معنی love you به فارسی

خواص دارویی و گیاهی

معنی love you به فارسی
معنی love you به فارسی

مترادف:  
deep affection
desire
infatuation
متضاد:  
hatred

1.
a

mother’s

love

for

her

children


1. عشق یک مادر به فرزندانش

2.
All

my

love
,
Louise


2. با تمام عشق، “لوئیس”

معنی love you به فارسی

3.
I

don’t

share

my

brother’s

love

of

sports
.

3. من در علاقه شدید برادرم به ورزش سهیم نیستم.

4.
Love
,
Mom

4. (با) عشق، مادر [در انتهای نامه ها]

مترادف:  
affection
متضاد:  
hatred

1.
a

love

between

a

man

and

a

woman


1. عشق بین یک مرد و یک زن


Informal

1.
Can

I

help

you
,
love
?


1. می‌توانم کمکت کنم، عزیزم؟

گذشته: loved,
 
گذشته کامل: loved,
 

مترادف:  
adore
cherish
enjoy greatly
متضاد:  
detest
hate
loathe

1.
He

loves

his

kids
.


1. او عاشق بچه هایش است.

2.
He

really

loves

his

job
.


2. او واقعا عاشق کارش است.

3.
I

absolutely

love

chocolate
.


3. من کاملا عاشق شکلاتم.

4.
I

love

swimming
.


4. من عاشق شنا کردن هستم.

5.
I’d

love

to

see

her
.


5. خیلی دوست دارم او را ببینم.

6.
I’ve

only

ever

loved

one

woman
.

6. من فقط تا به حال عاشق یک زن بوده ام.

7.
Last

night

he

told

me

he

loved

me
.


7. دیشب او به من گفت عاشقم است.

8.
She

loves

animals
.


8. او عاشق حیوانات است.

9.
Susan

loved

her

brother

dearly
.

9. “سوزان” برادرش را خیلی دوست داشت.

1
general::
Phrase(s): Love you!

Inf. You are great! (Often insincere.) • See ya around, Martin. Let’s do lunch! Love ya! Bye-bye. • Nice talking to you, babe. Love you!

McGrawhill’s American Idioms And Phrasal Verbs

معنی love you به فارسی
معنی love you به فارسی
10

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *