی واقعی دختری فلج و مشکلات زیادی را که داشته، بررسی می کند و بیوگرافی – رمان محسوب می شود. این اثر، بافتی گزارش گونه دارد.
«آن روز که عمه خورشید مرد» (1374) رمانی است در سه بخش روایتی. داستانی از سال های 1300 تا 1340 دارد. در این رمان تحولات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی گیلان به شکل داستانی بازگو می شود. رمان تلاش دارد به ظهور قدرت و زوال آن در یک خانواده بپردازد.
«کیمیاگران نقش» (1377) شرح داستان گونه زندگی هفت نقاش معروف ایرانی (علی اکبر صنعتی، محمود فرشچیان، علی کریمی، محسن سهیلی، عیسی بهادری، حسن اسماعیلی زاده و جواد حمیدی) است.
«بوی خاک» نیز رمانی از زنی مهاجر است که همراه خانواده اش به خارج از کشور سفر می کند.
«ای کاش گل سرخ نبود» (1381) رمان دیگری از خانم آرمین است که به روایت زنی می پردازد که در سال های پایانی عمر در آسایشگاه با بازگشت به خاطرات گذشته، رنج ها و مصایب او را شاهد هستیم. این رمان به مسائل اجتماعی سیاسی پیش از انقلاب و سال های پس از آن می پردازد.
«گزیده داستان های معاصر» (1380) برگزیده آثار آرمین است که توسط انتشارات نیستان به چاپ رسیده است.
«شب و قلندر» (1381) داستان سرکرده راهزنان است که با آوایی که از درون قالیچه می شنود، به دوران کودکی و خاطرات آن زمان باز می گردد.
رمان تصویری از وضعیت اواخر دوران قاجار است. در این رمان تصاویری از گذشته تاریخ، مکاتب فکری مذهبی و جنگ همیشگی میان خیر و شر ارائه می شود.
فرخنده آقایی در سال 1335 در تهران به دنیا آمد.
نخستین اثر او مجموعه داستان «تپه های سبز» (1366) حال و هوایی وهمناک و سورآلیستی دارد. زنان این مجموعه با ترس و اندوه روزگار می گذرانند و داستان ها اغلب زبانی شاعرانه و پراستعاره دارد. دومین مجموعه داستان او «راز کوچک» (1372) آقایی را به عنوان یک نویسنده جدی در ادبیات معاصر معرفی کرد. این اثر در سال 1372 موفق به دریافت جایزه قلم زرین مجله گردون شد و جایزه بیست سال ادبیات داستانی را از آنِ خود کرد. قصه های «راز کوچک» برخلاف مجموعه اوّل رئالیستی است. روایت زنانی با خاطرات پراکنده؛ با الگویی بیرونی. آقایی تلاش داشته با انتقال رنج زنان، جامعه را تحریک کند به شناخت برسد.
مجموعه سوم این نویسنده «یک زن یک عشق» (1376) قصه آدم هایی است که با خاطرات شان زندگی می کنند. در این اثر رد پای واضح نوستالژی را می بینیم. آدم های «یک زن یک عشق» نمی توانند با واقعیت زمان خودشان کنار بیایند. «جنسیت گم شده» (1379) اولین رمان آقایی است که موضوعی جسورانه دارد. آقایی تلاش کرده است در این رمان از مشکل آدم هایی بگوید که آنها را ندیده می گیریم. اما نویسنده علی رغم روایتی تازه در قالب رمان توفیق چندانی به دست نیاورده است. مجموعه داستان «گربه های گچی» (1382) فضایی تازه را پیش روی ما قرار می دهد. فرار از وضع موجود، ترس از مرگ و تنهایی و نداشتن قدرت برای تغییر سرنوشت موقعیتی که شخصیت های مجموعه در آن قرار دارند.
شیوا ارسطویی در سال 1340 به دنیا آمده است.
اولین اثر او داستان بلند «او را که دیدم زیبا شدم» (1372) است که نویسنده تلاش در آفرینش داستانی با ساخت نو در باره جنگ دارد. نویسنده در این اثر با به کارگیری زاویه گردان، فاصله نویسنده با راوی را حفظ می کند و به همه آدم های داستان امکان حرف زدن می دهد. در مجموعه داستان «آمده بودم با دخترم چای بخورم» (1376) راوی زنی است که موقعیتی را می سازد که در آن خودش را پیدا کند.
در رمان «نسخه اوّل» (1377) راوی نسلی را نمایندگی می کند که گذشته خود را نگاه می کند و از آن می گذرد. راوی با نگاهی گزارشی تلاش می کند از زبان ژورنالیستی به نفع داستان استفاده کند.
رمان «بی بی شهرزاد» و «آسمان خالی نیست» در خارج از کشور منتشر شده اند. در «آسمان خالی نیست» زن اثیری و زن لکاته این بار از زبان زنی روایت می شود که می خواهد اوّلی باشد و خون دومی را از رگ هایش بشوید. داستان کشمکش بین دو زن اثیری و لکاته، تنه اصلی داستان و ریشه بقیه کشمکش هاست و شهرزاد قربانی کشمکش دو نیم وجودش است. در مجموعه داستان «آفتاب و مهتاب» (1381)، ارسطویی برای اولین بار از راوی اوّل شخص جمع استفاده کرده است. این داستان کنش ها و واکنش های تیپ های یک اجتماع است و از میان نسلی به نام ما به آنچه می گذرد نگاه می کند.
در آثار ارسطویی مرز میان واقعیت و خیال چندان مشخص نیست و خواننده ها در داستان های او غالباً شخصیت ها و حوادث واقعی را می یابند.
کتاب شعر «گم»، «سینما در آینه خورشید» و «افیون» از دیگر آثار این نویسنده در عرصه مقاله نویسی است.
سمیرا اصلان پور در سال 1341 به دنیا آمد.
داستان نویسی را از سال 1364 با نوشتن داستان در نشریات آغاز کرد. اولین اثر او «مبصر بعدی» (1368) مجموعه داستانی است برای نوجوانان. او «کوههای آسمان» (1368) را که شامل مجموعه داستان هایی در باره جنگ است برای بزرگسالان نوشت.
«نیلوفر و سپیدار» (1369) داستانی است برای کودکان «و قلب نقره ای شهر» (1373) را برای نوجوانان نگاشت. «چشم جبهه ها» (1376) مجموعه خاطرات جنگ است که در سومین دوره کتاب دفاع مقدس مورد تقدیر قرار گرفت.
«پیراهن سفید» (1376) داستانی است برای کودکان و «انار و آینه» (1376) زندگی نامه داستانی است. «تا ماه کامل شود» (1377) مجموعه داستانی است برای نوجوانان. آثار اصلان پور، بیشتر روایت زندگی نوجوانانی است که بیشتر دل مشغول هایی بزرگ سالانه دارند. همچنین مضمون جنگ تحمیلی و خاطرات جنگ دست مایه اصلی آثار اوست.
گزیده ادبیات معاصر، «پنجره من و حیاط شازده» و «قله های سپید دوردست» از دیگر آثار اصلان پور است.
فرزانه کرم پور در سال 1333 به دنیا آمد.
اولین مجموعه او «کشتارگاه صنعتی» (1376) شامل 8 داستان نیمه مستند است که به شیوه روایت داستان های گزارشی ارائه شده است.
«ضیافت شبانه» (1378) دومین مجموعه کرم پور است که در آن داستان ها پیرامون تیرگی ها و شب ها و شبزده ها می گردد.داستان نویسی زنان ایران
رمان «زیر پوست شب» (1380) اولین رمان کرم پور است و درمان «دعوت با پست سفارشی» (1382) دومین رمان این نویسنده است.
کرم پور در داستان هایش بیش از آنکه دغدغه کشف درونیات خود را داشته باشد، در جستجوی رویدادهای بیرون از خود است و با نثری سرد و بی اعتنا وقایع داستان را برای خواننده روایت می کند.
مهشید امیرشاهی در سال 1319 در کرمانشاه به دنیا آمد.
از نویسندگانی است که ماجراهای شخصی خود را با ذوقی طبیعی و طنزی تنیده شده در تار و پود جملات باز می گوید. اولین آثار او «کوچه بن بست» (1345) و «سار بی بی خانم» (1347) توصیفی عاطفی از دوران کودکی و توخالی بودن آرزوهای خانواده ای مرفه را بیان می کند. امیرشاهی در «بعد از روز آخر» (1350)، «باران و تنهایی» و «به صیغه اوّل شخص مفرد» (1350) از طریق حدیث نفس هایی زنانه به غربت ها، ترس ها و آمال زنان می پردازد.
ترجمه هایی از «جیمز تربر» طنزنویس آمریکایی و چند کتاب برای کودکان از ترجمه های امیرشاهی است.
امیرشاهی اکنون در خارج از کشور زندگی می کند. مجموعه داستان «در حضر» (1364) «در سفر» و «مادران و دختران» از آثار او هستند که در خارج از کشور منتشر شده اند.
مهین بهرامی در سال 1324 به دنیا آمد.
اولین اثر او مجموعه «زنبق ناچین» (1341) زندگی خانواده های اعیانی تهران قدیم را توصیف می کند. در مجموعه «حیوان» (1364) متأثر از گذران دوران کودکی در تهران سنتی می نویسد. در این مجموعه خروج از امنیت دوران کودکی و پرتاب شدن به مصیبت های دوران بزرگسالی دغدغه اصلی نویسنده به شمار می رود. مجموعه «هفت شاخه سرخ» (1379)، «ماه خانم و سفر کوچک به فضا» و «جستجوگر» از آثار دیگر بهرامی است. بهرامی در ساخت دنیای خانواده های اعیانی تهران اواخر دوره قاجار با وصف جزئیاتی از خانه و اشیا موفق است و تنهایی زنان؛ بندیان خانه و اندوه، که راه گریزی جز رفتن به تعزیه را ندارند به خوبی تصویر می کند.
شهرنوش پارسی پور در سال 1324 به دنیا آمد.
اولین اثر او قصه «توپک قرمز» بود که در سال 1351 برای کودکان نوشته شد. رمان «سگ و زمستان بلند» در سال 1355 به چاپ رسید و پس از آن مجموعه داستان «آویزهای بلور» در سال 1356 منتشر شد که در این دو کتاب می توان شاهد بیزاری نویسنده از مظاهر زندگی خرده بورژوازی بود. داستان بلند «تجربه های آزاد» هم در سال 1357 از این نویسنده منتشر شد.
«طوبا و معنای شب» دومین رمان این نویسنده است که در سال 1367 به چاپ رسید و منجر به شهرت وی شد. در این اثر پارسی پور با گرایش به رئالیسم جادویی مارکز، تاریخ و ماوراءالطبیعه را بر زمینه ای از تفکرات عرفانی و اسطوره ای در می آمیزد و آرامش را در بازگشت به بُن مایه های طبیعی می جوید. مجموعه داستان «زنان بدون مردان» اثر دیگری از این نویسنده است که در سال 1368 به چاپ رسید. داستان های این مجموعه پیرامون هویت زنانه ای شکل می گیرد که انکار شده و مورد تهاجم قرار گرفته است.
از دیگر آثار این نویسنده که در خارج از کشور به چاپ رسیده، مجموعه داستان «آداب صدف چای در حضور گرگ» و رمان «عقل آبی» و همچنین داستان علمی تخیلی «شیوا» می باشد.
مجموعه داستان «مردان تمدن های مختلف» در سال 1381 و مجموعه داستان «گرما در سال صفر» در سال 1382 به چاپ رسید که این مجموعه داستان از راه یافته گان به مرحله نهایی دریافت چهارمین دوره جایزه بنیاد هوشنگ گلشیری می باشد. پارسی پور با پوشاندن وقایع در هاله ای از ابهام و انزوا از عناصر واقعی، فضایی رؤیایی و تخیلی می آفریند.
زویاپیرزاد در سال 1330 در آبادان به دنیا آمد.
کتاب «مثل همه عصرها» (1370) اولین مجموعه داستان این نویسنده است. در آن زنانی که از تکرار به کسالت و ملال رسیده اند، زندگی شان در برشی کوتاه روایت می شود. اغلب قصه های این مجموعه در زمان حال روایت می شود و با گذر از خلال خاطرات دوردست در همان لحظه شروع به پایان می رسند و تنها یادآور تکرار و ملال و روزمرگی هستند. روایتی از طبقه متوسط که روال عادی بر زندگی شان حاکم است. شخصیت های این قصه ها که اغلب زن هستند، به خلوت خود پناه می برند.
ادامه روند قصه نویسی پیرزاد «در طعم گس خرمالو» (1376) بیانگر تأمل و مکث او در زندگی آدم های آثارش است. در هر پنج قصه این مجموعه، زوایایی از زندگی زنان و مردان معاصر شرح داده شده که برخلاف مجموعه اوّل، پرده از نارضایتی و عدم تفاهم از چهاردیواری خانه شان برداشته می شود. در این مجموعه زنان شاغل در برابر زنان خانه دار در مجموعه اوّل قرار دارند و زنان تحصیل کرده به روایت زندگی بی شور و شوق خود می پردازند. این کتاب موفق به دریافت جایزه بیست سال ادبیات داستانی در سال 1376 شد.
در «یک روز مانده به عید پاک» (1377) نویسنده با تصویر و توصیفی دقیق، شخصیت ها و موقعیت آنها را می سازد. این داستان روایت یک جامعه ارمنی در رویارویی با سنت ها، اعتقادات و باورهایشان است. اگر در دو مجموعه پیشین پیرزاد زنان گرفتار تقدیر خویشند و به گونه ای منفعل، در یک روز مانده به عید پاک زنان فعال و تعیین کننده هستند. این سه مجموعه به صورت یک جا در کتابی به نام «سه کتاب» منتشر شده است.
اولین رمان پیرزاد «چراغ ها را من خاموش می کنم» (1380) داستان خانواده ای است ارمنی در آبادان. در این رمان زندگی علی رغم همه فرازها و نشیب ها همچنان با کندی ملال آوری در جریان است و قصه عشقی ممنوعه در جریان ملال آور زندگی رنگ می گیرد.
این رمان به عنوان بهترین رمان سال 1380 از طرف بنیاد گلشیری شناخته شد و لوح تقدیر نخستین دوره جایزه ادبی یلدا را در سال 1380 از آنِ خود ساخت، همچنین بهترین رمان در بیستمین دوره کتاب سال 1380 شناخته شد و به عنوان بهترین رمان از سوی مؤسسه پکا (مهرگان ادب) معرفی شد.
«عادت می کنیم» دومین رمان پیرزاد (1383) روایت جامعه بورژوازی است، دو گروه نو کیسه و ثروتمندان قدیمی. در این رمان جنبه های مختلف شخصیت زن به تصویر کشیده شده، زنی که با تمام مشکلات خم به ابرو نمی آورد و نماینده زن سختکوش ایرانی است؛ مرد این داستان هم مردی اسطوره ای و خاص است.
زبان رمان ساده و روان است و با موضوع همخوانی دارد.
راضیه تجار در سال 1326 در تهران به دنیا آمد.
او فعالیتش را پیش از انقلاب در حوزه های داستان نویسی، شعر و نثر آغاز کرد. اولین مجموعه داستان او «نرگس ها» (1368) به مسائل زندگی امروزی از دیدگاه زنان می پردازد. در اکثر داستان های این مجموعه شخصیت اصلی را زن تشکیل می دهد و این زنها همگی در انتظارند، در انتظار آمدن مردی. «زن شیشه ای» دومین مجموعه خانم تجار (1369) است که این مجموعه نیز به مسائل زنان می پردازد. زنانی عفیف که همدوش مردان در حرکتند اما همواره هاله ای از مظلومیت را به دنبال خود دارند. «سفر به ریشه ها» (1372) مجموعه دیگری از این نویسنده است. مسئله مهم اکثر داستان های این مجموعه، شناخت آدم ها از خود و دیگران است. در این داستان ها شخصیت ها در طول سفری که بیشتر صبغه ذهنی دارد، در صدد آنند است که خود و جهان خویش را بهتر بشناسند. در این داستان ها شخصیت از رؤیا به واقعیت و از واقعیت به رؤیا چنان در حرکتند تا به گوهر خویش می رسند. «بندهای روشنایی» (1375) مجموعه مقالات اجتماعی است که به سبک و سیاقی داستانی نوشته شده است. «هفت بند» (1375) مضمونی جنگی دارد. «ستاره من» (1376) زندگی نامه شهید حمید عرب نژاد است. رمان «کوچه اقاقیا» (1376) از دسته رمان های اجتماعی است که نویسنده ضمن توجه به ماهیت جامعه سنتی ایرانی عقاید مهمی را که در سطح جامعه مطرح است، در آوردگاه داستانی خود منظور کرده است. از ویژگی های بارز این رمان، ظلم واضح و روشن مردان به زنان، عدم توجه به عواطف روحی آنها، عدم شناخت زنان، مرموز بودن بانوان، ظلم زنان بر زنان از جمله مواردی هستند که مورد توجه نویسنده بوده اند.
«صدای پای آب» (1376)، «فرصت سبز» (1376) مجموعه آثار شاگردان راضیه تجار است که به تساوی منتشر شده است. مجموعه داستان «سنگ صبور» (1376) بخشی از داستان های تجار است که در مجلات هفتگی چاپ شده و مضمونی اجتماعی دارد. در مجموعه داستان «شعله و شب» (1376) مضمون تنهایی و غربت انسان، بستر تمامی قصه ها را تشکیل می دهد.
«از خاک تا افلاک» (1377) زندگی نامه داستانی عطار نیشابوری است.
«مجموعه گزیده ادبیات معاصر» (1378) و «جایی که آسمانش میناکاری است» (1379) داستان های مربوط به جنگ است.
تجار، نویسنده پرکاری است که از تجربه های فراموش شده می نویسد و گاه تجربه های زندگی خودش را در قالبی احساسی به نمایش می گذارد و با نثری شاعرانه به آفرینش داستان می پردازد. سوژه او از میان عشق ها و رنج های بشری انتخاب می شود و قصه زنان و مردانی است که زمانی به امنیت خاطر دست پیدا می کنند که ایثار کنند و در معنویت پناهگاهی یابند.
گلی ترقی در سال 1318 به دنیا آمد. او از سال 1344 با چاپ داستانی در مجله «اندیشه و هنر» کار ادبی خود را آغاز کرد. در سال 1348 اولین مجموعه داستان او به نام «من چه گوارا هستم» به چاپ رسید. در سال 1352 داستان بلند «خواب زمستانی» را منتشر کرد. «خاطرات پراکنده» و بعد مجموعه داستان «جایی دیگر» در سال 1379 از این نویسنده منتشر شد. کتاب اخیر یکی از نامزدهای دریافت جایزه بنیاد گلشیری در سال 1380 بود و سه داستان «انار بانو و پسرهایش»، «بزرگ بانوی روح من» و «درخت گلابی» از این مجموعه به عنوان تک داستان های برگزیده در سال 1380 توسط بنیاد گلشیری موفق به دریافت جایزه شد. مجموعه داستان «دو دنیا» نیز در سال 1382 از این نویسنده به چاپ رسید. گلی ترقی کتاب شعری به نام «دریا پری کاکل زری» هم دارد.
گلی ترقی از نویسندگان ایرانی معاصر است که سال هاست در خارج از کشور زندگی می کند و از نویسندگان مهاجر ایرانی در فرانسه به شمار می آید. اما آثار او به طور مرتب در ایران به چاپ می رسد. داستان های ترقی اغلب در زمان حال شروع می شود و نقبی به گذشته او پیدا می کند. ترقی اغلب از خاطرات مستند خود می نویسد و تلاش دارد موقعیت انسانی را در فضای این سال ها نمایش دهد.
«عادت های غریب آقای الف در غربت» آخرین اثر منتشر شده نویسنده است.
مریم جمشیدی در سال 1341 به دنیا آمد.
او در سال 1367 مجموعه داستان «گهواره چوبی» را برای نوجوانان منتشر کرد و همان سال مجموعه داستان «عالم و آدم» را چاپ کرد. محتوای داستان های این مجموعه، ناراحتی ها و گرفتاری ها و مسائل ارزشی زن در دوران پس از انقلاب اسلامی است. داستان بلند «آوازی برای آدم برفی» (1372) از آثار دیگر جمشیدی است که برای نوجوانان نوشته شده و پس از آن مجموعه داستان «باد و باران» (1373) دومین مجموعه داستان اوست که محور داستان های این مجموعه را نیز زنان تشکیل می دهند. نویسنده کوشیده است در این مجموعه به تحلیل شخصیت زن بپردازد.
«چشمه آفتاب» (1373)، «دو حلقه مروارید» (1375)، و «روزی که نخل ها به دنیا آمدند» (1376) مجموعه داستان های جمشیدی هستند که برای نوجوانان نوشته شده اند و «مرغابی های رود درینا» (1375) و «سحر، شب بوها، نماز» (1375) در حوزه کودکان نوشته شده اند.
داستان بلند «ملکه عاشقی» (1378) زندگینامه بانو امین اصفهانی است که توسط این نویسنده منتشر شده است.
فرخنده حاجی زاده متولد 1332 است.
داستان «خاله سرگردان چشم ها» (1373) از ذهن پریش خاله روایت می شود. سفر راوی با تاکسی به سفری ذهنی در رنج های انباشته شده زنان و مردان داستان بدل می شود تا زمینه های روحی – اجتماعی خودکشی داودی آشکار شود. داستان که با خوابی کابوس وار آغاز شده، در مه ای ابهام انگیز فرو می رود.
«خلاف دمکراسی» (1377) و «از چشم های شما می ترسم» (1378) داستان آدم هایی است که گمکرده ای دارند که یادش ذهن شان را مشغول کرده است. «تقدیم به کسی که قاتلم نبود» (1382) و «گربه های گچی» (1382) از دیگر آثار فرخنده حاجی زاده هستند. در این دو مجموعه فرار از وضع موجود، پناه بردن به دلخوشکنک هایی برای ادامه زندگی، ترس از تنهایی و مرگ و نداشتن قدرت کافی برای تغییر سرنوشت، درونمایه اکثر این داستان ها را تشکیل می دهد. «در گربه های گچی» خلق موقعیت و زمینه سازی برای داستانی که نویسنده تعریفش نمی کند، با مهارت صورت گرفته است. فرخنده حاجی آثار دیگری نیز دارد که از جمله می توان به «کتابشناسی اساطیر و ادیان» مجله «بایا»، قصه های گزارش گونه «من، منصور و آلبرایت» اشاره کرد. او در ضمن ناشر و سردبیر نیز هست.
فریده خردمند درسال 1336 در تهران به دنیا آمد و در رشته نمایش و ادبیات نمایشی به تحصیل پرداخت. از سال 1369 – 1367 به عنوان نمایش نامه نویس، کارگردان و بازیگر به فعالیت پرداخت. اولین کار او «آرزوی سهره» (1373) داستانی است برای کودکان. «پرنده ای هست» (1376). «بادبادک» (1377) داستان کودکان و «هفت زن هفت داستان» (1378) مجموعه داستان های هفت زن نویسنده، «آرامش شبانه» (1378)، «آب حیات» (1381) «سیلویا، سیلویا» (1379) «وقتش است که با من زندگی کنی» (1380)، «فصل گمشده» (1382) از آثار خردمند هستند. ارائه برش کوتاه از زندگی، شکار لحظات اثرگذار و تکان دهنده از روابط پیچیده میان انسان ها از ویژگی داستان های کوتاه خردمند است.
سیمین دانشور در سال 1300 در شیراز به دنیا آمد.
او همسر جلال آل احمد بود. نخستین مجموعه داستانش «آتش خاموش» در سال 1327 چاپ شد. مجموعه داستان «شهری چون بهشت» در سال 1340 منتشر شد و اولین رمان او «سووشون» در سال 1348 چاپ شد. این اثر معروف ترین اثر داستانی دانشور محسوب می شود که با اقبال عمومی روبه رو شد و اوج کار این نویسنده محسوب می شود.
دانشور در این رمان زندگی خانوادگی یوسف ورزی را در سال های جنگ جهانی دوم تصویر می کند و می کوشد شناختی درونی و هنرمندانه از فضای عاطفی و اجتماعی آن دوره ارائه دهد.
«زری» در ابتدا تلاش می کند از نفوذ مسائل سیاسی به درون حریم خانه اش جلوگیری کند. اما با مرگ شوهر مبارزش به وسیله بیگانگان، به چهره ای آرمان خواه مبدل می شود. مجموعه داستان «به کی سلام کنم» در سال 1359 منتشر شد. مجموعه داستان از «پرندگان مهاجر بپرس» سومین مجموعه داستان اوست و دو رمان «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان» هرکدام به ترتیب در سال های 1372 و 1380 منتشر شدند.
داستان «ساربان سرگردان» به نوعی ادامه رمان «جزیره سرگردانی» است. جزیره سرگردانی به دوران پیش از انقلاب و وقایع سیاسی زمان مصدق می پردازد و در سایه معرفی «هستی، سلیم و مراد» و عشق پدید آمده میان آنها این دوران را بررسی می کند. در کتاب «ساربان سرگردان» شخصیت های رمان جزیره سرگردان پا به دوران انقلاب می گذارند و وقایع انقلاب و جنگ در این اثر محور ماجراها را تشکیل می دهد.
دانشور آثار متعددی را نیز ترجمه کرده است که از جمله ترجمه های معروف او می توان به «بئاتریس» از «آرتور شنیتسلر»، «سرباز شکلاتی» از «برنارد شاو»، «دشمنان» و «باغ آلبالو» از «چخوف»، «داغ نهنگ» از «هاثورن»، «دنبال وطن» از «آلن پیتون» و «کمدی انسانی» از «سارویان» اشاره کرد.
منیرو روانی پور در سال 1333 در جفره بوشهر به دنیا آمد.
او با اولین مجموعه اش «کنیزو» (1367) به عنوان نویسنده ای شهرت یافت که به مسائل زنان در فضای وهمناک جنوب می پردازد. در این کتاب مرگ عزیزی ذهن راوی را به چرخش در می آورد و سیلان خاطرات پندارگونه و شاعرانه ایجاد می کند. هر داستان ضمن آنکه بازتابی از تجربیات و حالت های شخصی زنان است، وضع اجتماعی و موقعیت زیستی آنها را نیز توصیف می کند.
دومین اثر روانی پور رمان «اهل غرق» (1368) است که به شیوه رئالیسم جادویی مارکز تصویر شده است. در این رمان روانی پور جنوب جادوزده ای را روایت می کند که کشف نفت و صنعت مونتاژ آن را نابود کرده است. زبان شاعرانه – فضایی خیال انگیز در یک سوم داستان به خوبی خواننده را درگیر ماجرا می کند اما با ورود بیگانگان رفته رفته منطق داستان بر هم می خورد. مجموعه داستان «سنگ های شیطان» (1369) و رمان «دل فولاد» (1369) به مشکلات عاطفی و معیشتی زنان در جامعه ایران می پردازد. مجموعه «سیریا سیریا» (1372) بر اساس یادهای دوران کودکی و سفرهای نویسنده به زادگاهش شکل گرفته اند. «کولی کنار آتش» (1373) سومین رمان روانی پور است که در آن بار دیگر به آرزوهای سرکوفته و عاطفی زنان می پردازد؛ دختری که به جرم عشق رانده می شود و در جستجوی فردیت خویش راهی شهر می شود. نثری شاعرانه و رمانتیک در این اثر به نویسنده کمک کرده است. «زن فرودگاه فرانکفورت» (1380) مجموعه داستان دیگری از روانی پور است که نقطه عطفی در داستان های کوتاه او به حساب می آید.
در این اثر پررنگی عناصر بومی جایش را به موقعیت معلق انسان کنونی داده و مسائل زندگی و تکنولوژی زده شهری، جایگزین فضای روستایی شده است. روانی پور با توجه به مسائل سیاسی و اجتماعی زنان مهاجر تجربه ای تازه را در این مجموعه به نمایش گذاشته است.
در مجموعه داستان «نازلی» (1381) بار دیگر روانی پور به مسئله زن و عشق می پردازد.
شهلا پروین روح در سال 1335 به دنیا آمد.
اولین مجموعه داستان او «حنای سوخته» (1378) جایزه منتقدان ادبی را از آنِ خود کرد.
پروین روح در این مجموعه تلاش کرده است فرم های روایی – زبانی را تجربه کند. در اغلب این داستان ها از ورای تک گویی زنان دلهره ها و تشویش های آنها تصویر می شود.
دومین اثر پروین روح، رمان «طلسم» (1380) ساخت پیچیده ای را تدارک می بیند که از ناهمگونی دو موقعیت داستانی پدید آمده است و تلاش دارد به گونه ای استعاری، رویارویی سنت و مدرنیسم را نشان دهد، هر چند در طلسم این مقابله با وجود پیروزی ظاهری از لحاظ ذهنی و معنوی موفق به چیرگی بر سنت و طلسم گذشته نشده است.
داستان های پروین روح در «حنای سوخته» و «طلسم» در فضایی سنتی رخ می دهد تا زمینه مناسبی برای نقد سنت فراهم آید.
زهرا زواریان متولد 1341 است. وی مدتی سردبیر مجله ادبیات داستانی بود و اولین اثر او مجموعه داستان «نجوای حریر» (1369) بود که درونمایه داستان های این مجموع بیشتر مسائل ارزشی پس از انقلاب است. «تصویر زن در ده سال داستان نویسی انقلاب اسلامی» (1370) دومین اثر داستانی زواریان و «مستانه» 1370 منتشر شد. پیام کلی داستان تشابهی دارد با داستان های عاشقانه ادبیات فارسی مثل لیلی و مجنون با این تفاوت که نگاه معنوی نویسنده در سرتاسر اثر دیده می شود. این اثر زبانی شاعرانه دارد. مجموعه داستان «مهتاب» (1377) مجموعه داستان جنگ است که این مجموعه موفق شد جایزه بنیاد حفظ آثار را به خود اختصاص دهد. «عروسک و فرشته ها» (1376)، این کتاب برای کودکان نوشته شده و به جشن تکلیف دختری به نام ریحانه می پردازد، که در مقابل شیطانی که می خواهد او را با عروسک فریب دهد مقاومت می کند. در «رایحه نجابت» (1370) زواریان به موضوع حجاب می پردازد.
«نزدیک تر بیا احمد» (1377) روایتی داستانی از معراج پیامبر است که در حوزه ادبیات کودکان منتشر شده است.
«شبستان دل» (1378) سفرنامه حج تمتع است و «گزیده ادبیات معاصر» (1376) داستان های برگزیده زواریان است که انتشارات نیستان آن را منتشر کرده است.
در «خاتون عشق» (1381) زواریان با روایتی داستانی به زندگی نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) می پردازد.
«بهشته من» (1382) داستان زندگی فاطمه بنت اسد است و «دامنی از جنس آب» (1382) داستانی در باره زندگی هاجر. در «هم آغوش روشنایی» زواریان با زبانی داستانی به زندگی رابعه پرداخته است.
فرشته ساری در سال 1333 در تهران به دنیا آمد.
مجموعه ای از اشعار «پاسترناک» را با عنوان «زندگی، خواهر من است» و «آدم آهنی و پروانه» را به فارسی ترجمه کرده است. ساری در رمان «مروارید خاتون» (1369) به سرنوشت تلخ زنان در نظام زمینداری دیروز و زندگی شهری امروز می پردازد. این اثر نویسنده اگر چه به شیوه واقع گرایی متعارف نوشته شده است، اما گاه نویسنده با تکیه بر حوادث باورنکردنی منطق واقعی رویدادها را در هم می ریزد.
در داستان «زمان گمشده» (1370) ساری سفری به گذشته و آینده از ورای کابوسی تلخ دارد. همه چیز در نوعی ناشناختگی مرموز می گذرد. معلق بودن زمان و مکان، شگردی برای پرداختن به این موقعیت است.
در «جزیره نیلی» (1371) زمان چرخه ای مدور را طی می کند و شخصیت ها در فضایی وهم آلود به هم تبدیل می شوند.
رمان «آرامگه عاشقان» (1374) در هفت حلقه سیری دایره ای را طی می کند. ماجراها در گنگی مه آلود غروب هنگام گورستان می گذرد. آدم های رمان همه مرده اند و از راه یاد و خواب به سراغ یکدیگر می روند.
«چهره نگاری دنیا» (1374) و «متهم» (1373) دو مجموعه دیگر نویسنده هستند که در آنها تلاش برای تکنیکی شدن، اثر را دچار نوعی تصنع و ساختگی می کند. «روزها و نامه ها»، «هیچ کجا و هیچ وقت» (1371)، «تربت عشق و جمهوری زمستان» (1372) «میترا» (1377)، «عطر رازیانه» (1378)، رمان «پری سا» (1382) از دیگر آثار فرشته ساری هستند.
سپیده شاملو در سال 1347 به دنیا آمده است.
اولین اثر او رمان «انگار گفته بودی لیلی» (1379) حکایت زنی است که شوهرش می میرد و داستان زندگی خودش و خواهرشوهرش را از طریق تک گویی او با همسر مرده اش می شنویم. رمان، داستان زنان و موقعیت امروزی آنهاست. حکایت شخصیت هایی است که هر کدام به دنبال لیلی خویشند.
ساختار رمان بر پایه خاطره بیان شده و با تغییر زاویه دید، خاطرات در هم تنیده دو زن داستان را شکل می دهد. این رمان در دوره اوّل آثار برگزیده بنیاد گلشیری موفق به کسب عنوان بهترین رمان اوّل سال 79 شد.
«دستکش قرمز» (1381) دومین اثر و اولین مجموعه داستان سپیده شاملو است.
رمان 340 صفحه ای «توپچنار» نوشته انیسه شاه حسینی مانند داستان های روستایی دهل چمل است (ورود عناصر زندگی جدید در دهی که زندگی و سنت های پسندیده ای دارد، از درون فرو می ریزد).
«توپچنار» با نثری پخته روایت می شود. توصیف ها با حال و هوای داستان همخوانی دارند و درخور باورهای مردم قصه اند.
اهمیت «توپچنار» و وجه تمایز آن از آثار دیگر که در باره روستاها نوشته شده در این است که شاه حسینی رمان خود را از نگرشی زنانه روایت می کند و زنان ده فرصت می یابند راز درون باز گویند و با صراحت، خواسته های خود را آشکار سازند. روایت های آنان، بافت روانی – فرهنگی زنان روستا را در سال های پس از انقلاب باز می نماید، مردان اما در رمان حضور جدی ندارند.
این رمان جزء آثار برگزیده بیست سال ادبیات داستانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود.
منصوره شریف زاده در سال 1332 به دنیا آمد.
او پس از انتشار «بند کفش» (1359)، «سنگر محمود» (1361) را در باره جنگ نوشته که به دلیل عدم تجربه نویسنده از جنگ و پیامدهای آن، گسترش طبیعی و شکل مناسبی را پیدا نکرده است.
شریف زاده مجموعه داستان «مولود ششم» را در (1363) چاپ کرد. او در این مجموعه به توصیف جلوه های گوناگون رنج زنانی پرداخته است که قربانی جامعه مردسالار شده اند.
مجموعه داستان «سرمه دان میناکاری» (1374) ریشه در دلمشغولی واحدی دارند. داستان ها در فضای اضطراب ایام جنگ و موشک باران شهرها می گذرند و ساختی نمایشی دارند و حوادث شان از لابه لای گفتگو بین دو نفر نمایان می شود و از ورای گفتگوهاست که اضطراب بی آنکه مطرح شود در فضا جاری می شود. در مجموعه داستان «عطر نسکافه» (1380) وی بار دیگر به زنان می پردازد.
در این مجموعه نیز ما با تنهایی ویران کننده آدم هایی مواجهیم که به آرزوهایشان نرسیده اند، و با خاطرات خود دلخوشند. رمان «چنار دالبتی» (1381) به زن جوانی در بحبوحه عشق و انقلاب می پردازد.
شریف زاده تلاش می کند در داستان هایش با ساختن فضایی دراماتیک بی دخالت و تفسیر زندگی، آدم های داستان هایش را در هیأتی ساده به نمایش در آورد. او تلاش می کند به جای توضیح در باره زنان تحقیرشده، خواننده را رو درروی برشی از زندگی قرار دهد و نتیجه گیری را به عهده خواننده بگذارد.
گردآوری مجموعه «بیست داستان از بیست نویسنده زن ایرانی» و ترجمه آثار «اطلسی های لگدمال شده» از «ویلیامز»، «پیروزی تخم مرغ» از «آندرسن» و «فرهنگ اصطلاحات ادبی» از «مارتین گری» از دیگر آثار این نویسنده است.
ناهید طباطبایی در سال 1337 به دنیا آمد.
نخستین مجموعه او «بانو و جوانی خویش» (1370) حدیث نفس زن پا به سن گذاشته ای است که با کابوس ها، وهم ها و حسرت هایش تنها مانده است. شخصیت همه داستان ها هستی باختگانی هستند که با مرور خاطرات دلخوشند. آنان که باب میل شان زندگی نکرده اند، دچار آشفته فکری می شوند. اغلب نوشته های کتاب برش هایی طرحواره از زندگی اند که گستره و عمق داستان کوتاه را نیافته اند.
مجموعه داستان «حضور آبی مینا» (1372) با توفیق در ساخت لحن مناسب برای هر شخصیت فضای طبیعی تری را می سازد. داستان های کتاب الگوی واحدی دارند و در همه آنها تلاش برای شناخت یک دوست از ورای زمان های از دست رفته، وسوسه ذهنی راوی می شود. انگار همه دنبال نیمه گمشده خود می گردند و می کوشند با یافتن آن، خود را کامل کنند. این کتاب موفق به دریافت جایزه بیست سال ادبیات داستانی در سال 1376 شد.
در مجموعه داستان «جامه دران» در سال 1378 نیز حفظ خاطرات، مقابله ای برای خاموشی و مرگ و راهی برای غلبه روزمرگی است، که گذشته و هویت آدمی را می سازد.
چهل سالگی (1379) اولین رمان طباطبایی است که باز دغدغه یافتن همان نیمه گمشده خودش را نشان می دهد. عشقی خاموش و پنهان در شکلی جدید سر باز می کند و منجر به خودشناسی زن داستان می شود.
«خنکای سپیده دم» (1380) دومین رمان طباطبایی است. فضایی متفاوت از قصه های پیشین او را روایت می کند و این بار به جمع زنان زندانی می رود و رنج و مصایب طبقه ای را بازگو می کند که قادر به تغییری در آن نیستند.
سومین رمان طباطبایی «آبی صورتی» محصول سال 1383 است.
غزاله علیزاده در سال 1327 در مشهد به دنیا آمد و در سال 1375 به زندگی خود خاتمه داد. از سال 1345 با چاپ داستان هایی در مجله خوشه، کار ادبی خود را آغاز کرد. اولین مجموعه داستانش «سفر ناگذشتنی» (1356) نام دارد و داستان بلندی هم با نام «بعد از تابستان» (1356) نوشته است. این داستان رنگ و بویی عرفانی دارد و توصیفی از تب بلوغ دو دختر جوان و ثروتمند و رابطه عاطفی آنها با مردی جوان است.
علیزاده رمان کوتاه «دو منظره» (1363) را در اسفند 1358 می نویسد و از دیدگاهی عرفانی به تجلیل از نیروی تغییردهنده انقلاب می پردازد.
رمان «خانه ادریس ها» در سال های 1370 – 1371 منتشر شد. این رمان نمایه ای نمادین دارد. علیزاده در این رمان با جزیی نگاری خاص رئالیست های قرن نوزدهم به بازگویی زندگی قهرمانان فرعی می پردازد و موضع گیری خود را در برابر انقلاب ها نشان می دهد.
مجموعه «چهارراه» (1373) آخرین اثر نویسنده است که دربردارنده چهار داستان کوتاه بلند است که در 21 بخش کوتاه نوشته شده و در پسِ صحنه های بُریده آن یأسی حس می شود که ریشه در شکست و ناکامی دارد. هیچ کس به مراد دلش نمی رسد و با فرو مردن عشق و شور زندگی، پوچی و دلمردگی از راه می رسد، تا هستی آدمیان را فرا گیرد.
«تالارها»، «شب های تهران»، «با نارنج و ترنج بر شاخ سیب» از دیگر آثار علیزاده هستند.
[برای جامعه ای که «امید» و عشق به زندگی و نگاه به همه خوبی ها و زیبایی ها، سرمایه ای بی همتاست، پوچ گرایی و گم گشتگی و تیره اندیشی امثال «صادق هدایت» نمی تواند الگو و ارزش باشد. برای انسان خداباور و مؤمنی که پایبند به ارزش های دینی و ایمانی است و یأس را بزرگ ترین گناه می شمارد، فرجام خانم «علیزاده» بسی تأسف انگیز و کاملاً مردود است، حتی اگر به توهم رهایی از درد بی علاج باشد. پیداست همان گونه که در مقاله اشاره شده، می توان رگه هایی از شکست روحی و پوچی علیزاده را در آخرین اثر او دید. نویسنده ای که باید هنر خویش را برای هنجارهای جامعه و بارور ساختن نهال عشق و امید در دل یکایک افراد، به خدمت بگیرد، چگونه چنین سرانجامی را برای هنر و زندگی خویش رقم می زند؟!
روشن است ذکر نام وی در این مجموعه، تنها بر اساس ارزیابی توان قلمی نویسنده است و نه محتوای آثار و نه سرانجام تأسف باری که پیدا کرد. این نکته درباره برخی دیگر از افراد و آثار که شرحشان در این مجموعه آمده نیز صادق است؛ وگرنه دلیلی برای شرح حال آنان نبود و به داستان نویسانی که هنر خویش را تنها در خدمت ارزش های جامعه اسلامی گرفته و خود نیز به آن پای بندی نشان می دهند بسنده می شد. سردبیر]
فریبا وفی در سال 1341 در تبریز به دنیا آمد. نخستین مجموعه داستان او با نام «در عمق صحنه» در سال 1375 به چاپ رسید. مجموعه دوم او «حتی وقتی می خندیم» در سال 1378 منتشر شد. «پرنده من» نخستین رمان این نویسنده است که در سال 1381 چاپ شد و سپس «ترلان» که در سال 1383 منتشرشد.
وی در آثارش به زندگی زنان معاصر می پردازد و تلاش می کند با زبانی ساده و صمیمی دنیای درونی زنان را به تصویر بکشد. این زنان بیشتر از طبقه متوسط جامعه انتخاب شده اند و «وفی» کوشیده است با نگاهی جزیی نگر مسائل آنها را معرفی کند.
«پرنده من» در سال 1382 از سوی بنیاد هوشنگ گلشیری و جایزه ادبی یلدا به عنوان رمان سال در میان کتاب های منتشر شده در سال 1381 شناخته شد. همچنین از این رمان در جایزه ادبی مهرگان و جایزه ادبی اصفهان تقدیر به عمل آمد.
این رمان داستان زندگی زنی است که پس از سال ها مستأجری، صاحب خانه کوچکی شده است و احساس امنیت می کند اما شوهرش می خواهد خانه را بفروشد و از ایران برود. سرتا سر رمان خاطرات کودکی و بزرگسالی زن است که علی رغم وجود حادثه ای بیرونی، از کشش و جذابیت خاص خود برخوردار است و سرانجام منجر به تغییر و تحولی درونی در زن داستان می شود.
* * *
اما در میان زنان نویسنده، چهره های فعال و تلاش گری به چشم می خورند که شایسته بود در این پژوهش از آنان نیز نام برده شود اما پرداختن به زندگینامه آنها مجال بیشتری را می طلبید. در بخش دوم کوشش شده است بیست و پنج زن داستان نویس دیگر گذرا و با معرفی چند اثر معرفی شوند.
هر چند نویسندگان توانای دیگری چون لیلی گلستان، فریبا اسلامی، زهرا رهنورد، نرگس آبیار، پری منصوری، فریده رازی، فرشته توانگر، مهری رحمانی، مهسا مُحِبّ علی، ناهید کبیری، فتانه حاج سیدجوادی، چیستا یثربی، فرشته مولوی، مژگان شیخی، مریم بصیری، فریده شبانفر، آذرمیدخت بهرامی، فریده لاشایی، لیلی فرهادپور، نازی صفوی، ناهید سلیمان خانی، سپیده خلیلی، رؤیا خسرو نجدی، فریده نجفی، لیلا صادقی، پروین سلاجقه، فرزانه طاهری، مهرنوش مزارعی، الهه بهشتی، ناهید توسلی، میترا داور، نوشین احمدی، شهین باغچه بان، فهیمه خدادوست، مریم روحانی، فروزنده خداجو، آناهیتایوشی زاده، مهین خلیلی، نسرین صمصامی و. .. زنانی هستند که دست بر قلم دارند و در این مجال جز ذکر نام آنها فرصتی برای بررسی آثارشان نیست. در ادامه آثار 25 نویسنده دیگر مطرح می شود.
* * *
در سال 1367 داستان «مقاومت و تلاش» را نوشت که با بیانی سمبلیک به زندگی روستایی یک زن پرداخت.
اولین اثر او «مادمازل کتی و داستان های دیگر» در سال (1379) منتشر شد.
داستان کوتاه «مادمازل کتی» در سال 1380 جایزه بنیاد گلشیری را به خود اختصاص داد.
در سال 1319 در کرمانشاه متولد شده است. «باران و تنهایی»، «کوچه بن بست»، «سار بی بی خانم»، «روز آخر»، «صیغه اوّل شخص مفرد»، «در سفر» و «مادران دختران» عناوین آثار وی هستند.
در سال 1349 در تهران به دنیا آمده است. «هولا. .. هولا» و «با من به جهنم بیا» از جمله آثار وی می باشند.
در سال 1333 به دنیا آمد. داستان بلند «گزارشی از ستونزار» در هفت فصل در سال 1366 انتشار یافت. این اثر با شیوه ای روانشناختی اما آکنده از تصاویر ذهنی و عوالم رنگارنگ طرح شده است. «تارا و ماه» و «نرگس عشق» آثار دیگر این نویسنده هستند.
کتاب های پژوهشی چون: «زن به ظن تاریخ»، «ادبیات کودکان و نوجوانان» «دایره حیات»، «به زیر مقنعه»، «ضعیفه»، «تاج الرجال» و مجموعه اشعاری چون: «رؤیای انار»، «نپرس چرا سکوت می کنم»، «یک منظومه آواره و بیست ترانه سرگردان»، «مثل هیچ کس»، «اعتراف می کنم» و «بیسکویت نیم خورده» از دیگر آثار حجازی هستند.
شاعر و نویسنده نیز نخستین اثر خود را در قالب رمان با نام «در شب ایلاتی عشق» در چهار فصل بین سال های 1366 تا 1370 نوشته است.
نویسنده، فرهنگ مردم لُر را در این داستان گنجانده و کوشیده فضای فرهنگی، جغرافیایی و اجتماعی مردم لُر را در این نوشته به نمایش بگذارد. از خاطره حجازی «چراغ های رابطه» نیز در سال 1372 چاپ شده است. «خانم آب» و «اثر پروانه» از دیگر کارهای وی است.
در سال های 1370 تا 1371 رمان بلند «شکوفه های عشق» یا «کویر زندگی» را نوشته است. موضوع آن برگرفته از زندگی روزمره آدم ها و اندوه و شادی و آرمان های مردم است. «آستانه پنجم» عنوان کتاب دیگر وی است.
یکی دیگر از زنان نویسنده کشورمان است که آثار «شیرین تر از عسل»، «یوسف و زلیخا» و «پری ناز» را نوشته است.
خواهر سیمین دانشور نویسنده و مترجم، اولین اثر خود را با عنوان «در رودخانه ما» (1371) منتشر کرد. این اثر مجموعه پنج داستان کوتاه نویسنده است که بر اساس خاطرات نویسنده از روستای زادگاهش نوشته شده و زمینه نوستالژیک دارد. اثر دیگر این نویسنده رمان «خانواده میکائیل و اعقاب» است (1372) که سوگنامه زوال اصالت دهقانی و جایگزینی سوداگری و رباخواری به جای آن در سال های 1300 است.
پیش از انقلاب داستان «یکشنبه شوم» (1342) را نوشت و پس از انقلاب «قلب های تنها» یا مرثیه ای بر مرگ آرزوها (1363)، «نوایی از دل»، «سوخته دلان»، «برنج تلخ»، «یک بار دیگر با احساس»، «افسانه دل»، «سیپده دم انتظار»، «از ثریا تا ثریا»، «ترنم مهر در فصل آبی و مه»، «کمند مهر» و «قلب شیفته».
در سال 1345 در تهران به دنیا آمد. داستان «نیاز» (1367) برگزیده مسابقات دانشجویی در سال 1367 شد. «مثل صورت سمیرا»، «روی خوش» و «سرزمین کورها» از کارهای این خانم پزشک و نویسنده است.
خواهر فروغ فرخزاد، متولد 1316 در تهران است.
وی تا کنون پنج رمان و چندین داستان کوتاه نوشته که پس از انقلاب به دو رمان «جز در پسِ آینه» (1370) و «آتش و باد» (1370) می توان اشاره کرد. رمان اوّل روان شناختی و سمبلیک است.
در سال 1363 در شهرکرد به دنیا آمده است. وی فیلمنامه ای با عنوان «زن دوم» با همکاری «فرشته طائرپور» نگاشته است. «اندوه شیرین»، «یک صبح پاییزی»، «نگاهی رو به دریا» و «بلیت آخر» از جمله آثار داستانی وی می باشند.
رمان «رقصی چنین» را در سال 1370 منتشر کرد. در این رمان حوادث داستانی در جنوب می گذرد و کریمی با نثر و پرداخت و ساختار داستانی به دفاع از زندگی، ارزش و حقوق زنان جنوبی اهتمام دارد.
متولد 1339 در تهران است. کتاب های «اوج پرواز»، «یک کلاه بهار نارنج»، «مهربانم سلام»، «گاهی دلم برای خودم تنگ می شود» و «با تو باید دروغگو باشم» به قلم وی منتشر شده اند.
پیش از انقلاب در سال 1343 رمان «جاده کور» را نوشت و در سال 1373 «حکایت روزگار» را منتشر کرد. «بعد از عشق»، «دو غریب»، «جادو» و «هفت پیکر» از دیگر آثار این نویسنده هستند.
تحصیلکرده رشته ادبیات نمایشی با سابقه کار در مطبوعات. دو کتاب «صبح و زمزمه های دختر شاهنامه» در سال 77 و «تابوت خالی» را در سال 82 نگاشته است.
متولد 1332 است. «کتاب شناسی داستان کوتاه ایران و جهان» را در سال 1371 نگاشت و مجموعه داستان «پری آفتابی و داستان های دیگر» را که در برگیرنده هشت داستان کوتاه است، در سال 1370 چاپ کرد. او در این داستان ها فرهنگ و آداب شرقی و آئین ها را دستمایه کار خود قرار داده است. رمان «خانه ابر و باد» (1370) اولین رمان اوست که به زندگی ویژه ایرانی و مسائل رفته بر زنان می پردازد.
متولد 1337 است. «شناس»، «پولک سرخ»، «خانه آرا» و «روی لب هایشان خنده بود» از جمله آثار وی می باشند.
«خاک سرخ» را در سال 1372 در باره جنگ تحمیلی ایران و عراق نوشت. از دیگر آثار او «عشق مرز ندارد» 1371، «آوا»، «من حرف دارم» و «بازی تمام شد» می باشد.
* * *
اما زنان داستان نویس کودک در حوزه ادبیات کودک و نوجوان نیز فعالیت های چشمگیری داشته اند که متأسفانه در این پژوهش مجال پرداخت به آنها میسر نبود؛ فقط در این بخش تلاش شده به اختصار به معرفی چند تن از زنان داستان نویس بسنده شود.
متولد 1342 در شیراز است. مجموعه داستانی به نام «شیشه های شکسته» (1367) برای نوجوانان، «خانواده آقای چرخشی»، «دور گردون»، «به هوای گل سرخ» و «عمو نوروز بازنشسته می شود» از جمله آثار وی هستند.
نورا حق پرست، فروزنده خداجو، فریده شبانفر، طلیعه خادمیان، مینوش صامت، مهین خلیلی، فریب خاوری، مهری حجم نژاد، سرور پوریا، زهرا لنگرودی و. .. از داستان نویسان زن دیگری هستند که برای کودکان و نوجوانان می نویسند.
در سال 1342 در کرمان به دنیا آمد. «بخوان و بدان»، «پونه ها و پروانه ها»، «خورشیدخانم کجایی؟»، «بابا و باران»، «فریاد کوه»، «چتری از گلبرگ»، «یک کاسه شبنم»، «باغ هزار دخترون»، «هدیه خاله نگین»، «ننه طلا و نازگل»، «شیشه و آواز»، «باغ فرشته ها» و. .. از آثار اوست.
در سال 1328 در شیراز به دنیا آمد. از آثار او کتاب های «لیلا و سلطان»، «قهر قهر تا قیامت»، «با یک گل بهار نمی شود»، «مثل بوی گل»، «پس کی برف می بارد»، «قصه مارها»، «قدم یازدهم»، «جوراب سوراخ» و «چی، هیچی» است.
در سال 1334 در تهران به دنیا آمد. او سردبیر مجله «شاهپرک»، سردبیر «مجله کلک» و از سال 1365 تا 1369 عضو شورای سردبیری کیهان بچه هاست. قاسم نیا افزون بر چاپ چند مجموعه شعر چندین اثر داستانی هم منتشر کرده، مانند «کلک چه مهربان» است (کتاب برگزیده سال 69). برخی آثار او عبارتند از: «روباه مرغ ندیده»، «بقچه گلی»، «هر گردی گردو نیست»، «دختر نارنج و ترنج»، «یار حسنی و ننه کوچیکه» و. …
متولد 1328 در تهران. از آثار او می توان به «افسانه باران» 1356، «رسم ما سهم ما»، «گربه من» و «افسانه ها» اشاره کرد که موفق به دریافت جوایز متعددی شده اند.
در سال 1340 در تهران به دنیا آمد. از آثار او می توان نام بُرد: «همبازی باد»، «قصه های سفر»، «سوت فرمانروا»، برگزیده سال 1369، «قصه های یک دقیقه ای»، «همسفر کوچک» و «هوشمندان سیاره اوراک»، «پسران گل»، «هدیه ای با گل های آبی»، «امروز چلچله من»، «آن سه مرغابی»، «با غم هایم چه کنم»، «دختر آینه پوش»، «بوی باران»، «روزی که محبت گل کرد» و… .
موضوع: ویژه مسائل زنان و خانواده
موضوع: فرهنگی, مسائل اجتماعی, دانشجویی
ادامه شماره های این نشریه در پایگاه حوزه نت ارائه نمی شود
با کد تخفیف Salam اولین کتابتان را با ۵۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کنید
نویسندگی، جنسیت نمیشناسد سالهاست که زنان و مردان پا به پای همدیگر دست به قلم میبرند و شخصیت و داستان خلق میکنند. امدتهاست که زنان پا به عرصه اجتماع، هنر و نویسندگی گذاشتهاند و آثار شایستهی توجهی را روایت میکنند. در این میان رمانهایی که نویسندهی زن دارند گاهی از ویژگیهای خاصی برخوردارند. مهمترین ویژگی این آثار را میتوان نوشتار زنانه و پرداختن به دغدغههای زنان دانست. در این یادداشت چند نویسنده از بهترین زنان رمان نویس معاصر ایرانی و آثارشان را معرفی میکنیم.
پیشنهاد میکنیم یادداشت «کتابهایی که دنیای زنان را روایت میکنند» را هم بخوانید. همچنین پیشنهاد میکنیم یادداشت «نگاهی بر زندگی و آثار زویا پیرزاد» را هم بخوانید.
فریبا وفی اول بهمن ۱۳۴۱ در تبریز به دنیا آمده و رمان نویسی را از سالهای نوجوانی شروع کرده است. ابتدا داستانهایش در مجلاتی چون: آدینه، دنیای سخن، چیستا و مجلهی زنان چاپ میشد و کم کم رمان نویس شد . اولین داستان وفی، «راحت شدی پدر» است. . نوشتن از دنیای زنان از دغدغههای او است. قلم زنانه و فضای داستانی متفاوت، فریبا وفی را به یکی از مطرحترین نویسندگان زن معاصر ایرانی تبدیل کرده است.
نویسنده: فریبا وفی
داستان نویسی زنان ایران
نشر چشمه
«همهی افق»چهارمین مجموعه داستان وفی و شامل هشت داستان است. وفی در این کتاب به دغدغههای زنان امروز میپردازد. زبان وفی ساده و روان است و فرم داستانها پیچیدگی خاصی ندارند. این اثر نیز مانند دیگر آثار فریبا وفی، شخصیت محور است، شخصیتهایی که ملموس هستند و خواننده میتواند با آنها همذات پنداری کند.
نویسنده: فریبا وفی
نشر چشمه
«بیباد، بیپارو» مجموعهای از ۱۲ داستان کوتاه با لحنی ساده و صمیمی است. این مجموعه داستان، خرده روایتهایی از زندگی زنان میانسال را، توصیف میکند. داستانها درونمایههایی نزدیک به هم دارند، با شیوههای مختلفی روایت میشوند و به وجه پنهان زندگی آدمها میپردازند. داستان «صعود» را میتوان یکی از بهترین داستانهای این مجموعه دانست. سفر، رویا، دوستی، مرگ و عشق از موضوعات مجموعه داستان «بیباد، بیپارو» هستند.
پیشنهاد میکنیم یادداشت «نگاهی به زندگی و آثار غزاله علیزاده» را بخوانید.
نسیم مرعشی، نویسنده ایرانی متولد سال ۱۳۶۲ در تهران است. او نویسندگی را از سال ۱۳۸۵ در مجله همشهری جوان شروع کرد و از سال ۱۳۸۸ رمان نویس شد. مرعشی تا امروز دو رمان و چند داستان کوتاه منتشر کرده است او قلم پختهای دارد و داستانهایش شامل موضوعات زنان ، جنگ و مهاجرت هستند.
نویسنده: نسیم مرعشی
نشر چشمه
«پاییز فصل آخر سال است»، داستان سه دوست با نام های روجا، شبانه و لیلا است. شخصیتهای دوست داشتنی و ملموس با دغدغههایی که شاید برای خیلی از ما آشنا به نظر برسند. روجا را با دغدغهی مهاجرت، درس خواندن و تنها گذاشتن مادرش میشناسیم. لیلا را با غصههایش در شکستی عشقی، روابط عاطفی و سردرگمیهایش میشناسیم. و شبانه را هم با هویتی فراموش شده وسط دغدغههای اجتماعی، عاطفی و خانوادگیاش. پاییز فصل آخر سال است کشش کافی برای پرداخت روایت را دارد و اکثر شخصیتهای کتاب به خوبی پرداخت شده اند.
نویسنده: نسیم مرعشی
نشر چشمه
«هرس» در وهلهی اول روایتی متفاوت و نو است، اما نه از جنگ، بلکه از جنگزدهها. تلخی بی پایانی بر فضای کتاب سایه انداخته است و هر چه در خواندن آن پیشتر میرویم نثر اندوهبار کتاب، سنگینتر و غمانگیزتر میشود. کتاب، برآمده از دل جنگ است، جنگ سالهاست تمام شده اما برای جنگزده ها همچنان وجود دارد. آنها با تبعات جنگ زندگی میکنند.
داستان هرس داستان زندگی زنی به نام نوال است که سایهی جنگ، مانند بختکی بر زندگیاش افتاده است او برای نخلهای سوخته مادری میکند، فرزندش را از دست میدهد و هرگز نمیتواند بدون فکر جنگ و تبعاتش روزگار بگذراند.رسول همسر نوال تلاش دارد جنگ و تبعات آن را فراموش کند، نادیده بگیرد و خانوادهاش را از زوال نجات دهد. به بیان دیگر با مردی مواجهایم که تمام زندگیاش را وقف بهتر کردن حال خانوادهاش میکند و هر بار بیش از پیش ناامید میشود. کتاب، نثری دلنشین، ساده و روان دارد.
متولد ۱۳۶۳ در تهران است. عطیه عطار زاده فوق لیسانس رشتهی مستند سازی و سینماست. او سالها مستندسازی کرده، سالها به صورت تحربی نقاشی کشیده است و حالا با همان حس و نیرویی که از دنیای هنرهای تجسمی در وجودش است مینویسد.. از عطار زاده تا به حال دو مجموعه شعر با نامهای «اسب را در نیمهی دیگرت برمان» و «زخمی که از زمین به ارث میبرید» به چاپ رسیده است. اولین رمان عطیه عطارزاده «راهنمای مردن با گیاهان دارویی» نام دارد که نامزد جایزه ادبی احمد محمود نیز بوده است.
نویسنده: عطیه عطارزاده
نشر چشمه
کتاب، بیست و سه پرده دارد، و هر کدام از پردهها در باب یک موضوع است. «راهنمای مردن با گیاهان دارویی»، یک داستان بلند با ارجاعاتی از فلسفه، طب و تاریخ است. داستان دربارهی دختری نابیناست که به همراه مادرش گیاهان دارویی را خشک کرده و میفروشند. رابطهی او با دنیا از طریق بو و صداست. او دنیای محدودی دارد و از گیاهان دارویی برای التیام دردها و زخمهای مادرش استفاده میکند. نثر روان نویسنده، توضیحات ملموس و توجه زیادش به جزئیات و نکتهبینی در توضیحات، به جذابیت کتاب افزوده است. ما با یک داستان روتین و کلیشهای و موضوعی که بارها به آن پرداخته شده باشد، مواجه نیستیم.«راهنمای مردن با گیاهان دارویی» یک اثر بدعتگذار و نو است.
نویسنده: عطیه عطارزاده
نشر چشمه
«زخمی که از زمین به ارث میبرید» دومین مجموعه شعر عطارزاده است کهنشر چشمه منتشر کرده است. است. شعرهای عطارزاده نمونهای از مراوده با تخیل است، تخیل در آثار او حرف اول را میزند. شعر عطارزاده سرشار از توصیف است، توصیفی که خط روایی شعر را بر هم میزند و در ضمن به ابزاری برای ساخت روایت تبدیل میشود.
زهرا عبدی فارغ التحصیل رشتههای ادبیات فارسی و ادیان و عرفان از دانشگاه تهران است. عبدی با سه رمان «روز حلزون»، «ناتمامی» و «تاریکی معلق روز» جای خود را در میان زنان رمان نویس ایرانی باز کرده است. زهرا عبدی با ادبیات کلاسیک آشنایی زیادی دارد. شخصیتهای رمانهایش اغلب خاکستری هستند و از دل زندگی روزمره بر میآیند. و مهاجرت، عشق، سفر از موضوعات رمانهای زهرا عبدی هستند.
نویسنده: زهرا عبدی
داستان نویسی زنان ایران
نشر چشمه
رمان «ناتمامی»دربارهی دختری جنوبی به نام لیان است که ناگهان ناپدید میشود و هماتاقیاش؛ سولماز تمام تلاشش را برای پیدا کردن او میکند. با پیشرفت داستان رازهای زندگی لیان برملا میشوند و اتفاقات زیادی میافتد. لیان از شهری کوچک به تهران آمده، مدارج تحصیلی را طی میکند و در این بین دلباختهی یکی از اساتید دانشگاهیاش شده است. ناتمامی داستان تلاشهای سولماز برای پیدا کردن لیان است که حالا چند روزی میشود که به طرز مشکوکی غیبش زده است. ا. روایت دانشگاهی رمان مخاطب را همراه خود میکند. قلم شیوای نویسنده، شخصیتپردازیهای قوی و کار شده، ریتم جذاب قصه، روایت پخته و چفت و بستدار داستان، همه و همه به جذابیت این کتاب کمک کردهاند.
سارا سالار متولد ۱۳۴۵ در زاهدان است. داستانهایش به دلیل فضای زنانه و پرداختن به موضوعات مختلف دغدغههای زنان فضای متفاوتی دارند. سالار سعی دارد داستانهای متفاوتی را خلق کند. در داستانهای سارا سالار زنان با بحرانهای مختلفی مواجهند. کتابهای سالار روان شناختی بوده و در میان داستانهای حوزهی زنان جایگاه ویژهای دارند.
نویسنده: سارا سالار
نشر چشمه
روایت کتاب دربارهی زنیست که در طول یک روز بین خیال و واقعیت در رفت و آمد است. شخصیت اصلی داستان در میان آشفتگیهای ذهنی و یادآوری خاطراتش، اتفاقات مهم زندگی خود را بازگو میکند. این اثر در محافل ادبی ایران بسیار تحسین شده و برندهی جایزهی گلشیری در بخش «بهترین رمان اول» بوده است. «احتمالا گم شدهام» لحنی روان دارد و به درگیری همیشگی سنت و مدرنیته پرداخته است. شخصیتپردازی قوی، گفتوگوهای متفاوت و توصیفات خلاقانه از دیگر ویژگیهای اولین رمان سارا سالار هستند.
نویسنده: سارا سالار
نشر چشمه
«هست یا نیست» دومین رمان سارا سالار است و مانند اولین کتابش فضایی زنانه دارد. شخصیت زن داستان «هست یا نیست» سی و نه ساله است، سنی بحرانیتر از سن بلوغ. زیرا در سن بلوغ چشماندازی در آینده را در برابر خود داریم اما میانسالی جاییست که بین گذشته و آینده تکرار میشویم نه شور و شوق جوانی هست و نه کسالت سالمندی. در این رمان با سی و نه سالگی زنی همراه میشویم و با پیشرفت داستان از جوانی و اتفاقات مهم زندگی شخصیت اصلی داستان با خبر میشویم. ما، در رمان هست یا نیست به واسطهی روایت اول شخص و گاه سوم شخص از احساسات قهرمان داستان باخبر میشود.
حانیه دُرّی
معرفی ۴ کتاب داریوش مهرجویی | از برزخ ژوری تا آن رسید لعنتی
صادق چوبک و داستان ایرانی
کورش اسدی نویسندهی جنوب
وبلاگ طاقچه محلی است برای نوشتن درباره کتاب. اینجا حوالی
کتابها پرسه می زنیم و با هم درباره کتابها صحبت میکنیم.
کلیه حقوق برای تیم طاقچه محفوظ است
دانلود کتاب از اپلیکیشن طاقچه
روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: bekoosh.net
رمان فارسي صد سالگی را هم پشت سر گذاشته است. در این مسیر زنان ادیب هم نقش چشمگیری داشتهاند. نخستين رمان تاريخگراي فارسي با نام سووشون به قلم سيمين دانشور منتشر شد. از اين رو بايد گفت نويسندگان زن ايراني در رمان فارسي از همان ابتداي رماننويسي در ايران درخشيدند.رماننويسي به شيوهي متداول در غرب، از اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم ميلادي مقارن با دوران مشروطه و ورود مدرنيته در ايران شروع شده است. نخستين رمان فارسي، تهران مخوف نام دارد که مرتضي مشفق کاظمي آن را در سال ۱۳۰۱ شمسي، به صورت پاورقي در روزنامهي ستارهي ايران و سپس به صورت کتاب در سال ۱۳۰۳ در تهران منتشر کرد.علت پيدايش رمان در زبان فارسي را ميتوان به ورود صنعت چاپ، تاسيس مطبوعات و ترجمه از زبانهاي اروپايي که تحت تاثير زبان فرانسه و بعدها تحت تاثير زبانهاي روسي و انگليسي بوده است، اشاره کرد. رمان مدرن در ايران با صادق هدايت (بوف کور) آغاز ميشود. سپس با صادق چوبک (سنگ صبور) و هوشنگ گلشيري (شازده احتجاب) ادامه مييابد. این ۳ اثر سنگ بنای ادبیات مدرن ایران به شمار میروند.سيمين دانشور، اولين نويسندهي زني است که در رمان سووشون، نگاه سنتي که به زن در رمان بود را از بین برد. زري شخصيت اصلي کتاب، زني است که با ترسها و تنهاييهايش مبارزه ميکند و اگرچه او در ابتدا زني ترسو و محافظهکار است، اما در پايان به زني شجاع بدل ميشود. اين نگاه منجر به شکلگيري نوع جديدي از رمان در ايران شده است که به رمان زنانه مشهور است.موضوع اصلي رمانهاي زنان بر محور مسائل خود زنان است. نويسندگان زن ايراني، رمان را بهترين محمل براي بروز دنياي دروني، تنهايي، دردها و رنجهاي خود ميدانند. جوايزي که در سالهاي اخير اين زنان به دست آوردهاند، نشان از قابليت و تلاش آنها است. در اين پست نگاهي انداختهام به برخي از تاثيرگذارترين زنان رماننويس ايراني که به رمان فارسي رنگي ديگر بخشيدند.داستان نویسی زنان ایران
سيمين دانشور متولد ۸ ارديبهشت ۱۳۰۰ در شيراز و در گذشتهي ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ در تهران بود. او نويسنده، مترجم و همسر جلال آلاحمد بود. دانشور اولين زن ايراني بود که به صورت حرفهاي در زبان فارسي داستان نوشت.دانشور در سال ۱۳۳۱ با دريافت بورس تحصيلي به دانشگاه استنفورد آمريکا رفت و در رشتهي زيباييشناسي تحصيل کرد. او در اين دانشگاه نزد والاس استنگر داستاننويسي و نزد فيل پريک نمايشنامهنويسي را آموخت. در اين مدت دو داستان کوتاه که دانشور به زبان انگليسي نوشته بود در ايالات متحده چاپ شد.مهمترين اثر او رمان سووشون است که نثري ساده دارد. اين رمان تاکنون به ۱۷ زبان ترجمه شده است. داستان سووشون در شيراز و در سالهاي پاياني جنگ جهاني دوم ميگذرد و فضاي اجتماعي سالهاي ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۵ مانند کودتاي ۲۸ مرداد را ترسيم ميکند.قصه دربارهي يوسف و زري؛ زن و شوهر نسبتا ثروتمندي در فارس است. ولي يوسف از اربابان سختگير و طمعکار نيست او رعيت را همچون خانواده خود ميپندارد و از چاپلوسي نفرت دارد. داستان در دههي ۲۰ و در زمان سلطهي انگليس بر ايران جريان دارد. آن زماني که پيشرفت در گرو تملق گفتن بيگانه است و فرياد حق را در نطفه خفه ميکنند اما يوسف از آنهايي است که حق را فرياد ميزند.در بخشي از کتاب سووشون ميخوانيم:بعضى آدمها عين يک گل ناياب هستند، ديگران به جلوهشان حسد مىبرند. خيال مىکنند اين گل ناياب تمام نيروى زمين را مىگيرد. تمام درخشش آفتاب و ترى هوا را مىبلعد و جا را براى آنها تنگ کرده، براى آنها آفتاب و اکسيژن باقى نگذاشته. به او حسد مىبرند و دلشان مىخواهد وجود نداشته باشد. يا عين ما باش يا اصلا نباش.
مهشید امیرشاهی نویسنده و روزنامهنگار ایرانی و یکی از برترین نویسندگان تاریخ معاصر ایران است. مجموعه چند جلدی مادران و دختران شاهکار او محسوب میشود. در سفر و در حضر، دیگر آثار او محسوب میشوند. فضاسازی و دیالوگنویسی شخصیتها و ملموس و صمیمی بودن آنها، به واسطهی نثر درخشان امیرشاهی حاصل میشوند. نثر او فاخر است اما سخت و سنگین نیست و به راحتی به دل مینشیند.
در قسمتی از مجموعه مادران و دختران میخوانیم:
جوان چهارده پانزده سالهای که زخم سرخ و زرد کچلی تا پشت گردنش را پوشانده بود، کنار دیوار شکسته سرپنجه نشسته بود و با چوبی پر گل و لای شیار میکشید. ملاصالح ندا داد و جوان که از جا برخاست ملا دید شلیته و شلوار پوشیده است. ملاصالح چشمهای تراخمیش را تنگتر کرد و دختر را با دقت نگاه کرد و پرسید: «مال خانهی سکینه خانمی؟» دختر مدتی ملاصالح را برانداز کرد و بلاخره با تکان دادن سر پاسخ مثبت داد.
ملاصالح زیر لب گفت: «ای جان بکن دیه!» و به صدای بلندتر اضافه کرد: «برو به اهل خانه بگو ملاصالح اس. اَ راه دورآمَدَس. با سکینه خانم کاری دارد.» دختر به طرف بنا رفت و ملاصالح هم با فاصله به دنبالش وارد خانه شد.
سکینه خانم بالای اتاق وسیع و کماثاث به مخدهای تکیه کرده بود. به دیدن ملاصالح چادرش را بیشتر روی سرش کشید و گفت: «بفرما.» آقا میرزا عبدالباقی که چهار زانو جلوی سکینه خانم و کنار صندوق چوبی نشسته بود، چشم غرهای به طرف ملاصالح رفت و یااللهای از بن گوش گفت و سرش را به کاغذهای داخل صندوق گرم کرد. ملاصالح پس از سلام علیکم غلیظی همان پایین در نشست.
فیروزه جزایری در سن ۷ سالگی، به همراه خانواده از طرف شرکت نفت ایران که پدرش در آن به عنوان مهندس کار میکرد، به شهر وایتیر در کالیفرنیا رفت. پس از دو سال زندگی در آمریکا به ایران بازگشت و در اهواز و تهران بهسر برد. دو سال بعد، دوباره خانوادهٔ وی به آمریکا برگشتند و ابتدا در وایتیر و سپس در نیوپورتبیچ ساکن شدند. فیروزه جزایری سپس به تحصیل در دانشگاه برکلی پرداخت و در آنجا با یک مرد فرانسوی ازدواج کرد.
وی با نوشتن کتاب خاطرات خود که به نام Funny in Farsi، A Memoir of Growing Up Iranian in America در آمریکا منتشر شد، به شهرت رسید. این کتاب یکی از پرفروشترین کتابهای آمریکا در چند سال اخیر بودهاست. همچنین این کتاب، یکی از ۳ نامزد نهایی جایزه ترنر در سال ۲۰۰۵ و همچنین نامزد جایزه پن در بخش آثار خلاقهٔ غیرتخیلی شد. وی اولین فرد آسیایی است که اثر وی جزء نامزدهای نهایی جایزهٔ ترنر انتخاب شدهاست. این کتاب توسط محمد سلیمانینیا و با عنوان عطر سنبل، عطر کاج به فارسی برگردانده شدهاست. در ۳۱ ژوئیه ۲۰۱۴ وی طی پیامی و با ذکر پارهای دلایل، از خوانندگان کتابهایش خواست که تنها نسخهی انگلیسی کتابهای او را خریداری کنند.
قسمت هایی از کتاب عطر سنبل عطر کاج
قبل از اینکه با فرانسوا ازدواج کنم به او گفتم من تیر و طایفه ام هم سر جهازم است. فرانسوا گفت که عاشق تیر و طایفه است به خصوص مال من. حالا هر وقت به دیدن فامیل می رویم که همه شیفته ی شوهرم هستند می بینم که ازدواج او با من اصلا به خاطر همین تیر و طایفه بوده. بدون خویشانم من یک رشته نخ هستم با همدیگر یک فرش ایرانی رنگارنگ و پر نقش و نگار می سازیم. یا مثلا: چینی های لیموژ در نبودشان لذت بیشتری به ارمغان آورده بودند تا وقتی که توی گنجه بودند.
ناهید طباطبایی نویسنده ایرانی است.
طباطبایی کودکی و نوجوانی خود را در جنوب ایران گذرانید و دانشآموختهٔ رشتهٔ ادبیات دراماتیک و نمایشنامهنویسی است. او اغلب با نگاهی طنزگونه به زندگی دنیای زنان را بیان میکند. رمان چهلسالگی او توسط مصطفی رستگارپور به یک فیلمنامه سینمائی تبدیل شد و فیلم چهل سالگی توسط علیرضا رئیسیان ساخته شد.
داستان همایون از مجموعه داستان جامهدران نیز بهطور مشترک توسط ناهید طباطبایی و حمیدرضا قطبی به فیلمنامهٔ فیلم جامهدران (ساختهٔ ۱۳۹۳) بدل شد.
طباطبایی دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه اقتباسی در بخش نگاه نو در سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر را نیز به دست آورد.
درباره کتاب چهل سالگی:
داستان کتاب چهل سالگی دربارهی زنی به نام آلاله است که در مرز چهل سالگی قرار گرفته و دچار دگرگونی شده است. او همراه با همسری بسیار منطقی و دختری شاد زندگی میکند. او زندگی آرام و شغل مناسبی دارد. آلاله مسئول کنسرتگذاری در تالاری بزرگ است و رهبر یکی از کنسرتها قرار است که از اروپا به ایران بیاید و او متوجه میشود که آن فرد کسی نیست جز عشق دوران جوانیاش. او شکه میشود، یاد گذشته میافتد، یاد عاشقیهای گذشته و نمیداند که با او چگونه برخورد کند. آلاله دیگر آن دختر جوان نیست و نزدیک شدن دوران پیری دلهره به جان او انداخته است. چهل سالگی، رمانی لطیف و شاعرانهای است و مخاطب را با عاشقانههای زنی چهل ساله آشنا میکند و از حسرتهای زنی متاهل میگوید. روایت زنده شدن خاطراتی خوب که در مواجهه با واقعیت حال، به کابوسهای زندگی تبدیل میشوند. سرخوردگیهای اجتماعی امروز آلاله با داستان دلدادگی دیروزش گره میخورد. ناهید طباطبایی در این زمان توانسته به صورت ماهرانه دلنگرانیها، سرخوردگیها و روال طبیعی زندگی زنی امروزی و نسبتا خوشبخت را به تصویر بکشد. توصیفات زیبا از حالات شخصیت اول داستان، شخصیتپردازی خوب افراد مختلف داستان، و اشارههایی به وضع جامعه در سالهای دههی هفتاد از نکات قوت این اثر است.
در قسمتی از داستان می خوانیم: «از خواب پرید و چشم هایش را که باز کرد، سقف را تار می دید. از پشت پرده ی نازک درخشانی از جنس اشک. پلک هایش را روی هم گذاشت و اجازه داد اشکش روی صورتش بسرند. رد اشک را حس می کرد. لرزش های اشک وقتی از روی چین های ریز پایین چشمش رد می شد و تغییر مسیرش وقتی به کنار بینی اش رسید. می خواست غمگین باشد، می خواست یاد پیری بیفتد که صدای ضعیف آهنگی را از دور شنید. قطعه برایش آشنا بود، خیلی خیلی آشنا، چقدر شبیه بود. شبیه به چی؟ نمی دانست اما نت های آن مزه داشت، بو داشت و روی پوست احساس می شد. حالا می خواست یک ضرب تا در خانه ی مامان زری، یعنی مادر بزرگش، بدود و کوبه ی در را بزند. چشمش که به شیشه های سبز، آبی و نارنجی کتیبه ی در می افتد، ترش و شیرینی آب نباتی آن ها را توی دهانش احساس کند و صدای پای مامان زری که می آید، آب دهانش را تند تند قورت بدهد.»
از شیرمحمدی سه رمان و دو مجموعه داستان به چاپ رسیدهاست. وی برای اولین کتاب خود برنده جایزه کتاب سال بنیاد گلشیری شد. تا کنون دو فیلم بلند سینمایی از داستانهای او ساخته شدهاست. دیشب باباتو دیدم آیدا به کارگردانی رسول صدرعاملی از داستان «بابای نورا» و آذر، شهدخت، پرویز و دیگران از داستانی به همین نام به کارگردانی بهروز افخمی. همچنین خانه فرهنگهای جهان در کشور آلمان از این نویسنده تجلیل کردهاست و یکی از داستانهای وی به زبان آلمانی ترجمه شدهاست.
برجستهترین اثر شیرمحمدی، آذر، شهدخت، پرویز و دیگران است. داستان کتاب درموردهمسر خانه دار یک بازیگر مشهور سینما است که در آخرین فیلم او با وی همبازی می شود و آنچنان مورد توجه منتقدان قرار می گیرد که منجر به حسادت او می شود. روابط صمیمانه آنها تیره شده، زن قهر می کند و به باغچه خانوادگی دماوند می رود. با بازگشت دخترشان به ایران روابط آنها دستخوش تحولاتی می شود.
قسمت هایی از کتاب آذر شهدخت پرویز و دیگران
روز شانزدهم دی برف سنگینی تهران را سفیدپوش کرد. پرویز دیوان بیگی مثل همیشه می خواست به محل فیلمبرداری برود. او بازیگر مشهور تئاتر و سینما بود. سال ها پیش وقتی جوانی بیست ساله بود به عشق بازیگر شدن از شهرش به تهران آمده بود و بازیگری را از تئاتر شروع کرده بود و بعدها به سینما رفته بود و حالا چهل و اندی سال از آن روزها م گذشت و او شده بود یکی از پیشکسوتان بازیگری. مردم او را در کوچه و خیابان می شناختند و همه جا تحویلش می گرفتند. وقتی شهرداری شهر تهران سینمایی می ساخت یا در شهر خودش فرهنگسرایی ساخته می شد یا سالن تئاتری یا هر مرکز فرهنگی و هنری، پرویز دیوان بیگی را به عنوان اولین و مهم ترین مهمان، برای مراسم افتتاحیه دعوت می کردند. درباره ی او کتاب نوشته بودند و مجسمه اش را در یکی از سالن های فرهنگی تهران نصب کرده بودند. مجسمه با پرویز دیوان بیگی مو نمی زد.
شرمین نادری مدتها در چلچراغ مینوشت. نثری قاجاری دارد. شمرون و کوچه باغهای آن را به خوبی میشناسد و در زبان کاراکترهایش واژههایی میگذارد که از قند و عسل شیرینترند. عاشقان فیلمهای علی حاتمی، دیالوگها و حال و هوای فیلمهایش، بیشک عاشق نثر نادری میشوند. شرمین نادری نمونهی عالی از برجسته شدن و مطرح شدن یک نویسنده به واسطهی «تکیه بر نثر» است. داستانهای او بیپیرایه و ساده و کمفراز و نشیبند. با این حال دل میبرند، حال و هوای نوستالژیک کارهایش و خوانندگانش حظ می برند از «زندگی» آنطور که در داستانهای او جریان دارد.
نادری مدتها در مجلهی جوانپسند چلچراغ مینوشت. از آثار مطرح او میتوان به «خانجون و خواب شمرون» و «زار» اشاره کرد.
در قسمتی از کتاب «خانجون و خواب شمرون» میخوانیم:
«شب وقتی دلشکسته و دماغ سوخته گوش تا گوش تو پشت بوم، زیر آسمون ردیف شدیم و صدای مخملی دایی که پای شیر می خوند، گوشمونن رو نوازش کرد و مهتاب مثل یه تصنیف اومد که شب رو قشنگ تر کنه، یه دفعه دیدیم یه فانوس عین ستاره ای که تو دل شب برق بزنه از بیخ گوشمون بالا رفت و صدای خنده خان دایی و غرغر حمیدآقا شوهرخاله و هیس بابا بلند شد از حیاط. فانوسه چقدر نور داشت وقتی تو شب بی ستاره بالا می رفت برقی می زد عین خود ماه عین چشمای مهربون خانجون که دایی کوچیکه رو واداشته بود واسمونو بادبادک فانوسی هوا کنه تا دلای کوچیکمون از سیاهی شب غبار نگیرن. بعدم که خان دایی محض غبارروبی می خوند و صداش یله می شد تو پشت خونه و بین همسایه های خواب زده و ول می خورد: امشب شب مهتابه حبیبم رو میخوام…»
دا روایت خاطرات سیده زهرا حسینی است، که در مورد جنگ ایران و عراق و به اهتمام اعظم حسینی در قالب کتاب نگاشته شده و توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیدهاست. واژه دا، در زبان لری، لکی و کردی به معنی مادر است و حسینی که خود یکی از کردهای پهله زرین آباد استان ایلام است، با انتخاب این عنوان سعی کرده به موضوع مقاومت مادران ایرانی در طول جنگ ایران و عراق بپردازد. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، این کتاب مهمترین و تأثیرگذارترین کتاب در زمینهٔ خاطرهنگاری جنگ هشت سالهٔ ایران و عراق محسوب میشود. بنابر ادعای رسانههای داخلی، کتاب دا پرمخاطبترین کتاب سال ۱۳۸۸ در ایران بود.داستان نویسی زنان ایران
خاطرات ذکر شده در این کتاب در دو شهر بصره و خرمشهر است و سالهای محاصره خرمشهر توسط نیروهای عراقی محور مرکزی کتاب را تشکیل میدهد.
حسینی در آن زمان دختر هفده سالهای بوده و گوشهای از تاریخ جنگ را بازگو میکند که غالباً به اشغال و فتح خرمشهر مربوط میشود. حسینی در این کتاب، خاطرات خود از روزهای آغاز مقاومت و روزهای پس از آن را با جزئیترین موارد روایت میکند تا آنجا که این گونه جزیینگری و بیان لحظه به لحظه وقایع باعث شده تا بسیاری آن را رمان بنامند؛ حال آنکه این کتاب سراسر مبتنی بر رویدادهای واقعی و خاطرات حقیقی سیده زهرا از آن روزهاست. راوی در آن روزها تنها 17 سال داشته و اهمیت این کتاب شاید در این باشد که وقایع جنگ ما برای اولین بار از زاویه دید یک دختر نوجوان روایت شده است؛ خاطراتی که راوی حدود 20 سال آنها را درون سینه خود همچون یک راز حفظ کرد و حرفی از آن نزد. در این کتاب ناگفتههایی از جنگ بیان شده که تاکنون کسی از آنها حرف نزده است.
کتاب شامل سه قسمت است. قسمت نخست کتاب سالهای ابتدایی زندگی حسینی در عراق و مهاجرت اجباری خانواده وی تحت فشار حکومت عراق را روایت میکند. قسمت دوم کتاب به شرح فعالیتهای حسینی در جریان جنگ ایران و عراق پرداختهاست. قسمت سوم کتاب هم در مورد زندگی شخصی حسینی و ماجرای ازدواج وی است. سیده زهرا حسینی این اثر را به زینب دختر فاطمه زهرا تقدیم نمودهاست.
آنچه به چشمم می خورد غیر قابل باور بود. من شهری نمی دیدم. همه جا صاف شده بود. سر در نمی آوردم کجا هستیم. هرجا می رفتیم حبیب توضیح می داد اینجا قبلا چه بوده است. هرجا را نگاه می کردم نمی توانستم تشخیص بدهم کجاست، نه خیابانی بود نه فلکه ای و نه خانه ای. همه جا را تخریب و صاف کرده بودند. همه جا بیابان شده بود و از خانه ها جز تلی از خاک و آهن پاره چیزی به چشم نمی خورد. فقط میدان های وسیع مین ما را محاصره کرده بودند آنها آنقدر غافلگیر شده بودند که حتی فرصت جمع کردن این تابلوها را که برای نیروهای خودشان زده بودند ، نکرده بودند.
همان طور که بین شهدا چرخ می زدم، یکهو احساس کردم پایم در چیزی فرو رفت. موهای تنم سیخ شد. جرأت نداشتم تکان بخورم یا دستم را به طرف پایم ببرم. لیزی و رطوبتی توی پایم حس می کردم که لحظه به لحظه بیشتر می شد. یک دفعه یخ کردم. با این حال دانه های عرق از پیشانی ام می ریخت. آرام دستم را پایین بردم و به پایم کشیدم. وقتی فهمیدم چه اتفاقی افتاده است، تیره پشتم تا سرم تیر کشید و چهار ستون بدنم لرزید. پایم در شکم جنازه ایی که امعاء و احشایش بیرون ریخته بود، فرو رفته بود. به زحمت پایم را بالا آوردم. سنگین و کرخت شده بود. انگار مال خودم نبود. کشان کشان تا دم تکه زمین خاکی آمدم. پایم را از کفش درآوردم و روی زمین کشیدم.
شهرنوش پارسيپور متولد ۲۸ بهمن ۱۳۲۴ در تهران است. او داستاننويس و مترجم و همسر پيشين ناصر تقوايي (کارگردان) است. او در رشتهي علوماجتماعي در سال ۱۳۵۲ از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد؛ سپس در دانشگاه سوربن در رشتهي زبان و فرهنگ چيني ادامه تحصيل داد. داستانهاي پارسيپور به زبانهاي مختلف ترجمه شده است. پارسيپور از سوي هجدهمين کنفرانس پژوهشهاي زنان در آمريکا، به عنوان زن سال برگزيده شده است؛ همچنين او برندهي جايزهي بيتاي ۲۰۱۶ است.پارسيپور نويسندگي را از ۱۳ سالگي آغاز کرد و از ۱۶ سالگي داستانهايش با نام مستعار در نشريات گوناگون به چاپ ميرسيد. اولين رمان او سگ و زمستان بلند نام دارد که در تابستان ۱۳۵۳ کار نوشتن آن پايان يافت. او در اواخر دههي ۷۰ خورشيدي و مدتي پس از انتشار کتاب زنان بدون مردان و ممنوع شدن آن در ايران، به آمريکا مهاجرت کرد. اين نويسنده اکنون در حومهي سانفرانسيسکو زندگي ميکند.يکي از رمانهاي موفق پارسيپور، طوبا و معناي شب است. قصه، دربارهي طوبا دختر مردي به نام اديب است. دختري با موهاي طلايي که پدر بر خلاف ساير زنان به او سواد و ادب آموخته است. پدر طوبا در جواني او فوت ميکند و پسر عموي پيري به خواستگاري مادرش ميآيد، طوبا براي نجات مادر به مرد پيشنهاد ميکند که با خود او ازدواج کند؛ و زندگي طوبا اين گونه آغاز ميشود. در خلال اين داستان، پارسيپور به بررسي تاريخ ايران از اواخر قاجار تا اوايل پهلوي پرداخته است.در بخشي از کتاب ميخوانيم:اين حراميان کارشان به جايي رسيده بود که ميخواستند آب تهران را در لوله بکنند، به اين بهانه که آب کثيف نشود، تا چه بشود؟ هر وقت خواستند لولهي آب را ببندند و شهر را صحراي کربلا کنند. ميخواستند در خيابانها سنگريزه بپاشند و قير بکشند تا مردم نتوانند راهآبها را تميز کنند.
گلي ترقي، متولد ۱۷ مهر ۱۳۱۸ در تهران، نويسندهي ايراني و همسر پيشين هژير داريوش(کارگردان) است. ترقي هماکنون ساکن فرانسه ميباشد. ترقي در سال ۱۹۵۴ ميلادي پس از به پايان رساندن سيکل اول دبيرستان به آمريکا رفت و ۶ سال در آمريکا زندگي کرد و در رشتهي فلسفه فارغالتحصيل شد و از آنجا که زندگي در آمريکا را دوست نداشت به ايران برگشت. او پس از بازگشت، به داستاننويسي روي آورد و ۹ سال در دانشکدهي هنرهاي زيباي دانشگاه تهران به تدريس در رشتهي شناخت اساطير پرداخت، سپس به فرانسه مهاجرت رفت.اولين مجموعه داستاناش بهنام، من هم چهگوارا هستم در سال ۱۳۴۸ توسط انتشارات مرواريد منتشر شد. يکي از داستانهايش به نام، بزرگ بانوي روح من به فرانسه ترجمه شد. در سال ۱۹۸۵ اين داستان به عنوان بهترين قصهي سال در فرانسه برگزيده شد. ترقي برندهي دومين دورهي جايزهي بيتا به سال ۲۰۰۹ است. ترقي پس از سال ۱۳۵۷ داستانهاي تاملبرانگيزي مثل بزرگ بانوي روح من، اتوبوس شميران و خانهاي در آسمان نوشته است که نمونههاي برجستهي ادبيات داستاني معاصر ايران هستند.رمان خواب زمستاني يکي از آثار برجستهي ترقي است. اين داستان در ده فصل تدوين شده و در آن خاطرات زندگي پيرمردي تنها مرور ميشود. پيرمرد در دوران مدرسه با چند همکلاسياش عهد کردهاند که تا آخر عمر در کنار يکديگر باشند اما حالا او تنهاست و هر روز منتظر است تا کسي به ديدارش بيايد. هر فصل داستان خاطرات و زندگي يکي از دوستان پيرمرد را روايت ميکند.در بخش از کتاب ميخوانيم:آدميزاد فراموشکاره. وقتي درد داره، قيل و داد ميکنه، داد ميکشه و بعد يادش ميره. درد که هميشه درد نميمونه. يا درمون ميشه يا آدم بهش انس ميگيره.
بلقيس سليماني متولد ۱۳۴۲ در کرمان، داستان نويس، منتقد ادبي و پژوهشگر معاصر ايراني است. سليماني در رشتهي کارشناسي ارشد فلسفه تحصيل کرده است و بيش از هشتاد مقاله در مطبوعات نوشته است. برخي از داستانهاي او به زبانهاي انگليسي، ايتاليايي و عربي ترجمه شده است. وي داوري جايزههاي ادبي را نيز بر عهده داشته است، از جمله جشنوارهي بينالمللي برنامههاي راديويي و جايزهي منتقدان و نويسندگان مطبوعاتي.کتابهاي بازي آخر بانو، بازي عروس و داماد و خاله بازي از آثار او است که همگي چندينبار تجديد چاپ شدهاند. رمان بازي آخر بانو برندهي جايزهي ادبي مهرگان و بهترين رمان بخش ويژهي جايزهي ادبي اصفهان در سال ۱۳۸۵ شده است. گفتني است رمانهاي بازي آخر بانو و خالهبازي دو کتاب از يک سهگانه در زمينهي عشق و روايت قدرت هستند که داستان آنها در زمان رويدادهاي سياسي و اجتماعي دههي ۱۳۶۰ ايران قرار دارد و نقش اصلي و محوري آنها با زنان است.بازي آخر بانو، روايت داستان زندگي پرمانع دختري روستايي به نام گل بانو است که قصد دارد وارد دانشگاه شود و سرنوشتي را که جامعه، روستا و مادر سرايدار مدرسه براي وي پيشبيني ميکنند تغيير دهد. او در طي زندگي خود عاشق ميشود، خواستگاران را رد ميکند، تن به ازدواجي ميدهد که منجر به طلاق ميشود و کودکش توسط شوهر سابق ربوده ميشود و تجربههاي گوناگوني را پشت سر ميگذارد.در بخشي از کتاب ميخوانيم:دستش گرم بود، در را که بست بازى را شروع کردم، همان جا توى هال روى زمين نشستم و چادر سفيد را تا روى ابروهايم کشيدم. به خانهي بخت خوش آمدى. چيزى نگفتم و به اطراف نگاه کردم، خانهي بزرگى بود، ظاهرا سه اتاق خواب داشت.
فاطمه عليزاده با نام مستعار غزاله، متولد بهمن ۱۳۲۷ در مشهد و در گذشتهي ۲۱ ارديبهشت ۱۳۷۵ است. عليزاده نويسندهي ايراني است که از آثار مشهور او ميتوان به رمان دو جلدي خانهي ادريسيها اشاره کرد. او نويسندگي را از دههي ۴۰ خورشيدي و با انتشار داستانهاي کوتاه در مشهد آغاز کرد. عليزاده دو بار ازدواج کرد. بار نخست با بيژن الهي، که حاصل آن يک دختر به نام سلمي است، و بار ديگر با محمدرضا نظام شهيدي.عليزاده در کنکور؛ رشتهي ادبيات فارسي در مشهد و حقوق و فلسفه در تهران قبول شد و به خواست مادرش در رشتهي حقوق ادامه تحصيل داد و با مدرک ليسانس علوم سياسي از دانشگاه تهران به دانشگاه سوربن فرانسه رفت و در رشتهي فلسفه و سينما ادامه تحصيل داد. در واقع او ابتدا براي دکتراي حقوق به پاريس رفت ولي با زحمت زياد رشتهاش را به فلسفهي اشراق تغيير داد و قصد داشت پاياننامهاش را دربارهي مولوي بنويسد، که با مرگ ناگهاني پدرش آن را نيمهکاره رها کرد.وي نويسندگي را از دههي ۱۳۴۰ و با چاپ داستانهاي خود در مشهد آغاز کرد. سفر ناگذشتني، نام نخستين مجموعه داستان غزاله است که در سال ۱۳۵۶ منتشر شد اما از معروفترين آثار وي ميتوان به رمان دو جلدي خانهي ادريسيها و مجموعه داستان چهارراه اشاره کرد. خانهي ادريسيها سه سال پس از مرگ غزاله، جايزهي بيست سال داستاننويسي را از آن خود کرد.
علیزاده نویسندهای با نویسندهای با نثری استخواندار، پیچیده و در عین حال شاعرانه است. علیزاده به تعبیری از «واژهبازترین و جملهپردازترین» نویسندگان تاریخ ایران بود. دختری خراسانی و زنیزیبارو که سرانجام در شهری شمالی از شرِ سرطان از خیرِ زندگی دست شست و به زندگیاش پایان داد. نویسندهی رمان خانهی ادریسیها و مجموعه داستان دومنظره. آثار او راحتالحلقوم نیستند، خواندنشان سخت است. کلمات شاید ثقیل و خوددنما باشند، اما خوانندهای که خود را با آثار او مانوس یابد، ردپایی از روحِ کلمات او را در نوشتههای خود احساس خواهد کرد.قصهي خانهي ادريسيها دربارهي شهري به نام عشق آباد است. گروهي به قدرت رسيده که وارد شهر شدهاند تا حق ستمديدگان را از ثروتمندان بگيرند و آنها را از خانههاشان بيرون کنند و به سزاي کارهاي ناشايستشان برسانند. همهي ماجرا در خانهي بزرگ و کهنهاي ميگذرد. ادريسيها ساکنان نخستين خانه هستند.در بخشي از کتاب ميخوانيم:پيشترها اگر ميگفتند مجذوب زني خواهم شد از ته دل ميخنديدم؛ هيچ موجودي را بيرون از خودم نميديدم، تا تو ذره ذره آمدي به درونم؛ با هر نبض من ميتپي. فراغتي نيست. انگار بزرگت کردهام، مثل احمقها با خيالت حرف ميزنم.
و در بخشی دیگر از همین اثر:
نزدیک ظهر آمدند. اوّلی ورزیده بود. کلاه کپی بر سر، بینی، ورم کرده و پهن، انگار که لحظهیی پیش مشتی بر آن زده بودند. سبیل سیخ سیخ بوری روی لبهای درشت و گلگون او سایه میانداخت. لباس سرهم کار بر تن، رکاب شانه چپ افتاده روی بازو، چمدان به دست، وارد شد. با حجب به اطراف نگاه کرد. نفس عمیقی کشید، سینه را از عطر گلهای یاس انباشت. ته سیگار خاموش را روی زمین انداخت و با پاشنه کفش له کرد. وهاب و خانم ادریسی روی پلّکان ایستاده بودند. نگران نگاه میکردند. مرد وارد سرسرا شد. پای او به میزی گیر کرد. گلدانی افتاد و شکست. محکم قدم برمیداشت تا اهل خانه را خبر کند. یاور از ته راهرو آمد. مرد کپی باران خورده را از سر برداشت و زیر بازو گرفت: «قهرمان سلام! (دست را پیش آورد) قهرمان رشید به اهل خانه درود میفرستد. بیزحمت اتاق مرا نشان بدهید!»
چشمهای یاور فراخ شد. رگ کشیدهیی روی گردن او ورم کرد: «کدام اتاق؟»
رشید به در تکیه داد: «فرق نمیکند. آفتابرو باشد بهتر است. سالهاست که پا درد دارم. تنها زندگی میکنم. کلّه سحر میروم، بعدازظهر برمیگردم. سروصدا هم ندارم.»
«کی گفت بیایید اینجا؟ نشنیدهاید این خانه صاحب دارد؟»
مرد سیگاری روشن کرد: «چه بهتر! خانههای شخصی امنتر است. در خانههای عمومی، خودتان که میدانید، سروصدا زیاد است. امراض مسری، (بینی را بالا کشید)، اشخاص ناباب که پول آدم را میدزدند.»
خانم ادریسی از پلّکان پایین آمد. دست به طارمی میگرفت، سکندری میخورد و دامن موجدار او به پاشنهها میپیچید. رشید خبردار ایستاد. بانوی پیر عینک را جابهجا کرد: «اینجا چه میخواهید؟»
«یک اتاق میخواهم قهرمان!»
صدای مرتعش خانم زیر سقف پیچید: «کی به شما گفته اینجا مسافرخانه است؟»
رشید به سیگار پک زد: «آتشکارهای قهرمانِ آتشخانه مرکزی. بروید تماس بگیرید!»
خانم به او نگاه خیرهیی کرد. مرد چمدان را زمین گذاشت، دستها را به هم مالید، لبخند زد و ده سال جوانتر شد: «عدّهیی سر کوچهاند، صدایشان کنم؟ (جیبهای کت را گشت و کاغذی چرب و تاخورده بیرون آورد) نگاه کنید! حکم رسمی! (نامه را به بانوی پیر داد) خودتان بگیرید بخوانید!»
خانم ادریسی کاغذ را کنار زد. چند قدم عقب رفت. صورت آتشکاری، پشت شیشه، کنجکاو به آنها نگاه میکرد. از نوک سبیل بور و مژههای او قطرههای آب میچکید. بینی تیغهیی سرخ، چشمهای تبدار خیره و گونههای برجستهیی داشت. دست رو به گوشها میبرد، نوک بینی را میجنباند، با چشم و ابرو اشارههایی میکرد.
بانوی پیر چشم بست و سر را به ستون تکیه داد: «او را از اینجا دور کنید! طاقت دیدنش را ندارم.»
وهاب پایین آمد، روی آخرین پلّه نشست، دست زیر چانه گذاشت و به نقوش اسلیمی قالی خیره شد.
قهرمان رشید پک محکمی به سیگار زد. رو به بانوی پیر کرد: «چشمهایتان را باز کنید! خودش رفت.»
خانم ادریسی به پنجره نگاه کرد. کسی نبود. نفس عمیقی کشید. به یاور گفت: «زود اتاقی به این مرد بده! در همین طبقه، ته راهرو؛ به حیاط هم راه دارد. (از کنج چشم نگاهی به مرد منتظر کرد) قول بدهید بی سروصدا رفت و آمد کنید. درها را یواش ببندید. عطر با خودتان ندارید؟ (رشید به انکار سر تکان داد. خانم ادریسی به وهاب رو کرد) برو معجونت را بیاور! آن نافه کذایی عنبر ماهی.»
«شیره، نه نافه!»
قهرمان رشید به دور و بر نگاه کرد: «شما از کسی میترسید؟»
منيرو روانيپور، متولد ۲ مرداد ۱۳۳۱ در بوشهر است. او نويسندهي فارسيزبان ساکن امريکا است. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در بوشهر گذراند و در دانشگاه شيراز روانشناسي خواند. سپس براي ادامه تحصيل به آمريکا رفت و در رشتهي علوم تربيتي از دانشگاه، کارشناسي ارشد گرفت.روانيپور از سال ۱۳۶۰ داستاننويسي را شروع کرده است و نخستين کتابش، کنيزو، در سال ۱۳۶۷ منتشر شد. پس از آن تعداد زيادي داستان کوتاه و چند رمان نوشت. داستان رعنا از مجموعهي نازلي، در دورهي سوم جايزهي گلشيري برگزيده شد. روانيپور در کلاسهاي داستاننويسي با بابک تختي، پسر پهلوان تختي آشنا شد و ازدواج کردند و فرزندشان غلامرضا حاصل اين ازدواج ميباشد.منيرو علاقهي زيادي به اساطير و آيينها به خصوص آيينهاي جنوب ايران و کاربردشان در داستانهاي خود دارد. اولين رمان روانيپور اهل غرق، نام دارد که در سال ۱۳۶۹ به شيوهي رئاليسم جادويي نوشته شده است. رماني که در آن از آيينهاي روستاي زادگاهش استفاده فراوان کرده است. زنها در داستانهاي او نقشي اساسي دارند و درگذر از رنجها، زندگي را تغيير ميدهند و اغلب آيندهاي بهتر ميسازند. او در دسامبر سال ۲۰۰۷ با همسر و پسرش به دعوت دانشگاه براوون به آمريکا آمد و ماندگار شد.کولي کنار آتش، نام يکي از رمانهاي رواني پور است. قصه دربارهي دختري کولي و چادرنشين به نام آينه است که طي سفري اوديسهوار از جنوب ايران به پايتخت ميرود. در اين کتاب عقايدي همچون محوريت زنان در زندگي، شهامت اعتراف به عشق توسط زنان، سنت شکنيها، ارتباط قهرمانان زن با جهاني غيرمادي و پيشگوييهاي غيرمنتظره به چشم ميخورد.در بخشي از کتاب ميخوانيم:مگريز آينه، مگريز…ميگريزد، نه به جانب جايي که من ميخواهم، روي دو زانو ميافتد، دستش را دراز ميکند، کاکل سبز بوتهاي را ميگيرد تا برخيزد، به پهلوي راست يله ميشود، لبانش را به دندان ميگزد، توش و توانش را جمع ميکند تا دوباره برخيزد. مگريز آينه، مگريز…آخر کجا ميخواهي بروي؟ هيچ کجا فقط از اين قصه ميروم. بلند ميشود، چند گامي برميدارد.
فهيمه رحيمي متولد ۱۳۳۱ و درگذشتهي ۱۳۹۲ است. رحيمي را به عنوان نويسندهي رمانهاي عامهپسند ايراني ميشناسند. او با داشتن ۷ کتاب در ميان ۴۷ کتاب پرفروش پس از انقلاب ۵۷ در ايران، رکورددار اين فهرست است.رحيمي در خرداد سال ۱۳۳۱ در تهران به دنيا آمد. نخستين فعاليت ادبي جدي وي نوشتن قطعهاي ادبي با عنوان دلم براي پروانه ميسوزد در ۹ سالگي بود. او تجربه کار در زمينهي خبرنگاري ورزشي و ادبيات کودکان را نيز در کارنامهي خود دارد.رحيمي مدتي در يک حوزهي علميه در محله آبمنگل تهران به تحصيل دروس ديني پرداخت. سپس با مهاجرت به کرج، به عضويت کتابخانهي شهر و حلقهي ادبي پروين اعتصامي درآمد و نويسندگي را به صورتي جديتر ادامه داد. رحيمي اولين کتاب خود را با عنوان بازگشت به خوشبختي در سال ۱۳۶۹ منتشر کرد. او ۲۳ عنوان رمان نوشت و منتشر کرد که بسياري از آنها به صورت متعدد و پيدرپي به چاپ مجدد رسيد. رحيمي همچنين آثاري را براي کودکان نوشته که هيچکدام به چاپ نرسيده است.رمان برجي در مه، يکي از آثار رحيمي است. قصه دربارهي دختري به نام آيدا و پدرش است که با دايي خانواده مشکل دارد و آيدا و مادر منتظر نامهي دايي هستند براي اينکه تعطيلات عيد به پيش او بروند و طبق روال هر دو سال يک بار بالاخره نامه به دستشان ميرسد.در بخشي از کتاب ميخوانيم:آيدا که از صداي پدر سر از در هال بيرون آورده بود و به پدر مينگريست با ديدن پاکت در دست او، خوشحال به حياط دويد و او هم با بانگي بلند فرياد کشيد: بالاخره رسيد. پدر به چهرهي شاد دخترش نگريست و از سر افسوس سر تکان داد و با انداختن آن به روي زمين از خانه خارج شد. با آن که هر دو سالي يکبار به وقت رسيدن نوروز چنين نامهاي به دست آنها ميرسيد اما آقاي زاهدي در هيچيک از سالهاي گذشته هم از رسيدن دعوتنامه احساس خوشحالي نکرده بود.
زويا پيرزاد، متولد سال ۱۳۳۱ در آبادان است. او نويسندهي ارمنيتبار ايراني است. پيرزاد در سال ۱۳۸۰ با رمان چراغها را من خاموش ميکنم جوايزي مثل بهترين رمان سال پکا، بهترين رمان سال بنياد هوشنگ گلشيري، کتاب سال وزارت ارشاد جمهوري اسلامي و لوح تقدير جايزهي ادبي يلدا را به دست آورد و با مجموعه داستان کوتاه طعم گس خرمالو يکي از برندگان جشنوارهي بيست سال ادبيات داستاني در سال ۱۳۷۶ و جايزهي کوريه انترناسيونال در سال ۲۰۰۹ شد. پيرزاد تمام آثارش را به فرانسوي ترجمه کرده است. او هماکنون ساکن آلمان است.وي در سال ۱۳۷۰، ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷، سه مجموعه از داستانهاي کوتاه خود را به چاپ رساند؛ مثل همهي عصرها، طعم گس خرمالو و يک روز مانده به عيد پاک، مجموعه داستانهاي کوتاهي بودند که به دليل نثر متفاوت خود مورد استقبال مردم قرار گرفتند. اولين رمان بلند زويا پيرزاد، با نام چراغها را من خاموش ميکنم در سال ۱۳۸۰ به چاپ رسيد.داستان اين رمان که با نثري ساده و روان نوشته شده است، در شهر آبادان دههي چهل خورشيدي ميگذرد و شخصيتهاي داستان از خانوادههاي کارمندان و مهندسان شرکت نفت هستند که در محلهي بوارده جدا از بوميان آبادان زندگي ميکنند. راوي اين داستان، زني ارمني به نام کلاريس آيوازيان است که در اين داستان، از روابط خانوادگي خويش، فرزندان دو قلو و دنياي عاطفي آنها و از همسايههايي سخن ميگويد که در آبادان در خانههاي سازماني زندگي ميکنند. موضوع اصلي اين داستان يکنواختي زندگي يک زن خانهدار و خستگي از اين روند و دل بستن به مرد همسايهاي که فکر ميکند دنياي بهتري براي او به ارمغان خواهد آورد.در بخشي از اين داستان ميخوانيم:آرمن نگاه به سقف پرسيد؛ تو و پدر قبل از اينکه عروسي کنيد عاشق هم شديد؟ هول شدم، سوال ناگهاني، رفتار پيشبيني نشده و هر چيزي که از قبل خودم را برايش آماده نکرده بودم، دستپاچهام ميکرد و آرمن خداي اين کارها بود. حالا به سقف زل زده بود و منتظر جواب من بود. پا شدم و کنار پنجره ايستادم. ياد روزهاي گذشتهام افتادم که دبير جبر قرار نبود از من درس بپرسد و پرسيده بود و بلد نبودم معادلهي روي تخته سياه را حل کنم. نگاههاي همکلاسيها را پشت سرم حس ميکردم و از زير چشم دبير رياضيات را ميديدم که بيحوصله و منتظر با انگشت روي ميز ضرب يورتمه گرفته بود. خيس عرق بودم و قلبم بهشدت توي دلم ميزد. ميگفتم خدايا کمکم کن اين لحظهها را زود بگذرانم. چشم به درخت کُنار و پشت به پسرم گفتم: من هم مثل تو از رياضي خوشم نمياومد.
فتانه حاجسيدجوادي با نام مستعار پروين، متولد ۱۳۲۴ در کازرون است او از رماننويسهاي ايراني است. او در دورهي نوجواني و جواني تحصيل در رشتهي زبان انگليسي را برگزيد. وي از کودکي به نويسندگي علاقهي فراوان داشت اما در سن پنجاه سالگي دست به نگارش زد و رمان پرفروش، بامداد خمار را نوشت. اين رمان بارها در ايران تجديد چاپ شد و بسياري او را با اين رمان ميشناسند. حاجسيدجوادي در سال۱۳۲۳ در شيراز متولد شد و در شميران بزرگ شد. با پزشکي ازدواج کرد و به اصفهان رفت. آنها دو دختر و يک پسر دارند. هر دو دختر آنها دندانپزشک هستند.بامداد خمار يکي از پرفروشترين رمانهاي معاصر ايران است که در سال ۱۳۷۴ به چاپ رسيد. اين رمان با بحثها و نقدهاي بسيار روبهرو شد. از معروفترين موافقان اين رمان ميتوان به نجف دريابندري اشاره کرد که مطلبي در دفاع از بامداد خمار نوشت. مطلب با واکنش تند هوشنگ گلشيري مواجه شد او اين رمان را بيمايه خوانده بود. برخي ديگر از موافقان بامداد خمار، آن را براي مقولهي روابط ميان زنان و مردان جوان مفيد دانسته يا درس عبرتي دانستند براي جوانان بيتجربه. مخالفان، آن را دفاع از اصالت و شرافت طبقات بالادست جامعه و تحقير فرودستان دانستند. اما گفتني است اين رمان با اقبال عموم مردم مواجه شد.محبوبه داستان عشق و عاشقي خودش را که در نخستين سالهاي حکومت رضاشاه در ايران رخ داده است در رمان بامدادخمار روايت ميکند؛ داستان دربارهي عشق دختري از خانوادهاي بافرهنگ و باسواد به شاگرد نجاري به اسم رحيم است. محبوبه از اصرارهاي خودش و مخالفتهاي خانوادهاش براي اين ازدواج سخن ميگويد و آنچه بر سر اين ازدواج آمده است را براي سودابه شرح ميدهد.در بخشي از اين رمان ميخوانيم:خنديد و من خوشحال شدم. دندانهايش رديف و سفيد و محکم بود. مثل اين که مشکل فقط دندانهاي او بود که کمتر از دندانهاي پسر عطاالدوله نبودند. قربان قدرت خدا بروم. اين شاگرد نجار در اين دکان کوچک چه قدر زيباتر از پسر محترم و زيباي شازده خانم مينمود. يا شايد به چشم من اينطور بود. الحق که جاي او اين نبود. جاي او در کاخ پادشاهي بود.
پرينوش صنيعي، داستاننويس ايراني متولد سال ۱۳۲۸ در تهران است. او داراي اصالت دزفولي است. صنيعي در محلهي شاپور زندگي ميکرد. در دبيرستان به تحصيل در رشتهي ادبي پرداخت و در دانشگاه در رشتهي روانشناسي تحصيل کرد. بعد از پايان تحصيلاتش، صنيعي دريک موسسهي حمايتي (موسسهي تربيتي شهرداري) مشغول کار شد. پدر وي يکي از کارکنان وزارت امور اقتصاد و دارايي بود.رمان سهم من، در واقع اولين اثر داستاني صنيعي است که در مدت کوتاهي مورد استقبال زياد خوانندگان قرار گرفت و چندين بار تجديد چاپ شد. پرينوش صنيعي پس از اين کتاب، رمان پدر آن ديگري را به رشته تحرير در آورد که رمان دوم او نيز توفيق بيشتري در جذب مخاطبان يافت. فيلمي با همين نام در سال ۱۳۹۳ از اين رمان ساخته شد.رمان سهم من، داستان زندگي زني است که از کودکي تا ميانسالي روايت ميشود. معصومه، دختر بچهاي از يک خانوادهي مذهبي است که در قم زندگي ميکنند و قصد مهاجرت به تهران را دارند. ماجرا از اوايل دههي سي آغاز ميشود و رفته رفته با بزرگ شدن معصومه، تحولات اجتماعي و فرهنگي در قالب انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي، زندگي او را تحت تاثير ميدهد.معصومه که نماد مظلوميت و معصوميت است به خصوص که اطرافيانش او را با نام معصوم صدا ميزنند، به دليل محدوديتهايي که يک خانوادهي به شدت مذهبي با سه برادر متعصب براي او ايجاد ميکنند، مجبور به ترک تحصيل ميشود. در حالي که برادر او حق ارتباط نامشروع با خانم همسايه را دارد، از او حق ارتباط با بهترين دوستش پروانه سلب ميشود و به دليل اتهام در داشتن ارتباط با پسري به نام مسعود، متهم به آبروريزي خانوادهاش شده و وادار به ازدواجي اجباري ميشود. ازدواج با کسي که تا روز ازدواج حتي او را نديده است. او همسر يک کمونيست جوان دو آتشه که در تکاپوي نقشههاي مبارزات مسلحانه براي رژيم است، ميشود.در بخشي از کتاب ميخوانيم:هميشه از کارهاي پروانه تعجب ميکردم. اصلا به فکر آبروي آقا جونش نبود. توي خيابون بلند حرف ميزد و به ويترين مغازهها نگاه ميکرد، گاهي هم ميايستاد و يک چيزايي رو به من نشون ميداد. هر چي ميگفتم زشته، بيا بريم، محل نميگذاشت. حتي يکبار منو از اون طرف خيابون صدا کرد، اون هم به اسم کوچيک، نزديک بود از خجالت آب بشم برم توي زمين. خدا رحم کرد که هيچ کدوم از داداشام اون اطراف نبودند و گرنه خدا ميدونه چي ميشد.
نازي صفوي، نويسنده ايراني متولد ۱۳۴۶ در تهران است. از صفوي تا به حال دو رمان به نام دالان بهشت و برزخ اما بهشت منتشر شده است. دالان بهشت در سال۱۳۷۸ منتشر شد و سومين کتاب پرفروش ۱۴سال اخير بوده است. رمان بعدي او، برزخ اما بهشت سال ۸۳ منتشر شد و مورد توجه مخاطبانش واقع شد.گرايش و علاقهي او بيشتر به مطالعهي کتابهاي روانشناسي است و آثار کلاسيکي چون ديوان حافظ و مثنوي معنوي است که در آثارش نمود دارد. صفوي نوشتن را از دوران مدرسه آغاز کرد اما بهطور رسمي با نوشتن رمان دالان بهشت در سال ۱۳۷۸ در رديف نويسندگان قرار گرفت. او در نوشتن از حس خود کمک ميگيرد و چندان مقيد به شناخت و تاثيرپذيري از مکاتب، اصول و قواعد حاکم بر داستاننويسي نيست. کتاب ديگر صفوي تا بهشت راهي نيست نام دارد. در مجموع با کتاب اخير ۳ گانهي او کامل ميشود. صفوي تحصيلات دانشگاهي خود را در رشتهي روانشناسي به خاطر پرداختن به ادبيات، ناتمام گذاشته است.برزخ اما بهشت، در واقع زندگي زني به نام ماهنوش را روايت ميکند که با روحي زخم خورده، پس از پايان دادن به زندگي مشترکش، به نزد خانوادهاش باز ميگردد تا در آنجا دردهاي گذشتهاش را به فراموشي بسپارد. در اين هنگام دخترخالهي ماهنوش، رعنا که حتي نسبت به خواهرهايش بيشتر احساس صميميت و راحتي ميکند همراه با دخترش کيميا به ايران ميآيد و وضعيت ماهنوش رو به بهبودي ميرود اما مدتي بعد مشخص ميشود که رعنا سرطان دارد و بعد از مرگ رعنا، ماهنوش سرپرستي کيميا، دختر رعنا را به عهده ميگيرد، در اين راه حسام، برادر رعنا و پسرخالهي ماهنوش به او کمک ميکند.در بخشي از کتاب ميخوانيم:
با اين که مغزم مدام مثل گردونهاي سريع با فکرهاي مختلف ميچرخيد ولي در عمل طول ميکشيد تا آنچه فکر ميکردم به زبان بياورم. خدايا! نميدونم چه بلايي سرم آمده، گهگاه دلم ميخواهد از اين همه رخوت و کندي و سستي فرياد بزنم ولي نميتوانم، ممکن است به خاطر مصرف اين قرصهاي جورواجور باشد؟! ولي نه، اصلا به خاطر اين حالتهايم بود که من را بردند پيش دکتر محمودي. پس چرا؟ چرا مثل آدم آهني شدهام؟! چرا مغزم ديگر از من فرمان نميگيرد؟! چرا؟
فريبا وفي در اول بهمن سال ۱۳۴۱ در تبريز متولد شد. او دو فرزند دارد و از سال ۱۳۷۷ در تهران زندگي ميکند. وي از نوجواني به داستاننويسي علاقه داشت و چند داستان کوتاهاش در نشريههايي مثل آدينه، دنياي سخن، مجلهي زنان و چيستا به چاپ رسيده است. اولين داستان جدي او با نام، راحت شدي پدر در سال ۱۳۶۷ در مجلهي آدينه به چاپ رسيد.فعاليت حرفهاي او به عنوان يک نويسنده داستان و رمان از سال ۱۳۶۷ آغاز شد. او تا سال ۱۳۸۱ چند مجموعه داستان منتشر کرد و در سال ۸۱ نخستين رمانش انتشار پيدا کرد. نخستين مجموعه داستانهاي کوتاه او به نام در عمق صحنه در سال ۱۳۷۵ و دومين مجموعهاش با نام، حتي وقتي ميخنديم در سال ۱۳۷۸ چاپ شد. اولين رمان او با نام پرندهي من در سال ۱۳۸۱ منتشر شد که مورد استقبال منتقدان قرار گرفت. آثار داستاني وفي را ميتوان در دو گروه داستان کوتاه و رمان طبقهبندي کرد.
نسيم مرعشي از نويسندگان جوان است. او متولد سال ۱۳۶۲ در تهران، فارغالتحصيل رشتهي مهندسي مکانيک از دانشگاه علم و صنعت، نويسنده و روزنامهنگار ايراني است. مرعشي با کتاب پاييز فصل آخر سال است در سال ۱۳۹۳ برندهي جايزهي ادبي جلال آلاحمد شد.وي دوران کودکي و نوجواني خود را در اهواز گذراند. از سال ۱۳۸۵ روزنامهنگاري را در هفتهنامهي همشهري جوان شروع کرد. از سال ۱۳۸۸ به داستاننويسي روي آورد. چندين رمان و داستان کوتاه از او منتشر شده است.در داستانهاي مرعشي مکان جايگاه ويژهاي دارد و همين باعث شده فضاسازي و تصويرسازي، به ويژه از مکان، دو ويژگي مهم آثارش باشد. علاوه بر تصويرسازي و تلخي، بومي بودن داستان و روايتگري چالشها و مسائل اجتماعي را هم ميتوان به ويژگيهاي آثار مرعشي اضافه کرد.کتاب پاييز فصل آخر سال است شامل دو بخش با عنوانهاي تابستان و پاييز است که هر کدام از اين دو بخش نيز داراي سه فصل ميباشد که هر فصل از نگاه يکي از اين سه شخصيت اصلي کتاب روايت ميشود. کتاب روايت زندگي سه دختر جوان به نامهاي شبانه، روجا و ليلا است. اين کتاب سرشار از دغدغههاي دخترانگي است و از همين جهت ممکن است براي بسياري از دختران جوان از جذابيت بالايي برخوردار باشد.در بخشي از کتاب ميخوانيم:دنبال تو ميدويدم. روي سراميکهاي سرد و سفيد سالن. در آن سکوت ترسناک هزار ساله. هن و هن نفسهايم با هر گام بلندتر در گوشم تکرار ميشد و گلويم را تلخ ميکرد. بخش پروازهاي خارجي آن طرف بود. امام نه، مهرآباد بود انگار و سالن پروازش هي دورتر ميشد. رسيدم به گيت. پشتت به من بود، اما شناختمت. کت نيليات تنت بود و چمدان به دست، منتظر و آرام ايستاده بودي.
فرخنده آقايي نويسنده ايراني، متولد ۱۹۵۶ تهران است. رمان از شيطان آموخت و سوزاند او برندهي دورهي هفتم جايزهي منتقدان و نويسندگان مطبوعاتي شده است. آقايي در سال ۱۳۵۸ از دانشگاه الزهرا در رشتهي مديريت اداري ليسانس و در ۱۳۶۶ از دانشگاه تهران در رشتهي علوم اجتماعي فوقليسانس گرفت و از ۱۳۶۲ به کار در بانک مرکزي ايران پرداخت.او در داستانهايش بيشتر به مسائل و مشکلات زنان طبقهي متوسط شهري ميپردازد. آقايي، نخستين داستانهاي کوتاه خود را تحت عنوانهاي راز کوچک و چرا ساکت بمانم، حوالي سالهاي ۶۰-۶۱ به رشتهي نگارش درآورد که با نوشتن آنها بسيار مورد تشويق قرار گرفت.از شيطان آموخت و سوزاند نوشتهي فرخنده آقايي از رمانهاي برجسته معاصر فارسي است. اين اثر، روايتي از زندگي آدمهاي شهري است. زندگي و وضعيت زن داستان در دنياي شهر، دغدغهي اصلي نويسنده را شکل ميدهد. استفاده از تکنيک قديمي، اما جذاب يادداشتهاي روزانه و توجه خاص به عنصر زمان در روايت، از ويژگيهاي درخور توجه اين کتاب است.در بخشي از کتاب ميخوانيم:مدتي که آنجا بودم، نتوانسته بود بهانهاي از من بگيرد. يکبار که همه در صف صابون و شامپو و پودر لباسشويي ايستاده بودند، از من پرسيد: چرا تو در صف نميايستي؟ گفتم: بعد از همه ميروم. نميخواهم در صف باشم. ناگهان موهايم را کشيد و مرا کشانکشان از اتاق به سالن آورد. صورتم را به زمين کوبيد و گفت: تو که با ديگران فرقي نداري. فحشهاي رکيک ميداد. من بالاخره خودم را به بخش مددکاري رساندم و از مددکاران کمک خواستم، ولي براي آنها عادي بود. تا مدتها پشت سرم بيحس شده بود و وقتي غذا ميخوردم، ترشح خون آلود در دهانم جمع ميشد. شفق زندان بود، ولي من جرمي نداشتم، بجز لامکان بودن و نميدانم چرا آنجا بودم. براي حمايت از مردان معتاد، مددجويان داوطلب را براي ازدواج نزد مردان معتادي که ترک اعتياد کرده بودند ميبردند.
ناتاشا امیری (۱۷ شهریور ۱۳۴۹)، داستاننویس و منتقد ادبی ایرانی است. امیری در رشته مهندسی کشاورزی فارغالتحصیل شد، اما هرگز در رشته تحصیلی خود فعالیت نکرد. او داستاننویسی را از سال ۱۳۷۴ و پس از آشنایی با غزاله علیزاده آغاز کرد. آثارش هم تحت تاثیر کارهای علیزاده است. اولین داستانش به نام «هیچ» در مجله ادبی کلک چاپ شد.او در نقاشی، مجسمهسازی، داوری مسابقات پرش با اسب و چوگان نیر تجربیاتی داشته، «گربهها تصمیم نمیگیرند» و «بعد دیگر نمیتوان خوابید» از جمله آثار شناختهشدهی اوست.
قسمت هایی از کتاب بعد دیگر نمی توان خوابید:
در آخرین خوابی که از او دیدم کتابی را که بعد از مرگ نوشته بود می خواندم. به سرعت ورق می زدم، صحنه ها را درست می فهمیدم و همه چیز طبیعی بود. دوست داشتم باز هم بخوانم. اما به محض بیدار شدن حتا یک کلمه از آن چه خوانده بودم در یادم نماند چون انگار از جنسی که می شناختم نبود. کتابی که مردگان بنویسند این طور است، کلماتش روی کاغذ ثبت نمی شوند. نه کاغذ کاغذ است و نه قلم قلم، شاید روح مردگان ابزار دیگری برای نوشتن داشته باشد اما فقط حسرت ماند از تمام صحنه هایی که نوشته بود و یادم نبود چه بودند، حسرت این که شاید این داستان ها همان هایی بود که اگر نمی مرد قرار بود بنویسد اما دیگر نه راهی برای نوشتن شان بود و نه برای خواندن شان هیچ حسرتی از این عمیق تر نیست.
روانشناس، نويسنده و استراتژيست كسب وكار. من در زمینههای روانشناسی، سرمایهگذاری، کسبوکار، بازاریابی، نویسندگی و محتوا مینویسم. سایتم: bekoosh.net
جمعی برای من و کتاب…
برای انتشار مطالب در انتشارات به ربات تلگرام زیر پیام بدهید:
@meplusbook_bot
مطلبی دیگر از این انتشارات
مطلبی دیگر از این انتشارات
مطلبی دیگر از این انتشارات
بیرون از خانه خطر در کمین است!/ رضا تهرانی
ماجرای نوشته شدن نخستین آثار
داستانی توسط زنان، حکایتی خواندنی دارد، شاید بسیاری براین باور باشند
که نخستین زن داستاننویس ایرانی سیمین دانشور بوده، اما بد نیست بدانیم
نخستین زنان داستاننویس ایرانی آثارشان را در زمانی که این بانوی
نویسنده(که عمرش دراز بادا) تازه متولد شده و حتی به اعتباری سالها پیش از
آنکه او چشم بدین جهان بگشاید نوشتهاند. پس اجازه بدهید سیمین دانشور را
به این صفت که نخستین زنیست که داستاننویسی را به طور جدی و متعارف آغاز
کرده و در کار خود تداوم نشان داده، مفتخر کنیم و برویم به سراغ نخستین
زنان داستان نویس در سالهای بسیار دور.داستان نویسی زنان ایران
رضا تهرانی
برخلاف شاعری که نزد زنان از قدمتی دیرینه برخوردار است، نویسندگی از
سابقهای چندان طولانی برخوردار نیست. برای نویسندگی احتیاج به سواد
خواندن نوشتن است و متاسفانه هر چه به لحاظ زمانی به عقب میرویم تعداد
زنانی که از سواد خواندن نوشتن برخوردار بودند، کاهش پیدا میکند. این
مسئله البته با تصور و ذهنیت سنتی نسبت به جنس دوم بودن زنان و ضرورت
محدود ساختن آنها که از دیرباز در این سرزمین سابقه داشته بی ارتباط نیست.
و تأسفبار آنکه زنان چنان به چنین جایگاه تاریخیای عادت کرده بودند که
بعد ها و قتی در دوران مشروطه و یا زمانی که رضاشاه با سیاست اصلاحات
اجباری از بالا(!) الگوی تجدد غربی را مورد توجه قرار داد و فضا را برای
حضور اجتماعی زنان مهیاتر از گذشته شد و همچنین با گسترس مدارس نوین
دختران بیشتری امکان آموزش خواندن و نوشتن پیدا کردند، در بخش قابل توجهی
از جامعه زنان، خاصه دربافت سنتیتر، یک جور مقاومت در زمینه آموختن
خواندن و نوشتن و یا پذیرفتن نقشی اجتماعی دیده میشد و این مقاومت نه
تنها در زمیته پرهیز شخصی از کسب چنین آموزش یا هویت اجتماعیای دیده
میشد، بلکه یک نوع بدبینی نسبت به زنانی که در این زمینه پیشگام بودند
نیز در میان عامه زنان دیده میشد. چو گویی یادگیری سواد و خواندن و نوشتن
مقدمه انحراف و حضور اجتماعی نیز تجسم عینی این انحراف بود! پس دور از
انتظار نیست اگر میبینیم خانهی زنان پیشرو در کسب حقوق خانوادگی و
اجتماعی، سنگباران میشد و یا آنها و خانودههایشان ترد و مجبور به ترک
خانه و کاشانه خود میشدند و قاطبه زنان غرق در نقش سنتی خود نه تنها چشم
بر این مسائل می بستند که متاسفانه گاه خود نیز در چنین برخوردی شریک
میشدند.
با این حال زنان ایرانی با قصه و
قصهگویی الفتی دیرینه داشتند، البته نه در نوع مکتوب آن که از توع
شفاهیاش اسطورهایترین قصهگوی تاریخ و فرهنگ این دیار را که می
شناسید؟ همان دختری که برای جان سالم بدر بردن از سنت ظالمانه شهریاری زخم
خورده از خیانت زنان هر شب قصهای روایت میکرد؛ تا هزار و یک شب قصه گفت
تا جان سالم از این مهلکه بیرون برد. و بدین ترتیب نامش، شهرزاد، یادآور
قصه و قصهگویی نه در این دیار که در سرتاسر گیتی شد. اما از ساحت اسطوره
که بیرون بیاییم بسیاری از مادران و مادربزرگهای سرزمین ما برای خود یک پا
شهرزاد بودهاند و چه بسیار قصهها که برای به خواب بردن بچهها روایت
نکرده و سینه به سینه و نسل به نسل آنها را حفظ نکردهاند.
در دوران قاجار و همزمان به
اصلاحانی که عباس میرزا برای جبران عقبماندگیهای این دیار آغاز کرد -که
متاسفانه عمرش کفایت نداد نتیجه بسیاری اقداماتش را ببیند و دنباله ماجرا
را گرفته و به نتیجه مورد نظر خود برساند- فرمان وارد کردن صنعت چاپ به
طور جدی، اتشار روزنامه و همچنین ترجمه متون فرنگی به زبان فارسی را صادر
کرد. اقدامات عباس میرزا گستره وسیعی را در بر میگرفت، اما سه مورد اخیر
دقیقا زمینه ساز آشنایی ایرانیان با شیوههای داستانگویی غربیان، نزدیک
شدننثر فارسی به زبان مردم کوچه و بازار و امکان نشر گستردهتر کتاب و
روزنامه به عنوان محلی که امکان عرضه داستان به مخاطبان بود و در مجموع
تحول ادبیات فارسی شد. به این ترتیب به خطا نرفته ایم اگر بگوییم بسیاری
از پیشرفتهای علمی و فرهنگی امروز و حتی داستان نویسی معاصر به طور مستقیم
و غیر مستقیم نتیجه اصلاحات عباس میرزا، این شاهزاده مدبر و ایرانپرست
قاجار بوده.
روی جلد هزار و یک شب(البته چاپ جدید!)
شاید اشاره به این نکته جالب
باشد که اولین داستانی که به قلم یک زن نوشته شده است، همان کتاب امیر
ارسلان نامدار معروف است که اگر چه به نام نقیب الممالک ثبت شده اما کسی
که آن را به قلم آورده فخرالدوله دختر ناصرالدین شاه بوده و در واقع
میتوان آن را اثری مشارکتی محسوب کرد. شرح است که نقیبالممالک برای
اینکه ناصرالدین ساه در بستر به راحتی به خواب برود، داستان امیر ارسلان
را به صورت شفاهی برایش نقل میکرده، اما این داستان یک شنونده دیگر هم
داشته که هرشب در پس پرده بدان گوش فرا میداده و روایت نقیب الممالک را
به صورت مکتوب درمیآورده و آنچه امروز به عنوان امیر ارسلان در دست
ماست حاصل روایت نقیبالممالک و قلم فخر ادوله دختر ناصرالدین شاه است و
هیچ بعید نیست که او در مکتوب کردن این روایت از ذوق و تخیل خود نیز بهره
گرفته و تغییراتی در آن به وجود آورده باشد.
اما ناصرالدین شاه دختر
فرهیخته دیگری هم داشته که نامش در تاریخ به خاطر خاطراتی که به قلم آورده
به یادگار مانده، خاطرات تاجالسلطنه روایتیست کم و بیش داستانگونه که
به مسائل و مشکلات روحی و البته جسمی خود به عنوان زنی که درکی فراتر از
حد متعارف زنان پیرامونش دارد، پرداخته. زنی که مطالباتش از زندگی بیشتر
از است اما گرفتار در دنیای بسته سنتی آن روزگار است، میپردازد.
ترجمه قدیمی هزار یک شب را اگر
خوانده باشید، همان که در شش جلد منتشر شده و ظاهرا خلاصهای از هزار یک
شب واقعیست و نام عبداللطیف تسوجی را به عنوان مترجم دارد، در برگردان
این نسخه از هزار و یک شب هم یک زن همکاری داشته و هرچند که نامی از او
قید نشده، اما روایت است که همسر عبداللطیف تسوجی در ترجمه هزار و یک شب
با او همکاری داشته است و به این ترتیب او را میتوان نخستین زن مترجم
ایرانی هم عنوان کرد. البته روشن نیست که خود او نیز با زبان عربی آشنایی
داشته و یا اینکه فقط در تنظیم و مکتوب کردن ترجمههای شوهرش دست داشته
است.
اما برای ردیابی نخستین
داستانهایی که به سبک رمانهای غربی نوشته شده باشند، ابتدا باید به
سالهای بعد از انقلاب مشروطه رفت، هنگامه شدت گرفتن تجددخواهی در ایران و
رویت نمود یافتن تاثیرات آن در حوزهی اجتماعی و سیاسی، در بطن چنین اوضاع
و احوالیست که زنان نیز بیش از گذشته به نقش و هویت اجتماعی خود پی برده
و درپی احقاق حقوق خود بر میآیند. در این سالها با رونقی محسوس در زمینه
انتشار روزنامه و مجله روبرو هستیم که زنان هم رفته رفته وارد این عرصه
شده و صاحب مجلههایی خاص خود میشوند. «دانش»، «شکوفه»، «زبان زنان» و
«عالم نسوان» از این جملهاند(۱) که در ده دوارده سال پایانی قرن سیزده
شمسی چاپ میشدند.
یکی از نخستین داستانها توسط
زنان در روزنامه «زبان زنان» به مدیریت صدیقه دولت آبادی و با نام «داستان
رقت انگیز» به صورت پاورقی منتشر میشود. البته نویسنده داستان مشخص نیست،
در آن زمان بسیاری از زنان از ترس واکنشهای جامعه سنتی پای مطالب خود یا
اسمی نمیگذاشتند و یا اینکه هویت خود را پشت نامی مستعار پنهان میکردند؛
برای نمونه صدیقه دولت آبادی به دلیل انتشار همین روزنامه خانهاش را در
اصفهان سنگ باران شد و به همراه خانواده خویش مجبور به ترک این شهر و
اقامت در تهران گردید. به هر حال از آنجا که همه نویسندگان «زبان زنان» زن
بودند، به احتمال قریب به یقین این داستان با مضمونی برای عبرت آموزی
زنان، توسط یک زن نوشته شده است.
تهران مخوف سر آغاز رمان اجتماعی در ایران
زمانی که سر و کله رضا خان پهلوی در
سپهر سیاسی این دیار پیدا شد و به ویژه زمانی که بر تخت سلطنت نشست، روند
اصلاحات و جهش به سمت تجدد شکلی شتابان یافت و متاثر از این شرایط جنبش
مطالبات حقوق زنان نیز بستری مساعد تر برای فغالیت یافت و بر تعداد
نشریاتی که زنان گردانندگان آنها بودند نیز افزوده شد. هرچندکه بعد از
مدتی با محکم شدن پایههای دیکتاتوری رضا شاهی و محدود کردن این حرکتها
زیر چتر نظارت دولتی، زنانی که ابتدا امید بسیار به شاه تازه بسته بودند،
متوجه شدند که کلاه گشادی سرشان رفته است. اما با این وجود نباید از
تاثیرات شرایطی که در حکومت پهلوی اول برقرار بود غافل شد، شکلگیری طبقه
متوسط شهری، رشد آموزش وپرورش در مدارس نوین و افزوده شدن بر نقش اجتماعی
زنان، رفته رفته بر شمار زنان باسواد و همچنین بر سطح مطالبات فردی و
اجتماعی آنها افزود و در تلاش برای کسب چنین مطالباتی نه فقط روزنامه
نگاری که نوشتن کتاب در نقد اوضااع و احوال زنان در جامعه سنتی آن روزگار
و همچنین نوشتن داستان به طور جدی مورد توجه آنها قرار گرفت.
این سالها مصادف است با ایامی
که مرتضی مشفق کاظمی با «تهران مخوف» نقطه آغازی بر رمان اجتماعی در
داستان نویسی نوپای این دیار میگذارد، «شهرناز» یحیی دولت آبادی (نویسنده
کتاب معروف حیات یحیی) نیز تقریبا به همین راه و به همین سبک و سیاق
نوشته است، هرچند که اولی شهرت بیشتری نصیبش شد تا مشفق کاظمی در سالهای
بعد ادامه آن را نیز بنویسد. محمد حجازی(مطیع الدوله) اگر چه نثری پاکیزه
و قلمی استوارتر دارد، اما با نوشتن رمانهایی همچون هما، پریچهر و … (بجز
زیبا که بهترین کار اوست) عملا نشان میدهد که تلقی و برداشتی فراتر از
دو مورد پیشین ندارد. دیگران نیز کم و بیش همینگونهاند، عمده رمانهایی
که در این سالها چه در قالب کتاب و چه در قالب پاورقی نوشته میشوند،
آثاری هستند که با نثر و لحنی احساساتی، مضامینی پندآموز و پرداختی
کلیشهای و سطحی و همچنین با روایتی خطی و قالبی که بدون پیچیدگی و یا
ظرافت به نقل داستانهایی پرماجرا میپردازند.
نخستین زنان نویسنده نیز متاثر
از چنین فضایی، در همین راه گام برداشتند و در کار خود فاقد خلاقیت و
نوآوری بودند و جالب اینکه این عدم خلاقیت نه تنها به لحاظ کیفیت پرداخت
رمان که در بعد مضمونی نیز دیده میشود، البته با کمی افزایش پیاز داغ
هشدار به جامعه نسوان که حواسش جمع باشد در جامعه چه مردان گرگ صفت و
دیو سیرتی در کمینشان نشستهاند!
از میان داستانهایی که زنان در
روزنامهها منتشر میکنند باید به مجله «عالم نسوان» یاد کرد که ازجمله
نشریات زنانهای بود که از عمری نسبتا طولانی (قریب به ۱۴ سال) برخوردار
شد. در این مجله دلشاد خانم چنگیزی به داستاننویسی پرداخته و جالب اینکه
او گاه راوی داستان و گاه هم هم به عنوان شخصتی به همین نام در داستان
حضور دارد و به همین دلیل به نظر میرسد این نام واقعی نبوده و نامی
مستعار باشد. اما هرچه هست داستانهای او ظاهرا از رگههای واقعگرایی
پررنگتری نسبت به دیگر زنانی که داستان گونههایی در این سالها
نوشتهاند، برخوردار است. فخر عادل ارغوان(خلعتبری) از جمله زنان دیگریست
که در آن روزگار به مدد داستان به مسائل و مشکلات زنان میپردازد،
داستات«ازدواح اجباری» داستانیست که در روزنامه آینده ایران (۱۳۱۰)منتشر
شده است.
زهرا خانلری (کیا)- نویسنده رمان پروین و پرویز (۱۳۱۲)
ایراندخت تیمورتاش (دختر
همان سردار تیمورتاش معروف که روزگاری محبوب رضاه شاه بود ولی چندی بعد که
نسبت رابطه با روسها به او دادند، مغضوب شاه شد و جانش را پای این غضب از
کف داد!) اولین زنیست که به طور جدی به نوشتن رمان در قالب کتاب پرداخته
و نام خودش را هم پای آن گذاشته، رمان او «دختر تیره بخت و جوان بلهوس»
در سال ۱۳۰۹ منتشر شد که نامش به خوبی گویای محتوای آنست!
در داستانهایی که زنان در این
سالها نوشتهاند «عشق موضوع ممنوعی بود و طرح روابط زنان و مردان به منظور
هشدار دادن به دختران و کریه نشان دادن باطن مردان انجام می گرفت. این
وجهه نظر هم برداشتی از واقعیت زمانه است و هم نشان از تاثیر داستانهای
احساساتی غربی دارد و هم مبین هراس زنان از ورود به عرصه جذاب و ناشناخته
جامعه و در آمدن به فصایی بازتر اما نا امن است.»
پیروی ایراندوخت تیمورتاش از
سنتهای رایج داستاننویسی در آن روزگار به حدی است که او هم همانند
بسیاری از نویسندگان آن روزگار برای تاثیر گذاری بیشتر بر مخاطب، مضمون
رمان خود را واقعی میخواند و البته ورود زنان به عرصههای اجتماعی را
مخاطره آمیز ارزیابی میکند. به هر روی این نویسنده بعداز این رمان اثر
دیگری منتشر نمیکند، ظاهرا در این زمینه نباید از تاثیر مرگ پدر او غافل
شد که پای او را به دنیای سیاست میکشاند و بعد هم از ایران مهاجرت میکند.
رمان دومی که یک زن نوشته، هم
خود اثر و هم نویسندهاش از شهرت بیشتری برخوردار شدهاند، کار زهرا
خانلری (کیا) بود، او این رمان را با نام «پروین و پرویز» در هجده سالگی و
سال ۱۳۱۲ نوشت که نثر و پرداختی ساده دارد و عمده مزیتش نسبت به نمونههای
پیشین، زمینه وقوع ماجراهای رمان و قوت بیشتر روایت داستانی آن است. زهرا
خانلری در رمان خود به «تغییرات پدید آمده در خانوادههای اعیانی بر اثر
رخدادهای بعد از انقلاب مشروطه» میپردازد، و البته در ریشهیابی
بدبختیها و محرومیتهای زنان، در سطح مانده و تلقی و برداشت عمیقی را
ارائه نمیکند.
حسینقلی مستعان، همسر او نیز از نخستین زنان داستان نویس بود
نکته قابل توجه دیگر در مورد، زهرا کیا تداوم کار او نسبت به دیگران
است، چرا او سه سال بعد (۱۳۱۵) رمان دیگری به نام «رهبر دوشیزگان» ارائه
میکند، در این رمان هم شخصیتهای اصلی زنان هستند و نویسنده میکوشد در
لابلای داستان عوامل خوشبختی و یا شوربختی دختران را مورد بررسی قرار
بدهد. زهرا خانلری(کیا) همچون بسیاری از نویسندگان آن روزگار هرجا که
ضرورتی احساس کرده، روند داستان را قطع و شروع به ابراز عقیده درباره
مسائل مختلف به ویژه در زمینه آزادی زنان و همچنین هشدار دادن به آنها
پرداخته است.داستان نویسی زنان ایران
فعالیت زهرا خانلری (کیا) هم
پس از نوشتن رمان دوم خاتمه پیدا میکند، او که بعدها از نام و اعتباری در
حوزه ادبیات برخوردار میشود، داستانهای آن روزگار خود را ناشی از
احساسات دختر نوجوانی میخواند که تصور کرده به تمام معایب اجتماعی و سر
منشاء بدبختیهای زنان را دریافتهاست! خیلی زود از این نوع داستاننویسی
خام دستانه سرخورده شده و ظاهرا بقیه نوشتههای خود را میسوزاند. جالب
اینکه او در اظهار نظری قریب به واقعیت میگوید که «نویسندگان پرمدعا و
مسنتر از من در آن روزگار داستانهای چندان پختهتری نمینوشتند.»
درسالهای بعد رفته رفته زنان دیگری
تجربیات خود را در حوزه داستان نویسی درقالب کتاب یا پاورقی منتشر کرده و
این سیاهه را طولانیتر میسازند، اما از بسیاری از آنها امروز نام و
نشانی باقی نمانده است. و در اینجا تنها به یک مورد جالب توجه ان اشاره
کنیم و آن نیز ماه طلعت پسیان همسر حسینقلی مستعان که در حدود سالهای ۱۳۱۸
به اتفاق مجلهای شکیل و جذاب «راهنمای زندگی» را منتشر میکردند که نسبت
به آن روزگار از چاپ خوبی هم بهرمند بود و عمده مطالبش درباره سبک زندگی
مدرن اروپایی و مخاطبانش نیز اغلب زنان خانهدار بودند. مجلهای که در
معرفی و انتقال جلوههای زندگی غربی بهعنوان یک ارزش به جامعهایرانی
تاثیرگذار بود، «راهنمای زندگی» با اقبال بسیاری روبرو شد اما به یکباره
انتشار آن متوقف شد. در این ایام مستعان داستانهایی در حجم صد صفحه به
عنوان ضمیمه راهنمای زندگی منتشر میکرد که به داستانهای ح.م.حمید معروف
بودند و خوانندگان فراوانی داشتند، بعدها «انتشارات گوتنبرگ» این داستانها
را بارها تجدید چاپ کرد.
سمین دانشور در جوانی
به هر روی ماه طلعت پسیان که
همسر دوم مستعان بود، مصادف با همین ایام رمانی را منتشر کرد، در همان حجم
کتابهای هفتگی ضمیمه راهنمای زندگی، این رمان از حال و هوای چنان نزدیکی
به آثار مستعان برخوردار بود که برخی نویسنده واقعی آن را مستعان عنوان
میکردند. (پرویز خطیبی نیز در خاطرات خود به این ماجرا اشاره کرده است)
از میانهی دهه بیست به بعد که
شهرت صادق هدایت اندکی رو به فزونی گذاشت، نویسندگانی از راه میرسند که
به طور مستقیم ویا غیرمستقیم متاثر از تاثیر آثار هدایت داستان نویسی را
آغاز کردهاند، این نویسندگان جریانی تازه را در ادبیات نمایندگی
میکردند که با ادبیات سطحی، احساساتی و شعاری که به نیت سرگرم کردن و یا
تذهیب اخلاقی نوشته میشد، تفاوتهای اساسی داشت. سیمین دانشور اولین زنی
بود که در دل این جریان و در ادامه آن در اواسط سالهای دههی چهل وارد
عرصه نویسندگی شد و البته شکل جدیدی از نویسندگی زنان و یا زن نویسنده را
به نمایش گذاشت.
بنابراین اگر ما امروز دو
جریان ادبیات داستانی عامهپسند و ادبیات داستانی جدی را در میان آثار
داستانی نوشته شده توسط نویسندگان زن شناسایی کنیم، جریان نخست که همان
گروه خالق داستانهای عامهپسند هستند، فرزندان و ادامه دهنده همان راهی
باید فرض کنیم که توسط ایراندخت تیمورتاش و زهرا خانلری(کیا) آغاز شد و
جریان جدی ادبیات داستانی را هم باید فرزندان و یا ادامه راهی که با سیمین
دانشور با آثار داستانیاش «سووشون»، «به کی سلام کنم؟» و… بنیان نهاد.
شاید برخی با این تقسیم بندی
چندان موافقت نداشته باشند، اما کافیست که نگاهی به مولفههای مشترک میان
نخستین داستانهایی که توسط زنان نوشته شد با رمانهای عامهپسند امروز
انداخت و دید که این تقسیمبندی چندان هم دور از ذهن به نظر نمیرسد:
۱
یکی از کتابهای حسینقلی مستعان ضمیمه «راهنمای زندگی»
– برخورداری از نثری ساده و فاقد پختگی؛
۲- استفاده از پرداختی سطحی و بدون عمق؛
۳- استفاده از لحنی شعاری و بیانی اغراق آمیز؛
۴- قطع کردن روند داستان و پرداختن به ابراز عقیده به طور مستقیم و غیر مستقیم؛
۵- شخصیتهایی کلیشهای سیاه و سفید که مدتا در طول داستان شخصیتپردازی هم نمیشوند؛
۶- ارائه داستان به نیت ارائه پند و اندرز به مخاطب؛
۷- عدم برخورداری از یک رابطه علی و معلولی برای رهدادها که آنها را پذیرفتنی و قابل قبول سازند؛
۸- لحن و بیان احساساتی؛
و بسیاری موارد دیگر که این داستانها را اگر نه درکنار هم که لااقل در امتداد یکدیگر نشان میدهند.*
پی نوشت:
* در نوشتن این مطلب از کتاب سیر تحول ادبیات داستانی و نمایشی، اثر حسن میر عابدینی بهره های زیادی گرفته شده.
کلید واژه ها:
مهاجرت ادبیات مهاجرت زنان داستان نویسی زنانه
کد تایید *
نام کاربری یا آدرس ایمیل *
رمز عبور *
ورود
داستان نویسی زنان ایران
کد تایید *
نام کاربری یا آدرس ایمیل *
رمز عبور *
ورود
نویسنده های زن ایرانی در دهههای اخیر نقش قابلتوجهی در ادبیات و خصوصاً ادبیات داستانی داشتهاند. تاریخ ایران پر از بانوان سختکوش و شجاعی است که علیرغم بسیاری از مشکلات و باوجود محدودیتهای قانونی، شرعی، عرفی و سنتی، برای خواستههای خود مبارزه کردهاند. اسلحهی بسیاری از این زنان، قلم توانمند و ذهن پویای آنان برای خلق آثار ادبی بینظیری همچون اشعار، رمان و داستانهای فوقالعاده است.
بسیاری از آثار نویسنده های معروف زن ایرانی به درخشش جهانی رسیدهاند و جوایز و افتخارات زیادی را از آن خود کردهاند. طبق گفتۀ مجید اسلامی، منتقد و سردبیر مجله ادبی- هنری هفت: «نویسندگان زن ایرانی نهتنها به پیشگامان ادبیات فارسی مبدل شدهاند، بلکه دیدگاه جامعه را نسبت به خود بهعنوان نویسنده تغییر دادهاند.» در این مقاله سعی داریم به معرفی برخی از مشهورترین نویسندگان زن ایرانی بپردازیم.
سیمین دانشور در اردیبهشت سال 1300 در شیراز متولد شد. وی لقب اولین نویسنده زن ایرانی را به خود اختصاص داده است. دانشور در مدرسه مبلغ تحصیل کرد و به زبان انگلیسی تسلط یافت.
وی فعالیت نویسندگی را در اوایل سال 1935، زمانی که هنوز کلاس هشتم بود، آغاز نمود. اولین مقاله وی با عنوان «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» در یکی از روزنامههای محلی شیراز منتشر شد.
سپس وارد دانشگاه تهران شد و در رشته ادبیات فارسی به تحصیل پرداخت. دانشور همسر نویسنده معروف جلال آل احمد بود که به گفتهی خودش تأثیر زیادی بر او داشت.
مجموعه داستانهای کوتاه او تحت عنوان آتش خموش تا حدی موجب شهرت وی شد، اما بزرگترین و معروفترین اثر سیمین دانشور رمان معروف سووشون بود که توجه خوانندگان بسیاری را به خود جلب کرده و به 17 زبان دنیا ترجمه شده است.
این نویسنده معروف زن ایرانی در اسفند 1390 در تهران درگذشت. از دیگر آثار معروف وی میتوان به جزیره سرگردانی و شهری چون بهشت اشاره کرد.
فریبا وفی داستاننویس زن ایرانی در 1 بهمن 1341 در تبریز متولد شد. او نوشتن داستان را در سنین پایین آغاز کرد و بر نوشتن بهعنوان اصلیترین هدف زندگی خود تمرکز کرد.
در سال 1367 اولین داستان رسمیاش با عنوان راحت شدی پدر را در مجله آدینه منتشر کرد. اولین کتاب او با عنوان در عمق صحنه در سال 1375 وارد بازار شد. فریبا وفی از آن زمان 5 مجموعه داستان و 7 رمان منتشر ساخته است. نخستین رمان او با نام پرنده من در سال 1381 منتشر شد و جایزه بهترین رمان آن سال و جوایز متعدد دیگری را از آن خود کرد.
آثار او به زبانهای مختلفی ترجمه و موفق به دریافت جوایز مهمی همچون جایزه لیتپروم آلمان شده است. از آثار معروف این نویسنده معروف زن ایرانی میتوان به رمانهای رؤیای تبت و ترلان اشاره کرد.
نسیم مرعشی روزنامهنگار، نویسنده و فیلمنامهنویس ایرانی در سال 1362 در تهران متولد شد. دوران کودکیاش را در اهواز سپری کرد و تحصیلاتش را در رشتهی مهندسی مکانیک در دانشگاه علم و صنعت به پایان رساند.
مرعشی فعالیت حرفهایاش در زمینهی روزنامهنگاری را در سال 1385 در هفتهنامه همشهری جوان آغاز کرد و از زمان به نوشتن داستان و فیلمنامه پرداخت. وی در سال 1392 برنده جایزه برتر داستان بیهقی برای داستان کوتاه نخجیر و در سال 1393 برنده جایزه برتر داستان تهران برای داستان کوتاه رود شد.
نسیم مرعشی در سال 1393 رمان پاییز فصل آخر سال است را منتشر ساخت و بهعنوان بهترین رمان سال، برنده هشتمین جایزه ادبی جلال آل احمد شد. این رمان در طی 2 سال به چاپ بیستم رسید و به زبان ایتالیایی ترجمه شد. از دیگر آثار معروف این نویسنده معروف زن ایرانی میتوان به رمان هرس اشاره کرد.
پرینوش صنیعی، روانشناس و داستاننویس ایرانی در سال 1328 در تهران متولد شد. صنیعی در دورهی دبیرستان در رشته ادبیات فارسی تحصیل کرد و مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد رشتهی روانشناسی را از دانشگاه تهران دریافت کرد. پس از پایان تحصیلات به فعالیت در مراکز دولتی در زمینه روانشناسی پرداخت.
موضوع کتابهای صنیعی عمدتاً مربوط به حوزه کاریاش است. رمان سهم من این نویسنده زن ایرانی در سال 1382 منتشر شد. این رمان به 26 زبان زنده ترجمه شده است. نسخه انگلیسی سهم من توسط مجله ادبی بینالمللی در لیست 75 ترجمه برجستهی سال 2013 به ثبت رسیده و در سال 2010 نسخه ایتالیایی جایزه بوکاچو را از آن خود کرده است.
از دیگر آثار معروف این نویسنده معروف زن ایرانی میتوان به رمانهای پدر آن دیگری و رنج همبستگی (داستان زندگی لاله و لادن دوقلوهای به هم چسبیده) اشاره کرد.
نازی صفوی رماننویس زن ایرانی در سال 1346 در تهران متولد شد. او تحصیلاتش در رشتۀ روانشناسی را به سبب پرداختن به ادبیات نیمهتمام گذاشت. صفوی نوشتن را از دوران مدرسه آغاز کرد. از آثار معروف این نویسنده زن ایرانی میتوان به رمان دالان بهشت اشاره کرد.
رمان دالان بهشت در سال 1378 منتشر شد و در ردهی سومین رمان پرفروش 14 سال اخیر قرار گرفت. یوسف علیخانی در سال 1390، به مناسبت چاپ چهلم، دالان بهشت را بهعنوان یکی از بهترین رمانهایی که تا آن زمان خوانده بود، ستود.
نازی صفوی در زمرهی مشهورترین نویسندگان زن ایرانی است که تاکنون بیش از 250،000 نسخه از رمان دالان بهشت او فروخته شده و 47 بار به تجدید چاپ رسیده است.
از دیگر آثار این نویسنده معروف زن ایرانی میتوان به رمان پرمخاطب برزخ اما بهشت اشاره کرد که در سال 1383 منتشر شد.
زهره ترقی مقدم، معروف به گلی ترقی رماننویس و داستاننویس ایرانی در 11 مهر 1318 در تهران متولد شد. پدرش لطفالله ترقی، نماینده مجلس، ناشر و روزنامهنگار و مادرش از خانوادهای فرهیخته بود.
دوران کودکی و نوجوانی وی در تهران سپری شد و پس از پایان تحصیلات دبیرستان به مدت 6 سال به آمریکا رفت و در مقطع کارشناسی رشته فلسفه دانشگاه دریک ایالاتمتحده مشغول تحصیل شد. در سال،1346 پس از بازگشت به ایران، مدرک کارشناسی ارشدش را از دانشگاه تهران گرفت و در طول دهه 1340 بهعنوان متخصص روابط بینالملل در سازمان برنامه مشغول فعالیت بود.
گلی ترقی در دهه 1350 در دانشگاه تهران دروس فلسفه، اساطیر و نمادگرایی تدریس میکرد. پسازآنقلاب 1357 دانشگاهها بهطور موقت تعطیل شد. ترقی از همسرش هاژیر داریوش جدا شد و به همراه دو فرزندش به پاریس رفت، هرچند در دهه 1360 به ایران سفر کرد.
اولین مجموعه داستانی او تحت عنوان من هم چه گوارا هستم در سال 1348 منتشر و با استقبال گستردهای مواجه شد. پس از مهاجرت به فرانسه به نوشتن ادامه داد و در سال 1361 داستان کوتاه بزرگ بانوی روح من را منتشر ساخت. این داستان به زبان فرانسوی ترجمه و برنده جایزه داستان کوتاه کانترا سایل شد.
از دیگر آثار این نویسنده معروف زن ایرانی میتوان به خواب زمستانی (1352) و خاطرات پراکنده (1373) اشاره کرد. کتاب خاطرات پراکنده به پیامدهای احساسی ناشی از جنگ ایران و عراق پرداخته است.
چیستا یثربی نویسنده و کارگردان معاصر ایرانی در 27 مهر 1347 در تهران متولد شد. علاقه به مطالعه و شعرخوانی در خانواده یثربی رواج بسیاری داشت. چیستا یثربی مدرک روانشناسی را از دانشگاه الزهرا تهران گرفت و برای گرفتن دکترای روانشناسی تربیتی با گرایش تئاتردرمانی عازم کانادا شد. یثربی در سال 1383 مدرک دکترای خود را از دانشگاه تورنتو دریافت کرد.
وی از کودکی شعر میسرود و بهتدریج شروع به نوشتن داستانهای کوتاه کرد. وی در حوزههای مختلفی همچون ادبیات، هنر، روانشناسی، نمایشنامهنویسی و تئاتر اشتغال داشت، نمایشنامههای زیادی را کارگردانی کرد و موفق به اخذ جوایز متعدد از جشنوارههای مختلف شد.
چیستا یثربی کتابهای زیادی را به رشتهی تحریر درآورده است که کتابهای او پسازآنتشار پستچی در 1394 به معروفیت گستردهای دستیافت. این کتاب به بیش از 6 زبان دنیا ترجمه و بارها به تجدید چاپ رسیده است. از دیگر کتابهای معروف این نویسنده معروف زن ایرانی میتوان به کتابهای شیدا و صوفی، خواب گل سرخ و از خواب تا مهتاب اشاره کرد.
مریم ریاحی، نویسنده زن ایرانی در سال 1358 در تهران متولد شد. وی دانشآموختهی کارشناسی ارشد ادبیات فارسی است. ریاحی در زمرهی مشهورترین نویسندگان زن ایرانی است که کتابهای زیادی را در اختیار مخاطبان قرار داده است.
یکی از معروفترین آثار وی رمان عاشقانهی همخونه است که بیش از 50 بار به تجدید چاپ رسیده است. ازجمله دیگر آثار معروف وی میتوان به رمانهای بوی دلتنگی، بیستاره و کسی میآید اشاره کرد.داستان نویسی زنان ایران
هما پوراصفهانی نویسنده و روانشناس ایرانی، در 12 اسفندماه سال 1369 در اصفهان دیده به جهان گشود. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد رشتۀ روانشناسی است. پور اصفهانی نویسندگی را از سنین کودکی آغاز کرد. به گفتهی خودش در ابتدا آثارش را در سایتهای اینترنتی منتشر میکرد.
اولین کتاب رسمی پوراصفهانی تحت عنوان آسمان نگاهت منتشر شد و از آن زمان آثار متعددی را به علاقهمندان مطالعه رمان عرضه نموده است. آثار وی غالباً دارای ژانر عاشقانه و آرمانگرایانه هستند. از دیگر آثار این نویسنده معروف زن ایرانی میتوان به رمانهای استایل، شکلات تلخ، اوراکل و توسکا اشاره کرد.
نرگس آبیار نویسنده، کارگردان و فیلمنامهنویس زن ایرانی در 6 اسفند 1350 در تهران متولد شد. وی فارغالتحصیل رشتهی ادبیات فارسی است. آبیار فعالیت نویسندگیاش را از سال 1376 آغاز کرد و تاکنون بیش از سی کتاب داستان در گروههای سنی کودک، نوجوان و بزرگسال پدید آورده است.
نرگس آبیار در سال 2020 بهعنوان عضو آکادمی اسکار انتخاب شد. مجموعه داستانهای دو خط (1378) و رمانهای عروس آسمان (1379) و کوه روی شاخههای درخت (1382) ازجمله آثار این نویسنده مشهور زن ایرانی هستند.
نرگس آبیار فعالیت فیلمسازی خود را از سال 1384 با ساخت فیلمهای کوتاه آغاز کرد. اولین تجربهی او در زمینهی فیلمنامهنویسی فیلم کوتاه و مستند «بنبست مهربان» بود. فیلمهای «اشیاء از آنچه در آینه میبینید به شما نزدیکترند»، «شبی که ماه کامل شد» و برخی فیلمهای کوتاه و مستند که بیشترشان درباره جنگ ایران و عراق است، ازجمله کارهای سینمایی آبیار هستند.
سپیده شاملو مقالهنویس و نویسنده زن ایرانی در اسفندماه 1347 در تهران متولد شد. شاملو دارای مدرک کارشناسی زبان انگلیسی است. در ابتدا فعالیتش را با نوشتن مقالاتی راجع به سینما آغاز کرد و بعدها چندین رمان به زبان فارسی نوشت. محوریت آثار شاملو بر پایه زنان و مسائل روانشناختی است.
یکی از معروفترین رمانهای او رمان معروف انگار گفته بودی لیلی است که در سال 1379 موفق به دریافت جایزه ادبی هوشنگ گلشیری برای بهترین رمان شد. از دیگر آثار این نویسنده معروف زن ایرانی میتوان به رمان سرخی تو از من و مجموعه داستان دستکش قرمز اشاره کرد.
زویا پیرزاد نویسنده زن ایرانی ارمنی تبار در سال 1331 در آبادان متولد شد. مادرش از ارامنهی ایران و پدرش از ارامنهی روسی تبار بود. پیرزاد دوران تحصیلاتش را در زادگاهش آبادان سپری کرد و پس از پایان تحصیلات به تهران نقلمکان و در آنجا ازدواج کرد. او فعالیت نویسندگیاش را با ترجمه آثاری چون آلیس در سرزمین عجایب آغاز کرد و پسازآن به نوشتن چندین مجموعه داستان کوتاه و رمان پرداخت.
ازجمله آثار معروف این نویسنده معروف زن ایرانی، انتشار رمان چراغها را من خاموش میکنم در سال 1380 است. این رمان برنده جوایز ارزندهای همچون بهترین رمان سال پکا، بهترین رمان سال هوشنگ گلشیری، کتاب سال وزارت ارشاد و لوح ادبی یلدا شد. مجموعه داستان کوتاه طعم گس خرمالو پیرزاد جزء برندگان جشنواره بیست سال ادبیات داستانی 1376 است.
زویا پیرزاد در حال حاضر ساکن آلمان است و دو فرزند به نامهای ساشا و شروین دارد. اتمامی آثار او به زبان فرانسه ترجمه شده است.
فهیمه رحیمی، نویسندۀ معروف زن ایرانی در 20 خرداد 1331 در تهران متولد شد. رحیمی نویسندگی را از کودکی آغاز کرد و در 9 سالگی قطعهای ادبی با عنوان دلم برای پروانه میسوزد، نوشت. مدتی نیز به فعالیت در زمینه خبرنگاری ورزشی، ادبیات کودک و تدریس در حوزه علمیه پرداخت. سپس به کرج مهاجرت کرد و با عضویت در حلقه ادبی پروین اعتصامی، فعالیت نویسندگیاش را بهصورت جدیتر دنبال کرد.
اولین رمان فهیمه رحیمی با عنوان بازگشت به خوشبختی در سال 1369 منتشر شد. وی دارای 23 عنوان کتاب است که 7 عنوان آن جزء 47 کتاب پرفروش پس از انقلاب بوده است.
محوریت آثار رحیمی غالباً مسائل، ترسها و احساسات زنانه است. ازجمله آثار معروف این نویسنده معروف زن ایرانی میتوان به رمانهای پنجره، زخمخوردگان تقدیر، سالهایی که بی تو گذشت و پاییز را فراموش کن اشاره کرد. فهیمه رحیمی در 28 خرداد 1392 به علت ابتلا به سرطان معده درگذشت.
غزاله علیزاده نویسنده و داستاننویس زن ایرانی در 27 بهمن 1327 در مشهد متولد شد. علیزاده تنها فرزند خانوادهای ثروتمند و فرهیخته بود. پدرش تاجر و مادرش منیر سیدی شاعر و داستاننویس بود. به گفته مادرش دوران کودکی او در خانهای سرسبز و مملو از درخت و گل سپری شد.
او فردی درونگرا و باهوش بود که پس از مشاهده ذبح گوسفند در مناسبات مذهبی به گیاهخواری روی آورد. علیزاده تحصیلات خود را در دبیرستان علوم انسانی مهستی به پایان رساند. مادرش هرماه دو بار میزبان انجمن ادبی در خانه بود. این گردهماییها با حضور چهرههای برجستهی ادبی همچون سعید نفیسی، تأثیر ماندگاری بر رشد فکری غزاله داشت.
به خواست مادرش در دانشگاه تهران حقوق خواند و برای اخذ مدرک کارشناسی ارشد فلسفه و سینما و دکترای فلسفه اشراق به فرانسه رفت. پس از مرگ پدرش به ایران بازگشت. وی دو بار ازدواج کرد که حاصل ازدواج اولش با بیژن الهی، دختری به نام سلمی بود.
غزاله علیزاده فعالیت نویسندگیاش را از دههی 1340 و با چاپ داستان در مشهد آغاز کرد. نخستین مجموعه داستانی وی تحت عنوان سفر ناگذشتنی در سال 1356 منتشر شد. از معروفترین آثار این نویسنده معروف زن ایرانی میتوان به رمان دوجلدی خانه ادریسیها (1370)، شبهای تهران و مجموعه داستانی چهارراه (1373) اشاره کرد.
غزاله علیزاده در 21 اردیبهشت 1375 درحالیکه از بیماری سرطان رنج میبرد، براثر خودکشی در روستای جواهرده رامسر درگذشت.
بلقیس سلیمانی، نویسنده، منتقد ادبی و پژوهشگر زن ایرانی در سال 1342 در روستایی در نزدیکی کرمان متولد شد. وی فعالیت ادبی خود را بهعنوان محقق و منتقد ادبی آغاز کرد و با دریافت مدرک کارشناسی ارشد در رشته فلسفه، بیش از 80 مقاله انتقادی و چهار اثر تحقیقاتی منتشر ساخت.
سلیمانی در 40 سالگی بیشتر وقت خود را صرف نوشتن داستان کرد که منجر به خلق تعدادی رمان و مجموعه داستان کوتاه شد. ازجمله آثار این نویسنده معروف زن ایرانی میتوان به بازی آخر بانو، بازی عروس و داماد، اشاره کرد.
بلقیس سلیمانی در سال 1385 برنده جوایز ادبی مهرگان و نیز بهترین رمان بخش ویژهی ادبی اصفهان برای بازی آخر بانو شد همچنین داور برخی از جوایز ملی و مربی نویسندگی خلاق بوده است. داستانهای او به زبانهای انگلیسی، عربی و ایتالیایی ترجمه شده است.
عرفان نظرآهاری نویسنده و شاعر ایرانی در 17 مرداد 1353 در تهران متولد شد. وی تحصیلاتش را تا مقطع دکتری زبان و ادبیات فارسی ادامه داد و به تحقیق و تدریس در این زمینه پرداخت. وی همچنین دارای دکترای تاریخ فلسفه است.
نظرآهاری دارای آثار متنوع داستانی، شعر و پژوهشی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان و سایر حوزهها است که میتوان ردپای ماهیت عرفانی و ادبیات سنتی فارسی را در آثارش مشاهده کرد.
یکی از داستانهای مشهور این نویسنده معروف زن ایرانی داستان صلح است که در کره جنوبی منتشر و به 10 زبان دنیا ترجمه شده است. آثار عرفان نظرآهاری تابهحال جوایز زیادی همچون جایزه ادبی پروین سلیمانی، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، جایزه کتاب فصل و… را از آن خود کرده و به زبانهای بسیاری نیز ترجمه شده است.
از دیگر آثار معروف او میتوان به قلبی بزرگتر از جهان، وای اگر پرندهای را بیازاری و لیلی نام تمام دختران زمین است، اشاره کرد. وی نگارش پنج عنوان کتاب پژوهشی در ادبیات فارسی را نیز در گنجینهی آثار خود دارد.
مرجان شیرمحمدی، بازیگر، نویسنده و طراح صحنه زن ایرانی در 22 آذر 1352 در تهران متولد شد. وی فعالیت بازیگری خود را در 1374 از کارگاه بازیگری و سپس مدرسه تئاتر سمندریان آغاز کرد. در سال 1375 وارد بازیگری شد. وی همسر بهروز افخمی کارگردان ایرانی است که در آثار سینمایی زیادی نقشآفرینی کرده است.
شیرمحمدی نویسنده چند رمان و دو مجموعه داستان نیز هست. رمان بعداز آن شب (1380) و داستان کافه از مجموعه داستان یک جای امن (1384) این نویسنده معروف زن ایرانی برنده جایزهی هوشنگ گلشیری شده و تاکنون دو فیلم سینمایی از آثار او ساخته شده است. از دیگر آثار مرجان شیرمحمدی میتوان به این یک فصل دیگر است و خانه لهستانیها اشاره کرد.
سارا سالار در زمره نویسنده های معروف زن ایرانی است که در سال 1345 در زاهدان متولد شد. وی نوشتن را از سنین نوجوانی با نوشتن داستانهای کوتاه آغاز کرد و پس از مدتی به ترجمه روی آورد. درنهایت فعالیت نویسندگیاش را با نوشتن داستانهای بلند ادامه داد.
رمان احتمالاً گم شدهام (1388)، یکی از رمانهای معروف این نویسنده است که علاوه بر بارها تجدید چاپ، برنده جایزهی هوشنگ گلشیری شده است. سارا سالار همسر سروش صحت کارگردان و بازیگر معروف ایرانی است که حاصل زندگی مشترکشان فرزندی به نام سورنا است. از دیگر آثار این نویسنده میتوان به رمان هست یا نیست اشاره کرد.
زهرا عبدی، شاعر و نویسندهی جوان ایرانی در سال 1363 متولد شد. از همان سنین نوجوانی به ادبیات و بهخصوص غزلیات شمس علاقهمند بود و با الهام از آن در 15 سالگی اولین غزلیات خود را سرود. زهر ا عبدی دانشآموختهی رشته ادبیات فارسی و ادیان و عرفان دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی در مقطع کارشناسی ارشد میباشد.
اولین فعالیت این نویسنده معروف زن ایرانی در زمینه داستاننویسی در اوایل دهه نود با نوشتن کتاب روز حلزون آغاز شد که نظر بسیاری از خوانندگان را جلب کرد. ازجمله آثار زهرا عبدی میتوان به مجموعه شعر «شهرزاد» و «تو با خرس سنگینتر از کوه رقصیدهای» و نیز رمانهای ناتمامی (1395) و تاریکی معلق روز اشاره کرد.
رمان ناتمامی بهعنوان بهترین رمان سال، جایزه ادبی هفتاقلیم را از آن خود کرد و به مرحله ماقبل نهایی جایزه احمد محمود راه یافت. همچنین رمان تاریکی معلق روز بهعنوان یکی از ده رمان برتر سال 98 انتخاب شد.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
وب سایت
شبکههای اجتماعی
مجموعهی کتابانه از زمستان سال 1386 شروع به فعالیت فرهنگی خود کرد. این فروشگاه ابتدا کار را در زمینهی کتابهای کمک درسی و کنکوری آغاز نمود. با گذشت 1 سال و حضور کارکنان باانگیزه، توانایی مجموعه افزایش یافت و مدیریت کتابانه تصمیم به اضافه کردن سایر شاخهها همچون: آموزش زبان، کتابهای عمومی، کودک و نوجوان و دانشگاهی گرفت. فروشگاه کتابانه جهت خدمت رسانی بیشتر و بهتر به مخاطبان، از سال 1394 با حفظ فعالیتهای قبلی خود شروع به راهاندازی بستر فروش آنلاین کتاب نمود. سایت فروشگاه کتابانه با آزمون و خطاهای فراوان هماکنون با مزایا و امکانات بسیاری در حال فعالیت است. کتابانه همواره میکوشد گام هایی نوآورانه بردارد. از اینرو ایجاد بستر فروش قانونی کتابهای الکترونیک و کتابهای صوتی از برنامههای این فروشگاه می باشد. اگر شما استعداد و اشتیاق انجام کارهای خلاقانه و نوآورانه دارید و اهل مطالعه میباشید جهت همکاری با ما در ارتباط باشید.
کد تایید *
در تازه ترین شماره فصلنامه بررسی کتاب ویژه ادبیات، که به همت مجید روشنگر، ناشر، منتقد ادبی و مترجم ساکن لس آنجلس امسال بیستمین سال انتشار خود را پشت سر گذاشت و تمرکز آن بر روی ادبیات مهاجرت است، علاوه بر چند گفتگوی ادبی، نقد کتاب و شعر تازه، چند داستان کوتاه و اشعاری از نویسندگان و شعرای ایرانی و آمریکایی، مطلبی تحت عنوان «مروری بر داستان نویسی زنان ایران» نیز به چاپ رسیده است که توسط پژوهشگر و نویسنده ایرانی ساکن قطر، مهتاب کرانشه نوشته شده است.این مطلب مروری است بر تاریخچه نویسندگی زنان در ایران که در طول چند دهه توانسته اند موقعیت خود را در عرصه ادبیات ایران، به جایگاه تثبیت شده ای برسانند. آنان در حوزه داستان به خصوص ادبیات داستانی کودکان و نوجوانان، رمان، نمایشنامه و فیلمنامه آثار پرباری را ارائه داده اند که به رقابت با آثار مردان می پردازد.خانم مهتاب کرانشه در ادامه این مطلب می نویسد: «گفتنی تر این که بیشتر این ها نشانه ای از دفاع از موجودیت، جنسیت، هویت ملی و فرهنگی و دینی و علمی زنان در کنار و یا برابر مردان است. بنابراین باید اعلام کرد که زنان داستان نویس امروز ایران سهم ارزشمند و در خور توجهی از داستان نویسی امروز جهان را به خود اختصاص داده اند و آثارشان از هر حیث شایسته توجه و ترجمه، نقد و تجزیه و تحلیل است.»خنم کرانشه می نویسد: «داستان نویسی زنان علاوه بر پیوندی که با عرصه ادب به طور کلی دارد از سوی دیگر نشانه بسیار مهمی از تحول اجتماعی، فرهنگی و انسانی بسیار عمیقی است که در صد سال گذشته در عرصه زندگی زنان در ایران رخ داده است. تحولی همراه با تلاطماتی گاه خشن، گاه بالنده، گاه حقیر و گاه گشاینده.»با مروری بر تاریخچه حضور زنان نویسنده و داستان نویس ایرانی به شیوه و سبک امروز در صحنه ادبیات ایران کرانشه می نویسد: «این شیوه و سبک امروزی داستان نویسی از سال ۱۳۲۰ شمسی پدید آمدند و آثار نخستین آن ها اسیر کلیشه های ادبیات مردانه بود. با این تفاوت که این زنان خیلی نگران ترند و دائما زنگ اخلاق را به صدا در می آورند. نخستین نویسندگان زن هدف از داستان نویسی را تربیت و تهذیب اخلاق می دانستند تا همجنسان خود را از خطرهایی که در پیرامونشان هست آگاه سازند. ایراندخت تیمورتاش اولین زنی است که در سال ۱۳۰۹ کتاب داستاناش را منتشر کرد.»بنا بر شواهد، این روند نوشتن تا دهه ۴۰ شمسی ادامه پیدا می کند اما از این تاریخ به بعد ناگهان تحولات تازه ای در ادبیات زنان بوجود می آید: «منتقدان و تاریخ نگاران ادبی در ایران، سال ۱۳۴۸ – سال انتشار رمان سوشون – را آغاز داستان نویسی زنان و سیمین دانشور را مادر و اولین قلم به دست این زمینه می دانند. این داستان که در زمان انتشارش یک حادثه بزرگ ادبی و سیاسی بود، تا به حال ۱۵ بار تجدید چاپ شده است. آخرین چاپ آن با تیراژ ۱۵ هزار نسخه منتشر شد که در مقیاس های ایران بسیار بالا است. سوشون اولین رمانی است که نویسنده، راوی و شخصیت اول آن زن است هر چند که شخصیت مرکزی و محوری آن یک مرد است. آثار دیگر دانشور مجموعه داستان به کی سلام کنم و جزیره سرگردانی و چند اثر دیگر است.»پس از سیمین دانشور، چند زن دیگر داستان نویس مانند شهرنوش پارسی پور، گلی ترقی، مهشید امیرشاهی، مهری یلفانی، شکوه میرزادگی، پرتو نوری علاء و غزاله علیزاده و چند تن دیگر در سال های قبل از انقلاب چند رمان و داستان کوتاه منتشر کردند. اینان آن دسته از نویسندگانی هستند که داستان نویسی را از دهه چهل و پنجاه شمسی آغاز کرده اند.«کوچه بن بست» اولین اثر مهشید امیرشاهی در سنین هفده سالگی به اتمام رسیده است. این نویسنده هم چنین نویسنده مجموعه داستان های «سار بی بی خانوم»، «بعد از ظهر آخر» و «منتخب داستان ها» می باشد. در سال های بعد از انقلاب مهشید امیرشاهی دو کتاب «در سفر» و «در حضر» را به چاپ رسانید.گلی ترقی قصه نویسی را از نوجوانی تجربه کرد. اولین کتاب او مجموعه داستانی است به نام «من چه گوارا هستم» که از مضمونی اجتماعی برخوردار است. ترقی بعد از انقلاب به پاریس رفت و فعالیت های ادبی خود را در آنجا ادامه داد. آثار داستانی گلی ترقی با خلق داستان «خانه ای در آسمان» به اوج می رسد. زنان داستان های گلی ترقی، آرزو دارند تا در جایگاه های واقعی خود – مادر، همسر، دختر، قرار بگیرند. گلی ترقی با طراحی فضاهای شیرین و غریب سعی در برآوردن این آرزوی زنانه دارد. مردان داستان های ترقی، نه خیلی تیزهوش تر از زنانند و نه برتری خاصی به زنان دارند اما دوست دارند که سالار باشند و شاید این تداعی همان نظام سنتی باشد که حاکم بر داستان های او است. گلی ترقی نخستین فیلمنامه نویس زن نیز هست و نخستین فیلمنامه ای که نوشت به نام «بی تا» با شرکت گوگوش در سال ۱۳۵۱ به اکران عمومی در آمد. در اغلب آثار گلی ترقی، زنان به نسبت از قدرت و قابلیت های بیشتری در اداره زندگی برخوردارند واغلب راهبر و راهنمای مردانند.شهرنوش پارسی پور از شانزده سالگی داستان هایش را در نشریات مختلف به چاپ می رساند. آداب صرف چای در حضور گرگ، طوبا ومعنای شب، سگ و زمستان بلند و زنان بدون مردان از آثار منتشر شده اوست. از لحاظ سبک نوشتاری، داستان های پارسی پور در هاله ای از ابهام و پیچیدگی فضای بیمار جامعه ایران قبل از انقلاب و اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن ترسیم شده است. او در نوشتارهای خود به مکاتب ادبی سوررئالیسم و رئالیسم جادویی نظر دارد و مضامین عرفان شرقی ایران، هند و چین در آن ها کاملا مشهود است. موضوع اصلی داستان های شهرنوش پارسی پور اغلب زندگی زنانی است که در جامعه پناهگاه مطمئنی نمی یابند به همین دلیل در دام تباهی گرفتار می شوند.غزاله علیزاده که اولین کتابش «بعد از تابستان» در سال ۱۳۵۵ منتشر شد، بعدها سفر ناگذشتنی، مجموعه سه داستان کوتاه و رمان دوجلدی «خانه ادریسی ها» و «چهار راه» را منتشر ساخت که با این مجموعه داستان، نام او به عنوان نویسنده ای معتبر در قصه نویسی معاصر ایران به ثبت رسید.در داستان های علیزاده زوج ها همیشه دردی جانکاه را تحمل می کنند. دردی که آن ها را به تنهایی و انزوا می کشاند. این نویسنده هر چند هرگز نگاهی یک سویه در داستان هایش نداشته است اما نقش زنان را به دلیل کمرنگ بودن آن در طول تاریخ، در داستان های خود برجسته نشان داده است. مهتاب کرانشه در ادامه این مطلب می نویسد: «در سال های بعد از انقلاب، روند داستان نویسی زنان با رشدی انفجاری مواجه شد. به طور مثال بر اساس پژوهشی از سال ۱۳۷۰ به بعد میزان ادبیات زنان در ایران به ۱۳ برابر دهه پیش از آن می رسد که پدیده ای است قابل بررسی. شهرنوش پارسی پور در این رابطه می گوید: «تجربه انقلاب و جنگ و پیامدهای اقتصادی و روانی آن زنان را به میدان حادثه پرتاب کرده است و این گویا یک فرمان تاریخی است. من می نویسم چون اندیشیدن را آغازیده ام و می خواهم بدانم کیستم.»در ده سال گذشته، پرفروش ترین رمان های ایرانی را زنان نوشته اند. بامداد خمار نوشته فتانه حاج سید جوادی ۴۷ بار و سهم من نوشته پرینوش صنیعی ۱۴ بار تجدید چاپ شده است. هر چند این رمان ها داستان هایی خطی هستند که در مضمون آن ها جریانی از پند و اندرز رونمایی می کند و شاید بتوان آن ها را نسخه های تکراری از نوشته های نویسندگان زن دهه ۲۰ دانست اما با نثری شیوا و روان از جذابیت خاصی برای خواننده برخوردار اند و در مضمون، این داستان ها سهم معلق در هوای زنان را که می خواهند خارج از دالان های تاریک اجتماعی حرکت کنند مثل یک علامت سوال بزرگ پیش روی خواننده می گذارند.خانم کرانشه در این بخش از مطلب خود اشاره ای به برخی از برجسته ترین داستان نویسان زنان حال حاضر از جمله فریبا وفی دارد که دو داستان «پرنده من» و «رویای تبت» او برنده جایزه های متعدد شده است و می نویسد: «بخش بزرگی از ادبیات داستانی ما چه زنانه و چه مردانه با انگیزه انتقال روایت و نگاه نویسنده از واقعیات به مخاطب آن نوشته شده است. یعنی نویسنده می خواهد بگوید من این واقعه تاریخی، این واقعیت فرهنگی واین مشکل اجتماعی را این گونه دیده ام و این دیدگاه خود را، یا گزارش گونه و یا در لابلای ماجراهای تخیلی یا تاریخی نقل می کند. با ورود زنان به دنیای داستان نویسی، طبیعتا یک رشته واقعیات ویژه زندگی زنان با نگاه زنانه به بن مایه های داستان نویسی افزوده شد و از آنجا که زنان نویسنده هم به طور طبیعی دردآشنای این واقعیات بودند و هم خود را نسبت به آن ها متعهد می دانستند، داستان هایی نوشتند افشا گرانه و دادخواهانه در باره فقر زنان، درباره موقعیت پایین تر زنان در جامعه نسبت به مردان، درباره رها ماندگی و واگذاشتگی زنان پس از طلاق و بی پناهی آنان. درباره باورهای ریشه داری که در خصوص دختران و زنان در ذهن جامعه وجود دارد.»کرانشه می نویسد: «این موضوع ها را می توانیم در یک رده افشای مظالم قرار دهیم که دنیای سنتی را نشانه می گیرد. مثلا در بسیاری از نوشته های اولیه منیرو روانی پور می توان این بن مایه را سراغ کرد. روانی پور از جمله زنان نویسنده ای بود که در دهه شصت شمسی در فضای مردانه ادبیات داستانی ایران درخشید و آثاری با حس و حال بومی و غریب نوشت که با استقبال مخاطبان روبه رو شد.از دیگر نویسندگان مطرح زن بعد از انقلاب باید از فرخنده آقایی برنده جایزه گلشیری نام برد و از زویا پیرزاد که از نوعی رمان نویسی زنانه پاکیزه و راحت اما پرنکته و کم اندوه پیروی می کنند. در کتاب های پرخواننده زویا پیرزاد از جمله «چراغ ها را من خاموش می کنم» زنانی را می بینیم که درگیر التیام زخم ها و هم چنین خودیابی هستند. زنان این کتاب ها فقیر نیستند، مورد تجاوز جنسی یا بدرفتاری های پرفاجعه قرار نگرفته اند اما نیازمند و در آرزوی همدلی و تفاهم با همسرشان، فرزندانشان و حتی مادرشان هستند.در بخش های پایانی مقاله مروری بر داستان نویسی زنان ایران، مهتاب کرانشه می نویسد: «داستان نویسی زنان ایرانی در خارج کشور، هم زمان و هم عرض داستان نویسان داخلی پیش می رود و این تم نوشتاری که به «ادبیات مهاجرت» معروف شده است شاخه ای جداگانه در ادبیات ایران محسوب می شود که چه از نظر زبان و چه از نظر مضمون ویژگی های خودش را دارد.»ملیحه تیره گل، منتقد ادبی، پژوهشگر و نویسنده کتاب «مقدمه ای بر ادبیات تبعید» گفته است: «زن نویسنده مهاجر در دو زمینه از مردان نویسنده پیشی گرفته است: شکستن تابوهای فرهنگی یا دست کم رویارویی بدون خودفریبی با آن ها که در آثار زنان از سطح کلام فراتر رفته و به معنا رسیده است. دوم توفیق نسبی در شناسایی خود، یعنی دستیابی به استقلال درونی که محصول زمینه اول است.»اما در هرحال نباید فراموش کرد که زنانی که امروز می نویسند و می درخشند میراث دار زنانی هستند که دیرسالی است در برهوت جامعه مردسالار خشن و متعصب، کوره راه ها را در نوردیدند و با تگناهای بی شماری مبارزه کردند و راه را تا اندازه ای گشودند و به نسل های بعد از خود فرصت دادند که بر شانه های آن ها بایستند و دستان خود را به لبه دیوار مساوات برسانند.
* برگرفته از سایت فارسی ص د ا ی آ م ر ی ک ا
0
دیدگاهتان را بنویسید