صفحههایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند بیشتر بدانید
بازدید محتوا
همکاری
ابزارها
نسخهبرداری
داستان دخترک کبریت فروش نوشته کدام نویسنده اس
در پروژههای دیگر
فهرست
دخترک کبریتفروش (به دانمارکی: Den Lille Pige med Svovlstikkerne) نام داستان کوتاهی از نویسنده و شاعر بنام دانمارکی، هانس کریستیان آندرسن است که نخست در دسامبر ۱۸۴۵[۱] به چاپ رسید. این داستان دربارهٔ دخترک کبریتفروش فقیری است که در سرمای منجمدکنندهٔ شب سال نو سعی دارد تا کبریتهایش را به مردمی که مشغول خرید هستند بفروشد اما کسی به او توجهی نمیکند و او که در پایان شب یکه و تنها در خیابان باقیمانده است با روشن کردن تکتک کبریتها و دیدن رویاهایش در نور آنها در گوشهٔ خیابان از سرما جان میسپارد.
همچنین اقتباسهایی در قالب فیلمهای پویانمایی و یک فیلم تلویزیونی موزیکال[۲] از این داستان صورت گرفتهاست.
در شب سال نو، دخترکی فقیر و ژندهپوش که از شدت سرما به خود میپیچد سعی دارد تا کبریتهایش را به مردمی که برای خرید سال نو آمدهاند بفروشد اما کسی توجهی به او نمیکند. پدر دخترک او را تهدید کرده که اگر تمام کبریتهایش را به فروش نرساند حق بازگشت به خانه را ندارد و اکنون که شب سربرآورده و خیابانها خالی از مردمی شده که در کنار آتش گرم خانههایشان مشغول جشن گرفتن سال جدید هستند، او تک و تنها با کبریتهایی که به فروش نرفتهاند باقیمانده و جرأت بازگشت به خانه را ندارد.
سرما بیداد میکند و دخترک درگوشهای پناه میگیرد و برای گرم کردن خود شروع به روشن کردن کبریتهایش میکند. در نور کبریتها، او صحنههای دلپذیری همچون درخت کریسمس و شام سال نو را میبیند. سپس سرش را رو به آسمان گرفته و شهابی را میبیند و به یاد مادربزرگ درگذشتهاش میافتد که به او گفته بود این ستارهها نشانگر مرگ کسی هستند. با یاد مادربزرگش، دخترک کبریت دیگری را روشن میکند و در نور آن مادربزرگش را میبیند. دخترک تا آنجا که میتواند تمام کبریتهایش را یکی پس از دیگری روشن میکند تا مادربزرگش که تنها کسی بوده که دخترک را دوست داشته و به او محبت میکرده بیشتر در کنارش باقی بماند. دخترک میمیرد و مادربزرگش روح او را با خود به بهشت میبرد.
صبح روز بعد، مردم پیکر بیجان دخترک را، با گونههایی سرخ و لبخندی بر لب در کنار کبریتهای سوختهاش در گوشهٔ خیابان پیدا میکنند. مرگ او آنها را اندوهگین ساخته و میگویند که او برای گرم کردن خودش این کبریتها را آتش زده است، اما چیزی که نمیدانند این است که دخترک در نور شعلهٔ این کبریتها چه مناظر دلپذیری را دیده است و چگونه آغاز سال نو را در کنار مادربزرگش جشن گرفتهاست.
این داستان که پر از احساسات انسانی یک دختر بچه میباشد در ایران بسیار مورد استقبال قرار گرفت و تبدیل به یکی از پربینندهترین برنامه کودک در ایران شد. در همین راستا یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی محسن صرامی دلیل دوباره مطرح شدن این فیلم را جنبش فکری دخترک ولاشان دانست. لازم است ذکر شود این جنبش فکری بزرگترین گروههای فیسبوکی و وبلاگ نویسی ایران موسوم به درد و دل دخترک را دارند.[۳][۴][۵]
دخترک کبریت فروش نام داستان کوتاهی از نویسنده و شاعر مشهور دانمارکی، هانس کریستیان آندرسن است که نخستین بار در دسامبر ۱۸۴۵ به چاپ رسید. این داستان دربارهٔ دخترک فقیری است که در سرمای منجمد کنندهٔ شب سال نو سعی دارد تا کبریت هایش را به مردمی که مشغول خرید هستند بفروشد اما کسی به او توجهی نمی کند و …
شب سال نو بود. هوا سرد بود. برف می بارید. دخترک کبریت فروش، در خیابان های سرد و پر برف می گشت و با صدای بلند می گفت: «کبریت … کبریت دارم، خواهش می کنم بخرید!» اما کسی به او اعتنایی نمی کرد. همه تند و تیز از کنارش می گذشتند و می رفتند. زنی از دور پیدا شد. دخترک به طرفش دوید و التماس کرد: «خانم، خواهش می کنم از من کبریت بخرید!» – لازم ندارم دخترجان. در خانه، کبریت زیاد دارم. برف تندتر می بارید. دخترک از سرما می لرزید. – وای، چقدر سرد است! باید به خانه برگردم، اما نه … تا کبریت ها را نفروشم نمی توانم برگردم، چون پدرم دوباره کتکم می زند.
دخترک ایستاد. دستهای زخ زده خود را جلوی دهانش برد و به آنها «ها» کرد؛ و بعد دوباره به راه افتاد. – کبریت … کبریت دارم، خواهش می کنم بخرید! يک چوب كبريت برداشت و آن را روشن كرد، دختر كوچولو احساس كرد جلوی شومينه ای بزرگ نشسته است پاهايش را هم دراز كرد تا گرم شود اما شعله خاموش شد و ديد ته مانده كبريت سوخته در دستش است.
كبريت ديگری روشن كرد خود را در اتاقی دید با میزی پر از غذا. خواست بطرف غذا برود ولی كبریت خاموش شد. سومين كبريت را روشن كرد، ديد زير درخت كريسمس نشسته ، دختر كوچولو می خواست درخت را بگيد ولی كبريت خاموش شد. ستاره دنباله داری رد شد و دنباله آن در آسمان ماند. دختر كوچولو به ياد مادربزرگش افتاد. مادربزرگش هميشه مي گفت: اگر ستاره دنباله داری بيافتد يعنی روحی به سوی خدا می رود. مادر بزرگش كه حالا مرده بود تنها كسی بود كه به او مهربانی می كرد.
تعداد بازدید: 1,663 بار
داستان دخترک کبریت فروش نوشته کدام نویسنده اس
عنوان کتاب: دخترک کبریت فروش
نویسنده: هانس کریستیان آندرسن
مترجم: مریم بینایی
تعداد صفحات کتاب: 26 صفحه
زبان کتاب: فارسی
حجم فایل: 5.87 مگابایت
نوع فایل: PDF (RAR)
منبع: شهر کتاب
#wd-62d8275c9f7e2 a{background-color:#55d4e8;border-color:#55d4e8 !important;}#wd-62d5abfdbeeca a{background-color:#52f265;border-color:#52f265 !important;}#wd-62d29edb7835a a{background-color:#efc769;border-color:#efc769 !important;}
دکمه دانلود قابل مشاهده برای کاربران VIP
برای مشاهده زندگینامه و دسترسی به تمام کتاب های هانس کریستیان آندرسن کلیک کنید.
از این قسمت می توانید دسته بندی یا نویسنده مورد نظر خود را انتخاب کنید و به همه کتاب های منتشر شده در سایت دسترسی داشته باشید و یا اسم کتاب مورد نظر خود را جستجو کنید.
کاربران عزیز در صورت تمایل می توانید با کلیک روی آیکون های زیر ما را در اینستاگرام دنبال کنید. همچنین با عضویت در کانال رسمی شهرکتاب می توانید به همه مطالب سایت در تلگرام دسترسی داشته باشید.
داستان زندگی یک نوزاد است كه از سانحه ی كشتی نجات پیدا می كند ولی ماجرای زندگی اش از وقتی آغاز می شود كه مردی عجیب ولی دوست داشتنی او را با خود به خانه اش می برد. چارلز و سوفی تصمیم می گیرند به پاریس سفر كنند…
اثری ارزشمند برای تمام آنهایی است که میخواهند از احساسها و عواطف دردناک، اعتیاد، وسواس فکری، فشار و وابستگیهای عاطفی رها شوند. دگرگون کردن زندگی، به معنای پیدا کردن شغل، همسر جدید، بیرون رفتن از خانۀ پدر و مادر…
همسر فرعون زمانی که به درگاه الهی دعا کرد، گفت: خداوندا من را از شر فرعون و فرعونیان نجات بده. ایشان دعا نکرد که خدا، من را فقط از شر فرعون رهایی بده. این به دان معنا است که باید مسلک و مسیر فرعونیان از بین برود نه فقط یک فرعون.
در این اثر پژوهشگر با مراجعه به منابع کهن موجود تا قرن هشتم به تعریف زوایای پنهان و آشکار تاریخ واقعه کربلا میپردازد. مخاطب در این کتاب ارزشمند ضمن اطلاع از چگونگی بروز حوادث، از اوضاع و احوال شهرهای مهم…
جذب به دین یک ضرورت است، اما پرداختن به این ضرورت عوارضی هم دارد. با اصلاح روشها و برنامه های می توان این عوارض را به حداقل رساند. مهمترین اصلاح، اولویت دادن به سرمایه گذاری بر روی خوب ها و تلاش برای خوب تر…
پدر تئو، او را ترک کرده و حالا، خانواده ی دوستی ثروتمند از تئو نگهداری می کنند. سردرگمی از شروع زندگی جدید، اذیت و آزار همکلاسی هایی که نمی دانند چگونه با او صحبت کنند و از همه مهمتر، رنج غیرقابل تحمل فقدان مادر…
گرنت کاردون، کارشناس فروش توضیح می دهد، دانستن اصول فروش شرط موفقیت در هر نوع از آن است. در کتاب حاضر، کاردون تکنیک ها و رویکردهای لازم برای تسلط بر هنر فروش که در هر کوچه و خیابان گفته می شود را خراب می کند…
لیزا کلاین در اولین رمان تاثیرگذار خود، با وفاداری به چارچوب نمایشنامه شکسپیر، حوادث غم انگیز قلعه آشفته السینور را گزارش می کند. اگر از خواندن نمایشنامه هملت لذت برده اید، خواندن کتاب افلیا هم برای شما لذت بخش خواهد بود…
قبل از واقعه ترامپ به نظرمان میرسید که همه چیز در حال بهتر شدن است؟یادتان هست؟ در کتاب نه گفتن کافی نیست نائومی کلاین روزنامهنگار جهانی تحسین برانگیز، نویسنده پرکار و پرفروش نشانمان میدهد که ما چگونه به این مرحله…
قهرمان این رمان یک شوالیه دلیر از افسانههای قرون وسطی نیست؛ او نماینده مردم جامعهای است که میخواهند طعم استقلال را بچشند و دور از نزاع و درگیری ویرانکننده باشند. او با تمام سادگیاش، نماد مقاومت مردم چک در برابر…
کتاب انسان کامل مجموعهای از سیزده سخنرانی استاد مرتضی مطهری در رمضان سال ۱۳۵۳ است. استاد مطهری در همان سالها این سخنرانیها را بهعنوان انسان کامل در مساجد تهران ایراد کرد. در آن ایام بیشتر مخاطبهای…
سلام
سلام
راجع به کتاب دخترک کبریت فروش
بسیار زیبا و غم انگیز بود 😥
سلام یسنا جان. ایشالا که همیشه دلت شاد باشه. بهت یه کتاب خوب معرفی میکنم اگه دوست داشتی بازم نظرتو بهم بگو
کتاب من جوکترینم
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام *
ایمیل *
ذخیره نام، ایمیل و وبسایت من در مرورگر برای زمانی که دوباره دیدگاهی مینویسم.
شهرکتاب منبعی از کتاب های الکترونیکی است که تیم مدیریتی سایت تلاش کرده است تا محتوایی باارزش و با کیفیت در اختیار علاقمندان قرار دهد. در این مجموعه سعی شده است حقوق ناشر حفظ شود و همچنین از نویسندگان و مترجمانی که مایل به همکاری با ما هستند استقبال شود. به صورت کلی کتاب های سایت به دو دسته رایگان (قابل دانلود برای همه بازدیدکنندگان) و اشتراکی ( قابل دانلود فقط برای کاربران Vip) تقسیم شده است که پس از دانلود، فایل pdf در گوشی یا کامپیوتر شما ذخیره می شود و همیشه می توانید به صورت آفلاین مطالعه کنید و لذت ببرید.داستان دخترک کبریت فروش نوشته کدام نویسنده اس
نام کاربری یا آدرس ایمیل *
رمز *
ورود
هنوز حساب کاربری ندارید؟
برای دانلود قانونی کتاب دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
برای دانلود قانونی کتاب دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
کتاب دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر، شامل آثار زیبا و به یاد ماندنی هانس کریستین آندرسن است که مورد اقتباسهای متعدد سینمایی و تلویزیونی نیز قرار گرفته. فقر و گرسنگی و مشکلات جامعه در این داستانها قابل درک بوده و احساسات را در هم میآمیزد.
دخترک کبریتفروش که یکی از معروفترین آثار کریستین آندرسن است که نخست در دسامبر 1845 به چاپ رسید. این داستان دربارهی دخترک کبریتفروش فقیری است که در سرمای منجمد کنندهی شب سال نو سعی دارد تا کبریتهایش را به مردمی که مشغول خرید هستند بفروشد، اما کسی به او توجهی نمیکند و او که در پایان شب یکه و تنها در خیابان باقی مانده است. با روشن کردن تک تک کبریتها و دیدن رویاهایش در نور آنها در گوشهی خیابان از سرما جان میسپارد.
هانس کریستین آندرسن (Hans Christian Andersen)، نویسنده معروف اهل دانمارک است که از معروفترین کتابهایش میتوان از پری دریایی کوچولو، پری جنگلی، بندانگشتی، جوجه اردک زشت، زندگی من، ملکه برفی، دخترک کبریت فروش و لباس جدید امپراتور نام برد.داستان دخترک کبریت فروش نوشته کدام نویسنده اس
در بخشی از کتاب دختر کبریتفروش و 53 داستان دیگر (The complete fairy tales and stories-The little match girl) میخوانیم:
سوز سرما قیامت مىکرد، برف مىبارید و هوا رو به تاریکى مىرفت. آخرین شامگاه سال بود، شب سال نو. در این هواى سرد و تاریک دخترکى در خیابان مىپلکید. یک لاقبا و پا و سر برهنه بود. از خانه که آمد بیرون دمپایى پایش بود؛ اما برایش خیلى بزرگ بود راستش، دمپایىها مال مادرش بود. وقتى دخترک داشت از وسط خیابان شتابزده مىگذشت تا از سر راه کالسکه تیزرویى کنار برود، هر دو دمپایى را گم کرده بود. یک لنگهاش را نتوانست پیدا کند، و لنگه دیگر را پسرکى درر بوده و هرّهکرّهکنان فریاد زده بود که وقتى صاحب طفلى شود، آن را ننویش مىکند.
و حالا دحترک بیچاره پاى برهنه کوچه و خیابانها را گز مىکرد. پاهایش از سوز سرما ورم کرده و قرمز شده بود. دستهاى چوبکبریت به دست داشت و بیش از آن در جیب پیشبندش بود. تمام روز نه کسى از او خرید کرده و نه یک پاپاسى کف دستش گذاشته بود. سرما زده و گرسنه، در شهر پرسه مىزد؛ چشمش از زندگى ترسیده بود، طفلک بیچاره! دانههاى برف رو گیس دراز بورش مىبارید. خرمن گیسوانش به زیبایى تمام پشت گردنش حلقه شده بود، اما او به این طور چیزها هیچ وقت توجهى نمىکرد. از پنجره تمام خانهها نور مىتابید، و بوى بریان شدن غاز در سراسر خیابان به مشام مىرسید. خب، شب سال نو بود دیگر و همین فکر او را به خود مشغول مىکرد.
بارى، رفت رو سکو کوچک وسط دو خانه نشست و پاها را زیرش جمع کرد. اما بیشتر سردش شد. مىترسید برگردد به خانه، چون یکدانه کبریت هم نفروخته بود و نگران بود احتمالاً از پدرش کتک بخورد. به علاوه، خانهاش دستکمى از سرماى خیابان نداشت. در یک اتاق زیرشیروانى سفالى زندگى مىکرد. با آنکه آنها سعى کرده بودند سوراخها و شکافهاى بزرگ را با کاه و کهنهپ ارههاى بگیرند، باد زوزهکشان به درون مىوزید.
مادر آقتى
سوزن رفوگرى
ناقوس
مادربزرگ
تپه پریان
کفشهاى قرمز
مسابقه پرش
دخترک چوپان و دودکش پاککن
هولگرِ دانمارکى
دخترک کبریتفروش
زندانى
از برج و باروى دژ
از پنجرهاى در وارتوف
کهنهچراغ خیابان
همسایهها
سوارى شگفتآور تاک کوچولو
تاک کوچولو
سایه
خانه قدیمى
یک چکه آب
حلزونهاى پیر بزرگ
خانواده شادکام
مرغ ققنوس
آلبومِ خاموش
سنگ گور قدیمى
فرقى هست
زیباترین گل رُز عالم
قصه سال
روز آخر
راستِ راست است!
پرواز غوهاى شمالى به خارج
آشیانه غوها
خوشخلق
غصه
هر چیز به جاى خود نکوست
معامله کردن دانشجو
جن و بقال
هزاره
زیر درخت بید
پنج نخود از یک غلاف
برگى از آسمان
بیعار بود
گفتگو فرشتهها درباره بچه
آخرین مروارید
دو دختر
قلک
ایب و کریستیناى کوچولو
هانسِ پخمه
قصهاى قدیمى به روایت نو
راه پُرخار
خدمتکار
بطرى
کیمیا
راه پختن سوپ رو قلاب سوسیس
دکه فلفلفروش
شبکلاه فلفلفروش
«چیزى»
برای دریافت کتاب دخترک کبریت فروش و 53 داستان دیگر و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتابها و نظرات کاربران درباره کتابها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.
کتابها در اپلیکیشن کتابراه با فرمتهای epub یا pdf و یا mp3 عرضه میشوند.
ارسال کتابراه به دوستان از طریق پیامک یا ایمیل
اشتراک در تلگرام
اشتراک در توییتر
اشتراک در فیسبوک
اشتراک در واتس آپ
اشتراک در لینکداین
اشتراک در گوگل پلاس
کتابراه مرجع قانونی دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است که امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان، مجله و کتاب صوتی و همچنین خرید کتاب الکترونیک از طریق موبایل تبلت و رایانه برای شما فراهم میکند. شما با استفاده از کتابراه همیشه و همه جا به کتابها و کتابخانه خود دسترسی دارید و میتوانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید. در کتابراه برای همه سلیقهها از داستان، رمان و شعر تا روانشناسی، تاریخی، علمی، موفقیت و… کتابهایی پیدا می شود. همچنین در کتابراه هزاران کتاب رایگان نیز قابل دانلود است. اپلیکیشن کتابخوان کتابراه برای اندروید، IOS و ویندوز در دسترس است.
برای دانلود قانونی کتاب دخترک کبریت فروش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
برای دانلود قانونی کتاب دخترک کبریت فروش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
کتاب دخترک کبریت فروش به قلم شاگاهیراتا از مجموعه قصههای شیرین جهان، یکی از مشهورترین آثار کلاسیک جهان است که در میان مردم ایران نیز طرفداران بسیاری داشته. این اثر پرفروش روایت تلخ زندگی دختر بچهای فقیر را بازگو میکند که در شب کریسمس قصد دارد کبریتهایش را به عابران پیادهای که برای خرید سال نو آمدهاند، بفروشد.
دخترک کبریت فروش (The Little Match Girl) اولین بار در سال 1845 منتشر شد. این اثر شگرف و پر احساس که توانسته فقر، گرسنگی و… را به شکلی قابل لمس به تصویر بکشد، قصهای کودکانه از سرگذشت دختر کوچولوی فقیری است که در سرمای شدید کریسمس سعی دارد تا کبریتهایش را به فروش برساند، ولی هیچکدام از مردم شهر به او توجه نمیکنند.
در نهایت دختر کوچولو که آخر شب تک و تنها در خیابان مانده است. با آتش زدن تک تک کبریتهایش و دیدن آرزوهایش در نور آنها در گوشهی خیابان از سرما یخ زده و میمیرد.داستان دخترک کبریت فروش نوشته کدام نویسنده اس
لازم به ذکر است بدانید از این اثر پر احساس و معروف آثار سینمایی و نمایشی بسیاری ساخته شده است.
این داستان مشهور برای کلیه کودکان دبستانی قطعا آموزنده و دلنشین خواهد بود.
مردم بدن سرد دخترک را بلند کردند و به کلیسا بردند. همه برای آرامش روح او دعا خواندند، اما هیچکس نمیدانست دخترک در میان شعله کبریتها، چه چیزهای قشنگی دیده بود و با چه شادی بزرگی، به آسمان پرواز کرده بود. حالا او در بهشت بود. کنار مادر و مادربزرگش. آنها سال نو را در بهشت جشن گرفته بودند. شاید اگر مردم خوب گوش میدادند، صدای خنده و شادی دخترک را از بهشت میشنیدند
برای دریافت کتاب دخترک کبریت فروش و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتابها و نظرات کاربران درباره کتابها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.
کتابها در اپلیکیشن کتابراه با فرمتهای epub یا pdf و یا mp3 عرضه میشوند.
ارسال کتابراه به دوستان از طریق پیامک یا ایمیل
اشتراک در تلگرام
اشتراک در توییتر
اشتراک در فیسبوک
اشتراک در واتس آپ
اشتراک در لینکداین
اشتراک در گوگل پلاس
کتابراه مرجع قانونی دانلود کتاب الکترونیکی و دانلود کتاب صوتی است که امکان دسترسی به هزاران کتاب، رمان، مجله و کتاب صوتی و همچنین خرید کتاب الکترونیک از طریق موبایل تبلت و رایانه برای شما فراهم میکند. شما با استفاده از کتابراه همیشه و همه جا به کتابها و کتابخانه خود دسترسی دارید و میتوانید به سادگی از هر فرصتی برای مطالعه استفاده کنید. در کتابراه برای همه سلیقهها از داستان، رمان و شعر تا روانشناسی، تاریخی، علمی، موفقیت و… کتابهایی پیدا می شود. همچنین در کتابراه هزاران کتاب رایگان نیز قابل دانلود است. اپلیکیشن کتابخوان کتابراه برای اندروید، IOS و ویندوز در دسترس است.
دخترک کبریت فروش (The Little Match Girl) نام داستان کوتاهی از نویسنده و شاعر بنام دانمارکی، هانس کریستین آندرسن است که نخست در دسامبر ۱۸۴۵ به چاپ رسید. این اثر یک از معروف ترین کتاب های نویسنده است که برای کودکان نوشته شده است. اندرسن یک از بهترین و معروف ترین نویسندگان حوزه کودکان است. این اثر در سطح جهان بسیار معروف شد و شهرت زیادی را برای نویسنده در پی داشت. همچنین اقتباسهایی در قالب فیلمهای پویانمایی و یک فیلم تلویزیونی موزیکال از این داستان صورت گرفته است.
خلاصه داستان :
در آستانه سال نو دختركي فقير كه كبريت فروشي ميكند در سرماي خيابان ميلرزد ولي از صبح كبريتي نفروخته است. او كه در حسرت سال نو و مكان گرمي برای زندگی است، به اميد گرم شدن دستهايش كبريتي را روشن ميكند. چوب كبريت و روشنايي آن چون اجاقي گرم جلوه ميكنند. دختر براي ديدن روياي ديگري كبريتي ديگر آتش ميزند. روياهاي زيبا چون خوراكي گرم و … سرما بیداد میکند و دخترک درگوشهای پناه میگیرد و برای گرم کردن خود شروع به روشن کردن کبریتهایش میکند. در نور کبریتها، او صحنههای دلپذیری همچون درخت کریسمس و شام سال نو را میبیند. در نهايت ديدن عزيزترين فرد زندگيش يعني مادربزرگ او را وادار ميكند كه …داستان دخترک کبریت فروش نوشته کدام نویسنده اس
آندرسن اين داستان را براساس واقعيتي تلخ و با لحني تأثيرگذار و رويكردي افشاگرانه و انتقادي مينويسد و با بياني غيرمستقيم و داستاني، پرده از بيدادگري اقتصادي و اجتماعي جامعه طبقاتي اروپاي آنروز برميدارد. تلخي اين لحن و تراژدي تنيده در داستان روح نویسنده را ميخراشد. نویسنده به این امر اعتراض دارد و با این اثر آن را نشان می دهد.
وبسایت ایرانی دیتا ترجمه فارسی کتاب دخترک کبریت فروش را که توسط انتشارات امیر کبیر منتشر شده است برای دانلود شما قرار داده است. امید است مورد پسند شما قرار گیرد.
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
Δdocument.getElementById( “ak_js_1” ).setAttribute( “value”, ( new Date() ).getTime() );
این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش میشوند.
سرورهای دانلود سایت توسط شرکت آرین وب ایرانیان در ایران میزبانی می شود
دخترک کبریت فروش (The Little Match Girl) نام داستان کوتاهی از نویسنده و شاعر بنام دانمارکی، هانس کریستین آندرسن است که نخست در دسامبر ۱۸۴۵ به چاپ رسید. این اثر یک از معروف ترین کتاب های نویسنده است که برای کودکان نوشته شده است. اندرسن یک از بهترین و معروف ترین نویسندگان حوزه کودکان است. این اثر در سطح جهان بسیار معروف شد و شهرت زیادی را برای نویسنده در پی داشت. همچنین اقتباسهایی در قالب فیلمهای پویانمایی و یک فیلم تلویزیونی موزیکال از این داستان صورت گرفته است.
سرورهای دانلود سایت توسط شرکت آرین وب ایرانیان در ایران میزبانی می شود
جستجو
دسته بندی ها
دانلود کتاب صوتی از اپلیکیشن کتابچین
کتاب صوتی دخترک کبریت فروش
نویسنده: هانس کریستیان آندرسن
داستان دخترک کبریت فروش نوشته کدام نویسنده اس
ناشر صوتی: آوارسا
دانلود کتاب صوتی از اپلیکیشن کتابچین
اشتراک در شبکه های اجتماعی
لینک کوتاه
http://ketabch.in/61086542 کپی
با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید
نام کتاب صوتی : دخترک کبریت فروش
نویسنده : هانس کریستیان آندرسن
ناشر صوتی: آوارسا
ناشر: آوارسا
مترجم : محمد قدم پورمقدم
گویندگان : غزال حسن زاده, پریما پوربیژن, مونا غنی نیا
زمان کل : 00 ساعت و 14 دقیقه
دسته بندی : داستان نوجوان, کودک و نوجوان صوتی
نوع کتاب : صوتی
قیمت نسخه الکترونیک : 2500 تومان
“دخترک کبریت فروش” کتاب حاضر اثری از هانس کریستین اندرسون می باشد که با ترجمه ای از محمد قدم پور مقدم با صدای غزال حسن زاده، پریما پوربیژن و مونا غنی نیا توسط انتشارات آوارسا منتشر شده است. دخترک کبریت فروش از داستان های بسیار معروف هانس کریستین اندرسن می باشد. هانس از نویسندگان برجسته قصه های کودکانه است که آثار زیادی تا به حال از او منتشر شده است. داستان در رابطه با دخترکی فقیر و ژنده پوش است که در سرمای طاقت فرسای شب عید پدرش او را مجبور کرده تا کبریت های خود را بفروشد و تا کبریت هایش را نفروخته است به خانه برنگردد و دخترک بیچاره در کوچه های خلوت و خیابان های خالی از مردم مجبور است که سرما را تحمل کند و اجازه بازگشت به خانه را ندارد.
با کد 1ketabchin در اولین خرید 50 درصد تخفیف بگیرید
ان رکلین
والت دیزنی
امین فقیری
مسعود علیا
والت دیزنی
والت دیزنی
جودی یانگ
لارانورث
ایزوپ (ازوپ)
ایزوپ (ازوپ)
لارانورث
لوئیس برنت
جودی یانگ
لارانورث
ایزوپ (ازوپ)
لارانورث
لوئیس برنت
داستان دخترک کبریت فروش نوشته کدام نویسنده اس
ایمی کاب
هانس کریستیان آندرسن
هانس کریستیان آندرسن
هانس کریستیان آندرسن
هانس کریستیان آندرسن
هانس کریستیان آندرسن
هانس کریستیان آندرسن
برداشت شما از محتوای کتاب چیست؟ مانند یک کارشناس نظر دهید. به نظرات کوتاه مثل خوب عالی و…چین تعلق نمی گیرد
گویندگی بسیار زیبا و جالب بود. اما محتوای داستان از ابتدا تا آخر داستان ناراحت کننده و آزار دهنده است و برای کودکان جالب نیست
1400-07-03
برای خواهر کوچکم گذاشتم، خوشش اومد.
1400-05-27
کتابش جالب بود. صدای گوینده رو هم دوست داشتم
1397-09-04
آدرس : مشهد – بلوار مجیدیه – مجیدیه 33/1 سمت چپ ساختمان طلوع (بلوک 156) واحد5
تلگرام : ketabchin_support@
ایمیل : support@ketabchin.com
کتابچین ، تنها یک فروشگاه کتاب نیست
کتابچین، کتابخانه الکترونیکی است که امکان خرید کتاب، دانلود کتاب و مطالعه هزاران عنوان کتاب (کتاب الکترونیکی – کتاب صوتی و کتب رایگان) را در هر زمان و مکان از طریق موبایل، تبلت و کامپیوتر فراهم می کند.
کتابچین یک اپلیکیشن کتاب مالتی پلتفرم است یعنی کاربران می توانند در تمام دیوایسها و سیستم عاملها (ویندوز، اندروید و آی او اس) کتابهای خود را مطالعه نمایند و از کتابخوانی در محیطی لذت بخش بهره مند شوند.
فرمتهای قابل ارائه در کتابچین برای کتابهای متنی، پی دی اف، ایپاپ و برای کتابهای صوتی، mp3 می باشد
گستره کتابهای کتابچین تمامی سلیقه ها را پوشش می دهد. در کتابچین از کتابهای رمان و داستان گرفته تا کتابهای مدیریت ،موفقیت ،روانشناسی ،شعر ،دینی و مذهبی و دیگر کتابهای با موضوعات مختلف را پیدا خواهید کرد.
17 مرداد 1398
قصه های کودکانه
1 دیدگاه
114,859 بازدید
کتاب داستان کودکانه
دخترک کبریت فروش
داستان دخترک کبریت فروش نوشته کدام نویسنده اس
به نام خدای مهربان
شب سال نو بود. هوا سرد بود. برف میبارید.
دخترک کبریت فروش، در خیابانهای سرد و پربرف میگشت و با صدای بلند میگفت: «کبریت … کبریت دارم، خواهش میکنم بخرید!»
اما کسی به او اعتنایی نمیکرد. همه تند و تیز از کنارش میگذشتند و میرفتند. زنی از دور پیدا شد.دخترک به طرفش دوید و التماس کرد: «خانم ، خواهش میکنم از من کبریت بخرید!»
– لازم ندارم دخترجان . در خانه، کبریت زیاد دارم.
برف تندتر میبارید. دخترک از سرما میلرزید.
– وای، چقدر سرد است! باید به خانه برگردم. اما نه … تا کبریتها را نفروشم نمیتوانم برگردم، چون پدرم دوباره کتکم میزند.
دخترک ایستاد. دستهای یخ زده خود را جلوی دهانش برد و به آنها « ها » کرد؛ و بعد دوباره به راه افتاد .
– کبریت … کبریت دارم، خواهش میکنم بخرید!
اما کسی به سراغش نیامد. هیچ کس از او کبریتی نخرید.
دخترک گرسنه بود. از صبح چیزی نخورده بود. دلش از گرسنگی ضعف میرفت. از خانهای بوی خوش غذایی بلند شد.
– وای … چه بوی خوبی! چقدر گرسنهام! باید زودتر کبریتها را بفروشم و به خانه برگردم. اگر عجله نکنم، مردم به خانههایشان میروند.
قدمهایش را تندتر کرد و صدایش را بلندتر :
– آی … کبریت دارم، کبریت …
دخترک میخواست از وسط خیابان بگذردکه ناگهان صدایی شنید: « تالاپ، تالاپ، تاپ، تاپ… »
این صدای پای اسب گاری کشی بود که با سرعت به سوی او میآمد. دخترک هول شد. زود خودش را از سر راه اسب و گاری کنار کشید، اما کفشهای چوبیاش از پایش در آمد و به میان برفها پرت شد.
– وای … کفشهای چوبیام! یادگار مادر عزیزم ! حالا چه کنم؟ کجا افتادند؟ چطور پیدایشان کنم؟ …
دخترک با دستهای سرد و یخ زده خود، برفها را کنار میزد و به دنبال کفشهای چوبیاش میگشت. یک مرتبه چشمش به آن سوی خیابان افتاد. یک لنگه کفشش، آنجا میان برفها افتاده بود . دخترک با شادی فریاد زد: «آنجاست!» و به آن سوی خیابان دوید؛ اما همین که خواست کفش را بردارد، بچهای موذی و شیطان از راه رسید، کفش را از دست او قاپید و با شیطنت گفت: «به به! چه چیز خوبی پیدا کردم! وقتی بزرگ شدم، آن را گهواره بچهام میکنم.»
بعد هم پا به فرار گذاشت.
دخترک با پاهای برهنه، در خیابان سرد و پربرف قدم میزد. برف به شدت میبارید. موهای دخترک از برف سفید شده بود. دیگر کسی در خیابان نمانده بود. همه به خانههایشان رفته بودند. از پنجره خانهها نور و روشنایی میتابید. صدای خنده بچههایی که با شادی منتظر خوردن دست پخت مادرشان بودند به گوش میرسید. دخترک کبریت فروش آهی کشید و گفت : «خوش به حالشان! من هم دست پخت مادرم را خیلی دوست داشتم. وقتی او زنده بود، چقدر خوشبخت بودم!»
پاهایش از سرما بی حس شده بود. دلش میخواست به خانه برگردد، اما هنوز حتی یک کبریت هم نفروخته بود.
دیگر نمیتوانست قدمی بردارد. زیر طاق ایوان خانهای نشست. سعی کرد با نفس خود دست و پاهایش را گرم کند. اما بی فایده بود! گرم نمیشد !
دخترک با خودش گفت : « سردم است ! خوب است کبریتی آتش بزنم، شاید کمی گرم شوم.»
آن وقت یکی از چوب کبریتها را به دیوار کشید. کبریت روشن شد و در میان شعله آن، بخاری گرم و روشنی ظاهر گشت. دخترک با شادی گفت: « چه خوب! … حالا میتوانم با این بخاری خودم را گرم کنم.»
اما همین که خواست به بخاری نزدیک شود و خودش را گرم کند، بخاری خاموش شد. در دست او فقط یک چوب کبریت سوخته باقی ماند. دخترک چوب کبریت دیگری برداشت و به دیوار کشید. کبریت روشن شد. این بار دخترک در میان شعله کبریت، یک ظرف پر از غذا دید.
– وای … چه غذایی!
داستان دخترک کبریت فروش نوشته کدام نویسنده اس
در ظرف غذا، آلو، سیب و یک غاز سرخ کرده بود که از آن بخار خوش بویی بلند میشد. دخترک با شادی و تعجب به ظرف غذا نگاه میکرد. ناگهان در پیش چشم او، غاز سرخ کرده با کارد و چنگالی که به پشتش فرو رفته بود پرواز کرد. دخترک دستش را دراز کرد تا غاز را بگیرد، اما …
شعله کبریت تمام شد و غذاهای خیالی ناپدید شدند.
هیچ نشانی از غذاها نبود! پیش چشمهای دخترک فقط یک دیوار سرد و بلند پیدا بود. او سومين چوب کبریت را هم روشن کرد. آتش شعله کشید و درخت کریسمس با چند شمع روشن ظاهر شد. چشمهای دخترک از شادی برق زد:
– چه درختی ! حتی از درخت کریسمس پولدارها هم قشنگتر است!
دخترک دستش را به طرف درخت دراز کرد. اما در همان موقع کبریت خاموش شد. درخت کریسمس هم ناپدید شد. فقط شعله یکی از شمعها باقی ماند، که آن هم به سرعت بالا رفت، و چیزی نگذشت که ستارهای شد و به سینه آسمان چسبید. انگار درخت کریسمس را در آسمان نقاشی کرده بودند.
دخترک با تعجب به آسمان نگاه میکرد.
– چقدر قشنگ است؟
و ناگهان دید که ستارهای از آسمان جدا شد و افتاد پایین. با خودش گفت: « … پس امشب یک نفر میمیرد!» این را از مادر بزرگش یاد گرفته بود. مادر بزرگ وقتی که زنده بود میگفت: «اگر ستارهای به زمین بیفتد، معنیاش این است که کسی میمیرد و روحش پیش خدا میرود .»
دخترک به یاد مادر بزرگ مهربانش افتاد و آهسته گفت : «مادر بزرگ، دلم برایت خیلی تنگ شده!»
چهارمین کبریت را هم روشن کرد. آن وقت در میان شعله آتش، مادر بزرگ مهربانش را دید .
– آه … مادر بزرگ عزیزم!
و به آغوش او پرید.
مادر بزرگ با مهربانی او را بغل کرد و بوسید .
دخترک از سختیها و مشکلاتش برای مادر بزرگ تعریف کرد. بعد هم با گریه گفت : « مادر بزرگ خوبم، از پیش من نرو! می دانم، وقتی کبریت خاموش شود، تو هم مثل بخاری گرم و غاز سرخ کرده و درخت کریسمس ناپدید میشوی، مگر نه؟»
در همین موقع ، شعله کبریت خاموش شد. صورت مادر بزرگ هم در تاریکی فرو رفت. دخترک فریاد زد: «نه … مادر بزرگ نرو! من نمیخواهم تو بروی! میخواهم پیش من بمانی !»
بعد هم تمام چوب کبریتها را از جعبه در آورد و با خود گفت: «تمامشان را آتش میزنم، شاید بتوانم مادر بزرگ را نگهدارم.»
دخترک دسته چوب کبریتها را به دیوار کشید .
آتش شعله ور شد و اطراف را روشن کرد.
در روشنایی آتش دوباره صورت مادر بزرگ پیدا شد.
دخترک فریاد زد: « مادر بزرگ خوبم، مادربزرگ عزیزم، من را تنها نگذار!»
مادر بزرگ لبخندی زد. بعد با مهربانی، دخترک را در آغوش کشید.
در آسمان سیاه شب، راهی روشن و نورانی باز شد.
از این راه روشن، دخترک و مادر بزرگش بالا و بالاتر رفتند.
– مادر بزرگ، داریم کجا میرویم؟
– به بهشت می رویم، عزیزم!
– بهشت ؟! بهشت چه جور جایی است؟
– بهشت یک جای گرم و پر گل است؛ پر از خوراکیهای خوشمزه است. تازه! مادرت هم آنجاست. او الان منتظر توست. از این به بعد، ما سه تایی در کنار هم با خوشی زندگی میکنیم. دیگر سختیها و مشکلات تو تمام شد، عزیزم!
قلب کوچک دخترک پر از شادی شد. احساس کرد که خیلی خوشبخت است. آن وقت به آرامی چشمهایش را بست.
به این ترتیب، دخترک به سوی خدا پرواز کرد. او تبدیل به ستارهای در آسمان شب شد.
شب به پایان رسید. خورشید طلوع کرد.
زنگها به صدا درآمدند و نزدیک شدن تحویل سال را خبر دادند.
مردمی که به خیابان آمده بودند، دخترک را دیدند که روی زمین افتاده و چشمهایش بسته بود.
دویدند و پزشک خبر کردند؛ اما بدن دخترک سرد سرد بود. او ساعتها پیش، از این دنیا رفته بود!
لبهایش مثل سیب سرخ بود. لبخند زیبایی بر آن نقش بسته بود . مثل این بود که به خواب خوشی فرو رفته است.
دور و برش پر از چوب کبریتهای سوخته بود. یک دسته چوب کبریت سوخته هم در دستهایش دیده میشد. یک نفر گفت: «طفلکی، این بچه میخواسته با آتش کبریت خودش را گرم کند! »
اشک در چشمهای مردم حلقه زد.
در این میان، صدای گریه زنی بلند شد.
او همان زنی بود که شب پیش، دخترک از او خواسته بود تا کبریتی بخرد.
صدای زن در میان گریهاش شنیده می شد: «من را ببخش! ببخش دخترک بیچارهام ! اگر دیشب از تو کبریتی خریده بودم، شاید این اتفاق نمیافتاد !»
چند نفر آه کشیدند و چشمهای اندوهگین خود را به زمین دوختند. آنها کسانی بودند که شب پیش دخترک را دیده بودند و از او کبریتی نخریده بودند .
مردم بدن سرد دخترک را بلند کردند و به کلیسا بردند. همه برای آرامش روح او دعا خواندند؛ اما هیچ کس نمیدانست که دخترک در میان شعله کبریتها چه چیز قشنگی دیده بود و با چه شادی بزرگی به آسمان پرواز کرده بود.
حالا او در بهشت بود. در کنار مادر و مادر بزرگش. آنها سال نو را در بهشت، جشن گرفته بودند. شاید اگر مردم خوب گوش میدادند، صدای خنده و شادی دخترک را از بهشت میشنیدند!
(این نوشته در تاریخ 22 مهر 1400 بروزرسانی شد.)
برچسب هاداستان غم انگیز دختر کبریت فروش دخترک کبریت فروش کبریت کریسمس
24 مهر 1400
22 مهر 1400
23 شهریور 1400
ممنون از شما بابت زحماتتون….اما لعنت به این داستان ….. غم انگیزترین داستان دروغی بود که از کودکی دیدم و خوندم….به زور جلوی گریه مو گرفتم تا بتونم تا آخرش برای دخترام بعنوان قصه بخونم….
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه *
نام
ایمیل
وب سایت
Δ
0
دیدگاهتان را بنویسید